مطبوعات عصر پهلوی و اسرائیل بر اساس اسناد ساواک
4038 بازدید
لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والدین اشرکوا.[1]
مقدمه
با تشکیل کشور اسرائیل در سال 1948 به دستور سازمان ملل و شورای امنیت و اعمال نفوذ کشورهای استعماری امریکا و انگلیس، منطقه خاورمیانه وارد عرصه خطرناکی شده است. با تشکیل این غده سرطانی در قلب کشورهای اسلامی خواب خوش و آرام از مردم منطقه سلب شده و صهیونیزم جهانی چنگال خونریز خود را در قلب زنان و کودکان و مردان و جوانان بیگناه مردم مظلوم فلسطین فرو میکند تا امپریالیسم جهانی به اهداف شومش در منطقه برسد. امروز جهان اسلام دچار دیو وحشتناک و خونریزی بوده که هر روز تعدادی از عزیزترین فرزندان جهان اسلام را به دیار مرگ میفرستد. تاریخچه این بحث طولانی بوده، ولی آنچه از این رهگذر مورد توجه این مقاله میباشد، بررسی عملکرد مطبوعات دوران پهلوی در این قضیه بر اساس اسناد به جای مانده از ساواک، و آب به آسیاب دشمن ریختن آنها در آن دوران شوم میباشد.
اینگونه اقدامات مطبوعات در قالب باندها و شبکههای جاسوسی وابسته به بیگانه برای انجام مقاصد نامیمونشان، در نیم قرن گذشته به راحتی قابل لمس میباشد. نمونه بارز آن شکلگیری شبکه اطلاعات و مطبوعاتی بدامن[2] در کودتای 28 مرداد سال 32 و سالهای بعد از آن است. نویسنده کتاب جستارهایی از تاریخ معاصر ایران درباره فعالیت این شبکه مطبوعاتی آورده است:
پروژه بدامن یکی از نخستین پروژههایی بود که در چارچوب همکاری اینتلیجنت سرویس و سازمان نوبنیاد سیا، برمبنای امکانات غنی بومی 6-MI و بودجه کلفان «سیا» آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت که در همکاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع کرد.
بررسی فعالیتهای شبکه شاپور ریپورتر ـ اسدالله علم در این دوران نشان میدهد که «عملیات بدامن» بر دو محور متمرکز بود: عملیات نفوذی ـ سیاسی و عملیات تبلیغی ـ فرهنگی. نفوذ این شبکه در حزب توده و سایر احزاب و جریانهای سیاسی. بویژه «جبهه ملی»، «حزب زحمتکشان»، «نیروی سوم» «حزب ایران» پان ایرانیستها و غیره ... را نیز در برمیگرفت.
برپایه همین نفوذ همه جانبه و عمیق بود که شبکه بدامن میتوانست به خوبی حوادث سیاسی روز را به سمت اهداف خود هدایت کند و یا به حادثهسازیهای تحریکآمیز و هدفمند (پرو وکاسیون) دست بزند دو نمونه ازعملیات شبکه بدامن آشوب 23 تیر 1330[3] و کودتای 28 مرداد 1332 میباشد.4
همچنین، تعداد زیادی از نویسندگان، خبرنگاران و مدیران نشریات جزء این شبکه اطلاعاتی بودند.[4] این نحوه عمل مطبوعات طی دوران پهلوی ادامه داشت، به طوری که بعدها روزنامه آیندگان با همکاری و کمک مادی و معنوی اسرائیل شکل گرفت و به تبلیغ از آن رژیم و موضعگیری علیه کشورهای مسلمان و عرب پرداخت.[5]
در این مقاله ابتدا مروری گذرا خواهیم داشت به زمینهسازی کشورهای استعماری و صهیونیسم بینالملل جهت تشکیل کشور اسرائیل در خاک فلسطین و استفاده از ابزار مختلف جهت عملی کردن این هدف، و سپس به عملکرد دولت ایران در رابطه با مسئله فلسطین پرداخته و در قسمت اصلی مقاله به عملکرد مطبوعات رژیم در این زمینه میپردازیم.
1- پیشینه توطئه شکلگیری اسرائیل
بنای اولیه تشکیل اسرائیل از اهداف و برنامههای جنبش صهیونیسم بوده است. این جنبش نام خود را از کوهی بنام صهیون در بیتالمقدس، گرفته است. این جنبش با آن که سیاسی بوده و در وهله اول تشکیل کشور اسرائیل را دنبال میکرد؛ ولی در ابتدا به جمعآوری یهودیها از سراسر جهان و جمعکردن آنها در محلی معین پرداخت، بدون آن که تشکیل کشور اسرائیل مورد نظر آنها بوده باشد. با وقایعی که برای یهودیان در کشورهای اروپایی رخ داد و کشتارهایی که از یهودیان صورت گرفت[6]، این جنبش بیشتر مطرح شد و متعاقب این حرکت جنبش صهیونیسم هدفش را واضحتر مطرح کرده، عنوان نمود هدف این حزب این است که در فلسطین و بلاد عربی اطراف، دولت مستقل واحد یهودی تشکیل دهد و همه یهودیان جهان را در این مملکت ساکن کند. بعد از آن فردی یهودی به نام بینسکر کتابی با عنوان خودمختاری تألیف کرد و یهودیان را تحریک و تشویق نمود که هر چه زودتر متشکل شوند. وی نیز محل تشکیل کشور اسرائیل را ارض وطن (فلسطین) نامید. سپس جمعیت عشاق صهیون با هدف احیاء زبان عبری و دعوت یهودیان برای مهاجرت به فلسطین و تملک چند قطعه زمین و آباد نمودن آن با کمک بارون ادموند روچیلد، سرمایهدار معروف یهودی به صحنه آمد. هرچند در این زمینه پیشرفتی حاصل شد، ولی تمام این فعالیتها قابل توجه نبود و هدف سیاسی درستی نداشت؛ تا اینکه هرتزل نویسنده و تئورسین معروف یهودی تحت تأثیر ماجرای دریفوس[7] در سال 1895 کتابی تحت عنوان دولت یهود نوشت و در آن، راهحل نهایی یهودیان را تشکیل حکومتی مستقل اعلام نمود. نامبرده پیشنهاد تشکیل آژانس یهود را داد که به مطالعه و برنامهریزی حزبی پرداخته و در این باره احتیاجات را پیشبینی نماید.
اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر «بال سوئیس» تشکیل و پس از مذاکرات زیاد، قطعنامهای صادر شد و بر اساس آن فلسطین به عنوان منطقه مهاجرت و محل تشکیل ملت واحده یهودی انتخاب گردید. در همان کنگره، نام فلسطین به «ارض اسراییل» مبدل گردید و پرچم صهیونی و شعار ملی یهود هم معلوم شد.[8] براساس دستور همین کنگره قرار شد در فلسطین اراضی را بخرند، ولی یهودیان با مشکلاتی مواجه و تا حدودی از تشکیل حکومت در فلسطین ناامید شدند و به فکر انتخاب جای دیگری از جمله در عریش[9] افتادند. به طوری که هرتزل[10] در این زمینه، با دولت مصر وارد مذاکره شد، ولی پیشنهاد وی توسط دولت مصر رد شد.
