گام به گام تا انقلاب
نهضت اسلامی مردم ایران در بهمنماه سال 57 بهپیروزی رسید. این رویداد، بزرگترین حادثه قرن معاصر در منطقه بود که وقوع آن بسیاری از تحلیلگران سیاسی را برآن داشت که به گمانهزنی در مورد ابعاد آن بپردازند. گزارشی که از خاطر مخاطبان محترم میگذرد روایتی از اهم اتفاقات انقلاب در فاصله زمانی 12 بهمن 1357 تا پیروزی انقلاب اسلامی(22 بهمن همان سال) است. در این متن سعی شده سلسله وقایع به صورت روزشمار مورد توجه قرار گیرد تا خواننده ضمن درک تاریخی حوادث و رویدادها در جریان فعل و انفعالات سیاسی داخلی و خارجی انقلاب نیز قرار گیرد.
امام خمینی بعد از اقامت 107 روزه در فرانسه برای ادامه مبارزه با استکبار و دیکتاتوری تصمیم به ورود به خاک میهن گرفتند. علی رغم شور و اشتیاقی که بخاطر این تصمیم گیری در انقلابیون بوجود آمده بود همه نگران این بودند که به محض ورود امام به ایران، عوامل باقیمانده و وفادار به نظام سلطنتی از هیچ کوششی برای از بین بردن رهبر انقلاب فروگذار نکنند.
رسانههای خارجی که به دقت اخبار مربوط به اوضاع ایران را پیگیری میکردند در برنامههای خبری خود از تهدیداتی سخن به میان میآوردند که از سوی گروههای بینام و نشان یا مجهول به منظور ایجاد ترس و واهمه در دل انقلابیون یا ایجاد تزلزل و تردید و تغییر نظر امام برای ورود به خاک ایران عنوان میشد.
التهاب و تنش در دوران حاکمیت شاهنشاهی رخنه کرده بود. ارتش از شاپور بختیار تبعیت نمیکرد و او را نخست وزیر تحمیلی میدانست. در عین حال سران ارتشی و فرماندهان نظامی مستقر در ستاد بزرگ ارتشتاران به هیچ وجه قدرت ابتکار عمل برای انتخاب راهی درست و معقول در مواجه با انقلاب نداشتند و گزارشهایی که از مشروح مذاکرات آنها در آن شرایط حساس بهجای مانده حاکی از بیحاصلی نشستها و بیتدبیری و بهت و حیرت سردمداران نظامی است.
شورای سلطنت که در واقع به مثابه جانشینی برای دوران غیبت شاه محسوب میشد جز اسم ظاهری چیزی از آن باقی نمانده بود.
شاپور بختیار نخستوزیر، محمد سجادی رئیس مجلس سنا، جواد سعید رئیس مجلس شورای ملی، علیقلی اردلان وزیر دربار، علی آبادی دادستان سابق، محمد وارسته وزیر دارایی اسبق، سیدجلال تهرانی سناتور سابق، عبدالله انتظام رئیس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران و عباس قرهباغی رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران اعضای این شورا بودند.
سید جلال تهرانی به عنوان رئیس شورای مذکور زمانی که امام در پاریس اقامت داشت، استعفای خود را تقدیم ایشان کرد.
کشورهای خارجی نیز نگران اوضاع بودند و با بیم و تردید حوادث و تحولات ایران را در آستانه ورود امام نظاره میکردند.
ملت در انتظار ورود امام
عاقبت امام با پرواز 4721 هواپیمایی ایرفرانس، پاریس را به مقصد تهران ترک کرد. سرنشینان هواپیما 50 تن از همراهان امام و 150 تن از خبرنگاران رسانههای خارجی بودند. هواپیمای مذکور که از این پس «پرواز انقلاب» لقب گرفت در ساعت نه و بیست و هفت دقیقه و سی ثانیه در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست.
