پاسخ مصطفی خمینی به رئیس جمهور عراق/اختلاف ما با حکومت شاه، اساسی و عقیدتی است
رئیس جمهوری به دیدارهای سری و پیگیر او با حضرت آیت الله سید محسن حکیم اشاره کرد و با لحن ویژهای گفت: "ممکن است کار به جایی کشیده شود که ناراحتی شما و پدر پیر شما را به همراه داشته باشد."
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اول آبان ماه سالروز شهادت سید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی و معمار کبیر انقلاب اسلامی است که پس از یک حیات سرشار از مبارزه به طرز مشکوکی به شهادت رسید.
سید مصطفی خمینی در سال 1309، در شهر مقدس و مذهبی قم در خانه پاک و بیآلایش دانشمند و مجتهدی بزرگ از فضلای حوزه علمیه، فرزندی چشم به جهان گشود که بعدها منشا تحولات عظیمی در تاریخ ایران شد. وی در 22 سالگی حدود سال 1330 به دوره تخصصی خارج اصول و فقه وارد شد. سیدمصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز دارای تبحر بوده است. مصطفی خمینی علاوه بر تدریس علوم اسلامی دارای آثار و تالیفات زیادی نیز میباشد. او یک سال در شهر برسای ترکیه در تبعید بود اما باز آرام ننشست و سعی در بازگشت به ایران داشت. مصطفی همراه پدر بزرگوارش سال 1344 از ترکیه به عراق تبعید میشوند و روز جمعه 23مهر 44 وارد نجف اشرف میشوند. رژیم شاه از حرکات سیدمصطفی بعد از تبعید امام به ترکیه به وحشت افتاده بود، زیرا وی هسته مبارزاتی کانونهای گرم فعالیت علیه حکومت گشته بود. سیدمصطفی در عراق نیز از مبارزه دست نکشید و به دنبال اوجگیری نهضت رهاییبخش فلسطین، تلاش فوقالعادهای به عمل آورد تا برادران روحانی خارج از کشور به پایگاههای فلسطین بروند و در آن جا دوره ببینند. خود ایشان هم با اسلحه سنگین دوره دیده بود و آن طور که خودش نقل میکردند، حتی مجوز هدایت تانک را نیز داشت. وی در منزل خود هم اسلحههایی تهیه کرده بود و طلابی را که هنوز در مرحله ابتدایی و به پایگاههای فلسطین نرفته بودند در آن جا آموزش میداد. وی توجه ویژهای به مبارزه مسلحانه داشت و از این که مسلمانان چرا آموزش نظامی نمیبینند اظهار تاسف و تاثر میکرد.
فعالیتهای ایشان سبب شد که در 21 خرداد 1348 به دنبال برانگیختن آیتالله العظمی حکیم بر ضد رژیم بعث، دستگیر و به بغداد برده شد، و رئیس جمهور وقت (حسن البکر) به او هشدار داد. روز 21 خرداد 1348 رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف اشرف به حضور امام خمینی(ره) رسیدند و گفتند: " از طرف شورای فرماندهی انقلاب، ماموریت داریم فرزندتان آقای سید مصطفی را به بغداد اعزام کنیم. حالا برای این ماموریت از شما اجازه میخواهیم." امام پاسخ داد: " اگر اعزام او به بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنین اجازهای نمیأهم و اگر مامور به جلب او هستید که خود میدانید." لحظاتی بعد، به منزل حاج آقا مصطفی یورش برده او را دستگیر نموده و به بغداد روانه ساختند، به امید آنکه بتوانند آن شهید و پدر والامقامش را مرعوب سازند و مقاومتشان را درهم بشکنند پس از ورود به بغداد آقا سید مصطفی را، یک سره به کاخ ریاست جمهوری بردند. در آنجا، علاوه بر احمد حسن البکر رئیس جمهور، چند تن از اعضای به اصطلاح شورای فرماندهی انقلاب و نیز تیمور بختیار حضور داشتند. در آغاز، رئیس جمهوری به دیدارهای سری و پیگیر او با حضرت آیت الله سید محسن حکیم اشاره کرد و با لحن ویژهای گفت: "ممکن است کار به جایی کشیده شود که ناراحتی شما و پدر پیر شما را به همراه داشته باشد." آنگاه پیشنهاد همکاری با رژیم بعث عراق و مزدور آنان تیمور بختیار را در مبارزه علیه حکومت ایران مطرح کرد.
حاج آقا مصطفی در پاسخ به احمد حسن البکر گفت: "اختلاف ما با حکومت ایران، اساسی و عقیدتی است، اما مخالفت دولت عراق با ایران سیاسی و زودگذر است! شما چند روزی به یکدیگر بد می گویید و همدیگر را لعن و طعن میگویید و فردا در کنار هم قرار میگیرید. اما ما نمیتوانیم هیچوقت با آنان کنار بیاییم و تفاهم کنیم." رژیم بعث که دریافت حاج آقا مصطفی را نمی توان با تطمیع و تهدید فریفت، بدون هیچ نتیجهای وی را آزاد کرد. احمد حسن البکر بیهوده تلاش کرد به ایشان بباوراند که اختلاف رژیم بعث با رژیم شاه اساسی و ریشه دار است و از آنجا که رژیم او انقلابی و ضد امپریالیستی است، رژیمهای ارتجاعی منطقه با آن سر ستیز دارند. بعد از آزادی، شهید حاج آقا مصطفی میگفت: " این ادعای البکر، مرا به یاد آن مثل معروف انداخت که میگویند: شتره تو خاک غلتیده بود، ادعا داشت که از حمام آمده است.
ترس از فعالیتهای سیدمصطفی عاقبت باعث شد که حکومت ایران و عراق تهدیدشان را عملی کنند و تصمیمی را که قبلا گرفته بودند، به انجام رساندند و شب یکشنبه اول آبان 1356 سیدمصطفی را در حالی که 47 بهار از عمرش گذشته بود به طرز مشکوکی مسموم و به شهادت رسانند.
تسنیم
نظرات