مقاله‌ای از روزنامه «گاردین»

نگرانی‌ دولت آمریکا از روند جنگ ایران و عراق


نگرانی‌ دولت آمریکا از روند جنگ ایران و عراق

تشدید مجدد جنگ خلیج [فارس]، دولت ریگان را گیج و آشفته کرده است. علیرغم بی‌طرفی اعلام شده آمریکا در این جنگ پنج‌ساله، تردیدی وجود ندارد که آمریکا از آیت‌الله خمینی و نیروهای بنیادگرایی که وی در سراسر جهان اسلام آزاد کرده است -نیروهایی که به مراتب بیشتر از نیروهای صدام حسین است- وحشت دارد. [صدام] حسین، مرد نیرومند عراق، که پس از قرارداد کمپ‌دیوید در تحریم مصر در میان اعراب پیشگام شد و به خاطر اینکه درصدد کنترل روانی ملّتش بوده است مورد نفرت آنها است، این روزها در واشنگتن یک شخصیت تقریباً شفیق و موافق به شمار می‌آید. پرچم آمریکا که کمی پیشتر در بغداد تنها به درد سوزاندن می‌خورد حالا برای نخستین‌بار در ۱۷ سال گذشته بر فراز رودخانه دجله به اهتزاز در آمده است. بانک صادرات و واردات آمریکا و کمپانی‌های نفتی آمریکایی برای دادن کمک مالی برای اجرای طرح‌های نفتی عراق، سر و دست می‌شکنند، و [ملک] حسین شاه اردن و پرزیدنت [حسنی] مبارک دستِ راستی‌ترین میانه‌روهای عرب، از سفرهای سرزده و بی‌خبر به پایتخت عراق احساس راحتی می‌کنند.

بی‌طرفی آمریکا در جنگ خلیج [فارس] بسیار بی‌مایه و ناچیز است. آمریکا از خشونت‌های جدید در خلیج [فارس] ناراحت است، البته نه به دلیل از دست رفتن جان مردم و خطر برای کشتیها، بلکه برای دوست جدیدش عراق که -علیرغم برتری چشمگیر تسلیحاتی- همچنان خود را در حالت دفاعی می‌یابد. عراق اگر چه صاحب تسلیحاتی پیچیده است که هم به وسیله شرق و هم از طرف غرب تدارک دیده شده، و اگر چه از کشورهای نفتی خلیج [فارس] کمک‌های مالی میگیرد، هنوز به نظر نمی‌رسد صلاحیت دفاع از خود را داشته باشد. این حالت «خود ویران‌گری» است که دولت ریگان را -که معتقد است قدرت شلیک، پاسخ به مشکل هر کسی است- متحیر کرده است. در شرایطی که ایران توانسته بود به موضعی حیاتی در جاده استراتژیک بصره به بغداد -که می‌توانست ثبات رژیم صدام حسین را به خطر اندازد- دست یابد، نیروهای عراقی تنها به طور سرسری مقاومت کرده بودند. تمایل ارتش صدام حسین به حفظ جان و تجهیزات خود، این ارتش را در برابر حملات امواج انسانی ایران به صورت یک ببر کاغذی درآورده است.

آنچه که در رابطه با دست‌آوردهای ایرانی‌ها به خصوص چشمگیر است، این است که این دست‌آوردها بدون استفاده از پوشش هوایی در برابر نیروی هوایی کاملاً مجهزتر عراق به دست آمده است. راحتی خیال غرب و کشورهای حوزه خلیج [فارس] این است که ایران هر قدر در راه رسیدن به بغداد خوب عمل کند، در مورد تواناییش برای مسدودکردن مسیرهای نفت خلیج [فارس] یا [تهدید] پالایشگاه‌ها از هوا، به شدت تردید وجود دارد. برعکس عراق بیش از آنچه که به نظر می‌رسد توان آن را دارد یا تمایل به استفاده از آن را دارد، دارای قدرت هوایی است. عراق در مجموع حدود ۵۰۰ هواپیمای جنگی عملیاتی و هم‌چنین حدود ۳۲۰ هلیکوپتر دارد. این هواپیماها شامل ۲۵ فروند «میگ»، دویست فروند «میگ ۲۱»، هشتاد فروند «میگ ۲۳ بی»، میراژ «اف ۱» و همه بمب‌افکن‌های روسیِ متعلق به مصر است. علاوه بر این فرانسه با التفات خاص به رژیم عراق پنج هواپیمای «سوپر اتاندارد» مجهز به موشک‌های اگزوسه هوا به کشتی به این کشور داده است.