در این بین دولت انگلیس امتیاز استعمار «اوگاندا» را که در شمال افریقا واقع است، به هرتزل عرضه کرد و یهودیان پس از مطالعه این پیشنهاد را رد کرده و پیشنهاد فلسطین و یا منطقهای در جوار فلسطین را مجدداً تکرار نمودند. طی کنگره بعدی در لاهه (1908)، تأسیس بانک ملی یهود در یافا، با هدف کمک به ساخت خانههای مدرن برای یهودیان و رسمیت دادن زبان عبری به تصویب رسید. با شروع جنگ جهانی اول و گسترش دامنه آن به حدود فلسطین، یکی از رهبران حزب صهیونیسم بنام هربرت صموئیل پیشنهاد تشکیل دولتی یهودی در فلسطین تحت نظارت انگلستان و اسکان دادن سه تا چهار میلیون یهودی را به کابینه انگلستان و مجلس عوام داد. برای عملی شدن این پیشنهاد جمعی از رهبران یهود و در رأس آنها دکتر «وایزمن» به رایزنی پرداختند تا اینکه «بالفور» در سال 1917 م، رسماً قول تشکیل دولت یهودی را به آنها داد.[11] پس از جنگ جهانی اول، علیرغم همه وعده و وعیدهای توخالیای که انگلستان در قالب صلح ورسای به اعراب داده بود و بعد از آن، در جامعه ملل نیز تأیید شد تا مسئله تحتالحمایگی کشورهای عربی آزاد شده از نفوذ عثمانی را حل کند؛ با هدایت صهیونیستها و حامیان استعماری آنها یعنی انگلیس، آمریکا و فرانسه برخلاف همه پیمانها و متناقض با مبانی و اساسنامههایی که به دنیا اعلام کرده بودند، اراده و خواسته ملت عرب را زیر پا گذاشتند و ضمن ایجاد درگیری بین دول عربی از یک طرف و کشور انگلستان و صهیونیستها از طرف دیگر، دورهای از جنگ و نزاع را در منطقه به راه انداختند، تا اینکه پس از مذاکرات مختلف و به کارگیری تمام ابزارها توسط صهیونیستها، شورای امنیت سازمان ملل در سال 1948 طرح تقسیم فلسطین تحت عنوان دو کشور فلسطین و اسرائیل را تصویب کرد و علیرغم اعتراضات کشورهای اسلامی، بهویژه عربی این نطفه ناپاک در جهان اسلام کاشته شد.[ 12]
2- سیاست ایران در قبال کشور تازه تأسیس
پس از استقلال دولت اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن آن از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد، دولت ایران به بهانه حفظ منافع اتباع ایرانی در فلسطین که در نتیجه جنگ خسارتهایی متحمل شده بودند، آقای عباس صیقل را به عنوان نماینده به فلسطین اعزام کرد. پس از مذاکرات مفصلی که از طرف سازمان ملل و دولت آمریکا با ایران به عمل آمد، برای اینکه دولت ایران بیشتر بتواند منافع اتباع خود را حفظ کند و اشکالاتی که در کار چند هزار ایرانی مقیم فلسطین پیدا شده بود مرتفع شود، آقای رضا صفینیا را به سمت مأمور مخصوص به فلسطین فرستاد و با این اقدام دولت ایران، دولت اسرائیل را بالفعل به رسمیت شناخت و برای این که، این شناسایی به صورت رسمی درآید طبق تصیمم هیئت دولت، آقای انتظام نماینده دولت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد، به اطلاع نماینده دولت اسرائیل رساند که از این پس دولت ایران، دولت اسرائیل را به طور دو فاکتو[13] به رسمیت شناخته است.[ 14]
با به رسمیت شناخته شدن اسرائیل، موج اعتراض گستردهای برعلیه دولت ایران از سوی کشورهای عربی و اسلامی بالا گرفت؛ تا وقتی که با روی کار آمدن مصدق، در این موضوع تجدیدنظر شد و دولت ایران کنسولگری خود را که در بیتالمقدس دایر گردیده بود منحل گرداند و در جلسه 19 تیر 1330 باقر کاظمی، وزیر امورخارجه، در پاسخ سئوال حاجآقا رضا رفیع، درباره شناسایی اسرائیل گفت از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی اسرائیل اقدام دیگری بکند و نمایندهای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد.[ 15]
با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 مجدداً بین ایران و اسرائیل رابطه برقرار شد، ولی موانع متعددی در جهت علنی شدن این رابطه در بین مردم مسلمان ایران و کشورهای منطقه وجود داشت و رژیم از توانایی لازم جهت برقراری رابطه بدون تنش با اسرائیل برخوردار نبود.
یکی از عمدهترین موانع داخلی، علمای اسلام و مردم مسلمان ایران بودند. از جمله علمای مشهوری که در این زمینه فعالیت گستردهای نمودند آیتالله کاشانی بود. این عالم مبارز اسلامی از آغازین سالهای تشکیل اسرائیل غاصب علیه تشکیل این کشور در منطقه اعتراض نمود و به سازمان ملل که یکی از عوامل این رژیم اشغالگر بود، بارها اعتراض و حمله کرد. ایشان در همین زمینه مردم مسلمان ایران را دعوت به برگزاری راهپیماییها و تجمعاتی در تهران نمود که هزاران نفر در آن شرکت کردند. آیتالله کاشانی پیشنهاد اعزام نیرو و کمک جهت اعزام به فلسطین و مبارزه با صهیونیستها را داد.[ 16]
در این دوره، امام خمینی(ره) که اصلیترین مخالف اسرائیل و آمریکا در منطقه و جهان و عامل داخلی آنها یعنی شاه محسوب میشد، و در واقع مبارزه با با اسرائیل به عنوان یکی از پایههای مبارزه ایشان به شمار میرفت، وارد عرصه شد و به بیان مواضع خود پرداخت.
یکی از مهمترین این موضعگیریها سخنرانی در مدرسه فیضیه قم و حمله به شاه و اسرائیل در این سخنرانی بود. روشنگری ایشان تأثیر بسزایی در مقابله مردم با رژیم پهلوی داشت. به خصوص آن که رژیم پهلوی با کمکهای خود به اسرائیل خشم مردم را برانگیخته بود. از جمله مهمترین دلایل تبعید امام خمینی(ره) نیز همین مسئله بوده است. در واقع محمدرضا پهلوی برای جلب رضایت صهیونیستهای یهودی اسرائیل و آمریکا حاضر شد یک مرجع دینی و بزرگ را که مورد احترام اکثر مسلمانان منطقه و جهان بود، از وطن خویش تبعید نماید و بدینوسیله، تضاد خود با مردم را به نهایت برساند، و به امید حمایت زورمداران جهانی دست به قتل و کشتار مردم بیالاید. در حقیقت، نطفه انقلاب اسلامی از همین تقابل نضج گرفت.[ 17]
3- اهمیت تسلط بر رسانههای گروهی
یهودیان در گذشته تاریخ، همواره مورد تحقیر و نفرت مردم قرار داشتند. چه آنان در همه جا، کارشان احتکار بیشتر مواد اصلی خوراکی و مصرفی مردم بود. همچنان که رفتار کریه و ناپسندشان در نزد اروپاییان نمونهای از زشتی و پلیدی آنان بشمار میآمد.
اکثر شعرا و ادبای اروپایی در اشعار و مقالات خویش به این بدبینی مردم نسبت به یهود اذعان کردهاند. داستان «تاجر ونیزی» از درامنویس مشهور انگلیسی که در آن شیلوک را به عنوان یک تاجر یهودی حریص، نیرنگباز، کینهتوز و خبیث معرفی میکند، بهترین مثال برای نشان دادن بدبینی عمومی مردم نسبت به یهودیان است.
با این وجود، صهیونیستها چگونه توانستند بر رسانههای فراگیر جهان سیطره پیدا کنند؟ این پرسش برای هر مسلمانی مطرح است. در پاسخ باید گفت که چنین وضعیت و موقعیتی نتیجه برنامهریزیها و زمینهسازیهای درازمدت بوده است. طبق این نقشهها، صهیونیستها توانستند با شستشوی مغزی مردم جهان، به ویژه مردم آمریکا و اروپا، چهره خود را از افرادی خبیث، مکار، آزمند، خونریز و ترسو، به صورت افرادی شجاع، نابغه، دارای پشتکار، آرمانگرا و هوشمند تغییر دهند.[18] صهیونیستها برای زمینهسازی جهت تشکیل حکومت و شستشوی مغزی سایر ملل نسبت به خود، دقیقاً از یک قرن قبل با هدف دستیابی بر مطبوعات برنامهریزی کرده بودند. یکی از سندهایی که ثابت میکند مطبوعات اروپا پیش از برپایی کنگره بال در سیطره صهیونیستها قرار داشت، مقالهای است در ماهنامه «انجمن گسترش مسیحیت در بین یهود» که در آوریل 1846 در این زمینه آورده است: روزنامههای سیاسی اروپا تا حدود زیادی تحت سیطره یهود است. براین اساس، چنانچه کسی بخواهد برای دستیابی به قدرت سیاسی با آنان رو در رو شود، بلافاصله مورد تهاجم گسترده مطبوعات قرار میگیرد.
در همین زمینه نشریه جئوگرافیک نیز در شماره 26 ژوئیه 1879 نوشت، مطبوعات تازه اروپا تا حدود زیادی تحت سیطره یهود است. آدمیرال ویلیام گایکار، در کتاب «مهرهها روی صفحه شطرنج» نوشته است، یک یهودی به نام آدام و ایزهاوبت، استاد علم لاهوت و حقوق بینالملل دانشگاه نگولدشتات آلمان، در سال 1776 میلادی انجمنی پنهانی برای یهودیان تأسیس کرد و آن را «انجمن نورانیان» نامید. وایزهاوبت برای تحقق هدف اصلی این تشکیلات که سیطره برجهان بود، اساسنامهای تنظیم کرد. در اصل چهارم این اساسنامه آمده است: نورانیان باید مطبوعات و تمام رسانههای دیگر را در سیطره خود داشته باشند.
همچنین در سال 1869 م خاخام یهودی «راشورون» در سخنرانی خود که در شهر «پراگ» در اهتمام یهود به تبلیغات ایراد کرد، چنین گفت: «اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت برجهان است، بیتردید مطبوعات و روزنامهنگاری دومین ابزار کار ما خواهد بود.» [ 19]
نخستین کنگره صهیونیسم در سال 1897 م، در شهر بال سوئیس به ریاست تئودور هرتصل، مهمترین نقطه تحول در شیوه شستشوی مغزی مردم نسبت به یهودیان را دستیابی بر رسانههای گروهی دانسته است و در بند دوازدهم قطعنامهای که در بال سوئیس در کنگره صهیونیست به تصویب رسید و به عنوان پروتکل رهبران صهیون معروف شد، چگونگی سیطره بر رسانههای فراگیر و به ویژه مطبوعات، که در آن زمان قدرتمندترین رسانه محسوب میشد، تشریح شده است. در بند مزبور آمده است:
تمام کانالها (رسانههایی) که بازگو کننده اندیشههاست باید به طور کلی در دست ما باشد. هرگونه چاپ و انتشارات باید به طور کلی در دست ما باشد.
ادبیات و مطبوعات، مهمترین و قدرتمندترین کانالهای تبلیغاتی و آموزشی است و باید زیر سیطره ما باشد. دشمنان ما نباید رسانهای در اختیار داشته باشند. هیچ خبری به هیچ کجا درز پیدا نکند مگر اینکه ما اجازه داده باشیم. ما مطبوعات مختلف با گرایشهای متفاوت خواهیم داشت و ..[ 20]
در قبال آن برنامهریزیهای دور و دراز بود که این پیروزیها به وسیله یهودیان حاصل شد. پس تصادفی نیست، بلکه سالها نقشه کشیدهاند و طراحی نمودهاند تا بدین نتیجه مطلوب دست یابند. به زعم آنان، موفقترین وسیلهای که میتوانستند توسط آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغییر دهند، سیطره و نفوذ بر رسانههای خبری جهان بود.
به غیر از مطبوعات در جهان معاصر اکثر وسایل ارتباط جمعی در دست صهیونیسم جهانی قرار دارد و با استفاده از آنها جهان را در جهت اهداف خود بمباران خبری میکنند. با مطالعه درباره رادیو و تلویزیونهای معروف جهان، خبرگزاریهای عمده جهان و نشریات بینالمللی و ... معلوم میشود که این مؤسسات تماماً در دست صهیونیستهاست. صهیونیستها سهامداران عمده و صاحبان اصلی کمپانیهای فیلمسازی، تئاتر و ... هستند و براساس تعالیم صهیونیستی از این وسایل در جهت اهداف نامشروع خود استفاده میکنند. لذا از آنجایی که یکی از اهداف و سیاستهای همیشگی رژیم صیهونیستی تسلط بر وسایل ارتباط جمعی میباشد؛ هنگامی که با کشورهای مختلف نیز رابطه برقرار میکنند کنترل افکار عمومی و هدایت آنها برای شکلدادن اذهان عمومی آن کشور در راستای سیاستهای صهیونیستی از جمله مهمترین برنامههای آنها است.
4- روابط مطبوعات دوران پهلوی با اسرائیل
هنگامی که رژیم پهلوی به صورت دو فاکتو، اسرائیل را به رسمیت شناخت و پای صهیونیستها به ایران باز شد، آنها به دنبال تغییر معتقدات مردم مسلمان ایران براساس مصالح و منافع خود برآمدند. در پی به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، برقراری رابطه با آن رژیم نیز پیگیری شده، در قالبهای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی توسعه یافت. یکی از جهات مهم این رابطه، ایجاد روابط فرهنگی با اسرائیل بود. نکته قابل توجه آن که، این روابط تجلی سیاستهای رژیم بود نه مردم ایران، زیرا مردم ایران مسلمان بوده و تجانسی با صهیونیستهای یهودی نداشتند. در بررسی روابط فرهنگی آنچه موردنظر این مقاله میباشد روابط مطبوعاتی رژیم با اسرائیل و صهیونیستها میباشد، از این منظر، منظور این نیست که تمامی نویسندگان، خبرنگاران و مطبوعاتیان با اسرائیل و رژیم صهیونیستی رابطه داشتند، بلکه تجلی سیاستهای رژیم بود که در قالب بعضی از مطبوعات، مدیران نشریات و روزنامهها و خبرنگاران و نویسندگان و یا مسئولین مطبوعاتی رژیم جامه عمل به خود میپوشید.[ 21]
از آنجایی که رژیم صهیونیستی یکی از اهدافش نفوذ و رخنه در وسایل ارتباط جمعی بود اهتمام زیادی در این زمینه به خرج داده و سعی نمودند با استخدام روزنامهنگاران و نویسندگان، مدیران نشریات و روزنامهها و ... برنامههایشان را در این زمینه عملی کنند. آنان با تلاش و کوشش گستردهای که در این زمینه داشتند، موفق شدند عدهای از مطبوعات و نویسندگان و مدیران و مسئولین مطبوعات را با خود همراه نمایند و از طریق آنها به اهدافشان نایل آیند. در این قسمت بر اساس اسناد ساواک به محورهای عمده این زمینهها میپردازیم که عبارتند از:
الف) رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و شکستن قبح رابطه با اسرائیل.
ب) تبلیغ پیروزیهای ارتش اسرائیل.
ج) ایجاد جنگ روانی برعلیه کشورهای عرب مسلمان.
الف) به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی
علیرغم آنکه ایران در سال 1328 اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و به صورت پنهانی با آن رژیم رابطه برقرار کرد، ولی این رابطه چنان آشکار نبود که مردم مسلمان ایران به روشنی از ابعاد مختلف آن آگاهی داشته باشند و یا در صورت ظاهرشدن این روابط در میان کشورهای همسایه ایران از جمله عراق، کویت و عربستان و سایر کشورهای عربی، اعتراضات گستردهای علیه رژیم پهلوی ایجاد مینمود که تبعات نامناسبی برای آنها داشت. براساس این تحلیلها روابط رژیم پهلوی با اسرائیل پنهانی بود؛ اما رژیم صهیونیستی به این حد قانع نبود و دنبال این سیاست بود که ایران روابطش را با اسرائیل علنی گرداند تا ضمن ایجاد شکاف در صفوف دول اسلامی، زمینه دشمنی بین آنها را مهیا سازد. حتی جنگ کشورهایی مثل ایران و عراق به نفع اسرائیل بود و مشغول شدن کشورهای اسلامی در جنگ با یکدیگر، کمشدن دشمنیها با اسرائیل را به دنبال داشت. لذا مسئولین سیاسی نمایندگی اسرائیل در ایران به طور مستمر از طریق عواملی که در مطبوعات داشتند دنبال طرح این مسئله توسط رژیم بودند که ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد. در راستای همین سیاست است که در یکی از اسناد ساواک میخوانیم:
ایران شناسایی اسرائیل را مورد بررسی قرار داده است:
بطوریکه خبرنگار بامشاد از محافل مطلع کسب اطلاع کرده است بدنبال تحولات اخیری که پیرامون روابط کشورهای عربی و منجمله عراق با ایران صورت گرفته است این بحث پیش آمده است که وزرات خارجه باید راجع به شناسایی حکومت اسرائیل و ایجاد رابطه سیاسی با آن دولت اقدام نماید زیرا شرایط گذشته و وضع فعلی هیچگونه دلیل قانعکنندهای را که موجب عدم شناسایی رژیم اسرائیل از طرف دولت ایران باشد نشان نمیدهد گرچه گفته میشود که ایران بخاطر دوستی با اعراب و روابطی که با آنها دارد تاکنون نخواسته است حکومت اسرائیل را که امروز بصورت یک واقعیت مهم سیاسی در عرصه سیاست خاورمیانه خودنمایی میکند برسمیت بشناسد لیکن محافل سیاسی اظهار میدارند که باید دید اعراب و حکومتهای آنها تاکنون رعایت دوستی و حق رابطه را با ایران کردهاند یا نه. با یک بررسی کوتاه پیرامون اقدامات و اعمال حکومتهای عربی این حقیقت تلخ آشکار میشود که آنها همواره مترصد فرصتهایی بودهاند که علیه حاکمیت و حقوق ایران دست به تحریک و دسیسه بزنند که نمونه آن دعوت از نماینده باصطلاح حکومت بحرین و تصمیم به تغییر نام خلیج فارس میباشد.[22]
