حسنعلی منصور یک نمونه از سیاستمدار تبهکار (بخش اول)


حسنعلی منصور یک نمونه از سیاستمدار تبهکار (بخش اول)

حسنعلی منصور‌ بـه‌ سـال‌ 1302 ش در تـهران به دنیا آمد. پدرش، رجبعلی منصور الملک، از اعضای اولیه لژ بیداری‌ ایرانیان و از ارکان فراماسونری و از کارگزاران سیاست انـگلیس در ایران‌ بود.1 ارتشبد سابق‌ حسین فردوست،در خاطرات‌ خود‌، رجبعلی منصور را فردی بی‌شخصیت،2 پرورش یـافته انگلیسیها3 و از عناصر درجه اول شـبکه اردشـیر ریپورتر4 معرفی می‌کند و درباره‌ علت انتخاب او به نخست‌وزیری در رژیم پهلوی اول می‌گوید:«با شروع شکست‌ آلمانها در جبهه‌ها، رضا خان دستپاچه شد و منصور الملک را که از مهره‌های‌ انگلیس به شمار می‌رفت،به جای مـتین‌دفتری نخست‌وزیر کرد. مذاکرات با متفقین، خصوصا انگلیسیها را او انجام‌ می‌داد‌.»5 مادرش،فاطمه رئیس، دختر ظهیرالملک رئیس بود که ریاست اداره انگلیس را در وزارت‌ امور خارجه به عهده داشت. او نخستین زن فارغ التحصیل مـدرسه امـریکایی در ایران بود‌.6

تحصیلات‌

حسنعلی منصور، دوران ابتدایی و متوسطه را در مدارس«جمشید جم» و «فیروز بهرام» سپری کرد که از مؤسسات فرهنگی وابسته به انجمن زرتشتیان بود7 و پس از اخذ دیپلم، به مدت‌ دو‌ سال به دانشکده فـنی رفـت. سپس راهی«دانشکده حقوق و علوم سیاسی»شد و رساله پایانی‌ دوره لیسانس خود را تحت عنوان «مصونیتهای سیاسی» تدوین کرد.8 هر چند معلومات تخصصی حسنعلی منصور‌ به‌ علت‌ تصدی دبیرکلی شورای عالی اقـتصاد‌، در‌ امـور‌ اقتصادی عنوان شده بود و در فرم زندگی‌نامه‌ای که توسط ساواک تنظیم گردیده، مدرک وی،دکتری در رشته‌های حقوق سیاسی و اقتصادی نوشته‌ شده‌ است‌،9 ولی در گزارش‌ مفصلی که خطاب به دادستان‌ کل‌ کشور تـهیه گـردیده، آمده است:«در دانشکده حقوق به شـهادت تـمام هـم‌دوره‌ایهایش،با توصیه و سفارش نمره گرفته است.»10‌

مشاغل‌

حسنعلی‌ منصور پس از اخذ لیسانس در 1324، به واسطه نفوذ‌ پدرش به وزارت امور خارجه رفت و مدتی در ادارات اطلاعات و سـوم سـیاسی کـار کرد. در 1325 به عنوان‌ عضو‌ نمایندگی‌ ایران در کنفرانس صـلح پاریـس، عازم فرانسه شد و تا 1327 به‌ عنوان‌ وابسته سفارت‌ شاهنشاهی در آنجا ماند و پس از آن به همراه عبداللّه انتظام و امیرعباس‌ هویدا‌ بـه‌ اشـتوتگارت‌ رفـت.

برخی از مشاغل دیگر وی بدین شرح است:

-منشی وزیر‌ امور‌ خـارجه‌.

-رئیس کل دفتر نخست‌وزیر(1330 در زمان نخست‌وزیری حسین علاء).

-رئیس اداره چهارم سیاسی‌ وزارت‌ امور‌ خارجه.

-رئیس دفتر نخست‌وزیر(1334 بـه مـدت دو سـال).

-معاون وزارت بازرگانی(1336).

-قائم‌مقام‌ دبیرکل‌ شورای عالی اقتصاد11(1336).

-معاون نخست‌وزیر(10/9/1336).

-دبیرکل شـورای عـالی اقتصاد‌(1337‌).

-وزیر‌ کار(4/8/1338).

-وزیر بازرگانی(10/11/1338).

-مدیرعامل شرکت سهامی بیمه ایران(1341).

-نماینده‌ مجلس‌ شورای ملی(7/7/1342).

-عضو عـیئت مـدیره سـازمان شاهنشاهی(22/7/1342).

-نخست‌وزیر(اسفند 1342‌).

ازدواج‌

حسنعلی‌ منصور ابتدا با یکی از دختران عبدالحـسین تـیمورتاش ازدواج کـرد، اما این وصلت‌ بیش‌ از‌ شش ماه دوام نداشت و به جدایی انجامید.12دومین ازدواج او با‌ فریده‌ امـامی‌ -دخـتر نـظام الدین امامی خویی- بود.وی در رابطه با این ازدواج می‌گوید:«در سال‌ 1338‌ با‌ دوشیزه فریده امامی ازدواج کـردم. رابـطه میان دو خانواده خودم و او، منجر‌ به‌‌ وصلت ما شد. همسر من فارغ التحصیل دانـشگاه لنـدن اسـت.»13 در حاشیه زندگی حسنعلی منصور‌، علاوه‌ بر ارتباطاتش با زنان دیگر نام زن دیگری به نـام‌ مـهین آهی‌‌14‌ به میان آمده است. در دورانی که‌ منصور‌، ریاست‌ شرکت سهامی بیمه ایـران را بـه‌ عـهده‌ داشت‌، مهین آهی منشی دفتر مدیرعامل شرکت بود و این ارتباط نزدیک، موجب‌ برقراری روابطی‌ مـیان‌ آن دو گـردید که حاصل‌ آن‌ نیز یک‌ فرزند‌ بود‌. این ازدواج، تا زمان مرگ‌ مـنصور‌، در‌ پرده مـاند ولی پس از آنـکه مسئله انحصار وراثت مطرح گردید، پای‌ مهین‌ آهی نیز به‌ میان کشیده شد‌. این مـاجرا بـه شـرح‌ زیر‌ در اسناد منعکس شده است‌:

الف‌-«علت دیگری که همسر مرحوم مـنصور تـاکنون موفق به دادن انحصار وراثت نگردیده‌، آن‌‌ است که مرحوم منصور پنج‌ ماه‌ قبل‌ از سوءقصد، بانو‌ آهـی‌ یـکی از کارمندان شرکت‌ بیمه‌ را به‌ عقد خود درآورده و اکنون این بانو هم مدعی حـق‌السـهم خود از‌ نقدینه‌ و ماترک مرحوم منصور می‌باشد و چـون اخـیرا‌ پی برده که‌ مرحوم‌ منصور‌ پولهایی در یکی از‌ بـانکهای سـوئیس داشته که بر سر تصاحب آن بین همسر اول منصور و آقای رجبعلی منصور‌ اختلافی‌ بـروز نـموده،لذا هردو را تهدید‌ نموده‌ که‌ اگـر‌ سـهم‌ او را ندهند‌ بـا‌ مـراجعه بـه مراجع رسمی و ارائه عقدنامه خویش و همچنین جـنینی کـه در رحم دارد،تقاضای سهم الارث‌ خواهد‌ نمود‌.»15

ب-«مرحوم منصور رسوایی به پا کرده‌ اسـت‌ و آنـ‌ اینکه‌ در‌ وقتی‌ که مدیر عالم شـرکت بیمه بوده‌ با سـکرتر خـود نزدیک و بالاخره از او صاحب بچه‌ای مـی‌گردد.مـنصور تا خودش در قید حیات‌ بود،نگذاشت این مطلب بالا‌ بگیرد ولی حالا همان خـانم و بـچه‌اش به ژنو می‌روند و تقاضای‌ نـصف دارایـی و ارثـیه منصور را می‌کنند.عـلی مـنصور حاضر می‌شود پانصد هـزار تـومان به این‌ خانم بدهد تا سکوت کند‌ و او‌ حاضر نشده...علی منصور می‌گوید پسرم ثـروتی نـدارد ولی آن‌ خانم می‌گوید پس از 9 میلیون دلاری که بـابت مـصونیت کارشناسان امـریکایی رشـوه گـرفت، چه‌ شد؟»16

ج-«یکی از معترضین بـه‌ تقاضای‌ انحصار وراثت مرحوم منصور گویا خانم مهری دبیر آهی‌ می‌باشند که طبق اطلاع تا قـبل از نـوروز امسال از بودجه محرمانه نخست‌وزیری حقوق دریـافت‌‌ مـی‌داشتند‌.»17

انـحرافات جـنسی

در تـیرماه‌ 1337‌ ش،دو ماه قبل از ایـنکه حـسنعلی منصور به معاونت نخست‌وزیر و ریاست‌ شورای عالی اقتصاد منصوب گردد،در ارزیابی ساواک، چنین معرفی شده اسـت:«بـسیار‌ خـوشگل‌، صورتی سفید، چشم میشی‌ و خیلی‌ قشنگ، قـد مـتوسط، خـوش قـامت، بـه زن‌ و مقام علاقمند است. در مدرسه بچه خوشگل بود و رفقایی داشت.»18 عبارت «بچه خوشگل بود و رفقایی داشت» را در این ارزیابی باید با‌ توجه‌ به گزارشی که در شرح فرمان دانشکده افـسری درباره وی صادر شده است، تحلیل کرد. در این سند می‌خوانیم:«اخیرا چند نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی...درباره کابینه منصور و فعالیتهای‌ حزب‌ ایران‌ نوین‌،مطالبی اظهار داشته‌اند...مطلب دیگری که مورد گـفتگوی ایـن عده قرار گرفته،درباره‌ فرمانی است که در‌ سالهای قبل از طریق دانشکده افسری درباره منصور صادر گردیده و اکنون‌ این‌‌ فرمان‌ به صورت پلی‌کپی تکثیر و برای بعضی رجال و متنفذین و اغلب نـمایندگان مـجلس شورای‌ ملی من جمله مهندس [عبداللّه‌] والا ‌‌فرستاده‌ شده و متن فرمان عبارت از این است که زمانی‌ منصور دوره احتیاط را‌ در‌ دانشکده‌ افسری طی می‌کرده،شبی وسـیله دو نـفر از دانشجویان هم‌ دوره خود مورد تـجاوز قـرار‌ گرفته و فاعلین به پنجاه ضربه شلاق در حضور گروهبان مربوطه تنبیه‌ شده‌اند.»19‌ همچنین در اعلامیه‌ای که‌ در‌ شهریور 1343 علیه او انتشار یافت،نیز نوشته شده بود: «حسنعلی مـنصور بـه علت فساد اخلاق از مـدرسه نـظام اخراج شد.»20و در ارزیابی سال 1341، فردی«جوان،کم‌تجربه و عیاش»معرفی‌ شد.21

دکتر عباس میلانی درباره عیاشی و خوشگذرانی حسنعلی منصور در دوران حضور در آلمان، به نقل از نصیر عصار می‌نویسد:«هویدا و منصور -که به تـوصیه هـویدا به اشتوتگارت آمده‌ بود‌- خوشگذران‌ بودند.»22 او سپس در توضیح این خوشگذرانی می‌نویسد:«بخش قابل ملاحظه‌ای از مردان آلمانی در جنگ جان داده بودند و همین واقعیات، موقعیت‌ منصور و هویدا را در شهر ممتاز می‌کرد‌. گرچه‌ در سالهایی کـه هـویدا نخست‌وزیر بـود، یکی از دستیارانش‌ [پرویز راجی‌] در وصفش گفته بود که:نه همجنس‌باز است...نه اشتهای جنسی‌ فراوانی دارد، و گرچه منصور، پیـش از مرگش به زن‌بارگی‌ شهرت‌ یافته بود، اما انگار در روزهای‌ اشتوتگارت نـقشهای ایـن دو در ایـن زمینه درست وارونه بود. از سویی هویدا، با استفاده از زندگی‌ راحت و پرتجمل خود، با چند زن‌ مختلف‌ آلمـانی‌ ‌ ‌رابـطه برقرار کرده بود. در‌ مقابل‌ منصور‌ در تمام دوران مأموریتش تنها با یک دختر جوان آلمـانی رابـطه‌ای نـزدیک داشت.»23 و در جایی دیگر می‌نویسد:«دوران مأموریت منصور‌ در‌ واتیکان‌ در سال 1957 به سررسید و او نیز بلافاصله‌ به‌ ایران‌ بـازگشت.در چند ماه اول اقامتش در تهران با دو زن مختلف سر و سرّی پیدا کرد. اولی‌ هنرپیشه‌ای پرآوازه‌ بـود‌ و دومی‌ همسر یک دنـدان‌پزشک چـکسلواکی‌الاصل.»24

