بررسی نقش تبلیغات عراق در جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ملت ایران
چکیده
پیروزی و شکست در جنگها به عوامل مختلفی بستگی دارد و تاکنون جنگ ها از جهات مختلف از جمله جنگ هشتساله تحمیلی ایران و عراق بررسی شده است، اما با وجود نقش برجسته عوامل روانی و تبلیغات در جنگ، این بٌعد از جنگ کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
اگر جنگ را شیوهای برای تحمیل خواست و اراده به دیگری با خشونتآمیز تعریف نمائیم باید اذعان نمود که زمانی اهداف جنگ به نتیجه میرسد که محیط روانی – اجتماعی آن کاملاً برای پذیرش آمادگی داشته باشد و از جنگ و اهداف آن پشتیبانی نماید که دستگاه تبلیغی این مسئولیت را به شکل برجستهای بر عهده دارد.
هدف اصلی از تبلیغات جنگ تأثیرگذاری بر ادارک، احساسات و رفتار حریف و دشمن،گروههای بیطرف و دوست است؛ به گونهای که پشتیبانیهای لازم را برای مقاصد و اهداف جنگ فراهم نماید، مردم و نیروهای مسلح کشور مهاجم را برای ورود به جنگ آماده کند، افکار عمومی منطقهای و جهانی را با جنگ و اهداف آن همراه سازد و در نهایت اراده و روحیه مقاومت و ایستادگی را در کشور هدف، سلب نماید و از بین ببرد.
با وجود ویژگی های مشترک فرهنگی و همگرایی ایدئولوژیک دو ملت ایران و عراق رژیم بعث عراق، توانست به خوبی افکار عمومی مردم عراق و منطقه را علیه ملت ایران تا حدود زیادی آماده و در طول جنگ هشت ساله مدیریت کند و شرایط لازم روانی – اجتماعی را در محیط ملی عراق و منطقه با روش های مختلف تبلیغی آماده نماید. از این جهت می توان گفت، راهبردها و روش های تبلیغی رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی نقش برجستهای را در پشتیبانی از جنگ علیه ملت ایران بر عهده داشته است.
این مقاله با هدف آشنایی با اهداف، راهبردها و شیوهها و ابزارهای تبلیغی عراق در جنگ هشت ساله تدوین شده است؛ تلاش گردیده سیر تحولات تبلیغات عراق در جنگ، اهداف، سازمان، راهبرد، ابزار و روشهای آن مورد بررسی قرار گیرد.
1- مقدمه
رژیم بعث عراق در طول 8 سال جنگ تحمیلی با ایران، به موازات اقدامات گسترده نظامی، اعم از جنگ زمینی و هوایی و دریایی و با برخورداری از کیفیترین و کمیترین سلاحها، جنگ تبلیغی و عملیات روانی گستردهایرا علیه ملت مسلمان آغاز نمود و با بهرهوری از شیوههای علمی و به کارگیری تمامی وسایل و ابزار ممکن، از هیچ اقدامی فروگذار نکرد. اقداماتی که به تعبیر حضرت امام (ره) هر کدام، میتوانست ملتی را به شکست و نابودی بکشاند. از آنجا که فروپاشی نظام اسلامی، به عنوان هدف اصلی رژیم بعث بوده است، بعثیها، علی رغم آن همه تلاش و تهاجمات گسترده نظامی و روانی، نتوانستند به هدف اعلام شده خود دست یابند. امام (ره) با اقدامات به موقع و سنجیده در مقابل تهاجمات تبلیغی – روانی دشمن و با الهام از سرچشمه ولایت و امامت، همه اقدامات دشمن را خنثی کرده و یا علیه خود دشمن جهتدهی مینمودند. همچنین امت مسلمان ایران بود که با الهام از رهنمودهای آن امام بزرگ توانست توطئههای شیطانی دشمن را به شکست بکشاند.
بنابراین امام راحل (ره) با بینش و درک عمیقی که از توطئه دشمنان اسلام داشت، تمامی طرحهای تبلیغی – روانی دشمن را برای صلح و سازش تحمیلی به شکست کشانید. اعزام هیأتهای گوناگون از سوی کشورهای اسلامی و عراق - که به بهانه میانجیگری بین ایران و عراق میآمدند- دقیقاً ناشی از این طرز تفکر بود. چون شیاطین و استکبار جهانی و در رأس همه امریکای جنایتکار، با آن ارزیابی که از توانمندیهای سیاسی و نظامی ایران داشتند، به این نتیجه رسیده بودند که ادامه جنگ به ضرر عراق و در حقیقت امریکا است و به راستی، این رهبری داهیانه و حکیمانه امام در قضیه جنگ بود که دشمن را به چنین عکسالعملی وا داشته بود. همان امریکا که تا دیروز «استراتژی نظامی» را برای توقف دادن انقلاب اسلامی ایران و محصور کردن آن در داخل مرزهای کشور و جلوگیری از صدور و نفوذ آن به کشورهای منطقه تجویز میکرد، به یکباره تغییر موضع صدو هشتاد درجه داد و خواهان مصالحه و آشتی بین ایران و عراق گردید. همان سیاستمداران وحشی و جانی امریکایی که بانی و عامل اصلی درگیر کردن رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی بودند آوازخوان صلح شدند؛ به عنوان مثال «لیس آسپین» وزیر دفاع قبلی امریکا و رئیس کمیته نیروهای مسلح نمایندگان وقت امریکا که چند ماه قبل از شروع جنگ فریاد میزد: امریکا باید هدف استراتژی خود را متوقف کردن ایران در گسترش انقلاب اسلامی بنیادگرای خود به جهان عرب بویژه خلیج فارس، قرار دهد. حتی اگر در این راه استفاده از نیروهای نظامی لازم گردد».
رژیم متجاوز بعثی، با بهرهمندی از تشکیلات قوی و منظم، تبلیغات و جنگ روانی را علیه نظام جمهوری اسلامی تجربه نمودند و تا حدود زیادی در برانگیختن ملتهای منطقه و عراق علیه جمهوری اسلامی توفیق داشت. ولی نظام نوپای اسلامی که تنها پشتیبان و نقطه اتکایش خداوند متعال بود، با رهبری مدبرانه حضرت امام (ره) توانست میزان آسیبپذیریهای ملت ایران را در این جنگ تبلیغی همهجانبه به حداقل برساند و دشمن را در مأموریت خود ناکام بگذارد.
2- سازمان و جایگاه تبلیغات در رژیم بعث عراق
مسأله تبلیغات، ضمن آنکه از مهم ترین موضوعاتی است که در امور روزانه با آن مواجهیم در شرایط جنگی اهمیتی دو چندان مییابد. تبلیغات، نه تنها در عرصه رویارویی با دشمن و بسیج مردمی است، بلکه در انعکاس وقایع جامعه، به گونهای زنده و پویا، از قابلیت کافی برخوردار است. تبلیغات، بازتاب زندهای است از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی و مکتبی سازمانهای سیاسی؛ بنابراین هر تشکیلات و نظامی، با هر فلسفهای، چه سرمایهداری، چه سوسیالیستی و یا لیبرالی،به ناچار تبلیغاتی منبعث از ماهیت خود خواهد داشت.
تبلیغات، مجموعهای از امکانات است که حزب یا گروهی به کار میگیرد، تا افکار و اندیشه خود را بیان کند؛ همچون رادیو ، تلویزیون ، روزنامه ، سینما، تئاتر، هنرهای گوناگون، برپایی کنفرانسها و اجتماعات مردمی و غیره. مجموعه، فعالیتهای فرهنگی نیز در نتایج خود ناگزیر از بیان اندیشه و ساختار درونی نظاممند است، بویژه در جوامعی که در حکومت خود، از مرکزیت خاصی نیز پیروی میکنند؛ مانند نظامهای سوسیالیستی و سرمایهداری که در آنها جدایی بین فرهنگ و تبلیغات متصور نیست. مطابق با این اصل، تبلیغات مجموعه امکاناتی است که حزب بعث عراق آنها را به خدمت میگیرد تا افکار عمومی مردم را شکل دهد و به سمت اهداف مشخصی هدایت کند. این تعبیر از تبلیغات، به گونهای فراگیر، مرزهای کشور عراق را - که صفت قومیت عربی را نیز داراست- درنوردیده و میهن بزرگ عربی با آرمانی که برای خود تعریف کرده مدنظر قرار میدهد. اهداف اصلی که حزب بعث، خواهان تحقق آنها از طریق تبلیغات است، عبارتند از :
1- ارائه بیان زنده و پویا از ایدئولوژی حزب بعث و فلسفه آن در برپایی جامعهای انقلابی و ملی. که اهداف مورد نظر حزب در زمینههای وحدت، آزادی، سوسیالیسم (اشتراکیت) را در برداشته باشد؛
2- نشر افکار و عقاید انقلاب عراق و فسلفه آن در ساختن شخصیت عربی – ملی مردم، در چهارچوب وطن واحد (عراق) و امت واحد؛
3- تبیین و دفاع از دستاوردهای ایدئولوژیک حزب بعث و بررسی اهمیت و نقش آنها در زندگی مردم از دیدگاه حزب، به طوری که جلوهای از تحقق اصول و اهداف آن شمرده شوند؛
4- تحکیم وحدت ملی، بر اساس میهن واحد، برای تمامی مردم عراق (با نژادها و ادیان مختلف) به عنوان تضمین حقیقی برای نسلهای حال و آینده؛
5- انتشار و ترویج افکار حزب بعث در نسل جدید (جوانان و کودکان) با استفاده از وسایل پیشرفته و مناسب؛
6- ستیز و مبارزه با افکار ارتجاعی گذشته، مثل طایفهگرایی و تعصبات منطقهای و غیره با استفاده از روشهای جدید علمی و جایگزین کردن افکار انقلابی در ساختار جدید جامعه و افراد؛
7- تبلیغ افکار حزب و اصول و ارزشهای انقلاب، در حجمی گسترده، در داخل و خارج از کشور، با شیوههایی متناسب و سازگار با جوامع مختلف و لحاظ کردن شرایط هر یک؛
8- برخورد قاطع با تمامی مکاتب و حرکتهایی که انقلاب و حزب را به طور مستقیم یا غیر مستقیم مورد حمله قرار میدهد، چه از جانب ارتجاع و امپریالیسم ویا صهیونیسم و چه از جانب فارس نژاد پرست ( ضروری است تا دراین بخش از تبلیغات، علاوه بر به کارگیری استدلال و منطق و متناسب با اقدامات دشمن، به جنبههای روحی روانی مردم نیز پرداخت و آنها را تقویت نمود. از این اسلوب به شمشیر بران (دولبه) تعبیر میشود. پس در زمانی که به دشمن حملهور و با او رودررو میشویم، به طور همزمان به امر تحکیم روحیه مردم و دادن آگاهیهای لازم به آنها در زمینه شیوههای تبلیغاتی دشمن علیه انقلاب و حزب نیز پرداختهایم،)؛
9- برخورد و مقابله با جریانهای مخالفی که بر مبنای یک طرز تفکر و ایدئولوژی مشخص بنا شدهاند. این برخورد لزوماً باید همراه با بهرهگیری از شیوههای مختلف فرهنگی و تبلیغی باشد و به طور هماهنگ انجام شود؛
10- مقابله گسترده و وسیع با شرایط بحرانی و حاد، با به کارگیری تمامی امکانات تبلیغاتی، در شرایطی همچون زمان جنگ نظامی یا جنگ تبلیغاتی در شکلهای مختلف و متنوع آن که قادسیة صدام نمونهای از آن محسوب میشود.
مراکز و دستگاههای تبلیغی عراق برای تحقق اهداف مذکور عبارت است از:
1-2- رادیو و تلویزیون عراق
سیاست اصلی حزب بعث و رهبری عراق آن بودکه رادیو و تلویزیون تمامی نقاط کشور عراق را زیر پوشش قرار دهد، به طوری که هیچ خلایی وجود نداشته باشد؛ زیرا که در غیر این صورت از دسترسی به بخشی از جامعه، برای رساندن پیام و افکار حزب و عملکردهای دولت رهبری، محروم میماند. در این صورت فرصت آموزش فرهنگی و بسیج همگانی جامعه نیز از دست میرفت و در نتیجه امکان یکدست کردن جامعه با معیارها و ارزشهای حزب بعث نیز فراهم نمی شد. طرحهایی در دو سال اول روی کار آمدن صدام حسین به اجرا در میآمد، که پوشش رادیو را به طور کامل تأمین نموده و هیچ نقطهای از کشور به دور از پوشش امواج رادیویی نمانده بود. این طرح، در مورد تلویزیون نیز با افتتاح ایستگاههای جدید حدود 90درصد از سطح کشور عراق را در برگرفت و برنامههای آن به طور مؤثر و قابل قبولی در مناطقی از کشورهای خلیج فارس و سوریه نیز قابل مشاهده بود.
2-2- دفتر خبرگزاری عراق
این ارگان، مسئول مستقیم هماهنگی و انتشار اخبار داخلی و خارجی برای عموم مردم در داخل و خارج کشور محسوب میشد. روزنامهها، رادیو، ارگانهای دولتی و ... در این حیطه قرار میگیرند. خبرگزاری عراق، در زمان صدام، به گونهای متحولشد که دفاتر خبری آن در سراسر جهان حضور داشت؛ تعداد آن در خارج به 51 نفر میرسید و دارای 10 دفتر در پایتختهای مهم جهان بود.
مأموریت و رسالت خبرگزاری، تنها به انتشار اخبار خلاصه نمیشد، بلکه بررسی وسایل ارتباط جمعی عربی و به اصطلاح جنبی و تحلیل اخبار و گزارشهای مغرضانه آنها و یا گزارشهای اقتصادی، نظامی و رساندن مطالب به سازمانهای ذیربط نیز از وظایف آنهابود.
همان طور که میدانید در بخش مطبوعات، دو روزنامه الثوره، ارگان حزب و الجمهوریه و مجله الف باء، الفنون، العراق و چند مجله خارجی و نشریات سازمانها و ارگانهای مختلف، تحولات کمی و کیفی محسوسی را در زمینه مطبوعات موجب شدند، چه از جهت حجم و مقدار مطالب و چه از جهت توجه و تنوع موضوعاتی که نویسندگان بعثی برای حزب تهیه مینمودند. در آن سوی مرزها نیز انتشار مطبوعات صورت میگرفت و از طریق کانالهای مختلفی در دسترس عراقیهایی مقیم کشورهای خارجی قرار داده میشد.
3-2- تبلیغات خارجی
مجموعهای از دوایر و مراکز فرهنگی بودند که در خارج از کشور عراق فعالیت مینمودند. این مراکز، در انعکاس تحولات عراق و دستاوردهای آن نقش مؤثری به عهده داشتند و این رسالت را به اشکال مختلفی از قبیل انتشار مطبوعات، نمایش فیلم، چاپ و توزیع پوستر و عکس و نیز گزارشهای تلگرافی که توسط اداره روابط خارجی تنظیم میشد. به انجام میرساندند. این مراکز که در مجموع به 30 مرکز فرهنگی و روزنامهنگاری بالغ میشدند، دارای مرکزیتی مرتبط با روابط خارجی بود. اداره روابط خارجی برنامه سالانهای در چهارچوب اهداف تبلیغاتی برای آنها مشخص و به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به آنها ارائه میکرد. فعالیتهای این دوایر فرهنگی در طی یکی از سالها بالغ بر 200 نوع شده بود که شامل هنرهای مردمی، حرفهها و لباسهای ملی و نمایش فیلمهای معمولی و ویدیوئی بود.
4-2- سینما و تئاتر
با وجود جوان بودن هنر سینما در عراق، شاهد تحول چشمگیری در سینمای آن کشور همزمان با حاکمیت حزب بعث بودیم.کارهایی که در تهیه فیلمهای کوتاه یا داستانی و یا درجبههها انجام گرفته بود نمونههایی از آنها محسوب میشود.
3- اهداف تبلیغی عراق در جنگ
اهداف، تبلیغی عراق را در جنگ بر اساس اظهارات لطیف نظیف جاسم، وزیر اطلاعات رژیم حاکم بر عراق که این اظهارات هشت ماه پس از جنگ انتشار یافته است، میتوان به شرح زیر برشمرد:1
1-3- آمادهسازی روحی مردم و شعلهور ساختن غیرت و حمیت آنها با استفاده از شیوههای مختلف و گوناگون هنری و نوآوری در زمینه شعر و آواز و موسیقی و اعمال ابداعی دیگر
2-3- تشریح و توضیح نظرات و مسائل عادلانه خودمان در جدالی که در طول تاریخ با دشمن داشتهایم، با استفاده از روشهای ساده، روشن و مستند به شواهد تاریخی کینه ایرانیان نسبت به اعراب و عراقیان با به کارگیری هنرهای نمایشی، برگزاری کنفرانسهای فرهنگی و انعکاس آنها در رادیو و تلویزیون و مطبوعات
3-3- رساندن هر چه سریعتر اخبار و طلاعات جبهههای جنگ و تأکید بر پیروزی حتمی قادسیه صدام، به منظور برقراری آرامش و اطمینان درونی در مردم.