در همین رابطه در سندی دیگر میآورد:
جعفرزاده کارمند مجله تهران مصور میگفت طبق توافقی که بین مهندس عبدالله والا، اسمعیل پوروالی و صفیپور مدیران جراید تهران مصور، بامشاد و امید ایران بعمل آمده قرار است در جلسه مصاحبه مطبوعاتی شاهنشاه که روز شنبه آینده خواهد بود در مورد شطالعرب و شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران از شاهنشاه سئوالاتی بعمل آید. توضیح آنکه سه نفر مزبور مرتباً با مقامات دولت اسرائیل در تهران ارتباط دارند و منظور اصلی آنها ابراز نظر صریح شاهنشاه در مورد شناسایی اسرائیل میباشد و موضوع شطالعرب هم حاشیه و باصطلاح برای رد گم کردن میباشد. [23]
البته این اقدامات با مشورت و نظر نمایندگی اسرائیل در تهران انجام میگرفت و شاید هم مقالاتی اینچنینی توسط آژانس یهود و رایزن مطبوعاتی سفارت اسرائیل نوشته میشد و در جراید به چاپ میرسید. یکی از اسناد حکایت از این مسئله دارد، بخوانید:
مطالب مندرج در جراید یومیه بامشاد و پست تهران دایر به شناسایی دولت اسرائیل از طرف دولت ایران توسط بهرام نورائی کارمند شهربانی تهیه و در اختیار جراید مزبور گذارده میشود.[ 24]
البته این همکاری نویسندگان و مطبوعات با رژیم و یا نمایندگی اسرائیل بیمزد و حقوق انجام نمیگرفت؛ بلکه آنها از این رهگذر به دنبال منفعت مادیشان نیز بودند. اسناد لانه جاسوسی در این باره حاکی است:
دکتر دوریل، نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای او از طریق عباس شاهنده، ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالک تهران مصور صورت میگیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یک صدهزار ریال به روزنامهنگاران پول داده است[25]
در تأیید پول گرفتن روزنامهنگاران از نمایندگی اسراییل در تهران برای چاپ مطالبی له صهیونیستها، در یکی دیگر از اسناد ساواک میخوانیم:
طبق تحقیقات معموله که هنوز تأیید نگردیده، آقایان مشروحه زیر: 1ـ بهرام شاهرخ 2ـ دکتر مصطفوی 3ـ اسماعیل پوروالی 4ـ کاظم مسعودی در مورد اینکه درباره شناسایی دولت اسرائیل با وزارت امورخارجه در تماس بودهاند توسط دکتر دوریل کلیمی در هتل پارک مبالغی دریافت داشتهاند که مبلغ پخش شده بین آنها معلوم نیست و گوینده مدعی است که وزارت امورخارجه محلی جهت پرداخت پول به روزنامهنگاران ندارد منتها بدینوسیله آنها را راضی نموده است.[ 26]
یکی از نشریاتی که در این زمینه فعالیت زیادی نموده و معمولاً مقالاتی به نفع اسرائیل مینوشت، روزنامه فرمان بود. عباس شاهنده صاحبامتیاز روزنامه فرمان در مقالهای درباره برقراری رابطه بین ایران و اسرائیل نوشت، خوب است که ما هم با اسرائیل رابطه داشته باشیم و در روزنامه چاپ و منتشر نمود.[ 27]
از جمله اقدامات دیگر نویسندگان وابسته به رژیم و محافل وابسته به کانونهای یهودی و صهیونیستی در این زمینه، مسافرت به کشور اسرائیل به نمایندگی از مطبوعات ایران بود. انجام این مسافرتها و چاپ گزارش سفر پس از بازگشت در نشریات، به نوعی شکستن قبح رابطه با اسرائیل بود. در اسناد ساواک در این زمینه میخوانیم:
سفارت ایران در کویت طی نامهای به وزارت امورخارجه به نقل از روزنامه الرأی العام به قلم آقای یوسف مساعید در مورخ دهم شهریور مقالهای منتشر کرده است که طی آن شدیداً به شش تن از روزنامهنگاران ایرانی که مدعی است به طور رسمی به عنوان نمایندگی از مطبوعات ایران به اسرائیل مسافرت کردهاند حمله نموده و در آخر افراد موردنظر را که بشرح ذیل میباشد، معرفی مینماید: 1ـ علیاصغر امیرانی، مجله خواندنیها 2ـ اسماعیل پوروالی، مجله بامشاد 3ـ اسعد خلیل رزم آراء، مدیر روزنامه مرد مبارز 4ـ دکتر بهزادی، مدیر مجله سپید و سیاه 5ـ اسماعیل رائین، خبرنگار مجله تهران مصور 6ـ کاظم زرنگار از نویسندگان اینترنشنال.[ 28]
به غیر ازافراد فوق تعداد زیادی ازخبرنگاران و نویسندگان مطبوعات به اسرائیل مسافرت کردند وبعضاً کتابهایی نیز به عنوان سفرنامه نوشتند.[ 29]
ب) تبلیغ پیروزیهای ارتش اسرائیل
از مهمترین عواملی که باعث تقویت روحیه یهودیان صهیونیست میشود، تبلیغات زیاد و اغراقآمیز از پیروزیهایشان در مقابل دشمنان است. به همین خاطر سعی مینمایند با تسلط بر رسانههای گروهی و هدایت آنها در بزرگ کردن پیروزیهایشان روحیه نیروهای خود را بالا ببرند. از اینرو، در زمان جنگ به این وسیله بیشتر احتیاج دارند. همچنانکه، به هنگام جنگ اعراب و اسرائیل، صهیونیستها جدای از بلندگوهای امپریالیستی و جهانی با استفاده از رسانههای کشورهایی که با آنها ارتباط داشتند سعی مینمودند پیروزیهایی را که نصیبشان شده بود، تبلیغ کنند تا ضمن تضعیف روحیه دشمن و تقویت جبهه خودی، نیروهایشان را برای نبردهای آتی آمادهتر نمایند.
از آنجایی که ایران با اسراییل رابطه داشت مسئولین نمایندگی اسرائیل در تهران دنبال جلبنظر رسانههای گوناگون از جمله رادیو و تلویزیون، نشریات و روزنامهها برای انعکاس پیروزهایشان بودند و قسمتی از مطالب نشریات به تبلیغ از پیشرفتها و پیروزیهای به اصطلاح عظیم یهودیان صهیونیست اختصاص مییافت. با توجه به حساسیت بحث اسرائیل در ایران، ساواک ضمن کنترل موضوع مواظب بود که از این رهگذر بحران، شورش و یا ناامنی متوجه رژیم نگردد. اسناد ساواک به نقل از روزنامه آیندگان میآورد:
اشغال آن قسمت از خاک اردن که اغلب امکنه مقدس یهود در آن قرار دارد احساسات شدیدی در میان مؤمنین ـ یهودی ـ کشور برانگیخته است و آنان این حادثه را خواست خداوند دانستهاند[30]
همانطور که در قسمت قبل ذکر گردید در قبال کمکهایی که داریوش همایون از اسراییل برای راهاندازی روزنامه آیندگان دریافت کرد، قول داده بود که مطالب این نشریه به نفع اسراییل علیه اعراب باشد. از قضا سال اول انتشار روزنامه آیندگان مصادف بود با وقوع جنگ 1967 اعراب و اسرائیل. در این جنگ سوریه تپههای جولان را از دست داد و صحرای سینا در مصر به تصرف اسرائیل در آمد و اعراب متحمل دومین شکست سخت در برابر اسراییل و حامیان غربی او شدند، به طوری که جمال عبدالناصر استعفا داد و طوفانی در دنیای عرب برپا شد. متعاقب این وقایع، افکار عمومی در ایران پشتیبان ملتهای مسلمان عرب و در ضدیت با اسراییل بود؛ اما دولت ایران با تمام قوا از اسرائیل حمایت میکرد و روزنامه جدیدالولاده آیندگان صراحتاً از پیروزی اسراییل ابراز شعف و با چاپ مطالب مختلف از آن پشتیبانی مینمود.
از جمله در یکی از اسناد ساواک درباره انتشار مطالب این چنینی در طرفداری از اسراییل آمده است: روزنامه آیندگان از اینکه اسراییلها جیپهای ساخت شوروی اعراب را ربودهاند اظهار خوشوقتی کرده است.[ 31]
مسئولین درباری و وابسته به بیگانه روزنامهآیندگان از جمله داریوش همایون، در قبال چاپ چنین مطالبی مورد اعتراض روزنامهنگاران مسلمان قرار میگرفتند، ولی واکنش او در مقابل آنها به خاطر آن که نمیتوانست جواب قانعکنندهای به آنان بدهد، حذفی بود و روزنامهنگاران ناراضی را اخراج میکرد. از جمله در یکی از جلسات هیئت تحریریه روزنامه آیندگان، محمد حیدری، روزنامهنویس جوانی که صفحه «زیر آسمان کبود»، را در این روزنامه اداره میکرد، نسبت به موضعگیری روزنامه اظهار نارضایتی کرد و در حضور سایر همکاران، داریوش همایون را به خاطر درج چنین مواضعی مورد انتقاد قرار داد. فردا که حیدری برای کار روزانه به محل روزنامه مراجعه کرد دربان جلوی در از ورود او جلوگیری کرد و دو خط نامه به او داد که همایون روی آن نوشته بود: از ادامه همکاری شما معذوریم.[32] یا آنها را از نوشتن مقالات و یا کاریکاتورهای ضد اسرائیلی منبع میکرد. نمونه آن کامبیز درم بخش کاریکاتوریست روزنامه آیندگان بود که هر روز بر اساس موضوعات و سوژههای خبری مطرح کاریکاتوری میکشید. میگفت: همایون اکیداً او را از کشیدن کاریکاتورهای ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی منع کرده و فقط دست او را در کشیدن کاریکاتورهای ضد شوروی باز گذاشته است.[ 33]
در همین زمینه داریوش آشوری، یکی از نویسندگان دوران رژیم پهلوی در دفاع از صهیونیستها و حمله به کشورهای اسلامی و در توصیف یهودیهای صهیونیست در مجله فردوسی مینویسد:
مسئله برضد یهود ایرانی و هر جای دیگر این نیست که تجاوزی صورت گرفته و پیروزی به دست آمده، مسئلهایست که این تجاوز و پیروزی یک تجاوز و پیروزی «یهودی» است که با هر نوع تجاوز و پیروزی دیگر فرق دارد. یهودیی که در طول دوهزار سال عادت داشتهایم به چشم حقارت و زبونی بنگریمش، آن یهودی طماع و ترسو حالا ملت دلیری شده است که برای بقای خود بهترین جنگها را میکند و این قابل تحمل نیست.[ 34]
همین نشریه در گزارش طرفدارانه دیگری از صهیونیستهای اسرائیلی درباره شکست مصر میآورد:
تأثر شکست: ساعت 9 شب، جمعه نوزدهم خرداد جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر طی نطق مفصل و تأثرانگیزی به افسانه وجودی خویش پایان داد. وی که بقول خود بالاخره پس از یازده سال فرصت ان را پیدا کرده بود که با مردم صادقانه و صریح حرف بزند اعلام داشت که در جنگ با اسراییل شکستهای فاحشی نصیب دولتش شده و سپس مسؤولیت همه این شکستها در قبال ملت مصر را برعهده گرفت و از همه عناوین و سمتها و مقامات خویش دست شست ... از این به بعد اعراب و یهودیان فرمولهای زندگی در کنار یکدیگر را باید پیدا کنند.[ 35]
مسئولین نمایندگی سفارت اسرائیل در ایران از هیچ کوششی فروگذاری نکرده و با پرداخت پول به نشریات، حتی دنبال چاپ گزارشهایی به نفع اسرائیل در نشریات در روزهای تعطیل بودند. در یکی از اسناد ساواک در این زمینه میخوانیم:
برابر اطلاع واصله در جریان جنگهای اسرائیل و اعراب در خرداد ماه جاری روزنامه اطلاعات و کیهان در نظر داشتند طبق معمول ایام تعطیل روزنامه منتشر ننمایند ولی عوامل اسرائیل توسط سفارت امریکا مبلغ یکصد و بیست میلیون ریال به این دو روزنامه پرداخت میکنند تا روزهای تعطیل نیز به انتشار روزنامه پرداخته و پیروزیهای اسرائیل را به موقع باطلاع مردم برسانند.[ 36]
در سند دیگری از پرونده اسرائیل در این باره آمده است:
جوعون بن حامی (وابسته مطبوعاتی سفارت اسراییل) با مدیران جراید و اربابان مطبوعات تماس دارد و فعالیتهایی از مشارالیه بمنظور درج مطالبی به نفع اسراییل در جراید کشور مشاهده شده است و بعضاً چنانچه مطالبی توسط نویسندگان برعلیه اسراییل در جراید کشور منتشر شود اصرار دارد که جواب مقالات مذکور را تهیه نموده تا برای روشن شدن اذهان عمومی چاپ و منتشر گردد.[ 37]
در بایگانی ساواک درباره اینگونه اقدامات مطبوعات در چاپ مقاله به نفع صهیونیستها سندهای زیادی وجود دارد و امکان آوردن همه آنها در این قسمت نیست، اما برای روشنگری بیشتر خوانندگان محترم تعدادی دیگر از این اسناد در بخش ارجاعات آمده است.[ 38]
ج) ایجاد جنگ روانی علیه کشورهای مسلمان و عرب
از جمله مهمترین محورهای موردنظر محافل صهیونیستی در ایران، ایجاد جنگ روانی علیه کشورهای مسلمان و مبارزین عرب بود، که از این راه ضمن درهم شکستن مقاومت کشورهای مسلمان باعث روحیه افراد خودی شده تا در جنگهای آتی توان مقابله با مسلمانان را داشته باشند. نشریات اسراییل و وسایل ارتباط جمعی هوادار صهیونیستها در اروپا و آمریکا ضمن اینکه سرنوشت آوارگان و واقعیت خشن اشغال اسرائیل را به فراموشی سپردند؛ پیروزی قهرمانانه اسراییل را بر اعراب تجاوزگر که عهد کرده بودند دولت یهودی را نابود کنند جشن گرفتند. ناشران آمریکا به شدت مشغول انتشار کتابهایی نظیر «شش روز در ژوئن» و «ضربت صهیون» که انعکاس صادقانهای از دید آمریکاییها و اسرائیلیها نسبت به جنگ بود شدند.
بررسی گزارشهای آمریکاییها در دوران جنگ نشان میدهد که به کرات اعراب موجوداتی جاهل، دارای چشمان حیلهگر و ترسو توصیف شدهاند. در حالی که اسرائیلیها موجوداتی پرکار، خوش برخورد و شجاع مجسم گردیدهاند. این کتابها و مقالات بیشمار و داستانهای رادیو و تلویزیون زیربنای محکمی برای نقش جدید اسراییل به عنوان نگهبان آمریکا در خاورمیانه فراهم کرد.[ 39]
در این راستا صهیونیستهای یهودی در ایران نیز جهت عملی شدن برنامههایشان با دادن پول و سایر امکانات دنبال درج مقالات و گزارشهایی در رسانههای گروهی و مطبوعات بنفع خودشان و علیه کشورهای مسلمان درگیر در جنگ از جمله فلسطین، سوریه، مصر و اردن بودند. در این زمینه اسناد متعددی از پرونده مطبوعاتی ساواک نیز به این مسئله دلالت دارد. از جمله در یکی از اسناد مجله فردوسی برعلیه کشورهای اسلامی میخوانیم:
رهبران عرب بارها این مطلب را گفتهاند و رادیوهایشان نیز این را دائماً تکرار کردهاند که هدفشان تنها برانداختن دولت اسرائیل نیست، بلکه محو یهود از فلسطین و آزاد کردن آن سرزمین است و من یقین دارم اگر این جنگ به پیروزی اعراب میانجامید کشتاری چندین برابر مهیبتر و جنایاتی بسیار وحشیانهتر روی میداد که حاصل انباشته شدن عقدههای چندین سالهی کین و انتقام است.[ 40]
دراین مقاله نویسنده ضمن معرفی اعراب مسلمان به عنوان انسانهایی کینهجو و عقدهای، دشمنی مسلمانان با اسراییل را جایگزین دشمنی مسلمانان با یهودیان کرده است. مؤلف کتاب نهضت امام خمینی(ره) نیز به همگام بودن رسانهها و مطبوعات ایران با صهیونیستها اذعان داشته، مینویسد:
دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای گروهی ایران نیز در رابطه با جنگ کاملاً در اختیار صهیونیسم بینالمللی قرار داشت و به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزکاران صهیونیستی به کار گرفته شد. تمام اخبار رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران بازگوکننده به اصطلاح پیروزیها، پیشرفتها و دستاوردهای اشغالگران فلسطین در جنگ ملتهای مسلمان و کشورهای اسلامی بود. رسانههای گروهی ایران بمببارانهای وحشیانه پایتختها و شهرهای کشورهای عربی، کشتار دستهجمعی مردم عرب و مسلمان، اسارت هزاران سرباز عرب، اشغال هزاران کیلومتر مربع از سرزمینهای اسلامی به دست صهیونیستها را با آب و تاب منعکس میکردند و به اصطلاح پیروزیهای برقآسا و درخشان اشغالگران فلسطین و شکست اعراب را همراه با تفسیرهای ارتجاعی و صهیونیستی به رخ ملت ایران میکشیدند و احساسات و عواطف میلیونها مسلمان ایرانی را به بازی میگرفتند.
این شیوه غیراسلامی رسانههای گروهی ایران و دهنکجیهایی که به ملت ایران و مسلمانان جهان در رابطه با جنگ میشد، تا آنجا اعصاب مردم را ناراحت و متشنج کرده بود که بسیاری بیاختیار به هنگام پخش اخبار پیروزیهای صهیونیستها که با آب و تاب نقل میشد رادیو خود را خُرد میکردند و بسیاری نیز روزنامههایی را که پیروزیهای صهیونیسم را با تیترهای درشت منعکس کرده بود، پاره پاره کردند.[ 41]
فعالیتهای تبلیغاتی مطبوعات ایرانی له صهیونیستها و جهت تضعیف روحیه کشورهای عربی مسلمان در ابعاد مختلف جنگ روانی صورت میگرفت. این رویکرد در روزنامه آیندگان که به دستور سازمان سیا و با حمایتهای آشکار رژیم اشغالگر قدس پا گرفت، نمود بیشتری داشت. از جمله در فاصله بین دو جنگ اسرائیل و کشورهای عربی مسلمان طی سالهای 1947 تا 1967 میلادی این روزنامه جهت ایجاد رعب و وحشت بین کشورهای اسلامی و تقویت روحیه صهیونیستها به تبلیغ از تجهیزات و آمادگی ارتش اسرائیل پرداخت تا به اربابانش خدمت کرده باشد و در همین زمینه صفحات زیادی از روزنامه را به این موضوع اختصاص داد که قسمتهایی از آن را در ذیل مرور میکنیم:
اسرائیل احتیاجات نظامی خود را از سوئد و امریکا تامین مینماید و به همین جهت کوشش برای خریداری 50 هواپیمای فانتوم را از آمریکا شروع کرده است.[ 42]
آرایش جنگی برای یک حمله عمیق: به هر حال آنچه مهم است این است که اسرائیلیها ظاهراً برای یک حمله عمیق به داخل شبکه دفاعی مصر آرایش جنگی بخود دادهاند.
روزنامه آیندگان در مقابل این تعریف و تمجیدها از اسراییل در محورهای مختلف تبلیغاتی در جهت تضعیف روحیه کشورهای مسلمان مطلب مینوشت. از جمله جهت ایجاد شکاف بین کشورهای مسلمان شایعه و یا اخبار مذاکره کشورهای اسلامی با اسرائیل را با تیترهای درشت منعکس میکرد از جمله درباره موادی که در بالا ذکر شد، مینویسد: «ملک حسین قصد مذاکره با اسرائیل را دارد.»[43] «دولت مصر در ساحل شرقی کانال سوئز دچار تشویق و نگرانی شدهاند[44]
یا اینکه با ارائه تصویری ضعیف و متزلزل از رجال و کشورهای اسلامی شسکت 1967 اعراب را پردامنه و پر حجم معرفی مینمود. در همین زمینه روزنامه آیندگان میآورد:
اساس رژیم مصر متزلزل است. تظاهرات ضد ناصر در مصر ـ در حمله به اسرائیل پنچ چریک عرب کشته شدند ـ اسرائیل به سوریه حمله میکند. [45]
روزنامه مرد مبارز در همسویی با همین محور تبلیغاتی مینویسد: عبدالناصر به سرطان مغز دچار شده و سه ماه بیشتر زنده نخواهد ماند و احتمالاً این سرطان به ریهها و گلو نیز سرایت کند. این روزنامه نوشته خود را مستند بگفته یک دیپلمات عرب کرده است که بتازگی از قاهره وارد لندن شده است[46].
این خبر از آن جهت مهم است که شخصیت محوری ناصر در مبارزه با اسراییل تضعیف شده، با فقدان او این مبارزه نیز پایان یافته تلقی میگردید.
مقصر دانستن کشورهای مسلمان از جمله مصر و عبدالناصر بخش دیگری از این جنگ روانی بود. روزنامه فریاد خوزستان در این باره میآورد: ماهیت جنگ اعراب و اسرائیل راستی چه بود؟ بیایید این مسئله را دور از هرگونه تعصب از روی کمال واقعبینی بررسی کنیم؟ آیا یک اختلاف دینی پیروان دو دین اسلام و یهود را برآن داشته بود که به قوه قهریه توسل جویند و به روی یکدیگر اسلحه بکشند؟ آیا اسرائیل قصد آن را داشت که از مرزها و حدود و ثغوری که قبلاً برای او تعیین شده بود تجاوز کند و قسمتی از خاک متعلق به مسلمانان را اشغال نماید؟ و آیا اعراب و اسرائیل از دیر باز باهم اختلاف دارند؟ ولی تا آنجا که بنده اطلاع دارم این بار آتش این اختلاف دیرینه موقعی از خاکستر بیرون آمد و شعله کشید که جمال عبدالناصر ناگهان خلیج عقبه را به روی اسرائیل بست؛ مانند دزدهایی که گردنهها را میبستند تا از کاروانیان باج بگیرند. عبدالناصر خلیج عقبه را بست تا از اسرائیلی ها باج بگیرد و این باج را به مصرف خرید اسلحه برساند و با آن سلاحها برادران مسلمان ما را در یمن درو کند.[ 47]
روزنامه دنیا نیز در مقالهای از صلحطلب بودن اسرائیل صحبت کرده است:
تنها آرزوی اسرائیلیها برقراری صلح با اعراب میباشد و قبل از شروع بحران خاورمیانه شب و روزی نبود که رادیو را روشن کنید و ایستگاه فرستنده رادیو اسرائیل را بگیرید و از زبان گوینده آن هم به زبان عربی نشنوید که آنها آماده برای صلح و آشتی با ممالک عربی میباشند ولی هرگز کشورهای عربی و فرستندههای رادیویی این ممالک به این تقاضاهای متوالی و پی در پی پاسخ مثبت ندادهاند.[ 48] خواننده محترم با مروری بر وقایع در طول چندین دهه گذشته کاملاً به صلحطلب بودن اسرائیلیها پی خواهد برد؟!!
5- نقش تشویقی مطبوعات در مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی
در اعتقادات مذهبی یهودیان علاقه بازگشت به ارض مقدس یکی از آرزوها و آمال آنها به حساب آمده و توده یهودیان با مطامع و مقاصد سیاسی سردمداران صهیونیسم کاملاً گره خورده است؛ به طوری که موریس کونوپنیکی در این باره گفته است: دست راستم بخشکد که اورشلیم، اگر فراموشت کنم.[ 49]
همچنین در کتب اعتقادی و سیاسی یهودیان مطالبی در اینباره یافت میشود که در یکی از آنها میخوانیم:
کلیمیان تبعید شده در سراسر دنیا، اورشلیم را فراموش نکردهاند. امید بازگشت به صیون و بازساختن معبد بزرگ، از خیلی پیش یکی از مظاهر لایتغیر زندگی یهود بوده است. نماز سهگانه، حتی اوراد تقدیس بعد از غذا، حاوی التجاهایی است برای بازگشت به اسرائیل. هر عروسی و هر سوگی، فرصتی است تا کلیمیان دلبستگی پایانناپذیر خود را به سرزمین قدیمیشان تجدید نمایند.[ 50]
گذشته از این با طرح تشکیل کشور اسرائیل مسئله مهاجرت اهمیت بسیاری یافت، به طوری که آباابان نیز همین معنی را تکرار میکند و میآورد: مهاجرت از احتیاجات حیاتی و ضروری و مقصد نهایی برای بقاء دولت اسرائیل میباشد.[ 51]
گذشته از این سابقه تاریخی، توجه به فلسطین و مهاجرت یهودیان به آنجا، با تشکیل رژیم اشغالگر اسرائیل در سال 1948 و ایجاد درگیریهایی بین مسلمانان و صهیونیستهای اشغالگر، نیاز رژیم اشغالگر قدس به نیرو برای مقابله با کشورهای عربی اسلامی از جمله، مصر، اردن، سوریه و فلسطین در دهه چهل مهاجرت هر بیشتر را اجتنابناپذیر نمود.[52] هر چند صهیونیسم جهانی و قدرتهای برتر جهانی از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه حامی اسرائیل بودند و از هیچ کمکی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی دریغ نمیکردند؛ ولی آن کشور از طرفی برای جنگهای دراز مدت و از طرف دیگر برای تغییر بافت جمعیتی کشور فلسطین نیاز ضروری به نیرو داشت. لذا آژانس یهود در سراسر جهان از جمله ایران با تبلیغ فراوان و صرف هزینههای گزاف دنبال مهاجرت یهودیان به سرزمین به اصطلاح موعود بود. این آژانس در ایران دوران پهلوی نیز بسیار فعال بود و تعداد قابل توجهی یهودی مهاجر از ایران و کشورهای همسایه از جمله عراق از طریق ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت داده شدند و ایران به عنوان یکی از پایگاههای مطمئن آنان برای چنین اقداماتی مطرح بود. زمینهساز این مهاجرتها نیز مطبوعات بودند که با چاپ مقالات متعدد از پیشرفتهای خارقالعاده اسراییل و بر شمردن مزایای مختلف آن رژیم اشغالگر و ارائه تصویری آباد و امکانات سرشار باعث تشویق عده زیادی از یهودیان برای مهاجرت به آنجا شدند. روزنامه آیندگان نیز با توجه به اهمیت این قضییه برای رژیم اشغالگر قدس، ضمن تبلیغ در این زمینه، گزارشها و اخبار آن را جهت اطلاع و تحریک یهودیهای داخل منعکس میکرد. یکی از اسناد مربوط به فعالیتهای روزنامه آیندگان در این باره حاکی است:
تلآویو: روز یکشنبه 560 مهاجرت یهودی شوروی وارد اسرائیل شدند. این بالاترین رقم ورود مهاجران شوروی در یک روز است. همچنین اینان برای نخستین بار به جای وین از راه رومانی وارد اسرائیل شدند.[ 53]
یکی از اسناد ساواک به نقل از روزنامه اطلاعات در جهت تشویق یهودیان جهت مهاجرت به فلسطین اشغالی میآورد:
پارلمان اسرائیل قانونی تصویب کرده که بموجب آن یهودیان ساکن شوروی آنهایی که از خاک شوروی خارج شوند میتوانند تبعه اسرائیل شوند و وزارت کشور اسرائیل میتواند تابعیت این کشور را قبل از مهاجرت به هر یک از یهودیان اعطا نماید. توضیح اینکه چون در قانون تصریح راجع به یهودیان شوروی نشده قانون جنبه کلی دارد لذا بعید نیست قانون مزبور شامل کلیه یهودیان جهان منجمله ایران باشد با توجه به اینکه رییس کمیته پارلمان اسرائیل گفته این قانون حالت ت ع م ل بیشتری به یهودیان نسبت به اسرائیل میدهد موضوع بیشتر حائز اهمیت میشود به همین جهت به منظور بررسی بیشتر اعلام میگردد و فتوکپی برش روزنامه متعاقباً ارسال خواهد گردید.[ 54]
پینوشتها:
- قرآن کریم، سوره مائده، آیه 86 : همانا دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکان را خواهی یافت. «ولایزالون یلونکم حتی یرودوکم عن دینکم ان استطاعوا». (آنان پیوسته علیه شما نبرد میکنند تا شاید بتوانند شما را از دینتان برگردانند.)
- Bedaman.
- در اوایل سال 1330 در مورد شیوه برخورد با اختلافات ایران و شرکت نفت انگلیس، میان رهبران بریتانیا و ایالات متحده آمریکا اختلاف جدی بروز نکرد. برخی مقامات دولت بریتانیا، تحت تأثیر سرویلیام فریزر، رئیس شرکت نفت انگلیس، از طرح مداخله نظامی علیه مردم ایران حمایت میکردند و دولت «دموکرات» پرزیدنت ترومن، تحت تأثیر افرادی چون جرج مکگی از ناسیونالیسم مصدق حمایت مینمود و آن را سپری استوار در مقابل «کمونیسم» و متعصبین مذهبی میانگاشت.
- دولت «دموکرات» آمریکا بر اساس این دیدگاه با طرح مداخله نظامی بریتانیا مخالفت میکرد و با دفاع از مصدق، سازش دو طرف نزاع را توصیه مینمود و صراحتاً به انگلیس اعلام داشت که «حق ایرانیان را به ملی کردن به رسمیت میشناسد.» در این چارچوب، ¬ ® اورل هریمن، نماینده مخصوص پرزیدنت ترومن، روز 13 تیر 1330 در رأس یک هیئت وارد تهران شد تا میانه مصدق را با دولت انگلیس آشتی دهد. مصدق نیز رسماٌ با میانجیگری دولت آمریکا موافقت کرده بود. در این میان «شبکه بدامن» بر اساس منافع گردانندگان آن در آمریکا و انگلیس، قصد داشت مسافرت هریمن را با شکست مواجه کند و دولتمردان آمریکایی را از توسعه «خطر کمونیسم» در ایران بترساند و زمینههای استراتژی خود ـ استقرار دیکتاتوری محمدرضا پهلوی ـ را فراهم سازد. در چنین شرایطی بود که سازمان جوانان حزب توده، که به شدت تحت نفوذ « شبکه بدامن» قرار داشت، تظاهرات وسیعی را علیه ورود هریمن ترتیب داد. از سوی دیگر، دستجات «حزب زحمتکشان» دکتر مظفر بقائی و «حزب ایران» و پان ایرانیستها به عنوان نیروی ضد کمونیست بسیج شدند و این تظاهرات به زد و خوردی خونین کشیده شد و به دستور سرلشکر بقائی، رئیس شهربانی دولت مصدق، به روی تظاهرکنندگان شلیک شد. (شهباری، عبدالله؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جلد 2؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ صص 181ـ182).
- 3. تظاهرات «تودهایها» در روزهای 25ـ 27 مرداد 1332، که مجسمههای شاه را به زیر میکشیدند و شعار «جمهوری دموکراتیک» سر میدادند، موجب هراس شدید مصدق و تمکین وی در برابر خواست هندرسن، سفیر دولت جدید آمریکا شد.
- هندرسن در ملاقات عصر 27 مرداد با مصدق به شدت او را از خطر سقوط سلطنت و قدرتگیری حزب توده ترساند. این تظاهرات از سوی دیگر سبب تشتت آراء و سردرگمی هیئت اجرائیه حزب توده شد و در نتیجه، رهبری حزب توده در روز 27 مرداد از اعضای حزب خواست که در خیابانها حضور نیابند. بدین ترتیب، موفقیت کودتا در قبال مقابله احتمالی سازمان نظامی حزب توده تضمین شد. ماهیت این حوادث سالها پنهان بود. بعدها در تحلیل حوادث 25ـ 28 مرداد 32 میان اعضای رهبری حزب توده اختلاف بروز کرد و عدهای از آنان عملیات «ماجراجویانه» فوق را به جناح کامبخش ـ کیانوری نسبت دادند. بقایای «جبهه ملی» نیز هیچگاه حزب توده را به خاطر حوادث فوق نبخشید و گناه اصلی سقوط مصدق را به این حزب منتسب ساخت. (شهبازی، عبدالله؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 183ـ 186).
- 4. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ جستارهایی از تاریخ معاصر ایران: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 183ـ 186.
- 1. دومین محور پروژه مشترک «بدامن» عملیات تبلیغی ـ فرهنگی بود که گروه وسیعی از نویسندگان و روزنامهنگاران و روشنفکران و دهها نشریه و روزنامه را در خدمت داشت. علیرغم عُلَُم کمسواد، شاپورجی یک تحصیلکرده کمبریج و کارشناس «جنگ روانی» بود. او با نثر روان، معلومات وسیع و احاطه خارقالعادهاش بر تاریخ و فرهنگ ایران و جهان، ¬ ®یک نویسنده برجسته محسوب میشد که قطعا بر تمامی اعضای شبکه روشنفکری ـ مطبوعاتی خود برتری تام داشت.
- از مهمترین اعضای شبکه مطبوعاتی و روشنفکری «بدامَن» باید به نصرتالله معینیان، دکتر مظفر بقایی کرمانی، علی جواهرکلام، عباس شاهنده، جعفر شاهید، مصطفی مصباحزاده، عباس مسعودی، هادی هدایتی، علیاصغر امیرانی، مهدی میراشرافی، عبدالرحمن فرامرزی، رسول پرویزی و ... اشاره کرد.
- دو سند زیر حکایت از کمک اسرائیل برای راهاندازی روزنامه آیندگان و تعهد داریوش همایون مبنی بر تبلیغ روزنامه آیندگان به نفع اسرائیل میباشد:
- ... آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل در تهران اظهار داشته است که داریوش همایون از او خواسته است که در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایهگذاری نمایند. او ضمناً گفته است که در صورتی که این سرمایهگذاری عملی شود تعهد مینماید که برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.
- داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد را که در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسرائیل بر له و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش کرده که آنها را به وزارت امورخارجه اسرائیل بفرستد و اضافه نموده که در سفری که به تلآویو کرده با مقامات وزارت امورخارجه اسرائیل راجع به این موضوع صحبت کرده و در آن وقت آنها از او پشتیبانی کرده و وعده کمک دادهاند.
- در سند دیگر میخوانیم: خرید یک دستگاه رتاتیو از سرمایهداران اسرائیل به وسیله داریوش همایون. داریوش همایون یکی از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفری که در ایام جنگهای شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یک رتاتیو از سرمایهداران اسرائیل را عنوان کرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگی آژانس اسرائیل در ایران و با کمک (عزری) نماینده اسرائیل در تهران که از دوستان داریوش همایون میباشد سرانجام موافقت کرده که دولت اسرائیل و یا سازمان صهیونیسم پرداخت اقساط فروش رتاتیو را عهدهدار شده و با پرداخت قسمتی از مخارج رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشند. در مقابل این مساعدت مالی که دولت اسرائیل و وزارت امورخارجه این کشور کرده او متعهد شده است که حمله به اعراب را در روزنامه مذکور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید. در هفته گذشته موافقت کامل وزارت خارجه (اسرائیل) و پشتیبانی از همایون به وسیله عزری به او ابلاغ گردید. (مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه آیندگان، ج 6، ص 33 و 34، مرکز بررسی اسناد تاریخی).
- تحقیقات محققان جدید کذب بودن تبلیغات یهودیان صهیونیست از کشتار یهودیان در اروپا را به اثبات رسانیده است.
- یهودی فرانسوی به نام دریفوس در فرانسه باتهام جاسوسی به نفع دشمنان فرانسه به محاکمه کشیده شد، عدهای از مردم فرانسه نسبت به او بدبین و خشمگین بودند و جمعی هم او را بیگناه مظلوم میدانستند و پس از چند دوره محاکمه نهایتاً تبرئه گردید. عدهای از متفکرین این ماجرا را دست ساخته صهیونیستها میدانند.
- زعیتر، اکرم؛ سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار؛ ترجمه: علیاکبر هاشمی رفسنجانی، چاپخانه حکمت قم، ص 94ـ 93.
- Theodore Herzel.
- عریش بلدهای است بین مصر و فلسطین که متعلق به مصر است و همانجایی که فرانسه با مصر قرارداد تخلیه مصر از فرانسویان را منعقد ساخت.
- همان، 94 ـ 96.
- همان، 98 تا 10.
- گونهای از شناسایی کشورها در عرصه بینالمللی است که بر اساس آن، دو دولت عملاً دارای روابط اقتصادی و تجاری هستند. در مقابل آن، شناسایی دوژور (رسمی و اعلامی) قرار دارد که طی آن مناسبات سیاسی ـ دیپلماتیک بین دو دولت برقرار میگردد.
- روزنامه کیهان، 24 اسفند 1328 ش .
- مذاکرات مجلس، روزنامه رسمی کشور، 17 تیر 1330
- فلاحنژاد، علی؛ مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 187.
- صحیفه نور؛ ج 1، ص 54.
- الرفاعی، فؤاد بن سیدعبدالرحمن؛ نفوذ صهیونیسم بر رسانههای خبری و سازمانهای بینالمللی؛ مترجم: حسین سروقامت؛ سازمان انتشارات کیهان، 1377؛ ج اول، ص 79.
- همان، ص 80.
- ابوغنیمه، زیاد؛ یهود در فرهنگ، تبلیغات و رسانههای غرب؛ مترجم: عبدالفتاح احمدی، مؤسسه امیرکبیر، 1380؛ صص 15 تا 18.
- همان، صص 19 و 20.
- اسناد ساواک، موضوع پرونده: مجله بامشاد، ص 41.
- همان، تاریخ 37/2/28.
- همان، تاریخ 37/6/08.
- اسناد لانه جاسوسی (اشغالگران قدس) شماره 36، دانشجویان پیرو خط امام؛ ص 16.
- اسناد موضوعی مجله بامشاد؛ ج 1، مورخ 8/6/40.
- اسناد ساواک؛ پرونده موضوعی روزنامه فرمان؛ ج 1، تاریخ 36/12/14.
- اسناد ساواک؛ پرونده موضوعی مجله بامشاد؛ ج 2، مورخ 47/5/24.
- از جمله این افراد عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان است. نامبرده پس از مسافرتی که به اسراییل داشته در برگشت کتابی منتشر کرد به نام خاطرات سفر به اسرائیل که در آن به شدت از اسرائیل تعریف و تمجید نمود. این کتاب با کمک مالی والانژاد، نماینده اسرائیل در تهران در تیراژ 6 هزار نسخه بچاپ رسید و تعدادی از این کتابها برای توزیع به اسرائیل ارسال گردید. شهید حجتالاسلام غلامرضا سعیدی در جواب او کتابی به نام «خطر جهود» در قطع جیبی منتشر کرد که بسیار خواندنی و در آن ایام با لحنی تند و مهیج اثر مطلوبی در جامعه داشت.
- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعی روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 46/9/26.
- همان، مورخ 46/11/02.
- خاطرات من و فرخ پهلوی، اسکندر دلدم؛ ج 1، صص 279 ـ 278.
- اسناد ساواک، پرونده موضوعی روزنامه آیندگان، ج 1، مورخ 46/11/02.
- مجله فردوسی، شماره 82، 46/4/20.
- همان ص 7.
- اسناد ساواک، پرونده اسراییل، مورخ 46/8/29.
- همان، مورخ 22/9/46.
- همانطور که در متن مقاله ذکر گردید مسئولین رژیم صهیونیستی در تهران با حمایت از جراید ایرانی دنبال چاپ مقالاتی له صهیونیستها در مطبوعات و در مقابل، حمله به دشمنان اسرائیل از طریق عکس، کاریکاتور، مقاله و گزارش بودند. در یکی از اسناد ساواک میخوانیم: آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسراییل در تهران اظهار داشته است که داریوش همایون از او خواسته است که در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایهگذاری نمایند. او ضمناً گفته است که در صورتی که این سرمایهگذاری عملی شود تعهد مینماید که برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و بنفع اسراییل تنظیم نماید.
- داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد که در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسراییل برله و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش کرده که آنها را به وزارت امورخارجه اسراییل بفرستد و اضافه نموده که در سفری که به تلآویو کرده با مقامات وزارت امورخارجه اسراییل راجع به این موضوع صحبت کرده و در آنوقت آنها از او پشتیبانی کرده و وعده کمک دادهاند.
- یکی دیگر از اسناد ساواک در همین زمینه میآورد: بعد از شروع جنگ اعراب و اسراییل فعالیت سفارتخانههای عربی و اسراییل بطور قابل ملاحظهای در مطبوعات تهران مشهود بود و در همان موقعیکه شایع شد سفارت کویت در تهران بخرج کردن افتاده است نمایندگی اسراییل هم به فعالیت پرداخت و از همان روزهای اول پس از مذاکراتی که عزری نماینده اسراییل با دکتر سمسار بعمل آورد شروع به ارسال اخبار یومیه اسراییل کرد این اخبار که ماشین شده است و فقط میتوان آن را در چهار یا پنج نسخه ماشین کرد روز اول صبح بعنوان دکتر سمسار ارسال میشد. اخباری که برای دکتر سمسار ارسال میشود بغیر از بولتن اخبار ستاره شرق است که از آن بعنوان عبدالله گلداری و حسین عدل هم ارسال میگردد.
- آنچه در بولتن اخیر ستاره شرق جلب توجه میکند نقل قسمتی از روزنامه است که اخباری به طرفداری از اسراییل انتشار دادهاند در این بولتن از روزنامههای کوشش، پست تهران، آژنگ و مجله بامشاد اسم برده شده است. باید یادآور شود که در روزنامه کیهان دکتر سمسار باتفاق همسرش به دعوت عزری به اسرائیل سفر کردهاند و اخیراً هم از ¬
- ® گلداری دعوت شد اما او بخاطر اینکه اقوامش در کشورهای عربی و مخصوصاً در کویت بسر میبرند از قبول این دعوت خودداری کرد. اما آنچه که ثابت میکند در کیهان دکتر سمسار از وجوه اسرائیلیها برخوردار شده است مخالفت شدید او با مطالبی است که بنحوی از انحاء بنفع اعراب است دکتر سمسار حتی در روزهای اول مطالبی را هم که شاهنشاه در پشتیبانی از اعراب بیان فرمودند سانسور میکرد و میگفت این مطالب را شاهنشاه گفتهاند اما اکنون با آن موافق نیستند. دکتر سمسار در حال حاضر از فرصت استفاده کرده و موبمو نظریات اسرائیلیها را در کیهان اعمال میکند و حتی به صاحب روزنامه هم میگوید که اینطوری دستور دادهاند.
- ریشههای ما هنوز زندهاند (داستان مردم فلسطین)؛ مترجم : محمود حکیمی؛ ج 3، انتشارات امید ایران، قم، ص 66 ـ 65.
- مجله فردوسی؛ شماره 82 مورخ 46/4/04.
- روحانیزیارتی، حمید؛ نهضت امام خمینی، ج 2، ص 234.
- روزنامه آیندگان، اسفندماه 1346.
- همان، مورخ 47/10/05، ص 6.
- همان، مورخ 47/10/05، ص 2
- همان، اسفند 1346.
- اسناد ساواک، پرونده اسراییل، مورخ 47/5/10.
- اسناد اسراییل در ساواک، ج 4، تاریخ 50/3/02.
- همان، تاریخ 50/3/04.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران؛ 1379، ص 43.
- کونوپنیکی، موریس؛ تعاون در روستاهای اسرائیل؛ ترجمه حمید اذلی؛ انتشارات دانشگاه تهران، 1349، ص 73.
- سازمانهای یهودی؛ پیشین، ص 431.
- ریشههای ما هنوز زندهاند (داستان مردم فلسطین)؛ ج 3، صص 12 تا 14.
- روزنامه آیندگان، مورخ 51/9/07، ص 2.
- اسناد اسرائیل در ساواک، ج 4، مورخ 50/3/02.
کتاب سقوط جلد اول موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات