مسجد پایگاه مبارزه مردمی در انقلاب
حکومت پهلوی با کنترل و مراقبت چند جانبهی خود نتوانست مانع کارآیی مسجد گردد، لذا مسجد در نقش بازیافتهی خود ظهور کرد و به پایگاه انقلاب و مرکز نشر تعالیم اسلامی مبدل شد. مسجد به محل وحدت نیروهای انقلابی تبدیل شد و اضافه بر این که مسجد، کانون حمایت از مردم مظلوم فلسطین نیز بود، آیت الله طالقانی در اقدامی شجاعانه در مسجد هدایت، فطریهی آن سال را برای کمک به مردم فلسطین اختصاص داد.
در دوران انقلاب، سال های 1356 ـ 1357، روحانیون از مساجد برای سازماندهی و هدایت مبارزه بهره می بردند و با تقسیم مناطق و پایگاه قرار دادن هر مسجد در آن منطقه، حرکات نهضت را همآهنگ می کردند. هر منطقه، با مرکزیت رهبری (دکتر بهشتی، دکتر باهنر، دکتر مفتح و استاد شهید مطهری)، در رابطه با راه پیمایی ها و پخش اعلامیه، ارتباط داشتند. در تهران، مسجد قبا مرکزیت این تشکیلات بود که تحت نظر دکتر مفتح اداره می شد. مسجد جلیلی به امامت آیت الله مهدوی کنی، مسجد امیر المؤمنین به امامت آیت الله موسوی اردبیلی، مسجد لرزاده به امامت حجه الاسلام عمید زنجانی، مسجد رستم آباد به امامت حجه الاسلام شاه آبادی، مسجد هدایت، مسجد ارک، مسجد جاوید، مهدیه ی تهران، مسجد بازار، مسجد صاحب الزمان ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ و... از مراکز فعال تجمع و سازماندهی نیرو ها و چاپ و نشر اعلامیه ها و نوار های انقلابی بود.
برای مثال مسجد رستم آباد در شمیران، از سال 1350 کانون مبارزه و تربیت جوانان بود. امام جماعت آن به یاری گروه های مسلح مبارز مسلمان می پرداخت و سازماندهی و رهبری گروه مسلح حزب الله، در این مسجد انجام می شد. در شیراز مسجد جامع، مرکز مبارزه بود که تحت هدایت آیت الله دستغیب اداره می شد. در اصفهان مسجد سید از مهم ترین پایگاه های انقلاب بود که مسؤولیت آن را آیت الله طاهری بر عهده داشت. مسجد مصلی و مسجد امام علی ـ علیه السلام ـ از مراکز مبارزهی این شهر بود. سابقه ی مبارزه در مسجد امام علی ـ علیه السلام ـ در واقع به سال 1352 باز می گردد که کلاس ها و بحث ها و سخن رانی های استادانی چون استاد مطهری و دکتر بهشتی؛ تحت نظر حجه الاسلام علی اکبر اژه ای در آن برگزار می شد.
در مشهد، مساجد صدیق ها و امام حسن ـ علیه السلام ـ از مهمترین مراکز انقلاب محسوب می شدند. هدایت این مساجد به عهدهی آیت الله خامنه ای، شهید حجه الاسلام هاشمی نژاد و آیت الله واعظ طبسی بود. در یزد مسجد روضهی محمدیه یا مسجد حظیره، زیر نظر و هدایت آیت الله صدوقی، پایگاه اصلی انقلاب در این شهر بود. گروه همافران مسلمان و مبارز پایگاه نوژه، که فعالیت خود را از سال 1353 با تأسیس مسجد و برقراری نماز جماعت و نماز عید فطر آغاز کرده بودند، از طریق ارتباط با حجه الاسلام علی اکبر رضوانی، در متن انقلاب قرار گرفتند و با روحانیون همدان ارتباط یافتند. این فعالیت ها در قالب پخش اعلامیه ها، سخنرانی ها و تجهیز و تسلیح مبارزان و تدارک تظاهرات و راه پیمایی ها سازماندهی می شد و از عوامل تأثیر گذار در تسریع روند پیروزی انقلاب اسلامی به حساب می آمد.
