سفیر اسبق انگلیس : شاه خود را نماینده مشیت الهی می دانست !
سر پیتر رمزباتم( Sir Peter Ramsbotham) را احتمالا باید آخرین سفیر بریتانیا در دوران ثبات و اقتدار نسبی حکومت محمدرضاشاه و قبل از آغاز دوره پایانی سلسله پهلوی در ایران قبل از اوجگیری توفان انقلاب اسلامیدانست. در این نوشته ابتدا اشارهای اجمالی به زندگی و کارنامه شغلی او خواهد شد و سپس مروری بر چند سند مهم دیپلماتیک بریتانیایی حاوی گزارشهای رمزباتم درباره ایران در دوران ماموریت حدودا 3 ساله او در تهران خواهد شد.
پیتر ادوارد رمزباتم 8 اکتبر 1919 میلادی / 16 مهر 1298 شمسی در خاندان اشرافی ساولبری به دنیا آمد. او دومین پسر وایکونت اولبری، حکمران بریتانیا در سیلان بود. پیتر رمزباتم تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسه مشهور اشرافی ایتون سپری کرد و سپس در کالج مدلن دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت.
رمزباتم در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم، ابتدا به بخش امنیتی ارتش کشورش و سپس به سازمان امنیت داخلی بریتانیا (ام.آی.فایو) پیوست و تا پایان جنگ سال 1945 در بخشهای مختلف آن سازمان، کار کرد. او در ام.آی.فایو به ترتیب در بخش ارتباطات و نظارت بر فعالیت خبرنگاران خارجی در بریتانیا، بخش سانسور، کنترل اتباع جاسوس آمریکایی نیروهای حامیآلمان در بریتانیا، تجسس پیرامون اتباع کشورهای حوزه بالتیک، بالکان و اروپای مرکزی و مسوولیت بخش امور ضدجاسوسی و هماهنگی جاسوسان دوجانبه فرانسوی زبان کار کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم مدتی در آلمان و اتریش مامور شد، سپس به دنبال یک تلاش ناموفق، سال 1950 به وزارت خارجه بریتانیا پیوست و قبل از رسیدن به سطوح بالای دیپلماتیک، حدود 19 سال در ردههای مختلف پایین و میانی خدمت کرد. او سال 1953 و کمی قبل از حوادث پایانی دولت دکتر محمد مصدق و ماجرای 28 مرداد 1332 در ایران، به عنوان یک دیپلمات رده میانه بریتانیا به نیویورک و سازمان ملل متحد اعزام شد و تاسال 1957 و کمی پس از بحران مصر و کانال سوئز در آمریکا ماند. مدتی پس از بازگشت به لندن، سال 1961 رئیس بخش برنامهریزی سازمانهای اروپای غربی در وزارت خارجه بریتانیا شد و سپس در بین سالهای 1967 تا 1969 در سفارت بریتانیا در پاریس خدمت کرد. رمزباتم در نخستین شغل ارشد دیپلماتیک خود، سال 1969 به عنوان کمیسر عالی (سفیر) بریتانیا در قبرس منصوب شد و به مدت 2 سال در این سمت باقی ماند.
پس از ماموریت در قبرس، پیتر رمزباتم سال1971 به مدت تقریبا 3 سال به عنوان سفیر بریتانیا در تهران انتخاب شد. پس از یک خلأ دو ماهه در سمت سفارت بریتانیا در تهران، وی ژوئن جای سر دنیس رایت را گرفت که پس از یک ماموریت طولانی 8 ساله تهران را در آوریل همان سال ترک کرده بود. او پس از پایان ماموریتش در تهران از 1974تا 1977 به مدت3 سال سفیر کشورش در سازمان ملل متحد و پس از آن نیز از 1977 تا 1980 حاکم بریتانیا در مستعمره برمودا بود و پس از آن بازنشسته شد. رمزباتم پس از بازنشستگی از وزارت خارجه، وارد خدمات بالای خصوصی اداری و مشاغل مدیریتی نسبتا مهم و بعضا تشریفاتی شد. از آن جمله میتوان به مدیریت شرکت بانک و بیمه لویدز، عضویت در هیات امنای بنیاد لئونارد چشایر و رئیس هیاتمدیره موسسه رایدر چشایر و رئیس موسسه خیریه آسایش دردمندان اشاره کرد. سر پیتر رمزباتم سال 2004 و به دنبال درگذشت برادرش، جیمز رمزباتم، لقب اشرافی وایکونت ساولبری را به ارث برد و تا زمان درگذشتش در نود سالگی و در 20 فروردین 1389، نماینده مادامالعمر مجلس لردهای بریتانیا بود.
