جنبش دانشجویی و تاثیر از آموزه‌های امام در جریان نهضت پانزده خرداد


دکتر امیر اکبری (استادیار دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد)
3371 بازدید


جنبش و حرکت سیاسی در میان دانشجویان ایران هم پای تأسیس دانشگاه قدمت دارد. در عصر اختناق رضاخانی این حرکت‌های سیاسی در خارج از کشور به ویژه فرانسه و آلمان رشد یافته بود. در میان حرکت‌های سیاسی دانشجویان گرایش‌های چپ مارکسیستی که هم روی کرد ضد رژیمی و هم ستیز با اسلام را به همراه داشت نخستین هسته‌های منسجم سیاسی را با حمایت‌های شوروی تشکیل می‌داد. عزل رضاخان از قدرت و فضای سیاسی حاکم بر جامعه ایران در طی سال‌های 1320 تا 1332 که مجال برای آزادی‌های سیاسی و فعالیت احزاب را فراهم آورده بود سبب گردید تا حرکت‌های سیاسی و مذهبی دانشجویان با گرایش‌های ملی رونق گیرد. در کنار این مقولات فعالیت حزب توده و تبلیغات فراگیر فرقه ضالّه بهائیت رشد اسلام خواهی و رونق اندیشه‌‌های اسلامی را با تشکیل نخستین انجمن اسلامی دانشجویان را در دانشکده پزشکی ایران موجب گردید. علاقه و انگیزه پر شتاب به ایجاد انجمن‌های اسلامی مهندسان، پزشکان، بانوان و... در میان دانشجویان با آغاز حرکت انقلابی و اسلامی و موج اعتراضات امام در فاصله‌ سالهای 40 تا 42 توأم گردید. نضج‌گیری هسته‌های اسلامی دانشگاهی با فراخوان عمومی امام جهت ایجاد حیثیت اسلام، روح پر شور انقلابی و سیاسی دانشجویان را در جهت و راهی معین قرار داد که در سوق و گرایش‌های آتی آنان به مبلّغان روحانی انقلاب و اسلام همانند شهید مطهری اثر گذار بوده است. شناخت امام از نقش فعال دانشگاهیان و تأثیر تقویت موج اسلام خواهی در میان آنان سبب گردید تا در سخنرانی‌های امام همواره یک جناح مخاطب به حساب آیند. مطرح شدن امام به عنوان چهره شاخص مبارز ضد رژیم در جلب نظر دانشجویان و تهیه و تکثیر اعلامیه‌های امام در شهرهای مختلف و هم چنین ساماندهی دانشجویان در پیروی از خط امام و مقابله با رژیم در راستای احیای احکام اسلام کار آمد بود. این موج بعد از جریان پر شتاب خویش در 15 خرداد و با ماجرای تبعید امام خاموش نگردید. هر چند که بازتاب آن درخارج از کشور بسیار بیشتر از داخل و مهم‌ترین کانون منسجم مخالف رژیم به شمار می‌رفت اما در قالب وظیفة امر به معروف و نهی از منکر در میان دانشجویان معتقد به اسلام و وفادار به امام در مقابل بسیاری از کجرویهای دانشگاهیان هم چنان تداوم یافت تا در کوران انقلاب به عنوان مهم‌ترین حرکت انقلابی همسان با دیگر اقشار جامعه به عنوان یک تشکل دیر پا و پایدار به وظایف اسلامی خویش عمل نمودند.
 
پیشینه جنبش دانشجویی
دانشجویان در تاریخ نهضت‌ها و حرکت‌های سیاسی و رهایی بخش ایران، حضور فعال و دامنه‌داری داشته‌اند و پیوسته در برابر خودکامگی‌ها و ستمگری‌های فاجعه ‌بار زورمندان به مقابله و اعتراض برخاسته‌اند. البته سازمان‌های سیاسی و احزاب در این بین در تلاش بوده‌اند که فعالیت‌های دانشجویی را در کنترل خود داشته باشند. ناآرامی در دانشگاه بعد از تأسیس آن گاه به صورت‌های گوناگون و به بهانه‌های مختلف ادامه می‌یافت و هر روز بیشتر اوج می‌گرفت. دانشجویان نیز تلاش می‌نمودند تا به هر بهانه‌ای، اعتراضات خود را با شعار، اعلامیه‌، تظاهرات و اعتصابات مبازرات دانشجویی را تداوم بخشند.
جنبش دانشجویی به حرکت و کوشش جمعی و البته کمتر سازمان یافته دانشجویان در قیاس با احزاب، به منظور ایجاد تغییر یا حفظ وضعیتی خاص در جامعه در عرصه‌های گوناگون گفته می‌شود.[1] جنبش‌های دانشجویی معمولاً جزئی از جنبش‌های ایدئولوژیک و روشنفکر هستند که یا به صورت جنبش صنفی در پی منافع گروهی‌اند و یا جزئی از جنبش‌های سیاسی محسوب می‌شوند.[2] جنبش‌های دانشجویی قبل از 1342 را می‌توان به دو بخش قبل از تأسیس دانشگاه و بعد از تأسیس دانشگاه در ایران تقسیم نمود و سپس به تأثیرپذیری از حرکت بزرگ اسلامی 15 خرداد پرداخت.
الف) حرکت‌های سیاسی دانشگاهیان در خارج از کشور: در حقیقت حرکت‌های سیاسی دانشجویان و روشنفکران از عصر قاجار آغاز می‌شود. اعزام دانشجو به خارج زمانی به صورت یک خط مشی ثابت دولتی در آمد که شکست‌های فضاحت بار نظامی، بعضی از دولتمردان قاجار را متقاعد کرد که یادگیری دانش اروپاییان ضرورت دارد.[3] مدرسه دارالفنون که به روش اروپایی در آن تدریس می‌شد در 1859م دولت، 42 دانشجو و از جمله اولین گروه فارغ‌التحصیلان ممتاز دارالفنون را به فرانسه اعزام نمود تا در رشته‌های پزشکی نظامی و علوم مهندسی تحصیل نمایند که بعد از بازگشت به ایران در وزارت علوم مشغول به کار شدند. اما این افراد تحت نظارت شدید دولتمردان محافظه‌کار قاجار انجام وظیفه می‌کردند.[4] مطبوعات و جریانات فرهنگی اروپا زمینه حرکت روشنگری در جریان انقلاب مشروطه گشت.
«در سال 1901 م مجلس اولین قانون مربوط به اعزام دانشجو به خارج را به تصویب رساند، طبق شرایط از پیش تعیین شده هر ساله 30 دانشجو با بورس دولتی به اروپا اعزام می‌شدند که نیمی از این تعداد علوم نظامی و کشاورزی و نیمی دیگر در رشته‌های متنوع آموزش و پرورش تخصص پیدا کردند.»[5] تعدادی از دانشجویان که در اوایل سلطنت رضاشاه به اروپا اعزام شده بودند، به حزب کمونیست ایران که در خارج فعالیت داشت، گرایش پیدا کرده و در آلمان و فرانسه به فعالیت‌هایی علیه حکومت رضاشاه دست زدند. «یکی از این دانشجویان ایرج اسکندری بود که بعدها در کادر رهبری حزب توده قرار گرفت.»[6] رهبر گروه دانشجویی برلین نیز مرتضی علوی بود که در اواخر 1928 م در پاریس با اسکندری ملاقات کرد. مأموریت اسکندری بحث سیاسی با دانشجویان ایرانی در فرانسه و جذب افراد فعال و بالقوة سیاسی و تبادل اطلاعات با رفقایش در آلمان بود. در محفل دانشجویی علوی، تقی ارانی نیز حضور داشت که در آن زمان در دانشگاه برلین دانشجو بود. ارانی بعدها از چهره‌های برجسته جنبش چپ ایران شد.[7]
عبدالحسین تیمورتاش که مؤسّس حزب تجدد در دوره پهلوی اول بود، تحصیلکرده‌ی آکادمی نظامی سن‌پترزبورگ روسیه بود.[8] او بعدها وزیر دربار رضاشاه شد و قهرمان اصلاحات اتحاد شکل لباس در عصر پهلوی. «در اواخر سالهای دهه 1920 م دانشجویان چپ‌گرای ایرانی مقیم آلمان دست به تظاهرات و تبلیغات علیه رضاشاه زدند. از جمله در سال 1928 م در طول دیدار تیمورتاش وزیر دربار از‌ آلمان حرکات اعتراض‌آمیزی انجام دادند.»[9] رضاشاه در طول سلطنت کوتاه مدت خود اصلاحاتی را در کشور انجام داد که یکی از این اصلاحات، فرهنگی و تأسیس دانشگاه بود. البته می‌توان گفت که یکی از علل تأسیس دانشگاه علاوه بر توسعه فرهنگی، همین حرکات اعتراض‌آمیز دانشجویان خارج از کشور بر علیه رضاشاه بود که وی را بر آن داشت تا در کشور دانشگاه تأسیس نماید تا بتواند از این طریق حامی برای خود ایجاد نماید هر چند که از همان آغاز از حرکت‌های سیاسی دانشجویان هراس داشت.