خصوصیات روحی و روانی

حسنعلی‌ منصور در خانواده‌ای انگلوفیل رشد کرد و در دامن مراکز تربیتی و فرهنگی زرتشتی‌ پرورش یافت و با حمایت منصورالملک‌ در‌ مسیر‌ رشد و ترقی قرار گرفت و در سال 1337 ش‌ به معاونت نخست‌وزیر‌ و ریـاست‌ شورای عالی اقتصاد رسید.در این سال،ساواک تازه‌ تأسیس،درباره او چنین نوشت:«شخصیتی ندارد‌ تا‌ تمایلی‌ داشته باشد...عاشق حاکم وقت‌[است‌]...متواضع ولی‌ بی‌شخصیت.افکار عالی به هیچ‌وجه‌ ندارد‌ و تمام‌ تـرقی او روی نـفوذ پدرش می‌باشد.[فردی‌] کم‌مغز،بی‌تجربه و عزیز بی‌جهت‌[است.]»25 ولی پس‌ از‌ گذشت‌ چهار سال،یعنی در اردیبهشت 1341،نظریات ساواک تغییر کرد:«مدیریت دارد، رفتار با مرئوسین خوب، قدرت کار دارد، سرعت در اتـخاذ تـصمیم دارد‌، قدرت‌‌ ایجاد‌ تشکیلات، متوسط، مؤدب و متواضع، رفیق‌باز و صمیمی»26 با این حال او در بین طبقه‌ تحصیل‌کرده‌،از جایگاه ویژه‌ای برخوردار نبود.فردی به نام‌ مهندس کشتکار،عضو جمعیت تحصیل‌کرده‌های‌ اروپا‌،در‌ این‌باره می‌گوید:«در بـین طـبقه‌ تحصیل‌کرده به بیسوادی و بی‌اطلاعی معروف است...هیچ ارزش و احترامی بین‌ این‌ طبقه‌ ندارد.»27

دکتر عباس میلانی نیز،پیرامون خصوصیات شخصیتی وی می‌نویسد‌:«حسنعلی‌ جوانی‌ مغرور بود. درعین‌ حال، اغلب نوعی تواضع مـصلحتی نـیز از خـود نشان‌ می‌داد. خوش بر و رو بـود‌.پس از‌ چـندی به زن‌بارگی شهرت یافت...بلندپروازیهای سیاسی‌اش‌ هم حدی نمی‌شناخت. ذهنی کنجکاو‌ داشت‌ و تخصص تکنوکراتیک را ارج فراوان‌ می‌گذاشت. خوش‌صحبت بود و مدیر قابلی بـه شـمار مـی‌رفت. اهل سازماندهی بود‌. در‌ ایجاد و حفظ روابط عمومی استاد بـود. قـادر بود نظریات گونه‌گون را بشنود و فصل‌ مشترکشان‌ را دریابد. برای اغلب سیاستمداران نسل پیش‌ از‌ خود‌ چیزی جز نکوهش نداشت. بارها در خـلوت‌‌ گـفته‌ بـود:«انسانهایی تهی‌مغز و نادان‌اند»اما در جلوت با همه به احترام رفـتار می‌کرد‌.»28‌ و همو از گزارش دفتر اطلاعات‌ و تحقیقات‌ وزارت امور‌ خارجه‌ امریکا‌، نقل می‌کند که:«منصور هم تکنوکراتی‌ بلندپرواز‌ بود.»29 و از قـول شـاهپور بـختیار می‌نویسد:«به گمانش دولت هویدا به‌ مراتب‌ بهتر از دولت منصوربود...هویدا [در قیاس‌ بـا مـنصور] آدمی‌ قابل اطمینان‌تر‌ است‌ و بر خلاف منصور، وعده‌های توخالی‌ هم‌ کمتر می‌دهد.»30

منصور و هویدا

بدون شک، امیرعـباس هـویدا یکی از صمیمی‌ترین‌ دوستان‌ و مشاوران حسنعلی منصور بود. این‌ دوستی‌ به‌ اندازه‌ای بـود کـه‌ حـسنعلی‌ منصور، همواره یکی از‌ اعضای‌ اصلی مهمانیهای هویدا به شمار می‌رفت‌31 و منصور به خاطر هـویدا، بـا دکـتر منوچهر‌ اقبال‌ که او را در سال 1337‌ به‌‌ معاونت خود‌ برگزیده‌ بود‌، درافتاد.32 درباره چگونگی‌ ایجاد یـک دوسـتی، دکتر عباس میلانی می‌نویسد:«منصور اواسط فروردین 1324 به کتابخانه وزارت امور‌ خارجه‌ آمد و بـا فـریدون هـویدا آشنا شد‌، این‌ آشنائی‌ پس‌ از‌ چندی به دوستی‌ بدل‌ شد. در آن زمان حسنعلی منصور مـشغول تـدارک‌ پایان‌نامه تحصیلی خود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران‌ بود‌ و فریدون‌ در تکمیل و تدوین این نـوشته،مـنصور را‌ یـاری‌ داد‌...33‌حسن‌ نظر‌ فریدون به منصور،امیر عباس را نیز نسبت به او کنجکاو کرد.طولی نکشید کـه دوسـتی دیرپایی میانشان پدید آمد...در میان رفقای هویدا که خود به‌ رفیق‌بازی شـهرت داشـت،مـنصور از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودو»34 و در جایی دیگر،ضمن نسبت دادن تحکیم این دوستی به حضور هردو در پاریـس، مـی‌نویسد:«امـیر عباس نخست در تهران‌ با‌ منصور آشنا شده بود.هردو کارمند وزارت امور خـارجه بـودند و مراوداتی محدود،در حدود همکار اداری صرف داشتند.در پاریس این رابطه از لونی‌[رنگی‌] دیگر شد و به شکل رفاقتی‌ ریـشه‌دار‌ بـرآمد و تا پایان عمر منصور ادامه داشت.»35 همین دوستی باعث شد تا حـسنعلی مـنصور،به توصیه هویدا به اشتوتگارت بیاید و در مـنطقه‌‌ تـحت‌ اشـغال امریکاییها -که محل مناسبی‌ برای‌ تأسیس دفـتر کـنسولی ایران در نظر گرفته بودند- هم‌خانه شوند و با برخورداری از حق خرید از کمیسری ارتش امـریکا بـه زندگی خویش رونق‌ بخشند‌. در‌ هـمین ایـام بارها بـا‌ مـقامات‌ امـریکایی سخن گفتند و آنان را در جریان اوضاع ایـران قـرار دادند.با همکاری نزدیک هویدا،منصور امریکائیها را متقاعد کرد که او بهتر از هـرکس دیـگری‌ می‌تواند مجری سیاست آنان‌ باشد‌. از ایـن‌رو در دورانی که امیر عـباس هـویدا،در مأموریت‌ سازمان ملل بود،مـنصور چـندین بار به تأکید از هویدا خواست که از کار خود در سازمان ملل، استعفا کرده بـه‌ پسـت‌ خود در‌ وزارت امور خارجه ایران بـرگردد و بـارها بـا صراحت به اوگـفته بـود که رابطینش در میان امـریکاییها،وعـده‌ کرده‌اند که نوبت ما بزودی خواهد رسید.تشکیل گروهی‌ از تحصیل‌کردگان‌ اروپا‌ و امریکا‌،که بعدها نـام«کـانون مترقی»بر آن نهاده شد،حاصل تـلاش‌ هـویدا و منصور بـود کـه امـیر عباس ‌‌هویدا‌، مهم‌ترین نـظریه‌پرداز آن به شمار می‌رفت. گراتیان یاتسویچ -رئیس دفتر سیا در ایران‌- در‌ این‌باره‌ می‌گوید:«هویدا را زیاد می‌دیدم -هـویدا و مـنصور سالها با هم همکاری کردند تـا بـتوانند بـدیل‌ قـابل قـبولی‌ در برابر جبهه مـلی کـه‌ [برای شاه و امریکا دیگر] غیر قابل قبول شده‌ بود، پدید آورند...جلساتشان‌‌ در‌ منزلی که در همسایگی خانه من بـود، تـشکیل مـی‌شد که گه‌گاه من هم وقت نهار در ایـن‌ جـلسات شـرکت مـی‌کردم. بـه گـمان من گرچه منصور به ظاهر ریاست گروه را به‌ عهده داشت، اما مغز متفکر جریان هویدا بود.»36