مساله افزایش حس خودکامگی و عمیقتر شدن رفتار و فرهنگ تکصدایی شاه امری بود که در قسمتهای مختلف گزارش رمز باتم و دیگر یادداشتهای مربوط به سالهای آغازین دهه 70 میلادی تکرار شده است
پیتر رمزباتم، برخلاف اغلب هم قطاران خود، خاطراتی از خود منتشر نکرده است. با این همه و تا جایی که نگارنده مطلع است، رمزباتم در سه مرحله مختلف با پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاههاروارد در بوستون، بنیاد مطالعات ایران در واشنگتن و پروژه تاریخ شفاهی دیپلماتهای بریتانیایی در کالج چرچیل دانشگاه کمبریج مصاحبه کرده است. دو مصاحبه نخست بیشتر حول موضوع ایران بوده و مصاحبه سوم عمومیتر و شامل همه ابعاد حرفهای زندگی او، به خصوص به عنوان دیپلمات بود. با آن که رمزباتم 3بار به طور جداگانه خاطرات خود را بازگو کرده، ولی در هیچ یک از آنها اشارهای دقیق و مفصل به گزارشها، شرح ملاقاتهای خود با مقامات ایرانی و اسناد دیپلماتیک در دوران خدمتش در ایران نکرده است. این البته طبیعی است، چون در زمان انجام این مصاحبهها، این اسناد نه آزاد شده بودند و نه در اختیار او قرار داشتند.
نگارنده با دسترسی و مطالعه اسناد طبقهبندی شده و منتشر نشده دوران خدمت رمزباتم در تهران در سالهای 1971 تا 1974، خلاصهای از مهمترین موارد آنها را در اختیار پژوهشگران و علاقهمندان قرار میدهد.
رمزباتم خود بعدها، بدون ذکر نام فردی خاص، متذکر شده بود که علت وجود این فاصله 2 ماهه بین پایان ماموریت دنیس رایت و عزیمت او به تهران آن بود که وزارت خارجه بریتانیا در ابتدا سفیر دیگری را برای ماموریت در تهران انتخاب کرده بود، ولی پس از اعتراض شاه به گرایش وزارت خارجه بریتانیا به اعراب و اعزام دیپلماتهای «عاشق اعراب» به تهران، ادوارد هیث نخست وزیر محافظه کار بریتانیا، رمزباتم را که دیپلماتی باسابقه و مورد اعتماد بود، ضمنا سابقه خدمت در کشورهای عربی نداشت و تخصصی هم در مسایل اعراب نداشت، روانه تهران کرد. این موضع ایران البته با توجه به اوج بحران جزایر سهگانه و نگرانی از تداوم جانبداری سنتی لندن از منافع اعراب منطقه خلیجفارس، امری کاملا قابل درک به نظر میرسد.
دوران ماموریت رمزباتم در تهران، با خروج نیروهای نظامیبریتانیا از خلیجفارس، اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه خلیجفارس (ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک) و تاسیس حکومت امارات عربی متحده آغاز شد. در همین دوره بود که عمدتا به دلیل افزایش ناگهانی بهای جهانی نفت خام، ایران از ثروت بیسابقه و رشد شتابان اقتصادی برخوردار شد. دورانی که از جهاتی میتوان آن را به آغاز یک پایان برای حکومت پهلوی تعبیر کرد.
رمزباتم اواخر ژوئن 1971 وارد تهران شد و روز سیام همان ماه در مراسمی، استوارنامه خود را تقدیم محمدرضاشاه کرد. در این دیدار شاه ضمن تکرار مواضع ایران درباره مالکیت جزایر سهگانه، خطاب به دولت بریتانیا اعلام کرد که در مساله جزایر سهگانه 2 راه پیش روی لندن است: یا همراهی با مواضع ایران و تایید دوستی با تهران یا تایید مواضع اعراب و نشان دادن دشمنی به ایران. او همچنین به کنایه به رمزباتم گفت که بریتانیا در مناقشههای بین ایران و اعراب هرگز از ایران جانبداری نکرده است.
