آتش‌سوزی در مسجد جامع کرمان توسط رژیم پهلوی


951 بازدید

 آتش‌سوزی در مسجد جامع کرمان توسط رژیم پهلوی

روز 24 مهر 1357 مسجد جامع کرمان توسط عده‌ای از اوباش طرفدار رژیم شاه به آتش کشیده شد. در این یورش بسیاری از زیلوهای مسجد و قرآن‌ها و کتابهای مذهبی آن در آتش سوخت. مقاله حاضر به کالبدشکافی این حادثه پرداخته است:

 امام خمینی(ره) در آستانه چهلم شهدای 17 شهریور پیامی خطاب به ملت ایران صادر کردند، ایشان در این پیام فرمودند: «اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال چهلم‌ها فرا رسیده و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار چهلم‌هایی باید باشیم، اکنون که سایه  شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملت ما را به تباهی کشانده است، اکنون که دست ابرقدرت‌های ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد اراده‌های مصمم ملت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون می‌کشد، اکنون که نمودهای دروازه تمدن بزرگ به دست پایه‌گذاران حقوق بشر، یکی پس از دیگری بر روی نعش‌های جوانان برومند ما رخ می‌نماید، اکنون که به ادعای کارتر ملت به آزادی و استقلال شاهانه نائل شده است، کشور ما عزادار و ملت مظلوم، سوگ‌مندند.»

 به‌دنبال پیام امام خمینی(ره)، 24 مهر ماه به عنوان روز بزرگداشت شهدای ۱۷ شهریور اعلام شد و متعاقب آن، مجالس و تظاهرات گسترده‌ای در سراسر ایران برپاشد مهم‌ترین واقعه در کرمان رخ داد که طی آن مجلس چهلم شهدای 17 شهریور توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد.

استفاده رژیم پهلوی از کولی‌ها

در کتاب «انقلاب اسلامی در کرمان» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره پیش زمینه واقعه مسجد جامع کرمان آمده است: روز جمعه 14 مهر ماه شهر کرمان شاهد تظاهرات باشکوهی بود، تظاهرات این روز  نشان از عزم مردم برای مبارزه‌ گسترده و همه‌جانبه با رژیم داشت.در این تظاهرات برای نخستین‌بار بین مردم و مأموران حکومتی درگیری‌هایی گسترده پیش آمد که خیابان‌های اصلی شهر اکثراً به صحنه برخورد و درگیری تبدیل شد، دستگاه‌های امنیتی و نظامی برای مهار و سرکوب مخالفان و جلوگیری از بروز حوادث مشابه به اجرای ترفندی پرداختند که برای مردم چندان تازگی نداشت، این ترفند حکومت که با سرکوب شدید مردم همراه بود به نمایش«کولی‌بازی» شهرت یافت.

علت اتخاذ این ترفند از سوی رژیم همان از دست رفتن مشروعیتش نزد افکار عمومی بود تا در این مرحله با رودرو قرار دادن مردم با یکدیگر به ایجاد ارعاب و تولید ترس و وحشت در آنان بپردازد و مخالفان را از ادامه‌ مبارزه بازدارد، بر اساس این طرح، رژیم با به خیابان آوردن عده‌ای از افراد که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از محرومترین اقشار محسوب می‌شدند و با دادن اندک مواجبی حاضر به انجام هر عملی می‌شدند به اجرای این ترفند در شهرهای مختلف کشور پرداخت.این افراد که در لباس کولی، اما در واقع بخش اعظم آنان را مأموران دولتی و کولی‌نما تشکیل داده بودند و به «جاوید شاهی‌ها» هم شهرت یافتند با حمله به اجتماعات مخالفان و تخریب اموال و دارایی‌های مبارزان در پیشبرد اهداف رژیم کوشیدند، اما این سیاست رژیم در شهر کرمان به مصداق عینی این ضرب‌المثل «آنکه باد می‌کارد طوفان درو می‌کند» تبدیل شد.