زمانی که امام وارد ایران شدند مردم از طریق تلویزیونهای خود، مراسم استقبال از ایشان را بصورت مستقیم دریافت میکردند اما بعد از گذشت نیم ساعت از زمان پخش برنامه یکباره پخش مراسم متوقف و عکس محمدرضا پهلوی برصفحه تلویزیون ظاهر شد و متعاقب آن آهنگ سلام شاهنشاهی نواخته شد. دلایل مختلفی برای این کار اعلام شد. دو دستگی بین کارمندان سازمان تلویزیون، دخالت و دستور مستقیم بختیار برای قطع برنامه و نارضایتی نظامیان به خاطر عدم پخش سرود شاهنشاهی در ابتدای برنامه از جمله مواردی بود که در مورد قطع برنامه مطرح شد.
بیشتر خیابانهای تهران مملو از جمعیت بود. زمانی که امام قصد ترک فرودگاه و عزیمت به مقصد بهشت زهرا را داشت، طبق برنامه قبلی بنا بود مقابل دانشگاه تهران به ایراد سخن بپردازد اما با توجه به سیل جمعیت امکان اجرای این برنامه نبود.
در بهشت زهرا (س) جمعیت، مشتاق شنیدن سخنان امام بود. ایشان در سخنرانی معروف خود ضمن اشاره به مظالم و مصائبی که جامعه ایرانی برای رسیدن به آزادی و استقلال متحمل شده بود اعلام کردند: اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر.
سپس ایشان دولت بختیار را مورد خطاب قرار دادند و با غیرقانونی خواندن آن عنوان کردند که دولت تعیین میکنند. از اولین روز استقرار امام خمینی در مدرسه علوی سیل جمعیت برای دیدن رهبر انقلاب از گوشه وکنار کشور راهی تهران شدند تا با ایشان دیدار کنند. موقعیت مدرسه علوی به گونهای نبود که پذیرای این همه جمعیت باشد به ناچار مدرسه رفاه برای بازدید عموم انتخاب شد. طبقه اول مدرسه، محل دیدار امام با علاقهمندانش بود و شورای انقلاب در طبقه دوم اقدام به برگزاری جلسات میکرد.
جو انقلابی شهرستانهای مختلف کشور را فراگرفته بود. در بسیاری از شهرها، مردم که نسیم آزادی را استنشاق میکردند در حمایت از امام خمینی و اعلام انزجار از رژیم شاهنشاهی اقدام به برگزاری راهپیمایی و تظاهرات کردند.
در تهران حدود 7 الی 10 هزار نفر در دانشگاه تهران تجمع کرده و به شعار دادن پرداختند. محور اکثر شعارها علاوه بر حمایت از نهضت اسلامی و انقلابی مردم ایران، ترغیب و تشویق نیروهای مسلح برای پذیرش دعوت انقلابیون بود. در همین اجتماع شایع شده بود تیپ یک زرهی لشکر 81 شاه آباد همبستگی خود را با نهضت اعلام کردند.
شایعه دیگری حکایت از این میکرد که 42 نفر از افسران وظیفه گارد شاهنشاهی در لویزان به علت اعتصاب غذا در مخالفت با رژیم شاهنشاهی و حمایت از انقلاب اسلامی تبعید شدند.
نکته قالب توجه اینکه دولتهای خارجی نیز گرچه اینبار بیش از گذشته از حرکت خروشان ملت ابراز نگرانی میکردند اما در عین حال از اظهار نظر جدی در خصوص وقایع ایران خودداری میکردند.
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این باره اعلام کرد: اظهارات ضد آمریکایی امام خمینی به هنگام ورود به تهران هیچ تغییری در مواضع آمریکا نسبت به ایران نداشته است. وی افزود: علاقه ما بازگشت نظم و ثبات به ایران است.
یک ملت، دو دولت
اولین گام برای تحقق جمهوری اسلامی در 16بهمن 57 برداشته شد.
