ضرورت تدوین تاریخ مطبوعات جنگ
آنچه موجب گشت به طرح این موضوع بپردازیم، بیاعتنایی مفرطی است که نسبت به حیات و ممات این گروه از نشریهها وجود دارد. این بیاعتنایی هر چند جنبه عادی به خود گرفته و دیگر عیب محسوب نمیشود...
تا کنون پژوهشی مستقل و شایسته درباره مطبوعاتی که موضوع کارشان دفاع هشت ساله بوده و هست، صورت نگرفته. به دست دادن چنین تحقیقی بسیار حائز اهمیت است. برخی از ضرورتها را میشود چنین برشمرد:
1- با شروع و ادامه جنگ و نیز پس از پایان پذیرفتن آن گروهی از مطبوعات صرفاً برای پرداختن به این حادثه بزرگ تولد یافتند. فراوانی این دسته از نشریات به عنوان یک رسته مطبوعاتی فینفسه قابل مطالعه و پژوهش است. با این نگاه، کمترین بهره، به دست دادن جزوهای است که بتواند شناسنامه این مطبوعات را به ما نشان دهد و یا نموداری پیش رویمان بکشد که بتوانیم منحنی تولد، زندگی و مرگ آنها را ببینیم. همین پژوهش صوری - آماری خود مقدمه تحقیقات دیگر برای ذهنهای نقاد و جستوجوگر خواهد بود.
2- از بطن چنین پژوهشی میتوانیم مسیر پیمایش فرهنگ جبهه را از ابتدا تا کنون در جامعه پیجویی کنیم. اگر کالبدشکافی مطبوعات جنگ به درستی صورت پذیرد، به پرسشهای مهمی پاسخ داده میشود. از جمله اینکه: تسری دستآوردهای معنوی جبهه در پیکر جامعه - که یکی از آرمانهای مدیریت فرهنگی کشور بوده و هست - آیا یک خواست طبیعی بوده؟ و یا اینکه: آحاد ایرانی در یادگاه تاریخی خود تا چه اندازهای این دفاع پرشکوه را افتخاری ملی میدانند؟ و یا: تمایلات قبیلهای و سلیقههای سیاسی تا چه میزان در بقا و استمرار، و یا نه، در فنا و انزوای فرهنگ دفاع هشت ساله دخیل بوده است؟
3- در چنین پژوهشی میتوان آسیبشناسی مطبوعات جنگ را نیز برآورد کرد. با دست یافتن به این آسیبها میتوان نقاط ضعف در زندگی این نشریهها را - البته اگر مدیریتی میل به شناسایی این ضعفها و ترمیم آنها داشته باشد - برطرف کرد. آنچه بدیهی به نظر میرسد این است که برای کشوری که هشت سال دفاع جانانه را از سر گذراند، در کان فرهنگی خود، وجود چنین رگه مطبوعاتی امری ضروری است.
4- بهره دیگری که این پژوهش به همراه میآورد آن است که مطبوعات جنگ به چه اندازهای در پیدایش و توسعه «ادبیات پایداری» نقش داشتهاند. سهم نشریهها در مقایسه با کتاب به چه میزان بوده است؟
5- مطبوعات جنگ در یک دستهبندی در زمره نشریات تخصصی هستند. اینها فارغ از این که توانسته باشند با شایستگی به خصیصه مورد نظر خود بپردازند، در شمار مطبوعات عام نیستند. میدانیم که نشریات تخصصی ذاتاً کممخاطب، اما عمیق هستند. این پژوهش باید به ما بگوید که مطبوعات جنگ اگر توان قرار گرفتن در چرخه عرضه و تقاضا را ندارند، آیا ژرفای لازم را برای نفوذ در ضمیر خوانندگان خود داشتهاند؟ همین دستهبندی کیفیت و محتوای هر یک از نشریهها را برملا میکند.
6- در نگاهی دیگر، مطبوعات جنگ اکثراً وابسته به نهادهای نظامی، بنیادها و سازمانهایی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم از پیکر حکومت ارتزاق میکنند. و در این بین بودند و هستند نشریههایی که دخل و خرجشان ارتباطی به بودجههای کشوری نداشته است. بازنمایی تفاوتهای این دو گروه اکثریت و اقلیت، چه در صورت و چه در محتوا، و نیز بررسی این موضوع که دوام نامتوازن این دو گروه چه عواقب مثبت و منفی در فرهنگ جبهه و ادبیات پایداری داشته، نتایج قابل توجهی به دست میدهد.
7- بر بخش فرهنگی کشور، لازم است که تجربیات روزنامهنگاری دوره جنگ و پس از آن را به یادگار بگذارد، تا دستمایهای برای آیندگان باشد. قطعاً تلاش سی ساله مطبوعات جنگ به دلیل نخستین آزمونهای خود در این عرصه حاوی دستآوردهای گرانقدری است که گردآوری نشدنش مانند دور ریختن ثروتی ناشناخته است. چنین پژوهشی به گرد آمدن تجربههای یاد شده یاری خواهد کرد.
تا اینجا اهمیت وجود یک تحقیق همه جانبه درباره مطبوعات جنگ یاد شد. به نظر میرسد فواید دیگری را هم بتوان بر آن برشمرد. اما آنچه موجب گشت به طرح این موضوع بپردازیم، بیاعتنایی مفرطی است که نسبت به حیات و ممات این گروه از نشریهها وجود دارد. این بیاعتنایی هر چند جنبه عادی به خود گرفته و دیگر عیب محسوب نمیشود، اما خوف آن میرود که سه دهه تلاش این گروه از مطبوعات بی کارنامه بماند. نبود این کارنامه دیگر عیب به حساب نمیآید، بلکه خسارت فرهنگی بزرگی است که اگر برطرف نشود، سرزنش آیندگان را در پی خواهد داشت.
خبرآنلاین
نظرات