تنها پنج روز بعد از تقدیم استوارنامه رمزباتم به شاه (5 جولای/ 14 تیر)، اردشیر زاهدی وزیر خارجه ایران، با احضار رمزباتم به وزارت خارجه پیام شفاهی شاه به وزیر خارجه بریتانیا را به سفیر آن کشور ابلاغ کرد. شاه در این پیام لندن را متهم به تعلل در جدیت در حل ماجرای جزایر کرده بود. به اعتقاد او پروازهای تحریک آمیز جنگندههای بریتانیایی برفراز ناوهای ایرانی، خویشتنداری لندن در برابر رفتار تحریکآمیز کویت علیه ایران و آغاز مجدد سخنان تحریکآمیز شیخ شارجه درباره ابوموسی و سخن از عربگرایی در خلیجفارس همگی نشان از آغاز دور جدیدی از توطئه تضعیف منافع ایران با حمایت ضمنی بریتانیا بودند.
در گزارش محرمانه رمزباتم از احضارش به وزارت خارجه ایران به لندن هشدار داده شده بود که به دلیل مسائل موجود در ماجرای حل نشده جزایر سهگانه، «همکاریهای ایران و بریتانیا مسدود یا تقریبا مسدود شده است.»
بر اساس گزارش محرمانه 22 جولای 1971/9 تیر 1350 رمزباتم از نشست ناهار خود با اردشیر زاهدی، وزیر خارجه ایران، زاهدی چنین عنوان کرد: «شاه شخصا به سیاست تامین حاکمیت ایران بر جزایر متعهد است و به هیچ وجه قادر به سرپیچی از این سیاست نیست. حتی اگر شاه هم از صحنه ناپدید شود و رژیم دیگری [در ایران] بر سر کار بیاید، وضعیت یکسان خواهد بود. مردم ایران اکنون راهحل دیگری را نمیپذیرند. زاهدی به من [رمزباتم] در این باره اطمینان داد. من فکر میکنم منظور او ارجاع به موقعیت و منافع بریتانیا در ایران بود که اگر موضوع بالا گیرد، وضع دوران مصدق در مقایسه با آن ملایم جلوه خواهد کرد. شاه برای تضمین تامین منافعش آماده ورود به جنگ است.»
هفتم سپتامبر/ 16 شهریور، شاه، رمزباتم را در اقدامیفوری احضار و به او گفت که شرط وی درباره نهایی شدن مساله واگذاری جزایر به ایران، برای موافقت وی با تشکیل دولت امارات تاکنون عملی نشده و او اکنون آماده مقابله جدی با شکلگیری فدراسیون امارات عربی متحده است. بلافاصله پس از این دیدار، رمزباتم طی یک گزارش مفصل تحلیلی به بررسی مساله جزایر سهگانه و بیان وخامت شرایط موجود پرداخت.
به عقیده رمزباتم، اگر جزایر به ایران واگذار نمیشد، ایران شاید قادر به ممانعت از ایجاد امارات عربی متحده نبود، ولی با اقدامات ایذایی و کارزار سیاسی و نظامیخود میتوانست موجب از بین رفتن زودهنگام حکومت امارات شود و این مساله برای بریتانیا که زمان و انرژی بسیاری در این راه هزینه کرده فاجعهبار بود.
دهم نوامبر/ 19 آبان، رمزباتم ملاقاتی سه ساعت و نیمه در کاخ بابلسر با شاه انجام داد و به یک توافق نهایی و عینی بر سر آینده جزایر سهگانه مورد مناقشه در خلیجفارس دست یافت. در این دیدار بر سر نحوه تقسیمبندی مشاع ابوموسی بحث و توافق شد. در زمینه چگونگی تقسیم بالسویه درآمدهای نفتی، شاه موضوع را به بررسی و تصویب مجلس شورای ملی احاله کرد. در این باره وی از ریز موضوع اختلافات شارجه با امالقوین و عجمان آگاهی یافت و قول داد ایران بر اساس یک قرار خصوصی با آن دو شیخ نشین نیز سخاوتمندانه رفتار و به آنان کمک مالی کند.
شاه در ابتدا درباره مبادله یک توافقنامه مکتوب با شیخ شارجه تردید داشت، ولی با اصرار رمزباتم با این کار موافقت کرد. این ملاقات در واقع مقدمهای بود برای ملاقات روز بعد ویلیام لوس با شاه در حضور رمزباتم، خلعتبری و افشار، برای ارائه نسخه نهایی توافقنامه درباره آینده جزایر سهگانه؛ در این ملاقات شاه تاکید کرد که ایران برنامهای برای خروج اجباری ساکنان جزیره ابوموسی ندارد.