مردم بعد از سالها انتظار در حالیکه روند و آیند حکومتها دستنشانده و کر و فر احزاب دولت ساخته را در انتخابات مجلس شورای ملی و فعالیت کابینههای موسمی شاهد بودند برای نخستین بار اخبار مبنی بر انتخاب رئیس دولت موقت را بر اساس فرمان و حکم یک رهبری مذهبی دریافت میکردند. در جلسهای که به همین منظور در مدرسه علوی برگزار شد حکم نخست وزیری مهدی بازرگان در حضور امام خمینی توسط اکبر هاشمی رفسنجانی قرائت شد.
بعد از قرائت حکم مذکور، امام طی بیاناتی از عموم مردم خواست از طریق مطبوعات و تظاهرات آرام ملت درباره بازرگان نظر دهند در عین حال ایشان متذکر شدند که جزای آنهایی که علیه حکومت بازرگان قیام کنند خیلی سخت است.
اقدام امام واکنش شاپور بختیار را برانگیخت. وی مدعی بود که براساس قانون اساسی نخست وزیر قانونی کشور است و اداره امور به دست اوست و انتخاب نخست وزیر دیگری را غیر از خود برای کشوری واحد نمیتواند بپذیرد و به همین واسطه مهدی بازرگان را تهدید به دستگیری کرد. دولت بختیار کمکم به خشونت روی آورد و برای برقراری حکومتی مبتنی بر قوه قهریه و حفظ آن با استفاده از قدرت نظامی، وزارتخانههای آموزش و پرورش، امور اقتصاد و دارایی، بهداری و دادگستری توسط نیروهای ارتش اشغال شد.
علیرغم اعلام حمایت ارتش از مواضع دولت بختیار، تغییر موضع ردههای میانی ارتش و به خصوص ابراز انزجار نیروهای کادر و وظیفه از اقدامات خشن ارتش در مواجهه با انقلابیون، این نهاد نظامی را از درون دچار تزلزل کرد.
در همین روز 22 تن از نمایندگان مجلس استعفای خود را اعلام کردند. در جلسه علنی مجلس که هر روز از تعدادی نمایندگان آن کم میشد لوایح انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و محاکمه نخست وزیر و وزیران و مقامات عالیرتبه به تصویب رسید.
پروازهای خارجی از مقصد ایران به آن سوی مرزها در این روزها رواج داشت. برخی از دولتمردان و وابستگان دربار که اضمحلال رژیم شاهنشاهی را در روزهای آتی پیشبینی میکردند و از عواقب روی کار آمدن یک حکومت انقلابی و رسیدگی به پروندههای اتهامی خود در هراس بودند، شتابزده ایران را ترک میکردند.
مرغ طوفانی که طوفان ندیده بود!
حکومت انقلابی با تشکیل دولت و اندیشیدن تدابیر لازم برای آغاز به کار کابینه (17بهمن 57) رسمیت پیدا کرده بود.
بازرگان با توجه به حکم امام مبنی بر عدم وابستگی به تعلقات حزبی و جناحی موقتا از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
استقبال از نخست وزیری بازرگان بسیار گسترده بود و مردم حتی بدون در نظر گرفتن اختلاف دیدگاه به حمایت از او پرداختند.
مردم زاهدان اعم از شیعه و سنی به پشتیبانی دولت موقت راهپیمایی کردند اما این اعتراض آرام از سوی چماق بدستان مورد تعرض قرار گرفت و این حادثه خونین 62 نفر کشته و مجروح به جای گذاشت.
در اصفهان نیز مردم حمایت خود را از بازرگان اعلام کرده و خواستار سرنگونی دولت بختیار شدند. در تهران نیز به مناسبت تایید مهدی بازرگان تظاهرات وسیعی صورت گرفت. در رضاییه (ارومیه) خبری مبنی بر ترور یک سرهنگ ارتش منتشر شد.