مسجد مرکز اطلاع رسانی
تبادل اطلاعات و جلسه های مشاوره میان مبارزان نیز در مساجد انجام می پذیرفت، زیرا پخش اعلامه در اغلب مساجد ایران سهل تر و سریع تر صورت می گرفت. البته این شیوه ی برقراری ارتباط از راه پخش خبر و تجمع مسلمانان، از سال های قبل نیز سابقه داشت. در دوران نهضت امام نیز اطلاع رسانی و پخش اعلامیه در مساجد صورت می گرفت. سال 1342 پیرامون حادثه ی مسجد فیل،[مسجد فیل واقع در مشهد، محل سخنرانی های شهید هاشمی نژاد بود. پس از فعالیت های شهید هاشمی نژاد رد سال 1342، عده ای از مأمورین ریم برای جلوگیری از سخنرانی وی به مسجد می آیند. آن ها با ممانعت مردم رو به رو می شوند. عده ای بر جلوی ماشین می خوابند تا مانع خروج شهید هاشمی شوند و ... لذا مأمورین بر مردم آتش گشودند وع ده را زخمی و شهید کردند. این حادثه تأثیر بسزایی در جامعه، خصوصاً مبارزان شهر مشهد داشت ] گزارشی از نصب اعلامیه در مسجد محراب خان ارسال شد که ساواک برای شناسایی عاملان پخش آن، به تکاپو افتاد. اعلامیه ی مذکور برای بزرگداشت شهدای این واقعه در اعتراض به دستگیری روحانی مسجد شان، شهید هاشمی نژاد بود.
در گزارشی دیگر چنین آمده است:
«در هفته آخر مرداد ماه فعالیت روحانیون شدید بود و مرتباً از قم و سایر نقاط، عده ای به مشهد آمد و رفت می کردند و قمی در منبر اظهارات اهانت آمیزی می نمود و در همین موقع پنج نوع اعلامیه در مسجد گوهر شاد پخش شد. استاندار و فرمانده لشکر شدیداً عصبانی شده بودند. با وجودی که با اجرای طرح قدیمی، امکان جلوگیری از این فعالیت بود، احتیاجی به تشکیل کمیسیون امنیت نبود.»
به دنبال بروز هر واقعه ای که مسبب آن رژیم بود و به نحوی از انحا، تعرضی به اسلام و منافع کشور داشت؛ اعتراض مردم و علما و حضرت امام شروع و از طریق پخش اعلامیه در مجامع مذهبی خصوصاً مساجد، همه گیر می شد و بدین ترتیب اخبار جریان ها و حوادث به مردم انتقال می یافت. در طول نهضت اسلامی حضرت امام، مسجد این نقش خود را به خوبی ایفا کرد. گزارش ساواک از الصاق اعلامیه هایی در مسجد سید اصفهان که در تاریخ 2/3/1343 پخش شده است، در این راستا است. در بزرگ داشت شهدای واقعهی مدرسهی فیضیه ی قم و یادآوری سال روز این واقعه، اعلامیه ای از سوی طلاب در 28/11/1344 انتشار یافت.
به مناسبت دو میلاد بزرگ (تولد حضرت فاطمه زهرا ـ علیه السلام ـ و میلاد حضرت امام خمینی) اعلامیه ای تهیه و چاپ شده و بر سر در مساجد و مدارس طلاب نصب شده بود که البته از سوی ساواک جمع آوری شد.
همچنین در سال 1354 جشنی به مناسبت ولادت حضرت علی ـ علیه السلام ـ در مسجد جلیلی تهران برپا شد. در این جشن شعار هایی از جمع حاضران مطرح شد که مأموران ساواک آن را شعار های «حاد دینی» نام داده اند. از طرفی جملاتی چون اسلام یعنی تحرک، مسلمان، سکوت یعنی چه؟ و آیه ی «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً»، بر دیوار ها و سردر اصلی مسجد نصب شد که آن را می توان نوعی تحریک مردم به قیام و حرکت تعبیر کرد.
