سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ طراح و فرمانده کودتای 28 مرداد 1332 (بخش دوم)
(ادامه قسمت نخست)
یانگ،محاصره اقتصادی شوروی و نفت شمال ایران
و اینک زندگینامه واقعی جرج کندی یانگ بر اساس اطلاعاتی کـه در دسـترس است:
شـخصیت جرج کندی یانگ را آمیزهای از خلقوخوی اسکاتلندی و خشونت ذاتی توصیف کردهاند که در زیر توانمندیهای روشنفکری او مستور بود.یـانگ پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی(1936)به عنوان خبرنگار با روزنامه گلاسکو هرالد بـه هـمکاری پرداخـت.وی در سال 1940 به شرق آفریقا اعزام شد و اندکی بعد به دلیل تسلطی که بر زبانهای خارجی داشت بـه عـضویت اینتلیجنس سرویس بریتانیا درآمد.او پس از ورود ارتش انگلیس به خاک ایتالیا،در بندر ایتالیایی باری،226در کـناره دریـای آدریـاتیک و مشرف بر سواحل آلبانی و یوگسلاوی،دفتر کوچکی تأسیس کرد.وظیفه این دفتر هدایت عملیاتی بـود که سرویس اطلاعاتی بریتانیا در یوگسلاوی و لهستان سازمان میداد.
پس از اتمام جنگ(1945)،جرج کندی یـانگ به شهر وین اعـزام شـد که در اشغال نیروهای نظامی شوروی،بریتانیا و آمریکا بود.او در مقام اولین رئیس ایستگاه اینتلیجنس سرویس در وین پس از جنگ جای گرفت.یانگ در این شهر در مقابله با نیروهای اطلاعاتی اتحاد شوروی، متحد دیروز بریتانیا و ایـالات متحده،آغازگر نبردی شد که بعدها گسترده و جهانشمول یافت،"جنگ سرد"نام گرفت و تا دسامبر 1991 و انحلال اتحاد جماهیر شوروی بر سرنوشت بشریت تأثیرات عمیق برجای نهاد.نطفههای بزرگترین ماجراهای جاسوسی سـده بـیستم نیز در همین سالها در شهر وین انعقاد یافت.
یانگ پس از سه سال اقامت در وین به لندن بازگشت و در سال 1949 در ساختمان مرکزی ام.آی 6 در خیابان برادوی227ریاست سازمان اطلاعات اقتصادی228را به دست گرفت.این سازمان بـا نـام R 8 شناخته میشد و نام رسمی آن"نیازمندیهای اقتصادی"229بود.وظیفه اصلی این سازمان شناسایی آن کالاهایی بود که اتحاد شوروی بدان نیاز شدید داشت و مجبور بود از بازارهای جهانی خریداری کند.یـانگ از طـریق شبکه خود بر تولید و فروش این کالاها نظارت میکرد و در صورت لزوم مانع فروش آن به شوروی و متحدانش میشد.این سازمان از صدور مواد کانی مورد نیاز اتحاد شوروی ممانعت میکرد با ایـن هـدف کـه در صورت اوجگیری خصومت میان دو بـلوک غـرب و شـرق،ماشین نظامی شوروی ناکارآمد و ضعیف باشد.230 بنابراین،وظیفه اصلی جرج کندی یانگ تحریم پنهان اتحاد شوروی و بلوک شرق بود.
اگر وظـیفه جـرج کـندی یانگ و سازمان تحت امر او را در آن سالها جلوگیری از فروش مـهمترین کـالاهای استراتژیک مورد نیاز اتحاد شوروی بدانیم،قطعا باید ایران آن روز را مهمترین حوزه فعالیت ایشان تلقی کنیم.بدینسان،زندگینامه یانگ از بـدو تـصدی مـسئولیتهای عالی در ام.آی.6 با ایران و سرنوشت تاریخی ایران پیوند مییابد.این پیـوندی است که،چنانکه خواهیم دید،تا پایان عمر حکومت پهلوی تداوم دارد.
نفت مهمترین کالایی است که اتحاد شـوروی در پایـان جـنگ دوّم جهانی به آن نیازمند بود. همین کالاست که میتوانست فرآیند بازسازی صـنایع شـوروی را شتاب بخشد،موتور نظامی آن را تجدید سازمان داده و نیرومند کند و در نتیجه فعالیت شبکه R 8 اینتلیجنس سرویس بریتانیا را بـر خـود مـتمرکز نماید.احسان طبری مینویسد:
مسئله نفت برای دوران پس از جنگ معضل بزرگ شوروی بـود.هـنوز مـنابع آمبا در باشقیرستان و منابع غنی مدار قطبی در سیبری(تیومسکی)کشف نشده بود.شوروی تنها از 12 مـیلیون تـن نـفت باکو استفاده میکرد.این منابع برای صنعتی کردن در مراحل اولین آن و تغذیه نفتی جنگ مـوتوری کـافی بود.پژوهش ساحل بحر خزر و چاههایی که در این ناحیه احداث شد،تغییری در مـنظره نـکرد.231 اتـحاد شوروی برای تأمین این نیاز حیاتی خود چشم به انعقاد قرارداد نفت شمال ایـران دوخـت.
برای بیان حدت و اهمیت نفت ایران برای شوروی کافی است که به مـصاحبه اسـتالین بـا یک مخبر آمریکایی توجه کنیم.وقتی استالین ضرورت استخراج 60 میلیون تن نفت را برای صنعتی کـردن شـوروی در دوران پس از جنگ خاطرنشان کرد،مخبر آمریکایی با ابراز تعجب این مقدار را زیاد دانـست.اسـتالین تـوضیح داد از آنجا که نقشههای وسیعی برای احیاء صنایع ویرانشده از جنگ و صنایع نوساز در نظر است،این مـقدار بـه هـیچوجه زیاد نیست...وضع در آن زمان چنان بود که دورنمای بزرگ شوروی به دسـت آوردن مـنابع نفتی مازندران بود.232
دانیل یرگین،مورخ نفت،مینویسد:
در 1945 تولید نفت روسیه معادل 60 درصد 1941 بود.آن کشور در طـول جـنگ به عوامل و منابع دیگری متوسل شده بود-از وارد کردن نفت از ایالات متحده تـا زغـالسوز کردن موتورهای کامیونها.کمی پس از جنگ اسـتالین از وزیـر نـفت خود نیکلای بایباکوف...پرسید:روسیه شوروی بـا وضـع بد نفت خود چه میخواهد بکند؟حوزههای نفتی کشور به سختی آسیبدیده و تهی شده بـود و امـیدی به آیندهاش نبود.بازسازی اقـتصادی بـدون نفت چـگونه امـکانپذیر بود؟...بـه این منظور،روسیه شوروی از ایران خـواست کـه مشترکا در ایران دست به اکتشاف بزنند.233
در چنین فضایی،دولت وقت ایران،به ریـاست مـحمد ساعد مراغهای،از اسفند 1322 مذاکره با نـمایندگان کمپانیهای آمریکایی سوکونی-واکـیوم234و سـینکلر235و کمپانی جهانوطن رویال داچ شل را بـرای انـعقاد قرارداد استخراج نفت بلوچستان آغاز کرد.این «مذاکرات و حتی حضور نمایندگان مزبور در تـهران مـحرمانه نگاه داشته شده بود و جـز چـند تـن از مقامات بلندپایه دولت کـسی از مـذاکرات ساعد با آنان اطـلاعی نـداشت.»236این مذاکرات چندان هم"محرمانه"نبود.شوروی کمی بعد از حوادثی که در تهران میگذشت مـطلع شـد، فرصت را مغتنم شمرد و در 24 شهریور 1323 هیئتی را بـه ریـاست سرگی کـافتارادزه،237 مـعاون وزارت خـارجه،برای مذاکره درباره انـعقاد قرارداد نفت شمال ایران به تهران اعزام کرد.
تصوّر میرفت در فضایی که ایران در حال انـعقاد قـرارداد نفت بلوچستان با کمپانیهای غربی اسـت،و کـمپانی نـفت انـگلیس-ایـران238از دیرباز استخراج نـفت جـنوب را به دست دارد،انعقاد قرارداد با شوروی از نظر دولت ایران و افکار عمومی جهان موجه و بیاشکال است.هنوز جـنگ دوّمـ جـهانی به پایان نرسیده بود و اتحاد شوروی مـتحد اصـلی بـریتانیا و ایـالات مـتحده آمـریکا در جبهه ضد فاشیستی محسوب میشد که تا این زمان بار اصلی تلفات انسانی و خسارات مالی را از جنگ با آلمان متحمل شده بود؛239و لذا واکنش شدید محافل حاکمه و مطبوعات غـرب و به تبع آنها دولت ایران،شاید،بر خلاف انتظار استالین بود.
بلافاصله،در ایران جنجالی بزرگ و خصمانه علیه شوروی برانگیخته شد.ساعد نه تنها از قبول مذاکره درباره پیشنهاد شوروی،صرفنظر از پذیرش یـا رد نـهایی آن،خودداری کرد بلکه مذاکره با شرکتهای غربی را نیز قطع نموده و در جلسه 27 مهر 1323 مجلس اعلام کرد که دولت او قصد دارد تا استقرار صلح و روشن شدن وضع دنیا از دادن هرنوع امتیاز به خارجیان خـودداری کـند.در 7 آبان 1323 دکتر محمد مصدق،نماینده تهران،نطق مطوّلی در مجلس شورای ملی قرائت کرد و مخالفت خود را با اعطای هرنوع امتیاز به خارجی اعلام نـمود. مـصدق درخواست شوروی را با امتیاز نـفت جـنوب و قرارداد 1933 مقایسه کرد و گفت: «جناب آقای کافتارادزه دیر تشریف آورده و زود میخواهند تشریف ببرند.آن عصری که دولت ایران امتیاز نفت جنوب را داد،نفت آن اهمیتی را که امروز در عـالم داراسـت نداشت.»دولت ساعد،کـه بـه دلیل مذاکره با کمپانیهای غربی در برابر هیئت شوروی در موضع ضعف قرار داشت،در 18 آبان استعفا داد و در 29 آبان مرتضی قلی بیات(سهام السلطان)،خواهرزاده دکتر مصدق،در مقام رئیس دولت جدید جای گرفت.در 11 آذر 1323 مصدق طـرحی را بـه مجلس ارائه داد که طبق آن هیچیک از مقامات دولتی حق ندارند بدون اجازه مجلس راجع به امتیاز نفت با طرفین خارجی مذاکره کنند و قرارداد منعقد نمایند.این طرح در همان روز به تصویب رسید.چـند روز بـعد کافتارادزه بـه شوروی بازگشت و استالین به این نتیجه رسید که با "حکومت دستنشانده امپریالیسم در ایران"باید به زبان زور سـخن گفت.غائله آذربایجان مولود این برخورد دولت ساعد و مجلس ایران به پیـشنهاد شـوروی بـود.یعنی،در مرحله بعد اتحاد شوروی کوشید تا با ابزاری دیگر امتیاز استخراج نفت شمال ایران را به دسـت آورد و زمـانی که ظاهرا به هدف خود دست یافت،و از احمد قوام(قوام السلطنه)تضمینهای لازمـ را اخـذ کـرد،دستور خروج سران فرقه دمکرات آذربایجان را صادر نمود.فخر الدین عظیمی مینویسد:
[دولت ساعد]به گـونهای با خواسته روسها برخورد کرد که در مقام مقایسه با رفتارش نسبت به شـرکتها غربی کاملا نامتناسب مـینمود بـه طوری که حتی برخی از نمایندگان ضد کمونیست مجلس رفتار ساعد را خارج از نزاکت دانستند.240
اشاره عظیمی به نطق عباس مسعودی،مالک روزنامه اطلاعات،در جلسه 26 مهر 1323 مجلس است.در گذشته چراغ راه آینده است ایـن ارزیابی به گونه زیر درج شده است:
دولت ساعد،که برای واگذاری منابع ثروت ما به امپریالیستها ده ماه توطئه میچید و نقشه میکشید،با ریاکاری،دورویی و بینزاکتی سیاسی موجب تیرگی روابط ما با دولت شـوروی و سـبب رنجش آن دولت گردید.241
عظیمی،به درستی،ماجرای هیئت کافتارادزه را«نقطه عطفی در سیاست دوران پس از رضا شاه»و«سرآغاز جنگ سرد»در ایران ارزیابی میکند.242توجه کنیم که جنگ جهانی دوّم هنوز به طور رسمی به پایـان نـرسیده و دوران جنگ سرد هنوز آغاز نشده بود.معهذا،تحریکاتی از این دست،که ایران در خط مقدم آن جای داشت،طلیعه ظهور این دوران را نوید میداد.
واکنش عجولانه و خصمانه دولت ایران به درخواست اتحاد شـوروی،در حـدی که حتی مذاکره با هیئت کافتارادزه نیز مردود شناخته شد،به دلیل مصالح ملّی ایران نبود بلکه از عزم جدّی غرب برای محاصره اقتصادی و اخلال در روند بازسازی شوروی پس از جنگ و آغـاز دور جـدیدی از سـتیزهای بین المللی خبر میداد.امـروزه،بـا شـناخت سازمان اطلاعات اقتصادی اینتلیجنس سرویس بریتانیا و عملکردهای آن میتوان با قاطعیت درباره این عزم سخن گفت.
محمد ساعد از ارتباطات فعال پنهان بـا کـانونهای صـهیونیستی و اطلاعاتی غرب برخوردار بود و از اینرو نمیتوان واکنش نـامناسب و تـحریکآمیز او به پیشنهاد شوروی را تصمیم شخصی وی تلقی کرد و با این گزارش سر ریدر بولارد،سفیر وقت بریتانیا در ایران،موافق بـود کـه ایـن برخورد را به«درستکاری و بزدلی»ساعد منتسب میکند که«به عـلت سالیان دراز مأموریت در اتحاد شوروی روسها را خوب میشناخت.»243محمد ساعد از ماسونهای قدیمی ایران و از اعضای سازمان توطئهگر و ماسونی بیداری ایـران بـود و تـا زمان مرگ(آذر 1352)به عنوان یکی از بلندپایهترین ماسونهای ایرانی شناخته میشد.244او در دوران بـعدی صـد ارتش،در اسفند 1328 دولت غاصب اسرائیل را به طور دوفاکتو245به رسمیت شناخت و در بیت المقدس سرکنسولگری دائر کرد.بدینسان،«یـکباره مـناسبات ایـران با جهان عرب تیره شد و حالت خصومتآمیزی نسبت به ایران در کشورهای عـربی ایـجاد گـردید.»246طبق اسناد علنی شده بایگانی دولت اسرائیل،ساعد در ازای این اقدام 400 هزار دلار رشوه گرفت که در آنـ زمـان ثـروتی هنگفت بود.به نوشته ویلیام شوکراس،مذاکرات با ساعد را از جانب اسرائیل یک آمریکایی،کـه هـنوز در پروندهها فقط با نام مستعار"آدم"شناخته میشود و با موساد همکاری داشت،هـدایت مـیکرد."آدمـ"به ابتکار خود قسط اوّل این پول را،به مبلغ 400,12 دلار،به یک تاجر ایرانی واسط میان نـخستوزیر و او پرداخـت.نتیجه کار آنی بود.
منافع مشترک دو دولت روشن بود.اولا ایران میتوانست نفت اسرائیل را تـأمین کـند و در مـقابل اسرائیل قادر بود کالاهای ساختهشده از قبیل جنگافزار و نیز انواع کارشناس به ایران بفرستد.247
موضع دولتـهای سـاعد و بیات،که او نیز به ارتباطات پنهان با انگلیسیها و شرکت نفت انگلیس شـهرت داشـت،و رجـل سیاسی خوشنام چون مصدق در قبال پیشنهاد اتحاد شوروی در زمان سفر هیئت کافتارادزه(1323)نادرست بود ولی ایـن داوری را نـمیتوان بـه عملکرد احمد قوام در سالهای 1324-1326 تعمیم داد.در زمان غائله آذربایجان،اتحاد شوروی با حـربه زور بـه میدان آمد و قوام محق بود که با ترفندهای زیرکانه خود استالین را فریب دهد.248
عملکرد حزب تـوده نـیز نادرست بود.این حزب در نقش وکیل مدافع و نماینده منافع مادی اتحاد شـوروی در ایـران ظاهر شد و در 5 آبان 1323 در سراسر کشور و با حـمایت نـیروهای نـظامی شوروی به راهپیمایی شرمآوری علیه دولت سـاعد و بـه سود هیئت کافتارادزه دست زد249و با شعارهای خود هراس از سلطه کمونیسم را در میان رجل سـیاسی ایـران تقویت کرد. احسان طبری مـینویسد:
رهـبری حزب بـا وجـود کـراهتی که داشت با فشار افرادی مـانند[عبد الصـمد]کامبخش،اردشیر [آوانسیان]،[رضا]روستا،که بیانکننده اراده شوروی بودند،تصمیم گرفت نمایش بزرگی را عـلیه سـاعد برپا سازد.دولت نیز تصمیم گـرفت از نیروهای نظامی استفاده کـند و در صـورت لزوم به تیراندازی و کشتوکشتار نـیز دسـت بزند...ظهور کامیونهای حامل سربازان شوروی نیز در محل التقاء دو نیرو نظر را جلب کـرد.ایـن امر انعکاسی فوق العاده مـنفی داشـت و بـرخی افراد آن روز کـارتهای عـضویت حزبی را پس دادند...آن موقع مـن در مـازندران بودم...تعداد اعضای حزب در ساری در آن موقع 10-15 نفر بود.این صف بسیار رقیق با طـرز مـضحکی،بدون روحیه،راهپیمایی خود را با شـرکت ایـرج اسکندری شـروع کـرد...وقـتی شعار"مرده باد سـاعد"داده میشد،چون محل تظاهر در میدان ساعت ساری بود،مردم ساده آن را تظاهری علیه "ساعت"شمردند و نـمیدانستند کـه ساعت...چرا آنقدر مخالفت حزب تـوده را بـه خـود جـلب کـرده است.250
ماجرای نـفت شـمال حادثهای است دارای اهمیت بزرگ تاریخی که طلوع عصر"جنگ سرد" را نوید میداد.به گمان نگارنده،مـذاکرات"مـخفیانه"دولت سـاعد با کمپانیهای آمریکایی و رویال داچ شل یک تـحریک عـامدانه بـرای وارد کـردن نـظامی شـوروی به صحنه ایران بود و حلقه مهمی در زنجیره تحریکاتی که باید دوران"جنگ سرد"را آغاز میکرد و در جریان مسابقه تسلیحاتی عظیم این دوران،که قریب به شش دهه به درازا کـشید،تریلیونها دلار صرف مسابقه تسلیحاتی دو بلوک میکرد و سودهای نجومی نصیب پیمانکاران نظامی و کمپانیهای تسلیحاتی مینمود.
در دوران ریاست جرج کندی یانگ بر سازمان اطلاعات اقتصادی ام.آی.6 نیز این اقدامات به شدت ادامه یافت و در شـبکهای کـه عملیات R 8 را در ایران هدایت میکرد،با تمام قوا از انعقاد قرارداد استخراج نفت شمال با شوروی ممانعت نمود.برای مثال،بهرام شاهرخ،که در آن سالها قطعا با سرویس اطلاعاتی بریتانیا هـمکاری داشـت،251در مقالهای با عنوان «ربین ترپ252راجع به نفت ایران به من گفت:خطر بزرگ در کجاست»چنین نوشت:«همه ما فهمیدهایم که نفت بـزرگترین مـنبع طبیعی است که به کـشور مـا اهدا شده و مؤثرترین عامل اقتصادی ما در روزگار آینده خواهد بود.»شاهرخ در این مقاله مخالفت شدید خود را با اعطای امتیاز نفت به شوروی بیان داشـت و بـا حروف درشت افزود:«دسـته اوّل[از مـدافعان اعطای امتیاز نفت به شوروی]میگویند دادن نفت به شورویهای به نفع اقتصاد کشور و قرارداد آن هم از امتیاز نفت جنوب بهتر است.غافل از اینکه ما اساسا منکر اعتبار امتیاز نفت جنوب هستیم.»253
جـرج کـندی یانگ و کودتای 28 مرداد 1332
جرج کندی یانگ دو سال هدایت عملیات R 8 (محاصره اقتصادی اتحاد شوروی)را به دست داشت و در سال 1951 در مقام رئیس بخش خاورمیانه ام.آی.6 منصوب شد.در این زمان هنوز سرلشگر سر استوارت مـنزیس رئیـس ام.آی.6 بود و سـر رکس بنسون از مقامات عالیرتبه سرویس فوق به شمار میرفت.در بررسی پیوندهای مجتمع کلینورت بنسون با خاندان سـلطنتی و اینتلیجنس سرویس بریتانیا با نامهای فوق آشنا شدیم.گفتیم که مـورخین از مـنزیس بـه عنوان «سرجاسوس وینستون چرچیل»یاد میکنند.این امر بیانگر ارتباطات استوار منزیس و کادر علیرتبه آن زمان ام.آی.6 با کـانونهای قـدرتی است که چرچیل نماینده برجسته ایشان در عرصه سیاست به شمار میرفت به رغـم ایـنکه در آن زمـان زمام دولت بریتانیا به دست حزب کارگر،به رهبری کلمنت اتلی،بود.
"نیجل وست"،مورخ نـیمهرسمی سرویس اطلاعاتی بریتانیا،مینویسد:در سال 1951 یانگ طرحی را به دولت بریتانیا ارائه داد که با نـام رمز عملیات باکانیر254شـناخته مـیشود.این طرح پیشدرآمد طرح کودتای 28 مرداد 1332 است.باکانیر به معنی دزد دریایی است و این نامی است که مقامات سرویس اطلاعاتی بریتانیا به دکتر محمد مصدق،نخستوزیر ایران،داده بودند.عملیات باکانیر طرحی بـود برای بازپسگیری اموال ملّیشده شرکت نفت انگلیس و ایران.دولت کلمنت اتلی این طرح را رد کرد ولی در اواخر این سال حزب محافظهکار،به رهبری وینستون چرچیل،زمام قدرت را به دست گرفت.بدینسان اوضاع بـه سـود یانگ دگرگون شد و سر جان سینکلر،رئیس جدید ام.آی.6،یانگ را به عنوان قائممقام خود منصوب کرد.طرح مردودشده عملیات باکانیر با نام جدید عملیات چکمه به تصویب رسید و با هـمکاری سـیا به مرحله عمل درآمد.255
زندگینامه کوتاه جرج کندی یانگ نوشته"نیجل وست"حاوی اطلاعات بیشتری است و نشان میدهد که یانگ نه تنها طرّاح و فرمانده اصلی کودتا بود بلکه بـا سـماجت و پیگیری این عملیات را هدایت میکرد تا بدان جان که حتی در لحظهای سرنوشتساز و حساس با مداخله خودسرانه خود مانع کنارهگیری سیا از عملیات کودتا شد.این اقدام مربوط به زمانی اسـت کـه طـرح اولیه کودتا در 25 مرداد/1332 16 اوت 1953 به شـکست انـجامید،نـعمت الله نصیری و تعدادی از کودتاچیان دستگیر شدند و محمد رضا پهلوی وحشتزده از رامسر به بغداد گریخت.این حادثه،که ویلبر در تاریخچه خود با عـنوان«شـکست آشـکار»به توصیف جزئیات آن پرداخته، مقامات عالیرتبه وزارت امور خـارجه آمـریکا و سیا در واشنگتن را نیز وحشتزده کرد و آنان دستور لغو عملیات را صادر و برای ایستگاه سیا در تهران ارسال کردند.در آن زمان ارتباطات واشـنگتن بـا ایـستگاه سیا در تهران با واسطه امکانات مخابراتی ایستگاه ام.آی.6 در نـیکوزیا (قبرس)اداره میشد که،طبق مندرجات تاریخچه دکتر ویلبر،فردی به نام جان کالینز256در رأس آن قرار داشت.در این لحظه خـطیر،جـرج کـندی یانگ مانع ارسال دستور واشنگتن به ایستگاه سیا در تهران شد،در نـتیجه شـبکه سیا به همکاری خود با شبکه اینتلیجنس سرویس تا پایان مرحله دوّم طرح کودتا ادامه داد و به ایـن تـرتیب پیـروزی نهایی عملیات در 28 مرداد تأمین شد."نیجل وست"مینویسد:
معهذا،در یک لحظه سـرنوشتساز وزارت امـور خـارجه آمریکا کنترل اعصاب خود را از دست داد و در میانه عملیات کودتا تصمیم به ترک آن گرفت.ولی تمامی مـکاتبات سـیا بـا تهران از طریق ایستگاه اینتلیجنس سرویس در قبرس انجام میشد و یانگ ترتیبی داد که ارسال پیام مـقامات آمـریکایی به مأمورانشان در تهران به تأخیر افتد و تنها پس از سقوط مصدق و اعاده اقتدار شاه بـه دسـت ایـشان رسد.257
طی ده سالی که از انتشار کتاب"نیجل وست"میگذرد،بهتدریج نام جرج کندی یـانگ، قـائممقام وقت ام.آی.6،به عنوان طرّاح و فرمانده عملیات کودتای 28 مرداد 1332 به منابع تاریخی راه یـافته اسـت.جـرالد جیمز در خاطرات خود از جرج کندی یانگ مینویسد:
من[در کلوپ ماندی]با جرج کندی یانگ آشنا شـدم کـه در سال 1961 از مقام خود به عنوان قائممقام ام.آی.6 مستعفی شده و به کمپانی کلینورت بـنسون پیـوسته بـود...جرج یانگ ابلهان را تحمل نمیکرد.او مردی شجاع و استوار بود.او را نمیتوان یک افسر اطلاعاتی متعارف شـمرد. آنـچه مـن از یانگ فراگرفتم این بود که حوادث واقعا باید چگونه تحقق یابند نـه ایـنکه مردم چگونه درباره تحقق آنها تصوّر میکنند...او یکی از افرادی بود که در استراتژی اعاده قدرت شاه در ایـران نـقش داشت.او به طور آشکار به من گفت که چگونه آنها،به کـمک سـیا،از طریق اطلاعات کاذب و شورشهای سازمانیافته،به طـور کـامل دولت ایـران به رهبری دکتر مصدق را تضعیف کردند؛و نـیز بـرای من شرح داد که چگونه[در یک کشور دیگر]با ارسال یک ریشتراشی حاوی مواد مـنفجره یـک وزیر مهم را کشتند.258
فیلیپ دیـویس نـیز در رساله خـود دربـاره نـهادینه شدن تکاپوهای اطلاعاتی در ام.آی.6 (زیرنویس 82)از جرج کـندی یـانگ-رئیس مستقیم مونتی وودهاوس-یاد میکند که هدایت عملیات را به دست داشـت.259
و سـرانجام با انتشار کتاب مهم استفن دوریـل درباره تاریخ 50 ساله اخـیر ایـنتلیجنس سرویس بریتانیاست260که بار دیـگر نـام جرج کندی یانگ به عنوان طرّاح و رهبری کودتا در ایران مطرح میشود.روزنامه گـاردین بـه مناسبت انتشار این کتاب،در مـقالهای بـا عـنوان«دولت ایران دسـتنشانده مـا بود»،چنین نوشت:
تـا هـمین اواخر بیشتر مردم وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا و سیا را به عنوان عامل کودتای 28 مرداد 1332 در ایـران مـلامت میکردند که مانند همه جای دیـگر کـره ارض به دنـبال اسـتقرار حـکومتهای دستنشانده بود.ولی اکنون کـتابی منتشر شده که نشان میدهد یک توطئهگر دیگر نیز در کودتا شرکت داشت:دولت بریتانیا به رهـبری ویـنستون چرچیل که خود را مدافع سینهچاک دمـکراسی مـیخواند.دوریـل در کـتاب خـود نشان میدهد کـه وزارت خـارجه بریتانیا و بازوی اطلاعاتی آن(ام.آی.6)نقش اساسی در ایجاد و گسترش آشوبهایی ایفا کردند که به سقوط دولت مصدق انـجامید.رهـبری ایـن اقدامات علیه دولت محبوب ایران را،به نمایندگی از سـوی کـمپانیهای بـسیار مـنفور انـگلیسی،«مـرد دیوانه»ام.آی.6 یعنی جرج کندی یانگ بهدست داشت.یانگ بعدها به حرفه بانکداری تجاری در لندن مشغول شد و به یکی از افراطیترین فعالان نژادپرست بریتانیا بدل گردید.یانگ با پشـتوانه مالی سیا فعالیت خود را بر وسائل ارتباط جمعی ایران متمرکز کرد.او از طریق انتشار داستانهای دروغ،پرداخت رشوه به روزنامهنگاران ایرانی،و انجام هرنوع دسیسه کثیف دیگر که لازم تشخیص میداد،کار خود را پیـش بـرد.جرج کندی یانگ ثابت کرد که در سیاست بریتانیا در قبال ایران،بهرهجویی و کسب سود بسیار مهمتر از احترام به اصول دموکراسی است.261
کارگردانان کودتا
با توجه به یافتههای جدید درباره جـرج کـندی یانگ،میتوان به تصویری جامعتر از گذشته درباره گردانندگان کودتای 28 مرداد 1332 دست یافت:
درباره سرلشگر سر جان آلکساندر سینکلر(معروف به"سنباد")،262رئیسکل ام.آی.6 در زمـان کـودتا،در منابع منتشرشده و مآخذ اینترنتی مـطلب زیـادی به چشم نمیخورد.ظاهرا هنوز بیوگرافی وی منتشر نشده و جزئیات زندگیاش تا به امروز در هالهای از ناشناختگی است. میدانیم که در دوران جنگ جهانی دوّم فرمانده اطلاعات نـظامی بـود،در دوران ریاست سرلشگر منزیس بـر ام.آی.6 مـعاونت او را بهدست داشت و سپس به جای منزیس رئیسکل ام. آی.6 شد.زمان دقیق آغاز ریاست او بر ام.آی.6 نیز مبهم است.کریستوفر اندریو،استاد دانشگاه کمبریج،شروع ریاست سینکلر بر ام.آی.6 را پایان سال 1951 میداند.263ولی در برخی مـنابع آغـاز ریاست وی از سال 1953 عنوان شده است.دوران سه یا چهار ساله ریاست سر جان سینکلر بر ام.آی.6 را،که در سال 1956 پایان یافت،«دوران وحشت»در تاریخ این سازمان میخوانند زیرا در این سالها سرویس اطلاعاتی بـریتانیا بـهشدت درگیر عـملیات براندازی و خرابکاری و ترور بود.264
درباره آلن دالس،رئیس سیا در زمان کودتا،در صفحات پیش سخن گفتم.
در زمان کودتا،ریچارد هـلمز265ریاست ستاد هماهنگی عملیاتی سیا266را به دست داشت. او بعدها،در سال 1965،مـعاون عـملیاتی سـیا شد و در مارس 1973 به عنوان سفیر ایالات متحده در ایران منصوب گردید و تا ژانویه 1977 در این سمت بود.درباره هـلمز و پیـوندهای عمیق او با حکومت پهلوی به طور مشروح در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی سخن گـفتهام.267
کـرمیت روزولت،268مـسئول دسک منطقه خاورمیانه،سومین شخصیت مهم سیا در رابطه با کودتاست.او در 7 ژوئیه/1953 16 تیر 1332 مخفیانه وارد ایران شـد و از سوی سازمان متبوع خود هدایت عملیات کودتا را به دست گرفت.درباره کیم روزولت در جـای دیگر سخن گفتهام269و لذا از تـکرار زنـدگینامه او خودداری میکنم.در اینجا تنها بر دو نکته جدید تأکید میکنم:
اوّل،در تاریخنگاری کودتا،نقش روزولت بیش از جایگاه واقعی او برجسته شده در حالی که نقش دو چهر مؤثر و مرموز کودتا-جرج کندی یانگ و سر شاپور ریپورتر-بـهکلی مغفول مانده است.این امر مورد توجه امیر اسد الله علم نیز هست.علم،که در کنار شاپور ریپورتر،نقش مهمی در کودتا ایفا نمود،در یادداشتهایش اشاره میکند که خاطرات روزولت را در مه 1977،دو سال پیـش از انـتشار آن،مطالعه و بررسی کرده است.احساس علم این است که روزولت میخواهد خود را«قهرمان»کودتا نشان دهد.270
دوّم،خاندان گسترده روزولت نیز از دیرباز دارای پیوندهای عمیق با همان شبکه جهانوطنی است که در تحولات سـالهای 1320-1332 ایـران و کودتای 28 مرداد نقش اصلی را داشت.
خاندان روزولت یکی از خاندانهای قدیمی صراف و تاجر آمریکای شمالی است که تبار آن به یک صراف مهاجر از هلند در نیمه اوّل سده هیجدهم میلادی به نام یـوهانس روزولتـ271 میرسد.با توجه به جایگاه فائقه صرافان یهودی در هلند سدههای هفدهم و هیجدهم272و با توجه به نقش بعدی و پیوندهای خاندان روزولت احتمال یهودیتبار بودن این خاندان را میتوان به جدّ مطرح سـاخت.در طـول سـدههای بعد،اعضای این خاندان بـا سـایر خـاندانهای بزرگ صراف و تاجر ایالات متحده پیوندهای گسترده خویشاوندی و مشارکت مالی داشتند.از خاندانهای سرشناس خویشاوند روزولتها میتوان به لیوینگستون،273موریس،274 هاولند،275آسـپینوال،276اسـتور277و دلانـو اشاره کرد.278یکی از نیاکان نسلهای بعدی این خـاندان بـه نام وارن دلانو279در نیمهاوّل سده نوزدهم میلادی از شرکای کمپانی راسل و نماینده این کمپانی در بندر کانتون چین بود.کمپانی راسل280یـکی از بـزرگترین مـراکز قاچاق تریاک در سده نوزدهم شناخته میشود که با شبکه پیـشگفته پیوند عمیق داشت و در تأسیس مجتمع مالی HSBC وکمپانی کشتیرانی PO سهیم بود.این کمپانی در اشتعال نائره جنگهای تریاک علیه دولت و مـردم چـین نـقش بزرگی داشت.دکتر جان کولمن،کارشناس بازنشسته سیا در زمینه مواد مـخدر،مـینویسد:
بسیاری از خاندانهای مشهور بوستن شریک بانک بدنام HSBC بودند که هماکنون نیز محل تطهیر میلیاردها دلار پول حاصل از تـجارت تـریاک اسـت.اسامی نامداری چون فوربس،281 پرکینز282و هاثاوی283در اسناد کمپانی هند شرقی بریتانیا مـکرر بـه چـشم میخورد.این آمریکاییان به اصطلاح"اصیل"کمپانی راسل را ایجاد کردند که تریاک تجارت اصـلی آن را تـشکیل مـیداد ولی به فعالیتهای دیگری چون حملونقل دریایی میان چین و آمریکای جنوبی نیز اشتغال داشـت.بـه پاس این خدمات بود که در سال 1833 دربار بریتانیا و کمیته گرداننده کمپانی هند شرقی بـریتانیا انـحصار تـجارت برده[در مسیر فوق]را به ایشان اعطا کرد.248
وارن دلانوی فوق الذکر پدربزرگ مادری فرانکلین دلانـو روزولت،285سـی و دومین رئیسجمهور ایالات متحده(1933-1945)،است و به این دلیل مادر فرانکلین روزولت دوران کودکی خـود را در بـندر هـنگکنگ سپری کرد.286لازم به توضیح است که کمپانی آمریکایی راسل با قاچاقچیان پارسی تریاک نیز مـشارکت فـعال داشت و یکی از دلایل موفقیت آن بهرهگیری از«دلالان پارسی»مستقر در شبهقاره هند و بنادر چـین بـود.287ایـن همان پیوند ریشهدار تاریخی است که بعدها در جریان عملیات کودتای 28 مرداد 1332 در همکاری روزولت آمریکایی بـا شـاپور ریـپورتر پارسی تداوم یافت.
بیهوده نیست که فرانکلین روزولت زمانی که به ریاستجمهوری رسـید،بـه وسیله ویلیام دونووان،دوست وینستون چرچیل،دفتر هماهنگی اطلاعات(سلف سیا)را تأسیس کرد و شبکهای متنفذ از صـهیونیستهای یـهودی ایالات متحده را به کاخ سفید انتقال داد.مورخین از ساموئل روزنمن،288بنجامین کوهن،289فـلیکس فـرانکفورتر،290هربرت لهمن،291هنری مورگنتو292و جیمز واربورگ293بـه عـنوان نـزدیکترین دوستان و مشاوران فرانکلین روزولت یاد میکنند.
چـهره مـهم اطلاعات دیگر که در کودتای 28 مرداد 1332 نقش داشت،کریستوفر مونتاگ وودهاوس294معروف به"مـونتی وودهـاوس"است که در اواخر عمر لرد تـرینگتون نـامیده میشد.وودهـاوس در مـرداد 1330/اوت 1951،یـعنی اندکی پس از آغاز ریاست جرج کندی یـانگ بـر بخش خاورمیانه ام.آی.6،به عنوان مسئول ایستگاه این سازمان در تهران مستقر شد. او بـخشی از خـاطرات خود را درباره سالهای اقامت در ایران مـنتشر کرده است.
مونتی وودهـاوس نـیز به یکی از خاندانهای دارای پیشینه اسـتعماری تـعلق دارد که در سال 1918 با عنوان بارون ترینگتون به جرگه اشرافیت بریتانیا راه یافتند.پدر وودهاوس سـومین لرد خـاندان خود بود و مونتی در سال 1998 بـا مـرگ بـرادرش،جیمز،لرد ترینگتون پنـجم شـد و به مجلس لردها راهـ یـافت.در زمان جنگ جهانی دوّم،وودهاوس افسر اطلاعاتی ارتش بریتانیا بود.او در اوت 1943 به درجه سرهنگی ارتقاء یـافت و فـرماندهی عملیات چریکی در یونان را به دست گـرفت.وی در پایـان جنگ،از سـال 1945 ریـاست ایـستگاه ام.آی.6 در یونان را به دست داشـت و در سال 1951 مسئولیت مشابهی را در تهران به دست گرفت.وودهاوس در سالهای 1955-1959 رئیس انستیتوی سلطنتی امور بین المـللی296و مـدیر پژوهشهای این مؤسسه مهم و متنفذ و در سـالهای 1959-1966 نـماینده شـهر آکـسفورد در مـجلس عوام بریتانیا بـود.او سـپس معاون وزارت کشور شد و از سپتامبر 1970 تا سال 1974 بار دیگر نماینده آکسفورد در پارلمان.وودهاوس در سالهای 1977-1986 رئیس انجمن سـلطنتی ادبـیات297بـود.او در دانشگاههای لندن،کمبریج و آکسفورد نیز تدریس مـیکرد و مـدتی ریـاست انـتشارات پنـگوئن را بـه دست داشت.مونتی وودهاوس در فوریه 2001 در 83 سالگی فوت کرد.
مونتی وودهاوس در سال 1945،یعنی شش سال پیش از استقرار در ایران،با دختر ارل لیتون دوم و نوه ارل لیتون اوّل،298نایب السلطنه و فرمانفرمای هند(1876-1880)،ازدواجـ کرد.ارل لیتون از سران حزب محافظهکار و دوست لرد راندولف چرچیل،پدر سر وینستون چرچیل،بود که در تاریخنگاری معاصر مواضع ضد روسی و سیاستهای خشن و استبدادیاش در دوران حکومت هند شهرت دارد.299بنابراین،وودهاوس در زمان استقرار در ایـران در وضـعی قرار داشت که به عنوان مهره مورد اعتماد چرچیل و کانونهای افراطی بریتانیا شناخته شود.
به علاوه،باید به پیوندهای عمیق خاندان وودهاوس با بازار بورس لندن در زمان کودتا تـوجه کـرد.جیمز وودهاوس،300برادر بزرگ مونتی که در سال 1961 با مرگ پدر لرد ترینگتون چهارم شد،در زمان جنگ عضو ستاد ارتش بریتانیا در حیفا بود و در همان سالها زخـمی شـود. او در سال 1948 با درجه سرگردی بـازنشسته شـد و طی سالهای 1952-1980 به عنوان یکی از شرکا و مدیران اصلی کمپانی شپاردز اند چیس301از چهرههای شاخص بازار بورس لندن به شمار میرفت.توجه کنیم که آغـاز رونـق فعالیتهای مالی جیمز وودهـاوس انـدکی پس از استقرار برادرش در تهران است.تکاپوهای مرموز مالی یکی از عناصر مهمی است که در پایه حوادث سالهای 1329-1332 ایران قرار دارد.طبق بررسی نگارنده،یکی از اهداف اصلی شبکه زرسالاری مؤثر در تحولات ایران طـی آن سـالها دستکاری مالی از طریق کاستن ارزش سهام خصوصی کمپانی نفت انگلیس و ایران در بازار بورس و خرید این سهام بود.پس از کودتا و انعقاد قرارداد کنسرسیوم،این سهام افزایش فراوان یافت و سودهای کلان نصیب ایـشان کـرد. ویلیام راجـر لویس درباره نقش وودهاوس در کودتا مینویسد:
وودهاوس را میتوان در آن واحد به عنوان جنگجوی چریک و مأمور سرّی و سیاستمدار و ادیـب توصیف کرد.او در دوران جنگ جهانی دوّم دوشبهدوش اعضای نهضت مقاومت یونان جـنگیده بـود.در 27 سـالگی به درجه سرهنگی نائل شده بود و بعدها نماینده محافظهکار آکسفورد در مجلس عوام و سردبیر انتشارات پنگوئن،مدیر چـاتام هـاوس و مورخ برجسته تاریخ یونان گردید.او در سالهای 1951-1952 ریاست بخش MI6 در ایران را به عهده داشت.در آنـ هـنگام مـعتقد بود که عملیات مشترک انگلستان و آمریکا تنها راه جلوگیری از عزیمت ارتش سرخ به سوی جـنوب و تأسیس یک کشور دستنشانده به سبک اروپای شرقی در ایران است.بعدها وودهاوس با انـدیشیدن به این مسئله نـوشت:چـهبسا استالین چنین فکری در سر نداشته ولی در اوایل سالهای 1950 این امر کاملا ممکن مینمود...[به عقیده او،]هرچه مصدق بیشتر بر سر کار میماند احتمال اینکه ایران تحت کنترل روسها درآید بیشتر میشد.302
و سـرانجام،باید به سهم بزرگ سر شاپور ریپورتر،مسئول شبکههای داخلی کودتا و افسر رابط ام.آی.6 با محمد رضا پهلوی،اشاره کرد.درباره شاپور ریپورتر طی مقاله مستقلی به تفصیل سخن گفته و اسناد مـهمی را در ایـن رابطه منتشر کردهام.303آنچه در اینجا باید مورد تأکید مجدد قرار دهم،پیوندهای عمیق شاپور ریپورتر با لرد ویکتور روچید است که تا پایان عمر روچیلد تداوم داشت.درباره ارتباطات گسترده و سـطح عـالی ویکتور روچیلد با سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی به تفصیل سخن گفتهام.304پیتر رایت، افسر بازنشسته ام.آی.5،در خاطرات جنجالی خود ارتباطات روچیلد و شاپور را چنین بیان میدارد:
لرد ویکتور روچـیلد بـا استفاده از دوستیاش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه که آنها را برای دیک وایت[رئیس MI6 ]و به طور شخصی کنترل میکرد،مانند سر ریپورتر که نقش تعیینکنندهای در عملیات خاورمیانه MI6 در سالهای دهـه 1950 داشـت، روابـط خود را با دستگاه اطلاعاتی انـگلستان حـفظ مـیکرد.305
پانوشتها
(226)- Bari
(227)- Broadway
(228)- Economic Intelligence
(229)- Economic Requirements
(230)- Nigel West,ibid,pp.469-470
(231)-احسان طبری،کـژراهه:خـاطراتی از تـاریخ حزب توده،تهران:امیرکبیر،1366،ص 62.
(232)-همان مأخذ،صص 62-63.
(233)-دانیل یرگین،غنیمت:حماسه نفت،پول و قدرت،تـرجمه اکـبر تبریزی،تهران:انتشارات علمی و فرهنگی، 1380،ص 470.
(234)- Socny-Vacuum Oil Company(SVO) این کمپانی ادامه استاندارد اویل راکفلرها و همان کـمپانی اسـتاندارد اویـل نیویورک است.کمپانی فوق در سال 1966 به کمپانی موبیل (Mobil Oil Company,Inc.) تبدیل شد و در سال 1998 در کمپانی اکسون ادغـام شـده و به کورپوراسیون اکسون-موبیل (Exxon Mobil Corporation) بدل گردید.در سال 1999،ارزش این مجتمع عظیم نفتی 81 مـیلیارد دلار ارزیـابی مـیشد.
(235)- Sinclair Oil Corporation
(236)-عبد الربضا هوشنگ مهدوی،سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی:1300-1357،تهران:نشر پیکان،چاپ پنجم،1380،ص 92.
(237)- Sergei Kavtaradze سرگی کـافتارادزه از رهـبران اوّل حزب بلشویک گرجستان و با استالین هم ملیت بود و مدتی ریاست شورای کـمیساریای خـلق گـرجستان شوروی را به دست داشت.او بهسان سایر بلشویکهای طراز اوّل گرجی(مدیوانی،گوگوبریدزه، ماخارادزه،دومبادزه تورولیدزه و دیـگران)در زمـان اسـتالین زندانی شد.کافتارادزه 5 سال در زندانی در زندان بود ولی سرانجام مورد لطف استالین قـرار گـرفت،آزاد شد و در مقام معاون خارجه(کمیساریای ملّی امور خارجه)منصوب گردید.
(238)- Anglo-Iranian Oil Company این کمپانی در سال 1954 به British Petroleum Company PLC(BP) تغییر نـام داد.
(239)-اتـحاد شوروی در جنگ جهانی دوّم 192 میلیارد دلار هزینه کرد.مخارج آلمان در جنگ 272 میلیارد دلار و مـخارج بـریتانیا 120 میلیارد دلار بود.ایالات متحده آمریکا بیشترین مـبلغ را در جـنگ خـرج کرد(341 میلیارد دلار)ولی تنها 50 میلیارد دلار این پول صرف جـنگ شـد و بقیه وامهای کلانی بود که در اختیار متحدینش قرار داد.در سالهای جنگ بریتانیا 31 میلیارد دلار،اتـحاد شـوروی 11 میلیارد دلار،چین 5 میلیارد دلار و سایر کـشورها جـمعا 3 میلیارد دلار بـه آمـریکا بـدهکار شدند. اتحاد شوروی در دوران جنگ 30 درصد ثـروت مـلّیاش از دست داد.بزرگترین خسارت به شوروی در ناحیه تلفات انسانی بود.کل کشتههای مـتفقین در جـنگ جهانی دوّم 44 میلیون نفر تخمین زده میشود کـه بیش از 20 میلیون نفر آن مـتعلق بـه شوروی بود.آلمان و متحدان او حـدود 11 مـیلیون نفر کشته دادند. Microsoft Encatra Refrence Library 2003
(240)-فخر الدین عظیمی،بحران دمکراسی در ایران:1320-1332،ترجمه عبد الرضا هـوشنگ مـهدوی و بیژن نوذری، تهران:نشر البـرز،1372،ص 143.
(241)-جـامی[گروه پژوهـشی،]گذشته چراغ راه آیـنده اسـت:تاریخ ایران در فاصله دو کـودتا 1299-1332،تـهران: انتشارات ققنوس،چاپ هفتم،1381،ص 221.
(242)-عظیمی،همان مأخذ،ص 144.
(243)-همان مأخذ،ص 143.
(244)-بنگرید به:اسناد فراماسونری در ایـران،تـهران:مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1380،دو جلد، صـفحات مـتعدد.
(245)-شناسایی دو فـاکتور:«عـمل بـه رسمیت شناختن یک دولت از سـوی دولتی دیگر بدون برقراری روابط سیاسی و بدون شناختن حقی برای او.»(فرهنگ بزرگ سخن،تهران:انـتشارات سـخن،1381،ج 5،ص 4586)
(246)-هوشنگ مهدوی،همان مأخذ،ص 154.
(247)-ویلیام شـوکراس،آخـرین سـفر شـاه،تـرجمه عبد الرضا هـوشنگ مـهدوی،تهران:نشر پیکان،چاپ دوازدهم،1381، ص 93.
(248)-برای آشنایی با بحران آذربایجان و ارتباط آن با ماجرای نفت شمال و جـنگ سـرد بـنگرید به:لوئیس فاوست،ایران و جنگ سرد:بـحران آذربـایجان(1324-1325)،تـرجمه کـاوه بـیات،تـهران:انتشارات وزارت امور خارجه،1374.
(249)-بنگرید به:انور خامهای،خاطرات سیاسی،تهران:نشر گفتار،1372،صص 346-347.
(250)-طبری،همان مأخذ،ص 64.
(251)-به دلیل مواضع متناقض و طبع ناآرام بهرام شاهرخ(1912-1975)نگارنده نمیتواند دربـاره ارتباطات او با سرویس اطلاعاتی بریتانیا در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 با قطعیت سخن گوید.مسلم است که شاهرخ در سالهای جنگ دوّم جهانی با سرویس اطلاعاتی بریتانیا مرتبط بود و در دوران اقامت در آلمان و گردانندگی بـخش فـارسی رادیو برلین با این سرویس همکاری میکرد.و مسلم است که در سالهای اولیه پس از بازگشت به ایران با این سرویس مرتبط بود. ولی او در دهه 1970 در اصطکاک با حکومت پهلوی قرار گرفت،بهناچار در آلمـان اقـامت گزید و در تنگدستی مرد.نگارنده درباره بهرام شاهرخ یادداشتها و اسناد مهمی گرد آورده که اگر فرصتی باشد طی مقالهای مستقل منتشر خواهد شد.
(252)- Joachim von Ribbentrop(1893-1946)
دیپلمات آلمـانی و وزیـر امور خارجه دولت هیتلر در سالهای 1938-1945.بـهرام شـاهرخ در زمان جنگ به عنوان مأمور نفوذی اینتلیجنس سرویس بریتانیا در آلمان حضور داشت.او در این مقاله و مقالات مشابه دیگر روابط خود با سران آلمان نازی را بـه شـکل اغراقآمیزی مطرح میکرد و از ایـن طـریق کسب اعتبار مینمود.
(253)-مرد امروز توقیف است،مورخ 1326/7/18،ص 4.
(254)- Operation buccaneer
(255)- Nigel West,ibid,469-470.
(256)- H.John Collins
(257)- ibid,p.470
(258)- Gerald James,In the Public Interest,London:Little,Brown Co.,1995,pp.44-45.
(259)- Philip H.J.Davies,"Institutionalizing Intelligence:The Development of M16 Internal Organization and the Whitehall village Market for Espionage":
ق http://www.psa.ac.uk/cps/1994/davi.pdf
(267)-[عبد الله شهبازی،]ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،جلد دوّم:جستارهایی از تاریخ معاصر ایران،صص 210- 218.
(268)- Kermit Roosevelt(1916-2000)
(269)-همان مأخذ،صص 218-224.
(270)- Asadollah Alam,The Shah and I:The Confidential Diary of Iran''s Royal Court,1969-1977, London:I.B.Tauris,1991,p.540.
(271)- Johannes Roosvelt(d.1750)
(272)-بنگرید بـه:شـهبازی،زرسالاران،ج 2.
(273)- Livingston
(274)- Morris
(275)- Howland
(276)- Aspinwall
(277)- Astor
(278)-بنگرید به:
"A Classification of American Wealth:History and genealogy of the wealthy families of America", http://www.raken.com/american_wealth/other/infos.asp
(279)- Warren Delano,Jr.
(280)- Russell Co.
(281)- Forbes
(282)- Perkins
(283)- Hathaway
(284)- Coleman,ibid,p.137.
(285)- Franklin Delano Roosevelt(1882-1945)
(286)- Frank Welsh,AHistory of Hong Kong,London:Harper Collins,1993,p.423.
(287)- Charles C.Stelle,Americans and the China Opium Trade in the Nineteenth Century,Usa:Arno Press,1981,p.101.
(288)- Samuel Irving Rosenman(1896-1973) روزنمن نگارش نطقهای انتخاباتی روزولت را به عهده داشت و در زمان ریاستجمهوری همکار نزدیک وی بود. مجموعه 13 جلدی سخنرانیهای روزولت به وسیله او ویرایش و چاپ شده است.
(289)- Benjamin Victor Cohen(1894-1983) از چهرههای سیاسی و حقوقی سرشناس آمریکا و از مـشاوران اصـلی فرانکلین روزولت.از دوران تـحصیل در هاروارد تحت تأثیر فلیکس فرانکفورتر و لویی براندیز،دو رهبر برجسته سازمان صهیونیستی آمریکا،قرار گرفت و به یکی از فـعالین درجه اوّل صهیونیسم آمریکا بدل شد.پس از جنگ اوّل جهانی،به همراه براندیز بـه لنـدن رفـت و این دو به عنوان نمایندگان صهیونیستهای ایالات متحده آمریکا در کنفرانس صلح پاریس شرکت کردند و به همکاری تنگاتنگ بـا حـییم وایزمن پرداختند. کوهن به فعالیت خود برای تحقق"وطن ملی یهود"در مجمع مـلل ادامـه داد و سـپس به نیویورک بازگشت.با انتخاب فرانکلین روزولت به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده،در سال 1933 به واشـنگتن رفت و در زمره حلقه نخبگان مشاور وی،که به "تراست مغزها"شهرت داشت،قرار گـرفت.کوهن به همراه فـرانکفورتر و تـوماس کارکاران (Thomas G.Corcoran) حلقه خصوصی مشاوران روزولت را تشکیل میداد.او سهم مهمی در رفع موانع قانونی اعطای کمکهای مالی و نظامی آمریکا به متفقین در دوران جنگ دوّم جهانی ایفا کرد.از سال 1945 سمت مشاورت جیمز برنز،وزیر خارجه آمریکا،را نـیز به دست داشت.بنجامین کوهن در دوران حیات خود مشاغل مهمی به عهده داشت و از طراحان و نظریهپردازان سیاستهای اقتصادی و مالی ایالات متحده،از جمله در کشورهای جهان سوم،به شمار میرفت.وی از دوستان نزدیک لیندون جانسون، رئیـسجمهور آمـریکا،نیز بود.
(290)- Felix Frankfurter(1882-1965) در یک خانواده یهودی در وین به دنیا آمد و در کودکی به همراه والدینش به آمریکا مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در رشته حقوق در هاروارد به پایان برد و به یکی از مقامات قضایی درجـه اوّل آمـریکا بدل شد.از سال 1914 به مدت 25 سال استاد کرسی حقوق دانشگاه هاروارد بود.در دوران جنگ اوّل جهانی مشاور حقوقی وزیر جنگ آمریکا در امور صنعتی بود.در این دوران وی به همراه لویی براندیز یکی از دو رهـبر اصـلی سازمان صهیونیستی آمریکا بود.او در این دوران سمت مشاور حقوقی وودور ویلسون،رئیسجمهور،را داشت و بهشدت در راه تحقق اعلامیه بالفور و استقرار قیمومیت بریتانیا بر فلسطین کوشید. فرانکفورتر از دهه 1920 در زمره دوستان صمیمی و مشاورین فـرانکلین روزولت بـود و در دوران ریـاستجمهوری روزولت نیز از نزدیکترین مشاورین ویـ بـه شـمار میرفت.روزولت در سال 1939 فرانکفورتر را در سمت قاضی کل ایالات متحده منصوب کرد.او تا سال 1962در این مقام باقی ماند.
(291)- Herbert Henry Lehman(1878-1963) هربرت لهمن یکی از سه پسـر آرتـور لهـمن،از اعضای خاندان سرشناس یهودی لهمن و از مدیران بنیاد لهـمن،بـود.یکی از برادران هربرت به نام ایروینگ لهمن(1876-1945)از قضات متنفذ ایالات متحده بود.هربرت لهمن در دوران جنگ اوّل جهانی در دفتر فرانکلین روزولت کـار مـیکرد کـه در آن زمان از مسئولان نیروی دریایی بود.او سپس در بخشهای تدارکاتی وزارت جنگ بـه کار پرداخت و در سال 1919 با درجه سرهنگی بازنشسته شد.هربرت لهمن در سال 1910 نماینده کنگره از حزب دمکرات بود.در سال 1924 مـجددا بـه سـیاست روی آورد و یکی از رهبران حزب دمکرات رئیس کمیته مالی این حزب شد.در سـال 1928 در انـتخابات دوستش،فرانکلین روزولت،به عنوان استاندار ایالت نیویورک نقش مؤثر ایفا کرد و خود معاون استاندار شد.در سـال 1932 کـه روزولت بـه عنوان رئیسجمهور ایالات متحده برگزیده شد،لهمن در مقام استاندار نیویورک جای گـرفت و تـا 1942 در ایـن مقام بود.در دوران جنگ دوّم جهانی به مهاجرت یهودیان به فلسطین کمک شایان کرد و در 1949 نماینده نـیویورک در مـجلس سـنا شد.در این دوران از دولت اسرائیل به شدت حمایت کرد و در 1958 ریاست کمیته آمریکایی دهمن سالگرد تأسیس دولت اسـرائیل را بـه دست داشت.هربرت لهمن از بنیانگذاران بسیاری از نهادهای اقتصادی یهودی در فلسطین است.او در سال 1910 بـا دخـتر اتـشول (Atschul) ،بانکدار سرشناس آلمانیتبار سانفرانسیسکو،ازدواج کرد.
(292)- Henry Morgenthau Jr.(1891-1967) خاندان مورگنتو از مهاجران یهودی آلمان است که در دهـه 1860در بـندر نیویورک مستقر شدند.هنری مورگنتو(1856- 1946)از ثروتمندان ایالات متحده و از حامیان وودرو ویلسون در انتخابات ریاستجمهوری سـال 1912 بـود و ریـاست کمیته مالی حزب دمکرات را به دست داشت.ویلسون در سال 1913 مورگنتو را به عنوان سفیر ایالات مـتحده در عـثمانی منصوب کرد و او در دوران جنگ اوّل جهانی نقش مهم و مرموزی در عثمانی ایفا نمود.وی بار دیـگر در سـال 1932 بـه عنوان حامی فرانکلین روزولت وارد صحنه انتخابات ایالات متحده شد.هنری مورگنتو(پدر)از بنیانگذاران سازمان صلیب سرخ جـهانی اسـت.پسـر هنری مورگنتوی فوق الذکر،که او نیز هنری مورگنتو نام داشت،از ثروتمندان و مـالکین بـزرگ ایالات متحده و سردبیر مجله American Agriculturist بود.در دورانی که روزولت استاندار نیویورک بود همسایه و دوست صمیمی وی بـه شـمار میرفت.هنری مورگنتو(پسر)در سال 1934 در دولت روزولت خرانهداری شد و 11/5 سال در این سمت بود. او نـیز از حـامیان سرسخت دولت اسرائیل بود و در سالهای 1951-1952 ریاست هیئتمدیره دانـشگاه عـبری اورشـلیم را به دست داشت.
(293)- James Paul Warburg(1896-1969) پسر پل واربورگ(زرسالار نـامدار یـهودی،باجناق یاکوب شیف و از شرکای کوهن-لوئب و بانک واربورگ).جیمز واربورگ در دوران جنگ اوّل جهانی با نـیروی هـوایی ایالات متحده همکاری داشت و پس از جـنگ ریـاست برخی از بـانکهای وابـسته بـه شبکه زرسالاری جهانی را به دست گـرفت.از رهـبران حزب دمکرات بود و در دوران ریاستجمهوری فرانکلین روزولت از اعضای اصلی گروه مشاوران او به شـمار مـیرفت.از مشوقان مداخله آمریکا در جنگ جهانی دوّم بـود و در دوران جنگ ریاست دفـتر اطـلاعات جنگ (Office of War Information) را به دست داشت.
(294)- Christopher Montague Woodhouse,5 th Terrington(1917-2001)
(295)-سـی.امـ.وودهاوس،عملیات چکمه،ترجمه فرحناز شکوری،تهران:نشر نور،1367.
(296)- Royal Institute of International Affairs
(297)- Royal Society of Literature
(298)- Edward Robert Bulwer Lytton,1 st Earl of Lytton(1831-1891)
(299)- R.F.Foster,Lord Randolph Churchill:A Political Life,Oxford University press,1981,p.183.
(300)- James Allen David Woodhouse,4 th Baron Terrington(1915-1998)
(301)- Sheppards and Chase
(302)-مصدق،نفت،ناسیونالیسم ایـرانی،صـص 403-404.
(303)-بنگرید به:عبد الله شهبازی"سـر شـاپور ریـپورتر و کودتای 28 مرداد 32"،تـاریخ مـعاصر ایران،شماره 23،پائیز 1381،صـص 103-204.
(304)-ظـهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 2،صص 120-125.
(305)-پیتر رایت،شناسایی و شکار جاسوس،ترجمه محسن اشرفی،تهران:اطـلاعات،1367،صـص 92-93
فـصلنامه مطالعات تاریخی- زمستان 1382 - شماره 1 صفحه 8
نظرات