ارتش در وضعیتی بحرانی به سر میبرد. ستاد بزرگ ارتشتاران برای تقویت روحیه نظامیان و نمایش قدرت و ترس انقلابیون اطلاعیهای منتشر کرد و متذکر شد هر کس در مقام تهدید یا تضعیف روحیه پرسنل نیروی مسلح شاهنشاهی برآید یا با درج مطالب ناصحیح و غیرواقعی اهانت کند، تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت.
اما از ظواهر امر چنین بر میآمد که زعمای ارتش برای کنترل اوضاع مستاصل و درماندهاند و برای یافتن مفری دست و پا میزنند. در جریان مراسم فارغ التحصیلی یکی از دانشگاههای نظامی شنیده شد که دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری شاه معاف شدند. قراین نشان میداد که امرای ارتش نیز افول نظام شاهنشاهی را باور کردند.
اما گویا بختیار هنوز دست بردار نبود. وی برای مقابله با جریان انقلابی و برخورد با کارمندانی که در تحصن و راهپیمایی شرکت کردند یا به نحوی از انحا به منظور نشان دادن تنفر خود از رژیم سلطنتی در محل کار خود حضور پیدا نکردند، به وزرا دستور داد فقط به کارمندانی حقوق بدهند که کار کردهاند. در واقع عمق حادثه به حدی بود که سخنگوی کاخ سفید در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد شاپور بختیار باید تسلیم نظر اکثریت مردم ایران شود و اجازه دهد تا زمینه برای شکل گیری حاکمیت آزاد فراهم شود.
لغو قانون کاپیتولاسیون
علیرغم اختلاف و چالش شدیدی که میان انقلابیون و شاپور بختیار وجود داشت، برخی از نیروها سعی در ایجاد تفاهم داشتند تا بختیار را وادار به پذیرش شرایط جدید کنند. یدالله سحابی و عباس امیر انتظام گفتگوهایی را با شاپور بختیار آغاز کردند و سعی میشد تا این ارتباط به صورت دو جانبه حفظ شود.
با این وصف شاپور بختیار حاضر به قبول واقعیت موجود نبود و حتی در دیداری که بین افراد مورد اشاره با بختیار در اداره دوم ارتش(اداره ضد جاسوسی)، صورت گرفت و ارتشبد قره باغی و ناصر مقدم نیز حضور داشتند، نخست وزیر رژیم شاهنشاهی از موضع بالا برخورد کرده و از دو تن از اعضای نظامی حاضر در جلسه خواست تا حمایت مجدد خود را از او اعلام کنند. در اصفهان مردم برای اولین مرتبه گام عملی در جهت نقض قانون مصوب مجلس شورای ملی برداشتند. در این شهر یکی از اتباع آمریکا رانندهای را مضروب کرد و مردم نیز او را دستگیر و توسط محکمهای که توسط اهالی منطقه برگزار شد، تبعه آمریکا پس از پرداخت دیه آزاد شد. این اقدام نخستین گام اساسی در جهت محو کاپیتولاسیون بود.
توصیهها و هشدارهای مکرر فرمانداری نظامی تهران برای کنترل رفت و آمدهای مردم و ایجاد مانع برای عدم برگزاری تجمعات کارساز نبود. مردم به مقررات حکومت نظامی بیاعتنا بودند، فرماندار نظامی بر اثر اجبار و با توجه به بیثمر بودن اطلاعیه قبلی، ساعات ممنوعیت عبور و مرور را کاهش داد.
مردم در این روز وعده مهدی بازرگان نخست وزیر را در خصوص معرفی وزرا در روزهای آتی را شنیدند و بیصبرانه انتظار تحقق آن را میکشیدند.
قیام اسلامی مردم در آستانه به ثمر نشستن بود.
همبستگی نظامیان با انقلاب اسلامی
برای هیچ دولتی اسفبارتر از این نیست که نظامیان همبستگی و حمایت خود را به نیروهای مخالف جریان حاکمیت اعلام کنند.