4-3- فعالیتهای روزانه در جهت تحکیم وحدت ملی، با جلوه دادن اینکه افراد جبههها از تمامی اقشار و اکناف عراق هستند، یعنی از نواحی شمالی، مرکزی، جنوبی و از غرب و کرد و دیگر اقلیتها و ادیان
5-3- برخورد قاطع با شایعات مغرضانهای که دشمنان انقلاب در داخل کشور پخش میکنند، چه در مورد جبههها و چه از اوضاع داخلی کشور
6-3- تأکید بر طولانی بودن جنگ، ضمن استشهاد به تجارب دیگر ملتها در جنگهای طولانی خود و آثار مثبت این جنگها از قبیل شکوفایی استعدادها، روحیه مبارزهجویی، صبر و ... با تأکید بر پیروزی قطعی، در عاقبت جنگ
7-3- تأمین و اشباع خبری جهان خارج، به طور کامل، از طریق ارائه اخبار موثق که از طریق ماهوارهها و یا خبرنگاران عربی و غیر عربی منتشر میشد، با این دیدگاه که دستگاههای تبلیغاتی جهان، تنها کانال برقراری روابط با افکار عمومی در جهان هستند و اینکه آنها قادرند تا حقایق را در صورت مخفیکاری کشف و افشا کنند. پسرعایت تعهد کامل در انتشار اخبار و اطلاعات، به منظور جلب رضایت افکار عمومی در پیروزی ما در جنگ و شکست ایران امری ضروری است.
8-3- حمله تبلیغاتی (جنگ روانی) قابل قبول از طریق برنامه فارسی رادیو بر اساس طرحهای مشخصشده شورای مرکزی، به منظور ایجاد اختلالات روانی که بازتابی مؤثر در جبههها خواهد داشت و به متزلزل نمودن جبههها خواهد انجامید.
این مهم، با به کارگیری بیانیههای نظامی دقیق و رد ادعاها و تصریحات نظام ایران در مقابل مردم و با استفاده از شیوههای زیر عملی خواهد شد:
• مترصد نشستن، برای تناقضها و اختلافهایی که بین سردمداران حکومت ایران ایجاد میشود و تحریک آنها علیه یکدیگر، با بهرهجویی از بیانات و رفتار آنها در مقابل یکدیگر و همچنین موضعگیریهای آنان در امور مربوط به فضای داخلی و خارجی و بویژه رفتارهای فردی هر یک که در رأس همه ( امام ) خمینی قرار دارد.
• استفاده از ناسازگاریهای موجود بین ارتش و سپاه القاء تحقیر ارتش توسط سپاه، قرار دادن سپاه در پشت سر ارتش در جبههها، که به عنوان تأییدی بر عدم اطمینان به آنها و دخالت در امور ارتش محسوب می شود. همچنین یادآوری ایام گذشته و سقوط شاه، که افراد ارتش از فرمانده و افسر و سرباز به بهانه ارتباط با امپریالیسم مورد قتل و شکنجه و زندان قرار گرفتند و این در حالی بود که بسیاری از اعضای باند ( امام ) خمینی که هماکنون در راس کار هستند، مزدور امپریالیسم بوده و بعضی از آنها با ساواک همکاری میکردهاند.
• قسم دادن شخصیتهای نیکوکار ایرانی به اینکه با باند حاکم به مقابله برخیزند و از طریق برانگیختن افکار عمومی، آنها را تحت فشار قرار دهند تا مسأله نزاع با عراق را به طور مسالمتآمیز حل و فصل نمایند و اینکه عراق پیروز، خواهان آن نیست، که ایران به ویرانهای تبدیل شود و هیچگونه طمعی به خاک ایران ندارد و تنها حقوق مشروع خود را در آب و خشکی و سه جزیره (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) دنبال میکند و ایرانیان، هیچ شانسی برای پیروزی ندارند و تنها دستاورد آنها از این جنگ، ویرانی و هلاکت خواهد بود.
• نیت و قصد مزدوران امریکا از طولانی کردن جنگ، ویران شدن تأسیسات اقتصادی و شهری است که بیشتر آنها از امریکا وارد شده است و بدین ترتیب میخواهند تا زمینه نفوذ سیاسی اقتصادی امریکا را تحت پوشش تجدید سازندگی این تأسیسات فراهم آورند و متعاقب آن ایران را دوباره از جمعیتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی وابسته و اسیر دست امریکا نمایند. بنابراین نیت عراق در دعوت به صلح که از موضع قدرت است، تنها محافظت و حراست از مؤسسات ایرانی که با تلاش و سرمایه مردم بنا شده است، نیست، بلکه حکومت عراق جلوگیری از تخریب و نفوذ بیگانگان و بویژه امریکا را در ایران نیز در نظر دارد.
9-3- هدف دستگاه حاکمه ایران از طولانی کردن جنگ، از بین بردن تناقضات ریشهای است که بین خود سردمداران حکومت و همچنین ارتش و نیروهای ملی وجود دارد، به طوری که گروه حاکم، از این وحشت دارد که برقراری صلح، این تناقضات را به مرحله انفجار برساند و به مردم ایران فرصت دهد تا اوضاع و شرایط را بهتر درک کنند و به آینده خود بیندیشند و مسیر خود را مشخص کنند.
10-3- بررسی بیانیههای نظامی ایران، به منظور کشف تناقضات موجود و مطالب مبالغهآمیز و اکاذیب آن و دادن آمار واقعی خسارتهای ایران به مردم، چه از نظر مالی – اقتصادی و چه از نظر تلفات انسانی
11-3- افشاگری وضعیت بحرانی اقتصاد ایران
12-3- طرح انتقامجویی رژیم ایران از اقلیتهای ملی و محروم ساختن آنها از حقوق اساسی خود، بویژه تبلیغ پیرامون مطالب زیر:
• حق خود مختاری
• حق برابری و مساوات در احراز مشاغل حساس
• حق تکلم به زبان مادری و پیشبرد فرهنگ خود
• حق مشارکت در پروژههای تولیدی و خدماتی و بهرهبرداری از امکانات آموزشی و جلوه دادن مواردی که اقلیتهای ملی از آنها در رنجند و تحریک آنها علیه انقلاب با انگیزه کسب حقوق قانونی خود
• آگاهی از مسائل و مشکلات کردها و انتشار اخباری که آنها را بر ضد رژیم تحریک میکنند و مقایسه وضعیت کردهای ایران با عراق و حقوقی که در سایه انقلاب بعث به دست آوردهاند، از جمله حق خودمختاری و آزادیهای دموکراتیک و رشد و مساوات و فرهنگ و زبان.
• رژیم ایران میکوشد تا سنتهای اجتماعی پوسیده گذشته را بر مردم تحمیل کند و آزادی رفتار و سلوک متمدنانه را از آنها سلب کرده و اراده سلطه حاکمه را بر تمامی جوانب زندگی ایشان بگستراند، و دیگر اشاره اینکه ایران، کشوری متمدن و دارای تاریخی شکوفاست و با غارتگری و چپاول نمیشود آن را به زانو در آورد. همچنین اشاره به اینکه ایران قبل از انقلاب، آنگونه که جمهوری اسلامی، رژیم سعی دارد به مردم تلقین کند، عاری از اخلاق و ارزشهای انسانی نبوده است.
• بررسی وضعیت طبقات عقبمانده اجتماع و اینکه حکومت کاری برای آنها نکرده است.
• عراق، شروع کننده جنگ نبوده است، بلکه حکومت ایران آغازگر آن است. با استناد به تجاوزات پی درپی ایران به پاسگاههای مرزی عراق و دخالت آن کشور در امور داخلی ما که علیرغم هشدارهای پیدرپی ما خاتمه نیافت که جمله این موارد، بر برنامههای تجاوزگرانه ایران گواهی میدهند.
• انزوای جهانی ایران و عدم برخورداری از احترام افکار عمومی که در محافل بینالمللی آشکارا پدیدار گشته است.
• دیدارهای رهبر و کنفرانسها و سخنرانیهای او در خصوص ایران به منزله هدایتها و ارشادهای محوری برای رادیو ودستگاههای تبلیغی داخل و خارج است.
• اهمیت دادن بویژه، به مردم عرب اهواز و حمایت از حرکتهای آنها علیه رژیم و تأکید بر قومیت عربی، همچنین توجه دادن به خطر عظیمی که هجرت دادن آنها به مناطق دیگر توسط رژیم و به بهانه جنگ و ترس از بمباران مناطق مسکونی، آنها را تهدید میکند و هدف آن تبدیل هویت مناطق عربی به مناطق فارسی است، همانگونه که شاه از قبل بدان میپرداخت. بی گمان این شالوده و ساختار تبلیغاتی نهایت کار نیست، بلکه برنامه منطقی و وزینی است که هدایتها و ارشادهای تعیین کننده، مدام به آن میافزاید، تعلیماتی که در چهارچوب جنگ روانی و آگاهسازی مردم ایران از وضعیت نظامی، اقتصادی و اجتماعی کشور قرار دارد.
بدون شک هدایتها به دیده اعتبار گرفته میشوند و اموری که برای داخل کشور در مطبوعات و تلویزیون و رادیو برای ایران و یا جهان خارج مناسب است، بررسی میگردد و هر یک از این کانالها دارای عملکردهای خاص خود است که در نهایت، همگی هدف مرکزی تبلیغات جنگ و پیروزی را دنبال میکنند تا خشنودی کاملی را به حتمیت پیروزی عراق بر ایران در این جنگ درازمدت به وجود آورند. در این نظام تبلیغاتی، تمرکز بر این است که هر گامی به جلو و یا برگشت به عقب از جانب فرماندهی نظامی به دقت محاسبه شده است و امری حسابشده در جهت تأمین هدف نهایی جنگ، یعنی پیروزی است.
برای رسیدن به اهداف مورد نظر، لزوماً باید به روشهای غیر معمولی تکیه نمود؛ روشهایی که با دامنه جنگ و مشارکت مردمی در آن تناسب داشته باشند و رادیو و تلویزیون، مطبوعات، سینما و خبرنگاران جنگی داخلی و خارجی در مجسم نمودن قادسیه صدام، نقش محوری را به عهده دارند. بر این اساس، اقدامات زیر انجام گرفته است:
1- اعزام عکاسان و فیلمبرداران تلویزیونی و سینمایی به جبهههای جنگ و به تصویر کشیدن صحنههای نبرد ارتش پیروزمند ما با دشمنان فارسی، نمایش پیشروی نیروهای مسلح ما در داخل خاک ایران، توسط تلویزیون و مخابره به وسیله ماهوار که این امر موجب نوعی تحرک درونی در مردم میشود و این تحرک، بازتاب مؤثر بر جبههها خواهد داشت.
2- اعزام روزنامهنگاران و خبرنگاران خبرگزاری عراق به جبههها به منظور انجام تحقیقات و دیدار با مبارزان قهرمان و تهیه گزارشهای خبری و پخش آنها از طریق مطبوعات و تبلیغات خارجی در جهت همراهی و همیاری با فعالیتهای رادیو و تلویزیون و سینما برای جلوه دادن قادسیه صدام.
3- فرا خواندن تعداد زیادی از خبرنگاران دفاتر خبری مختلف در جهان و همچنین روزنامهنگاران عربی و اجنبی (غیرعرب) که تعداد آنها از آغاز جنگ تا اول مارس 1981 به 921 تن بالغ میشود و گسیل داشتن آنها برای بازدید از جبهههای جنگ ، تا از نزدیک شاهد پیشرویهای نیروهای عراق در خاک ایران باشند و اخبار آن را تا دورترین نقاط جهان برسانند.
4- تشویق و تهییج سازمانهای فرهنگی و هنری به ابداع گری و نوآوری در شعرها، خطابه ها، مصاحبهها، سریالها، رپرتاژها، پوسترها و نمایشگاههای هنری، تا حالت آمادگی روحی و حضور تبلیغاتی مستمری را برای ادامه قادسیه صدام فراهم آورند.
5- دقت در ارائه اطلاعات، به طوری که اطلاعات تبلیغاتی و مطبوعاتی کاملأ منسجم و هماهنگ با بیانیههای نظامی باشد؛ زیرا بیانیه نظامی تنها سند مورد تأیید فرماندهی نظامی است و زمینه کار تبلیغاتی ما را به دور از خطا و اشتباه فراهم میآورد.
6- به کارگیری و استفاده از اخبار و اطلاعاتی که پیرامون حکومت ایران به دست میآید و جلوه دادن تناقضات و دروغپردازیهای آن و ارائه به مردم در مواقع مقتضی به منظور بیاعتبار کردن تبلیغات ایران که بعد از مدت کوتاهی مورد تمسخر مردم خودی، ایران و جهان واقع شده و هیچکس به آن اعتمادی ندارد.
4- ویژگیهای تبلیغات عراق
عراق با بهرهگیری از تشکیلات به دقت سازماندهیشدهُ خود، حضور مؤثر حزب بعث، را در تمام سازمانها و واحدهای مربوط به جنگ روانی و تبلیغات، گسترش داده بود. این ساختار منسجم و کاملاً دقیق، رژیم بعث را از جهت ابزار و امکاناتی که لازمة تبلیغات جنگ است بینیاز میساخت.
علاوه بر وزارت اطلاعات رژیم صدام، در ارتش عراق معاونتی به نام توجیه سیاسی وجود داشت که دارای دو مأموریت بود؛ نخست توجیه و تبیین مواضع حزب بعث و دیگری تبلیغ ارتش، برای حمایت کردن مردم از ارتش و اجرای عملیات تبلیغی و جنگ روانی. توجیه سیاسی در همه واحدهای نظامی دارای تشکیلات بود و تمام نیروهای مسلح را پوشش میداد. به علاوه سیاستهای متمرکز حزب بعث مانع از پراکندگی عناصرمیشد و تمام سیستمهای تبلیغی با یک هدف و برنامه، فعالیتهای خود را پی میگرفتند. به همین دلیل روزنامه های الثوره و الجمهوریه، از نظر پیگیری خطوط تبلیغاتی، دقیقاً شبیه مطبوعات وابسته به ارتش نظیر جیش الشعی، الواصد، القادسیه، و البرموک عمل می کردند.
علاوه بر وجود سازمان و تشکیلات منظم و از پیش آماده شده و وحدت رویه در اتخاذ تصمیم، ویژگی دیگر رژیم بعث، وجود چهارچوبههای تئوریک آماده بود. به دلیل کار درازمدت حزب ، هیچ ابهامی از جهت بایدها و نبایدها، خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها، وجود نداشت. طراحان تبلیغات و جنگ روانی بدون دغدغه خاطر و بی هیچ ملاحظهای اقدام نموده و اهداف خود را پیگیری میکردند. نمونههایی از این اقدامات در جای خود خواهد آمد.
لطیف نضیف جاسم در یکی از سخنرانیهای توجیهی خود گفته است: « تبلیغات بازتاب زندهای است از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی و مکتبی سازمانهای سیاسی. بنابر این هر تشکیلات نظامی با هر فلسفهای، چه سرمایهداری، چه سوسیالیستی و یا لیبرالی،به ناچارتبلیغاتی منبعث از ماهیت خود خواهد داشت». این گفته لطیف نضیف جاسم، دقیقاً در مورد تبلیغات رژیم بعث صادق است. با آنچه گفته شد، ویژگیهای تبلیغات و جنگ روانی عراق نیز از ماهیت حزب بعث منشعب میشد که میتوان این ویژگیها را به ترتیب زیر توصیف نمود:
1-4- دارا بودن استراتژی مشخص
وجود سازمان متمرکز، تمایل به تصمیمگیری از بالا و وحدت در عناصر اجرایی، موجب شده بود تا عراق به خوبی راهبردهای خود را در زمینه تبلیغات و جنگ روانی تنظیم کند. در این نظام هدفها به خوبی تعریف شدهاند و با جمعبندی اقدامات به خوبی میتوان راهبردهای عراق را در سیاستهای داخلی و خارجیش بازشناسی کرد. به همین دلیل پیش از آغاز عملیات نظامی در داخل خاک ایران، رژیم صدام اقدامات تبلیغاتی خود را برای جلب حمایت مردم و کشورهای همسایه آغاز کرده بود.
2- 4- باثبات و پایدار
با توضیحی که در خصوص بند 1 گفته شد، طبیعی است که پیگیری استراتژی تعریفشده، ثبات و پایداری را به وجود خواهد آورد. محورهای مورد استفاده رژیم عراق در طول جنگ تحمیلی، کمتر دستخوش تغییر شد و تغییرات انجامشده نیز عمدتاً هماهنگ با تغییر در اهداف و استراتژی بود. برای مثال، بزرگنمایی خطر دشمن فارس که قبل از جنگ تحمیلی آغاز شده بود، تقریباً تا پایان جنگ ادامه یافت و به اشکال مختلف مورد بهرهبرداری قرار گرفت. باثباتی و پایداری عملیات روانی عراق به حدی بود که بعضاً به کلیشههای تکراری تبدیل شده بود و خلاقیت و نوآوری را با مانع روبهرو میساخت. به همین دلیل یکی از نتایج این ثبات، محدودیت در مانورها و بهرهگیری محدود از محورهای عملیات روانی است.
3-4- ساده و قابل فهم
یکی از ویژگیهای بارز تبلیغات و عملیات روانی عراق، سادگی در حد ابتذال بود. رژیم بعث با استفاده از ویژگیهای مردم خود، طرحهایی را پیگیری مینمود که در ارزیابیهای انجام شده، بسیار ابتدایی و ضعیف مینمود. با این حال، این موضوع در حقیقت یک حسن تلقی میشود. سادگی تبلیغات و نوع ارائه مفاهیم از سوی رژیم بعث، موجب شد که مردم عراق به خوبی این مسائل را دریافته و با آن ارتباط برقرار کنند. بهرهگیری از موسیقیهای کوچه و بازار، و استفاده از تصاویر و طرحهای بسیار ابتدایی، بخشی از این اقدام بود که به صورت پیاپی و بمبارانگونه، بر مردم خود فرود میآمد. در حقیقت رژیم بعث، مطابق ذائقة ملت خود و در حد فهم آنها، مسائل خود را صورتبندی و القا میکرد. نمونههای ارائهشده، گویای این مسأله است.
با این توصیف، رژیم صدام به خوبی از ذهنیتها و آمادگیهای فرهنگی مردم خود استفاده کرده و از آنها در جهت حمایت از جنگ خود، استفاده مینمود. صدام به منظور جذب اقشار مختلف خود، آنان را دستهبندی کرده بود و برای هر یک به زبان خاصی صحبت میکرد. برای روشنفکران، از نقش عراق در جهان کنونی و مبارزه در برابر اسرائیل و امریکا سخن گفته میشد. با این بیان، عراق اولین پایگاه مخاصمه با امریکا و اسرائیل تصویر میگردید. برای مذهبیون با بهرهگیری از سوابق تاریخی، القادسیه صدام و جنگ نهاوند و نبرد سلاسل زمینهسازی میشد و برای افرادی که دارای تمایلات ملیگرایانهبودند، با بهرهگیری از تمدن قدیم بینالنهرین و استفاده از اساطیر گذشته این سرزمین، نظیر اساطیر دولتهای سومر، آکد و تمدنهای نینوا (آشور) و جنگهای آنها، روح حماسی و انگیزة مقاومت تغذیه میشد. با این توصیف با بهکارگیری عناصری ساده، پیامهای تبلیغاتی منتقل میشد و به همه مخاطبان میرسید.
علاوه بر نمونههای ذکرشده، ساختن فیلمها و اجرای سناریوهابه وسیله رژیم عراقکه پیامهای صریح و مقاومت تا پای جان را داشت، نباید فراموش کرد. فیلم شیرین و وحشی نمونهای از این اقدامات است. صراحت بیان فیلم و استفاده مناسب از فناوری عربی، موجب شده بود که این فیلم کارآمد باشد. در یک گزارش آمده است که این فیلم را 70 درصد از نیروهای عراقی دیده و آن را واقعی ارزیابی کردهاند. تعداد افرادی که به این فیلم شک داشته و با دیدة تردید به آن نگریستهاند قریب 5 درصد برآورد شده است. در ارزیابی انجامشده، این فیلم در شکلگیری انگیزة مقاومت در هنگام درگیریها، نقش مهمی به عهده داشته است.
4-4- بهرهگیری از تمام امکانات
یکی از ویژگیهای بارز اقدامات عملیات روانی رژیم بعث، بهرهگیری از تمام امکانات تبلیغاتی امنیتی و نظامی برای تحقق اهداف است. ساختار متمرکز حکومت، امکان ایجاد هماهنگی بین بخشهای مختلف را فراهم میساخت و به خوبی دست دولت را برای اعمال روشهای پیشبینیشده، بازمیگذاشت استفاده از گروههای ارعابکنندة خانوادههای نظامیان تسلیمشده، قطع پیوندهای خانوادگی در این خانواده، استفاده از پوششهای امنیتی برای کنترل تحرکات ناخواسته، تشکیل جوخههای مرگ و یا اهدای مدال و ... نمونههایی از این اقدامات و تلاشها بود. با توجه به نقش جوخههای مرگ، بد نیست این مورد را کمی بیشتر توضیح دهیم.
در بررسیهای انجاممشده، یکی از اصیلترین دلایل مقاومت نیروهای عراق در طول جنگ تحمیلی، شکلگیری جوخههای مرگی بود که در زمان عملیات، به هیچ وجه اجازة تردد نیروهای عراقی را در پشت خطوط حمله نمیداد. عراق با به کارگیری این روش-که به صورت متمرکز هدایت میشد، موفق شده بود تا حد زیادی از تسلیم شدن نیروهای عراقی بکاهد.همچنینرژیم بعث با به تصویر کشیدن چهرههای مخوف از ایرانیان که هر اسیری را تکه تکه کرده و گردن او را با اره قطع میکنند، تنها راه ممکن را مقاومت تصویر کرده بود. ارزیابیهای انجام شده، تأثیر تشکیل جوخههای مرگ در کنار بزرگنمایی خطر ایران، به اثبات رسیده است.
5-4- بهرهبرداری مناسب از حوادث
رژیم عراق به دلیل مواجهة مکرر با حوادث پیشبینینشده، استراتژیهای خود برای خروج از انفعال تغییرمی داد.
برای نمونه میتوان به شعار «دفاع متحرک» اشاره کرد که در سالهای 61 مورد استفاده قرار گرفت. رژیم صدام که خود را در برابر یورشهای مکرر نیروهای اسلام ناتوان میدید و از سوی دیگر برای حضور ناکام خود در خاک جمهوری اسلامی ایران توجیهی نمییافت (زیرا ایران یکی از شرطهای آتشبس را عقبنشینی و تخلیة کامل سرزمینهای اشغالشده از سوی ارتش عراق اعلام کرده بود) ضمن عقبنشینی از بخشهای وسیعی از خاک ایران تلاش خود را با عنوان دفاع متحرک اعلام کرد. این موضوع ضمن پوشش بر ناتوانی عراق از نگهداری سرزمینهای غصبشده، همچنان ضرورت دفاع را در برابر ایران توجیه مینمود.
6-4- عدم ارتباط با مخاطبان ایران
یکی از مشکلات جدی عملیات روانی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران ناتوانی عملیات روانی این رژیم از ایجاد ارتباط با رزمندگان و مردم سلحشور ایران اسلامی بود. حزب بعث هیچگاه عمق تغییراتی را که در ایران رخ داده بود، درک نکرد و هیچگاه ارزشها و باورهای عمیقی را که در نیروهای مدافع جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته بود، درنیافت. رژیم بعث عراق سناریوهای خود را بر اساس تصاویر خودیافته و خود بافتهای که از ایران و ایرانی در ذهن داشت، سازمان میداد؛ الگویی که درعمل هیچ قابلیت انطباقی با شرایط اجتماعی و ویژگیهای روانی مردم ما نداشت. به همین دلیل، جز چند سناریو که عمدتاً وجوه عمومی مردم ما را نشانهگیری کرد و با این جهتگیری به موفقیت دست یافت، بقیة سناریوها تأثیر چندانی بر مردم ما نداشته است. آنچه را که تحت عنوان تأثیر بر مردم (با تأکید بر وجوه عمومی مردم) ذکر شد، میتوان در اثر عملیات روانی رژیم عراق، تحت عنوان جنگ شهرها و یا جنگ شیمیایی دید. موفقیت این سناریوها، در حقیقت نشانهگیری امنیت عمومی بود که نیازمند هیچ پیرایهای برای تأثیر نیست. در غیر این صورت، عملیات روانی عراق، موفق به ایجاد ارتباط با مردم نشد و پیامهای ارائهشده، به دلیل عدم توجه به ظرافتهای روانی – اجتماعی افراد، جذب نیروهای ما نگردید.
7-4- نبود متخصص و سناریونویسی عملیات روانی
علاوه بر آنچه در خصوص مورد 6 گفته شد، عملیات روانی عراق هیچگاه ویژگی یک جنگ روانیتمام عیار را نیافت. یکی از دلایل مهم این موضوع، نبود نیروهای کارآزموده و مطلع در حزب بعث عراق بود که قابلیت ایجاد یک جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران
را با مشکل روبهرو میساخت. در طراحی پیامها، هیچگاه ظرافتهای لازم مورد توجه قرار نگرفت و عملیاتهای انجامشده عمدتاً فاقد اثرگذاری جدی ارزیابی شدهاند. نمونههایی از پیامهای ارائه شده این رژیم که مشکلاتی بسیار جدی در نوع خط، استفاده از رنگ، محتوا و حتی نوع نوشتن جملهها دارد، در ادامه بیان می شود.
5- استراتژی تبلیغاتی عراق در طول جنگ تحمیلی
رژیم صدام پیش از آنکه جنگ تحمیلی آغاز شود، برنامة تبلیغات و عملیات روانی خود را آغاز کرده بود. این رژیم با پیشبینی تحولات آتی و احتمال درگیری نظامی، به تدوین استراتژی خود پرداخته و سناریوهای خود را بر اساس این استراتژی تنظیم کرده بود. با این توصیف، آغاز جنگ تحمیلی را نباید نقطة آغاز عملیات روانی عراق در نظر گرفت. در واقع میتوان گفت، با وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، تبلیغات برنامهریزی شده علیه آن با هدف آمادهسازی محیط اجتماعی – روانی ملی عراق و منطقه برای ورود به جنگ آغاز شد.
پیش از آغاز جنگ، رژیم صدام با بهرهگیری از احساس حقارت باقیمانده از جنگ گذشته خود با ایران، فعالیت تبلیغی خود را در زمینة تخریب چهره جمهوری اسلامی و ایجاد تنفر نسبت به آن آغاز کرد. طی این برنامه تلاش شد تا ناتوانیهای گذشته را برای بازپسگیری اراضی به اصطلاح اشغالی،مطرح کرده و ایران را به عنوان غاصب بخشهایی از وطن خود معرفی کند. در گام دیگری که برای ایجاد آمادگی روانی مردم خود برداشت، هدف القای سلطهجوییهای آتی ایران بود که در تبلیغات عراق، بزرگنمایی میشد. هدف این بود که ثابت شود ایران تغییری نکرده است، و اگرچه رژیم به انقلابی اسلامیتغییرکردهاست، با اینحال روش آن تغییری نخواهد کرد. پس میتوان از ایران بعد از انقلاب هم انتظار تجاوز داشت. محور دیگری که در راستای همین ایجاد آمادگی پیگیری شد، استفاده از حوادث جاری داخل عراق و انتساب آن به جمهوری اسلامی ایران بود. انفجار بمب در دانشگاه المستنفریه که با هدف نابودی صدام از سوی گروههای معارض سازمان یافته بود، نمونهای از مستملکهای رژیم بعث برای القای دخالت ایران و طمعهای آنبود. دیگر محورهایی که شدیداً مورد استفاه قرار گرفت، ارتباط ایران و صهیونیسم و نیز استفاه گسترده از مفهوم «اخوالیهود» برای ایران بود. در این صورت، عملاً ایران را جزو نیروهای مرتجعی معرفی مینمودند که در حقیقت در پی اجرای سناریوهای صهیونیسم بینالملل است.
با بهرهگیری از این محورها و ایجاد آمادگی در مردم و نیروهای مسلح خود، رژیم بعث بالاخره در تاریخ 31/6/59، تجاوز گستردة خود را با متهم کردن ایران به اقدام نظامی علیه عراق و با هدف بازپسگیری مناطق اشغالی، آغاز کرد، مناطقی که به زعم عراق، بخشی متعلق به عراق و بخش دیگر متعلق به امت عرب بود.در ادامه راهبرد تبلیغات و عملیات روانی عراق را و در ابعاد داخلی و خارجی، میآوریم.
1-5- در بعد داخلی
هدف اصلی در راهبردهای تبلیغی در محیط داخلی عراق، آمادهسازی ملت و ارتش عراق برای ورود به جنگ با ایران و حفظ راهبرد تبلیغی عراق، به گونهای است که ضمن ایجاد یک پیوند واقعی بین تکتک افراد با جنگ، با بهرهگیری از زمینههای فرهنگی موجود در عراق و نیز سیاستهای حزب بعث، ضرورت مقاومت را توجیه کرده و راههای احتمالی سازش و یا تسلیم را بر شهروندان خود ببندند. این عناصر اصلی عبارتند از :
الف – پیوند نتایج جنگ با سرونوشت ملت عراق
مرعوب کردن نیروهای خودی در برابر دشمن، یک ترفند اصلی تبلیغی عراق است که با بهرهگیری از ارعاب و ترس ایجادشده، حمایت از سیاست دولت عراق را فراهم مینماید. رژیم صدام در استفاده از عنصر ترس، زبردستی به خرج داده، اولاً این ترس را ایدئولوژیک کرده و در ثانی پای نوامیس ملت را به میان کشیده است. در حقیقت خطر ایرانی مجوس، تنها خطر گرفتن سرزمین نیست که خطر اعتقادی و ناموسی است. این دو عنصر در کنار احساس حقارتی که پیش از این القا شده بود، نوعی تحقیر شرمآور و تهدید ارزشی ارزیابی میشد که میتوانست مقاومت مردم را به اندازه کافی تحریک نماید. با بزرگنمایی خطر ایران، تمام حیثیت مردم عراق تهدید میشد و صدام، آگاهانه بر این حساسیت پای میفشرد. با این توصیف، صدام بیش از آنکه از موضع خود و اهداف دولتی سخنی به میان آورد، جنگ را ضرورتی اجتنابناپذیر توجیه میکرد که نطفهاش سالیان پیش بسته شده بود و پیامدهایش تمام نسلهای عراق را در بر میگرفت.
ب – پیوند صدام با سرنوشت ملت عراق
نظام تمرکزگرایی حزب بعث بر اساس یک روش حزبی و یا بر اساس یک ارزیابی اجتماعی، مبارزات ملت عراق را فقط در یک فرد وآن هم در صدام خلاصه کرده بود. این جهتگیری تبلیغاتی، در تلاش بود تا ضمن بهرهگیری از حساسیتهای مردم عراق و تأکید بر ابعاد قومی و عربی، بیش از عراق، رسالتی عربی را برای ملت عراق و به تبع آن مسئولیتی عظیم برای رهبری عراق فراهم آورد.
علاوه بر ایجاد ارتباط با مسئولیتهای جاری، صدام به عنوانشاهکلید تمامی تحولات و پیروزیها، معرفی شد. در این تبلیغات ، تلاش میشد تا تمام حکومت در صدام خلاصه شود و در نهایت خیر و شر ملت عراق را به صدام منسوب نماید. طبیعی است که بزرگنمایی تصویر رهبر تا این حد شرایطی را به وجود خواهد آورد که گویی همه چیز از رهبری اشباع است و تمام عالم و آدم، جلوهای از این اهورای زمینی است. نتیجة منطقی این القائ چنین خواهد بود که پس سرنوشت عراق به رهبر آن وابسته است.
ج – بزرگنمایی کینههای تاریخی عراق علیه ایران
یکی دیگر از محورهای راهبردی تبلیغات و عملیات روانی عراق علیه ایران، بزرگنمایی کینهها و نفرتهایی بود که ریشه در سالهای پیش داشت. مفهوم «مجوس» که تداعیکننده انسانهای آتشپرستی است که باید با ضرب تازیانه آنها را مسلمان کرد و یا بهرهگیری از مفهوم «اخوالیهود» که تداعیکننده پیوندهای بین شیعیان و یهودیان است، عناصر مورد استفاده این راهبرد است. رژیم صدام در حقیقت با بهرهگیری از القائات تاریخی و در نتیجه تأکید بر شرافت ملت عراق از یکسو و هتک ارزشهای ایران، در تلاش بوده تا از پشتیبانیهای فرهنگی موجود در عراق به خوبی بهرهبرداری کند. نامگذاری تیپها، لشکرها و یا نیروهای خود به نام قادسیه، نمونهای از این سرمایهگذاری است. رژیم صدام با توجه به همین پیشینة تاریخی است که در طول جنگ، به صورت مکرر از سناریوی ایجاد ارتباط بین ایران و اسرائیل سخن میگوید و برای نخستین بار، بحث خرید سلاحهای اسرائیلی را از سوی ایران مطرح میسازد.