یکی دیگر از گزارشهای جالب و خواندنی رمزباتم درباره ایران، گزارش سالانه محرمانه او از تحولات ایران در سال 1972 است. او این گزارش را با این عبارت پرمعنا و تامل برانگیز آغاز میکند: «یک سال موفق دیگر برای شاه و خوشبختانه برای منافع بریتانیا در ایران.» با این همه در ابتدای همین گزارش تاکید شده که در مجموع، سال 1971 با توجه به برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی و بازگرداندن حاکمیت جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به ایران، نسبت به سال 1972 دارای موفقیت بیشتری برای شخص شاه بود. در بخشی از این گزارش محرمانه در مورد فعالیتهای مخالفان نظام آمده است: «کسانی که بیشتر اخبار در مورد آنان بود، مخالفان یا چریکها بودند. فعالیتهای مخالفان بخصوص در زمینه بمبگذاری مشخصتر و با تاثیرگذاری آشکارتر از سال 1971 بود و اوج شدت آن در زمان دیدار پرزیدنت [ریچارد] نیکسون [از تهران] بود.» با این حال رمزباتم بر این باور بود که ناآرامیهای دانشجویی سال 1972 تا حد زیادی کاهش یافته و اوضاع دانشگاهها از سال قبل از آن آرامتر بوده است.
این گزارش همچنین نشان میدهد که با وجود افزایش اقتدار داخلی و شهرت بینالمللی محمدرضاشاه، وی عمیقا نسبت به انتقادات گسترده مطرح شده در گزارشهای رادیویی، تلویزیونی و مطبوعاتی رسانههای خبری بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری اروپایی نسبت به اوضاع ایران ناراضی و خشمگین بود. در این زمان، به اعتقاد رمزباتم، شاه همچنان بر سر یک دو راهی سرنوشت ساز برای ایجاد رقابتهای سیاسی و حزبی میان دو حزب ایران نوین و مردم از یک سو و حفظ و کنترل قدرت در دست خودش از سوی دیگر قرار گرفت:
«به رغم شکست کامل حزب ساختگی اپوزیسیون کنونی [حزب مردم] در انتخابات شهر و روستا در ماه اکتبر، شاه همچنان برای ایجاد یک نظام معتبر دو حزبی پارلمانی مصمم است، ولی وی با یک تنگنای واقعی مواجه است. تا زمانی که او به غلط تمامیقدرت و همه دستاوردهای دولتش را به شکلی اغراقآمیز به خودش اختصاص و نسبت داده و در نقش یک دانای کل ظاهر شود نمیتواند بسادگی اعتراضات گسترده ای را که حق طبیعی یک حزب اپوزیسیون سالم است، تحمل کند.»
مساله افزایش حس خودکامگی و عمیقتر شدن رفتار و فرهنگ تکصدایی شاه امری بود که در قسمتهای مختلف این گزارش و دیگر یادداشتهای مربوط به سالهای آغازین دهه 70 میلادی تکرار شده است. در بخشی از همین گزارش سالانه، سفیر بریتانیا تاکید کرده است: «سرسپردگی اعضای دولت و نیروهای مسلح و حقیقتا مطبوعات به موقعیت اقتدارگرایانه شاه در طول سال [1972] ادامه داشت. گفتوگوهای او با وزرایش و دیگر مقامات عالیرتبه به یک مونولوگ [تک گویی] تبدیل شده است.» در بخش دیگری از این گزارش با اشاره به تغییرات عمده در سطح فرماندهی نیروی دریایی و زمینی ایران، به تصمیم و فرمان شاه ذکر شده است: «در وفاداری هیچ یک از این افراد شکی نبوده است. اقدام شاه در برکناری این عده بدون شک از جهتی یادآوری به جانشینان آنهاست که انتصاب آنان منحصرا به شاه مربوط بوده و تداوم شغل آنان نیز بستگی به لطف وی دارد.»
در شرایطی که محمدرضاشاه در اندیشه ایجاد یک امپراتوری منطقهای و افزایش مهارتها و قابلیتهای کشورش بود، ایران همچنان از عدم مشارکتِ عمومیدر برنامههای دولتی رنج میبرد.
به نوشته رمزباتم، اعتماد به نفس شاه از استحکام قدرت داخلی خود، موجب توجه بیشتر وی به تحولات منطقهای و خارجی شده بود. شاه از یک سو نگران نفوذ بلوک شرق در خاورمیانه بود و از سوی دیگر در اندیشه قطعی کردن مساله جزایر سهگانه با امارات متحده عربی بود. بر همین اساس بود که عطش سیریناپذیر حکومت پهلوی دوم در خریدهای تسلیحاتی و بالابردن توان رزمیایران در آن سال نیز همچنان ادامه داشت. به گفته سفیر کبیر بریتانیا: «در بیشتر این مشکلات و بخصوص در مساله خلیجفارس، شاه و وزیر خارجهاش [عباسعلی خلعتبری]، ارتباط نزدیک خود را با ما [بریتانیا] حفظ کرده و ظاهرا از راهنماییهای ما استقبال میکردند.... وقتی که مساله جزایر حل و فصل شد، روابط ایران و بریتانیا نیز به سرعت بهبود یافت.»
سفیر بریتانیا با آن که در گزارش خود تاکید میکند که روابط دفاعی و تسلیحاتی ایران با کشور متبوع وی همچنان حسنه و گسترده است، ولی بر این واقعیت تاکید دارد که: «ما به هیچ وجه جای آمریکاییها را به عنوان متحد اصلی و تامین کننده اصلی تجهیزات نظامیایران نگرفتهایم و آمریکاییها نیز همه تلاش خود را به کار میگیرند که این مساله هرگز اتفاق نیفتد.»
آن هنگام، تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در ایران اوایل دهه هفتاد موجب دگرگونیهایی در وضعیت ساختاری شهرنشینی در ایران شده بود. رمزباتم طی گزارشی تحلیلی مبتنی بر دیدگاههای دونالد مکینسون، دبیر اول امور اطلاعاتی سفارت، 11 ژوئن 1973 به بررسی این مساله پرداخت. در این گزارش با اشاره به موفقیتهای داخلی شاه تاکید شده: «بخش عمدهای از مردم این کشور توسط حکومت شاه نادیده گرفته شده تا جایی که کمتر ماهی را میتوان در این کشور بدون بروز یک حادثه سیاسی سپری ساخت.»
در بخشی از این گزارش بر «نبود ارتباط میان شاه و مردم و همچنین فقدان یک احساس ملی که متضمن اهداف ملی باشد» تاکید شده است. به نوشته رمزباتم در این گزارش، «ضعیف بودن وضعیت خدمات بهداشتی و پزشکی در مناطق شهری ایران» یکی از عوامل اصلی نارضایتی مردم از حکومت به شمار میآمد. در ادامه این گزارش همچنین عدم کارآمدی احزاب سیاسی دولتی در جذب نظر و آرای مردم در شهرها و روستاها مورد توجه قرار گرفته است. نکته قابل توجه دیگر در این گزارش، تاکید رمزباتم بر این مساله است که توجه به موفقیتهای مختلف سالهای اخیر رژیم شاه به هیچ وجه به معنای ثبات سیاست داخلی و خارجی وی و حکومت او نیست و ناظران مسائل ایران نباید نقاط ضعف این حکومت را نادیده انگارند.
سالهای آغازین دهه 1970 میلادی، یکی از مهمترین وجوه و احتمالا مهمترین وجه ارتباط ایران و بریتانیا مساله مبادلات و همکاریهای تسلیحاتی 2 کشور بود. پیتر رمزباتم در دو گزارش مقایسهای جالب توجه به بررسی موازی دیدگاههای دو کشور در این مساله پرداخته است. وی نام این دو گزارش را بر حسب نام کاخ اصلی محل اقامت شاه و محل ساختمان اصلی سفارت بریتانیا به ترتیب «دیدگاه نیاوران» و «دیدگاه خیابان فردوسی» نامیده است.
به گفته سفیر بریتانیا در تهران، علاقه سیریناپذیر محمدرضاشاه در مورد جمعآوری سلاح و خریدهای نظامیاز آنجا ناشی میشد که: «بعضی اوقات به نظر میرسد که شاه خود را به عنوان نماینده مشیتالهی باور دارد. برنامهای به دنبال برنامهای دیگر اجرا میشود یا بیش از ظرفیت و اندازه لبریز میشود.... این تنها بعثیهای ترشرو نیستند که این تحولات را بدشگون میدانند، حتی دوستان ناظر که برای شاه آرزوهای خوبی دارند نیز گاهی از زیادهرویهای او در هراسند و در این اندیشهاند که پس از غرور ممکن است سقوط پدیدار شود.»