با وجود این به طوری که آخرین تهاجم زمینی ایران نشان می‌دهد نیروهای آیت‌الله خمینی نه از نیروی زمینی و نیروی هوایی مجهزتر عراق و نه از حمایتی که شرق و غرب از این رژیم به عمل می‌آورند، مرعوب نشدند. حتی کشورهای «متمردی» مانند ایران در جهان بدون دوست نیستند. مقامات آمریکایی می‌گویند ایران در انتهای خط خرید اسلحه‌ای است که شامل کشورهایی مانند کره شمالی، لیبی و همچنین سوریه است. بقایای جبهه ردّ عرب به یکدیگر جوش خورده‌اند. با این حال شایان ذکر است که در حالی که این احتمال وجود دارد که ایران از کشورهای دوست کرملین اسلحه دریافت می‌کند، اما این سلاح‌ها از نوع سلاح‌های پیچیده‌ای که عراق دریافت کرده است، نیست. به علاوه در واشنگتن عقیده کلی بر این است که مسکو علاقه‌ای به مشاهده گسترش امپراتوری ایران در منطقه ندارد. روس‌ها که از نظر تاریخی ترسی از سرازیر شدن به داخل خاک ایران نداشته اند، به نظر می‌رسد طعم مبارزه چریک‌های اسلامی را در افغانستان چشیده باشند. اظهارات صریح «گورباچف» به ضیاء‌الحق پس از تشییع جنازه «چرنینکو» [رهبر اتحاد جماهیر شوروی] نشانه‌ای از نگرانی‌های ریشه‌دار کرملین درباره خسارت‌های انسانی و مالی اشغال افغانستان بود.

توانایی ایران در ایجاد یک نیروی زمینی مؤثر عظیم، که می‌تواند در شرایط نامناسب -مانند باتلاق‌هایی که جنگ فعلی در آن جریان دارد- عملیات کاملاً دشوار انجام دهد، سبب شده است که این کشور برتری جاری را به دست آورد. علیرغم شهرت نیروهای ایران برای دست زدن به حمله، دو کشور روی کاغذ از جهت نیروی انسانی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. مطابق تخمین کارشناسان در واشنگتن، ایران نیم میلیون تن را در جبهه‌ها مستقر کرده، در حالی که عراق بین ۳۸۰ هزار تا ۴۰۰ هزار نفر دارد. درست است که ایران در این زمینه برتری دارد، اما اگر از سربازان عراقی به طور کامل استفاده شود، این برتری از نوع سیل نیروی انسانی لازم برای تحت تأثیر قراردادن عراق در چندین جبهه نیست. با این حال در واشنگتن این سوءظن وجود دارد که امتناع بغداد از خطر یک قتل‌عام همه‌جانبه شرایط را به نفع ایران برگردانده است. نگرانی واقعی در اینجا این است که در حالی که عراق در حال خود فرو رفته است، ایران سنگرهای خود را محکم سازد و به سوی بغداد پیش برود، به حدی که نیروهای ایران به صورت یک خطر برهم زننده ثبات در منطقه درآیند و نیروهای میانه‌رو [=متمایل به غرب] را وادار به عقب‌نشینی کنند.

به نظر می‌رسد عراق از این مناقشه فرسوده شده باشد، به خصوص با توجه به اینکه ۲۵ میلیارد دلاری را که از دیگر کشورهای عربی وام گرفته بر باد داده، ذخایر خود را خرج کرده، و ناظر قطع تولید نفت خود بوده است. شاید امیدوارکننده‌ترین جنبه این بن‌بست آن است که جنگ خلیج [فارس] به ابرقدرت‌ها نشان داده است با خویشتن‌داری عمل کنند. آمریکا به مسکو نشان داده است که نقش کوچک آن باز نگهداشتن راه عبور نفت به سوی غرب است که با توجه به اشباع بازار نفت حتی این نیز به تدریج اولویت کمتری می‌یابد و در این منطقه در اندیشه اشغال سرزمینی نیستند. روس‌ها نیز به نوبه خود تمایلی اندک به گل‌آلود کردن آب نشان داده‌اند. اما اگر قرار باشد ایران کارشناسان را شگفت‌زده کند و به یک برتری واقعی دست یابد هیچ نمی‌توان حدس زد که این مناقشه به چه راهی ممکن است گسترش یابد.

 

منبع: روزنامه کیهان؛ ۲۵ فروردین ۱۳۶۴ (به نقل از روزنامه «گاردین»)