خاطراتی از دیدار با آیت الله مجتبی تهرانی/ ادب و احترام استاد نسبت به حکم رهبر انقلاب


1861 بازدید

خاطراتی از دیدار با آیت الله مجتبی تهرانی/ ادب و احترام استاد نسبت به حکم رهبر انقلاب

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی است که یکی از علاقمندان مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (رضوان الله تعالی علیه) در ایام اولین سالگرد رحلتشان در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است:

علمای دین در زمان غیبت حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امناء پیامبران و امامان شیعه (علیهم السلام) و علامات و چراغهای راستین هدایت بشریتند به سوی پروردگار و درتیره گی ظلمت و سیاهی جهل، درخشش ایشان، روشنگر راه ره جویان است و هرچه تیرگی بیشتر، درخشش این بزرگان که متاثر از نور نبوی است، بیشتر خواهد بود «وعَلاماتٍ و بالنّجمِ هم یهتَدون».

پس از درگذشت مرحوم آیت الله حق شناس (رضوان الله تعالی علیه)، منبر وعظ و روضه مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (رحمت الله علیه) آرامگاهی بود برای بی قراری دل و پاسخ به سوالاتی بی جواب.

گاهی فقط برای آنکه از نزدیک نظر به صورت عالمی کنم خدمت ایشان می رسیدم و به بهانه استخاره یا سوال شرعی یا اخلاقی در مسجد جامع بازار یا جلسات هفتگی ایشان در خیابان ایران از حضور معنوی ایشان استفاده می کردم.

من که وکیل وصی خدا نیستم!

چند سال پیش، غوطه ور در آمال و آرزوها و خواسته های اول جوانی، شب قدری بود که در مسجد جامع بازار پای منبر وعظ ایشان نشسته بودم؛ انصافا مراسم شب قدر ایشان بی نظیر بود. ایشان حدیثی را از معصومی نقل کردند که آن طور که می فرمودند، برای خودشان به شدت تازگی داشت و آن هم این بود که: «الدعاء یرد القضا و"القدر"» دعا قضا و قدر را تغییر می دهد. و توضیح دادند البته اگر با شرایط دعا و استجابت آن انجام شود و حدیثی را برای شرایط استجابت دعا نقل کردند. بعد از مجلس من سرخوش از فراگرفتن این حدیث، از مجلس بیرون رفتم و حاجتی که داشتم را طبق دستور ایشان که از حدیث نقل کردند از خداوند درخواست کردم، مدتی گذشت اما حاجتم برآورده نشد!

یک روز ظهر به مسجد جامع بازار رفتم و به بهانه استخاره برای کاری خدمت ایشان رسیدم، ایشان سوالهای شرعی و استخاره را در مسجد انجام می دادند و سوالهای اخلاقی را در جلسه های وعظشان در خیابان ایران؛ از فرصت استفاده کردم و گفتم: حاج آقا شما شب قدر آن حدیث را در مورد دعا گفتید و من عمل کردم اما به خواسته ام نرسیدم؛ چرا؟

ایشان نگاهی به من کردند و با خنده گفتند:خب به من چه! مگه من وکیل وصی خدا هستم؟! اصلا صبح هم خانه همین بحث بود. من که وکیل وصی خدا نیستم.

کمتر اهل شوخی و خنده و بیشر جدی به نظر می رسیدند اما در درجه اول تواضع ایشان و در درجه بعد صراحت و شوخ طبعی شان خیلی جالب می آمد.

البته ناگفته نماند چند ماه بعد دعایم مستجاب شد و حاجتم را گرفتم!

برای ازدواج استخاره نمی گرفتند؛ بعد از نماز مسجد هم تا درب مسجد پاسخ سوالات را می دادند و داخل حیاط مسجد که می شدند نگاهی به آسمان می انداختند و مشغول به ذکر می شدند و دیگر با کسی صحبت نمی کردند و به کسی هم نگاه نمی کردند و سرشان پایین بود. یک نفر از خادمین مسجد پشت سر ایشان در کوچه های بازار حرکت می کرد، به خیابان اصلی بازار که می رسیدند یک تاکسی برای ایشان می گرفت و ایشان سوار می شدند و می رفتند.

ادب و احترام استاد نسبت به حکم رهبر انقلاب
یک بار یکی از دوستان رسانه ای ام خبری منتشر کرده بود و این خبر نیاز به فتوای مراجع داشت، از بعضی مراجع هم استفتاء کرده بود و پاسخ گرفته بود؛ البته نظر مراجع مختلف و بعضا متفاوت بود. از دفتر استفتائات رهبر معظم انقلاب نیز پاسخی شفاهی گرفته بود، از من هم خواست تا نظر آیت الله تهرانی پیرامون مساله را کتبا برای انتشار دریافت کنم.

خدمت ایشان رسیدم و مساله را عرض کردم و گفتم که دفتر آقا نیز حکم بر حرام بودن آن مساله داده اند؛ ایشان چند لحظه ای به فکر فرو رفتند و گفتند: حکم مکتوب ایشان را بیاورید برایم. گفتم: دفتر استفتائات چنین گفته اند؛ پاسخ دادند:نه حکم مکتوب خودشان را برایم بیاورید و رفتند. احساس کردم ایشان بر این مساله نظر دیگری دارند و می خواهند در این مساله که تا حدی جنبه اجتماعی داشت، از اینکه نظر رهبر انقلاب این بوده مطمئن شوند و ضمنا نمی خواهند بخاطر ادب و احترام به ایشان خلاف حکم مقام معظم رهبری چیزی بگویند و حکم مکتوب ایشان را می طلبند. و البته با مقام علمی که داشتند این نشان از تواضع ایشان داشت.

نظر آیت الله درباره فعالیت موسیقی مذهبی
چند سالی موسیقی کار کرده بودم، در فکر این بودم که از این علاقه و تجربه ام در تولید آثاری مذهبی در رثای اهل بیت (علیهم السلام) استفاده کنم. کمی مردد بودم چون موسیقی و استفاده مذهبی از آن بحث پیچیده ای است که علما اختلاف نظر زیادی در آن دارند. خلاصه تصمیم گرفتم که با ایشان مشورت کنم و نظر ایشان را ملاک کارم قرار دهم. خدمت ایشان رسیدم و سوالم را پرسیدم، ایشان تاملی کردند و مطلبی گفتند به این مضمون: ببین قصدت خیر است، می دانم؛ اما اگر بخواهی وارد این مقوله بشی ممکن است با برخی افرادی تماس داشته باشی که مناسب شخصیت مذهبی ات نباشند و گمراهت کنند و به صلاح آخرتت نباشد، نروی سراغش بهتر است. و آن شد که کلا این فکر را از سرم کنار گذاشتم.

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَئوفٌ رَحِیمٌ (سوره حشر آیه 10)

کسانی که از پس ایشان آمده اند ، می گویند : ای پروردگار ما ، ما و برادران ما را که پیش از ما ایمان آورده اند بیامرز و کینه کسانی را که ایمان آورده اند ، در دل ما جای مده ای پروردگار ما ، تو مشفق و مهربان هستی.


مهر