در این حادثه عمّال رژیم بدون در نظرگرفتن عواقب و پیامدهای احتمالی به یکی از مکان‌های مقدس حمله بردند آنها نهایت خشونت، بی‌رحمی و سخیف‌ترین رفتارها را از خود بروز داده و زشت‌ترین توهین‌ها را بر زبان جاری ساختند، طراحان واقعه مسجد جامع کرمان را از آن جهت برای اجرای منظور شوم خود برگزیدند که این مسجد کانون مبارزات اسلامی مردم کرمان محسوب می‌شد، کارگزاران حکومت طاغوت در صورت سرکوب و حمله به آن گمان می‌بردند اعتراضات در شهر خاموش می‌شود.موقعیت مسجد جامع کرمان، این امکان را به عوامل دولتی داد تا بتوانند بیشترین مردم را مورد ضرب و شتم قرار دهند زیرا این مسجد در زمینی واقع شده که بیش از سه متر از سطح خیابان‌های اطراف گودتر است و در بهای ورودی مسجد با پله‌های متعدد از سطح به صحن مسجد متصل است، لذا کنترل معابر ورودی‌های مسجد بسیار آسان بود و مهاجمان می‌توانستند اکثر افراد داخل مسجد، اعم از زن و مرد را مورد ضرب و شتم قرار دهند و آسیب‌هایی به آنها وارد آورند.

شرح جنایت رژیم پهلوی در کرمان

روز دوشنبه 24 مهرماه به دعوت جامعه روحانیت و انقلابیون شهر کرمان مجلس بزرگداشتی به مناسبت چهلم شهدای 17 شهریور تهران و سالگرد درگذشت فرزند امام، مرحوم آیت‌الله سیدمصطفی خمینی منعقد شد، بازار کرمان در آن روز به کلی تعطیل شد و در سطح شهر تعداد محدودی مغازه که ارزاق عمومی را عرضه می‌کردند، باز بودند.مردم دسته دسته از ساعات اولیه صبح راهی مسجد جامع شدند و در اندک زمانی صحن و شبستان مسجد از حضور انبوه جمعیت پر شد، آن روز علاوه بر تعداد زیادی از اقشار مختلف جامعه، روحانیان سرشناس کرمان که در رأس آن آیت‌الله صالحی قرار داشت در آن مجلسِ بزرگداشت حضور یافتند. در سوی دیگر شهر وابستگان رژیم برای خوش‌خدمتی به دستگاه با جمع کردن تعدادی از افراد اجیرشده و فراهم ساختن امکاناتی نظیر چوب و چماق درصدد اجرای ترفند عوامل رژیم برای سرکوب قیام مردم از طریق نمایش موسوم به کولی‌بازی بر آمدند زمینه این سرکوب از طریق  یک اقدام موازی در مقابل حرکت مسالمت‌آمیز مردم در مسجد جامع آغاز شد و عمّال رژیم با گردآوردن عده‌ای کولی و کولی‌نما در مسجد«صفا»، دستورالعمل‌های لازم را به آنان دادند. فضای نظامی حاکم بر شهر، نحوه‌ سازمان‌دهی این افراد و ابزارها و آلات تدارک دیده شده که ترس و وحشت را بر د‌‌ل‌ها مستولی می‌ساخت، حکایت از وقوع حوادثی ناخوشایند داشت با وجود حاکم بودن چنین شرایطی بر شهر، مراسم بزرگداشت در مسجد جامع با روالی عادی آغاز شد.آن روز عده‌ای از عناصر نفوذی عمداً بر این فضای اضطراب‌آلود دامن می‌زدند و این شرایط را به داخل مسجد انتقال می‌دادند، با وجود نگرانی‌ها و تهدیدها، چون دست‌اندرکاران برگزاری به دلیل آنکه امکان‌دهی چگونه حمله‌ای را به مسجد نمی‌دادند، برنامه را ادامه دادند.مجلس با تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید در حدود ساعت 9 صبح آغاز شد در ادامه  جلسه فرازهایی از سخنان امام خمینی (ره) پیرامون هدف از مبارزه، کیفیت حکومت اسلامی برای مردم بازگو شد و به‌دنبال این قسمت از برنامه، جنایت‌هایی که از طرف رژیمِ مستبد ایران و اربابانش بر سر ملت شریف ایران آمده بود برای حاضران در مجلس بیان شد.

