محرم در آیینه اسناد (بخش دوم)
7586 بازدید
یادگار خسروداد
روز عاشورا فرارسید. مردم بار دیگر شور و هیجان تازهای یافتند. آنان دیگر دریافته بودند که عزاداری سرور آزادگان تنها در سر و سینه کوبیدن و اشک ریختن و نوحه خواندن خلاصه نمیشود و اگر میخواهند پیروان واقعی سیدالشهدا باشند، باید در مقابل ستمکاران، از در مبارزه درآیند. پس بار دیگر، در ظهر عاشورای سال 1343، توده های مسلمان با شعارهای «ننگ بر یزید پهلوی، وارث تاج اموی»، «درود بر شهیدان 15 خرداد» و «خمینی پیروز باد» به سوی اقامتگاه شاه در کاخ مرمر به راه افتادند.65 اما ساواک که پیشتر از برنامه راهپیمایی آگاهی یافته و آن را پیش بینی می کرد، 66 نیروهای خود را در میدان بهارستان متمرکز کرده بود. آن روز بار دیگر خیابان های تهران به صحنه درگیری مردم و سربازان حکومتی تبدیل شد و برنامة راهپیمایی به ناکامی انجامید.
از آنجایی که طرح راهپیمایی سالگرد 15 خرداد از جانب هیأتهای مؤتلفة اسلامی67 برنامه ریزی شده بود، نحوة برگزاری این حرکت و عکس العمل رژیم در خصوص آن از زبان مرحوم هاشم امانی، عضو فعال و مؤثر مؤتلفه می شنویم:
رژیم تمام توجهش به این بود که اینها [تظاهرکنندگان] در مسجد امام [شاه سابق] اجتماع نکنند و به این لحاظ آمد و شد را مراقبت می کردند.اما دفعتاً یک مرتبه در خیابان پرچم ها باز شد و با شعارها و قرآن خوانها، جمعیت با آمادگی که داشت در پیاده روها ریختند و اینها یک دفعه دیدند که جمعیتی حرکت کرد و عکس امام را جلوی جمعیت آوردند. رژیم خیلی حساسیت روی عکسهای امام داشت. شعارها خیلی تند و کوبنده علیه دستگاه جبار و ظالم شد. تا مقابل کوچه مسجد سپهسالار توانسته بودیم حرکت بکنیم، مقابل کوچه سپهسالار، آنجا ماشین هایی که همراهشان کماندوها و نیروهای ضدشورش بودند در بین جمعیت ریختند و یک زد و خورد زیادی در آنجا واقع شد.68
در تکرار فاجعه 15 خرداد، تعداد زیادی از مردم مجروح و مصدوم شدند و تعدادی نیز توسط مأمورین انتظامی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند.69 به گزارش ساواک دستگیرشدگان اعلامیه هایی به امضای نهضت آزادی ایران، عکسهایی از آیت الله خمینی و پرده های شعارنوشته به مضامین ذیل، به همراه داشتند:
ان لم یکن لکم دین فکونوا احرار فی دنیاکم (اگر دین ندارید لااقل مردمی آزاده باشید) حسین بن علی (ع) کن للظالم خصماً و للمظلوم عونا (دشمن ستمگر و یار مردم ستمدیده باشید)
واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا (همه با هم به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید)
دست عمال پلید اسرائیل از کشور اسلامی کوتاه.70
به رغم دوبار سرکوب پیاپی قیام عاشورا، مبارزات ضدحکومتی در گوشه و کنار کشور روز به روز گسترده تر می شد و اهمیت ایام محرم و صفر هم از نظر مردم و هم از نظر رژیم، هر سال افزایش می یافت. پانزدهم خرداد به عنوان روز حماسة مقاومت و شهادت برای همیشه در تاریخ نهضت اسلامی باقی ماند. پس از آن هر سال در همین روز برنامه هایی از طرف مردم و روحانیون به مناسبت سالگرد شهدا برگزار می شد که موجب ارتقاء اراده جمعی در نیل به پیروزی و وحدت اقشار جامعه می گشت. بی دلیل نیست که امام آن روزها را «ایام الله» نامیدند و حتی پس از پیروزی انقلاب، هماره بر گرامی داشت یاد و خاطرة آن تأکید می کردند.
مراکز امنیتی حکومت پهلوی از آن پس ماهها پیش از رسیدن محرم، خود را برای مقابله با تحرکات این ایام آماده می کردند. ساواک مرکز در دی ماه سال 1343 در آستانه ماه رمضان به کلیه اداره های ساواک، تذکر می دهد که «چون ماه رمضان و بعد از آن ماه های محرم و صفر در پیش است» لازم است تمهیداتی را در قبال نهضت روحانیت بیندیشند. مواردی که مأموران ساواک ملزم به اجرای آن بودند، شامل نکات زیر می شد:
ـ ساواک می بایست از تکرار یاد و خاطرة حوادث خونبار عاشورا در دوسال گذشته ممانعت می کرد، بنابراین هیچ لزومی نداشت روحانیون دربارة این وقایع اعلامیه منتشر کنند؛ زیرا به پندار رژیم این کار بازگشایی «موضوع فراموش شده» بود.
ـ تعدادی از «روحانیون طرفدار دولت» می بایست مورد آموزش قرار می گرفتند تا «با استناد به اصول مذهبی و به طریق منطقی» از عهده حملات کلامی علمای مخالف برآیند. این عده مأمور بودند عکس رهنمودهای نهضت روحانیت را به مردم ثابت و تفهیم نمایند» و در جبهة تئوری از نظام استبدادی دفاع کنند.
ـ در مورد روحانیونی که اسامی آنها در ذیل اعلامیه و تلگرافها چاپ می شود تحقیق گردد تا در صورتی که اظهار بی اطلاعی کردند، تکذیب آنها بهانه ای برای تبلیغات منفی علیه مخالفان مذهبی باشد.71
ـ جهت ایجاد اخلال در نهضت روحانیت از هیچ اقدام خشونت آمیزی نظیر بازداشت، تعقیب، حبس و تبعید فروگذار نشود و در صورت قرار به آزادی هم آنها را به محکومیت دوباره تهدید کنند.
ـ روحانیونی که «سوابق مضره» دارند از منبر منع شوند و تهدید گردند که اگر برخلاف تعهد عمل نمایند، برای همیشه ممنوع المنبر خواهند شد.72
ساواک مراکز استان نیز از همین زمان، یعنی پیش از آغاز ماه رمضان تدابیر امنیتی شدیدی به کار بست تامراسم و مجالس مذهبی راتحت کنترل خوددرآورد.وعاظ و روضه خوانها به طرز بی سابقه ای تحت فشار قرار گرفتند و می بایست تعهد می دادند «به غیر ازذکرمصیبت و اظهار مطالب دینی، موارددیگری رابالای منبرمطرح ننماید.»وچنانچه واعظی حاضر به سپردن تعهدنمی شد،ممنوع المنبر می گردید. مسئولان حسینیه ها و تکایا مکلف بودند به شهربانی مراجعه کرده و برای دایر نمودن مجلس سوگواری به طور کتبی تقاضا نمایند. شهربانی نیز از آنها تعهد می گرفت در مجلس ایشان «به غیر از ذکر مصیبت» مطلب دیگری طرح نشود. به علاوه صلاحیت شخص متقاضی جهت برگزاری مراسم باید به تأیید ساواک می رسید. دسته جات سینه زنی می بایست در معیت افسران پلیس و پاسبانها حرکت می کردند و خط سیر خود را نیز از قبل به ساواک اطلاع میدادند.73
در میان اقدامات سازمان امنیت در مراکز استانها، تصمیمات ساواک فارس به لحاظ شدت عمل جلب توجه می کند. در کمیتة اطلاعاتی این استان که با حضور سرهنگ پرویز، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس برگزار شد و هدف آن «اتخاذ تصمیم و روش مشترکی در مقابل روحانیون» بود، تصمیماتی به عمل آمد که نشان دهنده میزان ترس و وحشت رژیم از ایام عزاداری در ماههای رمضان، محرم و صفر است. گزیده ای از این تصمیمات به شرح زیر است:
ـ مجالس سوگواری از طرف افراد مؤمن و شاهدوست که پایبند به مبانی ملی، اخلاقی و مذهبی باشند دایر گردد.
ـ در روزهای 18 و 19 رمضان و 9 و 10 و 11 محرم از محلهایی که تراکم جمعیت در آنها به وجود میآید مانند دارالسلام، دروازه شاه داعیاله، شاهچراغ، بازار وکیل و مسجد وکیل، مراقبت به عمل آید و حتیالمقدور از تراکم جمعیت جلوگیری شود.
ـ به متقاضیان اجرای برنامه های نمایشی [تعزیه] اجازة اجرای نمایش داده نشود.
ـ از نصب عکس های متفرقه و نوشتن شعارهای غیرمذهبی جلوگیری شود.
ـ از نصب بلندگوهای قوی جلوگیری شود.
ـ یکگروه ضربت در تمام مدت به منظور مقابله با وقایع غیرمترقبه درشهربانی حضور داشته باشد.74
ممکن است دلیل این همه تدابیر امنیتی شدید که در استان فارس اعمال می شد، وجود تجمعات فرقه ای همچون بهاییان در شهر شیراز باشد.مردم ایران هیچگاه به این فرقه ها به دیده مثبت نمی نگریستند و آنان را عوامل دینگریز و جاسوس می دانستند. اتکای فوق العاده شاه به عناصر بهایی حکومت خود و تلاش او برای جلب دوستی و رضایت اسرائیل نیز بر منفی بافیهای مردم دامن میزد. و چون مبارزه با اسرائیل یکی از مهمترین اهداف نهضت اسلامی قلمداد می شد، در روزهای اوجگیری این نهضت و تبلور احساسات مردمی، در مراکزی که امکان رویارویی مستقیم مردم با عناصر یهودی و بهایی وجود داشت، بیشتر احتمال خطر میرفت. رئیس ساواک فارس دستور میدهد در ایام عزاداری ماه رمضان و ماه محرم از محل سکونت کلیمیان و بهاییها در خیابان لطفعلی خان زند، کوچة شمشیرگرها و کوی پروانه، مراقبت و محافظت به عمل آید. همچنین از طرف شهربانی و ساواک به اعضای محفل روحانی بهاییان تذکر دهند که در ماههای مبارک رمضان، محرم و صفر از برگزاری جشن یا مراسمی که توأم با اجتماع آنان باشد، خودداری نمایند.75
اما هیچ شدت و خشونتی نمی توانست در مسیر سیل خروشان نهضت اسلامی و انقلابی مردم ایران، سد ایجاد کند. از آن زمان که امام فلسفه قیام عاشورا را در اذهان مردم ایران روشن ساخت، مراسم سالیانة گرامیداشت شهادت امام حسین(ع) به نوعی تمثیل و نماد سیاسی مبارزه با حکومت یزیدی تبدیل شد. همه ساله در ایام محرم جنبش انقلابی شتاب بیشتری می گرفت. وعاظ و پیشوایان مذهبی علناً شاه را به یزید تشبیه می کردند و قیام حسین (ع) را به عنوان بهترین الگو جهت واکنش علیه حکومت اسلامس تیز شاه، مورد استفاده قرار می دادند. در واقع، امام خمینی توانسته بود با پیوند دادن بین گذشته تاریخی شیعه و شرایط مشابه در زمان حاضر، از ظرفیت و پویایی نهفته در نمادهای تشیع استفاده کند و با کشیدن مردم به صحنة مبارزه، رژیم پهلوی را رودرروی یک انقلاب واقعی قرار دهد. رژیم در این ورطه هر اندازه بیشتر دست و پا می زد، بیشتر در لجنزار خود ساخته فرو می رفت. حتی زمانی که تصور کرد می تواند با خارج کردن امام از صحنه و تبعید ایشان به تمام اعتراض ها خاتمه دهد، آن حضرت بر اساس دیدگاه های فقهی خود، نظریه سیاسی نوینی را مطرح کرده و فرمودند:
اسلام را عرضه بدارید و در عرضة آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید... امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید و اجتماعات برپا گردد...76
سخنانی نظیر به وجود آوردن عاشورا بدین معنا بود که از امروز هیچ بیعتی بر عهدة کسی نیست. فعلیالاسلام السلام اذ بلیت الام براع مثل یزید.87 و این آغاز دیگری برای حرکت بود.
کشمکش میان رژیم و روحانیت
هرسال که می گذشت،بر میزان حساسیت ساواک نسبت به ماه های محرم و صفر افزوده می شد. اگر تا پیش از آن رژیم از طریق تهدید و تطمیع، سعی در سرکوب نهضت روحانیت داشت، اکنون به این نتیجه رسیده بود که مقابله با پیشرفت این جنبش که درماههای عزاداری به اوج خود می رسید، جز از طریق اقدامات عملی شدید، امکانپذیر نخواهد بود.