این حرکت چنان فراگیر، منظم و گاهی دور از انتظار بود که شناسایی و جمع آوری اعلامیه ها در مساجد، برای رژیم دشوار می گردید. در این مواقع، اغلب به مقام های بالا اطلاع داده می شد:
«روز 7/1/37(35) وقتی که جماعت در حال برگزاری نماز شب در مسجد امیر خیزی بودند، پس از نماز مشاهده می کنند در مقابل هر کدام یک نسخه اعلامیه گذاشته شده است. سپس معلوم می گردد در هنگام سجده، اعلامیه پخش شده است. موقع ترک مسجد از کفش دار مسجد چگونگی (ماجرا) استفسار می شود و اظهار می دارد من فقط متوجه توقف پیکانی شدن که پسر بچه 9 ساله با لباس سبز، پس از ورود به مسجد مدتی بعد مسجد را ترک نمود. نظریه رهبر عملیات: با توجه به این که مدت سجده نماز مدتی نیست که یک پسر بچه 9 ساله بتواند مقابل هر کدام از نمازگزاران یک نسخه اعلامیه گذاشته باشد، معذلک نظر به اظهارات کفشدار مسجد و مشاهدات وی در مورد کودک و پیکان، تحقیق در مورد موضوع مذکور از مشار الیه مفید به نظر می رسد».
رژیم گاهی از بیم آن که اعلامیه پخش نشود و مردم تجمع نکنند، اجازه نمی داد تا خبر کسب مجوز برای تشکیل مجالس ختم به اطلاع مردم و روحانیون برسد.
یکی از مسؤولان امنیتی آن دوران، چنین می گوید:
«... مراتب عیناً به تیمسار ریاست شهربانی اصفهان اعلام گردید. ایشان اظهار داشتند بهتر است فعلاً این موضوع بین خود ما مکتوم بماند و علما از این مسائل (تشکیل اجتماعات در مساجد) بی اطلاع باشند، زیرا اگر چنین خبری حاصل نمایند دست به تهیه اعلامیه و جمع آوری مردم خواهند زد. بالنتیجه کار ها (را) دشوار خواهند نمود و فعلاً مسئله ای به آقای خادمی گفته نشود».
مساجد شهر های دیگر نیز پذیرای این نقش شدند. در نهم خرداد ماه 1357 پس از سخنرانی آیت الله صدوقی در مسجد حظیره ی یزد، اعلامیه هایی پخش شد.
هم چنین در یازدهم شهریور ماه 1357، پس از برگزاری نماز جماعت و سخنرانی آیت الله دستغیب در مسجد جامع شیراز اعلامیه هایی پخش شد که گزارش آن ارسال شده است.
از استان خراسان، اخباری با مضامین مشابه به مرکز ساواک رسیده بود.
مسجد درویش ها، محل توزیع اعلامیه هایی بود که توسط امام جماعت مسجد و دیگر روحانیون چاپ و تکثیر شده بود. از مسجد حجت در تهران و مساجد جعفری و آذربایجانی های تهران، نمونه هایی از همین اخبار واصل شده است.
در کرج، رضائیه، آبادان، بندر عباس و... نیز اعلامیه هایی پخش شده است که توسط ساواک پیگیری گردیده و عده ای نیز دستگیر شدند.
