چهره دوم آرتور پوپ
«ساواک پوپ را عضو سازمان سیا (CIA) میدانست. این گزارش نشان میدهد که پوپ در اواخر دهه سی و در دهه چهل نقش مـؤثری در تـصمیمگیریهای سیاسی آمریکا در ایران داشته است؛ از آن جمله میتوان به تشکیل گروه مترقی به ریاست حسنعلی منصور اشاره کرد که اعضای آن اهرمهای قدرت را پس از تبدیل شدن به حزب ایران نوین بـه دسـت گرفتند.»
نقش آرتور اپهام پوپ (Arthur Upham Pope) و محمد علی فروغی(ذکاءالملک) و پسرش مهندس محسن فروغی در این چپاول بسیار جالب است. مکاتبات پوپ و والاس مـوری (Wallace Murray) دیپلمات متنفذ آمریکایی در تهران که بعدها سفیر الایات متحده در ایران شد، نشان میدهد که میان پوپ و فروغی پدر و پسر رابطه مالی گستردهای برقرار بوده و «فروغیها» به عنوان کارگزار پوپ در زمینه سرقت و انتقال اشیای عتیقه از ایـران عـمل میکردند. این اشیای به سرقت رفته، از طریق پوشش دیپلماتیک سفارت آمریکا به خارج منتقل میشد. هرچند درباره فروغیها-بهویژه فروغی پدر-مطالبی در ایران منتشر شده و تلاش آنان در استحکام پایههای سیاسی و فـرهنگی نـظام شاهنشاهی در دوره پهلوی آشکار گشته، اما پوپ در ایران به عنوان چهرهای فرهنگی شناخته شده است؛ چهرهای که بیش از هر ایرانی دیگر به هنر ایران خدمت کرده است! او نخست در سال 1304 ش، همزمان با تـحولات عـمیق سیاسی (سقوط سلسه قاجار و روی کار آمدن رضا شاه) وارد ایران شد. سمت او در آن وقت کارشناس و رایزن مؤسسه هنری شیکاگو [1] بود. پوپ در دوم اردیبهشت 1304 در محل تالار بانک ملی در خیابان فردوسی-که در آن زمان خانه جـعفر قـلی سـردار اسعد بختیاری بود-تحت عـنوان «هـنر ایـران در گذشته و آینده» سخنرانی کرد. بازخوانی این سخنان حکایت از عمق آگاهیهای او از هنر و میراث فرهنگی ایران دارد. این سخنرانی به درخواست حسین علاء صـورت گـرفت. عـلاء که مدتی وزیرمختار ایران در آمریکا بود با پوپ سـابقه آشـنایی و دوستی داشت.
از جزئیات این آشنایی اطلاعی در دست نیست. اما میدانیم که علاء دولتمردی کهنهکار بود، لژهای فراماسونری متعددی را در ایـران پایـهگذاری کـرد و در دهه سی شمسی متکای فکری بسیاری از فراماسونها شمرده میشد.
مـیگویند سخنرانی پوپ در ایران سبب تأسیس انجمن ایران و آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم یکی از مبادی ورود فرهنگ آمریکا به ایران بـود،گـردید. [2]
پوپ در ادامـه مناسبات خود با ایران در سال 1309 «مؤسسه آمریکایی هنر و باستانشناسی ایران» را در نـیویورک تـأسیس کرد. این مؤسسه پس از توسعه، «مؤسسه آسیا»نام گرفت و در سال 1345 به درخواست دولت ایران به شـیراز مـنتقل و بـه دانشگاه پهلوی وابسته گردید.
کوششهای پوپ در ایران به ظاهر صرف شناسایی و شناساندن هـنر و مـیراث فـرهنگی ایران شد. از اقدامات مهم او برپایی سه کنگره جهانی هنر و باستانشناسی ایران به همراه نـمایشگاههایی در شـهر فـیلادلفیای آمریکا (1306 ش)، لندن (1309 ش)، لنینگراد و مسکو (1314 ش) بود. میتوان گفت اقدامات او کمک بسیاری به استقرار پایههای فـرهنگی سـلطنت رضا شاه که بر مبنای باستانگرایی استوار شده بود کرد.