سلطنتطلبان در روز 19 بهمن ناباورانه اخباری مبنی بر ملاقات افسران نیروی هوایی با امام خمینی را میشنیدند. ضربه آنچنان کاری بود که امرای ارتشی از سرناچاری، تدبیری جز تکذیب خبر و جعلی خواندن عکسی که رژه افسران نیروی هوایی مقابل امام را نشان میداد تدارک ندیدند. اما واقعیتها فراتر از حدس و گمان بود و شواهد و قرائن موجود همه حاکی از وقوع این اتفاق بود. دراین دیدار تاریخی رهبری انقلاب ابراز کرد: امیدوارم با کمک شما بتوانیم در اینجا حکومت عدل اسلامی را برقرار کنیم.
مذاکرات میان اطرافیان بازرگان و بختیار همچنان ادامه داشت. طی چند جلسه گفت و گو، نزدیکان بازرگان اظهار عقیده کردند فرماندهان نیروها به ویژه رئیس ستاد به این نتیجه رسیدند که مصلحت مملکت و مصالح ارتش که جزیی از مصالح مملکت است، ایجاب میکند که ارتش در مبارزه قدرت میان دولتهای بازرگان و بختیار، مشی بیطرفانه در پیش بگیرد.
اکنون رژیم شاهنشاهی تنها میتوانست به پشتیبانی همان نیروهایی که در حوادث 28 مرداد 1332 به داد شاه رسیدند، دلگرم باشد. در گوشه و کنار کشور به موازات برگزاری تجمعات و راهپیماییهای مختلف گروهی به اسم طرفداران قانون اساسی در شهرها براه افتادند و در حمایت از رژیم سلطنتی شعار دادند و با عناصر انقلابی به زد و خورد پرداختند.
این عده در گوشه و کنار تهران نیز در مقابل انقلابیون عرض اندام میکردند اما براساس گزارشهای رسیده تجمع گسترده و میلیونی مردم تهران، در حمایت از دولت موقت انقلاب اجازه هرگونه فرصت طلبی را از این افراد میگرفت.
آخرین نفسهای 2500 سال حکومت شاهنشاهی
طرفداران رژیم شاهنشاهی برای نشان دادن همه امکانات و استعداد خود برای پشتیبانی از کابینه او وارد میدان شدند و در محیط محدود و سربسته امجدیه تجمعی را برپا کردند و علیه انقلابیون شعار دادند. رژیم شاهنشاهی آخرین نفسهای حیات 2500 ساله خود را میکشید. مهدی بازرگان در آستانه تشکیل کابینه خود بود. وی در دانشگاه تهران در برابر جمعیت زیادی که برای شنیدن سخنانش حضور پیدا کرده بودند به تشریح اقدامات آتی خود پرداخت.
وی رئوس برنامه دولت موقت را احراز و انتقال قدرت، ارائه و اثبات حقانیت (برگزاری رفراندوم)، احیای اداره و اصلاح مملکت، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و ارجاع به آرای عمومی برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید، برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی، استعفا و تحویل کار به رئیسجمهور برشمرد.
میان کارمندان رادیو و تلویزیون ملی دو دستگی ایجاد شده بود. گروه زیادی از آنان به صف انقلابیون پیوستند و عده معدودی هنوز بر حمایت خود از رژیم پهلوی پافشاری میکردند. با این حال انتشار برخی اخبار و تصاویر تلویزیونی از جریان تظاهرات و راهپیمایی مردم ایران برای نشان دادن گوشهای از مبارزات مردم ایران موثر بود. به موازات این اقدامات در تلویزیون تصمیم گرفته شد فیلم ورود امام به خاک میهن و استقبال عظیم مردمی از ایشان که بواسطه کارشکنی عناصر سلطنتطلب، پخش مستقیم آن ناتمام باقی ماند به طور کامل پخش شود.
در حالی که عده زیادی از مردم از طریق تلویزیون، نحوه ورود ایشان به ایران را میدیدند در یکی از پادگانهای نظامی مربوط به نیروی هوایی ارتش ایران در منطقه دوشان تپه، عدهای از دانشجویان هنرآموز نیز بیصبرانه انتظار دیدن این تصاویر را داشتند.
زمانی که گوینده تلویزیون اعلام کرد که زمان پخش تصاویر بازگشت امام فرا رسیده سربازان و دانشجویان با شنیدن نام «خمینی» صلوات فرستادند. این اقدام، خشم برخی از فرماندهان را برانگیخت و کم کم مواجهه لفظی به درگیریهای فیزیکی کشیده شد و مردم منطقه فرحآباد نیمههای شب صدای تیراندازیهای متعددی را از درون پادگان شنیدند و کمی بعد خبر رسید که بخشی از نیروهای گارد شاهنشاهی برای مقابله با دانشجویانی که هوادار انقلاب اسلامی بودند، پادگان نیروی هوایی را به محاصره خود در آوردهاند.
اهالی منطقه فرحآباد و تهران نو برای جلوگیری از حمله نیروهای گارد در حوالی پادگان اجتماع کردند. یک همافرجوان که توانسته بود از حلقه محاصره خارج شود خبر داد که تاکنون 40 زخمی و 12 نفر کشته شدند و از این تعداد 9 نفر کارآموز همافر و 3 نفر درجه دار هستند. این درگیری تا صبح روز بعد نیز ادامه داشت. محاصره پادگان نیروی هوایی و حمایت همافران از انقلاب اسلامی سرآغاز جدیدی از حوادث و وقایع نهضت مردمی ایران بود که روند تحولات را به نفع انقلابیون تسریع بخشید.
21 بهمن 1357 آخرین تیر در ترکش
شهر تهران یکپارچه آتش و خون بود از شب گذشته تا آغازین ساعات بامداد از پادگان نیروی هوایی صدای تیراندازی به گوش میرسید.
در درگیریهای بین مردم و ماموران حکومت نظامی 152نفر دستگیر و به کلانتری تهران نو انتقال داده شدند اما بعد از گذشت دو ساعت با هجوم مردم به کلانتری مذکور، بازداشت شدگان آزاد شدند.
نیروهای گارد جاویدان در یورش به پادگان نیروی هوایی مصر بودند. برخی امرای نظامی که تمام حیثیت و آبرو و موقعیت خود را در حفظ نظام شاهنشاهی میدیدند، سعی داشتند با استفاده از فرصت بدست آمده و با بهرهگیری از همه ساز و برگهای نظامی برای انجام کودتا وارد عمل شوند. به همین خاطر ستاد بزرگ ارتشتاران به سرلشکر نشاط فرمان حمله به کارخانه تسلیحات صادر کرد اما او به خاطر آشفتگی اوضاع و شرایط خاص روحی قدرت تصمیم گیری نداشت و به همین خاطر دستور را اطاعت نکرد.
فرماندار نظامی تهران در ادامه اقدامات خود با انتشار بیانیه شماره 40 خود، ساعات منع عبور و مرور در تهران را افزایش داد و رفت و آمد را از ساعت 16 تا 4 بامداد ممنوع اعلام کرد. وی متعاقبا با صدور اعلامیه شماره 41 خود مدت منع رفت و آمد را تا ساعت 12 روز یکشنبه 22 بهمن تمدید کرد. همه چیز از اقدامات عملی نظامیان برای سرکوب شدید انقلابیون حکایت میکرد.
اعلامیههای شدیدالحنی که صادر میشد حتی برخی از انقلابیون را دچار تردید میکرد و آنها را وامیداشت تا به منظور جلوگیری از خونریزی، در جریان حوادث و اتفاقات اخیر آهستهتر و پیوسته تر حرکت کنند اما پیام قاطع و محکم امام همه تردیدها را از دل زدود.