فهرست دستورالعمل های احتیاط آمیز که می بایست قبل از فرارسیدن محرم و صفر پیش بینی و انجام می گرفت، هر سال طولانی تر می شد و سختگیری در آنها افزایش مییافت. مجالس عزاداری با اجازه شهربانی برگزار می شد و وعاظ تعهد می سپردند که به هیچ عنوان از آیت الله خمینی اسم نبرند، مگر آنکه بخواهند برای بخشایش گناهان او دعا کنند. یادآوری فجایع رژیم در ماجرای مدرسة فیضیه و پانزده خرداد جرم بزرگی محسوب می شد و انتقاد از لوایح ششگانه و اصلاحات می توانست منجر به دستگیری سخنرانان مذهبی گردد.78 به موازات این سختگیری ها، خزانه دولت نیز حاضر بود هر ساله مبلغ بیشتری را جهت تحبیب روحانیون هزینه کند؛79 تنها به این شرط که منافع حکومت را به خطر نیندازند و تازیانه های انتقاد خود را بر سر و روی رژیم و دولتمردان آن نکوبند. در عوض تا می توانند در سخنرانی های خود مطالبی مبنی بر «اعتقاد و ایمان راسخ و توجه خاص اعلیحضرت همایون شاهنشاه به دین مبین اسلام و مذهب جعفری» بیان کرده و «نقش ذات شاهانه را در ایجاد ثبات و امنیت کشور»، «تأمین عدالت اجتماعی در مملکت و ارائة طرح های اصلاحی و عمرانی» برای مردم تشریح نمایند.80
به سفارش ساواک همه ساله تعدادی از وعاظ «متنفذ و خوشنام و مورد اطمینان» موظف می شدند تا روی منابر از «اهمیت امنیت موجود در کشور» و «تقویت مبانی دین اسلام» برای مردم صحبت کنند و اوضاع ایران را در مقایسه با کشورهای همسایه بالاخص عراق، در نهایت امنیت و آرامش توصیف کنند. در گزارش اداره کل سوم به ریاست ساواک قم در این باره آمده است:
مردم را متوجه وضع کنونی دنیا و به خصوص بی ثباتی و ناامنی بعضی از کشورهای همسایه و همکیش نموده و یادآور شوند که بر اثر توجهات مقامات مسئول مملکتی با وضع فعلی دنیا در کشور ما آرامش و امنیت بینظیری برقرار است.81
و در ادامه با وصف «وضع کشور عراق از نظر نقض مقررات اسلامی» و «تضییقاتی» که در این کشور برای شیعیان فراهم شده است، به تشریح اوضاع نامساعد مذهبی در این کشور می پردازد.
در سندی دیگر پیرامون «اجرای برنامة تبلیغاتی علیه جنایات حکومت بعث عراق» که می بایست در ماههای محرم و صفر انجام گیرد از این طریق «احساسات مذهبی را در طبقات مختلف مردم» جایگزین «افکار و عقاید انحرافی» و «تحریک مستمعین» گرداند، آمده است:
... عوامل بعثی عراق در چند ماه اخیر ستم فراوان نسبت به شیعیان بویژه روحانیون شیعه روا داشته و پنج تن از آنان را اعدام کرده اند. فرصت مناسبی است که بدون وانمود شدن «دخالت ساواک، شهربانی و به طور کلی دولت ترتیبی اتخاذ گردد که خود مردم به خصوص وعاظ، مداحان، نوحه خوانها و گردانندگان مجالس و دسته جات سوگوار با برشمردن جنایات حکومت بعثی علیه شیعیان و زنده کردن خاطره تجاوز و ستم یزید و ایادی او نسبت به آل محمد(ص)، عوامل بعثی را مورد نفرین و اعتراض قرار دهند و افکار مردم را نسبت به این جنایات روشن و اینگونه اقدامات ضدانسانی و ضددینی را محکوم سازند. این اقدام می تواند از طرق غیرمستقیم و با استفاده از ایادی موجه و بدون جلب توجه انجام گردد.82
روشن است که هدف رژیم از اجرای این برنامه ها، حمایت از شیعیان عراق و یا روشنگری در افکار مردم جهت ابراز مخالفت با حکومت بعث عراق نبود، بلکه بیشتر به ماهی گرفتن از آب گلآلود شباهت داشت. عوامل ساواک از این طریق می خواستند مردم ایران را متوجه کنند که می بایست قدر «ذات اقدس همایونی» را بیشتر از اینها بدانند، چرا که هم امکانات رفاهی زندگی را برای آنان فراهم آورده و هم پایبند و طرفدار دین و مذهب است.
اما با وجود تمامی این تمهیدات و تدارکات، همیشه عده ای از وعاظ «ناراحت» و «ماجراجو» وجود داشتند که تعهد سپرده یا نسپرده، همه برنامه های رژیم را بر هم می زدند و حبس و تعقیب و ممنوع المنبریِ پس از آن را نیز به جان می خریدند. فهرست این روحانیون انقلابی که به «اظهار مطالب خلاف مصالح بر منابر» محکوم بودند، در بسیاری از اسناد ساواک وجود دارد و در میان آنها نام مبارزانی همچون جعفرجوادی شجونی، نجم الدین اعتمادزاده، علی اصغر مروارید، ناصر مکارم شیرازی، محمد مقدسیان، محمدتقی فلسفی، جواد مناقبی، محمدجواد حجتی کرمانی و... به کرات به چشم می خورد.83
این افراد در ماههای محرم و صفر تحت مراقبت شدید قرار داشتند و اسامی آنها به مراکز ساواک استان در سراسر کشور ارسال می شد تا در صورتی که جهت رفع ممنوعیت و استفاده از منبر، به سایر شهرها مسافرت نمایند، با همکاری شهربانی محل، از سخنرانی آنان جلوگیری به عمل آید.84 سایر وعاظ هم به طور نامحسوس کنترل می شدند و سخنرانی های آنها به طور مخفیانه روی نوار ضبط می شد85 تا در صورت طرح مطالب ممنوعه، بعدها نتوانند موارد اتهام را انکار نمایند.86 حتی اظهار مطالبی که به نظر می رسید به صورت کنایه آمیز، دستگاه سلطنتی را مورد هجمه قرار می دهد، جرم محسوب می شد و سخنران جهت ادای آن مورد بازپرسی قرار می گرفت. برای مثال، زمانی که سیدعبدالحسین دستغیب در شیراز و به روی منبر اظهار داشت: «علی ابن ابیطالب و حضرت حسین به این دنیا دلبستگی نداشته و به ظواهر مادی دنیا علاقه ای نشان نمی دادند، چون می دانستند این مظاهر زمانی و عرضی است [و] تخت سلطنتی که به تخته تابوت مبدل شود قابل دلبستگی نیست.» ایشان را احضار و علت بیان مطالب فوق را از وی استفسار نمودند.87
همچنین گزارشی وجود دارد که در شهرستان کازرون و در مراسم روز اربعین، واعظی به روی منبر اظهار داشته است: «کشور اسلامی نباید با کشورهای غیراسلامی روابط حسنه و مودت داشته باشد.» بلکه باید با کشورهای اسلامی همزیستی و روابط مسالمت آمیز برقرار نماید.
مأمور ساواک از این گفتار چنین نتیجه میگیرد که واعظ مذکور قصد پیروی از سیاست دولت مصر و جمال عبدالناصر را دارد و به روابط ایران و اسرائیل اشاره می کند.88
در همین ارتباط، حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه در خاطرات خود پیرامون حضور گزارشگران ساواک در اجتماعات مذهبی مردم مطلبی دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست. ایشان در مورد حضور مأمور ساواک در محفل وعظ و خطابة آیت الله طالقانی روایت می کنند:
... برای آنان، حضور در اجتماعی انبوه، چندان دشوار نبود. در حالی که چون پس از سخنرانی، جمع کوچکی پیرامون امام مسجد حلقه می زدند، زمینه برای افشای گزارشگران فراهم تر می شد.
با این همه، آن گزارشگر نگونبخت، مأمور بود و معذور! به راستی حال و روز ترحم انگیزی داشت... نه در شمار نمازگزاران بود، نه کسی با او به گفت و گو می نشست ونه می توانست به جمعی بپیوندد که پیرامون مراد خود [آیتالله طالقانی] فراهم می آمدند. هرگز آن روز را فراموش نمیکنم که ناگهان، با پرخاش آن نماد مهر و اخلاق، همة نگاهها به سمت آن بخت برگشته معطوف شد! او مخاطب پرخاش قرار گرفت با این مضمون: «دیگر بس است! در انتظار چه هستی؟ مگر نمیبینی سخنرانی تمام شده است؟ دیگر کسی بر ضد نظم و امنیت کشور سخن نمی گوید؟» در حالی که همة نگاهها به آن بیچاره معطوف بود، او می کوشید با تلاشی خود را از آن تنگنا برهاند. اما بار دیگر صاعقة فریادهای دیگری بر سرش فرود آمد: «با توام، تو که مثل جن روبه رویم نشسته ای!» بیچاره بدان می مانست که قدرت تصمیم گیری نداشت. از یک سو مأموریت داشت که تا آیت الله در مسجد حضور دارد، به تلاش خود برای کامل کردن گزارش ادامه دهد. از دیگر سو عرصه آنچنان بر او تنگ شده بود که تحمل آن از توان او بیرون بود! سرانجام یکی دو تن از نمازگزاران به یاری او شتافتند و او را برانگیختند که بیش از آن خود را نیازارد.89
در مجموع، مجالس وعظ و خطابه و مراسم سوگواری در محرم، تنها زمانی از نظر ساواک موجه به شمار میرفت که با دعا به جان «اعلیحضرت همایونی» و «خاندان جلیل سلطنت» همراه میشد. در این صورت مأموران با طیب خاطر گزارش میدادند که مراسم ماه محرم با آرامش برگزار شده است و «مخالفین هم هیچگونه دستاویزی برای حمله و انتقاد به دست نیاوردهاند.» اما کوچکترین کلام تحریکآمیزی از جانب جامعة روحانیت، هراس و اضطراب را در میان نیروهای امنیتی به وجود میآورد و به سرعت برای دستگیری و ممنوع المنبر کردن آنها دست به کار می شدند. این شرایط تا اوجگیری انقلاب اسلامی ادامه داشت.
نبرد خون و شمشیر
در پاییز سال 1357 (1978م)، تهران و پاریس به مهمترین مراکز خبری جهان تبدیل شده بودند. مردم سراسر دنیا هر روز اخبار مربوط به رهبر بزرگ مسلمانان ایران را که اینک در سومین تبعیدگاه خود به سر می برد، دنبال می کردند. تهران در تب انقلاب و هیجان می سوخت. قیام های مردمی و تظاهرات بیپایان، آخرین ضربات را بر پیکر نیمه جان نظام شاهنشاهی فرود می آورد و سرکوب خونبار آنها نشان می داد که رژیم امیدی به سازش و تفاهم با نیروهای انقلابی ندارد و کشتار مخالفان را به عنوان تنها راه باقی مانده برای خود، به شدت ادامه می دهد.
پیامها و نوارهای سخنرانی امام پی در پی از پاریس می رسید و حضور ایشان در یک کشور اروپایی، این امکان را میداد که روزانه در حضور صدها خبرنگار خارجی به مصاحبه بپردازند و نظرات خود را به گوش مردم دنیا برسانند.
با نزدیک شدن ماه محرم سال 1399 ه.ق، مقارن با آذرماه، رژیم بیش از پیش احساس خطر مینمود. حکومت نظامی، تدابیر امنیتی شدیدی به کار بست و اجتماعات و مراسم عزاداری را در معابر عمومی ممنوع کرد. اما امام در اعلامیة خود که به مناسبت آغاز محرم صادر شد، محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر نامید و از مردم خواست به دستورات دولت دربارة منع برگزاری مراسم مذهبی اعتنا نکنند. در اعلامیة تاریخی امام خمینی به «ملت بزرگ و شجاع ایران» آمده بود:
با حلول ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد... ماهی که امام مسلمین راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت. راهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان، حقگویان بر تانکها و مسلسلها... غلبه کند و کلمة حق، باطل را محو نماید.