د – ترسیم چهرهای هولناک ازایران پس از شکستهای مکرر
همانگونه که گذشت در ابتدای جنگ، با بهرهگیری از ایجاد ترس در مردم تلاش میشد تا انگیزه کافی برای مقاومت در برابر نیروهای جمهوری اسلامی ایران فراهم شود. موفقیتهای پیدرپی ایران و آغاز صفهای طویلی از اسرای جنگی که به صورت حقارتباری به اردوگاههای اسرا منتقل میشدند، رژیم بعث را وادار به طراحی یک سناریو نمود که به تدریج به عنوان یک موضوع راهبردی تا پایان جنگ مورد استفاده قرار گرفت.
این راهبرد، بر تصویرسازی چهرههای هولناک از نیروهای جمهوری اسلامی ایران تأکید داشت. بر اساس این سناریو مجموعهای از اقدامات عملیات روانی بر نیروهای عراقی صورت گرفت که تلاش میشد تا پایان اسارت نیروهای عراقی را در ایران با مرگ در بدترین شرایط ممکن القا نماید، در این تلاش نیروهای ایرانی جلّادانی معرفی میشدند که قبل از اعدام سربازان عراقی، خون آنها را میکشند، گردن آنها را با اره میبرند و یا آنها را در آتش میسوزانند. علاوه بر اظهارات و تبلیغات، برای تحقق اهدافشان صحنهسازی هم میشد. پس از نبرد خیبر، فیلمی برای ارتش عراق به نمایش درآمد که در آن، سربازان ایرانی پس از دستگیری یک زن، به صورت دسته جمعی به وی تجاوز کرده، سپس او را به طرز فجیعی به قتلرسانند. سروان شامل صبری سلمان، عضو سپاه شعبه میگوید: «برای ایجاد خوف و ترس بیشتر در میان سربازان عراقی بعضاً مجبور میشدیم دستمالی به گردن یک کشتة عراقی بیندازیم تا این طور القا شود که وی چشم بسته بوده است و یا دستهای کشته را ببندیم و سپس وی را مثله نماییم و در برابر چشمان سربازان به نمایش درآوریم». به نظر سروان شامل صبری سلمان، این عملیات سه پیامد مهم برای ارتش عراق داشت:
1- هیچکس حاضر به تسلیم در برابر نیروهای ایران اسلامی نمیشد.
2- انگیزه مقاومت در افراد افزایش مییافت.
3- علاوه بر افزایش انگیزة مقاومت، نفرتی نابخشودنی را در دل نیروهای عراقی از رزمندگان جمهوری اسلامی ایران، ایجاد میکرد.
تلاش در جهت وارد کردن مردم و ارتش عراق در جنگ
در آغاز، وارد کردن مردم و ارتش عراق در جنگ با جمهوری اسلامی برای عراق کاری بس دشوار و نشدنی به نظر میرسید؛ زیرا مسلمان بودن مردم عراق حکم میکرد که در برابر برادران مسلمان ایرانی خود دست به موضعگیری خصمانه نزنند. از طرف دیگر برای نظامیان عراقی که از سال 1948 دشمن اصلی عراق و امت عرب را رژیم اسرائیل، میدانستند، پذیرفتن جنگ با ایران به جای جنگ با اسرائیل دشوار بود؛ ایرانی که نه تنها با اسرائیل، بلکه با امریکا قطع رابطه کرده بود و جاسوسان امریکایی را در گروگان خود داشت. گذشته از این مسائل اعتقادی، برای تحمل مشکلات جنگ در پشت جبههها و مهمتر از آن برای جنگیدن و کشتن و کشته شدن در میدانهای نبرد، انسانها احتیاج به انگیزههای بسیار بالایی دارند تا با این انگیزهها ضمن رفع تعارضات ذهنی، انسجام روانی خود را در برخورد با حوادث موحش و هولناک حفظ کنند.
صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق برای توجیه کردن و انگیزه دادن به مردم برای وارد شدن به جنگ، نخست با ایجاد فضایی مملو از هیجان، جامعه عراق را درگیر شور و هیجانی جمعی کرد و ضمن انتساب آغاز جنگ به ایران، با ترسیم اهدافی ( تا حدودی ) مبهم و با داعیة اعادة حقوق اعراب منطقه، مردم و ارتش عراق را وارد جنگ کردند.
پس از شروع جنگ و پیشروی عراق در خاک ایران، دستگاه تبلیغاتی عراق از فتوحات نظامی به دست آمدة رژیم، ترسیم حمایت جهانی از این حرکت عراق و حمایت اعراب ایران از تهاجم عراق به ایران سخن میگوید و با استناد به پیروزی عراقیها در جنگ با فارسها در طول تاریخ، شور و هیجان دوبارهای در بین مردم ایجاد میکند؛ اما با گذشت زمان، به تدریج از اهداف تجاوزکارانهاش پرده برداشته می شود.
در کنار این تبلیغات و تحریک و تشجیع مردم و ارتش عراق، موضوعاتی مانند ضعف روحیة نظامیان ایران، ویژگیهای غیر اسلامی ایرانیها، بحرانهای سیاسی و اقتصادی شدیدی که ایران را فراگرفته است و ... از برنامههای تبلیغی این رژیم بودس و به دنبال آن با کوچکنمایی دستاوردهای نظامی ایرانیها، سعی میکرد روحیه شهروندان و نظامیان عراقی را حفظ کند. این تبلیغات را میتوان تبلیغات مبتنی بر تحمیق نامید. علاوه بر این نوع، تبلیغات مبتنی بر تطمیع و تهدید نیز در دستگاه تبلیغی عراق از جایگاه خاصی برخوردار بوده است.
صدام در سخنرانی مستقیم 26 شهریور خود- که از طریق فرستندههای رادیویی و تلویزیونی عراق برای مردم این کشور پخش شد- در توجیه علت لغو قرارداد الجزایر گفت: " عراق همواره به عنوان ملتی برتر، که در طول تاریخ از حیثیت و حاکمیت امت عرب دفاع کرده است، مطرح بوده است و امپریالیستها و صهیونیستها از قِبَل وجود عراقی مستقل، مترقی و پیشرو بعد از انقلاب 17 ژوئیه 1968 خطر زیادی را متوجه خود میدیدند. از این رو، از آنجا که وجود عراقی قدرتمند در منطقه بر گردة صهیونیستها و امپریالیستها سنگینی میکرد، آنها شاه را واداشتند تا با کمک به کردهای عراق، موجبات شکست انقلاب ژوئیه و تجزیه عراق را فراهم آورند. بنابراین عراق در جنگی نابرابر از نظر تسلیحاتی با اکراد و رژیم شاه مواجه شد و زمانی که تجهیزات و مهمات این کشور رو به اتمام رفت، عراق ضمن مخفی نگاه داشتن این مسأله و برای تجهیز ارتش برای شرکت در جنگ با اسرائیل، به پیشنهاد الجزایر مبنی بر میانجیگری بین ایران و عراق، پاسخ مثبت داد و در مذاکرات انجامشده درسال 1975، عراق خطالقعر شطالعرب را به عنوان مرز ابی دو کشور پذیرفت و قرار شد که ایران هم در مقابل مناطق زینالقوس و سیف سعد را که پیش از این متعلق به عراق بود، به این کشور بازگرداند، اما علیرغم پذیرش خط تالوگ به عنوان مرز آبی دو کشور، شاه از برگرداندن مناطق زینالقوس و سیف سعد به عراق خودداری ورزید و پس از انقلاب نیز تهران ضمن تداوم بخشیدن به تصمیم شاه، به تحریک صهیونیستها و امپریالیستها با دعوت بارزانی به ایران، قصد مداخله در امور داخلی عراق را کرده و به این ترتیب بند دیگری از قرارداد 1975 الجزایر را زیر پا نهاده است". پس از ذکر این مقدمات صدام در ادامه گفت:
«در برابر شما اعلام میکنم که ما قرارداد مارس 1975 را کاملاً ملغی میدانیم و شورای فرماندهی انقلاب، تصمیم خود را در این زمینه اتخاذ خواهد کرد. بنابراین باید روابط قانونی در شطالعرب به وضع قبل از مارس 1975 باز گردد و تمام حقوق تصرفشده تحت حاکمیت کامل ما قرار گیرد. عراق در روابط خود با تمام جهان ثابت کرد که شرافتمندانه پایبند تمام تعهدات خود است و همچنین ثابت کرده است که هیچ نوع از انواع تهدید و تجاوز به حاکمیت و حیثیت خود را نمیپذیرد و ملت و ارتش عراق کاملاً آمادهاند تا وارد نبرد دلیرانهای برای حفظ شرافت و حاکمیت شوند".
پس از لغو قرارداد الجزایر توسط صدام، رادیو بغداد از انبوه تلگرامهای تبریکی که از داخل و خارج به صدام مخابره میشود، خبر میدهد. به این ترتیب فضای پرتنش روابط عراق و ایران به وسیله دستگاه تبلیغاتی عراق آنچنان پرهیجان میشود که دیگر حتی تناقضگوییهای این دستگاه را افکار عمومی احساس نمیکند.
پس از این زمینهسازیها، عراق در 31/6/59 به شکلی گسترده ایران را مورد تهاجم خود قرار میدهد، اما دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق آغاز جنگ را به ایران نسبت میدهد و میگوید:
« جنگ در 22 سپتامبر (31 شهریور) شروع نشده است، بلکه جنگ با شلیک توپخانههای ایران به شهرهای عراق در 4 سپتامبر شروع شده است ».1
اعلامیة شورای فرماندهی عراق به نیروهای این کشور در 31/6/59 نیز حاکی از این است که عراق در جنگی ناخواسته و تدافعی وارد شده است. در قسمتی از این اعلامیه چنین آمده است:
«به نیروهای عراقی دستور داده شد تا با قدرت به حملات ایران در نواحی شطالعرب و مرز دو کشور پاسخ دهند».
صدام در پیامی که در 31/6/59 خطاب به مردم عراق و ایران میفرستد، نسبت به آغاز جنگ برخوردی ابهامآمیز دارد و ضمن متجاوز دانستن ایران، به طور کلی بیان میکند که عراق زمانی از مناطق اشغالشده خارج خواهد شد که ایران حق حاکمیت عراق را بر سرزمینهایش به رسمیت بشناسد.
پس از انتساب آغاز جنگ به ایران، رژیم عراق با طرح اینکه عراق برای آرمان جهان عرب میجنگد و نه دعاوی ارضی، تنها سعی میکند انگیزه مردم عراق را برای جنگیدن قویتر کند. رادیو صوتالجماهیر در یکی از برنامههای خود چنین میگوید:
«کسانی که معتقدند جنگ عراق با ایران بر سر مسائل مرزی است، سخت در اشتباهند؛ زیرا این جنگ، جنگ میان عراق و ایران نیست، بلکه ایران سیاست خصمانهای را اتخاذ کرده است و این سیاست نشانگر طمع تاریخی ایران به میهن عرب و منطقة خلیج عربی است».
رژیم عراق برای عینیت بخشیدن به ادعای خود مبتنی بر دفاع از حقوق اعراب در جنگ با ایران، امارات متحده را تحریک میکند که از ایران تقاضا کند تا سه جزیرة ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را که متعلق به شارجه و رأسالخیمه بوده و در سال 71 19توسط ارتش به تصرف درآمده بود، به این کشور بازگرداند. اما پس از نادیده گرفته شدن درخواست امارات متحده از سوی ایران، این مسأله دوباره دستاویزی برای تبلیغات عراق میشود که با دامن زدن به آن، از تهدید ایران نسبت به تمامی اعراب سخن میگوید.
دستگاه تبلیغاتی عراق، در فراز دیگری از مسأله پیوستگی استراتژیک ایران و اسرائیل یاد میکند و «از آنجا که هر دو را غاصب سرزمینهای عربی میداند، جنگ عراق و ایران را جنگی در جهت آرمانهای قوم عرب بر میشمرد ».1 همچنین، ضمن ادعای همپیمانی ایران با امریکا و اسرائیل، از جنگ عراق با ایران به عنوان «جنگی که یکی از پایههای امپریالیسم امریکا و صهیونیسم در جهان عرب را از بین میبرد» یاد میکند. در بخش دیگری عراق با توسل به اسلام، جنگ عراق و ایران را جنگی بین اسلام (عراق) و کفر و نژادپرستی (ایران) مینامد.
تبلیغ«فتوحات نظامی اولیه عراق» که «گاه با بزرگنماییهای دروغین آمیخته میشد»3، به مردم عراق می گفت که جنگ چندان به درازا نخواهد کشید. علاوه بر این، تبلیغ اعلام حمایت برخی از شخصیتهای کشورهای جهان، مانند «ملک خالد رئیس رژیم حاکم بر عربستان، حسین اردنی، رئیس جمهور موریتانی» و برخی حمایتهای محدودتر توسط «یونان، اسپانیا، سنگال، الجزایر» از عراق و «حمایتهایی که اقوام مختلف ایران از تهاجم عراق اعلام میداشتند» دلگرمی بیشتری به مردم عراق میبخشید و انگیزهای هر چند موقت برای مردم عراق فراهم میکرد.
علاوه بر این، دستگاه تبلیغاتی عراق، با تحریف برخی از رخدادهای تاریخی در صدد بر میآمد ایرانیها را تجاوزگر نشان دهد و بر پیروزی عراق بر تهاجم فارسها تأکید کند. لطیف نظیف جاسم در یکی از سخنرانیهای خود «ضمن رساندن کینه و دشمنی فارسها به اعراب تا دوران کوروش، از شکست ایرانیان در قادسیه یاد کرده و با رسیدن به دوران شاه که سه جزیرة رأس الخیمه و شارجه را تصرف کرده بود، نتیجه میگیرد که کینهجویی، روح حاکم در فارسها است و هر عنصری که در ایران روی کار بیاید، به خاطر کینجویی ذاتی که نسبت به اعراب احساس میکند، اعراب را مورد تهاجم خود قرار خواهد داد ».1
تحریک، تشجیع و روحیه بخشیدن به نظامیان عراقی برای ادامه جنگ، هدف دیگر تبلیغات عراق است که با آن انگیزة مردم برای ادامه جنگ بیشتر میشود و از سرکشی و نافرمانی نظامیان ارتش جلوگیری به عمل میآید. رادیو صوتالجماهیر در یکی از برنامههای خود خطاب به نظامیان عراقی میگوید:
«شما شمشیر خدا در زمین هستید و گردنهایی را که شما میزنید، گردن مجوسهای متجاوز از یاران(امام ) خمینی ... است. ای برادران، شما فرزندان علی و حسین و فاروق و نوادههای صلاحالدین ایوبی هستید و رسالت و ارزشهای شمشیرهای آنها نزد شما است و دعاهای آنها برای شما مؤمنان مجاهد است. آیا میشود آنها نوادههای خود را فراموش کنند ». بویژه که این نوادهها جهاد میکنند و در راه حق مبارزه میکنند.
علیرغم شیوههای مبتنی بر تحمیق و تطمیعی که دستگاه تبلیغاتی عراق برای فریب مردم و نظامیان به کار میگرفت، گاهی ارتش عراق خود را با نظامیان مخالف جنگ نیز مواجه میدید. به عنوان مثال، در شروع جنگ «بسیاری از تانکها و زرهپوشهای عراق به خاطر آنکه توسط افراد مؤمن در موتورهایشان شن و میخ ریخته شده بود، آسیب دیدند، یا سربازانی بودند که مهمات خود را به رودخانه انداخته یا دفن میکردند و خمپارههایشان را بدون کشیدن ضامن آنها به سوی سپاهیان اسلام رها میکردند». همچنین «در تهاجم هوایی گسترده عراق به فرودگاههای ایران که با قصد از بین بردن نیروی هوایی ایران انجام گرفته بود، بسیاری از بمبها و راکتها به علت دستکاری ضامنشان، عمل نکردند به همین دلیل نیروی هوایی ایران متحمل آسیبهای جدی نشد ». در این خصوص رژیم بعثی با « اعدام افراد مظنون» ، «شکنجه و زندانی کردن اعضای خانوادة این افراد» و «اخراج اعضای خانواده آنها از مشاغل دولتی و محروم کردن آنها از مزایای اجتماعی، نظیر تحصیل » و ... دست به مقابله با اینگونه اعمال و کنترل موارد احتمالی زد.
دستگاه تبلیغاتی بعث عراق علاوه بر تحریک و تشجیع نیروهای خودی و تلاش برای حفظ روحیة آنها، میکوشید تا با ترسیم روحیة ضعیف ایرانیها و ترسیم تشتتهای فراوان داخلی جمهوری اسلامی، کار جنگ را ساده و کوتاهمدت جلوه دهد و بر انگیزة نیروهای خود برای به دست آوردن امتیازات نظامی قابل توجهتر (نظیر تصرف خوزستان، فتح دزفول، آبادان و ...) بیفزاید. به همین دلیل تبلیغات عراق گاه از «فقدان هماهنگی بین نیروهای ایرانی» و گاه از جنگیدن از سر اجبار نظامیان در جبههها و تهدید افسران مبنی بر آنکه «اگر آنها نجنگند، رژیم خانوادههایشان را حبس خواهد کرد» یاد میکند همچنین از «هجوم افسران و سربازان ایرانی به خانههای مسکونی آبادان برای یافتن لباسهای غیر نظامی و فرار از مهلکة جنگ»8 یا «فرار نیروهای ایرانی از برابر نظامیان عراقی» و گریختن سربازان ایرانی» در برخورد با خبرنگاران و نظامیان عراقی و ... سخن میگوید. در فراز دیگری از تبلیغات عراق عنوان میشود که در مقرهای سقوطکردة پاسداران در خرمشهر«آبجو، ویسکی، بستههای حشیش و تریاک» کشف شده است.
عراق در ترفندی دیگر چنین تبلیغ میکند که ایران با شیوة «امواج انسانی»2 دست به تهاجم میزند، تا به این ترتیب، اگر نیروهای عراقی در عملیاتی پیروز شدند، عراق پیروزی خود را چند برابر بزرگتر نشان دهد و اگر در عملیاتی شکست خوردند، آن شکست را توجیه کند.
موضوعاتی مانند «عملکردهای ضداسلامی ایران (نظیر بمباران مساجد و ...)»4، «به کارگیری بمبهای ناپالم در جنگ (که به کارگیری آنها از نظر بینالمللی ممنوع است)»5، «انهدام تدریجی توان اقتصادی ایران»6 و ... نیز بارها توسط این رژیم تکرار شده است.
نکته مهم دیگری که دستگاه تبلیغاتی عراق، برای حفظ انگیزة نظامیان عراقی بدان توجه میکرد، مسأله تحریف وقایع جنگ و دستاوردهای سپاهیان اسلام در جنگ بود. به عنوان مثال، در حالی که مدتها از قطع صادرات نفت عراق میگذشت، صدام «با اعلام خبر راهاندازی سریع صادرات نفت عراق»7 به این مسأله اعتراف میکند یا در حالی که نیروی دریایی عراق پس از ضربات مهلکی که از نیروی دریایی ایران میخورد – به طوری که دیگر در عرصة خلیج فارس ظاهر نمیشود – تبلیغات عراق، با کوچک نمایی این اقدامات«از چند حملة ایران در خلیج فارس» گزار ش میدهد یا در حالی که خرمشهر هنوز سقوط نکرده است، عراق «از حاکمیت خود بر این شهر و بازگشت زندگی عادی بدان خبر میدهد». همچنین دروغین خواندن «ارائه آمار و ارقام تلفات عراق» از سوی ایران، بعد دیگری از تلاش عراق در تحریف و کوچکنمایی دستاوردهای دفاع مقدس سپاهیان اسلام از خاک میهن اسلامی است که برای حفظ انگیزة مردم و نظامیان عراقی توسط دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق مطرح میشود.
صدام در نطقی که به مناسبت لغو قرارداد 1975 الجزایر در رادیو و تلویزیون عراق ایراد کرد، در تلاش برای قلب ماهیت جنگ، از توطئه بینالمللی اسرائیل ، امریکا و ایران علیه عراق سخن گفت:
«استعمار در دورانهای گذشته تمام وسایلی را که در اختیار داشت برای تضعیف امت عرب و زیرسلطه درآوردن آن به کار برد و پس از به وجود آوردن موجودیت صهیونیستی در سرزمین اشغالشدة فلسطین، صهیونیستها که پاسگاه مقدم امپریالیستها بودند، مطامع و منافع توسعهجویانه خود را در این منطقه حیاتی از جهان آغاز کردند.
رسانههای خبری استکبار جهانی هم با طرح مضامینی مشابه، درصدد تبلیغ اندیشة توسعهطلبی ایران برمیآیند. به عنوان مثال، بی.بی.سی از ایران به عنوان «رژیم عقبماندهای» یاد میکند که «با عوامل مرتجع خود، تمام منطقه را وارد درگیری کرده است» و رادیو امریکا ضمن «ادعاهای ارضی ایران نسبت به بحرین و تصرف جزایر عربی تنب و جزیرة ابوموسی از غرایز گسترشطلبی ایرانیها که اکنون تحت لوای انقلاب اسلامی پنهان شده است»5 سخن به میان میآورد. بی.بی.سی طی تحلیلهای دیگری از «احتمال حمله ایران به تأسیسات نفتی خلیج»1 و اینکه «عربستان – در صورت سقوط عراق – هدف بعدی ایران خواهد بود»2 و ... سخن میگوید.
متأسفانه، برخی از پیامهای رادیویی ایران نظیر اینکه «مسلمانان حاشیة خلیج فارس باید حکومتهای ضد اسلامی خودشان را سرنگون سازند»3 که نشأت گرفته از اندیشه صدور انقلاب به شکل غیر منطقی و خشن خود توسط برخی از مسئولان ایرانی بود، بهانههای تبلیغاتی مناسبی در اختیار رسانههای خبری خارجی قرار میدادند.
تبلیغات عراق و جهان گاه از جنگ به عنوان «عامل بقای جمهوری اسلامی در شرایط آشفتة داخلی کشور»4 و «مفری برای سرپوش نهادن بر کمبودها و مشکلات داخلی ایران»5 یاد میکنند و گاه علت ایجاد و ادامة جنگ را خصومت شخصی«(امام) خمینی با صدام و بعثیها»6 میدانند.
جنگطلب خواندن ایران به وسیله دستگاه تبلیغاتی عراق تا بدانجا تبلیغ میشود که «طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، ضمن ارسال یادداشتی رسمی به هیأت حسن نیت اسلامی، خواستار غرامت جنگی از ایران میشود ».7
پیش از شروع گسترده جنگ، تبلیغات عراق با مظلومنمایهایی نظیر اینکه «ایران با تحریک عناصر مزدور در امور داخلی عراق مداخله کرده و عملیات خرابکارانه و کشتار شهروندان بیگناه عراق را در پیش گرفته است» افکار عمومی عراق را آماده میکند. سپس در اولین روز تهاجم گسترده عراق به ایران، صدام به عنوان رئیس شورای فرماندهی انقلاب عراق، ضمن صدور اطلاعیهای با مهارت هر چه تمام تر از جنگ به عنوان حادثهای که عراق ناخواسته به آن کشیده شده است، یاد میکند:
«ای ملت ایران، ما به سرزمینهای شما طمعی نداریم، اما گروه (امام) خمینی... با کارهای تخریبی خودشان بر ضد امنیت عراق اقدام کردند و حق حاکمیت عراق را در مرزهای زمینی و آبهای خود در شطالعرب نادیده گرفتند. آنها در صدد توطئه علیه عراق برآمدند و ظرف 7 روز گذشته و امروز حملاتی به عراق داشتند. به همین منظور ما ناچار شدیم که به نیروهای مسلح خودمان دستور بدهیم تا به عنوان جوابی دندانشکن، دست به عملیات نظامی گستردهای بزنند».2
ترفند دیگر صدام، پیشنهاد آتشبس و صلح است که با این کار سعی میکند تجاوزپیشگی رژیمش را مخفی نگه دارد. صدام 6 روز پس از آغاز جنگ (6/7/59) با شرایطی پیشنهاد آتشبس و صلح را مطرح میکند، اما این پیشنهاد از سوی ایران رد میشود. در همین روز شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز از طرفین تقاضا میکند ترک مخاصمه را بپذیرند که این مسأله با استقبال صدام روبه و میشود، اما ایران به این تقاضای غیر عادلانه نیز پاسخ مثبت نمیدهد. در تاریخ 13/7/59 دوباره عراق با پیشنهاد ضیاءالحق رئیس جمهور وقت پاکستان که به نمایندگی از سوی سازمان کنفرانس اسلامی از عراق خواسته بود 5 تا 8 اکتبر 80 (13 تا 16 مهر 59) آتشبس یکجانبهای را رعایت کند، موافقت میکند، اما نیروی هوایی ایران با استفاده از فرصت پیشآمده «مناطق نفتخیز موصل و کرکوک» را بمباران میکند. در 24/7/59 دوباره صدام در دیدار با حبیب شطی دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی اعلام میدارد که آماده مذاکره با ایران است، ولی این تقاضا هم به سبب شرایط غیر عادلانه کنفرانس اسلامی مورد پذیرش ایران واقع نمیشود. در 8/11/59 عراق در مانور تبلیغاتی دیگری به مناسبت فرا رسیدن ماه رمضان پیشنهاد آتشبس میدهد که این پیشنهاد هم از سوی ایران رد میشود.
بنابراین، علیرغم آنکه صدام، شواری امنیت سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی و کشورهای غیرمتعهد در ظاهر پیشنهادهایی را برای دستیابی به صلح مطرح میکنند، اما از آنجا که تمامی پیشنهادهای ارائهشده، حقوق مسلم ایران را زیرپا میگذاشتند، مورد پذیرش ایران واقع نمیشوند. ولی ظواهر پیشنهادهای مزبور، در تبلیغات عراق و جهان، به عنوان موضوع تبلیغاتی مطلوبی در جهت مخدوش کردن حقانیت ایران، جنگطلب معرفی کردن آن و در نهایت قلب ماهیت جنگ استفاده می شود.
صدام یک هفته پس از شروع جنگ با عنوان ساختن چند شرط پیشنهاد صلح داد. این شرطها عبارت بودند از:
« به رسمیت شناخته شدن حقوق ارضی عراق از سوی ایران؛
قطع مداخله ایران در امور داخلی عراق
قول متقابل برای رعایت مناسبات حسن همجواری؛
بازگرداندن جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی که در سال 1971 توسط ایران به تصرف درآمده بودند، به صاحبان بر حق عرب آنها (رأس الخیمه و شارجه) ».1
شورای امنیت سازمان ملل متحد هم چند روز پس از تجاوز عراق به خاک ایران، بدون توجه به حضور ارتش عراق در خاک ایران و به اشغال درآمدن قسمتهای وسیعی از این کشور« از ایران و عراق میخواهد تا هر چه زودتر آتشبس را اعلام کنند و از استفاده از نیروهای مسلح خویش خودداری ورزند».2
اهداف رژیم عراق از پیشنهاد آتشبس و شروع مذاکره برای دستیابی به صلح چه بود؟
یکی از دلایل این پینشهاد، همانگونه که خبرگزاری فرانسه از قول ناظران سیاسی بیروت خبر میدهد« تلاش صدام برای عدم پذیرش مسئولیت ادامه جنگ و پاسخ به جامعة بینالمللی ، که خواستار قطع فوری جنگ شده بودند، بود ».
دلیل دیگر عراق از ارائه پیشنهاد آتشبس و صلح به ایران، مواجهه عراق و همپیمانان غربی این کشور با مقاومت غیر منتظره مردم و برخی از نیروهای مسلح ایران بود که امکان فتح هفت روزة تهران را از عراق گرفته بود.
2-5- در بعد خارجی
رژیم بعث عراق، در اتخاذ راهبرد خود برای جهان خارج، ملاحظات دیگری داشت. هدف اصلی در این راهبرد این است که به نحو شایستهای القا شود که عراق به نمایندگی از جهان عرب با تهدیدی که متوجه همه جهان عرب است مقابله میکند؛ بنابراین با استفاده از تبلیغات، جنگ در محیط منطقهای حقوقی گردیده و از پشتیباین و مشروعیت لازم برخوردار میشود. این رژیم با بهرهبرداری از حساسیت موجود در کشورهای عربی، در تلاش بود تا جنگ خود را جنگ اعراب علیه ایران معرفی کند و بدین ترتیب بتواند از حمایتهای کشورهای عربی بهرهگیری نماید. در گام نخست، راهبرد تبلیغات و عملیات روانی عراق در بعد خارجی در این اصل راهنما خلاصه میشد: «اعراب را در جنگ خود شریک کنید»
الف – قومی کردن جنگ
این راهبرد عراق به صورت موفقیتآمیزی به ثمر نشست. عراق، سینة خود را سپر آشتی کرده بود که به ادعای تبلیغات وسیع انجام شده، هدف آن تمام کشورهای عربی از جمله عربستان اشغالی توسط ایران بود. شعارهای مورد استفاده و نیز بهانههای مورد بهرهبرداری به اندازة کافی تحریککننده بودند. عراق، داعیة امت عربی داشت و از خود یا منافع ملیش کمتر سخن میگفت. در خطاب به کشورهای همسایه از تهدید مشترکی استفاده میکرد پس از عراق، ایران درصد تجاوز به کشورهای دیگر است. با این توصیف، عراق تا حد زیادی مشکلات جنگ را بین کشورهای عرب دیگرتوزیع کرد و با این راهبرد، تصمیم به اجرای جنگ را حقوقی ساخت و از حمایتهای بیدریغ مالی برخی کشورهای عربی از جمله کویت و عربستان برخوردار شد.
صدام و دستگاه تبلیغاتی عراق بعد از شروع تهاجم به مرزهای ایران، همواره درصدد بودند تا جنگ عراق علیه ایران را جنگی در راه دفاع از حقوق غصب شدة اعراب و در جهت حفظ دروازه شرقی امت عرب در برابر توسعهطلبی ایران و مواجهه با توطئه بینالمللی صهیونیستها و امپریالیستها قلمداد کنند. همین مضامین تبلیغاتی در مرحله دوم جنگ هم به چشم میخورد. صدام در یکی از سخنرانیهایش میگوید:
«هنگامی که عراق تصمیم گرفت با تجاوز ایران مقابله و از حاکمیت قومی دفاع کند و مانع رفتارهای تحریکآمیز و مطامع پلید حکام ایران شود، به هیچ وجه در این فکر نبود که نبرد عادلانة خود را برای حمایت از سرزمینها و آبراههای عراق و یا استرداد سرزمینها و آبراههای غصب شدة عراق آغاز کند. چون این موضوع برای عراق آسان است و میتواند هر زمان که اراده کند، آن را تحقق بخشد. ولی عراق کاملاً اطلاع داشت که تجاوز ایران علیه عراق جزئی از حملات گستردة فارس علیه سراسر منطقه خلیج عربی ( خلیج فارس ) است و حکام ایران این حقیقت را مخفی نساخته اند، بلکه از خلال اظهارات و گفتارهای خود که نشاندهندة مقاصد و هدفهای توسعه جویانه آنها است، آن را مورد تأکید قرار دادهاند».
دستگاه تبلیغاتی عراق، برای عینیت بخشیدن به تبلیغات خود مبنی بر چشمداشت ایران به کشورهای خلیج فارس، شواهدی میآورد. رادیو صوتالجماهیر در یکی از تحلیلهای خود میگوید:
«از زمان سقوط شاه و غصب قدرت به وسیلة (امام) خمینی و دار و دسته او در سال 1979، نظر فارسها با الهام از محافل امپریالیستی، متوجه خلیج عربی (خلیج فارس) شده تا در این منطقه هرج و مرج و اغتشاش ایجاد کنند و رژیمهای سیاسی موجود در کشورهای خلیج عربی (خلیج فارس) را سرنگون سازند. وسایل اجرای این طرحهای تروریستی و خرابکاری، توسط اتباع فارسهای پراکندهشده در منطقه، به عنوان ستون پنجم، فراهم شد و از طرف امپریالیسم و صهیونیسم برای تکهتکه کردن امت عرب و تجزیه آن به کار خواهد رفت. هدف اصلی فارسهای نژادپرست، ایجاد فتنه و هرج و مرج در منطقة خلیج عربی ( خلیج فارس ) بوده است. سر به سر گذاشتن با کویت و تجاوز به حریم هوایی آن از سوی هواپیماهای دشمن فارسی در سال 1981، برای انهدام تأسیسات حیاتی آنها، همزمان با تهدید نسبت به حمله به تأسیسات حیاتی کشورهای شورای همکاری خلیج (فارس) و سرنگون ساختن رژیمهای سیاسی آنها و ملحق ساختن کشورهای منطقه به ایران، قسمتی از رفتارهای فارسها را نشان میدهد. پلیدترین انواع توطئههای فارسی در صادر کردن شبکههای خرابکاری به بحرین تجلی کرد و بحرین با قاطعیت توانست بیش از 60 خرابکار را بازداشت کند که همگی اعتراف کردهاند آموزشهای نظامی ویژهای را در شهرهای ایران دیدهاند».1
در موارد متعدد دیگری، عراق چنین تحلیلهایی را آورده است.
دستگاههای تبلیغاتی ارتجاع عرب هم ضمن هماهنگی کاملی که در این جهت با دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق دارند سعی میکنند «تهدید ایران نسبت به ارتجاع عرب»3 را واقعی جلوه دهند و «ضرورت قومی شدن جنگ را پس از اثبات تهدید ایران نسبت به کشورهای خلیج فارس»4 نتیجه بگیرند.
دستگاههای تبلیغاتی عراق استکبار جهانی هم در تبلیغاتی همسو با تبلیغات عراق«ضمن ترسیم تهدید ایران نسبت به سایر کشورهای عرب»5، «ضرورت قومی شدن جنگ»6 را نتیجه میگیرند. البته غرب انتظار دارد در مقابل «کمکهای تسلیحاتی که در اختیار ارتجاع عرب قرار میدهد»7 این کشورها نیز در صورت به خطر افتادن وضعیت عراق «علاوه بر کمکهای اقتصادی و نظامی و سیاسی، با اعزام نیرو به کمک عراق بشتابند». رادیو امریکا طی تحلیلی در این زمینه میگوید:
«این هفته با پیروزی سریع ایران در خرمشهر خاتمه یافت، اما اگر ایران به داخل خاک عراق پیش برود، اردن، مراکش، عربستان سعودی و مصر احتمالاً با اعزام نیروی نظامی به کمک عراق میآیند» .
اما بر خلاف انتظار غرب، محافظهکاری سنتی اعراب مانع از آن شد که این کشورها به شکل گسترده به عراق نیروی نظامی بفرستند، ولی تبلیغات عراق و استکبار جهانی از سویی و هراس کشورهای مرتجع عرب از انقلاب اسلامی از سوی دیگر، این کشورها را واداشت تا ضمن تلاش در تحریک نشدن جمهوری اسلامی، حداکثر کمکهای اقتصادی، نظامی و سیاسی خود را به بغداد ارسال کنند. به این ترتیب، تا پایان مرحله دوم جنگ، ارتجاع عرب «20 تا 33 میلیارد دلار به عراق کمک نظامیکردند».2 بعلاوه با بستهشدن لولههای انتقال نفت عراق که از سوریه میگذشت، نه تنها «کویت و چند عضو شورای همکاری خلیج فارس ضمن تأمین قسمتی از مخارج جنگ، به عنوان یک کمک فوری، بیش از 50 میلیون مارک در اختیار عراق قرار دادند» ، بلکه «عربستان سعودی امکان کشیدن خط لولهای را که نفت عراق را به دریای سرخ منتقل سازد، فراهم کرد» و «عربستان سعودی و کویت تصمیم گرفتند روزانه 300 هزار بشکه نفت از منطقه بیطرف به حساب عراق فروخته شود».5
حمایتهای نظامی اعراب از عراق، اعزام نیروی نظامی به عراق، خرید و ارسال تجهیزات نظامی به این کشور و اجازه عبور تجهیزات نظامی از این کشورها را شامل میشد. به جز اردن، مصر، سودان، مراکش و سومالی، سایر کشورهای عرب از اعزام نیروی نظامی به عراق خودداری کردند، اما خرید تجهیزات نظامی برای عراق و ارسال آنها به این کشور هرگز از سوی ارتجاع عرب متوقف نشد. جادهها و بنادر کشورهای اردن، عربستان، کویت و ... در تمامی مراحل جنگ، در اختیار عراق قرار داشت تا هر چه بیشتر این رژیم در پیکار با سپاه توحید یاری شود.
حمایت تبلیغاتی – سیاسی رژیم عراق، نوع دیگری از حمایتهای ارتجاع عرب از عراق در ستیز با انقلاب اسلامی ایران بود. پخش و نشر شایعات بیاساس و ترسیم چهرة منفی جمهوری اسلامی، کار اصلی تبلیغات ارتجاع عرب بود. نقش سیاسی ارتجاع عرب در هیأت کنفرانس اسلامی نیز قابل چشمپوشی نیست. کشورهای مرتجع عرب زیر لوای کنفرانس اسلامی، سعی داشتند ایران را به پذیرش صلح تحمیلی وادار کنند. پس از آنکه احتمال تهاجم ایران به داخل عراق مطرح شد، ارتجاع عرب به تکاپو افتاد و اردن به نمایندگی از ارتجاع عرب تقاضای آتشبس را به شورای امنیت داد و این شورا با صدور قطعنامهای به آتش بس و خروج نیروهای دو کشور از خاک یکدیگر رأی داد.
در هر صورت، اگرچه ارتجاع عرب آنگونه که مورد نظر صدام بود، در این مرحله از جنگ (و تقریباً در تمامی مراحل جنگ) به طور تمامعیار، در جنگ حضور نیافت، اما با توجه به روانشناسی و محافظهکاری سنتی اعراب میتوان گفت که ارتجاع عرب در عمل، تا حد توان از هیچ اقدامی علیه ایران مضایقه نکرد.
ب- جهانی کردن جنگ و به بازی گرفتن مجامع بینالمللی و قدرتها
سیاست بهرهگیری از اعراب، ضمن اینکه روش مناسبی برای جلب حمایت و ایجاد فشار مضاعف علیه ایران بود، توانایی آن را نداشت که در درازمدت، بویژه زمانی که جنگ به نفع ایران در حال پیشروی بود، به عراق کمک کند. رژیم بعث عراق، به منظور جلب حمایتهای جهانی، در ابتدای جنگ و سپس به منظور ختم جنگ، راهبرد جهانی کردن جنگ را پیگیری مینمود. بدین منظور، نخستین گام بهرهگیری از اصل پیشدستی بود. عراق پس از اشغال بخشهای وسیعی از سرزمین اسلامی ایران، اعلام کرد آماده است با جمهوری اسلامی ایران به مذاکره بنشیند و حتی در مراحل بعدی، آمادگی خود را برای آتشبس اعلام کرد.
ادعای عراق در خصوص صلحطلبی و تمایلش برای پایان جنگ، حربه مؤثری برای تحریک سیاستمداران و نیز نخبگان جهانی بود که بدون ایجاد فشار بر عراق، برای حل ریشهای بحران، بر جمهوری اسلامی ایران فشار وارد کنند و مکرر از ایران بخواهند تا آتش بس پیشنهادی عراق را بپذیرد. این موضوع، بخصوص در افکار عمومی مسلمانان و غیر مسلمانان کارکرد مناسبی داشت.
در مقاطع بعدی، رژیم عراق دامنة بحران را به کشورهای دیگر نیز کشید. بمباران کشتیهای نفتکش که در نهایت منجر به حضور نظامی امریکا در خلیج فارس شد، در این راستا ارزیابی میشود. با این توصیف، بویژه در پایان جنگ ، عملاً امریکا، فرانسه و انگلیس نیز در صحنة جنگ حاضر بودند و بعضاً به اقدامات نظامی علیه ایران نیز میپرداختند. بمباران سکوهای نفتی سلمان، از جمله این گسترش و جهانی کردن جنگ بود که موازنة قدرت را به نفع عراق تغییر داد.
دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق در آغاز، درصدد بر میآید تا در تلاشی همه جانبه، چهره مطهر جمهوری اسلامی را در افکار عمومی عراق به شکلی منفی ترسیم کند تا در صورت وقوع جنگ این القائات ذهنی را در سطح مردم و نظامیان عراقی، توسعه ببخشد و به این ترتیب، مردم و ارتش عراق را برای ایستادن در برابر سپاه توحید آماده کند و در مراحل بعدی، محرومیتهای ناشی از جنگ را برای مردم عراق قابل تحمل سازد و مهم تر از اینها، در مردم و نظامیان عراقی انگیزة کشتن سپاهیان توحید و کشته شدن در راه مطامع استکبار جهانی را ایجاد کند. به این ترتیب در فضای دیکتاتوری بستة جامعه عراق- که از سویی با سانسورهای مختلف مواجه است و از سوی دیگر، به علت ستایش و تبلیغ صرف اندیشة بعثیها (که در صورت لزوم حتی دست به تحریف تاریخ هم میزدند) به یکنواختی گراییده بود- تبلیغات آن کشور با پیروزی انقلاب اسلامی، به تدریج افکار عمومی را به سوی دشمنی کینهجو و ضد اسلامی در شرق کشورشان متوجه میکند.
با فرار شاه از ایران، رسانههای خبری عراق برای مخدوش ساختن اصالت حرکت مردم، از انقلاب ایران با عنوان «حرکتی امریکایی» یاد میکنند و با پیروزی انقلاب اسلامی ، صدام ضمن ارائه تحلیلی به ردههای پایینتر حزب بعث در خصوص علل ظهور انقلاب اسلامی چنین میگوید:
«استعمار امریکا هنگامی که احساس کرد شاه وجهة خود را در بین ملت ایران از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته است، تغییر او را امری ضروری دانسته، (امام) خمینی را برای اجرای سیاستهای خود، به عنوان جایگزینی برای وی برگزید و بدون شک نظام حکومتی او، موضعی مخالف در قبال عراق، انقلاب این کشور و امت عربی اتخاذ خواهد کرد».
علاوه بر این، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق، با طرح برخی از رخدادهای تاریخی واقعی یا مجعول، سعی میکند برای ریشههای اختلافات ایران و عراق، تبیینی تاریخی فراهم آورد. به عنوان مثال، به مردم هشدار میدهد:
«توفان تهاجم از جانب شرق به سمت عراق و امت عربی در حال وزیدن است و نژادپرستان ایرانی که هزاران سال است چشم طمع به سرزمینهای امت عربی دوختهاند، در صددند همان طور که متجاوز از دو هزار سال پیش، هخامنشیان قسمتهایی از عراق را به اشغال خود درآوردند، اکنون به رهبری (امام) خمینی، عراق را دوباره به اشغال خود درآوردند».
در همان زمان، دستگاه تبلیغاتی عراق فیلمی به نام «قادسیه» تهیه کرد و با تحریف نبرد قادسیه- که بین اسلام و کفر انجام گرفته بود- ازآن نبرد به عنوان « نبردی که بین اعراب و فارسها رخ داده و به پیروزی اعراب منجر شده بود، یاد کرد». در زمان جنگ هم همین سخنان را میشنویم: «اکنون ایرانیان درصدد گرفتن انتقام قادسیه اول برآمدهاند».4 علاوه بر این، در این تبلیغات، عراق با استناد به عطوفت کوروش در حق یهودیان عصر خودش، از «روابط تاریخی ایران با صهیونیستها از عصر بابلی قدیم» سخن میراند و ضمن ترسیم تداوم این روابط تا عصر حاضر، میگوید:
«اکنون نیز ایران در خدمت تحقق اهداف صهیونیسم در منطقه است و در هدفی مشترک با وی، در صدد تهاجم به عراق است».
در فراز دیگری از این تبلیغات، عراق در صدد برمیآید تا مسلمان بودن مردم ایران را انکار کند و آنها را به عنوان «آتشپرست» و «مجوس» معرفی کند. یکی از استدلالهای دستگاه تبلیغاتی عراق در مجوس نامیدن ایرانیان به شرح زیر بود:
«ایرانیان مجوس در صدر اسلام سعی کردند از گسترش و ترویج اسلام جلوگیری میکنند و تصمیم گرفتند دین اسلام را از داخل تضعیف کنند».
مخدوش ساختن شخصیت نورانی حضرت امام خمینی (ره ) در قبل و بعد از شروع جنگ، محور مهم دیگری است که دستگاههای تبلیغاتی عراق برای نفی اسلامی بودن جمهوری اسلامی انجام می دهد. به همین منظور، در هر جلسه و مجمع هنری، ادبی، شعرخوانی و ... که در عراق بر پا میشد، شخصیت حضرت امام (ره) مورد« اهانت » قرار گرفت .رادیو صوت الجماهیر عراق در یکی از تحلیلهای خود ضمن زیر سؤال بردن شخصیت اسلامی حضرت امام (ره ) چنین میگوید:
«اقشار مختلف برای مسلمان عراق، همچنان انزجار خود را از گفتههای (امام) خمینی مبنی بر منتقل کردن جسد حضرت علی(ع) از نجف به قم اعلام میدارند.
شیخ محمد صالح سعیدی، رئیس تبلیغات مذهبی استان دیالی (عراق) گفتههای (امام) خمینی را پیرامون اسلام و پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع)، محکوم کرد و از همة مردم عراق خواست تا با فارسهای کینهجو به نبرد و ستیز بپردازند. وی همچنین افزود، روحانیون عراق آمادگی خود را برای حمل سلاح برای دفاع از حریم اسلام و دین در برابر تجاوزات فارسهای دشمن، اعلام میدارند.».
صدام و توجیه سیاسی (نهاد عقیدتی – سیاسی ارتش عراق ) نیز به آماده ساختن اذهان ارتش میپردازند. صدام ضمن ایجاد «کینه و بغض نسبت به ایرانی در نظامیان عراقی» دستور میدهد «که مطالعات دانشگاهی نظامی البکر، روی طرحهای تهاجمی به مرزهای ایران تمرکز یابد» و توجیه سیاسی ارتش عراق با در اختیار گذاشتن منابع مجعول و دروغین، از افسران و سربازان حزبی میخواهد تا رسالههایی تحت عنوان تاریخ دشمنی فارسها نسبت به اعراب را به رشتة تحریر درآورند. در راستای وظیفهای که عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق ، به عهده توجیه سیاسی گذاشته بود، این نهاد میکوشد تا ذهن افسران جزء و سربازان ساده لوح را از مسائل خرافی نظیر امام حسین، حضرت عباس و ... پاک سازد.
با حادثه سوء قصد به طارق عزیز در فروردین 59 در دانشگاه مستنصریة بغداد، رژیم عراق بدون آنکه تحقیق رسمی دربارة عاملان سوء قصد داشته باشد، ایران را مسئول سوء قصد به طارق عزیز معرفی میکند و صدام سه بار قسم یاد میکند، انتقام خون کسانی را که در جریان سوء قصد به طارق عزیز کشته شدهاند، بگیرد.
از سوی دیگر، مجروحان حادثة سوء قصد- که گاه تنها دچار کوفتگی بدن یا ساییدگی پوست شده بودند- به بزرگترین بیمارستان بغداد منتقل شدند و «صدام ضمن عیادت از آنها، سخنرانی آتشینی را در استهزای ایران و انقلاب اسلامی ایراد کرد و تلویزیون دولتی به پخش آن مبادرت ورزید». بعد از حادثه مستنصریه، رژیم عراق تصمیم گرفت کسانی را که «در رگهایشان خون ایرانی» جریان دارد، اخراج کند و در این میان، افرادی که گاه ایران را ندیده بودند و با زبان فارسی آشنایی نداشتند، پس از مصادرة اموال، مجبور میشوند خانه و کاشانه خود را ترک کنند.
در ماههای قبل از جنگ، برخی از تبلیغات برونمرزی مانند «پیامهای عربی که بعد از حملة ناراضیان مسلمان به مسجد اعظم مکه در نوامبر 79، مسلمانان را به سرنگون کردن حکومتهای ارتجاعی، سرکوبگر و ضد اسلامی خلیج تشویق میکرد» و اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در پاسخ به جنگ سرد موجود میان ایران و عراق، مانند «اعلام آمادگی ایران برای جنگ علیه یک کشور معلومالحال عرب» مورد سوء استفاده دستگاه تبلیغاتی عراق قرار گرفت و این دستگاه، با توسل به این اظهارات و بیانات، جمهوری اسلامی را در اذهان عامه مردم به عنوان کشوری با روحیه سلطهطلبی و جنگافروزی معرفی کرد.
مسائل ساختگی «هدف قرار گرفتن شهرهای عراق توسط توپخانة ایران» و تهاجم «ایران به شطالعرب» و رخدادهایی نظیر «بازپسگیری مناطق زینالقوس و سیف سعد» ، «لغو قرارداد 1975» و ... همگی از موضوعات مهمی بودند که صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق ضمن پرداختن به آنها، به تبیین چهرهای منفی از جمهوری اسلامی میپردازند.