با ورود پوپ به ایـران سـرمایهگذاری آمـریکا در میراث فرهنگی ایران هم آغاز شد. محمد قلی مجد[3] در کتاب «غارت بزرگ آمریکایی»[4] نـشان مـیدهد که آمریکا طی سالهای 1939-1931/ 1310- 1318 جمعا 710 هزار دلار در زمینه آثار باستانی ایران هزینه کـرد و در ازای آن اشـیایی به ارزش صدها میلیون دلار به چنگ آورد. برای نمونه انستیتو شرقشناسی دانشگاه شیکاگو (احتمال وابستگی این انـستیتو بـه مؤسسه هنری شیکاگو که پوپ کارشناس آنجا بود وجود دارد) در سالهای 1931-1935/ 1310-1314 در تـختجمشید فـقط یکصد هزار دلار سرمایهگذاری کرد و در مقابل، عالیترین قطعات این گنجینه را که غیر قابل ارزشگذاری است بـه دسـت آورد. در کـتاب «غارت بزرگ آمریکایی» تمام نامههای اصلی که میان موزهها و رؤسای آنها در ایـران بـه همراه مجموعههایی که در قالب بستههای سیاسی از ایران به آمریکا فرستاده مـیشد منتشر شده است. مجد تأکید میکند که طبق اسناد دولتی آمریکا، افرادی مانند پروفـسور پوپ، در کـار سرقت عتیقهجات از امامزادهها و مساجد ایران و فروش آنـها بـه مـوزههای آمریکایی بودند. طبق این سندها، اشیایی کـه بـرای نمایش در نمایشگاه هنر و باستانشناسی ایران در لندن برده شد، هرگز به ایران برنگشت.
دربـاره کـتاب مذکور اثر محمد قلی مجد گـفته شـده که «ایـرانیها بـرای پیـمودن راه دشوار پیشرفت کشورشان به اهمیت غـارت آثـار باستانی آگاه نبودند. آنها در دهه 1930 توجهشان فقط به حوزههای نفتی تحت نـظارت خـودشان و استخراج نفت آن توسط شرکت اسـتاندارد اویل معطوف بود. ایـرانیها هـرزمان که به کمک آمریکاییها احـتیاج داشـتند هیچ کمکی از سوی آنها دریافت نمیکردند. به طور مثال در زمان تلاش برای بـرچیدن تـسلط انگلیسیها بر ایران و پیروزی بـر ایـن اسـتعمار پیر و یا در زمـان جـنگ جهانی اول. اما در آن هنگام شـاهد تـاراج آثار باستانشناسی توسط آمریکاییها بودند. از این زمان به بعد ایرانیها، آمریکا را ابرقدرتی میدانستند کـه فـقط به فکر استثمار آنهاست. تا سـال 1941 آثـار باستانی ایـران بـدون هـیچ مسئلهای و به آسانی از ایـران خارج شد.» [5]
محمد قلی مجد پس از پایان نگارش کتاب خود برای چاپ آن دچار مشکل شد. خـود در ایـن باره میگوید:
کتاب را اول به انتشارات دانـشگاه فـلوریدا عـرضه کـردم کـه ناشر دو کتاب قـبلیام بـود. آنها پروفسور بریان اسپونر، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، را برای بررسی کتاب تعیین کردند. یعنی استاد همان دانـشگاهی کـه در کـتاب من متهم بود به غارت میراث فـرهنگی ایـران. واکـنش پروفـسور اسـپونر بـسیار خصمانه بود. او با اشاره به«تعارض علایق»خود و در کار خرابکاری و سمپاشی علیه کتاب بود، من ترجیح دادم آن را از انتشارات دانشگاه فلوریدا پس بگیرم. به این ترتیب،چند ماه وقت تلف شـد. لازم به ذکر است که تاکتیک پروفسور اسپونر شبیه به تاکتیک پروفسور رینگر بود. هردو حاضر نشدند به طور کتبی درباره کتابهایم اظهار نظر کنند و هردو میترسیدند که سند مکتوبی از خـود بـه جا بگذارند. با توجه به چنین روشی، انسان مشکوک میشود که تلاش هماهنگ و سازمان یافتهای برای سانسور و بایکوت کتابهایی که مغایر با دیدگاههای خاصی است در جریان میباشد.
