روایت مسیح از غرب
شهید محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب به سال 1333 در روستای «دره گرگ» از توابع شهر «بروجرد« متولد شد.
وی بعد از فعالیتهای بسیار و چشیدن طعم زندان طاغوت سال 1355 به همراه چند تن از دوستانش برای گذراندن دورههای چریکی به سوریه رفت.
بعد از بازگشت از سوریه در 19 دی 56 که مقاله موهنی در یکی از روزنامه ها چاپ شد عملیاتهایی بر علیه رژیم طراحی و اجرا کرد، از جمله: انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده و محل تجمع و عیاشی مامورین آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران، انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی، در لویزان، خلع سلاح مامورین قرارگاه شهربانی شاهنشاهی در تهران و عملیات نظامی علیه یک رشته از مراکز ساواک، در 15 خرداد 1357.
بروجردی با پیروزی انقلاب مدتی حفاظت از حضرت امام را بر عهده داشت و با شروع قائله جنگ ضد انقلاب در غرب به غرب کشور رفت.
شهید بروجردی در طول عمر مبارزاتیاش سمتهای فرماندهی فراوانی داشت، از جمله فرماندهی سپاه منطقه 7 که تعدادی از شهرهای غرب کشور را شامل میشد. سرانجام این شهید عزیز در 1 خرداد 1362 در جاده نقده-مهاباد به شهادت رسید.
شهید محمد بروجردی در کنار شهید محمود کاوه
***
مطلب پیش رو مصاحبه ای ایست با وی در تاریخ 17 اردیبهشت 59 که از درگیری های کردستان می گوید:
«به دنبال مذاکرات دولت در یک سال گذشته، گروههای مسلح غیر مسئول در منطقه به سازماندهی پرداخته بودند. هنگامی که دولت برای حفظ مرزها از طریق سنندج - سردشت و بانه قصد اعزام ستونهای ارتشی برای مقابله با بعث عراق و توطئه آمریکا را داشت، عملاً دیدیم که [این گروهها] مقابل ستونهای اعزامی ایستادند و در این مقطع از زمان که ما هیچگاه درصدد خلع سلاح نیرو نیروهای غیر مسئول [این گروهها] در منطقه نبودیم. [آنان] جنگ داخلی را تحمیل کردند و این خود هماهنگی این نیروها را با بعث عراق نشان میدهد.
مادامی که مهاجمان [این گروههای غیر مسئول] پادگان لشکر 28 سنندج، باشگاه افسران و فرودگاه را در محاصره داشتند به ما ابلاغ شد برای تقویت ارتش، نیرو به منطقه اعزام کنیم. لذا از طریق هوا، پاسداران انقلاب وارد فرودگاه و پادگان سنندج شدند و با تقویت باشگاه افسران، سرانجام توانستیم این باشگاه را از محاصره نجات دهیم و نیروهای مستقر در باشگاه را تقویت کرده و از سقوط حتمی آن جلوگیری به عمل آوریم.
در جریان این عملیات دشمن صدمه زیاد دید و از آن به بعد به صورت پراکنده در شهر سنندج، مردم بیگناه و خانههای درجهداران ارتش و افراد متدین این شهر را سنگر خود قرار داد و همین مسئله، موجب کندی عملیات پاکسازی و خلع سلاح شده است.
هماکنون یک ستاد مشترک تشکیل شده که با فرماندهی مشترک، عملیات ارتش در مواضع کلی انجام میگیرد و نیروهای سپاه پاسداران عملیات پاکسازی و دستگیری ضد انقلاب را ادامه میدهند.
در مورد آتشبس در روز پیش نیز حزب دمکرات و شاخه کومله و فداییان آتشبس را رعایت نکردند و به طور کلی این که مسئله از طریق مذاکره فیصله یابد، به نظر من درست نیست و باید اساس کار بر تجدیدنظر کلی دولت قرار گیرد؛ چه در جریان مذاکرات قبلی دولت، مشاهده شد که گروههای مسلح چگونه از فرصت استفاده کردند و مقادیری سلاح وارد شد و مردم را تحت فشار و اختناق قرار دادند تا یک سری خواستهای تحمیلی را به دولت تحمیل بکنند. در آن مدت مشاهده شده که به دنبال تحصن تحمیلی، عدهای از مردم را وا داشتند که تقاضای اخراج سپاهیان پاسدار از منطقه بشود و هم زمان مؤمنان به انقلاب اسلامی را از منطقه وادار به خروج کردند، لذا ما در شرایط فعلی گریزی نداریم جز اینکه با برخورد صحیح، نیروهای خود را در منطقه مستقر کرده و با خلع سلاح همه گروههای غیر مسئول، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در منطقه مستقر کنیم. به عقیده من دولت باید شهربانی و ژاندارمری را تقویت کند و به ضد انقلاب فرصت ندهد که مجدداً اسلحه را به دست بگیرد. مذاکره اینجا به هیچ وجه مطرح نیست و منطقی نمیباشد، حتی ما در جریان این عملیات متحمل تلفاتی شدیم و مردم صدمه دیدند، ولی با وجود این، هدف ما استقرار نظام عدل اسلامی است و در جهت آن خواهیم کوشید تا نیروهایی را که از ابرقدرتها کمک میگیرند، خلع سلاح و ناکام کنیم.»
شهید محمد بروجردی در کنار مقام معظم رهبری
*وصیتنامه
«این وصیت نامه رادر حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم. با توجه به اینکه چندین بار در عملیات شرکت کرده و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم گناهی مرتکب شده ام. لذا بدینوسیله وصیت نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم.
با توجه به اینکه حدودا شش سال وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده ام و بهمین خاطر نسبت به خانواده ام رسیدگی نکرده ام بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته اند و نتوانستم این حق را اداء کنم ولی این اطمینان را به خانواده ام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشده اند و فکر نکنند که نسبت به انها بیتفاوت بوده ام ولی مسئولیتهای سنگین تر بود. در خواستی که از همسرم دارم این است که فرزندام را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد. اگر چه اموالی ندارم ولی آنچه هست فقط همسرم نسبت به مصرف کردن آن مسئولیت دارد. از برادرانم محمد و عبدالمحمد درخواست دارم که به مادرم و خواهرانم رسیدگی کنند و همسرم را دعوت به صبر و استقامت کنند و از همه آنها به خصوص مادرم درخواست بخشش دارم زیرا از دست من ناراحتی بسیار دیده و هیچ وقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهرانی که من را میشناسند در خواست دارم که برای من از خداطلب بخشش کنند. شاید به خاطر حرمت دعای مومنی خداوند از تقصیراتم بگذرد. احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند بخصوص دعای آن کسانی که پاسدارند و به جبهه میروند و از کسانی که در جرئیات زندگی من بوده و با من برخورد داشته اند، درخواست دارم برادرانی اگر از من بد دیده اند در گذرند و یا اگر کسی را سراغ دارند که از من بد دیده به نزدش بروند و از او رضایت بگیرند. و دیگر اینکه مقاومت را فراموش نکنند که خداوند با صبر پیشه کنندگان است. در این شرایط تاریخی خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایشی عظیم قرارداده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته اند و اگر مقاومت ما نباشدهمانطور که امام فرمودند بیم آن میرود که زحمات شهداء به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم . دیگر اینکه با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم که بخاطر عدم آگاهی ، مسلمین چطور از مسیر اسلام منحرف شده اند و این تجربه باید برای مسلمین درس عبرت باشد. با دقت کلمات این « روح خدا» را که خط او خط رسول خداست دقت کنند، وجود امام امروز برای ما معیار است راه او راه سعادت و انحراف از آن خسران دنیا و آخرت است. من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین صدر به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند، به مراتب حساستر و سختر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست و وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند را از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند نیروهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
وصیت نامه اینجانب محمد بروجردی(پدر دره گرگی) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او که برگشت همه به سوی اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهیدان تاریخ.
از همه برادرانی که در طول عمرم با آنها تماس داشته ام طلب آمرزش میکنم و هر کس که این وصیت نامه را میخواند برای من طلب آمرزش کند زیرا که من از این دنیای ناگوار با کوله بار خالی میروم و بعد از من همسرم سرپرستی خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثی که دارم به او میرسد به غیر از مبلغی 7000ریال ( هفتصد تومان) که باید به مادرم بدهد و درصورت فوت همسرم برادر کوچکترم عبدالمحمد سرپرستی دو فرزندم را به عهده گیرد و از اینکه نتوانسته ام برای خانواده بطور کلی مثبت باشم ازهمه پوزش میطلبم و طلب آمرزش میکنم.
والسلام.»
شهید محمد بروجردی در کنار شهید حاج احمد متوسلیان
فارس
نظرات