13
تیر
1393
آیت الله گلپایگانی : اصلاً گوش ندادند و کار خود را کردند
موضوع : آیتاله گلپایگانى
از : 21 تاریخ 15/6/48
به : 316 شماره : 2819/21
از ساعت 10 الى 12 صبح روز یکشنبه 9/6/48 شخصى به نام رضائى با آیتاله گلپایگانى ملاقات و اظهار داشت فرماندار پیغام داده که من و سرهنگ مهران1 خدمت شما خواهیم آمد گلپایگانى در پاسخ اظهار مىکند الآن دو نگرانى دارم اصلاً مثل اینکه مىخواهند دین را بردارند بگذارند من کشته شوم بلکه دین حفظ شود. تکلیف شرعى به من میگوید که مردم را متوجه کنم و هر کار خلافى انجام شود به مردم مىگویم زیرا تاکنون اگر سکوت کرده بودم براى دین بود ولى الآن باید صحبت کرد به جهت اینکه یک قسمت دین حجاب است که اینها از بین بردند اینها دین را طورى درست مىکنند و به صورت کتاب در مىآورند و دستور مىدهند در دبیرستانها تدریس بکند و یک عده آخوند هم درست کردهاند که همین کتابها را درس بدهد. ما امیدوار بودیم بعضى از احکام را بگذارند اجراء شود مثل مالکیت ولى دیگر به هیچ حکمى از احکام اسلام عمل نمىشود.
گلپایگانى افزود ما در اوائل تقسیم اراضى نامهاى به شاه نوشتیم جواب آمد که من اگر این کارها را نکنم هم تاج من مىرود و هم عمامه شما بعد ما گفتیم هر چه عنوانش عنوان حفظ مملکت باشد ما کار نداریم ولى الآن دیگر کار از این کارها گذشته مگر سینما هم عنوانش عنوان حفظ مملکت است. گلپایگانى افزود اینکه گفتید فرماندار و رئیس سازمان مىخواهند بیایند نزد من باید بگویم من نه میل دارم آقاى فرماندار بیاید و نه میل دارم آقاى مهران را ببینم گرچه از شخص فرماندار ناراحتى و گله ندارم و آدم خوبى است منتهى مىخواهم رابطهام با اینها قطع باشد و اضافه کرد اگر جلسه مدرسه فیضیه تشکیل شده بود جریان پنج سال سکوت خود را به مردم مىگفتم و مىگفتم که این پنج سال سکوت نکرده بودم بلکه هر موضوعى واقع مىشد در نامههاى محرمانه در چند صفحه به شاه مىنوشتم و در این مدت هم به شاه و هم نخستوزیر و هم به وزیر دربار نامه نوشتم و تمام مطالب را گفتم و ارشاد کردم منتهى جواب مىآمد که ما دستور تحقیق دادهایم و نامهاى در چند صفحه به شاه نوشتم باز جواب آمد که دستور تحقیق دادیم و اصلاً گوش ندادند و کار خود را کردند. رضائى به گلپایگانى اظهار کرد فرماندار گفته هر کار که آقا بگوید من انجام مىدهم گلپایگانى گفت نه فایده ندارد من تا حالا فکر مىکردم یک منکر را جلوگیرى کنم ولى دیگر هیچ امیدى ندارم. سیدمهدى فرزند گلپایگانى که در مذاکرات حضور داشته اظهار مىدارد که رئیس سازمان امکان ندارد اینجا بیاید و آیتاله مىگوید این رئیس سازمان اگر شاه هم بشود من با او حرف نمىزنم زیرا اینها که با ما تماس مىگیرند حرفهاى ما را به شاه نمىگویند. یک مرتبه دکتر واحدى (نام مشخصى نیست و شاید دکتر باهرى باشد) آمد اینجا و من به او گفتم برو راجع به تولد پیغمبر صحبت کن و بگو صلاح است که تولد پیغمبر تعطیل رسمى باشد اصلاً دکتر نرفت پیغام مرا به شاه بگوید گلپایگانى افزود من در مشهد که بودم استاندار مشهد مىخواست با من ملاقات کند به شرط اینکه من هم بازدید او بروم ولى من قبول نکردم با اینکه پیرنیا آدم بسیار خوبى است برایش پیغام دادم چون تو به دستگاه بستگى دارى من حاضر نیستم با تو ملاقات کنم و به او پیغام دادم اگر واقعا مأمور هستى که بیائى بیا والا نه و این جریان در مشهد سر و صدا راه انداخت و به نفع من تمام شد. سیدمهدى اظهار کرد این رئیس سازمان نمىتواند بگوید ما با گلپایگانى مخالف هستیم مىگوید ما با مهدى مخالفیم گلپایگانى افزود از وقتى که این رئیس سازمان آمده این حرفها شروع شده. محمودى2 در مسجد ما منبر رفت و یک کلمه حرف زد فورا او را به سازمان بردند و در سازمان دو عدد چک به او زدند اضافه کرد این رئیس سازمان به صاحب چاپخانه (منظور سید فضلاله طباطبائى است) گفته اصلاً اسم آقاى گلپایگانى را نبرید اصولاً اینها از اسم من بدشان مىآید و هر کس اسم مرا ببرد او را اذیت مىکنند چون من از دستگاه ناراحت هستم حاضر نیستم با فرماندار ملاقات کنم اینکه مىگویند در فلان کار شرکت کنید (منظورش تقاضاى شهردار در مورد کمک به سد رودخانه است) من که جزو مملکت نیستم که به مملکت کمک کنم.
گلپایگانى به رضائى گفت شما به فرماندار بگو ایشان افسرده است و مىگوید من نماینده دستگاه را قبول نمىکنم و اضافه کرد اگر فرماندار هم به مرکز بگوید آقا خیلى افسرده است و ما را قبول نمىکند ممکن است بعد یک نفر از دربار بفرستند و افزود که فرماندار باید گزارش خوبى بدهد و به تهران بگوید آقا ما را قبول نمىکند خودتان بیائید یک استماعى بکنید و ممکن است یک نفر از دربار بیاید و ما حرفهایمان را بزنیم و بگوئیم باید این سینما افتتاح نشود و آنچه حرف داریم در میان بگذاریم.
گلپایگانى گفت همین مطلب بین مردم منعکس مىشود که آقا کسى را قبول نکرد و از طرفى آقاى حکیم مىگوید باید حکومت عوض شود ما که نمىگوئیم حکومت عوض شود مهدى گفت ما مىگوئیم این سینما نباشد گلپایگانى گفت پارسال عصار3 مىخواست بیاید ما او را راه ندادیم. گلپایگانى افزود الآن سه نفر از نایبهاى من اینجا هستند و اینها را بیرون کردهاند من الآن از خمینى بدتر شدهام. سیدمهدى گفت بگذار چند شب دیگر رادیو بغداد نوار آقا را بگذارد و جریان مدرسه فیضیه را بگوید که به علت احساس فساد و خطر جلسه گرفته نشد آن وقت دستگاه مىآید و به التماس مىافتد واسطه حسابى از دربار مىآید.
نظریه منبع : گلپایگانى ذاتا آدم مبارزى نیست نظر به اینکه محدود شده و رابطهاش با دربار قطع گردیده و از نفوذش در اطراف جلوگیرى مىشود به فکر افتاده که سر و صدا راه بیندازد بلکه به این وسیله آوانس و امتیازى بگیرد.
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش صحت دارد گلپایگانى با تمام قوا مىکوشد که از افتتاح سینما جلوگیرى و از این راه هر چه بیشتر کسب شهرت نموده و اذهان را متوجه خود سازد و در این مورد فقط ساواک را سد راه خود تشخیص داده و تلاش مىکند با برقرارى ارتباط با دربار این منظور را عملى سازد. ارم ، 5
نظریه امنیت داخلى : مفاد گزارش صحیح است و گلپایگانى ساواک را مسبب محدودیت و تضعیف موقعیت خویش مىشناسد و براى جبران این محدودیتها با توزیع اعلامیه مسجدالاقصى و سخنرانى در مدرسه فیضیه ریسکى کرد که اذهان را متوجه خود سازد لکن نتیجه و مآل اقدامات وى موقعیت وى را سخت در منطقه متزلزل ساخته و اکثرا طبقه روحانیون نظر از او برداشته و مطلب حائز اهمیت موضوع مخالفت وى با افتتاح سینما است و او در نظر دارد در صورت توفیق ملاقات احتمالى با نماینده دربار تقاضاى عدم افتتاح سینما را به طور قطع بنماید که در این صورت بایستى یا موضوع به بىاعتنائى به وى برگزار شود و یا در صورت اعزام نماینده ترتیبى اتخاذ شود که پس از افتتاح سینما که قریب چهل روز دیگر خواهد بود این اقدام عملى گردد.
فورى
آقاى اوانى ـ گزارش عرضى تهیه شود 18/6
1ـ احمد مهران فرزند سلیمان به سال 1296 شمسى در اصفهان به دنیا آمد. پس از اتمام دورههاى ابتدایى و متوسطه و اخذ مدرک دیپلم در سال 1316 به دانشکده افسرى راه یافت و سال 1318 فارغالتحصیل شد او چندى بعد دوره عالى دانشگاه جنگ را نیز طى کرد و به حد متوسط به زبان فرانسه آشنا بود. در سال 1339 با درجه سرهنگ دومى تصمیم به انتقال به ساواک را گرفت و در تاریخ 26/9/39 ورودش به ساواک بلامانع اعلام مىشود انجام تشریفات ادارى و نامهنگاریهاى متداول میان این دو سازمان باعث شد تا او در 16/7/40 به ساواک و از آنجا جهت آموزش به دانشکده ساواک راه یابد. در همان سال اولین مأموریتى که به مهران محول مىشود ریاست ساواک دزفول بود ولى چون در همان ماههاى آغازین نتوانست از سوءاستفاده، ارتشاء و قماربازى خوددارى کند گزارشهاى بسیارى علیه وى به ساواک مرکز شد. دو سال بعد یعنى در تاریخ /21 آبان /42، مهران به پاس خلافکاریهاى متعدد و مکررى که کرده بود از دزفول برداشته و به ریاست ساواک شهرستان خرمشهر منصوب شد! پس از آن نه تنها گزارشهاى آن چنانى قطع نشد که رو به فزونى هم نهاد. به خاطر خدمات بسیارش در خرمشهر، موقعیت حساسترى، ـ از نظر ساواک ـ یعنى شهرستان قم را به او سپردند که از تاریخ 12/ فروردین /46 تا 1/ مهر /51 بر این سمت باقى بود. سپس به تهران فراخوانده شد و حکم بازنشستگىاش به او ابلاغ شد ؛ اما او اصرار مىورزید که به کار فراخوانده شود و در همان کار قبلى باقى بماند. از جمله گزارشهایى که پس از احراز پست ریاست ساواک قم علیه او شده بود، تصاحب پولهاى خانوادههاى روحانیون زندانى و دم رساندن آن به دست صاحبان اصلى آن بود.
احمد مهران در تاریخ 29/11/57 دستگیر و پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامى به 6 سال زندان و پرداخت فوقالعادههاى دریافتى از ساواک و سپردن کفیل شرعى معتبر به نحوى که ممنوعالخروج و ممنوعالمعامله باشد، محکوم شد و در سال 59 مورد عفو حضرت امام (ره) قرار گرفت و آزاد شد.
2ـ منظور حجتالاسلام آقاى عبدالسید محمودى بهبهانى است.
3ـ مقصود، عصار رئیس کل اوقاف و معاون نخست وزیر وقت است.
از : 21 تاریخ 15/6/48
به : 316 شماره : 2819/21
از ساعت 10 الى 12 صبح روز یکشنبه 9/6/48 شخصى به نام رضائى با آیتاله گلپایگانى ملاقات و اظهار داشت فرماندار پیغام داده که من و سرهنگ مهران1 خدمت شما خواهیم آمد گلپایگانى در پاسخ اظهار مىکند الآن دو نگرانى دارم اصلاً مثل اینکه مىخواهند دین را بردارند بگذارند من کشته شوم بلکه دین حفظ شود. تکلیف شرعى به من میگوید که مردم را متوجه کنم و هر کار خلافى انجام شود به مردم مىگویم زیرا تاکنون اگر سکوت کرده بودم براى دین بود ولى الآن باید صحبت کرد به جهت اینکه یک قسمت دین حجاب است که اینها از بین بردند اینها دین را طورى درست مىکنند و به صورت کتاب در مىآورند و دستور مىدهند در دبیرستانها تدریس بکند و یک عده آخوند هم درست کردهاند که همین کتابها را درس بدهد. ما امیدوار بودیم بعضى از احکام را بگذارند اجراء شود مثل مالکیت ولى دیگر به هیچ حکمى از احکام اسلام عمل نمىشود.
گلپایگانى افزود ما در اوائل تقسیم اراضى نامهاى به شاه نوشتیم جواب آمد که من اگر این کارها را نکنم هم تاج من مىرود و هم عمامه شما بعد ما گفتیم هر چه عنوانش عنوان حفظ مملکت باشد ما کار نداریم ولى الآن دیگر کار از این کارها گذشته مگر سینما هم عنوانش عنوان حفظ مملکت است. گلپایگانى افزود اینکه گفتید فرماندار و رئیس سازمان مىخواهند بیایند نزد من باید بگویم من نه میل دارم آقاى فرماندار بیاید و نه میل دارم آقاى مهران را ببینم گرچه از شخص فرماندار ناراحتى و گله ندارم و آدم خوبى است منتهى مىخواهم رابطهام با اینها قطع باشد و اضافه کرد اگر جلسه مدرسه فیضیه تشکیل شده بود جریان پنج سال سکوت خود را به مردم مىگفتم و مىگفتم که این پنج سال سکوت نکرده بودم بلکه هر موضوعى واقع مىشد در نامههاى محرمانه در چند صفحه به شاه مىنوشتم و در این مدت هم به شاه و هم نخستوزیر و هم به وزیر دربار نامه نوشتم و تمام مطالب را گفتم و ارشاد کردم منتهى جواب مىآمد که ما دستور تحقیق دادهایم و نامهاى در چند صفحه به شاه نوشتم باز جواب آمد که دستور تحقیق دادیم و اصلاً گوش ندادند و کار خود را کردند. رضائى به گلپایگانى اظهار کرد فرماندار گفته هر کار که آقا بگوید من انجام مىدهم گلپایگانى گفت نه فایده ندارد من تا حالا فکر مىکردم یک منکر را جلوگیرى کنم ولى دیگر هیچ امیدى ندارم. سیدمهدى فرزند گلپایگانى که در مذاکرات حضور داشته اظهار مىدارد که رئیس سازمان امکان ندارد اینجا بیاید و آیتاله مىگوید این رئیس سازمان اگر شاه هم بشود من با او حرف نمىزنم زیرا اینها که با ما تماس مىگیرند حرفهاى ما را به شاه نمىگویند. یک مرتبه دکتر واحدى (نام مشخصى نیست و شاید دکتر باهرى باشد) آمد اینجا و من به او گفتم برو راجع به تولد پیغمبر صحبت کن و بگو صلاح است که تولد پیغمبر تعطیل رسمى باشد اصلاً دکتر نرفت پیغام مرا به شاه بگوید گلپایگانى افزود من در مشهد که بودم استاندار مشهد مىخواست با من ملاقات کند به شرط اینکه من هم بازدید او بروم ولى من قبول نکردم با اینکه پیرنیا آدم بسیار خوبى است برایش پیغام دادم چون تو به دستگاه بستگى دارى من حاضر نیستم با تو ملاقات کنم و به او پیغام دادم اگر واقعا مأمور هستى که بیائى بیا والا نه و این جریان در مشهد سر و صدا راه انداخت و به نفع من تمام شد. سیدمهدى اظهار کرد این رئیس سازمان نمىتواند بگوید ما با گلپایگانى مخالف هستیم مىگوید ما با مهدى مخالفیم گلپایگانى افزود از وقتى که این رئیس سازمان آمده این حرفها شروع شده. محمودى2 در مسجد ما منبر رفت و یک کلمه حرف زد فورا او را به سازمان بردند و در سازمان دو عدد چک به او زدند اضافه کرد این رئیس سازمان به صاحب چاپخانه (منظور سید فضلاله طباطبائى است) گفته اصلاً اسم آقاى گلپایگانى را نبرید اصولاً اینها از اسم من بدشان مىآید و هر کس اسم مرا ببرد او را اذیت مىکنند چون من از دستگاه ناراحت هستم حاضر نیستم با فرماندار ملاقات کنم اینکه مىگویند در فلان کار شرکت کنید (منظورش تقاضاى شهردار در مورد کمک به سد رودخانه است) من که جزو مملکت نیستم که به مملکت کمک کنم.
گلپایگانى به رضائى گفت شما به فرماندار بگو ایشان افسرده است و مىگوید من نماینده دستگاه را قبول نمىکنم و اضافه کرد اگر فرماندار هم به مرکز بگوید آقا خیلى افسرده است و ما را قبول نمىکند ممکن است بعد یک نفر از دربار بفرستند و افزود که فرماندار باید گزارش خوبى بدهد و به تهران بگوید آقا ما را قبول نمىکند خودتان بیائید یک استماعى بکنید و ممکن است یک نفر از دربار بیاید و ما حرفهایمان را بزنیم و بگوئیم باید این سینما افتتاح نشود و آنچه حرف داریم در میان بگذاریم.
گلپایگانى گفت همین مطلب بین مردم منعکس مىشود که آقا کسى را قبول نکرد و از طرفى آقاى حکیم مىگوید باید حکومت عوض شود ما که نمىگوئیم حکومت عوض شود مهدى گفت ما مىگوئیم این سینما نباشد گلپایگانى گفت پارسال عصار3 مىخواست بیاید ما او را راه ندادیم. گلپایگانى افزود الآن سه نفر از نایبهاى من اینجا هستند و اینها را بیرون کردهاند من الآن از خمینى بدتر شدهام. سیدمهدى گفت بگذار چند شب دیگر رادیو بغداد نوار آقا را بگذارد و جریان مدرسه فیضیه را بگوید که به علت احساس فساد و خطر جلسه گرفته نشد آن وقت دستگاه مىآید و به التماس مىافتد واسطه حسابى از دربار مىآید.
نظریه منبع : گلپایگانى ذاتا آدم مبارزى نیست نظر به اینکه محدود شده و رابطهاش با دربار قطع گردیده و از نفوذش در اطراف جلوگیرى مىشود به فکر افتاده که سر و صدا راه بیندازد بلکه به این وسیله آوانس و امتیازى بگیرد.
نظریه رهبر عملیات : مفاد گزارش صحت دارد گلپایگانى با تمام قوا مىکوشد که از افتتاح سینما جلوگیرى و از این راه هر چه بیشتر کسب شهرت نموده و اذهان را متوجه خود سازد و در این مورد فقط ساواک را سد راه خود تشخیص داده و تلاش مىکند با برقرارى ارتباط با دربار این منظور را عملى سازد. ارم ، 5
نظریه امنیت داخلى : مفاد گزارش صحیح است و گلپایگانى ساواک را مسبب محدودیت و تضعیف موقعیت خویش مىشناسد و براى جبران این محدودیتها با توزیع اعلامیه مسجدالاقصى و سخنرانى در مدرسه فیضیه ریسکى کرد که اذهان را متوجه خود سازد لکن نتیجه و مآل اقدامات وى موقعیت وى را سخت در منطقه متزلزل ساخته و اکثرا طبقه روحانیون نظر از او برداشته و مطلب حائز اهمیت موضوع مخالفت وى با افتتاح سینما است و او در نظر دارد در صورت توفیق ملاقات احتمالى با نماینده دربار تقاضاى عدم افتتاح سینما را به طور قطع بنماید که در این صورت بایستى یا موضوع به بىاعتنائى به وى برگزار شود و یا در صورت اعزام نماینده ترتیبى اتخاذ شود که پس از افتتاح سینما که قریب چهل روز دیگر خواهد بود این اقدام عملى گردد.
فورى
آقاى اوانى ـ گزارش عرضى تهیه شود 18/6
1ـ احمد مهران فرزند سلیمان به سال 1296 شمسى در اصفهان به دنیا آمد. پس از اتمام دورههاى ابتدایى و متوسطه و اخذ مدرک دیپلم در سال 1316 به دانشکده افسرى راه یافت و سال 1318 فارغالتحصیل شد او چندى بعد دوره عالى دانشگاه جنگ را نیز طى کرد و به حد متوسط به زبان فرانسه آشنا بود. در سال 1339 با درجه سرهنگ دومى تصمیم به انتقال به ساواک را گرفت و در تاریخ 26/9/39 ورودش به ساواک بلامانع اعلام مىشود انجام تشریفات ادارى و نامهنگاریهاى متداول میان این دو سازمان باعث شد تا او در 16/7/40 به ساواک و از آنجا جهت آموزش به دانشکده ساواک راه یابد. در همان سال اولین مأموریتى که به مهران محول مىشود ریاست ساواک دزفول بود ولى چون در همان ماههاى آغازین نتوانست از سوءاستفاده، ارتشاء و قماربازى خوددارى کند گزارشهاى بسیارى علیه وى به ساواک مرکز شد. دو سال بعد یعنى در تاریخ /21 آبان /42، مهران به پاس خلافکاریهاى متعدد و مکررى که کرده بود از دزفول برداشته و به ریاست ساواک شهرستان خرمشهر منصوب شد! پس از آن نه تنها گزارشهاى آن چنانى قطع نشد که رو به فزونى هم نهاد. به خاطر خدمات بسیارش در خرمشهر، موقعیت حساسترى، ـ از نظر ساواک ـ یعنى شهرستان قم را به او سپردند که از تاریخ 12/ فروردین /46 تا 1/ مهر /51 بر این سمت باقى بود. سپس به تهران فراخوانده شد و حکم بازنشستگىاش به او ابلاغ شد ؛ اما او اصرار مىورزید که به کار فراخوانده شود و در همان کار قبلى باقى بماند. از جمله گزارشهایى که پس از احراز پست ریاست ساواک قم علیه او شده بود، تصاحب پولهاى خانوادههاى روحانیون زندانى و دم رساندن آن به دست صاحبان اصلى آن بود.
احمد مهران در تاریخ 29/11/57 دستگیر و پس از محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامى به 6 سال زندان و پرداخت فوقالعادههاى دریافتى از ساواک و سپردن کفیل شرعى معتبر به نحوى که ممنوعالخروج و ممنوعالمعامله باشد، محکوم شد و در سال 59 مورد عفو حضرت امام (ره) قرار گرفت و آزاد شد.
2ـ منظور حجتالاسلام آقاى عبدالسید محمودى بهبهانى است.
3ـ مقصود، عصار رئیس کل اوقاف و معاون نخست وزیر وقت است.
نظرات