امام در این اعلامیه، هدف «امام مسلمین» را از قیام بر علیه حکومت جائر، حفاظت از کیان اسلام برمی شمارد و بر مردم تکلیف می داند تا دربرابر رژیم شاه و حکومت جائران های که برخلاف شرع اسلام عمل می نماید، قیام کرده و خون نثار کنند. سپس در ادامه از «سربازان اسلام، روحانیون معظم و خطبای محترم» می خواهد از ماه محرم حد اعلای استفاده را بنمایند. مجالس بزرگداشت سرور آزادگان را هر چه باشکوهتر و فشرده تر برپا کنند و اقامه مجالس سوگواری را «منوط به اجازه شهربانی ندانند. در صورتی هم که با ممانعت مأموران حکومتی مواجه شدند» در میادین، خیابانها و کوچه ها، اجتماع کرده و مصائب اسلام و مسلمین و خیانت های رژیم شاه را برملا نمایند.90
اعلامیه امام در میان جامعة مذهبی و انقلابی ایران شوری برانگیخت. در نخستین شب ماه محرم، مردم تهران و سایر شهرستانها بر بالای منازل خود رفتند و با سر دادن شعارهای سیاسی و بانک «الله اکبر» اعتراض خود را به شکل تازه ای نشان دادند. در تهران، هزاران تن زن و مرد، ساعات منع عبور را نادیده گرفته و در خیابانها به تظاهرات پرداختند. نظامیان حکومتی ابتدا با مسلسل و تفنگ در مقابل آنها تیر هوایی شلیک کردند و چون این عمل باعث عقب نشینی مردم نشد، صف تظاهرکنندگان را به گلوله بستند.
روز بعد، دولت اعلام کرد در جریان حوادث شب گذشته، هفت تن کشته و بیست و چهار تن زخمی شده اند. این در حالی بود که سفیر انگلیس تعداد مقتولین شب اول محرم سال 57 را صدها تن برمی شمارد.91
روز پنجم آذر، کارکنان برق تهران، به نشانه اعتراض به خشونت های دولت نظامی و کشتار مردم، از ساعت هشت و نیم بعد از ظهر که هنگام شروع پخش اخبار تلویزیون بود، تا ساعت ده شب، برق را قطع کردند و اعلام نمودند این برنامه در شبهای بعد نیز ادامه خواهد یافت. امام نیز روز بعد، یعنی در ششم آذر، به مناسبت حمله نیروهای ارتش به تظاهرکنندگان در صحن امام رضا(ع) که منجر به کشته و مجروح شدن دهها تن گردید، عزای عمومی اعلام کرد.92
با نزدیک شدن تاسوعا و عاشورا هر اندازه به تب و تاب مردم افزوده می شد، سختگیری های دولت نیز افزایش می یافت. ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه، با هدف جلوگیری از هرگونه اخلال در جریان برگزاری مجالس عزاداری دستورات زیر را صادر نمود:
ـ در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار است، اجرای دستورات دربارة نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرماندار نظامی بوده و در سایر شهرها به عهده شهربانی و ژاندارمری کل میباشد.
ـ مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیه ها در تهران و شهرستانها محدود گردد؛ به طوری که در حوزة استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود.
ـ حرکت دسته های عزاداری در سطح کشور ممنوع است.
ـ مساجد، تکایا و حسینیه هایی که مردم می توانند در آنجا مجالس عزاداری برپا نمایند، از قبل تعیین گردد و صاحبان مجالس باید تعهد بسپارند که عزاداری تبدیل به تظاهرات نشود.
ـ وعاظ مجالس باید تعهد بسپارند که به جای ذکر مصیبت سیدالشهدا(ع) مطلب دیگری بیان نکنند.
ـ مدت برگزاری مجالس عزاداری فقط دوازده روز اول محرم بوده و تمامی مجالس باید تا قبل از ساعت 17 خاتمه پیدا کند.93
سپهبد ناصر مقدم، به نخست وزیر اطلاع داد که بر حسب گزارشهای رسیده «وضعیت سوگواری و کیفیت برنامه های محرم و صفر در سال جاری با سنوات قبل کاملاً متفاوت خواهد بود» و «عناصر آشوب طلب به شرایط استثنایی ماه محرم (با تکیه بر اوجگیری احساسات مذهبی مردم) برای نیل به مقاصد خود دل بسته اند.»94
رئیس ساواک در ادامه به منظور «حفظ نظم» و «جلوگیری از بهره برداری نیروهای ضدملی» اقدامات زیر را پیشنهاد می کند:
ـ مراقبت دقیق از رادیو و تلویزیون به منظور جلوگیری از تسلط عوامل مخالف
ـ تهیه و اجرای برنامه های جاذب مذهبی و تبلیغاتی جهت سرگرم نگاه داشتن خانواده ها
ـ جلوگیری از حرکت دسته جات عزاداری در خیابانها و معابر
ـ ممانعت از برگزاری مجالس در مساجد بزرگ و با گنجایش زیاد، در نواحی حساس
ـ ممنوع المنبر ساختن وعاظ محرک و اخلالگر
ـ کاهش ساعات عبور و مرور طبق مقررات فرمانداری نظامی در ایام تاسوعا و عاشورا...95
ساواک همچنان از کلیه کارمندان وظیفه شناس خود می خواست در طول ماههای محرم و صفر، با شرکت در تکایا و مساجد «ضمن انجام فرائض مذهبی و اعتقادات دینی خود» هرگونه «اقدامات ضدملی و گفتار خلاف مصالح ملی» را گزارش نمایند، زیرا در این موقع «خطیر و حساس» کسب هرگونه خبر در زمینة «فعالیتهای ضدامنیتی و مضره در مساجد و تکایا»96 مورد توجه است.
دو ماه از اقامت امام در نوفل لوشاتو می گذشت. اغلب تحلیلگران و اذهان جهانیان به این نتیجه رسیده بودند که «شاه رفتنی است». بسیاری از سردمداران و دولتمردان، فرار را بر قرار ترجیح داده و همراه با سرمایه های کلان خود از کشور میگریختند. اما طراحان سازمان CIA و عواملشان در ساواک هنوز امیدوار بودند که بتوانند آب رفته را به جوی بازگردانند.
در این زمان، به واسطه حضور امام در پاریس، شرایط تبلیغاتی مناسبی برای نهضت انقلابی ایران به وجود آمد و افکار غربیها برای نخستین بار با واژة «عاشورا» آشنا شد. در محرم سال 57، روزنامه ها با درج این خبر که رژیم شاه از عاشورا می ترسد، این پرسش را در ذهن خبرنگاران خارجی به وجود آوردند که عاشورا چیست و چرا شاه از آن می ترسد؟ امام در پاسخ سئوال آنها توضیح داد که تاسوعا و عاشورا نماد یک فرهنگ فراگیر و حرکتی عمومی هستند؛ روزهایی که در آن مردم بیش از هر زمان دیگر به راهبر و امامشان حسین بن علی(ع) اقتدا میکنند.97 پس از آن روزنامه های غربی به بحث پیرامون معنا و مفهوم عاشورا پرداختند.
در آستانه ایام الله، درگیریهای شبانه کمتر شد.دولت نظامی که کاهش یافتن تنشها را به حساب خود می گذاشت، تصمیم گرفت از شدت فشار و خشونت بکاهد.حتی رژیم برای اثبات حسن نیت خود، در این زمان 470 تن از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و اعلام نمود حرکت دسته جات عزاداری ظرف این دو روز آزاد است؛98 اما در پشت پرده، همچنان به اقدامات حفاظتی جهت مقابله با حوادث احتمالی در ایام تاسوعا و عاشورا ادامه می داد؛ چرا که پیش بینی می کرد «ضربت نهایی» قرار است در همین روزها وارد آید.99 اما برخلاف انتظار همه، راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا به همان اندازه که از لحاظ عظمت، انضباط و یکپارچگی تظاهرکنندگان بی سابقه بود، در کمال آرامش و بدون درگیری انجام گرفت.
صدها هزار تن از مردم انقلابی، دو روز پیاپی، خیابانهای تهران را در مسیر پیچ شمیران تا میدان شهیاد (آزادی فعلی) پرکردند. اکبربراتی، ازشرکت کنندگان این حادثه تاریخی،خاطره خود را از راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1357 این چنین نقل می کند:
در هشتمین روز ماه محرم، آقای طالقانی اعلامیه ای صادر کردند و از مردم خواستند در روز تاسوعا راهپیمایی کنند. روحانیت هم با انجام این راهپیمایی موافقت نمود... پس از تأیید راهپیمایی توسط بیت حضرت امام، قرار شد دوستان را برای برگزاری آن مطلع سازیم... قرار این بود که فردا در راهپیمایی، مسلح شرکت کنیم، ولی هیچ اقدام مسلحانه ای انجام ندهیم و در میان مردم پراکنده باشیم تا اگر خطری پیش آمد و نیاز به کمک بود، اقدامات لازم را انجام دهیم.
راهپیمایی روز تاسوعا بی درگیری و در کمال آرامش انجام شد. مردم در پایان راهپیمایی در میدان آزادی اجتماع کردند... در آن روز اعلام شد که مردم در راهپیمایی روز عاشورا شرکت کنند. هیأتهایی که به راهپیمایی روز تاسوعا نیامده بودند، وقتی مطلع شدند در این راهپیمایی اتفاقی رخ نداده، روز عاشورا در راهپیمایی شرکت کردند. در راهپیمایی روز عاشورا هم مسلح شرکت کردیم... خوشبختانه در این روز هم تظاهرات در آرامش انجام شد.100
از جمله حوادث مهم عاشورای آن سال، کشته شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهی در پادگان لویزان بود. این حادثه در سالن ناهارخوری افسران اتفاق افتاد؛ یک سرباز وظیفه و یک درجه دار، در حالی که افسران مشغول صرف غذا بودند وارد سالن شدند و آنها را با مسلسل به گلوله بستند. در این واقعه، هفت افسر کشته و حدود 50 تن مجروح گشتند.101 برخی معتقدند نیروهای گارد قصد داشتند در روز عاشورا مقابل تظاهرکنندگان ایستادگی کنند؛ به همین دلیل سربازان طرفدار نهضت با کشتن آنها از قتلعام مردم جلوگیری کرده اند.102
اما برخلاف تهران، اکثر شهرستانها، عاشورای پر زد و خوردی را پشت سر گذاشتند. از جمله راهپیمایی اصفهان که به خشونت گرایید و گروهی در آن کشته و زخمی شدند. با این حال شکوه راهپیمایی عاشورا باعث شد از آن پس حکومت نظامی و کامیون های پر از سرباز در نظر مردم هیبتی نداشته و وحشتی ایجاد نکند. این حرکت عظیم جمعی، مخالفان رژیم شاه را بیش از پیش متحد ساخت و نشان داد اگر نیروی ملت بسیج شده و به درستی رهبری گردد، قدرتی قادر به مقابله با آن نخواهد بود. تظاهرات عاشورا نشان دهنده نیروی عظیمی بود که تحت رهبری امام خمینی هدایت می شدند و کثرت و تنوع شرکت کنندگان در آن بیانگر این واقعیت بود که رژیم دیگر هیچ پایگاهی در میان ملت ندارد.
مطبوعات جهان، به خصوص رسانه های خبری اروپا و آمریکا، عظمت و سازماندهی تظاهرات دو روز تاسوعا و عاشورای ایران را به تفصیل مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را تحلیل می کردند. نیویورک تایمز نوشت:
تظاهرات این دو روز نشان داد که دولت فاقد قدرت و توانایی برای برقراری نظم و قانون در شهرهاست. به هر حال، اپوزیسیون نشان داد که یک دولت جانشین است.103
روزنامة واشنگتن پست اظهار داشت:
نظم و ترتیب و سازماندهی راهپیمایی فوقالعاده بود و به ادعای اپوزیسیون مبنی براینکه یک دولت جانشین است، اعتبار فراوانی بخشید.104
و گزارش روزنامة ساینس مانیتور از این واقعه بدین شرح بود:
موج عظیم مردم، در خیابان های پایتخت به حرکت درآمده بود و غریو فریادشان، از هر گلوله و بمبی رساتر بود. همه یک شعار میدادند: «شاه باید برود».105
فرجام سخن
مراسم عزاداری حسینی، همواره با عنایت پیشوایان دینی، در کشور ما استمرار داشته است. اما در طول تاریخ، نهضت حسینی، به واسطة تحلیل های ناقص، حادثه ای منحصر به فرد و تکلیفی خصوصی تلقی می شد که از جانب فرزند پیامبر به انجام رسیده بود و کسی به عنوان یک الگو و اسوه برای قیام به آن نمی نگریست. همچنان که راز و رمز سفارش پیشوایان دینی نیز نسبت به برپایی مجالس عزای حسینی، به طور کامل آشکار نگردیده و از این سرمایه معنوی، بهره برداری مناسب نمی شد.ملت مادر رثای امام شهیدان و سرور آزادگان می گریستند،برسر و سینه می زدند و دسته های عزاداری به راه می انداختند، اما در عین حال تحت حاکمیت مستکبران و جائران زمان زندگی می کردند و دم برنمی آوردند،زیرا ازقدرتی که در این شعائر نهفته بود، بی خبر بودند. عزاداران حسین(ع)، فارغ از هدف والای نهضت کربلا،تنها بر مظلومیت امامشان اشک می ریختند و حکومتگران نیز بر ادامه شیوه دامن می زدند. به گونه ای که یا مروج برداشت احساسی از واقعة عاشورا می شدند و یا درصدد برمی آمدند ریشة شعائر مذهبی را در مملکت اسلامی بخشکانند؛ که البته هر دوی این اقدامات با شکست مواجه شد.