ایشان طی پیامی اعلام کردند: اعلامیه حکومت نظامی خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند. من با آنکه دستور جهاد مقدس ندادهام... لیکن دیگر نمیتوانم تحمل این وحشیگریها را بکنم و اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی برندارند و لشکر گارد به محل خویش بازنگردد و از طرف مقامات ارتش از این تهدیدات جلوگیری نشود، تصمیم آخرم را به امید خدا میگیرم. این اطلاعیه عزم مردم را برای مبارزه با بقایای رژیم شاهنشاهی راسختر کرد. شهر تبدیل به میدان جنگ شده بود. کلانتریها و مراکز انتظامی تهران یکی پس از دیگری به تصرف نیروهای مردمی در میآمد. این مراکز شامل کلانتریهای 9101114 1626 و کلانتری نارمک بود.
انقلاب پیروز شد
پس از 10 روز از بازگشت امام خمینی در ایران و با اعلام بی طرفی فرماندهان ارتش که به دنبال پیوستن بدنه آن به انقلاب صورت گرفت، انقلاب اسلامی مردم ایران پیروز شد.
با اتفاقاتی که در روز 21 بهمن ماه افتاده بود، ارتش کنترل اوضاع را از دست داد، علیرغم همه ادعاهایی که توسط امرای نظامی مطرح میشد ارتش کمترین مقاومت را در مقابل حرکت انقلابی مردم داشت و علاوه بر پیوستن بسیاری از بدنه ارتش به انقلاب مردم، کلانتریها و مراکز استقرار نیروهای نظامی یکی پس از دیگری فتح میشد.
تصرف کارخانه تسلیحات باعث شد اسلحه و مهمات در اختیار انقلابیون قرار گیرد. در نقاط مختلف تهران از سهراه آذری گرفته تا حوالی میدان شهباز، گوشه و کنار خیابانها سنگربندی شده بود بیشترین حجم درگیریها به نواحی جنوب و جنوب شرق تهران محدود بود و مردم در خیابانهای فرحآباد، تهران نو، خراسان، شهیاد و قصر فیروزه اجتماع کرده بودند و سرسختانه در مقابل اندک نیروهای ارتشی که به زعم خود از سر وفاداری به نظام سلطنتی و سوگندی که به خاطر حفظ سلطنت پهلوی خورده بودند، مقاومت میکردند. در پادگان لویزان اتفاقاتی در شرف وقوع بود علیرغم کنارهگیری اکثر نظامیان از درگیریها، سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی و محمد امین بیگلری جانشین فرماندهان گارد، آخرین تلاشها را برای نجات حکومت پهلوی بکار بستند اما این مقاومت شکننده در مقابل طوفان سهمگین انقلاب در هم شکسته شد و هر سه فرمانده نظامی بدست انقلابیون کشته شدند.
ستاد ژاندارمری واقع در میدان 24 اسفند (انقلاب) نیز به دست نیروهای انقلاب افتاد. هویدا که دوران حبس خود را در منطقه در دره شیان میگذراند نیز توسط مردم دستگیر شد و به مدرسه رفاه انتقال پیدا کرد. شورای عالی ارتش با مشاهده این وضع، در ساعت 30/10 با حضور رئیس ستاد، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان نظامی تشکیل جلسه داد و پس از مذاکره، اعلامیهای صادر کرد و متذکر شد برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی، بیطرفی خود را در مناقشات فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعه کنند.
در واقع صدور این اعلامیه هیچ نقش و تاثیری در روند حوادث نداشت. مراکز نظامی یک به یک به تصرف انقلابیون درمیآمد و ابتکار عمل از ارتشیان نیز سلب شده بود. بعد از ظهر روز 22 بهمن حال و هوای دیگری داشت گروهی از جوانان مسلح به سرپرستی فضلالله محلاتی صدا و سیمای وقت را مورد محاصره قرار دادند و بعد از چند ساعت زد و خورد ایستگاه رادیو را در ساعت 16 تسخیر کرد و مردم در ساعت 30/16دقیقه برای اولین بار در طول تاریخ صدای انقلاب و سرود ای ایران را از رادیو شنیدند.
انقلاب پیروز شد.
روزنامه جام جم ۱۳۸۸/۱۲/۰۵
نظرات