مسجد محل دادخواهی،شعار های انقلابی و سخنرانی
مسجد به سبب آن که خاستگاه توحید و نفس شرک و باطل است، جایگاه ندای حق و دادخواهی مظلوم نیز به حساب می آید، همواره مهد قیام و اعتراض بوده است و مردم نیز بر حسب مقتضیات و شرایط جامع، از این مکان مقدس الهام گرفته اند. گاهی به شیوه ی امام سجاد ـ علیه السلام ـ با دعا و همچنین توسل به ائمه ی هدی؛ اعتراض خود را نشان می دادند که این دعا ها نیز خود زمینه ی شورش و قیام و تظاهرات می شد. در سال 1344 عده ای از طلاب در مسجد بالا سر حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ، مراسم دعای توسل برگزار می کردند که ضمن آن برای حضرت امام و بازگشت ایشان و کشور دعا می کردند. این عمل بهترین روش در ابلاغ هدف و پیام انقلاب در آن زمان بود.
دهم فروردین ماه 1357 مصادف با چهلمین روز شهدای تبریز و دومین چهلم شهدای قم، مراسمی در یزد برگزار شد. در این مراسم مأمورین به مردم حمله کردند و با رگبار گلوله، مردم یزد را به خاک و خون کشیدند. این مراسم در مسجد روضه محمدیه (حظیره) و از طرف حاج شیخ محمد صدوقی و با سخنرانی شیخ کاظم شادپور انجام پذیرفت، اما پس از اتمام مراسم، پلیس به پشتوانه ی گارد مسلح از چهار طرف، با گلوله و رگبار مسلسل و باتوم و غیره مردم را محاصره کردند و سه ساعت مردمان بی پناه را مورد حمله ی وحشیانه قرار دادند... .
این واقعه یکی از حوادث مهم انقلاب بود که با اربعین های متعدد مقارن شد. چهلم این شهدا در شهر های دیگر پی گیری شد و در نهایت، به پیروزی رسید. حمله ی مأموران گارد شاهنشاهی به مسجد نو شیراز و شهادت مردم روزه دار، یکی از جنایات رژیم در شهر شیراز بود. این واقعه پس از سخنرانی آیت الله دستغیب در مسجد نو این شهر روی داد: «مردم روزه دار با حمله ی نیروهای ضد شورش رو به رو شدند. هنوز اولین گروه از مردم از مسجد خارج نشده بودند که پرتاب نارنجک، گاز اشک آور و رگبار و گلوله شروع شد. عده ای از جوانان، راهی پشت بام شدند و از لبه بام بر سر مأموران سنگ ریختند. مردم خشمگین پس از حمله ای سخت، پلیس را به عقب نشینی وادار کردند و در فلکه یک ریو ارتش را به آتش کشدند. نیروهای تازه نفس ضد شورش وارد میدان شدند و بدون هیچ گونه تأملی مردم را به رگبار مسلسل بستند. آن ها سپس به داخل صحن مسجد یورش بردند، فرش های مجسد را به آتش کشیدند و تعداد زیادی قرآن، نهج البلاغه و مفاتیح را پاره پاره کردند و آتش زدند و «جاوید شاه» گویان صحن مسجد را ترک کردند».
نیروهای رژیم در رابطه با مسجد کرمان، عده ای از اوباش را اجیر و به مسجد وارد کردند و جنایت آفریدند. رژیم پهلوی پس از این صحنه سازی ها بود که شمارش معکوس سقوط خود را با دل و جان می شنید و لمس می کرد. حکومت پهلوی به مقابله ی رویارو و مستقیم با اسلام و دین و مردم برخاسته بود، شیوه ای که جز زوال و سرشکستگی آنان چیزی را به ارمغان نیاورد.