ب) آغاز فعالیت سیاسی دانشجویان در داخل کشور: فعالیت‌های سیاسی دانشجویان در کشور با تأسیس دانشگاه آغاز شد. حرکت‌های سیاسی نخستین دانشجویان با توجه به فضای حاکم بر جامعه ایران بیشتر در قالب سه حزب توده، جبهة ملی و انجمن اسلامی بود.
1ـ حزب توده: با تأسیس دانشگاه مسئله‌ای به نام جنبش دانشجویی از سوی عده‌ای مارکسیست مطرح شد این روند با دستگیری افرادی که بعدها به گروه 53 نفر موسوم شدند، خاتمه یافت.[10] حزب توده توسط 27 نفر از اعضای گروه معروف 53 نفر در سال 1316 ش و توسط افرادی چون علوی، بهرامی، انورخامه‌ای تشکیل شد که هدف آن گسترش مارکسیسم در ایران بود.[11] به دنبال محدودیت‌هایی که از سوی حکومت‌ پهلوی بر فعالیت‌های حزب کمونیست ایران اعمال می‌شد، آن حزب تبلیغات خود را عمدتاً متوجه روشنفکران نمود.[12] در سالهای اولیه تأسیس دانشگاه تهران اغلب دانشجویان آزادی‌خواه، ملی‌گرا که وجه اشتراک سیاسی آنان تأمین استقلال سیاسی کشور و ایجاد حکومتی دموکراسی در ایران بود تحت‌تأثیر افکار کمونیستی قرار گرفتند.[13] در سال 1316 ش در دانشکده‌های حقوق، فنی دانشگاه تهران اعتصاب‌هایی از سوی گروه کمونیستی تقی ارانی و همفکران او که به تبلیغ مارکسیسم در میان روشنفکران می‌پرداختند، ترتیب داده شد.[14] «در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، تنها مؤسسه آموزش عالی کشور یعنی دانشگاه تهران تحت سلطه کامل سیاسی حزب توده در آمده بود.»[15]
در بهار 1322 سازمان جوانان حزب توده در محوطه دانشگاه یک باشگاه و یک اتحادیه دانشجویی تشکیل داد. در سال 1324 ش این اتحادیه به عنوان تنها نماینده رسمی دانشجویان در دانشکده‌های حقوق، علوم، فنی، ادبیات، پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی معرفی شد. در پائیز 1327، اتحادیه مزبور،‌ علیه قانون منع فعالیت‌های سیاسی دانشجویان در محوطه دانشگاه دست به تظاهرات موفقیت‌آمیزی زد. در اوایل دهة 1330 ش، منابع گوناگون تأیید کردند که بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران یا از اعضای حزب توده و یا از هواداران آن به شمار می‌روند. به طوری که مهدی بازرگان می‌گوید: «در آن روزها، مدیریت دانشگاه، دچار دردسر بزرگی به نام حزب توده بود.» [16] با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 دوران افول سیاسی حزب توده فرا رسید. در فاصله کودتا تا دو سال بعد و پیگیری رژیم و حامیان غربی آن، حزب توده در هم کوبیده شد.[17] حزب توده تا سال 1337 ش فعالیت‌های سیاسی داشت، حتی تا اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نیز به صورت محدود فعالیت می‌کرد تا اینکه در 1361 ش به انحلال کامل انجامید. حوادث سالهای 1335 تا 1332 ش نشان می‌دهد که در سال‌های اول و دوم کودتا هر چند که یک مبارزه جدّی با حزب توده می‌شود ولی از آن پس مبارزه با حزب توده، آرام آرام کاهش می‌یابد و کم‌رنگ می‌شود زیرا کنترل عقیدتی و سیاسی دانشگاه در طی حکومت شاه، هر نوع تعامل فکری و مبادله عقاید را غیرممکن ساخته بود!
2ـ حرکت‌های ملی‌گرایانه (جبهه ملی): واکنش دانشجویان در 16 آذر، حرکت‌های ملی‌گرایانه یا ناسیونالیستی از سوی افرادی در ایران انجام گرفت که حس ملی‌‌گرایانه آنان در رابطه با حوادث بحرانی کشور حرارت بیشتر داشت. این گروه تلاش‌های بسیاری در این زمینه انجام دادند که یکی از اقدامات ملی کردن صنعت نفت بود. این حزب از سال 1328 ش تشکیل گردید. با منع رژیم شاه و انگلیس از ورود دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی به مجلس پانزدهم و دخالت برای عدم انتخاب در مجلس شانزدهم سبب گردید تا حدود 18 نفر از افراد ملی‌گرا، در دربار تحصن کرده و سپس در منزل دکتر مصدق هسته اولیه جبهه ملی را تشکیل دهند.[18]
دکتر مصدق به عنوان پیشتاز جبهه ملی، لایحه ملی کردن صنعت نفت را به مجلس برد و پس از کش و قوس‌های فراوان توانست صنعت نفت ایران را ملی کند و پس از آن با حمایت‌های مردمی به عنوان نخست‌وزیری منصوب شود. اما اقدام ملی کردن نفت ایران سبب دشمنی ابرقدرت‌ها با وی و در نتیجه سرنگونی دولت او گردید. «به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 دکتر مصدق و جبهه ملی از قدرت کنار گذاشته شدند و بدین شکل، جبهه ملی با شکست کامل مواجه شد و از هم فرو پاشید.»[19] در سال‌های بعد از کودتا، یکی از هفت کمیته «نهضت مقاومت ملی» را کمیتة دانشگاه تهران تشکیل می‌داد و دانشگاه یکی از مراکز عمده نهضت مقاومت ملی به شمار می‌رفت. تظاهراتی که در 16 مهر 1332 در اعتراض به محاکمه مصدق و یاران او برگزار شد از سوی کمیتة دانشگاه ترتیب داده شد که منجر به تعطیلی دانشگاه، مدارس و بازار تهران شد.[20] «فکر مقاومت در مقابل کودتای 28 مرداد، از فردای آن روز در ذهن مبارزینی در قاب نهضت مقاومت ملی شکل گرفت.»[21]
اغلب رهبران جبهه ملی که در مرداد 1332،‌ دستگیر شده بودند در طول سال 1332 آزاد شدند و در اواخر سال 1333 با نام نهضت مقاومت ملی ظاهر شدند. اگر چه نهضت مقاومت ملی با امیدهای بزرگی شروع به کار کرد، اما در عرض چهار سال کاملاً از هم پاشید.[22] یکی از علل گرایش دانشجویان به نهضت مقاومت ملی وابستگی حزب توده به شوروی و نقش این احزاب در بحران آذربایجان و مواضع حزب در قبال واگذاری نفت شمال به شوروی بود.[23] این نهضت خود سبب واقعة 16 آذر 1332 گردید که نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی بود. امری که در واقع 16 آذر 1332 به وقوع پیوست ماهیت نظام دیکتاتوری را به بهترین نحو، نمایان ساخت. واقعه 16 آذر در پی بروز یکسری ناآرامی در روزهای 14 و 15 آذر در اعتراض به عملکرد دولت کودتا بود.
دکتر امینی، وزیر دارایی دولت کودتا، کوشش می‌کرد تا رابطه با انگلستان را تجدید کند. دولت زاهدی نیز روز 14 آذر را روز تجدید رابطه با انگلستان اعلام نمود و همچنین اعلام کرده بود که در همین روز نیکسون معاون رئیس جمهوری آمریکا به ایران وارد خواهد شد و دانشگاه به ایشان دکترای افتخاری اعطا خواهند نمود. به همین جهت از روز 14 آذر تظاهرات در گوشه و کنار شروع شد. روز 15 آذر تظاهرات گسترده‌‌ای در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در روز 16 آذر برای جلوگیری از هر گونه اعتراض، دانشگاه تقریباً اشغال نظامی شد. سربازان به بهانه اهانت دانشجویان به آنها وارد کلاس‌های درسی دانشکده فنی شده و چند نفر را دستگیر و با ضرب و شتم با خود بردند. این موضوع باعث خروج دانشجویان از کلاس به نشانه اعتراض می‌شود و با شعار «دست نظامیان از دانشکده کوتاه» دست به تظاهرات زدند که این امر موجب تیراندازی نظامیان به سوی دانشجویان شد و در جریان آن بیش از 30 نفر زخمی و 3 نفر به نام‌های احمد قندچی، آذر شریعت رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا به شهادت می‌رسند.[24] در واقع، واقعة 16 آذر نمایانگر عکس‌العمل رژیم نسبت به فعالیت‌های سیاسی دانشجویان بود، به نشانة آنکه هر عملی مخالف حکومت، در آینده نیز به همین شدت سرکوب خواهد شد.
3ـ حرکت‌های اسلامی (انجمن اسلامی دانشجویان): انجمن اسلامی دانشجویان بوسیله عده‌ای از دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران تشکیل شد. پایه‌گذاری این حزب در سال 1321 ش بود.[25] «برای مقابله با این حضور گسترده و ناگهانی دانشجویان توده‌ای بود که اولین انجمن‌ اسلامی دانشجویان در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در سال 1323 ش تشکیل شد. مهدی بازرگان، محمود طالقانی و یدالله سحابی از رهبران آن بودند.»[26] این انجمن آنچنان که از نامش پیداست با هدف مبارزه و دفاع از ارزش‌های اسلامی تشکیل شد و هر چند در ابتدا قدرتی نداشت اما توانست خود را حفظ کند و بعد با حضور امام خمینی در صحنه مبارزات سیاسی به عنوان یک مرجع بزرگ گرایش این گروه از دانشجویان به سوی امام بیشتر شد. فضای دانشگاه و جنبش دانشجویی در حد فاصل سال‌های 1320 ش به بعد بیشتر فضای کمونیستی بود به طوری که تعداد اعضای کمونیست 1500 نفر و تعداد دانشجویان مسلمان 70 نفر می‌باشد. از دیدگاه بازرگان ایجاد انجمن اسلامی دانشجویان با هدف مبارزه و دفاع در برابر توده‌‌ای‌ها و بهائی‌ها که دانشگاه را در اختیار داشته‌اند بوده است.[27] بر این اساس انجمن‌های اسلامی تنها نهاد خود جوش دانشجویی بود که به مقابله با نفوذ چپ‌گرا‌ها در دانشگاه پرداخته و یک نوع تشکل هر چند ضعیف را بوجود آوردند. این گروه به هیچ سازمان سیاسی وابسته نبود ولی با اندیشة اصلاح‌طلبی مذهبی، خواهان نوعی اصلاحات مذهبی بودند.
اساسنامه انجمن اسلامی دانشجویان در 4 بند و به شرح زیر می‌باشد:
1ـ اصلاح جامعه بر طبق دستورات اسلام.
2ـ کوشش در ایجاد دوستی و اتحاد بین افراد مسلمان و مخصوصاً جوانان
3ـ انتشار حقایق اسلامی بوسیله ایجاد مؤسسه تبلیغاتی و نشر مطبوعات
4ـ مبارزه با خرافات[28]
انجمن‌های اسلامی دانشجویان از وجود افرادی چون طالقانی، سبحانی، بازرگان، راشد، فلسفی، آموزگار، عمید، دکتر آذر، صدر بلاغی جهت سخن‌رانی استفاده می‌کرد.[29]
2ـ وقایع سال 1341 و اعلان آشکار مخالفت امام با رژیم پهلوی:
با آغاز دهة 1340،‌ رژیم خود را مسلط بر جامعه دانسته و در صدد تحقق شعار خود به منظور ایجاد تمدن بزرگ بر آمد. یکی از مهم‌ترین اقدامات در این زمینه، گسترش فضای دانشگاه و تعداد دانشجویان می‌باشد. در مجموع چندین عوامل سبب شد تا جنبش دانشجویی در جریان ورود امام به صحنه مبارزات سیاسی جهتی متفاوت با گذشته داشته باشد و نقش اساسی در تحولات بعدی انقلاب امام خمینی ایفا کند.
1ـ افزایش تعداد دانشگاهیان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی
2ـ ظهور ایدئولوژی حکومت اسلامی تحت‌تأثیر رهبرانی چون امام خمینی (ره) آیت‌الله مطهری، دکتر شریعتی که سبب به چالش کشیدن ایدئولوژی‌های سابق چون مارکسیستی و لیبرالی شد.
3ـ‌ ظهور رهبرانی از دورن دانشگاه در سمت استادی
4ـ ظهور و تأثیرپذیری از جنبش‌های دانشجویی خارج از کشور
5ـ استبداد سیاسی در ایران[30]
ظهور امام خمینی در سال 1341 به عرصه تحولات سیاسی ایران، تغییراتی در فرآیند سیاسی ایران، اجتماعی و اندیشه‌های دینی، با تأکید بر مبانی اسلام بوجود آورد. ایشان در کسوت مقتدرترین مرجع شیعه از یک سو در پی فرصتی بود تا رژیم شاهنشاهی را در اجرای نیات پلید خود و برنامه‌های غیراسلامی خود ناکام سازد و از سوی دیگر، حکومتی را بنیان دهد که مجری احکام دین اسلام باشد.[31] تصویب لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی و فاجعة مدرسه فیضیه قم سبب شد تا امام مبارزات خود با رژیم را به صورت علنی و آشکار اعلام کند.
الف) لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نقش دانشجویان در همراهی با امام: اسدالله علم که به  دنبال وعده‌های محمدرضا پهلوی به دولتمردان آمریکایی برای تداوم اصلاحات مورد نظر آن کشور به نخست‌وزیری منصوب شده بود (تیر 1341) لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به عنوان اولین برنامه در دستور کار دولت خود قرار داد.[32] این لایحه در سال 1341 در هیئت دولت به تصویب رسید. «این تصویب‌نامه در غیاب مجلس حکم قانون را داشت. در حقیقت این لایحه زمینه‌ساز لوایح دیگر بود.»[33] سه موضوع حساسی که علت اصلی مخالفت با آن بود، در 3 ماده قابل بررسی است:
1ـ حذف شرط مسلمان بودن از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان
2ـ حذف شرط مرد بودن از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان
3ـ رسمیت بخشیدن به سایر اقلیت‌ها و لغو رسمیت دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن.[34]
با این حساب این لایحه برای اسلام یک زنگ خطر محسوب می‌شد. زیرا در این لایحه قید سوگند به قرآن حذف شده بود و سوگند به هر کتاب آسمانی جای آن گذاشته شده بود.[35] این قانون، آزمایشی از جانب دولت علم برای مقابله با روحانیون بود و رژیم تصور می‌کرد رهبری مذهبی خود فعلاً تمرکز و قدرت اقدامی یکپارچه را ندارد.[36]
لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در حقیقت طرحی بود برای گسترش ادیان دیگر. به‌خصوص بهائیت که در آن زمان برخی از مسئولین کشور نیز بهائی بودند. امام نیز به این نکته پی برده بود و اعلام کرده بود: «در این صورت بهائیت هم باید در سطح ادیان الهی جایی پیدا کند.»[37] این سخن امام سبب مخالفت عمومی در کشور شد. البته هدف آمریکا از تصویب انجمن‌های ایالتی و ولایتی در دولت علم این بود که همان بلایی را که بر سر ملت فلسطین آورده و یهودیان را در آنجا مستقر کرده، بر سر ایرنیان نیز بیاورد و بهائی‌ها را به حکومت برساند.[38]
اگر واکنش امام خمینی در قبال تبدیل سوگند به قرآن، «کتاب آسمانی» و الغای شرط اسلام از شرایط انتخاب کننده و انتخاب شونده،‌ رژیم را در بن‌بست قرار نمی‌داد و به عقب‌نشینی وا نمی‌داشت، به رسمیت شناختن اقلیت‌های وابسته به امپریالیسم به اصطلاح مذهبی و سپردن سرنوشت ملت مسلمان ایران به دست آنان برای رژیم به سادگی امکان‌پذیر بود.[39] به دنبال اعلام تصویب نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در جراید عصر تهران، امام بی‌درنگ علمای طراز اول قم را به نشست وگفتگو پیرامون این تصویب نامه دعوت کرد و در نتیجه به مخالفت علنی علیه این لایحه پرداخت.[40] پس از حادثه 16 آذر 1332، سازمان ساواک تشکیل شد و متعاقب آن در سال 1335 ش، گارد دانشگاه به منظور کنترل هر گونه اقدام و فعالیت‌ دانشجویی تأسیس شد. اما با وجود کنترل شدید دستگاه‌های امنیتی، دانشجویان در مسائل مختلف سیاسی به صورت‌های گوناگون اعتراض خود را نشان می‌دادند.[41] یکی از این مسائل همان لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. تصویب لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی در واقع جرقه‌ای جهت شعله‌ور شدن حرکت انقلابی مردم ایران بود. زیرا حذف قید اسلام و سوگند به قرآن برای هیچ فرد مذهبی قابل تحمل نبود. به‌خصوص برای دانشجویان مذهبی که با تأسیس انجمن اسلامی سعی در حفظ اعتقادات و ترویج اسلام داشتند.
از سویی دیگر اعتراض‌های امام خمینی و سایر مراجع تقلید و نهضت آزادی نسبت به مسئله انجمن‌های ایالتی و ولایتی که اوج گرفت، جنبش دانشجویی نیز با یک مرجع مبارز آشنا شد.[42] که این آشنایی سبب شد تا دانشجویان مسلمان همپای روحانیون به مقابله با آن برخیزند.
در پی انتشار مقالاتی توسط برخی نشریه‌ها که خود را منتسب به دانشجویان می‌دانستند، در مقابل نیز دانشجویان با ابلاغ اطلاعیه‌ای حمایت خود را از روحانیون اعلام کردند؛ دانشجویان عزیز در ایران مجاهده و رهبری خردمندانه مرجع محترم تقلید و همکاری عموم مردم در مخالفت با انجمن‌های ایالتی و ولایتی که منجر به لغو آن از طرف رژیم گشت، اما روزنامه‌ها و مجلات از گوشه و کنار جسته و گریخته شروع به انتشار مقالاتی کرده‌اند که بر جمیع مسلمانان و مخصوصاًَ دانشجویان تحمل‌ناپذیر است. دانشجویان مسلمان دانشگاه در تمام موارد پشتیبان مراجع تقلید بوده و هرگز عملیات خلاف قانون دولت‌ها را تأیید نکرده‌اند. عوامل بیگانه می‌خواهند با یاوه‌گوئی‌ها بین علما و دانشجویان بدبینی ایجاد کنند و دانشجویان را در نظر روحانیون فاسد و بی‌بند و بار و بی‌علاقه به اسلام نشان دهند. ما دانشجویان اعلام می‌کنیم که دین و سیاست تفکیک ناشدنی است و هر چه روحانیون دستور بدهند برای ما مطاع است...؛ دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران.[43]
دانشجویان دانشگاه تهران با تشکیل متینگ بزرگی به قم شتافته، در صحن مطهر، مسجد اعظم و منازل علمای قم به تظاهرات دست زدند و پشتیبانی خود را از خواسته‌های علمای اسلام اعلام داشتند.[44] به این ترتیب لایحة انجمن‌های ایالتی و ولایتی با همکاری عموم مردم، دانشجویان و علما و روحانیون لغو گردید.
ب) فاجعه مدرسه فیضیه قم:‌ مراسم و تشریفات عید نوروز سال 1342 ش با سالهای قبلی تفاوت بسیاری داشت. یورش و حمله مأمورین امنیتی و انتظامی در آغاز سال 1341 ش و کشتار فجیع در قم، عید مردم را به عزا تبدیل کرده بود. زیرا دوم فروردین سال 1342 که مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع) بود، در مدرسه فیضیه قم مراسم سوگواری برپا شد. در‌ آنجا ابتدا آقای آل طه و سپس حاج انصاری قمی سخن‌رانی کردند که نیروهای پلیس و ساواک به جان طلبه‌ها و مردم افتادند و تعداد زیادی را شهید و عده‌ای را هم مجروح کردند.[45] طبق اعلان قبلی که قرار بود عزاداری از ساعت 4 بعد از ظهر در داخل مسجد فیضیه برگزار شود. ساواک نیز قصد داشت مراسم را بر هم بزند. طبق برنامه‌ تعیین شده، عده‌ای کماندوها و با لباس کشاورزان و در حالی که با چاقو و چوب مسلح بودند، بوسیله چند دستگاه اتوبوس از تهران وارد قم شدند. این عده هنگام برگزاری مراسم عزاداری، وارد مدرسه شدند و ضمن سر دادن شعارهایی به طرفداری از رژیم و شاه، مجلس را بر هم زدند و در نهایت درگیری میان مردم و مأمورین ایجاد شد. درگیری با نزاع یک طلبه با مأموری از نیروی مخفی رژیم آغاز شد. بسیاری از مردم وحشت‌زده از مدرسه فرار کردند. شماری از طلبه‌ها به طبقة بالای مدرسه رفتند و با پرتاب سنگ و آجر به نیروهای رژیم حمله کردند. نیروهای کماندو نیز در حین درگیری تعدادی از آنها را از بالا به پایین پرت کردند. پس از پایان درگیری، مقداری از اثاثیه و لوازم طلاب، کتاب‌ها که در میان آنها قرآن و مفاتیح و کتاب ادعیه نیز بود را به آتش کشیدند.[46] ظاهراً علت درگیری این بوده است که با پایین آمدن واعظ از منبر، یکی از مأمورین رژیم بلند شده و میکروفون را در اختیار گرفته و فریاد می‌زند «به روح پر فتوح اعلیحضرت فیقد رضاشاه کبیر صلوات»[47] که این قضیه سبب درگیری و به هم ریختن مجلس می‌شود.
امام خمینی در همان لحظة اولی که خبر یورش به مدرسه فیضیه را دریافت داشت، بی‌درنگ از منزل خارج شده و به میان مردمی که با یک دنیا وحشت و نگرانی در بیرون از خانة ایشان گرد آمده بودند شتافت و با قیافه‌ای عادی و سازنده عملاً به آنان دلگرمی و شجاعت بخشید.[48] امام همچنین در رابطه با حادثه فیضیه اعلامیه‌ای نیز صادر کردند که اعلامیه با این عنوان شروع می‌شود: «بسم‌الله الرحمن الرحیم ـ حمله سربازان مسلح با لباس مبدل و حال غیر عادی به مرکز روحانیت، هجوم مغول را تجدید کرد.»[49]
4ـ واکنش دانشجویان به تحولات سیاسی جامعه و تأثیرپذیری از اندیشه‌های انقلابی امام: نهاد سیاسی آموزش و پرورش که دانشگاه نیز جدای از آن نیست از وضعیت سیاسی و تصمیم‌گیریی‌های نهاد سیاسی جامعه جدا نیست.[50] با توجه به حوادث اتفاق افتاده در تاریخ معاصر ایران به‌خصوص عصر پهلوی دوم، دانشجویان که خود را مسئول در مقابل تحولات جامعه می‌دانستند به مقابله با اقدامات دولت‌های ایران که برخلاف استقلال و پیشرفت کشور بود، برخاستند، تحولات سیاسی جامعه شامل کودتای 28 مرداد، شکست جبهه ملی، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، حادثه فیضیه و همچنین قانون کاپیتولاسیون که عزت ایرانیان را لگد مال کرده بود می‌شد. با توجه به این قضیه که رابطه دانشگاه و جامعه با تعیین رسالت‌های دانشگاه در ارتباط هستند و جامعه و دانشگاه بر هم تأثیر می‌گذارند.[51] دانشجویان نیز وارد عرصه سیاسی شدند و به ترغیب مردم پرداختند. بنابراین ترغیب مردم از سوی دانشجویان باعث عمومیت یافتن تظاهرات و احساس خطر مسئولان امنیتی گردید. در اینجا نیز علل گرایش دانشجویان به امام خمینی و مرجعیت ایشان را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
الف) علل گرایش دانشجویان به امام و مرجعیت ایشان: همان‌طور که قبلاً ذکر شد با تأسیس دانشگاه حزب توده نفوذ خود در دانشگاه را آغاز کرد و توانست جمعیت عظیمی را جذب نماید در آن زمان حزب توده قوی‌ترین حزبی بود که در جامعه فعالیت داشت و تا حدودی توانسته بود در دولت مصدق نیز نفوذ کند. اما بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و محدود شدن فعالیت‌های حزب توده در نهایت انحلال آن در سال 1337 ش و همچنین شکست نهضت‌های مقاومت ملی دانشجویان دچار سرخوردگی شدند خلاء رهبری در میان دانشجویان در فاصلة سالهای 1332 تا 1341 ش سبب رکود فعالیت‌های دانشجویی می‌شود. البته در فاصله زمانی کودتا تا فوت آیت‌الله بروجردی به صورت جسته و گریخته نام یک شخصیت بر زبان‌ها جاری می‌شود که بعدها این اسم بعد از فوت آیت‌الله بروجردی و تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و حادثه فیضیه در تاریخ مبارزات مردم علیه استبداد جنبه تقدس می‌یابد که نام آن آیت‌الله خمینی به عنوان مرجع تقلید است.
اولین حضور دانشجویان در کنار روحانیون، فروردین 1340 می‌باشد. در این تاریخ در مراسم چهلم آیت‌الله بروجردی انجمن اسلامی دانشجویان به شکلی سازمان یافته شرکت کرد و با اتوبوس به قم رفتند که مورد استقبال روحانیون قرار گرفتند و این اولین حرکت سازمان یافته به شکل تظاهرات بود و در حقیقت سمبل پیوند طلبه و دانشجو بود.[52] این پیوند سبب تقویت پایگاه اجتماعی دانشجویان شد. «در طول تاریخ جنبش دانشجویی در ایران پیوند عمیقی که بین فعالیت‌های دانشجویی با حرکت‌های دینی و تفکرات مذهبی وجود داشته، حرکت جنبش دانشجویی در بین جامعة مردمی و بومی شده بود. پیوند دانشجویان با مراکز مذهبی بالاخص علمای دینی، پایگاه اجتماعی آنها را در بین مردم گسترش داد.»[53] نهضت امام خمینی نیز پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی در سال 1341 ش، آغاز شد. نهضت امام خمینی از نیمه دوم 1341 ش در جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی و برقراری ارتباط دانشجویان با وی، احساس رشد و شادابی در طیف مذهبی جنبش دانشجویی تقویت شد. زیرا با یک الگوی سیاسی در جایگاه مرجعیت مواجه بودند و خلاء رهبری برجسته را نداشتند. در آذر 1341 که اعتراض امام به مسئله انجمن‌های ایالتی و ولایتی اوج گرفته جنبش دانشجویی نیز با یک مرجع بزرگ آشنا شد.[54] مسئله و علل دیگر این بود که نقش امام تنها به افشاگری و تحریک افکار توده‌ها علیه رژیم محدود نمی‌شد. بلکه در نزدیک کردن و متحد کردن نیروهای ملی و روحانی تأثیر بسزایی داشت و راه را جهت پیوند حوزه و دانشگاه هموار می‌ساخت.[55] زیرا پس از فروپاشی حزب توده دانشجویان رهبر واقعی خود را یافته بودند.
ارتباط حوزه و دانشگاه و مبادلة پیام بین این دو مرکز علمی آینده‌ساز به انقلاب شتاب بیشتری بخشید و روحانی و دانشجو در کنار هم قرار گرفتند و در حقیقت مکمل یکدیگر شدند. «در سال 1342، پیروان آیت‌الله خمینی و مهمتر از همه، طلاب حوزة علمیه قم در کنار دانشجویان دانشگاه تهران در خط مقدم اپوزیسیون قرار گرفتند.»[56] از آغاز سال 1342، آیت‌الله خمینی به شجاع‌ترین سخنگوی مخالفین همه پرسی در خصوص اصلاحات پیشنهادی شاه تبدیل شده بود.[57] و شاید یکی دیگر از علل گرایش دانشجویان به ایشان همین شجاعت و اقتدار ایشان در خط مقدم مبارزه با استبداد باشد که توانست با رهبری درست، جنبش‌ها و اعتراضات را به سویی هدفمند ارشاد نماید.
یکی دیگر از علل گرایش دانشجویان به امام می‌تواند این نکته باشد که امام در اعلامیه‌های خویش دانشجویان را نیز مورد خطاب قرار می‌داد، مسئله‌ای که کمتر کسی به آن توجه می‌نمود. امام در سخنانی با حضور دانشجویان دانشگاه تهران در 21/3/1343، ضمن تشریح وضعیت اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی، وابستگی عدم استقلال کشور، نبود آزادیها و تصویر بدلی که از اسلام ارائه شده است،‌ از دانشجویان خواست که در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرند، تبلیغات مذهبی بکنند و حتی تظاهر به نماز خواندن کنند و وحدت مذهبی خود را حفظ کنند.[58]
ب) محرم سال 1342 و تحریم عید نوروز، حضور دانشجویان در صحنه فعالیت‌های مذهبی و سیاسی: عید نوروز 1342 مصادف شد با محرم 1383. رژیم شاهنشاهی توسط نیروهای امنیتی خود بعضی از اهل منبر را گرفته و به ساواک می‌برد و به واعظین اخطار می‌کرد که در ماه محرم نباید به جز ذکر مصیبت و مسائل، چیز دیگری روی منابر به مردم بگویند و از بازگویی سه مطلب پرهیز کنند:
1ـ علیه شخص اول مملکت سخن نگویند.
2ـ علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند.
3ـ مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است.
رژیم انگشت روی سه موضوع گذاشت که امام درست روی آنها حساسیت داشت.[59] اما امام در پاسخ به دستور رژیم طی نطقی اعلام کردند که: «تمام گرفتاری‌ها و اختلافات ما در این سه موضوع نهفته است. اگر از این 3 مسئله بگذریم اختلافی نداریم.»[60] تشدید سرکوب و خفقان، جنگ تبلیغاتی بر ضد روحانیون و همچنین اظهارات صریح رژیم مبنی بر ادامه سیاست‌های اعلام شده باعث تشدید اقدامات روحانیون در مخالفت با رژیم شد و «عید نوروز فرصت مناسب برای مقابله با جنگ روانی و تبلیغاتی بود؛ از این روی حضرت امام موضوع تحریم عید را ـ به مناسبت اقدامات دستگاه حاکمة ایران و تجاوزات آن به احکام مسلّم اسلام ـ در حضور تعداد کثیری از علما مطرح کردند و این پیشنهاد مورد قبول و تأیید آنان قرارگرفت.»[61] با نزدیک شدن عید نوروز 42 که مصادف با ماه محرم بود، فرصت دیگری برای امام پیش آمد تا به روشنگری و افشاگری دست بزند. بنابراین با دادن اطلاعیه‌ای به علمای بزرگ قم و دیگر شهرها اعلام کرد که امسال مسلمانان عید ندارند:
«بسم‌الله الرحمن الرحیم
خدمت ذی‌شرافت علماء اعلام و حجج اسلام دامت برکاتهم اعظم الله تعالی اجورکم چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش بهدم احکام ضروریة اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد لذا اینجانب عید نوروز را بعنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل‌الله فرجه جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم...»[62] دانشجویان نیز به تبعیت از اعلامیه‌ مرجع خود، شب یازدهم محرم 1383 تظاهرات باشکوهی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان پشتیبانی از امام خمینی آغاز شد. آنان با شعار «خمینی پیروز است» به سوی بازار حرکت کردند و از آنجا به طرف میدان شاه رفتند و پشتیبانی دانشجویان از امام را طی اعلامیه‌‌ای اعلام کردند.[63]
در مراسم عزاداری که در ماه محرم انجام شد، به راهپیمایی و تظاهرات منجر شد و این تظاهرات در تهران تا برابر کاخ مرمر و دانشگاه پیش رفت؛ و روز یازدهم محرم به وحدت بازار و دانشگاه و روحانیت انجامید.[64] روز عاشورا نیز که مطابق با 13 خرداد 1341 بود دسته‌ها به صورت هیئت عظیم عزاداری در خیابان‌ها ظاهر شدند و شعار «خمینی خدا نگهدار تو، ملت ایران طرفدار تو» به طرف میدان شاه به راه افتادند. آنان پس از عبور از میدان بهارستان به خیابان فردوسی رفتند و با نطق و خطابه، انقلاب سفید شاه را محکوم کردند و سپس به سوی دانشگاه تهران رفتند و با دانشجویان همگام شدند.[65] این تظاهرات‌ها و همگام‌ها با مردم در مراسم مذهبی نشان دهنده حضور گسترده دانشجویان در صحنه‌های مذهبی هستند. که حضور در این صحنه‌ها خود موجب تحکیم وحدت بیشتر دانشجویان با تودة‌ مردم و روحانیت می‌شد.
4ـ قیام 15 خرداد 1342 و تأثیر آن بر جنبش‌های دانشجویی داخل و خارج از کشور:
با نزدیک شدن محرم موضوع احضار امام مسکوت گذاشته شد ولی با سخن‌رانی ایشان در 13 خرداد 1342 (عاشورای 1383) رژیم تصمیم گرفت امام را به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی» بازداشت کند.[66] بنابراین به دنبال سخن‌رانی عصر عاشورای امام، عملیات رژیم نیز آغاز گردید و همزمان با دستگیری امام، اجتماعات و تظاهرات مردمی زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم و تهران و برخی شهرستان‌ها با هجوم نیروهای مسلح و مأمورین به خاک و خون کشیده شد. رژیم دانشگاه را با تانک و مسلسل و افراد مسلح به محاصره در آورد.[67]
حدود ساعت 3 بامداد 15خرداد هنگامی که امام خمینی برای نماز شب از خواب برخاستند، سر و صدای زیادی را از کوچه شنیدند. در ورودی را که باز کردند مشاهده نمودند مأموران از افراد محل مکان اقامت ایشان را جستجو می‌کنند. امام با مشاهده چنین وضعی خطاب به مأموران فرمودند: «روح‌الله خمینی منم، چرا اینها را می‌زنید... این چه رفتار وحشیانه است که با مردم می‌کنید؟ چرا به اصول انسانی پای بند نیستید؟ این چه وحشیگری‌ها است که از شما سر می‌زند؟» که مأموران با دیدن وی، او را دستگیر نموده و به طرف تهران حرکت کردند. قبل از طلوع آفتاب خبر دستگیری امام در شهر قم و سایر شهرها منتشر شد و قیام مردمی 15 خرداد آغاز شد.[68] مردم قم در حدود ساعت 6 صبح به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند و در حالی که شعار «یا مرگ یا خمینی» می‌دادند در چند خیابان دست به راهپیمایی و تظاهرات زدند. گزارش ساعت 9 صبح به ساواک رسید که ساعت 10 صبح تعدادی از نیروهای نظامی و امنیتی وارد عمل شدند و با تیراندازی شماری از مردم کشته و مجروح شدند.[69]
ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش در مورد قیام 15 خرداد می‌نویسد: «تظاهرات 15 خرداد 42، کاملاً سازمان نیافته و از پیش تدارک نشده بود و به همین دلیل ساواک از قبل اطلاعی درباره آن نداشت. اگر تظاهرات قبلاً تدارک می‌شد و دو موضوع در آن رعایت می‌گردید بدون هیچ تردید به سقوط محمدرضا می‌انجامید: اگر تظاهرکنندگان در حد یک گردان موتوریزه از ارتش به آنها می‌پیوست و با حدود 5000 نفر جمعیت به سمت سعد‌آباد حرکت می‌کردند، بدون تردید زمانی که این جمعیت به حوالی قلهک می‌رسید، محمدرضا با هلیکوپتر به فرودگاه می‌رفت. با رفتن او گارد در مقابل مردم تسلیم می‌شد و با این اطلاع محمدرضا با هواپیما ایران را ترک می‌کرد.»[70] با اینکه فردوست این قیام را آنی می‌دانست اما پاکروان مدعی بود که این قیام از پیش تعیین شده بود و از طریق دول خارجی تأمین می‌شد. «طرح انجام تظاهرات و اغتشاشات امروز به وسیلة یک دولت بیگانه تأمین گشته است.»[71] وی تأکید کرد «جمال ‌عبدالناصر، رئیس جمهوری مصر محرک این اغتشاش است.»[72]
پس از قیام 15 خرداد ترس محمدرضا پهلوی از امام خمینی به حدی نمایان است که مجبور به دستگیری امام می‌شود. فردوست که همواره یکی از نزدیکان محمدرضاشاه بود می‌گوید:
«پس از 15 خرداد 42 مسئله مبارزات امام خمینی یک مسئله جدی برای محمدرضا شد.»[73] در جریان 15 خرداد 42 با دستگیری امام خمینی تظاهرات و اعتراض‌های مردم اوج گرفت. دانشجویان نیز اعتراض خود را با پیوستن به مردم و هم مستقلاً اعلام کردند و با حرکت به سوی بازار تهران موجب تعطیلی بازار شدند.[74] تعدادی از دانشجویان نیز در دانشگاه‌ تهران پس از اطلاع از وقایع جاری، کلاس‌ها را تعطیل کردند و در محیط دانشگاه به راهپیمایی دست زدند. «در داخل دانشگاه تهران تظاهرات ادامه دارد. شعار پارچه‌ [ای] با خون تهیه کرده‌اند: دیکتاتور خون می‌ریزد، مرگ بر دیکتاتور خون آشام...»[75]
علاوه بر دانشجویان دانشگاه تهران، دانشجویان سایر دانشگاه‌ها از جمله: دانشسرای عالی تهران با تجمع در داخل و خارج دانشسرا، ضمن سر دادن شعارهایی علیه شاه، مردم را به شرکت در تظاهرات ترغیب و تشویق کردند.[76] این قیام پیامدهای دیگری نیز داشت‌ «وقایع خرداد 42 مبدأ تحکیم رابطة دانشجویان دانشگاه تهران با نهضت اسلامی قرار گرفت.[77] پیوستن دانشجویان به نهضت اسلامی که با مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شد در خرداد 42 استحکام یافت و آنان را بیش از پیش در صحنه مبارزات قرار داد و موجب شد که به مناسبت‌های مختلف نارضایتی خود را از عملکرد حکومت به شکل برگزاری تظاهرات، پخش اعلامیه‌ و تعطیلی کلاس‌های درس نشان دهند.
قیام 15 خرداد 42 و سخنان افشاگرانه امام خمینی بر ضد شاه نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور نیز عامل مهمی بود که جوانان و دانشجویان بتوانند صراحتاً به مخالفت با شاه پرداخته و از روحانیت دفاع نمایند.[78] پس از قیام 15 خرداد،‌ آیت‌الله میلانی پیامی به کنگره اسلامی دانشجویان مقیم اروپا نوشت و طی این نامه بر حمایت دانشجویان و روحانیون از یکدیگر تأکید کردند.[79] سرکوب خونین قیام 15 خرداد نقطه عطفی در مبارزات صلح‌آمیز و قانونی اپوزیسیون در طول سالهای پایانی دهه 1330 و سالهای نخست 1340 به حساب می‌آید. دیری نگذشت که مخالفت آشکار با رژیم غیرممکن شد و فقط تبعیدیان و دانشجویان خارج از کشور قادر به ادامه مخالفت بودند.[80] «در خارج از کشور دانشجویان به دلیل دوری که از جوّ خفقان داخلی توانایی بیشتری برای فعالیت علیه نظام شاهنشاهی داشتند. اولین نقطه‌های حرکت دانشجویی در خارج از کشور ابتدا در فرانسه و سپس در انگلستان صورت گرفت و از پیوند اتحادیه‌های دانشجویی در کشورهای مختلف دو کنفرانس جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» به وجود آمد که در کشورهای مختلف پایگاه داشت گرچه بر اساس نامه، کنفدراسیون یک سازمان صنفی بود ولی از همان ابتدا در مسیر کاملاً سیاسی افتاد. کنفدراسیون از جریان‌های سیاسی موجود در ایران متأثر بود و نقش مهمی در مبارزات دانشجویی خارج از کشور به عهده داشت و به رغم وجود اختلاف در آن وضعیت با شاه متفق‌القول بودند.»[81] این قیام کنفدراسیون را به نتایج تازه‌ای رساند و آنان را به مبارزه‌ای آشتی‌ناپذیر با رژیم ایران فرا خواند.[82] دانشجویان مسلمان و متعهد ایرانی برون مرزی نیز در ارتباط مردم با امام نقش بسزایی داشتند. «ارتباط گسترده دانشجویان و مبارزان ایرانی برون مرزی با امام که قهراً در اوج گسترش مبارزات دانشجویی در خارج و حتی در داخل بی‌تأثیر نبود، مایه نگرانی و اضطراب رژیم ایران بود.»[83]
به دنبال قیام 15 خرداد، گرایش‌های اسلام گرایانه در بین دانشجویان مبارز خارج از کشور رشد یافت. این گرایش اسلام گرایانه در کنفدراسیون سبب شکل‌گیری اپوزیسیون اسلامی شد و بعدها با عنوان انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداختند.[84] این روند بعد از قیام 15 خرداد تداوم یافت چنانکه برای خنثی کردن فعالیت‌های دانشجویان گویا رژیم شایع کرده بود که امام خمینی با دانشجویان قطع رابطه کرده است که در ملاقات دبیر امور بین‌المللی کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی با امام که در تاریخ 4 دی ماه 1345، انجام گرفت، امام با اعلام پشتیبانی قاطع از دانشجویان و وعده همکاری و همراهی با آنان به شایعات قطع ارتباط امام با امت به کلی پایان داد.[85]
بعد از قیام 15 خرداد 1342 و دستگیری امام خمینی به تدریج بر محبوبیت ایشان در بین دانشجویان افزوده شد.[86] زیرا در این زمان، امام در حقیقت با مخالفت علنی با حکومت شاه و سلطة آمریکا و اسرائیل بر کشور، نقطه آغاز مبارزه و استقلال کشور را فراهم کرده بود. هر چند که بعد از تبعید، رابطة مستقیم امام با طیف مذهبی دانشجویی قطع شد اما قیام همچنان به رهبری ایشان ادامه یافت تا اینکه در بهمن 1357 انقلاب به پیروزی رسید.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
منابع و مآخذ
1ـ متین، افشین،‌ کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور 57 ـ 1332، ترجمه، ارسطو آذری، شیرازه، تهران، چ اول، 1378 ش.
2ـ ضیاء ظریفی، ابوالحسن، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، شیرازه، تهران، چ اول، 1378 ش.
3ـ کولایی، الهه، استالینیسم و حزب توده ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول 1378 ش.
4ـ نظرپور، مهدی، نصر اصفهانی، علی، بنیانهای انقلاب اسلامی ایران، فرهنگ مردم، چ اول، بی‌جا، 1380 ش.
5ـ نصر اصفهانی، محمد، نصر اصفهانی، علی، بینان‌های انقلاب اسلامی ایران، فرهنگ مردم، چ اول، بی‌جا، 1380 ش.
6ـ یوسفی اشکوری، حسین، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان (در تکاپوی آزادی)  چ 1، بنیاد فرهنگی بازرگان، تهران، 1376 ش.
7ـ جمعی از نویسندگان انقلابی متمایز جستارهایی در انقلاب اسلامی ایران، بوستان کتاب (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چ اول، 1385 ش.
8ـ منصوری جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1377 ش.
9ـ باقری علی، خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، حوزه هنری (سازمان تبلیغات اسلامی)، تهران، چ اول، 1376 ش.
10ـ امینی، دکتر علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صدای معاصر، تهران،       چ اول، 1381 ش.
11ـ کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی،‌ ج 2،‌ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1381 ش.
12ـ باقی، عمادالدین، جنبش دانشجویی ایران (از آغاز تا انقلاب اسلامی)، ج 1، جامعه ایرانیان، تهران،    چ اول، 1379 ش.
13ـ صنعتی محمدحسین، پایان پادشاهی، آیین تربیت، مشهد، چ اول، 1380 ش.
14ـ عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، نشر کتاب سیاسی، تهران، چ پنجم، 1371 ش.
15ـ شوکت، حمید، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) از آغاز تا انشعاب، عطایی، تهران، چاپ اول، 1378 ش.
16ـ روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، عروج، تهران، چاپ پنجم، 1381 ش.
17ـ کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی:‌ تهران، چاپ اول، 1381 ش.
18ـ میزبانی، مهناز و صدری منیژه و سلیمی، حشمت‌الله، نقش مساجد و دانشگاه در پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1383 ش.
19ـ کاظمیان، مرتضی، مرتضی، نظام سلطنتی، بحران هژمونی و اقتدار، قصیده سرا، تهران.
20ـ رهبری، دکتر مهدی، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران، دانشگاه مازندران، بابلسر، چاپ اول، 1384 ش.
21ـ‌‌ آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه دکتر محسن شانه‌چی و دیگران، مرکز، تهران، چاپ دهم، 1385 ش.
22ـ فردوست، ارتشبد حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 1، اطلاعات، تهران، چاپ بیست ویکم، 1386 ش.
23ـ شرف‌زاده بردر، محمد، انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران، معاونت پژوهشی انتشارات پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1383 ش.
24ـ روحانی، سید حمید، اسناد انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول،‌ 1369 ش.
25ـ محمدی، محمدمهدی، آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی در ایران، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، چاپ اول، 1379 ش.
 ________________________________________
[1].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویان در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1381 ش،‌ ص 61.
[2].رهبری،‌ دکتر مهدی، در‌آمدی بر جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی‌ ایران، دانشگاه مازندران، بابلسر، چ اول، ص 151.
[3].متین، افشین، کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج کشور 57 ـ 1332 ش، ترجمه ارسطو آذری، شیرازه، تهران، چ اول، 1378 ش، ص 29.
[4].همان کتاب، ص 38.
[5].متین، افشین، کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویی ایران، ترجمه ارسطو آذری، ص 42.
[6].همان کتاب، ص 46.
[7].متین، افشین، کنفدراسیون، ص 49.
[8].آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: دکتر حسن شانه‌چی و دیگران، مرکز تهران،‌ چاپ دهم، 1385 ش، ص 110.
[9].متین، افشین، کنفدراسیون، ص 47.
[10].رهبری، دکتر مهدی، در آمدی بر جامعه شناسی انقلاب اسلامی ایران، ص 152.
[11].کاظمیان، مرتضی، نظام سلطنتی، بحران هژمونی و اقتدار، قصیده سرا، تهران، بی‌تا، ص 117.
[12].کولایی، الهه، استالینیسم و حزب توده ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1376 ش، ص 82.
[13].میزبانی، مهناز و دیگران، نقش مساجد و دانشگاه در پیروزی انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1383 ش، ص 150.
[14]. کولایی الهه، استالینیسم و حزب توده ایران، ص 52.
[15]. متین، افشین،‌ کنفدراسیون، ص 60.
[16]. ضیاء ظریفی، ابوالحسن، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، ص 36.
[17]. صنعتی، محمد حسن، پایان پادشاهی، آیین تربیت، مشهد، چ اول، 1380 ش، ص 130.
[18]. نظرپور، مهدی و لطیفی، لطفعلی، جریان شناسی، معاونت آموزش نیروی مقاومت بسیج سپاه تهران، چ چهارم، 1382 ش، ص 25.
[19].نظرپور، مهدی، جریان شناسی، ص 27.
[20].میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب،‌ ص 238.
[21].نصر اصفهانی، محمد و نصر اصفهانی علی، بنیان‌های انقلاب اسلامی ایران، فرهنگ مردم، چ اول، 1380 ش،      ص 117.
[22].آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ص 419.
[23].میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب، ص 151.
[24].رهبری، دکتر مهدی، در آمدی بر جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی ایران، ص 153. میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه در پیروزی انقلاب،‌ ص 238.
[25].یوسفی اشکوری، حسین، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان (در تکاپوی آزادی)، ج 1، بنیاد فرهنگی بازرگان، تهران، 1376 ش.
[26].متین، افشین، کنفدراسیون، ص 63.
[27].یوسفی اشکوری، حسین، سیری در زندگی، آثار و افکار مهندس بازرگان، ص 168.
[28].همان کتاب، ص 168.
[29]. همان کتاب، ص 170.
[30].رهبری، دکتر مهدی، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب ایران، صص 155 و 154.
[31].جمعی از نویسندگان،‌ انقلابی متمایز جستارهایی در انقلاب اسلامی، بوستان کتاب (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه   عملیة قم)، قم، چ اول، 1385 ش، ص 37.
[32].میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه‌ها، ص 243.
[33].منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1377 ش، ص 228.
[34]. منصوری، جواد، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 230.
[35].باقری، علی،‌ خاطرات 15 خرداد، دفتر پنجم، حوزه هنری (سازمان تبلیغات اسلامی)، تهران، چ اول، 1376 ش،‌ ص 18.
[36].امینی، دکتر علیرضا، تحولات سیاسی اجتماعی ایران در دوران پهلوی، صدا معاصر، تهران،‌ چ اول، 1381 ش، ص 206.
[37].کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج 2، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1381 ش، ص 54.
[38].کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج 2، ص 71.
[39].روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، عروج، تهران، چ پنجم، 1381 ش، ص 146.
[40].همان کتاب، ص 149.
[41].میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه، ص 154.
[42].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 302.
[43].کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ج 2، ص 371 ـ 370.
[44].روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، ص 182.
[45].باقری، علی، خاطرات قیام 15 خرداد، ص 48.
[46].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 555.
[47].امینی، دکتر علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، ص 275.
[48].روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ص 356.
[49].باقری،‌ علی، خاطرات 15 خرداد، ص 49.
[50].شرف‌زاده بردر، محمد،‌ انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌های ایران، ص 68.
[51].همان کتاب، ص 82.
[52].باقی، عماد‌الدین، جنبش دانشجویی ایران (از ‌آغاز تا انقلاب اسلامی) ج 1، جامعه ایرانیان، تهران، چ اول، 1379 ش، ص 74.
[53].محمدی، محمدمهدی،‌ آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی در ایران، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه صنعتی شریف، تهران، چ اول، 1379 ش، ص 279.
[54].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 301.
[55].روحانی، سیدمحمد، نهضت امام خمینی، ص 324.
[56].متین، افشین، کنفدراسیون، ص 155.
[57].همان کتاب، ص 164.
[58].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 302.
[59].امینی، دکتر علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ص 227.
[60].صنعتی، محمدحسن،‌ پایان پادشاهی، ص 141.
[61].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 355.
[62].روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ص 315.
[63].همان کتاب، ص 439.
[64].عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، نشر کتاب سیاسی، تهران، چ پنجم،‌ 1371 ش، ص 459.
[65].امینی، دکتر علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، صص 278 و 277.
[66].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2 ، ص 11.
[67].عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، ص 460.
[68].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 14.
[69].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 16.
[70].فردوست، ارتشبد حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، اطلاعات، تهران، چ بیست و یکم، 1386 ش، ص 513.
[71].جمعی از نویسندگان، انقلاب متمایز، ص 40.
[72].همان کتاب،‌ ص 40.
[73].فردوست، ارتشبد حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 517.
[74].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 302.
[75].منصوری، جواد، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 2، ص 22.
[76].میزبانی، مهناز، نقش مساجد و دانشگاه، ص 159.
[77].همان کتاب، ص 247.
[78].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 271.
[79].روحانی، سید حمید، اسناد انقلاب اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی، ج اول، 1369 ، صص 192 ـ 187.
[80].متین، افشین، کنفدراسیون، ص 169.
[81].محمدی، محمدمهدی، آسیب‌شناسی جنبش دانشجویی در ایران، ص 279.
[82].شوکت، حمید، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملیه) از آغاز تا انشعاب، عطایی، تهران، چ اول، 1378 ش، ص 170.
[83].روحانی، سیدحمید، امام خمینی، ص 268.
[84].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 234.
[85].روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی،‌ ص 269.
[86].کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، ص 303.


پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 42