سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
«سازمان مجاهدین خلق» در دهه ۱۳۴۰ ه . ش بر اساس گونه ای التقاط بین مارکسیسم و اسلام شکل گرفت. این سازمان محتوا را از مارکسیسم و قالب را از اسلام اخذ نمود. این گروه به علت عدم اطلاع از اسلام در مطالعات خود به این نتیجه رسید که مارکسیسم به دلیل شعارهای مساواتطلبانه و توزیع ثروت، به انقلاب نزدیکتر است. لذا مارکسیسم را در ابعاد اقتصادی، نوع نظام سیاسی و علم انقلاب پذیرفت و جنگهای چریکی مارکسیستی را الگوی خویش قرار داد. سازمان مجاهدین خلق با چنین تفکری و با سابقهای طولانی، علاوه بر اینکه یکی از قدیمیترین گروههای موجود در کشور است به دلایل مختلف در بین گروهها و احزاب ایران طی این سالیان یکی از مطرحترین و فعالترین گروهها بوده، افکار عمومی نسبت به آن حساسیت خاصی نشان میدهد. علیرغم سابقه طولانی این گروه، هنوز نیز هالهای از ابهام، تاریخ و ماهیت گذشته و امروز این سازمان را فراگرفته که کمتر پژوهشگری میتواند با شفافیت و دقت به توصیف و بررسی آن بپردازد. بررسی و مطالعه این گروه علاوه بر بعد تاریخی آن از جنبههای دیگر نیز ضروری مینماید. هرچند این سازمان از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون تغییرات عظیمی را در همه عرصهها شاهد بوده، اما در یک عرصه مواضع خود را همچنان ثابت نگه داشته و آن مخالفت با نظام اسلامی و ولایت فقیه است. از این رو شناخت چنین گروهی (هر چند در مطلوبترین شرایط نیز نتوانسته خطری متوجه نظام اسلامی نماید) لازم و ضروری است. چرا که برای برخورد با هر پدیدهای، اولین اقدام شناخت آن پدیده است شناخت چنین جریانی برای همه افراد کشور و به خصوص برای نسل جدید که از ماهیت این گروه اطلاع کافی ندارد ضروری به نظر می رسد. انتشارت زمزم هدایت در سال ۱۳۹۱ کتاب سازمان مجاهدین خلق را به نویسندگی قدرت الله بهرامی به چاپ رسانده است.
معرفی قسمت های مختلف کتاب
فصل اول این کتاب با داشتن قسمت هایی چون معرفی ، قلمرو فعالیت ، بنیان گذاران ،کادر مرکزی و… نمایی کلی از این سازمان را در برابر دیدگان مخاطب قرار می دهد. به عنوان نمونه در بخش خط مشی کلی ، در باره خط مشی سازمان چنین می خوانیم:
فلسفه وجودی سازمان و تشکیل آن در سال ۱۳۴۴ چیزی جز نفیِ مشیِ مسالمتآمیز و پذیرش مبارزه مسلحانه نبود و سازمان هرگونه مبارزهای خارج از این چارچوب را محکوم به شکست میدانست مشی مسلحانه تحت تأثیر انقلابهای کوبا، الجزایر و موج چریکی در فلسطین و امریکای لاتین اتخاذ گردید. این خط مشی بعد از انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت. سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تهیه سلاح و تشکیل میلیشا درصدد بود چنانچه قدرت را مسالمتآمیز و از طریق انتخابات تحویل گرفت که مشکلی پیش نمیآید، در غیر این صورت با مبارزه مسلحانه حکومت را در دست خواهد گرفت. به همین جهت وقتی متوجه گردید که از طریق انتخابات و اقبال مردمی به حکومت نخواهد رسید شیوه مسلحانه را در پیش گرفت که این شیوه هماکنون نیز ادامه دارد.
فصل دوم این کتاب به تاریخچه این سازمان می پردازد. درباره تاریخچه و زمان تأسیس سازمان قبل از انقلاب چنین می خوانیم:
شکلگیری سازمان مجاهدین خلق به سال ۱۳۴۴ برمیگردد که توسط محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیکبین رودسری معروف به عبدی بنیانگذاری شد. علیاصغر بدیعزادگان از سال ۴۵ وارد رهبری سازمان گردید و تا سال ۴۷ در کنار سه نفر دیگر یک کادر رهبری چهار نفره را تشکیل دادند. عبدی از سال ۴۷ ارتباط خود را با سازمان قطع کرد. بنیانگذاران سازمان که نوعاً از جوانان رادیکال عضو نهضت آزادی بودند با تحلیلی از بازتاب شکست فعالیتهای سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و به خصوص در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ و تحت تأثیر قیام مردمی ۱۵ خرداد، وارد عرصه سیاسی جدیدی شدند. آنها در نخستین نشستهای خود در سال ۱۳۴۴ به بررسی و تحلیل مبارزات سیاسی مردم ایران پرداختند و اینگونه نتیجه گرفتند که دشمن اصلی امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا بوده و رژیم شاه نیز حامی امریکا میباشد. و مهمترین دلیل به نتیجه نرسیدن مبارزات گذشته احزابی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی را سازشکاری آنها در قبال امریکا و رژیم پهلوی میدانستند.
قسمتهای دیگر فصل دوم به تشکیلات و سازماندهی ،عضو گیری و شرایط آن می پردازند، شرایط عضویت ابتدائی عبارت بودند از: ۱٫ داشتن ایدئولوژی اسلامی؛۲٫ دارا بودن خصلت مبارزاتی.۳٫ عدم وابستگی به شغل و خانواده.۴٫ اطمینان کامل امنیتی. ویژگیهای شخصیتی رهبران سازمان قبل از پیروزی انقلاب از دیگر بخش های این فصل است که در ادامه به آن پرداخته شده است به عنوان نمونه در این قسمت می خوانیم:
ویژگی دیگر رهبران سازمان از ابتدا تاکنون بدبینی آنها نسبت به خانواده بود. حنیفنژاد معتقد بود که مبارزه اصل است و هر کس وارد سازمان میشود نباید ازدواج کند. وی خانواده را پیشقدم و مقدمه استعمار میدانست، رجوی نیز معتقد است پدر، مادر و خویشاوند را چه از بهترین و چه از بدترین خلق روزگار باشند باید دور ریخت. یک مجاهد همه ارث و میراثها را چه مثبت و چه منفی باید قیچی کند. عضو سازمان غیر از رهبری نباید به کسی یا چیز دیگری فکر کند.
جدایی از سازمان ،منابع مالی قبل از انقلاب، آخرین مطالبی است که در فصل دوم آمده است . اما در فصل سوم مبانی فکری سازمان مورد مطالعه قرار گرفته است : اعتقاد به عدم جامعیت اسلام ، عدم اعتقاد به نبوت و وحی، نفی معاد، نفی مرجعیت تقلید، التقاط، اعتقاد به مارکسیسم ، امامت سازمان، نگاه ابزاری به زن (شخصیتسازی کاذب برای زنان قبل و بعد از انقلاب ، اعتقاد به نسبیت اخلاقی مطالب دیگر نویسنده است که ایشان بعد از ورود تحلیلی به هر مطلب با آوردن شواهدی آن را توضیح می دهد. در فصل چهارم به دیدگاه ها پرداخته شده است . دیدگاه سازمان نسبت به اسلام ،نظام اسلامی ، امام خمینی ره، نظر امام راجع به سازمان ،ولایت فقیه از دیدگاه سازمان ، نظرشان درباره قانون اساسی ، دیدگاه آنها نسبت به روحانیت ، نظر روحانیت در باره سازمان ، نظر سازمان در باره جنگ تحمیلی و… از جمله موضوعاتی است که نگارنده به آن ها پرداخته است. در مورد جنگ باید این نکته را متذکر شد که سازمان در ابتدا ضد عراق بود و در ۲۰ شهریور اعلامیه ای را منتشر می کند و از همه هوادارن خود برای دفاع از میهن یاری می خواهد ولی در ادامه سعی کرد هر دو کشور را مسبب جنگ معرفی کند و در نهایت به ضدیت کامل با جمهوری اسلامی می رسد و در کنار صدام قرار می گیرد. نویسنده در فصل پنجم به پایگاه اجتماعی سازمان می پردازد. ابتدا مرحله رشد پایگاه اجتماعی قبل از انقلاب و در ادامه افت آن در آستانه انقلاب مورد کنکاش قرار گرفته است. پایگاه اجتماعی و محبوبیت سازمان مطلب بعدی است که مورد بررسی نویسند قرار گرفته است. دانشگاه ها ، مدارس، کارگران از جمله گروه های هدف سران این سازمان بودند. ترکیب اعضا از نظر شغلی ، مذهبی، سنی و…مطلب بعدی این فصل است. در قسمت بعد از انقلاب این بخش چنین می خوانیم :
پس از پیروزی انقلاب اسلامی رهبران سازمان که به تازگی از زندان آزاد شده بودند با شعارهای بسیار انقلابی و با عنوان اسلامی و آرمی که شامل آیه شریفه «فَضَّل اللّه الُمجاهِدین…» بود، به جذب نیرو پرداختند و توانستند با کار تبلیغی در مجامع دانشجویی و دانشآموزی پایههای اجتماعی خود را بر اقشاری قرار دهند که در اوج احساسات و تحولات روانی بوده، مشتاقانه حرکات ماجراجویانه را به شکل داوطلب انجام میدادند. بر این اساس سازمان در بین این قشر از نیروهای جوان محبوبیتی کسب کرد. سازمان با این نیروهای بالقوه سعی میکرد پتانسیل کافی جهت کسب فوری قدرت را فراهم کند سازمان تلاش میکرد با انگیزههای جذّاب، جوانان را جذب نموده محبوبیت خود را افزایش دهد و سپس به مسخ افکار آنها پرداخته و برای حاکمیت بر آنها، آنان را از خانواده و روحانیت جدا نموده، با بردن آنها به خانههای تیمی و خراب نمودن پلهای پشت سر، آنها را نسبت به انقلاب و نظام اسلامی بدبین نماید.
فصل ششم اختصاص به عملکرد سازمان دارد که به دو بخش قبل و بعد انقلاب تقسیم شده و این موضوع در این قالب کلی مورد بررسی قرار گرفته است. عملکرد آموزشی ، نظامی ، سیاسی و امنیتی سازمان در بخش های پیش از انقلاب این فصل بررسی شده اند. سه عنوان اول یعنی آموزشی ، سیاسی و نظامی در بخش بعد از انقلاب این فصل هم تکرار شده اند، مطالبی درباره عملکرد ضد امنیتی و عملکرد سازمان نسبت به اعضای خود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از قسمت های دیگر این بخش است.
نویسنده در پایان نیز به مناسبت نهضت آزادی با سازمان پرداخته و به گونه ای مهندس بازرگان را با سازمان مرتبط تلقی کرده و می نویسد:
مجاهدین از دل نهضت آزادی بیرون آمدند و هیچگاه به ضدّیّت با آن برنخاستند. به همین جهت نیز بود که مهندس بازرگان آنها را «فرزندان نهضت آزادی» خواند و در یک کلام، از نظر ایدئولوژیکی، مهندس بازرگان از نیاکان سازمان به شمار میرود و مجاهدین نیز پیوسته از این نظر خود را مدیون او میدانند و علیرغم اختلافاتی که با همدیگر دارند هیچگاه ارتباط خود را با همدیگر قطع نکردند. به گونهای که آقای بازرگان حتی پس از ترورهای منافقین در سال ۶۰ باز هم از آنها حمایت کرد، آن هم در مجلس شورای اسلامی. آنها نیز همواره از بازرگان که به زعم آنان «افتخار پیشگامی در مسیر شکافتن علمی و تبیین احکام اسلامی را در تاریخ معاصر به عهده داشته و نخستین روشنفکری بوده که رابطه اسلام و علم را کشف کرده»، به بزرگی یاد میکردند.
این کتاب تحقیقی فشرده است در مورد عمکرد سازمان مجاهدین خلق و به نظر می رسد در مورد این سازمان جا برای کار بیشتر وجود دارد، در این بین کتاب های دیگری نیز درباره سازمان نوشته شده اند که باید به آن ها نیز توجه نمود.
پارسینه
نظرات