بعد از انـتشارات دانـشگاه فلوریدا، به سراغ ناشرانی رفتم که کتابهایی درباره غارت آثار باستانی مصر و عراق منتشر کرده بودند. مثلا انتشارات دانشگاه کالیفرنیا و انتشارات دانشگاه تـگزاس، ولی هـیچکدام حاضر نشدند کتاب من را حـتی بـرای بررسی تحویل بگیرند. من متحیر بودم که چرا چنین میکنند. حتی سعی کردم که کتاب را به وسیله انتشارات مزدا منتشر کنم. کتاب را چند مـاه نـگه داشتند و بعد رد کردند. جـالب اسـت بدانید که همین انتشارات مزدا کتابی درباره پروفسور پوپ چاپ کرده و در آن از وی چهره یک فرشته معصوم و نوعدوست را ساخته است. همان پروفسور پوپی که طبق اسناد وزارت خارجه آمریکا حرفهاش سرقت آثار عتیقه از امـامزادهها و مـساجد ایران بود. به سراغ انتشارات میچ رفتم و باز بهجز اتلاف وقت چیزی نصیبم نشد. مالک انتشارات میچ به اقدامات حکومت طالبان در افغانستان اشاره کرد و گفت پروفسور پوپ با انتقال این گـنجینههای هـنری و عتیقهجات بـه موزههای بین المللی به ایران خدمت کرد. بله این هم نظری است. ولی چرا نباید این آثار در ایـران حفظ و نمایش داده میشد؟ پس از یک سال تلاش و اتلاف وقت، بالاخره توانستم ناشری بـیابم.»
آرتور اپهام پوپ تا اواخر دهه سی شمسی همچنان به عنوان شخصیتی فرهنگی در عرصه هـنر و مـیراث فرهنگی ایران مطرح بود. انتشار کتاب «بررسی هنر ایران»در شش جلد که بـه سـال 1317 چـاپ شد، کمک شایانی به ماندگاری این وجه از شخصیت او کرد. رفتوآمدهای متناوب او به ایران و تلاش وی در مـعرفی هنر ایرانی پوپ را بیش از پیش به محمد رضا پهلوی نزدیک کرد تا جایی کـه نشان تاج، نشان هـمایون و نـشان علمی درجه یک به او داده شد و دانشگاه تهران نیز دکترای افتخاری به او بخشید. در اوایل دهه چهل چهره تازهای از این شخصیت نزد نهاد امنیتی ایران مطرح شد. سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک)دریـافته بود که پوپ در جریانسازیهای سیاسی ایران دخیل است. ساواک پوپ را عضو سازمان سیا (CIA) و او را ایفاگر نقشهای مهم در تـصمیمگیریهای سیاسی آمریکا در مورد ایران در دهههای سی و چهل میدانست؛ از آن جمله میتوان به تشکیل گروه مترقی به ریاست حسنعلی منصور اشاره کرد که اعضای آن اهرمهای قدرت را پس از تبدیل شدن به حزب ایران نوین بـه دسـت گرفتند. با وجود این آگاهی، در سال 1347 در مراسمی که تحت عنوان پنجمین کنگره جهانی هنر و باستانشناسی ایران در تالار رودکی تهران برپا شد، شاه رسما از پوپ قدردانی کـرد.