قسمت هایی از تلگرام آیت الله حاج علی اصغر کرمانی که خود شاهد حادثه بوده است، در ذیل نقل می شود:
«حسب اعلامیه جامعه روحانیت کرمان که به پیروی از حضرات مراجع عظام صادر شده بود، روز دوشنبه 24 مهرماه کلیه مغازه های کرمان بسته و شهر به صورت تعطیل کامل درآمده بود. صبح آن روز، بیست هزار نفر به منظور سوگواری برای شهیدان میدان ژاله تهران در مسجد جامع اجتماع کرده، ساعت یازده به مجرد این که خطیب سخن خود را آغاز کرد و در حالی که مردم در کمال آرامش و سکوت و بدون هیچ گونه شعار در مسجد نشسته بودند، تعدادی کولی اجیر شده با حمایت مأموران مسلح پس از آتش زدن اتومبیل ها، موتورها، (و) دوچرخه های مردم در خارج از مسجد، از در و بام، با سنگ و چوب و سلاح گرم وارد مسجد گریده و با پخش گاز اشک آور به داخل شبستان و ایجاد خفقان، به مردم بی دفاع و سلاح حمله نموده و با استفاده از کلیه وسایل، همگان را مورد ضرب و جرح شدید قرار داده و حتی به کودکان خردسال و شیر خوار ترحم نکرده، رکیک ترین دشنام ها را نثار علمای اسلام و روحانیون و زنان و مردان نمودند. درها و شیشه ها را شکسته و مسجد را به آتش کشیدند وحتی در حال فرار مردم از مسجد، شدیداً آنان را مضروب و مجروح ساخته و چادر از سر زنان مسلمان بر می داشتند، و اهانت به زنان مسلمان را به جایی رساندند که عده از از آن ها بدون چادر مانده و با استفاده از عبای روحانیون مجبور به فرار گردیدند».
در تهران نیز، بی حرمتی و جنایت ادامه داشت. مسجد لرزاده شاهد تیراندازی، پرتاب گاز اشک آور در جلوی حجه الاسلام عمید زنجانی پور بود که بدین وسیله مانع منبر رفتن وی شدند، به این خیال که با به کارگیری زور و فشار بتوانند حتی لحظه ای، وقوع پیروزی را عقب بیندازند.
مسجد محل تجهیز مبارزان انقلابی
سرانجام نقش دیرینه ی مسجد در تجهیز و تسلیح مبارزان با پیوستن بخشی از ارتش به مردم و تسلیح قوای مردمی، انجام گرفت. مسجد که تا آن موقع نقش فرماندهی نیرو ها و پناه گاه مسلمانان را داشت، به عنوان سنگر مقاومت مردمی، محکم و استوار بر جای ماند. گزارش های متعددی در این زمینه به ساواک ارسال شده که حاکی از این واقعیت است:
«خبر واصله حاکی است اخیراً تعدادی اسلحه از طرف یزد و کرمان وارد شهرستان گناباد شده و توسط شخصی به نام حاج آقا مدنی، پیشنماز مسجد آقا، واقع در خیابان پهلوی آن شهرستان، بین تعدادی از مردم تقسیم گردیده است». از یزد نیز اخباری رسیده بود که گویای همین مطلب بود. «اطلاع واصله حالکی است شب گذشته، در مسجد حظیره توسط شیخ محمد صدوقی تعداد(ی)، در حدود 50 قبضه اسلحه کمری بین چند گروه تقسیم و اظهار داشته عده ای که اسلحه ندارند قمه و کارد در زیر لباس های خود پنهان نموده و در صورت لزوم از آن ها استفاده شود.»
خبر دیگر از شهربانی قوچان بود که از تهیه ی شیشه های مواد آتش زا و میله هایی برای دفاع مردم از خویش حکایت می کند.
در تربت حیدریه نیز تظاهراتی از مسجد جامع آن شهر آغاز شد که البته قبل از آن، شیخ قاسمی سخنرانی کرده، مردم را به دفاع فرا خوانده بود. مردم در این حرکت مسجد را سنگر مقاومت خود قرار دادند و در مقابله، رویاروی مأموران رژیم قرار گرفتند. پس از آن که مأموران با ماشین آب پاش و پرتاب گاز اشک آور به سوی مردم بی دفاع به مردم حمله کردند، آنان با چنگ و دندان از حرکت مقدس خود دفاع کرده، مانع پراکندگی جمعیت شدند. در نهایت، با مأموران درگیر می شوند و با سنگ و چوب و آتش زدن لاستیک هایی که از قبل تهیه شده بود، حمله ی آنان را در هم می شکنند. این درگیری سرانجام به خاک وخون کشیده شد و به شهادت و مجروحیت عده ای منجر شد.
گاهی این گونه مراسم ها به تظاهرات و سردادن شعار های انقلابی منجر می شد، مثل دعای توسلی که در ضلع جنوب غربی حرم حضرت معصوم ـ سلام الله علیها ـ در 29/12/1343 برگزار شد:
«پس از خواندن دعای توسل،به نفع (امام) خمینی شعار دادند که (به) وسیله پلیس به آنان اخطار شد که ظرف یک ربع ساعت متفرق شوند. چون به اخطرا پلیس توجهی نکردند (به) وسیله مأمورین انتظامی (پلیس) متفرق، و طلاب متواری شدند.»
در واقع این ویژگی مکتب حسینی است که شاگردانی عاشورایی می آفرینند و در جامعه حرکتی سازنده ایجاد می کنند و بدان روح حیات می دمند. هم چنین زمانی که عده ای از یاران امام در مسجد اعظم قم برای آزادی امام دعا می کردند و بشدت اشک می ریختند و برای آزادی امام خمینی صلوات می فرستادند، مورد هجوم پاسبان ها قرار گرفتند و بشدت مجروح شدند.
در سیزدهم خرداد 1349، شیراز نیز شاهد واقعه ای بود که در مسجد نو اتفاق افتاد. اعلامیه ای از سوی هسته ی مرکزی مخفی طرف داران نهضت امام تهیه شده بود که رجوع مردم را پس از آیت الله سید محسن حکیم به امام خمینی خواستار شده بود. پس از آن که این اعلامیه خوانده شد و علمای حاضر در مجلس آن را تأیید کردند، مردم بعد از ذکر نام امام خمینی، سه صلوات فرستادند که کاسه ی صبر مأموران حاضر در محوطه مسجد را لبریز کرد و به سوی مسجد هجوم آوردند و مردم را در محاصره قرار دادند؛ اما مردم در خارج از مسجد با شعار های انقلابی و صلوات مکرر خواستار شکسته شدن محاصره شدند و اعتراض همگانی باعث شد تا دژخیمان از معرکه فرار کنند و مسجد شاهد این دادخواهی شد.
نیز، مسجد هدایت و مسجد جلیلی را رژیم به عنوان پایگاه عناصر متعصب مذهبی شناخته بود. از آن جا که در این مساجد روحانیون طرف دار امام خمینی حضور داشتند، تمامی اعمال آن ها تحت کنترل بود، به طوری که گاهی با دستگیری امامان جماعت، مساجد تعطیل می شد؛ اما همین گروه مبارز، در مسجد دیگری جمع می شدند و تشکل خود را حفظ می کردند. تعطیلی مسجد هدایت و تجمع مردم در مسجد جلیلی از جمله ی این موارد بود. ساواک نیز همواره در صدد بود تا تدابیری اندیشیده، از فعالیت انقلابی مردم در این مساجد بکاهد.
در سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی، نقش برجسته و مثبت مسجد در تهییج و سازماندهی نیرو ها به وضوح مشاهده شد. مساجد شهرهای مختلف کشور، شاهد شور و هیجان و حرکت علیه ظلم و استعمار بودند که البته این امر در بیداری مردم و پیروزی شان مؤثر بوده است. گزارش های مختلفی در این باره آمده است:
«در مسجد جامع گرمسار، شخصی به نام جواد خاتون آبادی سخنرانی کرده و واقعهی کشتار مردم را در قم، به عاشورای حسینی تشبیه کرده (و) مردم را به اتحاد و مبارزه دعوت کرده (است)».
در شیروان نیز طلبه ای سخنرانی کرد و چنین گفت:
«به پا خیزید که دولت استبداد و ظالم تا امروز حدود 85 هزار نفر را کشته و ما باید پاسخگو باشیم، و اضافه کرده (که) ما هرگز دست از تظاهرات نخواهیم کشید تا رژیم کثیف را سرنگون (کنیم) و به زانو در آوردیم».