با آغاز دهة چهل هجری شمسی، تحلیل تازه ای که امام خمینی از نهضت حضرت اباعبدالله ارائه نمود، منشأ قیام ملت مسلمان ایران علیه حکومت پهلوی گردید. امام از طریق پایگاه های سنتی و مذهبی، همچون مساجد، حسینیه ها و تکایا، افکار عمومی را به سمت یک مبارزة تمام عیار کشاند. او با تکیه بر اندیشه های مذهبی مردم، قیام عاشورا را به عنوان یک الگو رو به روی مردم قرار داد و بر آنان روشن ساخت به جای آن که بر قهرمان خود بگریند، یاد بگیرند که همچون حسین (ع) عدالتخواه باشند و در برابر ظلم بایستند.
در سایه رهبری امام، شیعه، قیام کربلا را به عنوان بهترین چارچوب برای واکنش علیه شاه قرار داد. تقویم سالیانه اسلامی و مراسم دسته جمعی مربوط به آن ماننداعیاد،عزاداری ها، نمازهای جماعت و حتی مراسم تشییع جنازه شخصیتهای مذهبی، همگی به عنوان روش های مختلف کانالیزه کردن کنش های سیاسی توده مردم درآمد. از سال 1342 تا پیروزی انقلاب کم نبودند مراسم مذهبی که به نقطة آغاز یک قیام فراگیر تبدیل شدند و در رأس همه آنها عزاداری سالیانه در محرم و صفر بود که با خارج شدن از حالت تراژیک، به نوعی نماد سیاسی رنج کشیدن و فداکاری به خاطر گسترش عدالت، مبدل گردید.
نهضت انقلابی مردم ایران همه ساله در محرم شتاب بیشتری می گرفت. علما و وعاظ مذهبی، با پیوند دادن بین گذشتة تاریخی شیعه و شرایط زمان، از ظرفیت و پویایی نهفته در نمادهای محرم برای به صحنه آوردن مردم و دمیدن روح انقلاب در آنها استفاده می کردند. این نمادها، در آستانة انقلاب اسلامی نقش بسیار مؤثری در شکل بخشیدن به رفتارهای سیاسی مردم داشت. به عنوان مثال، بسیاری از شعارهای انقلابی پیرامون شهادت و حادثه کربلا بود و پایگاه های نهضت در مساجد و هیأت های مذهبی قرار داشت. تلاش رژیم و مأموران ساواک نیز جهت ممانعت از اوجگیری نهضت در ماههای محرم و صفر، بیفایده بود.ساواک می پنداشت می تواند با سختگیری، کنترل مجالس و تحت فشار قرار دادن وعاظ، حرکتهای مردمی را سرکوب کند، اما تاریخ نشان می داد جنبشی که در خلال قرنها تحرک و پویایی خود را حفظ کرده است، با خشونت و توسل به زور قابل سرکوب نیست و هر زمان شرایط مساعدی بیابد بسان چشمه ای، بار دیگر جوشیده و سیل بنیانکن به راه خواهد انداخت.
در نهایت می توان گفت نهضت انقلابی ما به واقعة عاشورا مدیون است. از طرفی عاشورا نیز در سایة این انقلاب حیاتی تازه یافت و همانطور که امام می گوید: «اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه مورد سازماندهی واقع شود. واقعة عظیم عاشورای 61 هجری تا خرداد 1342 و از آن تا قیام علنی بقی↨الله(عج) در هر مقطع انقلابساز است.»
پانوشتها:
65- هیأتهای مؤتلفة اسلامی، مقارن با علنی شدن مخالفت امام با رژیم پهلوی، در نتیجه اتحاد و ائتلاف سه هیأت مذهبی بازار تهران شکل گرفت. این سه هیأت عبارت بودند از: هیأت مسجد امینالدوله، هیأت مسجد شیخ علی و هیأت اصفهانیها. مؤتلفة اسلامی در آغاز فعالیت خود با تشکیل کلاسهای ایدئولوژیک به تقویت بنیادهای دینی پرداخت و در امور سیاسی نیز به تکثیر و توزیع اعلامیههای امام، صدور بیانیه علیه رژیم و سازماندهی تظاهرات مردمی همت گماشت. برای اطلاع بیشتر رک: فرزینفر، لاله، «جمعیت مؤتلفه اسلامی به روایت تاریخ»، نشریه فرهنگی ـ سیاسی و اجتماعی پرسش، شم 16، شهریور و مهر 1386.
-66 نهضت امام خمینی، ج 1، صص 959 ـ 958.
-67 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 30/2/1343.
-68 مصاحبه با هاشم امانی، 1/5/1380، به نقل از فرشید مهری، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 112.
-69 اسامی 38 نفر از دستگیرشدگان را در بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 2/3/1342 ببینید.
-70 همان سند.
-71 ساواک پیشتر و در مورد اعلامیه مشترک امام با آیتالله میلانی، آیتالله نجفی مرعشی و آیتالله طباطبایی قمی نیز به این ترفند متوسل شده بود. اعلامیه مزبور روز هشتم محرم 1384/30 اردیبهشت 1343 با مضمون اعلام عزای ملی در روز دوازدهم محرم منتشر شد. (صحیفه نور، ج 1، صص 85 ـ 83) ساواک برای خنثی کردن تأثیر این اعلامیه در میان مردم و بیارزش کردن کار مشترک مقامات روحانی کوشید آقایان میلانی و قمی را که در مشهد به سر میبردند وادارد تا اظهار کنند امضای آنان در پای اعلامیه «جعل» شده است. اما آن حضرات با صراحت به امضای اعلامیه اعتراف کردند و توطئة رژیم را خنثی نمودند. (نهضت امام خمینی، ج 1، صص 956 ـ 955).
-72 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 12/10/1343.
-73 همانجا، سند مورخ 7/10/1343.
-74 همان سند.
-75 همان سند.
-76 خمینی، روحالله، نامهای از امام موسوی کاشفالغطاء، چ 1392، بدون مشخصات، به نقل از شیخ فرشی، ص 219.
-77 باید فاتحة اسلام را خواند اگر در جامعة اسلامی، کسی مثل یزید مدعی خلافت رسولالله باشد. بحارالانوار، ج 44، ص 336.
-78 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 25/1/1344.
-79 همانجا، اسناد مورخ 1/2/1344 و 2/2/1344.
-80 همانجا، اسناد مورخ 8/2/1344 و 3/2/1344.
15 همانجا، سند مورخ 3/2/1345.
-82 همانجا، سند مورخ 19/10/1353.
-83 همانجا، سند مورخ 9/2/1344.
-84 همانجا، سند مورخ 12/2/1344.
-85 همانجا، اسناد مورخ 4/2/1344 و 12/2/1344.
-86 همانجا، سند مورخ 18/2/1344.
-87 همانجا، سند مورخ 22/2/1344.
-88 همانجا، سند مورخ 30/3/1344.
-89 معادیخواه، عبدالمجید، جام شکسته، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 320 ـ 318.
-90 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 1/9/1357.
-91 108-102 ,Parsons, The Pride and the fall ، به نقل از :غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ج 2، ص 181.
-92 نجاتی، صص 182 ـ 181.
-93 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 7/9/1357.
-94 همانجا، سند مورخ 8/9/1357.
-95 همان سند.
-96 همانجا، سند مورخ 9/9/1357.
-97 انقلاب اسلامی، ریشهها و چالشها، ص 53.
-95 تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 182.
-99 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 15/9/1357.
-100 خاطرات اکبر براتی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، صص 108 ـ 107.
-101 تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 185.
-102 خاطرات اکبر براتی، ص 108.
New York Times, 13 December 1978 -103, به نقل از تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 184.
Washington Post, 12 December 1978 -104, به نقل از همان، ص 185.
Christian Science Monitor, 12 December 1978 -105, به نقل از همانجا.
یادگار خسروداد
روز عاشورا فرارسید. مردم بار دیگر شور و هیجان تازهای یافتند. آنان دیگر دریافته بودند که عزاداری سرور آزادگان تنها در سر و سینه کوبیدن و اشک ریختن و نوحه خواندن خلاصه نمیشود و اگر میخواهند پیروان واقعی سیدالشهدا باشند، باید در مقابل ستمکاران، از در مبارزه درآیند. پس بار دیگر، در ظهر عاشورای سال 1343، تودههای مسلمان با شعارهای «ننگ بر یزید پهلوی، وارث تاج اموی»، «درود بر شهیدان 15 خرداد» و «خمینی پیروز باد» به سوی اقامتگاه شاه در کاخ مرمر به راه افتادند.65 اما ساواک که پیشتر از برنامه راهپیمایی آگاهی یافته و آن را پیشبینی میکرد،66 نیروهای خود را در میدان بهارستان متمرکز کرده بود. آن روز بار دیگر خیابانهای تهران به صحنه درگیری مردم و سربازان حکومتی تبدیل شد و برنامة راهپیمایی به ناکامی انجامید.
از آنجایی که طرح راهپیمایی سالگرد 15 خرداد از جانب هیأتهای مؤتلفة اسلامی67 برنامهریزی شده بود، نحوة برگزاری این حرکت و عکسالعمل رژیم در خصوص آن از زبان مرحوم هاشم امانی، عضو فعال و مؤثر مؤتلفه میشنویم:
رژیم تمام توجهش به این بود که اینها [تظاهرکنندگان] در مسجد امام [شاه سابق] اجتماع نکنند و به این لحاظ آمد و شدها را مراقبت میکردند. اما دفعتاً یک مرتبه در خیابان پرچمها باز شد و با شعارها و قرآنخوانها، جمعیت با آمادگی که داشت در پیادهروها ریختند و اینها یک دفعه دیدند که جمعیتی حرکت کرد و عکس امام را جلوی جمعیت آوردند. رژیم خیلی حساسیت روی عکسهای امام داشت. شعارها خیلی تند و کوبنده علیه دستگاه جبار و ظالم شد. تا مقابل کوچة مسجد سپهسالار توانسته بودیم حرکت بکنیم، مقابل کوچة سپهسالار، آنجا ماشینهایی که همراهشان کماندوها و نیروهای ضدشورش بودند در بین جمعیت ریختند و یک زد و خورد زیادی در آنجا واقع شد.68
در تکرار فاجعه 15 خرداد، تعداد زیادی از مردم مجروح و مصدوم شدند و تعدادی نیز توسط مأمورین انتظامی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند.69 به گزارش ساواک دستگیرشدگان اعلامیههایی به امضای نهضت آزادی ایران، عکسهایی از آیتالله خمینی و پردههای شعارنوشته به مضامین ذیل، به همراه داشتند:
ان لم یکن لکم دین فکونوا احرار فی دنیاکم (اگر دین ندارید لااقل مردمی آزاده باشید) حسین بن علی (ع) کن للظالم خصماً و للمظلوم عونا (دشمن ستمگر و یار مردم ستمدیده باشید)
واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا (همه با هم به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید)
دست عمال پلید اسرائیل از کشور اسلامی کوتاه.70
به رغم دوبار سرکوب پیاپی قیام عاشورا، مبارزات ضدحکومتی در گوشه و کنار کشور روز به روز گستردهتر میشد و اهمیت ایام محرم و صفر هم از نظر مردم و هم از نظر رژیم، هر سال افزایش مییافت. پانزدهم خرداد به عنوان روز حماسة مقاومت و شهادت برای همیشه در تاریخ نهضت اسلامی باقی ماند. پس از آن هر سال در همین روز برنامههایی از طرف مردم و روحانیون به مناسبت سالگرد شهدا برگزار میشد که موجب ارتقاء اراده جمعی در نیل به پیروزی و وحدت اقشار جامعه میگشت. بیدلیل نیست که امام آن روزها را «ایام الله» نامیدند و حتی پس از پیروزی انقلاب، هماره بر گرامیداشت یاد و خاطرة آن تأکید میکردند.
مراکز امنیتی حکومت پهلوی از آن پس ماهها پیش از رسیدن محرم، خود را برای مقابله با تحرکات این ایام آماده میکردند. ساواک مرکز در دی ماه سال 1343 در آستانه ماه رمضان به کلیه ساواکها، تذکر میدهد که «چون ماه رمضان و بعد از آن ماههای محرم و صفر در پیش است» لازم است تمهیداتی را در قبال نهضت روحانیت بیندیشند. مواردی که مأموران ساواک ملزم به اجرای آن بودند، شامل نکات زیر میشد:
ـ ساواک می بایست از تکرار یاد و خاطرة حوادث خونبار عاشورا در دوسال گذشته ممانعت میکرد، بنابراین هیچ لزومی نداشت روحانیون دربارة این وقایع اعلامیه منتشر کنند؛ زیرا به پندار رژیم این کار بازگشایی «موضوع فراموش شده» بود.
ـ تعدادی از «روحانیون طرفدار دولت» میبایست مورد آموزش قرار میگرفتند تا «با استناد به اصول مذهبی و به طریق منطقی» از عهدة حملات کلامی علمای مخالف برآیند. این عده مأمور بودند عکس رهنمودهای نهضت روحانیت را به مردم ثابت و تفهیم نمایند» و در جبهة تئوری از نظام استبدادی دفاع کنند.
ـ در مورد روحانیونی که اسامی آنها در ذیل اعلامیه و تلگرافها چاپ میشود تحقیق گردد تا در صورتی که اظهار بیاطلاعی کردند، تکذیب آنها بهانهای برای تبلیغات منفی علیه مخالفان مذهبی باشد.71
ـ جهت ایجاد اخلال در نهضت روحانیت از هیچ اقدام خشونتآمیزی نظیر بازداشت، تعقیب، حبس و تبعید فروگذار نشود و در صورت قرار به آزادی هم آنها را به محکومیت دوباره تهدید کنند.
ـ روحانیونی که «سوابق مضره» دارند از منبر منع شوند و تهدید گردند که اگر برخلاف تعهد عمل نمایند، برای همیشه ممنوعالمنبر خواهند شد.72
ساواک مراکز استان نیز از همین زمان، یعنی پیش از آغاز ماه رمضان تدابیر امنیتی شدیدی به کار بست تا مراسم و مجالس مذهبی را تحت کنترل خود درآورد. وعاظ و روضهخوانها به طرز بیسابقهای تحت فشار قرار گرفتند و میبایست تعهد میدادند «به غیر از ذکر مصیبت و اظهار مطالب دینی، موارد دیگری را بالای منبر مطرح ننماید.» و چنانچه واعظی حاضر به سپردن تعهد نمیشد، ممنوعالمنبر میگردید. مسئولان حسینیهها و تکایا مکلف بودند به شهربانی مراجعه کرده و برای دایر نمودن مجلس سوگواری به طور کتبی تقاضا نمایند. شهربانی نیز از آنها تعهد میگرفت در مجلس ایشان «به غیر از ذکر مصیبت» مطلب دیگری طرح نشود. به علاوه صلاحیت شخص متقاضی جهت برگزاری مراسم باید به تأیید ساواک میرسید. دستهجات سینهزنی میبایست در معیت افسران پلیس و پاسبانها حرکت میکردند و خط سیر خود را نیز از قبل به ساواک اطلاع میدادند.73
در میان اقدامات سازمان امنیت در مراکز استانها، تصمیمات ساواک فارس به لحاظ شدت عمل جلب توجه میکند. در کمیتة اطلاعاتی این استان که با حضور سرهنگ پرویز، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس برگزار شد و هدف آن «اتخاذ تصمیم و روش مشترکی در مقابل روحانیون» بود، تصمیماتی به عمل آمد که نشاندهنده میزان ترس و وحشت رژیم از ایام عزاداری در ماههای رمضان، محرم و صفر است. گزیدهای از این تصمیمات به شرح زیر است:
ـ مجالس سوگواری از طرف افراد مؤمن و شاهدوست که پایبند به مبانی ملی، اخلاقی و مذهبی باشند دایر گردد.
ـ در روزهای 18 و 19 رمضان و 9 و 10 و 11 محرم از محلهایی که تراکم جمعیت در آنها به وجود میآید مانند دارالسلام، دروازه شاه داعیاله، شاهچراغ، بازار وکیل و مسجد وکیل، مراقبت به عمل آید و حتیالمقدور از تراکم جمعیت جلوگیری شود.
ـ به متقاضیان اجرای برنامههای نمایشی [تعزیه] اجازة اجرای نمایش داده نشود.
ـ از نصب عکسهای متفرقه و نوشتن شعارهای غیرمذهبی جلوگیری شود.
ـ از نصب بلندگوهای قوی جلوگیری شود.
ـ یک گروه ضربت در تمام مدت به منظور مقابله با وقایع غیرمترقبه در شهربانی حضور داشته باشد.74
ممکن است دلیل این همه تدابیر امنیتی شدید که در استان فارس اعمال میشد، وجود تجمعات فرقهای همچون بهاییان در شهر شیراز باشد. مردم ایران هیچگاه به این فرقهها به دیده مثبت نمینگریستند و آنان را عوامل دینگریز و جاسوس میدانستند. اتکای فوقالعاده شاه به عناصر بهایی حکومت خود و تلاش او برای جلب دوستی و رضایت اسرائیل نیز بر منفیبافیهای مردم دامن میزد. و چون مبارزه با اسرائیل یکی از مهمترین اهداف نهضت اسلامی قلمداد میشد، در روزهای اوجگیری این نهضت و تبلور احساسات مردمی، در مراکزی که امکان رویارویی مستقیم مردم با عناصر یهودی و بهایی وجود داشت، بیشتر احتمال خطر میرفت. رئیس ساواک فارس دستور میدهد در ایام عزاداری ماه رمضان و ماه محرم از محل سکونت کلیمیان و بهاییها در خیابان لطفعلیخان زند، کوچة شمشیرگرها و کوی پروانه، مراقبت و محافظت به عمل آید. همچنین از طرف شهربانی و ساواک به اعضای محفل روحانی بهاییان تذکر دهند که در ماههای مبارک رمضان، محرم و صفر از برگزاری جشن یا مراسمی که توأم با اجتماع آنان باشد، خودداری نمایند.75
اما هیچ شدت و خشونتی نمیتوانست در مسیر سیل خروشان نهضت اسلامی و انقلابی مردم ایران، سد ایجاد کند. از آن زمان که امام فلسفه قیام عاشورا را در اذهان مردم ایران روشن ساخت، مراسم سالیانة گرامیداشت شهادت امام حسین(ع) به نوعی تمثیل و نماد سیاسی مبارزه با حکومت یزیدی تبدیل شد. همه ساله در ایام محرم جنبش انقلابی شتاب بیشتری میگرفت. وعاظ و پیشوایان مذهبی علناً شاه را به یزید تشبیه میکردند و قیام حسین (ع) را به عنوان بهترین الگو جهت واکنش علیه حکومت اسلامستیز شاه، مورد استفاده قرار میدادند. در واقع، امام خمینی توانسته بود با پیوند دادن بین گذشته تاریخی شیعه و شرایط مشابه در زمان حاضر، از ظرفیت و پویایی نهفته در نمادهای تشیع استفاده کند و با کشیدن مردم به صحنة مبارزه، رژیم پهلوی را رودرروی یک انقلاب واقعی قرار دهد. رژیم در این ورطه هر اندازه بیشتر دست و پا میزد، بیشتر در لجنزار نابودی فرو میرفت. حتی زمانی که تصور کرد میتواند با خارج کردن امام از صحنه و تبعید ایشان به تمام اعتراضها خاتمه دهد، آن حضرت بر اساس دیدگاههای فقهی خود، نظریه سیاسی نوینی را مطرح کرده و فرمودند:
اسلام را عرضه بدارید و در عرضة آن به مردم نظیر عاشورا به وجود بیاورید... امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید و اجتماعات برپا گردد...76
سخنانی نظیر به وجود آوردن عاشورا بدین معنا بود که از امروز هیچ بیعتی بر عهدة کسی نیست. فعلیالاسلام السلام اذ بلیت الام↨ براع مثل یزید.87 و این آغاز دیگری برای حرکت بود.
کشمکش میان رژیم و روحانیت
هر سال که میگذشت، بر میزان حساسیت ساواک نسبت به ماههای محرم و صفر افزوده میشد. اگر تا پیش از آن رژیم از طریق تهدید و تطمیع، سعی در سرکوب نهضت روحانیت داشت، اکنون به این نتیجه رسیده بود که مقابله با پیشرفت این جنبش که در ماههای عزاداری به اوج خود میرسید، جز از طریق اقدامات عملی شدید، امکانپذیر نخواهد بود.
فهرست دستورالعملهای احتیاطآمیز که میبایست قبل از فرارسیدن محرم و صفر پیشبینی و انجام میگرفت، هر سال طولانیتر میشد و سختگیری در آنها افزایش مییافت. مجالس عزاداری با اجازه شهربانی برگزار میشد و وعاظ تعهد میسپردند که به هیچ عنوان از آیتالله خمینی اسم نبرند، مگر آنکه بخواهند برای بخشایش گناهان او دعا کنند. یادآوری فجایع رژیم در ماجرای مدرسة فیضیه و پانزده خرداد جرم بزرگی محسوب میشد و انتقاد از لوایح ششگانه و اصلاحات میتوانست منجر به دستگیری سخنرانان مذهبی گردد.78 به موازات این سختگیریها، خزانه دولت نیز حاضر بود هر ساله مبلغ بیشتری را جهت تحبیب روحانیون هزینه کند؛79 تنها به این شرط که منافع حکومت را به خطر نیندازند و تازیانههای انتقاد خود را بر سر و روی رژیم و دولتمردان آن نکوبند. در عوض تا میتوانند در سخنرانیهای خود مطالبی مبنی بر «اعتقاد و ایمان راسخ و توجه خاص اعلیحضرت همایون شاهنشاه به دین مبین اسلام و مذهب جعفری» بیان کرده و «نقش ذات شاهانه را در ایجاد ثبات و امنیت کشور»، «تأمین عدالت اجتماعی در مملکت و ارائة طرحهای اصلاحی و عمرانی» برای مردم تشریح نمایند.80
به سفارش ساواک همه ساله تعدادی از وعاظ «متنفذ و خوشنام و مورد اطمینان» موظف میشدند تا روی منابر از «اهمیت امنیت موجود در کشور» و «تقویت مبانی دین اسلام» برای مردم صحبت کنند و اوضاع ایران را در مقایسه با کشورهای همسایه بالاخص عراق، در نهایت امنیت و آرامش توصیف کنند.
در گزارش اداره کل سوم به ریاست ساواک قم در این باره آمده است:
مردم را متوجه وضع کنونی دنیا و به خصوص بیثباتی و ناامنی بعضی از کشورهای همسایه و همکیش نموده و یادآور شوند که بر اثر توجهات مقامات مسئول مملکتی با وضع فعلی دنیا در کشور ما آرامش و امنیت بینظیری برقرار است.81
و در ادامه با وصف «وضع کشور عراق از نظر نقض مقررات اسلامی» و «تضییقاتی» که در این کشور برای شیعیان فراهم شده است، به تشریح اوضاع نامساعد مذهبی در این کشور میپردازد.
در سندی دیگر پیرامون «اجرای برنامة تبلیغاتی علیه جنایات حکومت بعث عراق» که میبایست در ماههای محرم و صفر انجام گیرد از این طریق «احساسات مذهبی را در طبقات مختلف مردم» جایگزین «افکار و عقاید انحرافی» و «تحریک مستمعین» گرداند، آمده است:
... عوامل بعثی عراق در چند ماه اخیر ستم فراوان نسبت به شیعیان بویژه روحانیون شیعه روا داشته و پنج تن از آنان را اعدام کردهاند. فرصت مناسبی است که بدون وانمود شدن «دخالت ساواک، شهربانی و به طور کلی دولت ترتیبی اتخاذ گردد که خود مردم به خصوص وعاظ، مداحان، نوحهخوانها و گردانندگان مجالس و دستهجات سوگوار با برشمردن جنایات حکومت بعثی علیه شیعیان و زنده کردن خاطره تجاوز و ستم یزید و ایادی او نسبت به آل محمد(ص)، عوامل بعثی را مورد نفرین و اعتراض قرار دهند و افکار مردم را نسبت به این جنایات روشن و اینگونه اقدامات ضدانسانی و ضددینی را محکوم سازند. این اقدام میتواند از طرق غیرمستقیم و با استفاده از ایادی موجه و بدون جلب توجه انجام گردد.82
روشن است که هدف رژیم از اجرای این برنامهها، حمایت از شیعیان عراق و یا روشنگری در افکار مردم جهت ابراز مخالفت با حکومت بعث عراق نبود، بلکه بیشتر به ماهی گرفتن از آب گلآلود شباهت داشت. عوامل ساواک از این طریق میخواستند مردم ایران را متوجه کنند که میبایست قدر «ذات اقدس همایونی» را بیشتر از اینها بدانند، چرا که هم امکانات رفاهی زندگی را برای آنان فراهم آورده و هم پایبند و طرفدار دین و مذهب است.
اما با وجود تمامی این تمهیدات و تدارکات، همیشه عدهای از وعاظ «ناراحت» و «ماجراجو» وجود داشتند که تعهد سپرده یا نسپرده، همه برنامههای رژیم را بر هم میزدند و حبس و تعقیب و ممنوعالمنبریِ پس از آن را نیز به جان میخریدند. فهرست این روحانیون انقلابی که به «اظهار مطالب خلاف مصالح بر منابر» محکوم بودند، در بسیاری از اسناد ساواک وجود دارد و در میان آنها نام مبارزانی همچون جعفر جوادی شجونی، نجمالدین اعتمادزاده، علیاصغر مروارید، ناصر مکارم شیرازی، محمد مقدسیان، محمدتقی فلسفی، جواد مناقبی، محمدجواد حجتی کرمانی و... به کرات به چشم میخورد.83
این افراد در ماههای محرم و صفر تحت مراقبت شدید قرار داشتند و اسامی آنها به مراکز ساواک استان در سراسر کشور ارسال میشد تا در صورتی که جهت رفع ممنوعیت و استفاده از منبر، به سایر شهرها مسافرت نمایند، با همکاری شهربانی محل، از سخنرانی آنان جلوگیری به عمل آید.84 سایر وعاظ هم به طور نامحسوس کنترل میشدند و سخنرانیهای آنها به طور مخفیانه روی نوار ضبط میشد85 تا در صورت طرح مطالب ممنوعه، بعدها نتوانند موارد اتهام را انکار نمایند.86 حتی اظهار مطالبی که به نظر میرسید به صورت کنایهآمیز، دستگاه سلطنتی را مورد هجمه قرار میدهد، جرم محسوب میشد و سخنران جهت ادای آن مورد بازپرسی قرار میگرفت. برای مثال، زمانی که سیدعبدالحسین دستغیب در شیراز و به روی منبر اظهار داشت: «علیابن ابیطالب و حضرت حسین به این دنیا دلبستگی نداشته و به ظواهر مادی دنیا علاقهای نشان نمیدادند، چون میدانستند این مظاهر زمانی و عرضی است [و] تخت سلطنتی که به تخته تابوت مبدل شود قابل دلبستگی نیست.» ایشان را احضار و علت بیان مطالب فوق را از وی استفسار نمودند.87
همچنین گزارشی وجود دارد که در شهرستان کازرون و در مراسم روز اربعین، واعظی به روی منبر اظهار داشته است: «کشور اسلامی نباید با کشورهای غیراسلامی روابط حسنه و مودت داشته باشد.» بلکه باید با کشورهای اسلامی همزیستی و روابط مسالمتآمیز برقرار نماید.
مأمور ساواک از این گفتار چنین نتیجه میگیرد که واعظ مذکور قصد پیروی از سیاست دولت مصر و جمال عبدالناصر را دارد و به روابط ایران و اسرائیل اشاره میکند.88
در همین ارتباط، حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه در خاطرات خود پیرامون حضور گزارشگران ساواک در اجتماعات مذهبی مردم مطلبی دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست. ایشان در مورد حضور مأمور ساواک در محفل وعظ و خطابة آیتالله طالقانی روایت میکنند:
... برای آنان، حضور در اجتماعی انبوه، چندان دشوار نبود. در حالی که چون پس از سخنرانی، جمع کوچکی پیرامون امام مسجد حلقه میزدند، زمینه برای افشای گزارشگران فراهمتر میشد.
با این همه، آن گزارشگر نگونبخت، مأمور بود و معذور! به راستی حال و روز ترحمانگیزی داشت... نه در شمار نمازگزاران بود، نه کسی با او به گفت و گو مینشست و نه میتوانست به جمعی بپیوندد که پیرامون مراد خود [آیتالله طالقانی] فراهم میآمدند. هرگز آن روز را فراموش نمیکنم که ناگهان، با پرخاش آن نماد مهر و اخلاق، همة نگاهها به سمت آن بخت برگشته معطوف شد! او مخاطب پرخاش قرار گرفت با این مضمون: «دیگر بس است! در انتظار چه هستی؟ مگر نمیبینی سخنرانی تمام شده است؟ دیگر کسی بر ضد نظم و امنیت کشور سخن نمیگوید؟» در حالی که همة نگاهها به آن بیچاره معطوف بود، او میکوشید با تلاشی خود را از آن تنگنا برهاند. اما بار دیگر صاعقة فریادهای دیگری بر سرش فرود آمد: «با توام، تو که مثل جن روبهرویم نشستهای!» بیچاره بدان میمانست که قدرت تصمیمگیری نداشت. از یک سو مأموریت داشت که تا آیتالله در مسجد حضور دارد، به تلاش خود برای کامل کردن گزارش ادامه دهد. از دیگر سو عرصه آنچنان بر او تنگ شده بود که تحمل آن از توان او بیرون بود! سرانجام یکی دو تن از نمازگزاران به یاری او شتافتند و او را برانگیختند که بیش از آن خود را نیازارد.89
در مجموع، مجالس وعظ و خطابه و مراسم سوگواری در محرم، تنها زمانی از نظر ساواک موجه به شمار میرفت که با دعا به جان «اعلیحضرت همایونی» و «خاندان جلیل سلطنت» همراه میشد. در این صورت مأموران با طیب خاطر گزارش میدادند که مراسم ماه محرم با آرامش برگزار شده است و «مخالفین هم هیچگونه دستاویزی برای حمله و انتقاد به دست نیاوردهاند.» اما کوچکترین کلام تحریکآمیزی از جانب جامعة روحانیت، هراس و اضطراب را در میان نیروهای امنیتی به وجود میآورد و به سرعت برای دستگیری و ممنوعالمنبر کردن آنها دست به کار میشدند. این شرایط تا اوجگیری انقلاب اسلامی ادامه داشت.
نبرد خون و شمشیر
در پاییز سال 1357 (1978م)، تهران و پاریس به مهمترین مراکز خبری جهان تبدیل شده بودند. مردم سراسر دنیا هر روز اخبار مربوط به رهبر بزرگ مسلمانان ایران را که اینک در سومین تبعیدگاه خود به سر میبرد، دنبال میکردند. تهران در تب انقلاب و هیجان میسوخت. قیامهای مردمی و تظاهرات بیپایان، آخرین ضربات را بر پیکر نیمهجان نظام شاهنشاهی فرود میآورد و سرکوب خونبار آنها نشان میداد که رژیم امیدی به سازش و تفاهم با نیروهای انقلابی ندارد و کشتار مخالفان را به عنوان تنها راه باقی مانده برای خود، به شدت ادامه میدهد.
پیامها و نوارهای سخنرانی امام پی در پی از پاریس میرسید و حضور ایشان در یک کشور اروپایی، این امکان را میداد که روزانه در حضور صدها خبرنگار خارجی به مصاحبه بپردازند و نظرات خود را به گوش مردم دنیا برسانند.
با نزدیک شدن ماه محرم سال 1399، مقارن با آذرماه، رژیم بیش از پیش احساس خطر مینمود. حکومت نظامی، تدابیر امنیتی شدیدی به کار بست و اجتماعات و مراسم عزاداری را در معابر عمومی ممنوع کرد. اما امام در اعلامیة خود که به مناسبت آغاز محرم صادر شد، محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر نامید و از مردم خواست به دستورات دولت دربارة منع برگزاری مراسم مذهبی اعتنا نکنند. در اعلامیة تاریخی امام خمینی به «ملت بزرگ و شجاع ایران» آمده بود:
با حلول ماه محرم ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد... ماهی که امام مسلمین راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت. راهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلالطلبان، حقگویان بر تانکها و مسلسلها... غلبه کند و کلمة حق، باطل را محو نماید.
امام در این اعلامیه، هدف «امام مسلمین» را از قیام بر علیه حکومت جائر، حفاظت از کیان اسلام برمیشمارد و بر مردم تکلیف میداند تا در برابر رژیم شاه و حکومت جائرانهای که برخلاف شرع اسلام عمل مینماید، قیام کرده و خون نثار کنند. سپس در ادامه از «سربازان اسلام، روحانیون معظم و خطبای محترم» میخواهد از ماه محرم حد اعلای استفاده را بنمایند. مجالس بزرگداشت سرور آزادگان را هر چه باشکوهتر و فشردهتر برپا کنند و اقامه مجالس سوگواری را «منوط به اجازه شهربانی ندانند. در صورتی هم که با ممانعت مأموران حکومتی مواجه شدند» در میادین، خیابانها و کوچهها، اجتماع کرده و مصائب اسلام و مسلمین و خیانتهای رژیم شاه را برملا نمایند.90
اعلامیه امام در میان جامعة مذهبی و انقلابی ایران شوری برانگیخت. در نخستین شب ماه محرم، مردم تهران و سایر شهرستانها بر بالای منازل خود رفتند و با سر دادن شعارهای سیاسی و بانک «الله اکبر» اعتراض خود را به شکل تازهای نشان دادند. در تهران، هزاران تن زن و مرد، ساعات منع عبور را نادیده گرفته و در خیابانها به تظاهرات پرداختند. نظامیان حکومتی ابتدا با مسلسل و تفنگ در مقابل آنها تیر هوایی شلیک کردند و چون این عمل باعث عقبنشینی مردم نشد، صف تظاهرکنندگان را به گلوله بستند.
روز بعد، دولت اعلام کرد در جریان حوادث شب گذشته، هفت تن کشته و بیست و چهار تن زخمی شدهاند. این در حالی بود که سفیر انگلیس تعداد مقتولین شب اول محرم سال 57 را صدها تن برمیشمارد.91
روز پنجم آذر، کارکنان برق تهران، به نشانه اعتراض به خشونتهای دولت نظامی و کشتار مردم، از ساعت هشت و نیم بعد از ظهر که هنگام شروع پخش اخبار تلویزیون بود، تا ساعت ده شب، برق را قطع کردند و اعلام نمودند این برنامه در شبهای بعد نیز ادامه خواهد یافت. امام نیز روز بعد، یعنی در ششم آذر، به مناسبت حمله نیروهای ارتش به تظاهرکنندگان در صحن امام رضا(ع) که منجر به کشته و مجروح شدن دهها تن گردید، عزای عمومی اعلام کرد.92
با نزدیک شدن تاسوعا و عاشورا هر اندازه به تب و تاب مردم افزوده میشد، سختگیریهای دولت نیز افزایش مییافت. ستاد فرمانداری نظامی تهران و حومه، با هدف جلوگیری از هرگونه اخلال در جریان برگزاری مجالس عزاداری دستورات زیر را صادر نمود:
ـ در شهرهایی که مقررات حکومت نظامی برقرار است، اجرای دستورات دربارة نحوه برگزاری مجالس عزاداری با فرماندار نظامی بوده و در سایر شهرها به عهده شهربانی و ژاندارمری کل میباشد.
ـ مجالس عزاداری در مساجد، تکایا و حسینیهها در تهران و شهرستانها محدود گردد؛ به طوری که در حوزة استحفاظی هر کلانتری بیش از دو مجلس تشکیل نشود.
ـ حرکت دستههای عزاداری در سطح کشور ممنوع است.
ـ مساجد، تکایا و حسینیههایی که مردم میتوانند در آنجا مجالس عزاداری برپا نمایند، از قبل تعیین گردد و صاحبان مجالس باید تعهد بسپارند که عزاداری تبدیل به تظاهرات نشود.
ـ وعاظ مجالس باید تعهد بسپارند که به جای ذکر مصیبت سیدالشهدا(ع) مطلب دیگری بیان نکنند.
ـ مدت برگزاری مجالس عزاداری فقط دوازده روز اول محرم بوده و تمامی مجالس باید تا قبل از ساعت 17 خاتمه پیدا کند.93
سپهبد ناصر مقدم، به نخستوزیر اطلاع داد که بر حسب گزارشهای رسیده «وضعیت سوگواری و کیفیت برنامههای محرم و صفر در سال جاری با سنوات قبل کاملاً متفاوت خواهد بود» و «عناصر آشوبطلب به شرایط استثنایی ماه محرم (با تکیه بر اوجگیری احساسات مذهبی مردم) برای نیل به مقاصد خود دل بستهاند.»94
رئیس ساواک در ادامه به منظور «حفظ نظم» و «جلوگیری از بهرهبرداری نیروهای ضدملی» اقدامات زیر را پیشنهاد میکند:
ـ مراقبت دقیق از رادیو و تلویزیون به منظور جلوگیری از تسلط عوامل مخالف
ـ تهیه و اجرای برنامههای جاذب مذهبی و تبلیغاتی جهت سرگرم نگاهداشتن خانوادهها
ـ جلوگیری از حرکت دستهجات عزاداری در خیابانها و معابر
ـ ممانعت از برگزاری مجالس در مساجد بزرگ و با گنجایش زیاد، در نواحی حساس
ـ ممنوعالمنبر ساختن وعاظ محرک و اخلالگر
ـ کاهش ساعات عبور و مرور طبق مقررات فرمانداری نظامی در ایام تاسوعا و عاشورا...95
ساواک همچنان از کلیه کارمندان وظیفهشناس خود میخواست در طول ماههای محرم و صفر، با شرکت در تکایا و مساجد «ضمن انجام فرائض مذهبی و اعتقادات دینی خود» هرگونه «اقدامات ضدملی و گفتار خلاف مصالح ملی» را گزارش نمایند، زیرا در این موقع «خطیر و حساس» کسب هرگونه خبر در زمینة «فعالیتهای ضدامنیتی و مضره در مساجد و تکایا»96 مورد توجه است.
دو ماه از اقامت امام در نوفل لوشاتو میگذشت. اغلب تحلیلگران و اذهان جهانیان به این نتیجه رسیده بودند که «شاه رفتنی است». بسیاری از سردمداران و دولتمردان، فرار را بر قرار ترجیح داده و همراه با سرمایههای کلان خود از کشور میگریختند. اما طراحان سازمان CIA و عواملشان در ساواک هنوز امیدوار بودند که بتوانند آب رفته را به جوی بازگردانند.
در این زمان، به واسطه حضور امام در پاریس، شرایط تبلیغاتی مناسبی برای نهضت انقلابی ایران به وجود آمد و افکار غربیها برای نخستین بار با واژة «عاشورا» آشنا شد. در محرم سال 57، روزنامهها با درج این خبر که رژیم شاه از عاشورا میترسد، این پرسش را در ذهن خبرنگاران خارجی به وجود آوردند که عاشورا چیست و چرا شاه از آن میترسد؟ امام در پاسخ سئوال آنها توضیح داد که تاسوعا و عاشورا نماد یک فرهنگ فراگیر و حرکتی عمومی هستند؛ روزهایی که در آن مردم بیش از هر زمان دیگر به راهبر و امامشان حسین بن علی(ع) اقتدا میکنند.97 پس از آن روزنامههای غربی به بحث پیرامون معنا و مفهوم عاشورا پرداختند.
در آستانه ایامالله، درگیریهای شبانه کمتر شد. دولت نظامی که کاهش یافتن تنشها را به حساب خود میگذاشت، تصمیم گرفت از شدت فشار و خشونت بکاهد. حتی رژیم برای اثبات حسننیت خود، در این زمان 470 تن از زندانیان سیاسی را آزاد کرد و اعلام نمود حرکت دستهجات عزاداری ظرف این دو روز آزاد است؛98 اما در پشت پرده، همچنان به اقدامات حفاظتی جهت مقابله با حوادث احتمالی در ایام تاسوعا و عاشورا ادامه میداد؛ چرا که پیشبینی میکرد «ضربت نهایی» قرار است در همین روزها وارد آید.99 اما برخلاف انتظار همه، راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا به همان اندازه که از لحاظ عظمت، انضباط و یکپارچگی تظاهرکنندگان بیسابقه بود، در کمال آرامش و بدون درگیری انجام گرفت.
صدها هزار تن از مردم انقلابی، دو روز پیاپی، خیابانهای تهران را در مسیر پیچ شمیران تا میدان شهیاد (آزادی فعلی) پر کردند. اکبر براتی، از شرکتکنندگان این حادثه تاریخی، خاطره خود را از راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1357 این چنین نقل میکند:
در هشتمین روز ماه محرم، آقای طالقانی اعلامیهای صادر کردند و از مردم خواستند در روز تاسوعا راهپیمایی کنند. روحانیت هم با انجام این راهپیمایی موافقت نمود... پس از تأیید راهپیمایی توسط بیت حضرت امام، قرار شد دوستان را برای برگزاری آن مطلع سازیم... قرار این بود که فردا در راهپیمایی، مسلح شرکت کنیم، ولی هیچ اقدام مسلحانهای انجام ندهیم و در میان مردم پراکنده باشیم تا اگر خطری پیش آمد و نیاز به کمک بود، اقدامات لازم را انجام دهیم.
راهپیمایی روز تاسوعا بی درگیری و در کمال آرامش انجام شد. مردم در پایان راهپیمایی در میدان آزادی اجتماع کردند... در آن روز اعلام شد که مردم در راهپیمایی روز عاشورا شرکت کنند. هیأتهایی که به راهپیمایی روز تاسوعا نیامده بودند، وقتی مطلع شدند در این راهپیمایی اتفاقی رخ نداده، روز عاشورا در راهپیمایی شرکت کردند.
در راهپیمایی روز عاشورا هم مسلح شرکت کردیم... خوشبختانه در این روز هم تظاهرات در آرامش انجام شد.100
از جمله حوادث مهم عاشورای آن سال، کشته شدن چند تن از افسران گارد شاهنشاهی در پادگان لویزان بود. این حادثه در سالن ناهارخوری افسران اتفاق افتاد؛ یک سرباز وظیفه و یک درجهدار، در حالی که افسران مشغول صرف غذا بودند وارد سالن شدند و آنها را با مسلسل به گلوله بستند. در این واقعه، هفت افسر کشته و حدود 50 تن مجروح گشتند.101 برخی معتقدند نیروهای گارد قصد داشتند در روز عاشورا مقابل تظاهرکنندگان ایستادگی کنند؛ به همین دلیل سربازان طرفدار نهضت با کشتن آنها از قتلعام مردم جلوگیری کردهاند.102
اما برخلاف تهران، اکثر شهرستانها، عاشورای پر زد و خوردی را پشت سر گذاشتند. از جمله راهپیمایی اصفهان که به خشونت گرایید و گروهی در آن کشته و زخمی شدند. با این حال شکوه راهپیمایی عاشورا باعث شد از آن پس حکومت نظامی و کامیونهای پر از سرباز در نظر مردم هیبتی نداشته و وحشتی ایجاد نکند. این حرکت عظیم جمعی، مخالفان رژیم شاه را بیش از پیش متحد ساخت و نشان داد اگر نیروی ملت بسیج شده و به درستی رهبری گردد، قدرتی قادر به مقابله با آن نخواهد بود. تظاهرات عاشورا نشاندهنده نیروی عظیمی بود که تحت رهبری امام خمینی هدایت میشدند و کثرت و تنوع شرکتکنندگان در آن بیانگر این واقعیت بود که رژیم دیگر هیچ پایگاهی در میان ملت ندارد.
مطبوعات جهان، به خصوص رسانههای خبری اروپا و آمریکا، عظمت و سازماندهی تظاهرات دو روز تاسوعا و عاشورای ایران را به تفصیل مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را تحلیل میکردند. نیویورک تایمز نوشت:
تظاهرات این دو روز نشان داد که دولت فاقد قدرت و توانایی برای برقراری نظم و قانون در شهرهاست. به هر حال، اپوزیسیون نشان داد که یک دولت جانشین است.103
روزنامة واشنگتن پست اظهار داشت:
نظم و ترتیب و سازماندهی راهپیمایی فوقالعاده بود و به ادعای اپوزیسیون مبنی براینکه یک دولت جانشین است، اعتبار فراوانی بخشید.104
و گزارش روزنامة ساینس مانیتور از این واقعه بدین شرح بود:
موج عظیم مردم، در خیابانهای پایتخت به حرکت درآمده بود و غریو فریادشان، از هر گلوله و بمبی رساتر بود. همه یک شعار میدادند: «شاه باید برود».105
فرجام سخن
مراسم عزاداری حسینی، همواره با عنایت پیشوایان دینی، در کشور ما استمرار داشته است. اما در طول تاریخ، نهضت حسینی، به واسطة تحلیلهای ناقص، حادثهای منحصر به فرد و تکلیفی خصوصی تلقی میشد که از جانب فرزند پیامبر به انجام رسیده بود و کسی به عنوان یک الگو و اسوه برای قیام به آن نمینگریست. همچنان که راز و رمز سفارش پیشوایان دینی نیز نسبت به برپایی مجالس عزای حسینی، به طور کامل آشکار نگردیده و از این سرمایه معنوی، بهرهبرداری مناسب نمیشد. ملت ما در رثای امام شهیدان و سرور آزادگان میگریستند، بر سر و سینه میزدند و دستههای عزاداری به راه میانداختند، اما در عین حال تحت حاکمیت مستکبران و جائران زمان زندگی میکردند و دم برنمیآوردند، زیرا، از قدرتی که در این شعائر نهفته بود، بیخبر بودند. عزاداران حسین(ع)، فارغ از هدف والای نهضت کربلا، تنها بر مظلومیت امامشان اشک میریختند و حکومتگران نیز بر ادامه شیوه دامن میزدند. به گونهای که یا مروج برداشت احساسی از واقعة عاشورا میشدند و یا درصدد برمیآمدند ریشة شعائر مذهبی را در مملکت اسلامی بخشکانند؛ که البته هر دوی این اقدامات با شکست مواجه شد.
با آغاز دهة چهل هجری شمسی، تحلیل تازهای که امام خمینی از نهضت حضرت اباعبدالله ارائه نمود، منشأ قیام ملت مسلمان ایران علیه حکومت پهلوی گردید. امام از طریق پایگاههای سنتی و مذهبی، همچون مساجد، حسینیهها و تکایا، افکار عمومی را به سمت یک مبارزة تمام عیار کشاند. او با تکیه بر اندیشههای مذهبی مردم، قیام عاشورا را به عنوان یک الگو رو به روی مردم قرار داد و بر آنان روشن ساخت به جای آن که بر قهرمان خود بگریند، یاد بگیرند که همچون حسین (ع) عدالتخواه باشند و در برابر ظلم بایستند.
در سایه رهبری امام، شیعه، قیام کربلا را به عنوان بهترین چارچوب برای واکنش علیه شاه قرار داد. تقویم سالیانه اسلامی و مراسم دستهجمعی مربوط به آن مانند اعیاد، عزاداریها، نمازهای جماعت و حتی مراسم تشییع جنازه شخصیتهای مذهبی، همگی به عنوان روشهای مختلف کانالیزه کردن کنشهای سیاسی توده مردم درآمد. از سال 1342 تا پیروزی انقلاب کم نبودند مراسم مذهبی که به نقطة آغاز یک قیام فراگیر تبدیل شدند و در رأس همه آنها عزاداری سالیانه در محرم و صفر بود که با خارج شدن از حالت تراژیک، به نوعی نماد سیاسی رنج کشیدن و فداکاری به خاطر گسترش عدالت، مبدل گردید.
نهضت انقلابی مردم ایران همه ساله در محرم شتاب بیشتری میگرفت. علما و وعاظ مذهبی، با پیوند دادن بین گذشتة تاریخی شیعه و شرایط زمان، از ظرفیت و پویایی نهفته در نمادهای محرم برای به صحنه آوردن مردم و دمیدن روح انقلاب در آنها استفاده میکردند. این نمادها، در آستانة انقلاب اسلامی نقش بسیار مؤثری در شکل بخشیدن به رفتارهای سیاسی مردم داشت. به عنوان مثال، بسیاری از شعارهای انقلابی پیرامون شهادت و حادثه کربلا بود و پایگاههای نهضت در مساجد و هیأتهای مذهبی قرار داشت. تلاش رژیم و مأموران ساواک نیز جهت ممانعت از اوجگیری نهضت در ماههای محرم و صفر، بیفایده بود. ساواک میپنداشت میتواند با سختگیری، کنترل مجالس و تحت فشار قرار دادن وعاظ، حرکتهای مردمی را سرکوب کند، اما تاریخ نشان میداد جنبشی که در خلال قرنها تحرک و پویایی خود را حفظ کرده است، با خشونت و توسل به زور قابل سرکوب نیست و هر زمان شرایط مساعدی بیابد بسان چشمهای، بار دیگر جوشیده و سیل بنیانکن به راه خواهد انداخت.
در نهایت میتوان گفت نهضت انقلابی ما به واقعة عاشورا مدیون است. از طرفی عاشورا نیز در سایة این انقلاب حیاتی تازه یافت و همانطور که امام میگوید: «اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه مورد سازماندهی واقع شود. واقعة عظیم عاشورای 61 هجری تا خرداد 1342 و از آن تا قیام علنی بقی↨الله(عج) در هر مقطع انقلابساز است.»
پانوشتها:
-1 تعبیر حسین(ع) از اوضاع زمانه در اواخر سال 60 هجری.
-2 اشاره به سخن سیدالشهدا که میفرماید: «مردم بندگان دنیا شدهاند و دین لقلقهای بر زبان آنهاست. از دین تا جایی که دنیای آنان در رفاه باشد، حمایت میکنند. اما در هنگام امتحان دینداران واقعی اندکاند.»
-3 روایت شده است که امام سجاد(ع) چهل سال در مصیبت پدر بزرگوارش گریست. طعامی در برابر او ننهادند جز این که اشک از چشمان مبارکش جاری شد. گریههای ایشان در موقعیتهای گوناگون بیشتر جنبة سیاسی داشت تا احساسی. وقتی مردم فرزند پیامبر را در حال گریستن میدیدند و علت را سئوال میکردند. حضرت حادثه کربلا را یادآوری میکرد و بدین وسیله با عاملان آن جنایت مبارزة منفی مینمود. حضرت امام صادق(ع) نیز در مصیبت جد بزرگوارش میگریست و شعرا را به انشاء شعر و مرثیهخوانی برای شهدای کربلا ترغیب مینمود. شاهد روشن دیگر، وصیت امام محمدباقر(ع) است که هشتصد درهم از اموال خود را برای برپایی عزاداری اختصاص داد. (شیخ حر عاملی، وسایل شیعه، ابوابالدفن، باب 87، ص 10؛ سیدصالح شهرستانی، تاریخ النیاحه علی الامام الشهید الحسین بن علی(ع)، ص 28؛ محمدباقر مجلسی، جلاءالعیون، ص 692؛ و نیز ر.ک: ورعی، جواد، امام خمینی و احیای تفکر اسلامی، تهران، مؤسسه چاپ عروج، 1378، صص 45 و 58).
-4 صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، ج 10، ص 31.
-5 صحیفه نور، ج 8، ص 69.
-6 ابن اثیر، تاریخ کامل، ترجمه حمیدرضا آژیر، تهران، اساطیر، 1281، ج 9، ص 4116.
-7 ر.ک: میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر، 1364.
-8 الگار، حامد، دین و دولت در ایران، نقش علما در دورة قاجاریه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، 1356، ص 29.
-9 شهیدی، جعفر، از دیروز تا امروز، تهران، قطره، 1373، ص 167.
-10 تألیف ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری، معاصر شاه اسماعیل اول صفوی.
-11 نوه دختری.
-12 محمدی، مجید، آسیبشناسی دینی، تهران، تفکر، 1376، ص 85.
-13 کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، تهران، گفتار، 1371، ص 220.
-14 خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، تدوین: جواد امامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 118 ـ 116.
-15 امام خمینی و احیای تفکر اسلامی، صص 49 ـ 48.
-16 مکی، حسین، تاریخ بیستساله ایران، تهران، نشر ناشر، 1362، ج 1، ص 452.
-17 نیکوبرش راد، فرزانه، «بررسی سیاست دینی ـ فرهنگی در عصر پهلوی»، سقوط، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 885.
-18 ابطحی، سیدمصطفی، «دینستیزی پهلوی و گفتمان دینی از آیتالله حائری تا امام خمینی»، سقوط، ص 46.
-19 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده اسناد محرم و صفر، مورخ 12/4/1339.
-20 همانجا، اسناد مورخ 9/4/1339 و 15/4/1339.
-21 همانجا، اسناد مورخ 16/4/1339 و 21/4/1339.
-22 همانجا، سند مورخ 15/4/1339.
-23 همانجا، سند مورخ 15/4/1339.
-24 روحانی، حسن، انقلاب اسلامی، ریشهها و چالشها، تهران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، 1376، ص 82.
-25 متن اعلامیة مراجع تقلید و آیات عظام حوزة علمیه قم درباره قانونشکنیهای رژیم شاه، اسفند 1341؛ به نقل از فرهاد شیخ فرشی، تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 222.
-26 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 24/2/1342.
-27 همانجا، اسناد مورخ 28/2/1342 و 29/2/1342.
-28 همانجا، سند مورخ 30/2/1342.
-29 همانجا، سند مورخ 5/3/1342.
-30 روحانی (زیارتی)، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1381، ص 462.
-31 برای اطلاع از متن این اعلامیه ر.ک: صحیفة نور، ج 1، صص 53 ـ 52.
-32 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، اسناد مورخ 12 و 13/3/1342.
-33 همانجا، سند مورخ 13/3/1342.
-34 همان سند.
-35 همانجا، اسناد مورخ 12 و 13/3/1342.
-36 همان سند.
-37 همان سند.
-38 همانجا، سند مورخ 14/3/1342.
-39 همان سند.
-40 همان سند.
-41 همان سند.
-42 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 8 ـ 9 ژوئن 1963.
-43 همان سند.
-44 ر.ک: نهضت امام خمینی، ج 1، صص 494 ـ 492.
-45 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده اسناد محرم و صفر، سند مورخ 13/3/1342.
-46 اشاره به خوابهای شاه که در آن ادعا میکرد حضرت عباس را میبیند.
-47 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 4 ژوئن 1963.
-48 همانجا، سند مورخ 16/3/1342.
-49 تغییر استراتژی در نهضت روحانیون با مقایسه مکتوبات آنان در سالهای نخستین دهة چهل روشن میشود. برای مثال در تاریخ 16/8/1341، آیتالله گلپایگانی خطاب به اسدالله علم ـ نخستوزیر ـ دربارة تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مینویسد: «آقای نخستوزیر به جنابعالی تذکر میدهم در دنیای امروز این وضع که چند نفر خود را صاحب اختیار و حاکم بر مقدرات بیست میلیون مردم بشمارند و برای آنها قوانین و تصویبنامه خلقالساعه جعل نمایند، مطابق هر مبنا و قاعده و منطقی و از نظر تمام ملل متمدن جهان غیرصحیح و تحمیلی و بیاحترامی به عقاید و حقوق افراد است...» (مجموعة اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1369، ج 1، ص 37). اما پس از سال 1342 در اعلامیة مرجعی همچون آیتالله سید ابوالقاسم خویی میخوانیم: «بر هر فردی از افراد مسلمانان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند.» (مجموعة اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 125).
-50 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده اسناد محرم و صفر، سند مورخ 12/1/1343.
-51 همان سند.
-52 همان سند.
-53 حجتالاسلام دکتر عقیقی بخشایشی در سال 1322 در روستای بخشایش از توابع تبریز متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی راهی تبریز شد و پنج سال در مدرسة طالبیه تبریز به تحصیل دروس ادبی و علوم عربی پرداخت. پس از آن به قم عزیمت کرد و در حوزة آنجا تحصیل نمود. همزمان با تحصیلات حوزوی در رشته الهیات دانشگاه تهران نیز ادامة تحصیل داد. ایشان صاحب آثار متعدد علمی در زمینههای علوم قرآنی، تاریخ و فلسفه است. (خاطرات 15 خرداد، ج 3، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1375، ص 91).
-54 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 2/2/1343.
-55 همانجا، سند مورخ 29/2/1343.
-56 همان سند.
-57 همانجا، سند مورخ 30/1/1343.
-58 همانجا، سند مورخ 1/2/1343.
-59 همانجا، سند مورخ 29/2/1343.
-60 همانجا، سند مورخ 28/2/1343.
-61 همانجا، سند مورخ 30/2/1343.
-62 همانجا، سند مورخ 3/3/1343.
-63 همانجا.
-64 همانجا.
-65 هیأتهای مؤتلفة اسلامی، مقارن با علنی شدن مخالفت امام با رژیم پهلوی، در نتیجه اتحاد و ائتلاف سه هیأت مذهبی بازار تهران شکل گرفت. این سه هیأت عبارت بودند از: هیأت مسجد امینالدوله، هیأت مسجد شیخ علی و هیأت اصفهانیها. مؤتلفة اسلامی در آغاز فعالیت خود با تشکیل کلاسهای ایدئولوژیک به تقویت بنیادهای دینی پرداخت و در امور سیاسی نیز به تکثیر و توزیع اعلامیههای امام، صدور بیانیه علیه رژیم و سازماندهی تظاهرات مردمی همت گماشت. برای اطلاع بیشتر رک: فرزینفر، لاله، «جمعیت مؤتلفه اسلامی به روایت تاریخ»، نشریه فرهنگی ـ سیاسی و اجتماعی پرسش، شم 16، شهریور و مهر 1386.
-66 نهضت امام خمینی، ج 1، صص 959 ـ 958.
-67 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 30/2/1343.
-68 مصاحبه با هاشم امانی، 1/5/1380، به نقل از فرشید مهری، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 112.
-69 اسامی 38 نفر از دستگیرشدگان را در بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 2/3/1342 ببینید.
-70 همان سند.
-71 ساواک پیشتر و در مورد اعلامیه مشترک امام با آیتالله میلانی، آیتالله نجفی مرعشی و آیتالله طباطبایی قمی نیز به این ترفند متوسل شده بود. اعلامیه مزبور روز هشتم محرم 1384/30 اردیبهشت 1343 با مضمون اعلام عزای ملی در روز دوازدهم محرم منتشر شد. (صحیفه نور، ج 1، صص 85 ـ 83) ساواک برای خنثی کردن تأثیر این اعلامیه در میان مردم و بیارزش کردن کار مشترک مقامات روحانی کوشید آقایان میلانی و قمی را که در مشهد به سر میبردند وادارد تا اظهار کنند امضای آنان در پای اعلامیه «جعل» شده است. اما آن حضرات با صراحت به امضای اعلامیه اعتراف کردند و توطئة رژیم را خنثی نمودند. (نهضت امام خمینی، ج 1، صص 956 ـ 955).
-72 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 12/10/1343.
-73 همانجا، سند مورخ 7/10/1343.
-74 همان سند.
-75 همان سند.
-76 خمینی، روحالله، نامهای از امام موسوی کاشفالغطاء، چ 1392، بدون مشخصات، به نقل از شیخ فرشی، ص 219.
-77 باید فاتحة اسلام را خواند اگر در جامعة اسلامی، کسی مثل یزید مدعی خلافت رسولالله باشد. بحارالانوار، ج 44، ص 336.
-78 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 25/1/1344.
-79 همانجا، اسناد مورخ 1/2/1344 و 2/2/1344.
-80 همانجا، اسناد مورخ 8/2/1344 و 3/2/1344.
15 همانجا، سند مورخ 3/2/1345.
-82 همانجا، سند مورخ 19/10/1353.
-83 همانجا، سند مورخ 9/2/1344.
-84 همانجا، سند مورخ 12/2/1344.
-85 همانجا، اسناد مورخ 4/2/1344 و 12/2/1344.
-86 همانجا، سند مورخ 18/2/1344.
-87 همانجا، سند مورخ 22/2/1344.
-88 همانجا، سند مورخ 30/3/1344.
-89 معادیخواه، عبدالمجید، جام شکسته، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 320 ـ 318.
-90 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 1/9/1357.
-91 108-102 ,Parsons, The Pride and the fall ، به نقل از :غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ج 2، ص 181.
-92 نجاتی، صص 182 ـ 181.
-93 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 7/9/1357.
-94 همانجا، سند مورخ 8/9/1357.
-95 همان سند.
-96 همانجا، سند مورخ 9/9/1357.
-97 انقلاب اسلامی، ریشهها و چالشها، ص 53.
-95 تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 182.
-99 بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پروندة اسناد محرم و صفر، سند مورخ 15/9/1357.
-100 خاطرات اکبر براتی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، صص 108 ـ 107.
-101 تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 185.
-102 خاطرات اکبر براتی، ص 108.
New York Times, 13 December 1978 -103, به نقل از تاریخ بیست و پنج سالة ایران، ص 184.
Washington Post, 12 December 1978 -104, به نقل از همان، ص 185.
Christian Science Monitor, 12 December 1978 -105, به نقل از همانجا.
فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 20، بهار 1387
نظرات