پوپ که در سال 1881 میلادی (1260 ش)در آمریکا به دنیا آمده بود در هـشتم شـهریور 1348 درگذشت. او پیش از این از محمد رضا پهلوی خواسته بود که جسدش در اصفهان دفـن شـود. خـود نیز محل آن را تعیین کرده بود: کنار زایندهرود در شرق پل خواجو. شاه با تقاضای پوپ موافقت کرد و بـه انـجمن آثـار ملی و وزارت فرهنگ و هنر دستور داد مقدمات آن را فراهم کنند. پوپ از محسن فروغی نیز خواسته بـود کـه نقشه آرامگاهش را بکشد،که او نیز چنین کرد.
پانوشتها:
(1)- Advisory Curator of The Near Eastern Art Institute of Chicago.
(2)-برای آگاهی از این سخنرانی ر.ک:هنر ایـران در گـذشته و آینده،به کوشش عیسی صدیق،مـدرسه عالی خدمات جهانگردی و اطـلاعات،1355 ش.ایـن کتاب به مناسبت پنجاه سـال شـاهنشاهی پهلوی منتشر شد.یکی از نکات سخنرانی پوپ حضور چهرههای سیاسی آن زمان در محل تالار بـود:رضـا خان نخستوزیر که هفت مـاه بـعد بـه سلطنت رسید،مـحمد عـلی فروغی وزیر دارایی و رئیـس انـجمن آثار ملی،عبد الحسین تیمورتاش وزیر فواید عامه،حسین پیرنیا رئیس مجلس،حسن مـستوفی،حـسن پیرنیا،حسن اسفندیاری،سید حسن تـقیزاده،عـلی اکبر داور،مـرتضی قـلی بـیات،والس مورای کاردار سفارت آمـریکا،دکتر میلسپو مدیرکل دارایی ایران،دکتر جردن و دکتر بویس رئیس و معاون کالج آمریکایی تهران.
(3)-محمد قلی مجد در 26 اسفند 1324 ش.در تهران به دنیا آمـد.تـحصیلات خود را در دانشگاههای سن اندریو (1970)،منچستر(1975)و کرنل(1978)با درجه دکترا به پایان بـرد و بـه تدریس در برخی از دانشگاههای ایالات متحده آمریکا،از جـمله دانـشگاه پنـسیلوانیا(1993-1998)،مشغول شد.در این سالها مقالات متعددی از مـجد در نـشریاتی چون مجله آمریکایی اقتصاد کشاورزی،مجله مطالعات دهقانی،مجله بین اللملی خاورمیانه،مـطالعات خـاورمیانه،و مجله خاورمیانی انتشار یافت.دکـتر مـحمد قلی مـجد از سـال 1999 بـه طور تماموقت به تحقیق و تألیف در حـوزه تـاریخ معاصر ایران اشتغال دارد.
(4)- Mohammad Gholi Majd, The Great American Plunder of Persia''s Antiquities 1925-1941,New York: University Press of America,2003,276 Pages.
(5)- http://WWW.wordtrade.Com/history/antiguitiesR.htm.
(*)کـمتر از یـک سـال پس از انـتشار کـتاب«غارت بزرگ آمـریکایی...»در دهـم اردیبهشت 1383 خبری منتشر شد که«مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگوی آمریکا که سعی در از سرگیری مجدد فعالیتهای مـطالعاتی خـود در ایـران دارد،برای نشان دادن حسن نیت خود سـیصد لوح دوره هـخامنشی را بـه ایـران بـازمیگرداند.»(سـایت فارسی بی.بی.سی،29 آوریل 2004)گیل استاین،رئیس این مؤسسه بدون اشاره به چگونگی دستیابی دولت متبوع خود به این آثار باستانی گفت که«امیدوار است طی ایـن سفر درباره موافقت نامهای برای حفاریهای باستانی تازه و آموزش دانشجویان ایرانی برای حفاظت از آثار عتیقه با مقامهای ایرانی گفتوگو کند.»(همان)اینک هفتاد سال پس از آن چپاول بزرگ،جانشینان پروفسور پوپ بخش نـاچیزی از مـیراث فرهنگی به سرقت برده را با عنوان«حسن نیت»به ایران بازمیگردانند!
فصلنامه مطالعات تاریخی، تابستان 1383، شماره 3، صفحه 288
نظرات