به گفته رمزباتم، در شرایطی که محمدرضاشاه در اندیشه ایجاد یک امپراتوری منطقهای و افزایش مهارتها و قابلیتهای کشورش بود، ایران همچنان از مشارکت نداشتن عمومیدر برنامههای دولتی رنج میبرد. به گفته سفیر بریتانیا: «شاه همچنان در کابوس دوران جوانی خود و سلطه روس و انگلیس بر کشورش به سر میبرد و قادر به رهایی فکر خود از اندیشه سلطه نیمه استعماری آنان بر ایران نیست. از این رو رفتار وی نیز در مناسبات بینالمللی و پناه بردن وی به امریکا از شر روسیه و انگلیس نیز بر اساس همین ذهنیت شکل میگیرد.» با این همه سفیر بریتانیا معتقد بود که بهرغم روابط بسیار خوب ایران و غرب تلاش بیحد شاه برای دستیابی به سلاحهای مدرن به جای آن که موجب حفظ امنیت کشورش از شر شوروی شود، ممکن است بر عکس روسها را برای دستاندازی به منطقه خلیجفارس بیشتر تحریک کند.
نخستین گزارش سال 1974 رمزباتم به مرور تحلیلی و بیان گاهشمار رویدادهای سال 1973 ایران اختصاص داشت. در ابتدای این گزارش آمده است: «سال 1973 سالی بود که اعتماد به نفس شاه به سرعت رشد یافت، اگرچه وی در پاییز در مواردی که خارج از کنترل وی انجام شد تردیدهایی چند نشان داد. ایران با گسترش اقتصاد خود در حد زیادی در صحنه جهانی نیز پیشرفت کرد و کارنامهای قابل توجه در مسائل نفتی از خود به جای گذارد، ولی این نشانههای امیدوار کننده با تداوم اعتراضهای مخالفان و افزایش تورم داخلی لطمه دید.»
در این گزارش و بسیاری گزارشهای دیگر از افزایش ناگهانی و غیرقابل پیشبینی بهای جهانی نفت به عنوان مهمترین عامل موفقیتهای حکومت و گسترش یکباره بلندپروازیهای شاه سخن گفته شده است. با این همه در بخش دیگری از این گزارش در مورد چالشها و مشکلات اداری و اجتماعی پیشرفتهای ایران آمده است: «در اواخر سال شاه با تشخیص این حس فزاینده که نظام حکومتی فاسدتر از آن است که به پیشرفت کشور به سوی تمدن بزرگ خدمت کند با صدور فرمانی پارتی بازی را ممنوع اعلام کرد. باید تامل کرد و دید، آیا میتوان به رشوهخواری خاتمه داد یا نه یا این که افکار عمومیبیشتر از پیش در این مورد تهییج خواهد شد یا نه.»
در قسمت دیگری از این گزارش آمده است سال 1973 با آن که جنگ بین اعراب و اسرائیل درگرفت، حکومت شاه هم به روابط خود با تلآویو که دیگر پنهانی هم نبود ادامه داد و هم فروش نفت به آن حکومت را ادامه داد. این مساله طبیعتا موجب خشم حکومتهای عربی علیه ایران شد.
نکته مهم دیگر در این گزارش، افزایش شدید بودجه تسلیحاتی و خریدهای نظامیایران از غرب بود که به برکت سرازیر شدن یکباره ثروت نفتی ناشی از گران شدن بهای نفت صورت میگرفت. در گزارش رمزباتم تاکید شده که اکثر کشورها از یکسو نسبت به گسترش شدید ارتش ایران ناراضی بودند و از سوی دیگر خواهان شرکت در رقابت فروش جنگ افزار به این کشور بودند. در این گزارش آمده است، سال 1973 صرفا نیروی هوایی ایران بیش از 2 میلیارد دلار هلیکوپتر و هواپیمای نظامی از آمریکا خرید کرد.
از سوی دیگر، به تعبیر سفیر بریتانیا، یک قلم از سهم لندن از «کیک خریدهای تسلیحاتی ایران» در همین مدت سفارش 250 دستگاه تانک سریع سوار زرهی اسکورپیون بود که ظاهرا قرار بود ادامه یابد. گذشته از آن در همین مدت 800 دستگاه تانک چیفتن نیز توسط ایران از بریتانیا خریداری شد، که تا آخر سال 1973 حدود 200 دستگاه آن به ایران تحویل شده بود.با خروج پیتر رمزباتم از ایران، لندن بار دیگر یک دیپلمات عرب دوست به نام سر آنتونی پارسونز را روانه تهران کرد تا به مدت 4 سال در ایران بماند و شاهد فراز و فرود قدرت محمدرضاشاه بوده و تقریبا تا آخرین روزهای حیات حکومت پهلوی در ایران بماند.
نظرات