سپس آقای حسین جلال‌کمالی از فرهنگیان مبارز شهر کرمان سخنانی پیرامون مسیر پیروزی ملت مسلمان ایراد کرد بعد از آن حجت‌الاسلام صمدانی در مقام سخنرانی برآمد و در انتهای جلسه حجت‌الاسلام نیشابوری بر منبر وعظ نشست و خواست با توصیه و تذکر مستمعان را آرام سازد اما هنوز خطبه آغاز منبر آقای نیشابوری پایان نیافته بود که همهمه‌ای از بیرون به گوش رسید.گروهی سراسیمه از شبستان مسجد بیرون رفته و به سوی درب‌های خروجی راه افتادند، این عده با سر دادن شعار مرگ بر شاه خائن به استقبال گروه اجیرشده رفتند در همین حال از سوی پلیس تیراندازی‌های هوایی آغاز شد و مردم ناچار به داخل مسجد و شبستان‌ها بازگشته و درب شرقی مسجد را بستند دیگر درب‌های مسجد از صبح توسط مأموران امنیتی بسته شده بود بدین ترتیب افراد در داخل مسجد به‌طور کامل در محاصره تعداد زیادی از مأموران امنیتی و حدود 300 نفر ظاهراً از ساکنان زاغه‌نشین که به کولی‌ها معروف بودند، قرار گرفتند و دیگر راه گریزی نداشتند.

گروه مهاجم که در معیت مأمورین امنیتی رژیم بودند در لباس‌های خاص و به رنگ‌هاو هیبت‌هایی درآمده بودند که رعب و اضطراب در دل‌ها ایجاد می‌کرد و چوب و چماق‌هایی در دست داشتند که به انتهایشان قلابی نوک تیز برای ایجاد زخم و جراحت متصل بود این عده با حرکت از سوی میدان مشتاقیه «شهدای کنونی» به سمت درب شرقی مسجد در حالی که شعار«جاوید شاه» را سر می‌دادند، در حدود ساعت 11:30 هجوم خود را به مسجد آغازکردند.از نکات جالب توجه که نقل می‌شود، این است که حمله‌کنندگان به مسجد آن قدر بی‌سواد و نادان بودند که در ابتدای ورود در مقابل شعار «مرگ بر شاه خائن» مردم در مسجد، آنها شعار «درود بر شاه خائن! » را سر می‌دادند که بعداً به دستور عمال رژیم این افراد شعار خود را با درود بر شاه و جاوید شاه اصلاح کردند. این عده بعد از پایین آمدن از پلکان شرقی چون با درِ بسته مسجد مواجه شدند، ابتدا به آتش زدن موتورسیکلت‌ها و دوچرخه‌های متعلق به مردم در پشت درب شرقی مسجد اقدام کردند که در جلوی این درب پارک شده بود در اثر این آتش‌سوزی به یک‌باره شعله‌های آتش زبانه کشید و ستونی از دود غلیظ به هوا برخاست؛ شعله‌های آتش چنان بلند بود که به ساعت بالای سردر شرقی مسجد آسیب رساند. مشاهده‌ این ستون آتش و دود، وحشت زیادی در افراد پناه‌گرفته در مسجد ایجاد کرد آنچه بر این وحشت و ترس افراد پناه‌گرفته در مسجد افزود، ظهور یکباره‌ این گروه هراس‌انگیز بر پشت بام‌های مسجد بود، این کولی‌ها با عده‌ای کولی‌نما که از مأموران انتظامی و نظامی بودند از پشت‌بام مسجد با سنگ و آجر و هر آنچه که به دستشان می‌آمد، مردمی را که در صحن مسجد حضور داشتند هدف قرار دادند.

در این زمان کولی‌ها با شکستن درب راه‌پله مسجد از پشت‌بام وارد صحن شده و مردم را در شبستان‌ها کاملاً محصور کردند از دیگر اقدامات ددمنشانه عمال رژیم شاه در این هنگام، پرتاب گازهای اشک‌آور و گازهای خفه‌کننده به داخل شبستان‌ها از طریق کنار زدن نورگیرهای سقف بود. طولی نکشید که فضای شبستان‌ها را گازهای خفه‌کننده پر کرد.در این حال آیت‌الله صالحی کرمانی که بر اثر پخش گاز دچار آسیب شده بود، از حال رفته و بدون تعلل، مردم داخل شبستان وی را روی دست گرفته و از درب کوچک سمت قدمگاه به سرعت به خارج از مسجد انتقال دادند در این حادثه تعداد زیادی از مردم مجروح و یک‌ نفر به نام «محمد باقدرت جوپاری» در صحن مسجد توسط یکی از نیروهای شهربانی با شلیک مستقم گلوله به سرش شهید شد.