در سال 1342، جولیس هولمز، سفیر امریکا در ایران، پس از ملاقات با منصور، در حاشیه‌ گـزارش خود نوشت:«امیر عباس هویدا‌ که‌ از مقامات عالی‌رتبه شرکت نفت است، یار اصلی منصور در کار تشکیل کانون مترقی بوده است.»37 از این‌رو باید واگذاری پست صدارت به حسنعلی منصور را به اعـتبار حـضور امیر‌ عباس‌‌ هویدا داسنت، چرا که پس از آن، اضافه می‌کند:«هویدا فعلا در شرکت نفت باقی خواهد ماند ولی آنجا مسئولیتها و وظایف اداری کمتری به‌ عهده خواهد گرفت تا از‌ این‌ راه بتواند وقت خود را بـیشتر صـرف کار تدارک یک حزب مترقی‌ کند...به گمان من بعید به نظر می‌آید که منصور بتواند از عهده رهبری سیاسی برآید چون‌ به‌ نـظر‌ مـن، او از درایت کافی‌ برخوردار‌ نیست‌.»38

دوسـتی حـسنعلی منصور و هویدا تا آنجا پیش رفت که قرار شد امیر عباس هویدا با لیلا امامی‌ -خواهر همسر منصور‌- ازدواج‌ کند‌ و باجناق او شود ولی این ازدواج از طـرفی‌ بـه‌ علت تصادفی‌ که در یـکی از جـاده‌های شمال کشور به وقوع پیوست و منجر به مصدوم شدن سرنشینان اتومبیل‌ -هویدا‌، لیلا‌ امامی‌، منصور و فریده امامی- گردید و از طرفدیگر به علت کشته شدن‌ حسنعلی‌ منصور شش ماه پس از این تصادف،تـا سـال 7-1346 به تأخیر افتاد. در گزارشی که در‌ حاشیه‌ تصادف‌ نخست‌وزیر، تهیه گردیده،آمده است:«در بعضی از محافل مطلع شایع‌ است‌ که در موقع تصادف اتومبیل آقای نخست‌وزیر، خواهر خانم آقای منصور (دختر نظام الدیـن امـامی) که‌ رفـیقه‌ آقای‌ هویدا وزیر دارایی نیز می‌باشد، با حالت غیرعادی(مست) پشت فرمان‌ اتومبیل‌ قرار‌ داشته و مـنجر به تصادف ماشین و مصدوم‌ شدن سرنشینان اتومبیل گردیده است.»39 دوستی صـمیمانه‌ مـنصور‌ و هـویدا‌ تا بدان پایه بود که فریده امامی -همسر حسنعلی منصور- پس از ترور همسرش‌ و علی‌ رغم حضور رجبعلی مـنصور،‌ ‌امـیر عباس هویدا را به عنوان قیم‌ فرزندانش معرفی‌ کند‌. گزارش‌ این تصمیم به شـکل زیـر بـه ثبت رسیده است:«در مرافعه بین دو نفر‌ بالا [رجبعلی‌ منصور و فریده امامی‌] اکثر اعضای نمایندگان ایرانی من‌ جـمله خود اینجانب ناظر بوده‌ام مرافعه‌ بیشتر‌ روی‌ تعیین قیم برای فرزندان مرحوم حـسنعلی‌ منصور بود.خانم او اصـرار داشـت که آقای هویدا‌ نخست‌وزیر‌ فعلی قیم فرزندان گردد و آقای‌ علی منصور می‌گوید مادامی که خودم زنده‌ام‌ شرعا‌ و عرفا‌ قیم فرزندان خواهم بود و پس از من‌ هم آقای جواد منصور و بعد از جواد هم‌ آقـای‌ تیمورتاش‌ دامادم قیم تعیین خواهنند شد.»40

مفاسد مالی

الف-ماجرای قاچاق در‌ پاریس‌

در دوران مأموریت حسنعلی منصور به همراه امیر عباس هویدا در پاریس اتفاقاتی روی داد که‌ در‌ جراید ایران نیز بازتاب داشت.عباس میلانی که مـدعی اسـت پرونده محرمانه‌ این‌ ماجرا را در وزارت امور خارجه فرانسه‌ مطالعه‌ کرده‌ است،در این‌باره می‌نویسد:«سفارت ایران در‌ پاریس‌ درگیر ماجرایی سخت جنجالی شد.حرص و آز،محرک واقعی ماجرا بود.ویرانیهای جنگ‌،بسیاری‌ از ساکنان پاریـس را بـه‌ خاک‌ سیاه نشانده‌ بود‌.در‌ مقابل،شماری‌ از فرانسویهای مآل‌اندیش توانسته‌ بودند‌ به دور از چشم مقامات دولتی،بخش قابل ملاحظه‌ای‌ از ثروت خود‌ را‌ به بانکهای سوئیس منتقل کنند.با‌ پایان جنگ،بسیاری از‌ ایـن‌ افـراد بر آن شدند که‌ اموال‌ خود را بدون پرداخت عوارض گمرکی و مالیاتهای اغلب سنگین به فرانسه بازگردانند. در‌ این‌ شرایط طبعا کسانی که می‌توانستند‌ بدون‌ بازبینی‌ چمدانها و اتومبیلهای خود‌ از‌ مرز عبور کـنند در‌ مـوقعیتی‌ بـه راستی استثنایی و مطلوب قرار داشـتند.بـی‌گمان پیـداست که این موقعیت‌ ممتاز در وهله‌ اول‌ به دیپلماتها تعلق داشت.چنین شد‌ که‌ بسیاری از‌ دیپلماتهای‌ کشورهای‌‌ گوناگون به دام این‌ وسوسه افتادند.دیـپلماتهای ایـرانی نـیز از این قاعده مستثنی نبودند و برخی از آنان به صـف‌ سـودجویان‌ پیوستند.»41 در این ماجرا که‌ منجر‌ به‌ اعتراض‌ دولت‌ فرانسه و در نهایت‌ بازگشت‌ زین العابدین رهنما- سفیرکبیر ایران در پاریس-شد،نـام افـراد زیـادی مطرح گردید،از آن جمله‌:امیر‌ عباس‌ هویدا و حسنعلی منصور. هرچند ایـن مسئله نیز‌ چون‌ وابستگی‌ به‌ بیگانگان‌،ارثی‌ بود که حسنعلی از پدرش،رجبعلی‌ به یادگار داشت،چرا که او هم در زمـان حـضور در ایـتالیا از مصونیت دیپلماتیک بهره‌ها برده بود و آن‌قدر سیگار، تریاک‌ و مشروب قاچاق کـرده بـود که، دولت ایتالیا، برای بار دوم به او پذیرش‌ نداد.

ب-سوءاستفاده‌ها

در ارزیابی ساواک در تیرماه 1337 آمده است:

«تموّل شـخصی نـدارد،خـانه مسکونی شخصی‌،متعلق‌ به پدرش می‌باشد.»42

علی رغم این اظهار نظر،اولین خـبرها در خـصوص سـوء استفاده‌های وی به شهریورماه‌ 1343 بازمی‌گردد.در گزارشی که درباره وی،منتشر گردیده،آمده است‌ که‌،در زمان‌ ریـاست بـر شـورای عالی اقتصاد،از تجار و شرکتها و کارخانه‌ها،رشوه می‌گرفته و دلالهای وی‌ در این رابطه،شادمان،کشفیان و نـیرومند بـوده‌اند.در‌ این‌ گزارش برای مثال به کارخانه‌ قند‌ شاهرود اشاره شده که 250 سهم سـیصد تـومانی گـرفته است.در همین گزارش آمده است که‌ پول و سرمایه شرکت آسال نیز که توسط منوچهر‌ تـیمورتاش‌-شـوهرخواهر وی-اداره می‌گردد‌، متعلق‌ به منصور است.و در ضمن آن قید گردیده:

«حسنعلی منصور 38 هزار متر از اراضـی نـیاوران را بـه نام خود ثبت کرده است.»43

اما پس از مرگ منصور،ساواک‌ گزارشهایی‌ درباره داراییها و سوء استفاده‌های وی،تـهیه کـرد که برخی از آنها،به این شرح است:

الف:«بر اثر رسیدگی به حـساب مـنصور،مـعلوم شده وی در بانکهای مختلف امریکا،قریب‌ ده‌‌ میلیون و پانصد‌ هزار دلار موجودی دارد.»44

ب:در محافل سیاسی گفته می‌شود:«مـنصور در کـشور سـوئیس دارای ثروت هنگفتی‌ است که‌ اخرا بر سر تقسیم آن،بین همسر او و منصور‌ المـلک‌ اخـتلاف‌ شده است.»45

ج:در بعضی محافل تهران شنیده می‌شود:«بین همسر منصور و منصور الملک،اختلاف‌ شدیدی در ‌‌کشور‌ سـوئیس ایـجاد شده است.همسر منصور مدعی شده که منصور مبلغ‌ 000/000‌/6 دلار‌ وجه‌ نقد در یـکی از بـانکهای سوئیس داشته و منصور الملک که مقیم سـوئیس‌ اسـت،از بـانک‌ مربوطه پول را گرفته و حاضر نیست به همسرش مـسترد کـند.»46

د:«منصور وقتی‌ که مدیرعامل شرکت بیمه‌ بود‌،با سکرتر خود نزدیک و بالاخره از او صـاحب‌ بـچه‌ای می‌گردد.حالا همان خانم و بـچه‌اش بـه ژنو مـی‌روند و تـقاضای نـصف دارایی و ارثیه‌ منصور را می‌کنند...علی مـنصور بـه او گفته پسرم ثروتی‌ ندارد.خانم می‌گوید:پس آن‌ 000/000/9 دلاری که بابت مصونیت کارشناسان امـریکایی رشـوه گرفت،چه شد.»47

حسنعلی منصور و فراماسونری

رجـبعلی منصور الملک،از ارکان فـراماسونری در ایـران و از اعضای اولیه‌ لژ‌ بیداری ایرانیان‌ بـود و حـسنعلی منصور نیز بر اساس اسناد موجود،حداقل از سالهای 32 یا 33 به جرگه‌ فراماسونها پیـوست و در لژهـای همایون و پهلوی عضویت یافت و در آن سـالها دارایـ‌ درجـه‌‌ ماسونی 2 بود.48ارتـباط او بـا فراماسونری به گونه‌ای بـود کـه در مهرماه 1342،در مجلس‌ شورای ملی شایع شد که:«حسنعلی منصور از ریشه‌های اصلی فراماسونری در ایران‌ اسـت‌.»49 عـلی رغم اسناد موجود، عباس میلانی بـه نـقل از اسماعیل رائیـن، می‌نویسد:«حـسنعلی منصور هم مایل و شـایق بود که به فراماسونری بپیوندد،اما تقاضای عضویتش در لژ همایون‌ رد‌ شد‌.گویا همین دست رد،سبب‌ شـد‌ کـه‌ بعدها منصور بارها به زبانی سـخت گـزنده، مـاسونها را بـه بـاد حمله گرفت.»50

ایـن ادعـا در حالی است که اسماعیل‌ رائین‌ در‌ جلد سوم کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران که‌ بنابر‌ ادعا در دسامبر 1968 در ایـتالیا بـه چـاپ رسیده و در تاریخ 24/11/47 با شماره 1248 در کتابخانه‌ ملی‌ ثـبت‌ شـده اسـت، پس از مـعرفی مـحمدخـلیل جواهری و چگونگی تأسیس‌ لژ همایون، نام‌ حسنعلی منصور را در ذیل معرفی‌ اعضای این لژ در صفحه 35، ثبت‌ کرده است‌ و ضمن‌ تکرار‌ این نام در صفحه 674 می‌نویسد:

«در یکی از جلسات لژ‌ فروغی‌‌ که جواد مـنصور،هویدا و دیگر یاران حسنعلی منصور،[نیز] حضور داشتند،تقاضای‌ عضویت آن مرحوم مطرح‌ شد‌ ولی‌ چون دونفر از حضار با مهره کبود با عضویت او مخالفت کردند‌،مورد‌ قبول‌‌ واقع نشد.» اما احمد براتلو،از استادان قدیمی ماسونها‌،در‌ تاریخ‌ 5/6/1352 گفته است:

«در زمان نخست‌وزیری منصور؛منصور را هویدا برای عضویت پیشنهاد کرد‌ و من‌ شخصا با عضویت او مخالفت کردم.آقای گلشائیان،از ایـن بـابت بی‌نهایت از‌ من‌ ناراحت‌ شد ولی من او را متقاعد کردم که منصور شایستگی پذیرش دستگاه ماسونی را‌ ندارد‌.»51 در سندی که به شماره 28712/20/20 مورخ 25/3/48 در‌ جلد‌ دوم‌ اسناد فـراماسونری‌ در ایـران،صص 6-415 آمده است؛مظفر بـقایی نـیز بر عضویت وی در‌ تشکیلات‌ فراماسونری‌ صحه گذاشته و در پاسخ اظهارات فردی به نام جواد صاحب‌اختیاری،مبنی‌ بر‌ رد‌ عضویت‌ منصور در فراماسونری می‌گوید: «یکبار عضویت او را قبول نکردند ولی بـار دوم قـبول‌ شد‌.»

حسنعلی‌ منصور عـلاوه بـر عضویت در فراماسونری جهانی،در آبان‌ماه 1339 با معرفی‌‌ حسن‌ امامی خویی و هوشنگ فرخان به عضویت باشگاه عصر درآمد52و در شهریور 1341 با معرفی دکتر‌ معارفی‌ به لاینز بین المللی پیوست.53

وابستگی‌های منصور

منصورالمـلک از تـربیت‌یافتگان‌ مدرسه‌ علوم سیاسی بود که اردشیر ریپورتر در‌ آن‌ نقش‌ اصلی‌ را ایفا می‌کرد.حسین فردوست درباره‌ وابستگی‌ این پدر و پسر می‌گوید:«علی منصور الملک از مأموران انگلیس بود.پسرش مانند‌ پدر‌،پرورش یافته انگلیسیها بـود ولیـ‌‌ از‌ آن گروه‌ بـود‌ که‌ به امریکاییها وصل شدند.او چه‌ در‌ اصل چهار و چه بعدها که نخست‌وزیر شد، از طرف امریکا به شـدت‌ تقویت‌ می‌شد.»54 حسنعلی منصور، به همراه‌ جمشید آموزگار، عطاءاللّه‌ خـسروانی‌ و... در دبـیرستان ایـرانشهر درس خواند‌ و در‌ همین دوران بود که عضویت در تشکیلات جمعیت یاران دبیرستانی را تجربه‌ کرد‌. بنابر‌ نقل عباس میلانی، شاپور ریـپورتر‌ نـیز‌ همکلاس‌ منصور بود و همین‌ ارتباط‌ بود که‌ باعث صمیمیت‌ همسر‌ منصور بعد از مـرگ او بـا شـاپور ریپورتر شد. پس از تغییر شرایط بین‌ المللی‌ و جابه‌جایی قدرتها،به تدریج در بسیاری‌ از‌ مواضع، انگلیسیها‌،جای‌ خـود‌ را به امریکاییها دادند‌ و تعدادی از وابستگان خویش را نیز به آنان معرفی‌ کردند و منصور نـیز که در ارزیابی‌ سال‌ 1339 تـوسط سـاواک«طرفدار سیاست انگلستان‌» معرفی‌ شده‌ بود‌،شامل‌ این جابه‌جایی گردید‌.

راهیابی‌ حسنعلی منصور به وزارت امور خارجه و حضور در مأموریتهای پاریس و آلمان، موقعیت مناسبی بود تا ارتباطات او‌ با‌ دوستان‌ امریکایی‌اش تقویت گردد. اسـکان در منطقه تحت‌ اشغال‌ امریکاییها‌ در‌ اشتوتگارت‌ و حق‌ خرید از کمیسری ارتش‌ امریکا،پس از آنکه فرانسویها و انگلیسیها،برای تأسیس دفتر ایران،جایی به آنان نداده بودند، حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا را به تشکر‌ و قدردانی از امـریکاییها واداشـت و آشنایی منصور با جان مک کلوی-رئیس حکومت اشغالی آلمان و از مردان پرقدرت امریکا در سالهای پس از جنگ-که چندی نیز معاون وزارت دفاع بود‌،هدف‌ از روشن و مشخص‌تر کرد و از همین‌ دوران بود که بلندپروازیهای سـیاسی مـنصور بی‌حدوحصر می‌نمود و از تماسهایش با امریکاییها،سخن می‌گفت.گراتیان یاتسویچ با حضور در ایران و اجاره‌نشینی در خانه‌ منصور‌، به یکی از نزدیک‌ترین دوستان منصور،بدل شد و این دوستی آشکارا به رخ دیگران کشیده‌ مـی‌شد. عـباس میلانی در گفت‌وگویی با استوارت راکول‌-وزیرمختار‌ وقت امریکا در ایران-از‌ قول‌‌ او می‌نویسد:

«بدون شک در سفارت‌[امریکا]عده‌ای بودند که نسبت به منصور نظر خوش داشتند و حمایتش‌ می‌کردند.»55 همین حمایتها بود که عـلاوه بـر مـلاقاتهای‌ پنهانی‌ منصور با امریکاییها،دیـدار‌ او‌ بـا هـولمز- سفیر امریکا در ایران-را به دنبال داشت ولی این گراتیان یاتسویچ بود که نقش اصلی را در صعود حسنعلی منصور به نخست‌وزیری ایفا کرد.در ایـن رابـطه‌ جـلال‌ الدین تهرانی،از سیاستمداران‌ کهنه‌کار وابسته به سیاست غـرب در ایـران می‌گوید:

«وزیرمختار سفارت امریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سروسرّی دارد،علنا گفته که من منصور‌ را‌ به نخست‌وزیری‌ خـواهم رسـاند،هـمان‌طور که علی امینی را نخست‌وزیر کردم.»56 و این در حالی بود که طـرفداران انگلستان‌،از جمله علی دشتی،جمال امامی،عبد الرحمن‌ فرامرزی و ابراهیم خواجه‌ نوری‌ نیز‌ از وی تعریف و تمجید کرده،از وی به عـنوان نـامزد نـخست‌وزیری،جانبداری می‌کردند،تا جایی که در ‌‌12‌ دی 1342 به اظهار نظری چنین‌ مبادرت شـد:«بـه طور قطع انگلیسیها نسبت‌ به‌ زمامداری‌ منصور خوشبین هستند و طرحهایی دارند که باید به‌ نفع انـگلستان بـه دسـت مشار الیه انجام‌ گردید.»57 و در همین‌باره از قول اشخاص مطلع‌[!؟]گفته شد:«حسنعلی منصور عـامل انـگلیس‌ در ایـران است و با‌ نزدیک‌ کردن خود به شاه و امریکاییها، اقدامات خود را به نفع انگلیسیها و بـدنام کـردن امـریکاییها و سیاست آنها در ایران به عمل‌ می‌آورد.»58

پانوشت‌ها:

(1).رجبعلی منصور الملک(1265 ش-1351 ش)در دوره سوم مدرسه‌ عـلوم‌ سـیاسی که برای تأمین اعضای وزارت‌ امور خارجه،تشکیل شده بود،تحت تربیت اردشیر جی ریپورتر که از استادان آن مدرسه بود،قرار گرفت و پس از فراغت‌ از تحصیل،هم‌زمان‌ با‌ نهضت مشروطیت،به وزارت امور خـارجه راه یـافت و در اداره انگلیس،تـحت نظر ظهیر الملک‌ رئیس،شروع به کار کرد و سرانجام پس از او ریاست آن اداره را به‌ دست‌ گرفت.منصور الملک از عمال درجـه اول سیاست‌ انگلستان در ایران بود و به غیر از ریاست ادارات مختلف وزارت امور خارجه،سـالیان مـدیدی در مـشاغل حساس جای‌ داشت که‌ از‌ آن‌ جمله‌اند:

-1298 کفالت وزارت امور‌ خارجه‌-1299‌ حکمران رضائیه-1301 معاون وزارت داخله-1302 کفالت وزارت‌ کشور در کـابینه‌های ‌ ‌مـشیر الدوله و مستوفی الممالک-1306 استاندار آذربایجان شرقی-1308‌ وزیر‌ کشور‌ درکابینه‌ مخبر السلطنه-1309 وزیر طرق در‌ کـابینه‌های‌ مـخبر السـلطنه،فروغی و محمود جم.

-در پنجم بهمن 1314 در حالی که وزیر طرق بود،به علت سوء استفاده‌ و اخـتلاس‌ تحت‌ تعقیب و محاکمه قرار گرفت و مدت سه سال شغلی نداشت.

-1317‌ وزیر صناعت(پیـشه و هنر)در کابینه‌های محمود جـم و مـتین دفتری-4 تیرماه 1319 به جای متین دفتری‌ نخست‌وزیر شد‌ و وزارت‌ پیشه‌ و هنر را نیز خود به عهده داشت.

-5 شهریورماه 1320 استعفا کرد‌ و به‌ جای فتح اله پاکروان،برای استانداری خراسان در نظر گرفته شد که بـا اصرار،تولیت‌ آستان‌ قدس‌ رضوی‌ را نیز توأمان به عهده گرفت و مدت سه سال در این سمت‌ بود‌،پس‌ از آن به تهران احضار شد و تا سال‌ 1325 شغلی رسمی نداشت.

-1325 استاندار‌ آذربایجان‌ شد‌ که بـه عـلت مخالفتهای مردمی،پس از چند ماه مجبور به ترک محل خدمت‌ و منتظر‌ خدمت‌ شد.

-1327 نماینده ایران در سازما ملل در کنفرانس پاریس.

-در اواخر‌ حکومت‌ ساعد‌ به ریاست شورای عالی برنامه منصوب و در فروردین 1329،مجددا نـسخت وزیـر شد ولی‌ پس‌‌ از سه ماه و اندی در تیرماه همان سال به ناگهان کنار گذاشته شد‌ و به‌ عنوان‌ سفیرکبیر به ایتالیا رفت.

-1335 سفیرکبیر ایران در ترکیه.

-آخرین سمت رجبعلی منصور،سفیر سـیار‌ در‌ دول اروپایـی بود که سال 1342 به این مأموریت رفت و مدت چهار‌ سال‌ در‌ سوئیس استراحت کرد.

وی در 1351 ش درگذشت.

(2).ر.ک:ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 1،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی‌،ص 227‌.

(3).همان‌ ص 250.

(4).همان ص 355.

(5).همان ص 86.

(6).روزنامه اطلاعات،8/11/1343.

(7).روزناهم اطـلاعات 26‌/2/1343‌.پس از انـتصاب حـسنعلی منصور به نخست‌وزیری،انجمن زرتـشتیان از وی دعـوت کـرد تا در مراسمی‌ که‌ به افتخا این انتصاب در دبیرتسان فیروز بهرام برپا گردیده بود شرکت‌ کند‌.حسنعلی منصور ضمن حضور در این مـراسم‌ گـفت‌:«امـروز‌ یکی از روزهای بسیار گرانبها و پرارزش زندگانی‌ من‌ است زیـرا امـروز من به خانه‌ای بازگشته‌ام‌ که دوازده سال در آن تحصیل‌ می‌کرده‌ام‌.اینجا مکانی است که روح‌ مرا‌ برای خدمتگزاری‌ به‌ ملت‌ ایـران و بـه شـاهنشاه بزرگ‌ ایران پرورش‌ داد‌.در این مکان شعار گفتار نیک،پندار نـیک و کردار نیک را به‌ ما‌ آموختند ما این شعار را آویزه‌ گوش خود کردیم زیرا‌ این‌ بهترین شعاری است کـه مـی‌تواند‌ جـوانان‌ مملکت را برای داشتن یک زندگی انسانی تربیت کند.»

(8).روزنامه اطلاعات،8/11/1343‌.

(9).سـند‌ بـدون شماره،21/5/1341،بایگانی‌ مؤسسه‌ مطالعات‌ و پژوهشهای سیاسی،حسنعلی‌ منصور‌ در دست‌نوشته‌ای‌ که در‌ روزنامه‌ اطلاعات مورخه 8/11/1343 درج گردیده،در خصوص تـحصیلات عـالیه خـود می‌نویسد:

«هنگام خدمت‌ در‌ سفارت کبرای شاهنشاهی در پاریس برای‌ تکمیل‌ تحصیلات به‌ دانـشگاه‌ حـقوق‌ پاریـس رفته و همچنین در‌ سوربن مدت دو سال به مطالعه پرداختم.»

(10).سند بدون شماره-شهریور 1343،بایگانی مـؤسسه‌ مـطالعات‌ و پژوهـشهای سیاسی،در همین گزارش به‌ اخراج‌ وی‌ از‌ دبیرستان‌ نظام نیز اشاره‌ شده‌ است.

 

(11).در فرم زنـدگی‌نامه‌ای کـه در این ایام برای حسنعلی منصور تهیه گردیده،درباره این‌ انتصاب‌ آمده‌ است:«حـتی بـه عـلت ترقی‌ بی‌جهتی که‌ نموده‌ و به‌ علت‌ نفوذ‌ پدرش‌ و اینکه دکتر اقبال نسبت به پدر او مـدیون بـود او را به این سمت منصوب کرد که‌ مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.»(سـند 2/3/73/ب-19/4/37‌)آرشـیو مـؤسسه.

(12).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 149.

(13).روزنامه اطلاعات،8/11/1343.

دکتر عباس میلانی ضمن آنکه می‌نویسد:«فریده عاشق حـسنعلی مـنصور شده بود»از قول یک خبرنگار امریکایی‌ که‌ در بهمن‌ 1343 به تهران آمده بـود،او را«یـک زن زیـبای ایرانی و صاحب ثروتی هنگفت»معرفی می‌کند و در واکنش او به مرگ‌ منصور می‌نویسد:

«با مرگ شوهر،فـریده‌ سـخت‌ افـسرده و غمزده بود.واهمه‌های بیمارگونه داشت.با همه به شکلی سخت تلخ و گـزنده و تـحمل‌ناپذیر رفتار می‌کرد...دائم به این و آن تشر می‌زد...مرگ‌ منصور‌ حالت روحی فریده را منقلب‌ کرد‌.چند وقتی بـه‌ سـلک هواداران چه گوارا پیوست.مدتی همدم دائمی‌اش شاپور ریپورتر بود...»(معمای هـویدا-صـفحات 161-217- 233).

(14).این نام در‌ برخی‌ اسناد به شکل مـهری‌ آهـی‌ و مـهین دبیرآهی ثبت شده است.

(15).آرشیو مؤسسه مـطالعات و پژوهـشهای سیاسی-سند 111/302-28/4/44.

(16).پیشین،سند 11883/20 الف-9/5/44.

(17).پیشین،روزنامه فرمان،مورخه 13/5/44‌.

(18‌).آرشیو موسه مطالعات و پژوهشهای سـیاسی-سـند 2-3-73/ب-19/4/37.

(19).پیشین،1327/300/ن-28/11/42.

(20).پیشین،سند بدون شـماره-شـهریور 1343.

(21).سند بـدون شـماره-21/5/1341.

(22‌).مـعمای‌ هویدا،عباس‌ میلانی-ص 140.

(23).همان،ص 141.

(24).همان،صـص 2-161.

(25).آرشـیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 2-3-73‌/ب-19/4/37.

(26).پیشین،سند 312-18/2/41.

(27).پیشین،سند‌ 1296‌/312‌-20/4/42.

(28).معمای هویدا،عـباس مـیلانی،صص 5-114.

(29).همان،ص 225.

(30).همان ص 252.

(31).امیر ‌‌عباس‌ هـویدا به روایت اسناد سـاواک،ج اول-ص 60،سـند بدون شماره-20/9/39.

(32‌).همان‌-ص 68‌،سند 1324/ن 300-28/11/42.

(33).ایـن رسـاله تحت عنوان«مصونیتهای سیاسی»نوشته شد‌.روزنامه اطلاعات،مورخه 8/11/1343.

(34).معمای هویدا،عباس مـیلانی،ص 116.

 (35).هـمان‌،ص 115.

(36).همان،ص 178‌.

(37‌).همان،ص 2-191.

(38).همان،ص 192.

(39).امیر عـباس هـویدا بـه روایت اسناد سـاواک-ص 86،سـند بدون شماره،مورخه 29/5/43.

(40).آرشـیو مـؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند شماره 468-12/5/44‌.

(41).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 120-119.

(42).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهـشهای سـیاسی-سند 2-3-73/ب-19/4/37.

(43).پیشین،سند بدون شماره،شـهریور 1343.

(44).پیـشین،سند 10099/326-5/12‌/43‌.

(45).پیـشین،سـند 545/324-29/3/44.

(46).پیـشین،سند 15457/315-3/5/44.

(47).پیشین،سند 11883/20 الف-9/5/44.

(48).پیـشین،اسناد بدون شماره مربوط به سال 1333-7/12‌/1339‌ ساواک خوزستان.

(49).پیشین،سند 441/300 ن-14/8/42.

(50).معمای هویدا،عباس میلانی،صـص 9-138.

(51).آرشـیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 76493/20''21-10/6/52‌.

(52‌).پیـشین،سـند بـدون شـماره 10/8/1339.

(53).پیـشین،سند 329/779-6/6/1341.

(54).ظهور و سـقوط سـلطنت پهلوی،ج 2،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ص 355.

(55).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 190.

(56‌).آرشیو‌ مؤسسه‌ مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 1211‌/300‌ ن-13‌/11/42.

(57).پیـشین،سـند 900/300 ن-12/10/42.

(58).پیـشین،سند 852/300 ن-8/10/42.

 

منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره 5؛ زمستان 1383؛ از صفحه 62 تا 89