برخی از سخنرانان نیز، مردم را به ایستادگی در برابر پلیس و مقابله با مأموران فرا می خواندند.
چهره ی دگرون مساجد در انقلاب به حدی نمایان و غیر قابل انکار شده بود که خبرگزاری های خارجی نیز این مسئله را در اخبار خود انعکاس دادند. روزنامه ی گاردین، گزارشی را از خانم لیوز (که برای دیدار به تهران آمده بود،) به شرح زیر درج کرده بود:
«... در خلال ماده های اخیر، لحن نطق هایی که در مساجد ایراد می شود، روز به روز سیاسی (تر) شده است. آن ها در نطق های خود از آزادی بیان گرفته تا تکیه ی رژیم بر سلاح آمریکایی سخن می گویند، اما خیلی کم از شاه، نامی به میان می آورند. جامعه ی روحانیت که اینک رنگ سیاسی به خود گرفته است، بزرگترین خطر در ظرف پنج سال اخیر برای شاه محسوب می شود. اگر دولت با دقت عمل کند، می توان جلو(ی) این خطر را گرفت، اما موضوعات چندان درهم پیچیده شده است که هر چهلم کوچکی بالقوه ممکن است به بحران ملی تبدیل شود».
مسجد آغازگر حرکت های انقلابی
مردم در شهر های مختلف کشور، با فعال کردن مساجد خود، نخستین گام های محکم خود را برای شکستن بت استبداد برداشتند.
تظاهرات مرم شیراز در روزهای هشتم تیر ماه 1357 و دهم شهریور ماه 1357، پس از سخنرانی آیت الله سید عبدالحسین دستغیب از مساجد نو و ولی عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ و... آغاز شد که به مقابله با مأموران و درگیری و پرتاب نارنجک و... ختم گردید. مساجد دیگر این شهر نیز کانون قیام بود. در شیراز نیز مبارزه ی مردمی در مساجد متمرکز بود:
«دو مسجد آتشی ها و رضا، کانون گروهی از جوانان بود. (البته مساجد دیگر چون مسجد نو، جمعه، مداد، ولیعصر و حبیب نیز سرآمد مساجد دیگر بودند) امام جماعت مسجد آتشی ها، حجه الاسلام سید علی محمد دستغیب و امام جماعت مسجد رضا، برادر ایشان یعنی حجه الاسلام سید علی اصغر دستغیب بود. سنگر مبارزه در شیراز تقریباً در همین دو مسجد قرار داشت...»
در یزد نیز همین اوضاع حاکم بود و مسجد، سنگر مبارزه و همبستگی مردمی در این شهر بود.
امام خمینی در سال 1357 در پیامی به ملت مسلمان ایران اعلام کردند که ایران عید ندارد و از مردم خواستند: «در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظیم برپا کنند.»
در پی فرمان معظم له، بر سر در ورودی مسجد حظیره، پایگاه مبارزاتی شهید صدوقی و یارانش، شعاری با این مضمون الصاق کردند: «ایران دیگرعید ندارد، عید ایران را عزا کردند. امام خمینی.»
در مساجد حوالی شهر یزد نیز، پس از نماز جماعت، تظاهرات برپا شد. میبد و ارکان در 13/5/1357، 14/5/1357 و 24/6/1357، شاهد تظاهرات مردمی بود که به دستگیری جمعی از مردم نیز منجر شد. شهر مقدس مشهد که حادثه ی مسجد فیل، بازداشت هاشمی نژاد توسط مأموران؛ به رگبار بستن مردم و شهادت و مجروح شدن آن ها را به یاد داشت، با حوادثی نظیر آن روبه رو شد.