یکی دیگر از شهدای این فاجعه «غلامرضا یزدان‌شناس» بود که بر اثر ضربات چماق و چاقوی مهاجمان به‌شدت در مسجد زخمی شد و دو روز بعد در 26 مهر ماه در ماهان بر اثر شدتِ جراحات وارده به فیض شهادت نائل آمد. این مهاجمان به همین میزان فجایع و جنایت بسنده نکردند، پس از آن در خیابان‌ها و بازار شهر به راه افتادند و به تعقیب مردمی پرداختند که در مسجد اجتماع کرده و سپس موفق به خروج از آنجا شده بودند آنها در ادامه اقدامات خود، مغازه‌هایی که متعلق به متدینان و معتمدان شهر بود و یا تصویر‌هایی از امام را که پشت شیشه‌های آنها نصب شده بود، مورد حمله و غارت قرار داده و به آتش کشیدند و این وضعیت تا پاسی از شب ادامه یافت.

محمدرضا باهنر در چگونگی برگزاری مراسم و موقعیت مسجد جامع می‌گوید:«در یکی از همین چهلم‌ها و هفت‌ها شهرهای دیگر بود که آقایان علما اعلام کردند یک روز صبح در مسجد جامع کرمان تجمعی و یادبودی از شهدا برگزار می‌شود که بیانیه‌ها چاپ و توزیع شد.

مرحوم آیت‌الله صالحی‌کرمانی امام جماعت مسجد جامع کرمان هم قانع شدند که این مراسم در آن مسجد انجام گیرد مسجد جامع کرمان یک‌ فضا و حالتی دارد که از هر نقطه شهر که نگاه کنید در مرکز شهر کرمان قرار گرفته است ساختمان مسجد هم در یک گودی قرار گرفته، یعنی از اطراف وارد حیاط مسجد می‌شوند شاید مسجد در حدود دو یا سه طبقه ساختمان به سمت پایین پله دارد و در گودی قرار گرفته است. در آن روز مردم با شور و اشتیاق در آن جلسه شرکت کردند رؤسای امنیتی و نظامی کرمان پیشاپیش از طریق عده‌ای از واسطه‌ها تهدیدهایی را مطرح کرده بودند تا مانع از برگزاری جلسه  آن روز شوند، اما هیچ یک از پیغام‌های تهدید کارساز نشد و مراسم در مسجد جامع طبق برنامه آغاز شد.»

یدالله علوی از چهره‌های فعال در تدارک جلسه دوشنبه 24 مهر در مسجدجامع می‌گوید: «از روز قبل توسط یک گروه از دوستان، وسایل مورد احتیاج برای پذیرایی را به مسجد بردیم توسط افرادی که از افسران شهربانی بودند، معمولاً به ما خبر می دادند که فردا مراسم را در مسجد انجام ندهید، زیرا آتش می‌زنند و تبعید می‌کنند؛ دیگر هر کاری از دست شان برآید، انجام خواهند داد.ما این تهدیدها را به این حساب گذاشتیم که این افراد عامل نفوذی هستند و می‌خواهند دل‌های ما را متزلزل کنند و از طرف دیگر وظیفه شرعی خود می‌دانستیم و معتقد بودیم اگر قرار باشد اتفاقی رخ دهد دلیل نمی‌شود که ما این کار را انجام ندهیم لذا از روز قبل  یک مقدار وسایل پذیرایی را به آنجا بردیم و با تعدادی از دوستان شب را در همان جا به سر بردیم بعد از نماز صبح، صبحانه را در مسجد صرف کردیم ساعت حدود هشت صبح بود که از بلندگوهای مسجد پخش تلاوت قرآن آغاز شد و مردم به مسجد وارد شدند».

محمد پارسا یکی از شرکت کنندگان در مراسم چهلم شهدای 17 شهریور در توصیف فضای نظامی حاکم بر شهر در آن روز می‌گوید:«صبح ساعت‌های هشت و 9 بود که جمعیت در مسجد جامع برای شنیدن اطلاعیه‌هایی که امام صادر کرده بود جمع شدند، یادم است که از همان اولِ صبح تعداد زیادی از نیروهای نظامی شاه، اعم از ارتش و شهربانی، پشت بام‌ها ایستاده و مسلح بودند مثل اینکه آن روز، روزی استثنایی باید باشد.»

آیت‌الله صالحی در اواسط مراسم بعد از شنیدن اخبار نگران کننده و برای کاستن از این فضای تهدید و التهاب و پیشگیری از اقدامات غیرعاقلانه و خودسرانه‌ عوامل اجیرشده، محمد محمدی را برای مذاکره و گفت‌وگو با آمران و عاملان فرستاد.آقای محمدی در مورد آن روز و مأموریتش از سوی آیت‌الله صالحی می‌گوید:«جمعیت مبارزان در مسجد جامع به ریاست و سرپرستی آیت‌الله صالحی تشکیل شد و در نتیجه طلبه‌هایی که در مدرسه معصومیه  بودند تحت نظر آیت‌الله صالحی صحنه گردان این مبارزات شدند. اعتراضات در آن روزها یا در مدرسه‌ معصومیه تشکیل می‌شد یا در مسجد جامع آقای صالحی که نماز می‌خواندند آنجا اجتماع شکل می‌گرفت بعدها که حرکت اوج گرفت، دار و دسته مجاهدان خودشان را قاطی کردند و عوامل دولت توجه کردند که تمام فعالیت علیه دستگاه و هیأت حاکمه از مسجد جامع سرچشمه می‌گیرد و آیت‌الله صالحی رهبر معنوی آن است و همچنین یک‌عده جوان‌های طلبه هم رهبری سطح فعالش هستند.به این فکر افتادند که به نحوی درب مسجد جامع را ببندند قرار بود که جمعیتی بیایند مسجد جامع را به گلوله ببندند و کاری بکنند که در آن بسته شود به آیت الله صالحی خبر دادند که ماجرا این است و این افراد در حال حرکت به سوی مسجد جامع هستند که جمعیت را متفرق کنند و حتی مسجد جامع را به آتش بکشند. آیت‌الله صالحی مرا احضار کردند و گفتند: ماجرا این است، شما برو به آرشام رئیس ساواک، به رئیس شهربانی یا فرمانده لشکر تلفن کن بگو ماجرای سینما رکس آبادان دارد تکرار می‌شود و خیلی انعکاس بدی دارد و خواستند که آن جمعیت عقب‌نشینی کرده و از این کار خطرناک دست بردارند.اول من به جلوی آن جمعیت که از طرف شاهزاده محمد به طرف مسجد می‌آمدند، رفتم در آنجا با سرهنگ معتمد صحبت کردم او معاون اطلاعاتی شهربانی کرمان بود و هدایت جمعیت را در دست داشت پیغام آیت‌الله صالحی را به وی ابلاغ کردم و گفتم که این کار به جای باریکی می‌رسد، شما کوتاه بیایید و این کار را نکنید.

سرهنگ معتمد گفت: دست من نیست  یک برنامه‌ای تنظیم شده و این جمعیت دارد به طرف مسجد جامع می‌آید، من نمی‌توانم متوقف‌شان کنم، اینها می‌خواهند به مسجدجامع بیایند هیأتی این برنامه را تنظیم کرده و به ما ابلاغ می‌کنند این هیأت رئیس شهربانی، رئیس ساواک و فرمانده ارتش هستند، آنها تصمیم می‌گیرند و از دست من کاری برنمی‌آید.وقتی سرهنگ معتمد این جواب را داد، فهمیدم که از دست او کاری برنمی‌آید و اینها مأمورند کارهایی را انجام دهند فوراً به مسجد جامع برگشتم و جریان را به عرض آیت‌الله صالحی رساندم که ماجرا این است آیت‌الله صالحی گفتند: با رئیس شهربانی یا رئیس ساواک و فرمانده لشکر صحبت کن و بگو که اینها اختیار ندارند، آنها که اختیار دارند.

