دلایل و نتایج مبارزه رژیم پهلوی با دین و روحانیت از نگاه امام خمینی


5333 بازدید

دلایل و نتایج مبارزه رژیم پهلوی با دین و روحانیت از نگاه امام خمینی

 «اروپاییان از سال‌های بسی طولانی این نکته را دریافتند که با نفوذ روحانیت و قوت و علاقه دین‌داران به دین‌، ممکن نیست به آسانی بتوانند استعمار ممالک اسلامی کنند و منابع ثروت آن‌ها را از دست آن‌ها بی‌چون و چرا بربایند و مقاصد استعماری یا استثماری خود را عملی کنند و چنین تشخیص دادند که ریشة علاقه‌مندی توده به دین تبلیغات روحانیین اسلام است و با علاقه‌مندی توده به روحانیت ممکن نیست علاقه به دین‌داری را از آن‌ها گرفت. آن‌ها دیدند برای یک پیمان دخانیات [امتیاز تنباکو] با آن محذورات بزرگ زمان ریاست مرحوم میرزای شیرازی مواجه شدند و عاقبت نتوانستند مقصد خود را عملی کنند. از آن روز یا روزهای پیش‌تر درس خود را برای همیشه خواندند و فهمیدند با نفوذ اینان نمی‌شود معادن ثروت این ممالک را برد و امر یک کشور مستقل را با وزارت استعمار قرار داد. ناچار با تمام قوا و تدبیرات عملی که مخصوص به خود آنهاست، با دست خود ایرانیان مشغول به انجام این وظیفه حتمیه شدند که هرچه ممکن است زودتر قوة روحانیت را از بین ببرند یا دست کم از نفوذ آنان، هر چه ممکن است بکاهند و با کاسته شدن این قوه که راهنمای مصالح کشور اسلامی بود و در عین حال قوة جلوگیری از نفوذ اجانب هم بود، مردم را از دین‌داری سست کنند، قبل از بیست سال دیکتاتوری [زمان رضاخان] نقشه‌های خود را نسبتاً با نزاکت و آرامش می‌خواستند عملی کنند، با روزنامه‌ها و تبلیغات که از قفقاز و کلکته و مصر و دیگر بلاد [مثل افغانستان و ترکیه] شروع شد و به ایران نیز نفوذ پیدا کرد، به این کار مشغول شدند و در این بیست سال که پیش بینی جنگ جهانی را می‌کردند و خود را نیازمند به این کشورها و منابع ثروت آن دیدند و از طرفی می‌دیدند با آرامش اگر بخواهند نقشه را عملی کنند وقت تنگ است و فرصت از دست می‌رود و با دست احمد شاه نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند، نقشه‌های خود را با بعضی دیگر در میان گذاشتند و آن کسی که با تمام مقاصد آن‌ها همراه شد، دیکتاتوری بی‌هوش رضاخان بود و پیش از او نیز آن مرد ابله آتاترک بود که نقشه‌های آن‌ها را به طور اجبار و سرنیزه عملی کردند و مردم را از طرفی با تبلیغات و کاریکاتورهای روزنامه‌ها و از طرفی با فشارهای سخت به روحانیین و خفه کردن آن‌ها در تمام کشور و از طرفی شایع کردن اسباب عشرت و ساز و نوا و سرگرم کردن مردم به کشف حجاب و کلاه لگنی و مجالس سینما و تئاتر و آن چیزها که می‌دانید و گول زدن آن‌ها را به این‌که این‌گونه بازی‌ها تمدن و تعالی کشور است و دینداران مانع از آن هستند، پس آن‌ها مانع از ترقیات کشور و اساس زندگی هستند. با این حیله‌ها و صدها مانند آن، توده را از روحانی دلسرد بلکه به آن‌ها بدبین کردند و علاقه به دین‌، دنبال آن از دست رفت‌. کارمندان دولت هم که عضو مؤثر کشورند، یک دستة کمی از آن‌ها که تا اندازه‌ای ملتفت قضایا بودند به واسطة گرفتن پست‌های حساس‌، دست پیمان به اجانب داده‌، علیه مصالح کشور قیام و اقدام کردند و یک دستة زیاد آن‌ها گول آن‌ها را خورده و با ساده‌لوحی ترقیات کشور را با این بازیچه‌ها پنداشتند و هرچه اسم تجدد روی آن آمده بود، بدون سنجش پذیرفتند و از کلمة ارتجاع به طوری آن‌ها را ترسانیدند که هر قدر مفاسد یک موضوعی را دیدند برای آن که به آن‌ها نگویند کهنه‌پرست یا فناتیک، چشم از مصالح کشور پوشیدند و ننگ خیالی این کلمه موهوم را به خود نخریدند و یک دستة بسیار کمی هم که ملتفت بودند و هم خیانتکار نبودند یا از کار کناره گرفتند یا آن‌ها را کنار زدند و یا به واسطة ضعف نفس و اقلیت نمی‌توانستند سخن بگویند. همه دیدند که تبلیغات بر ضد دین به طوری شایع بود که بیشتر روزنامه‌های کشور غالب وقت خود و خوانندگان آن را صرف آن می‌کردند و به هر طوری ممکن بود به توده تزریق ضد آیین می‌کردند. شما دیدید در آن کارناوال‌ها چه افتضاحی برپا کردند و چه بی‌آبرویی‌ها کردند و عملاً چه تبلیغات برخلاف دین نمودند. لکن تبلیغات روحانی در آن بیست سال که ممکن نبود انجام بگیرد مجالس تبلیغ آن‌ها حکم تریاک قاچاق یا بدتر از آن را پیدا کرده بود. مدارس علمی را که سرچشمة این منظور بود در تمام کشور از آن‌ها گرفته یا بستند و یا مرکز فحشاء مشتی جوان تازه‌رس قرار دادند. مدرسه مروی را در تهران که از آن هزاران عالم روحانی بیرون آمده بود، جایگاه ارامنه کردند... در این میان چند تن آخوند قاچاق که از علم و تقوی یا دست کم تقوی عاری بودند، به نام روحانیت ترویج کردند و با نام اصلاحات‌، برخلاف دین آن‌ها را به نوشتن و گفتن وادار کردند و کتاب‌های آن‌ها را با اجازه اداره مطبوعات با خرج خود یا کسانی که گول خورده بودند، به طبع می‌رساندند و اگر کتابی بر ضد آن نوشته می‌شد، طبع آن را اجازه نمی‌دادند... دین‌داران نیز در این کوران بی دینی خود را باختند و از روحانیین کناره گرفتند و یا دست کم با مقاصد آن‌ها همراهی نکردند و امروز هم ندارند. از این جهت کتاب‌های برخلاف آیین به زودی به طبع می‌رسد، لکن کتاب‌های دینی بسیار در زمین مانده و کسی اقدام به طبع آن‌ها نمی‌کند... در این بیست سال که به درست دورة اختناق ایران و دین به شمار می‌رفت‌، همه دیدید و دیدیم که بالاتر هدف رضاخان، علما بودند و آن قدر که او با آن‌ها بد بود با دیگران نبود چون می‌دانست اگر گلوی این‌ها را با سختی فشار ندهد و زبان آن‌ها را در هر گوشه با زور سرنیزه نبندد، تنها کسی که با مقاصد مسموم او طرفیت کند و با رویه‌هایی که می‌خواست برخلاف نفع مملکت و صلاح دین اتخاذ کند، مخالفت نماید آن‌ها هستند و زمامداران آن روز یا نوکرهای خاص او بودند و با مقاصد او همراه بودند و یا ضعیف‌النفس و ترسو بودند و با یک «هو» از میدان در می‌رفتند او با مرحوم مدرس روزگاری گذراند و تماس خصوصی داشت و فهمید که با هیچ چیز نمی‌توان او را قانع کرد نه با تطمیع نه با تهدید و نه با قوة منطق‌. از او حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خود را برای اجرا کردن نقشه‌های ارباب‌های خود فهمید. با همه فشارها و شکنجه‌ها و اهانت‌ها که به خصوص به ملاها در آن روزهای اختناق ایران توجه پیدا کرد، به نوبه خود چند مرتبه برای دفع فسادهایی که آن‌ها خصوصی از منابع صحیح اطلاع داشتند قیام و نهضت کردند. از اصفهان و تبریز و مشهد، ولی سستی مردم که قوة اجرای مقاصد مدبرانه علما هستند، اقدامات آن‌ها را عقیم کرد. ملاّها از همان روزهای اول، تصدی رضاخان را برخلاف مصالح کشور تشخیص دادند و تا توانستند عمومی و وقتی نشد مخفیانه و خصوصی فسادهای خانمان‌سوز او را به مردم گوشزد کردند.»


تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، صفحه 66 تا 68 ، مقدمه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1378 به نقل از کشف‌الاسرار امام خمینی