تظاهراتی که در 9/6/1357 در مشهد با سخنرانی حجه الاسلام هاشمی نژاد در مسجد نواب آغاز شده بود، پس از پیوستن به دیگر مبارزان در مسجد رضا، سیل خروشانی را به حرکت درآورد. این اعتراضات همه جانبه، تأثیر خون های پاکی بود که در راه حفظ حریم مقدس مسجد و روحانی فرداکار آن، برای اعتلای تعالیم اسلامی بر زمین ریخته شده و با پیروزی انقلاب اسلامی ثمر داده بود.
این موج در شهر های حوالی مشهد مقدس و روستاهای تابعه ی آن نیز گسترده شده بود. مردم روستاهای الله آباد و پر شهید، همراه تعدادی از اهالی شیروان، در مسجد جامع شیروان اجتماع کرده بودند که پس از سخنرانی روحانی مسجد، به تظاهرات پرداختند که توسط عده ای مزدور مورد تهاجم قرار گرفتند:
«(در 20/9/1357)... هنگام خروج از مسجد با حمل شعار (نوشته) های مذهبی و تمثال هایی از (امام) خمینی و شهدای بجنورد شروع به تظاهرات نموده، در آن موقع عده ای از موافقین که در بیرون مسجد جمع شده بودند، با این عده به زد و خورد پرداخته و چند نفر از دو طرف زخمی می گردند.»
در اهواز، اصفهان، تبریز و دیگر شهر ها نیز مساجد مرکز تجمع مردم و مبدأ تظاهرات و راه پیمایی ها بود. تحصن مؤثر سرنوشت ساز روحانیون و علمای شهرستان ها نیز در مسجد دانشگاه تهران انجام شد. این تحصن در اعتراض به بستن فرودگاه و ممانعت از ورود امام در هشتم بهمن ماه 1357، صورت گرفت که با انتشار اعلامیه هایی از سوی مراجع و تظاهرات و راه پیمایی مردم و پیوستن دانشجویان به متحصنان، حمایت شد و سرانجام به باز شدن فرودگاه و ورود حضرت امام منجر گردید.
حمله به مساجد
تظاهرات و مراسم ویژه ی مربوط به شهدا به طور معمول با حمله به مساجد و هتک حرمت آن و به خاک و خون کشیدن مردم مسلمان در خانه ی خدا همراه بود.
زمانی که مقاومت مردمی، نوید بخش پیروزی قریب الوقوع انقلاب بود، به تنها مأمن و پناهگاه موحدان و مظلومان ایران نیز حمله می شد.
یکی از یاران امام که در این نبرد، پیروزمندانه در سنگر خود باقی ماند، استفامت کرد و سرانجام در راه محراب و منبر همین مساجد به شهادت رسید، شهید صدوقی بود. حماسه ی وفاداری وی را در یکی از صحنه های رزم مردم یزد مرور می کنیم:
«... روز 11/3/37(25) بعد از نمامز مغرب و عشاء اظهار داشته از شهربانی به من تلفن شده مطلبی را عنوان نکنم، چهار حالت دارد: یا می گیرند، یا زندانی، یا تبعید می کنند و یا می کشند. اگر بکشند قطره قطره خون من صدوقی ها خواهد شد. روز 21/2/37(25) نیز اظهار داشته به من اطلاع داده شده که چند ماشین سرباز به یزد آمده تا در فرصت مناسبی به مسجد بریزند و شما را بزنند و بکشند و دستگیرتان بکنند، و به همین علت من می خواهمشما اتمام حجت کنم، یعنی هر کس طاقت کتک خوردن و در خاک وخون غلطیدن ندارد، از فردا شب در مجلس ما شرکت نکند، و اضافه نموده من از هیچ شکنجه ای بیم ندارم، بیایند مرا هم بگیرند و شکنجه بدهند. این ها می خواهند ما تسلیم ظلم بشویم. آیا شما ها تسلیم می شود (حاضران جواب منفی می دهند).
تلخیص از کتاب نقش مساجد و دانشگاه ها در پیروزی انقلاب اسلامی،
پورتال نور
نظرات