به اتفاق حسن صالحی پسر آیت‌الله صالحی از مسجد بیرون آمدیم چون مأموران هم من و هم پسر آیت‌الله صالحی را می‌شناختند به ما اجازه خروج دادند ما بلافاصله به خانه دکتر صالحی رفتیم که از آنجا تلفنی با مقامات تماس بگیریم هرچه تلفن زدیم کسی به ما جواب نداد مثل اینکه تعمدی بود که به ما جواب ندهند.در نتیجه مأیوس شدیم و به مسجد جامع برگشتیم که ماجرا را به آقای صالحی بگوییم وقتی برگشتم متوجه تیراندازی و آتش‌سوزی شدم و جمعیت هم متفرق شده و کسی جز  یک عده مأموران در مسجد نبودند.»

حجت‌الاسلام سیدیحیی جعفری امام جمعه کرمان از روز حادثه مسجد جامع این‌گونه یاد می‌کند: «در رابطه با قضیه مسجد جامع کرمان من ممنوع المنبر بودم و نمی‌توانستم منبر بروم یکی از برادران آقای صمدانی در حال سخنرانی بود که یک مرتبه صدای مسلسل به گوش رسید در همان حال تمام موتورها و وسایلی که نزدیک مسجد جامع بود را آتش زدند. ناگهان عده‌ای چماق به‌دست وارد شبستان قدیم مسجد جامع شدند من روبه‌روی مرحوم آیت‌الله صالحی نشسته بودم، ایشان که مقامش از همه بالاتر بود و جانب احترام او را داشتند، مردم و مریدان ایشان آمدند وی را بلند کرده و از صحنه خارج کردند. من که از این اتفاقات مات و مبهوت بودم، یک‌نفر خطاب به من گفت: سید چرا بلند نمی‌شوی؟ مگر نمی‌بینی اینها دارند می‌آیند و کتک‌ می‌زنند! من بلند شده کفش‌ها و شاید عبایم را رها کردم و از شبستان مسجد جامع بیرون آمدم که فرار کنم اگر از پله‌ها بالا می‌رفتم، آنجا افسرهای شهربانی کتک می‌زدند و دستگیر می‌کردند، اما یک ساباطی دست چپ بود که به درب قفل بزرگی زده و آن را بسته بودند. شاید 50 نفر از مردم خودشان را آویزان کرده و قفل را شکستند ما از آنجا به خانه یکی از برادران فرهنگی به نام آقای مبشری رفتیم من تا بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل ایشان بودم و صدای تیراندازی را می‌شنیدم به هر حال برای ارعاب مردم این فاجعه زشت را رژیم شاه به وجود آورد: قرآن‌ها و کتاب‌های دعا را آتش زدند، خیلی حادثه تلخی بود. این حادثه تأثیر بسزایی در سقوط رژیم شاه داشت من مصدوم نشدم، اما ترسیدم، این اقدامات به این سبب صورت گرفت که دیگر کسی جرأت نکند جلسه‌ای تشکیل بدهد و علیه شاه و نظام حاکم حرف بزند در جریان آن حادثه یک نفر به نام باقدرت جوپاری شهید شد و چند نفر هم مصدوم شدند و مأموران بر درب‌های مسجد جامع هم قفل زدند.»

رژیم از اجرای توطئه وقیح و نفرت‌آور حمله به مسجد جامع و آتش‌سوزی مغازه‌ها و اموال مردم که منظوری جز افکندن رعب و وحشت در دل‌ها نداشت، بهره‌ای جز طوفانی از خشم و انزجار علیه خویش برنگرفت.

مردم کرمان از فردای حادثه، دست به افشای جنایات و فجایع عمّال رژیم زدند و فریادهای اعتراضی خود را بیش از پیش بلند کرده و جنبش‌های مردمی شدت یافت بسیاری از ادارات و سازمان‌ها که در اعتصاب به سر می‌بردند، همچنان تحصن و اعتصاب را ادامه دادند و برخی دیگر که هنوز به فعالیت ادامه می‌دادند، پس از این حادثه، بی‌تفاوتی را جایز ندانسته به جنبش اعتراضی مردم پیوستند.

در این ابراز انزجار، جملگی اقشار حضور داشتند و هر یک به نحوی وارد عمل شدند و در رأس این جریان جامعه روحانیت کرمان به زعامت آیت‌الله صالحی قرار داشتند.


پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی