شعر اخوان ثالث در سوگ جلال آل احمد
از صف ما چه سری رفت و گرامی گهری / ای دریغا!چه بگویم که چه ها بود جلال
ریشه ی خون و گل گوشت رها کن، که تمام / عصب شعله ور و عاصی ما بود جلال
همه تن ، رگِ غیرت ،همه خون، خشم و خروش / همه جان شور و شرر ، نور و نوا بود جلال
استخوان قرص تنی، پیکره ی جهد و جهاد / تن بهل ؛ کز جنم و جان جدا بود جلال
دل ما بود و در آن ، درد و دلیری ضربان / سینه اش خانقه سِرّ و صفا بود جلال
هم زبان دل ما،هم ضربان دل ما / تپش و تابش آتشکده ها بود جلال
هر خط او خطری ،هر قدمش اقدامی / هر نگه نایره ی نور و ذکا بود جلال
پیشگامان خطر،گاه خطا نیز کنند / گرچه گویند که معصوم نیا بود جلال
دم عصمت نزد،اما قدم عبرت زد / جای کتمان پی جبران خطا بود جلال
قلمش پیک خطر پویه،که بر لوح سکوت / تازه صد سینه سخن،،بلکه صلا بود جلال
چه یلی از صف ما،بی بدلی از کف ما / رفت و دردا که به صد درد دوا بود جلال
گر چه می رفت از اولاد پیمبر به شمار / من بر آنم که ز ابنای خدا بود جلال
گر چه در خانه و بر بستر خود رفت به خواب / شک ندارم که یکی از شهدا بود جلال
نظرات