با شروع جنگ، عراق با خرید و به کارگیری شعرا، نویسندگان و روزنامهنگاران داخلی و خارجی، به کارگیری فیلمهای سینمایی (شیرین و وحشی، نبرد قادسیه و ...)، فانتزی و کاریکاتوری و فیلمهای تلویزیونی، بهرهبرداری از ایرانیان فراری و برخی از اسرا، نشریات و ... به طرح مسائلی پرداخت تا افکار عمومی مردم عراق را تحریک کند. برخی از این مسائل عبارتند از:
«ایران در پی ایجاد یک امپراتوری فارسی است؛ ایران با قصد تجاوز به سایر کشورهای عربی را دارد؛ ایران میخواهد بر کل خلیج عربی و کشتیرانی آن مسلط شود؛ ایران قصد غصب منابع طبیعی عراق، همه جا را تخریب خواهد کرد؛ نظامیان ایرانی با تصرف عراق، زنها، بچهها و پیرمردها را خواهند کشت؛ ایرانیها در صورت تصرف عراق به نوامیس مردم عراق تجاوز خواهند کرد؛ ارتش ایران قصد اسارت مردم عراق را دارد؛ جمهوری اسلامی تنها پوششی از دین را دارد؛ ایران با اسرائیل رابطه دارد؛ ایران با امریکا رابطه دارد؛ ایرانیها اسلام را نمیشناسند؛ ایرانیها... »
به همین ترتیب، توجیه سیاسی ارتش عراق نیز با به نمایش گذاشتن فیلمها و عکسها، شایعهپردازیها، صدور ابلاغیههای رسمی(مبنی بر اینکه مثلاً در حال حاضر، شیوه اسیرکشی ایرانیها قطع سر اُسرا با ارههای برقی است و ...)، برگزاری جلسات توجیهی در خصوص رفتار ایرانیان با اسرا و پناهندگان عراقی و ... اذهان نظامیان عراقی را نسبت به جمهوری اسلامی مشوش میسازد. برخی از این موضوعات عبارتند از:
«ایرانیها خون اسرا را برای مجروحان خودشان میگیرند؛ ایرانیها اسرا را مُثله میکنند؛ ایرانیها با رفتارهای ظالمانهای که با اسرا دارند، موجب مرگ یا معلول شدن آنها میشوند؛ ایرانیها اسرا را با باتون برقی میزنند و آنها را شبها روی برف و یخ نگه میدارند؛ ایرانیها اسرا را از سقف وارونه آویزان میکنند؛ ایرانیها به اسرا غذای کافی نمیدهند؛ ایرانیها اسرا را مجبور به ترک مذهبشان میکنند؛ ایرانیها از فعالیت صلیب سرخ برای اسرا جلوگیری میکنند؛ ایرانیها...» .
حتی گاهی توجیه سیاسی با «مثله کردن جنازه سربازان عراقی و به معرض دید گذاشتن آنها» سعی میکند تا به تبلیغات خود عینیت ببخشد.
لازم به تذکر است که دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی، با قدری تفاوت، مجدانه چهره جمهوری اسلامی را مخدوش میساختند. عصارة تبلیغات غرب در این زمینه را میتوان در اظهار نظر زیر ملاحظه کرد:
روزنامة آلمانی زود دویچه زایتونگ، در شماره امروز خود مینویسد: ایران دیگر آن کشور مشهور و با قدرت و حافظ امنیت منطقه نیست. حکومت (امام) خمینی که مشکلات هراسانگیزی در ارتش دارد و در سراسر ایران با مردم دست به گریبان است و همه جا دست به خنجر میزند و مانند جنونزدهها، میخواهد همه چیزهای سالم را فاسد کند، بدش نمیآید که مراکز نفتی ایران و عراق، دو صادرکنندة بزرگ نفتف هر دو از بین برود. حتی بلاتکلیفی و آوارگی مردم منطقه و از بین رفتن مراکز صنعتی بخشهای عمومی و خصوصی، برای این حکومت مطرح نیست.
روزنامه آلمانی میافزاید «به هر حال درگیری و کشمکشی که این روزها در بسته نخواهد ماند، خود را ناچار خواهد دید که به همان درجه به تجاوز و یا تحریک پاسخ دهد».
تلاش تبلیغاتی عراق برای موجه جلوه دادن تهاجم گسترده این کشور به خاک ایران از حمایت ضمنی رسانههای خبری استکبار جهانی نیز برخوردار میشود و به این ترتیب بر غفلت مسئولان جمهوری اسلامی میافزاید. به عنوان مثال، بی.بی.سی طی تفسیری در خصوص پیامدهای لغو یکجانبة قرارداد 1975 و تحرکات نظامی عراق در مرزهای ایران در تاریخ 27/6/59، ضمن بررسی توانمندیهای نسبتاً برابر نظامی ایران و عراق با تأکید بر مشکلات داخلی هر دوکشور(خطر تجزیة ایران توسط اقلیتها، خطر استقلالطلبی اکراد عراق و ...) در نهایت چنین نتیجه میگیرد:
«دلایل بینالمللی قویتری وجود دارد که باعث خواهد شد صدام حسین درگیری نظامی خود با ایران را تنها به تصرف مناطق مرزی وسیعتری محدود کند... خوشبختانه، هیچ یک از ابرقدرتها، یعنی ایالات متحدة امریکا و اتحاد جماهیر شوروی مایل نیستند در جنگ عمدهای بین عراق و ایران شرکت کنند».
به این ترتیب صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با برخورداری از حمایت ضمنی رسانههای تبلیغاتی غرب، موفق شدند مردم و برخی از مسئولان متعهد نظام را غافل نگه دارند. به این شکل، در زمانی که ایران فاقد آمادگی نظامی بود یعنی در 31/6/59 عراق تهاجم گستردة هوایی و زمینی خود را به ایران آغاز کرد و سعی کرد با انهدام نیروی هوایی ایران در ساعات اولیه تهاجم خویش این نیرو را از کارآیی لازم بیندازد، که به دلایلی موفق نمیشود.
3-1- تلاش برای بیانگیزه کردن ارتش ایران در جنگ
یکی از مهمترین محورهای مورد نظر عراق در اوایل جنگ، تلاش برای بیانگیزه کردن ارتش در جنگبود. به عنوان مثال بخش فارسی رادیو بغداد در قسمتی از تبلیغات خود از «تلاش رژیم برای سرگرم ساختن ارتش در درگیریهای مرزی و غافل شدن از اوضاع وخیم سیاسی و اقتصادی ایران» و «نزاعهای شدید و زیر پا گذاشته شدن حیثیت ارتش توسط سپاه» سخن میگوید و در قسمت دیگری بیان میکند که رژیم ایران پاسداران را برای قتل عام زنان و کودکان محروم کردستان به این دیار فرستاده است، چون نیروهای ارتش حاضر به انجام دادن چنین کارهایی نمیشوند. رژیم جنگ مرزی با عراق را بهانه قرار داده است و میخواهد افسران و درجهداران را - که هر روزه شاهد اعدام برخی از دوستانشان هم هستند- نابود کند. این رادیو در جای دیگری با دلسوزی خطاب به ارتشیان میگوید سربازان، درجهداران و افسران میهن پرست انقلابی ایران، (امام) خمینی با جنگی که میخواهد راه بیندازد، درصدد است خانوادههای شما را بیسرپرست کند، مطمئن باشید که احدی در ایران وجود ندارد که شما را ملامت کند که چرا موضع و اسلحه خود را ترک کرده و فرار میکنید، این یگانه رفتار عاقلانه است.
با شروع رسمی جنگ ، بخش فارسی رادیو بغداد با ادعاهایی مبنی بر اینکه ما با ایرانیها همسایه و برادر دینی هستیم و اساساً با ارتش و ملت ایران جنگی نداریم و تنها در پی احقاق حقمان طبق مفاد عهدنامههای بینالمللی هستیم و رژیم ایران حقوق ما را نادیده گرفته است و ... ، سعی میکند انگیزة جنگیدن را از ارتش بگیرد و ضمن تبلیغات دیگری آشکارا نیروهای ارتشی را تشویق به انجام عملیات رزمی در تهران میکند و از آنها میخواهد تا با عملیات خود، بساط آخوندها ... را در هم بکوبند. به همین ترتیب تشویق به اعتصاب در ارتش و ترک پادگانها از اقدامات دیگر بخش فارسی رادیو عراق است.
در موارد دیگری، این رادیو نیروهای ارتشی را ترغیب میکند که «با بالا گرفتن اسلحه خود به نیروهای نجاتبخش ارتش عراق که از کربلا برای آزادسازی مردم ایران میآیند، ملحق شده» و از خلبانهای ایرانی خواسته میشود تا «با هواپیمای خویش به عراق پناهنده شوند».
همچنین از نیروهای ارتشی خواسته میشود که به اکراد مخالف نظام بپیوندند و از جبههها و پادگانها فرار کنند.
دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق به طور گسترده سعی دارد بین نیروهای سپاه و ارتش تفرقه بیندازد. این دستگاه ضمن تحریک احساسات نیروهای ارتشی می گوید.
« اکنون طراح نقشههای نظامی نیروهای سپاهی شدهاند و این توهین به ارتشمحسوب می شود ».
و یا در جای دیگر به ارتشیان هشدار میدهد:
«رژیم درصدد تصفیة ارتش و جایگزین کردن سپاه به جای آن میباشد».
و بالاخره ضمن تبلیغات مسموم دیگری بیان میکند:
«از آنجا که ارتش به بنیصدر نزدیک شده است، (امام) خمینی در صدد انحلال ارتش افتاده است ».
سخنان دیگری مانند «سرگرم کردن ارتش در جبههها برای آنکه رژیم تهران سرجایش بماند»، افزایش موج نارضایتی، خشم و تمرد نظامیان و ... از طرف این رادیو به طور دائمی تکرار میشود. تحلیلهای مشابه توسط رسانههای خبری استکبار جهانی و رادیوی ضد انقلاب مطرح میشود. به عنوان مثال، آسوشیتدپرس ضمن گزارش سرمقاله روزنامه دیلی اکسپرس لندن در خصوص جنگ تحمیلی، از احتمال کودتای ارتش سخن میگوید:
«توانایی ارتش ایران، بویژه نیروی هوایی برای مقاومت در برابر تجاوز عراق که دور از انتظارات غربیها بود، نشان داد که نیروهای ارتش هنوز از افسران آموزشدیده برای سرنگون کردن حکومت مسجد برخوردارند».
همین احتمال را رادیو اسرائیل2 و مطبوعات امریکا نیز اعلام میکنند:
«رهبران مذهبی واهمه دارند که با پایان گرفتن جنگ، ارتش، آنها را از اریکه قدرت به زیر بکشاند».
رادیو امریکا هم با تأکید بر سوء ظن (امام) خمینی به ارتش، که زمانی طرفدار شاه بوده است، خاطر نشان میسازد:
«(امام) خمینی برای سرگرم نگه داشتن ارتش، آنها را در جبههها مشغول نگه میدارد».
گاهی تبلیغات استکبار جهانی همسو با دستگاه تبلیغاتی عراق از اختلافات سپاه و ارتش سخن میگوید. به عنوان مثال، رادیو بی.بی.سی ضمن گزارشی آورده است:
«در روزنامة گاردین مقالهای از خبرنگار خبرگزاری رویتر از تهران چاپ شده که حاکی از آن است که مذهبیون تندرو در ایران، سعی دارند نقش نیروهای مسلح را، که با عملیات خود صاحبنظران نظامی غرب را حیرت زده کردهاند، کماهمیت جلوه داده و در عوض بر اهمیت نقش پاسداران انقلاب تأکید کنند».
بخش فارسی رادیوی ضد انقلاب صدای آزاد ایران، نیز گاه از «همکاری فرماندهان ارتش با بنیصدر در مورد اقدام علیه ملاهای رژیم» سخن میگوید و خاطر نشان میکند که جنگ، موضع ارتش را در اختلافات داخلی ایران تقویت کرده است و گاه به رواج اخبار کذبی مبنی بر آموزش دادن طلبهها و بچهآخوندها برای جلوگیری از کودتای ارتش و عدم توان مقابله آنها با کودتای احتمالی ارتش میپردازد. موضوعات دیگری مانند فزونی گرفتن نارضایتی ارتش از دخالت بیجا آخوندها در جنگ، عدم اعتماد به ارتش و نوشتن افتخارات ارتش به نام سپاه، اعتماد به نفس یافتن ارتش در جنگ و احتمال برخورد ارتش با مسئولان رژیم و... نیز توسط همین رادیو مطرح میشود.
به این ترتیب، تبلیغات عراق با حمایت دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی و ضد انقلاب و با تلاش برای دامن زدن به جو سوء ظن و بدبینی بین ارتش و مسئولان نظام و تفرقهافکنی بین ارتش و سپاه و ... در صدد بیانگیزه کردن ارتش در جنگ برمیآیند که متأسفانه، این تبلیغات با وجود افرادی نظیر بنیصدر، که از جنگ اهرمی برای قبضه قدرت سیاسی ساخته بود، تقریباً به ثمر مینشیند و در مدت کوتاهی، به جدایی و کدورت بین ارتش و سپاه میانجامد، ولی پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری و توصیه موکد حضرت امام مبنی بر اینکه نه ارتش به تنهایی میتواند کاری از پیش ببرد و نه سپاه، در مرحله دوم جنگ، جو تیرة قبلی جای خود را به فضایی سرشار از تفاهم میدهد (اما متأسفانه این تفاهم و همدلی به علل، دوباره در مرحله سوم جنگ کاهش مییابد).
4-1- بیانگیزه کردن مردم ایران در جنگ
در روزهای اولیه جنگ، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق با دست زدن به یک تهاجم تبلیغاتی گسترده علیه مردم ایران، در صدد القای روحیهای انفعالی به مردم ایران بر میآید و در پی آن بلافاصله سعی دارد از روحیة سرخورده و ناامید مردم به نفع خود استفاده کند.
عراق در راستای همین نوع از تبلیغات، در تهاجم تبلیغاتی اولیه خود در روزهای نخست جنگ، از طریق رادیو فارسی بغداد از مردم ایران میخواهد تا «به قیام ارتش پیوسته» و از خلقهای ایران هم تقاضا میکند برای نجات ایران، به ارتش کمک کنند و با تصرف شهرها، رژیم را سرنگون سازند.
همین رادیو در فراز دیگری از تهاجم تبلیغاتی خود از مردم ایران میخواهد دست به شناسایی پاسداران و نیروهای کمیته بزنند و مانع فرار آنها شوند تا در آیندهای نزدیک آنها را دستگیر و در دادگاههای خلقی محاکمه کنند. رادیو بغداد چهار روز پس از شروع جنگ سعی میکند با پخش شایعه رحلت حضرت امام، مردم را به حالت انفعال بکشاند. این رادیو در گزارش خود چنین میگوید:
«شنوندگان عزیز! (امام) خمینی مرد. ولی مسئولان رژیم این مسأله را از مردم پنهان میدارند و با جعل بیانیهها و اعلامیههای به امضای او، سعی میکنند تا حقیقت مرگ او را پنهان کنند. ملاهای وحشتزده بدانند که سرنوشت ... جز مرگ توأم با خواری چیزی نیست. تنها تأسف ما این است که چرا (امام) خمینی قبل از اینکه سقوط رژیم خود را ببیند مرده است. اگر رادیو و تلویزیون راست میگوید که (امام) خمینی نمرده است، چرا از نشان دادن چهره او خودداری میکند. حال بگذار بهشتی برای گول زدن مردم، صدای (امام) خمینی را تقلید کند».
علیرغم این تلاشها، روز نخست جنگ وقتی که حضرت امام با بیاناتی آرامشبخش از تهاجم هواپیماهای عراقی به فرودگاههای ایران با تعبیر دزدی که دزدانه آمده و چند سنگ انداخته و رفته است، یاد میکنند، رعب و هراس ناشی از آغاز جنگ را در مردم از بین میبرند و در عمل، تهاجم تبلیغاتی حساب شده، وسیع و رعبآور عراق را – که ممکن بود با شکست روانی مردم ، آنها را آماده پذیرش شکست قطعی در جبهههای نبرد کند – به شکست میکشانند. بنابراین علیرغم عدم آمادگی نظامی جمهوری اسلامی، با شکلگیری مقاومتهای اولیه مردمی در برابر تهاجمات عراق و ضربات سنگینی که نیروی هوایی طی هفته نخست جنگ به عراق وارد آورد، صدام که رویای فتح هفت روزة تهران را از دسترفته میبیند، از شدت تبلیغات خود میکاهد. از هفته دوم جنگ به بعد، دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق، از سویی با طرح مسائلی نظیر«پیشنهاد آتشبس عراق»، پیشنهاد آتشبس شورای امنیت سازمان ملل و «پیشنهاد صلح کنفرانس اسلامی به طرفین درگیر» در صدد فریب دادن جمهوری اسلامی در جنگ برمیآید. از سوی دیگر با طرح اتهاماتی نظیر پرتاب عروسکها و اسباببازیهای انفجاری در شهرهای عراق و ریختن بمبهای ساعتی در شهرها بوسیله نیروی هوایی و برقراری رابطه بین ایران و امریکا و اسرائیل و قلابی بودن ماجرای گروگانگیری و در نهایت با طرح برخی از مشکلات داخلی ایران، نظیر اختلافات بنیصدر و رجایی، مهاجرت کادرهای فنی از ایران، ترسیم ضایعات جنگ (با بزرگنماییهای تبلیغات عراق، نظیر انهدام 99 هواپیما از 101 هواپیمایی که برای بمباران عراق به سمت این کشور پرواز کرده بودند)، در صدد بر میآید حالت تهاجمی تبلیغات عراق را به حالتی قابل قبولتر تغییر دهد.
این رژیم در بخش دیگری از تبلیغاتش، در صدد بر میآید ضمن توجیه توقف پیشروی عراق، دستاوردهای مثبت مردم و نیروهای نظامی ایران را زیر سؤال ببرد. به عنوان مثال، در توجیه ناکامی عراق در تصرف آبادان میگوید:
«عدم ورود عراق به شهرهایی نظیر آبادان به دلیل داشتن احساس رأفت عراق نسبت به مردم این شهرها بوده است».
و در توجیه مقاومت سپاه و نیروهای مردم در خرمشهر میگوید:
«مقاومت نیروها در خرمشهر در اثر ترس از جوخههای اعدامی است که به منظور اعدام افراد فراری از جبهه، در پشت سر نیروهای ایرانی تشکیل شده است».
با گذشت چند ماه از آغاز جنگ، لحن آمرانه اولیه دستگاه تبلیغاتی عراق – که مردم و خلقهای ایران را به واژگونسازی نظام فرا میخواند – کاملاً تغییر میکند و دستگاه تبلیغاتی عراق برای کاهش انگیزه مردم در جنگ، به تبلیغاتی در زمینههای تهدید، بزرگنمایی ضایعات جنگ و تبلیغ تشتتهای داخلی ایران میپردازد. به عنوان مثال، عراق تهدید میکند:
«اگر ایران حقوق عراق را اعاده نکند، عراق بخشهای دیگری از ایران را تصرف کرده، و تأسیسات اقتصادی ایران را ویران میسازد».
این رژیم خطاب به اقوام مختلف ایران میگوید:
عراق حاضر به حمایت تسلیحاتی و تدارکاتی از اقوام مختلف ایران، برای تجزیه ایران میباشد.
دستاویز تبلیغاتی دیگر عراق اختلافات بین لیبرالها و خط امام و ... است که با طرح آنها سعی میکند روحیة مردم را تضعیف کند. برای مثال، بخش فارسی رادیو بغداد طی تفسیری از گروگانها به عنوان ابزاری برای تقربجویی به امریکا یاد کرده و میگوید: «هر دو جناح درگیر رژیم ملایان، یعنی جناح بنیصدر و جناح بهشتی، تلاش میکنند تا در نزدیک شدن به امریکا و حل مسأله گروگانهای امریکایی و به دست گرفت قدرت، گوی سبقت را از یکدیگر بربایند و به وسیلة آن قدرت متزلزل خویش را استحکام بخشند.
وزیر اطلاعات عراق در همین زمینه، خطاب به رسانههای خبری عراق چنین رهنمود میدهد:
«شما باید منتظر باشید تا با کشف تناقضها و اختلافهایی که بین سردمداران حکومت ایران ایجاد میشود و طرح این اختلافات و تناقضها، رهبران ایران را علیه یکدیگر تحریک کنید. همینطور رفتارها و موضعگیریهای مسئولان ایرانی در امور داخلی و خارجی بویژه (امام) خمینی، بنیصدر، رجایی، بهشتی، خلخالی، منتظری، رفسنجانی، خامنهای و فرزندان (امام) خمینی باید مورد توجه شما باشد».
او در فراز دیگری از رهنمودهایش میگوید:
«شما باید تبلیغ کنید که نیت مزدوران از طولانی کردن جنگ، ویران کردن تأسیسات اقتصادی و شهری است که بیشتر آنها از امریکا وارد شده است و به این ترتیب آنها میخواهند تا زمینة نفوذ سیاسی اقتصادی امریکا را تحت پوشش تجدید سازندگی این تأسیسات فراهم آورند و متعاقب آن ایران را دوباره از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی وابسته و اسیر دست امریکا کنند. بنابر این نیت عراق در دعوت به صلح که از موضع قدرت میباشد، تنها به خاطر محافظت و حراست از مؤسسات ایرانی است که با تلاش و سرمایة مردم بنا گردیده نیست، بلکه حکومت عراق با صلحطلبی خود قصد ممانعت از نفوذ بیگانگان و بویژه امریکاییها را در ایران دارد».
دستگاه تبلیغاتی استکبار جهانی، بر خلاف عراق که در ابتدای جنگ با تهاجم تبلیغاتی، تفرقهافکنی و شایعهپردازی در صدد منفعل ساختن کامل مردم ایران بود – هر چند، به سبب افراطهای بیش از حد تبلیغاتی، از آنها کمتر نتیجه مثبت گرفت – در اوایل جنگ با شیوههایی در ظاهر غیر مغرضانه و واقعگرایانه، از طریق پرداختن به مسائلی مانند ضایعات جنگ، بیکفایتی مسئولان ایران، ترسیم آینده تیرهای که در انتظار مردم ایران است و ... نقش خود را در بیانگیزه کردن مردم نسبت به جنگ ایفا میکند. رادیو صدای آزاد ایران ضمن گزارش کردن مقالة خبرنگار لوموند در تهران چنین میگوید:
«از روز دوشنبه گذشته، یعنی روز آغاز جنگ ایران و عراق، چهره شهر تهران نسبت به گذشته بیاندازه تغییر کرده است. در ساعات روز خیابانهای تهران خالی است و در طول ساعات شب پایتخت ایران به شهر مردگان و اشباح تبدیل میشود. همزمان با غروب خورشید، تهران چون سایر شهرهای ایران در خاموشی کامل فرو میرود؛ زیرا مقامهای مسئول، تمامی نیروگاههای برق را از کار میاندازند و در نتیجه 40 میلیون ایرانی مجبور به استفاده از شمع میشوند. از سوی دیگر، به علت کمبود بنزین و مقررات منع رفت و آمد اتومبیلها در طول روز، مردم تهران با مشکل وفور وسایل نقلیه روبه رو هستند و اکثراً برای رسیدن به محل کارشان بیش از دو ساعت در خیابانها سرگردان میمانند. در این میان مشاهده شده است که عدة زیادی مسیر چند کیلومتری را پیاده طی میکنند و پارهای از کارگران و کارمندان به علت کمبود وسایل نقلیه، شبها به منازلشان باز نمیگردند. لوموند همچنین ادامه میدهد قطع پیاپی برق در سراسر ایران،به این دلیل است تا اقتصاد بیمار کشور را کاملاً فلج سازد و فالیت بسیاری از صنایع و کارخانهها را کاملاً متوقف کند. اکثر نانوایی ها تعطیل کردهاند، غذا پختن در منازل به مشکل بزرگی تبدیل شده است و رستورانها فقط غذای سرد دارند. اکثر اوقات آب تهران و بسیاری از شهرهای دیگر قطع است.خطوط ارتباطی تلفنی از کار افتاده است و دو روزنامة عصر تهران، یکشنبه گذشته به علت نبودن برق منتشر نشدند.1
بخش فارسی رادیو امریکا هم طی گزارشهایی از «تعطیل شدن نانواییها، کارخانجات و ... به خاطر کمبود سوخت و کمبود دارو و ...» در ایران سخن میگوید و به نقل از روزنامة نیویورک تایمز از «پالایشگاه خاکسترشده و بنادر با خاک یکسانشده ایران » یاد میکند و ازدفاع ناهماهنگ لشکرهای ایران در برابر موج حملات عراقیها سخن میگوید.
همچنین رادیو بی.بی.سی به طرح مسائلی نظیر فرار300هزار نفر از جمعیت اهواز، ویران شدن قسمت اعظم حومة اهواز، هدف قرار گرفتن نقاط متعدد، انهدام قطار حامل گاز و ... میپردازد.
علاوه بر تبلیغ روز ضایعات ناشی از جنگ و بزرگنمایی آنها، رسانههای خبری استکبار جهانی به شکلی غیر مستقیم از بیکفایتی مسئولان نظام جمهوری اسلامی سخن میگویند. به عنوان مثال رادیو صدای آزاد به نقل از لوموند میگوید:
«دوشنبهشب مردم شهر ری دو بار میگهای عراقی را که دقیقاً در ساعت 50/18 دقیقه و 04/19 دقیقه، یعنی به فاصلة 14 دقیقه در حال پرواز بر فراز پالایشگاه تهران بودند، دیدند. اما از سوی رژیم نه اعلامیهای صادر شد و نه آژیر خطر هوایی به صدا درآمد. یکشنبهشب نیز هواپیماهای عراقی بمبهایی را روی پالایشگاه رها کردند و بنا به گفته شاهدان عینی، پادگان لویزان نیز در همان شب،هدف حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت و با اینکه آژیرهای خطر از رادیو به صدا در آمد و شهر در حالت دفاع در مقابل حمله هوایی قرار گرفت، روز بعد فرمانده ستاد مشترک به خود این اجازه را داد که حملة هوایی شب گذشته را تکذیب کند و بگوید هیچ حملهای صورت نگرفته است و شلیک توپهای ضد هوایی به دلیل پرواز اجسام ناشناخته در آسمان بوده است».1
همین رادیو ضمن بیان خبر روزنامة ساندی تلگراف چنین میگوید:
«خبرنگار ساندی تلگراف در گزارش خود مینویسد: ما از پارک عظیم زعورا در بغداد بازدید کردیم. در این پارک تانکها، سلاحهای سبک و سنگین که عراقیها از ارتش ایران به غنیمت گرفتهاند به معرض نمایش گذاشته شده است. مقدار و میزان سلاحهای به غنیمت گرفتهشده توسط عراق، چشم را خیره میکند. این خبرنگار میافزاید غنایمی که از ایرانیها به دست عراق افتاده، آنچنان فراوان است که صدام حسین 120 تانک چیفتن متعلق به ایران را اخیراً به کشور دوست و متحد خود،اردن هدیه کرده است. ساندی تلگراف گزارش خبرنگار خود را اینگونه پایان میدهد: در چنین شرایطی حقیقتاً ادعای بنیصدر کاملاً توخالی و ابلهانه به نظر میرسد. ظاهراً برای حکام رژیم اسلامی ایران هیچکدام از این همه تلفات مالی و جانی مهم نیست. مهم فقط این است که تظاهر کنند آخر پیروز هستند و با ادامه چنین تظاهراتی مدتی دیگر بر سر کار خود باقی بمانند».
علاوه بر تبلیغات (که در خصوص سوریه، پیش از جنگ هم به سبب اختلافات شدید حزبی بین عراق و سوریه وجود داشت)، عراق از کمک تسلیحاتی «سوریه» و «لیبی» به ایران سخن میگوید و فرود اجباری جنگندة ایرانی در خاک سوریه را چنین تفسیر میکند که «جنگندههای ایران که به فرودگاههای ایالت غربی عراق حمله کردهاند، از سوریه پرواز کرده بودند و پس از مواجه شدن با آتش ضد هوایی عراق به سمت سوریه عقبنشینی کردند» صوت الجماهیر در اوایل شروع جنگ ضمن تفسیری دربارة همکاری نظامی سوریه با ایران میگوید:
منابع نزدیک به رژیم سوریه فاش ساختند که حدود دو هزار تن از سربازان سوریه در کنار نیروهای (امام) خمینی در جنگ علیه نیروهای عراقی شرکت دارند. این منابع گفتند، حافظ اسد نیروهای خود را به طور واحدهای منظم اعزام نکرده است، ولی آنها را به عنوان کارشناس داوطلب برای نظارت بر پایگاههای موشکی ضد هواپیما و تانک و همچنین به عنوان پزشک و عناصر تبلیغاتی برای هدایت تبلیغات رادیو و تلویزیون ایران به این کشور اعزام کرده است.
رسانههای خبری استکبار جهانی نیز با طرح موضوعاتی مانند حمایت نظامی سوریه از ایران، سعی دارد هر چه بیشتر به تبلیغات عراق مدد برساند. به عنوان مثال، بخش عربی رادیو اسرائیل ضمن نقل گزارشی از روزنامه نیویورک پست میگوید:
«روزنامه نیویورک پست امریکا، به نقل از منابعی که از چاپ نام آنها خودداری کرده است، نوشته است که سوریه حدود دو هزار سرباز برای کمک به ایران به جبهه جنگ عراق اعزام داشته است. این روزنامه اضافه میکند اکثر این سربازان داوطلب هستند و بقیه نیز از سوی دولت سوریه اعزام شدهاند تا در این جنگ به مجازات مخالفتهایشان با فرماندهانشان برسند. نیویورک پست در پایان نوشته است، مقامات سوری به سفیر این کشور در تهران دستور دادهاند که جنازههای سربازان سوری را در ایران به خاک بسپارند تا این راز آشکار نشود».
تبلیغ رابطه ایران با اسرائیل و امریکا
صدام و دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق برای تهییج و تحریک مردم و ارتش عراق برای ورود به جنگ با جمهوری اسلامی، در یکی از مهمترین محورهای تبلیغاتی خودشان، از توطئة بینالمللی با مشارکت امریکا، اسرائیل و ایرانسخن گفتند و کوشیدند تا نه تنها ایران را آغازگر جنگ معرفی کنند، بلکه انگیزة تهاجم ایران به عراق را به تحریک شدن این کشور توسط امریکا و اسرائیل نسبت دهند.
دستگاه تبلیغاتی عراقدر این راستا میکوشد تا ایران را کشوری مرتبط با اسرائیل معرفی کند و از همکاری این دو کشور در ابعاد «تسلیحاتی» ، «اطلاعاتی» ، «بازسازی دستگاههای اطلاعاتی ارتش» و «ایجاد روابط مجدد» سخن بگوید و در صدد اثبات وحدت استراتژیک این دو کشور برآید.
از سوی دیگر، اسرائیل که در اندیشه گسترش این کشور از نیل تا فرات است، چون تعمیق و طولانی شدن جنگ عراق و ایران را در راستای اهداف خویش میدید، از نظر تبلیغاتی تلاش میکرد با تبلیغات عراق همسویی نشان دهد. به همین دلیل اسرائیل بارها از روابط تسلیحاتی خود با ایران سخن میگوید و در صدد القای وحدت استراتژیک ایران و اسرائیل بر میآید. به عنوان مثال، یکی از کارشناسان در گفتگو با مفسر سیاسی رادیو اسرائیل میگوید:
اگر ما به نقشه جغرافیایی نگاه کنیم و موقعیت ویژه ایران و اسرائیل را در خاورمیانه و خاور نزدیک بسنجیم، میبینیم که دو کشور از نظر موقعیت سوقالجیشی و موقعیت جغرافیایی در وضعی قرار دارند که تشابهات زیاد و یک نوع همدردی بین این دو کشور وجود دارد.
رادیو اسرائیل در ترفند دیگری با ارائه برخی از گزارشها به شکلی بسیار پنهان و غیرمستقیم، رابطه ایران و اسرائیل را به اذهان مردم القا میکند. این رادیو ضمن بیان خبر عزیمت مسلمانان اسرائیل به مکه، میگوید:
زائران مسلمان تبعة اسرائیل امروز برای انجام مناسک حج از طریق پلالنبی رهسپار اردن شدند تا از آنجا به وسیلة اتوبوسهای ایرانی به مکة معظمه مسافرت کنند. خبرگزار رادیو اسرائیل که از محل دیدن کرده است، گزارش داد، دهها اتوبوس ایرانی با تصاویر بزرگی از آیتالله خمینی و حجتالاسلام خلخالی مزین شده بودند و زائران مسلمان تبعة اسرائیل را با خود به اردن بردند. این اتوبوسها که هر سال زائران اسرائیلی را به مکه حمل میکنند، امسال به علت جنگ ایران و عراق با چندین روز تاخیر خود را به ایستگاه مرزی اسرائیل و اردن رساندند. رانندگان این اتوبوسهای ایرانی به خبرگزار ما گفتند که آنها از طریق ترکیه و سوریه خود را به اردن رساندند. این رانندگان گفتند برای مسافرت به رادن و حمل حجاج مسلمان اسرائیلی، با اتوبوسهای ایرانی به مکه مسافرت میکردند.
گذشته از این تبلیغات، نه تنها مسئولان ارتش اسرائیل گاه با اظهار نظرهایی نظیر اینکه ایران باید به تأسیسات اتمی عراق حمله کند و یا اظهار تأسف از به نتیجه نرسیدن حمله ایران به تأسیسات اتمی عراق وانمود میکند که با ایران رابطه اطلاعاتی دارد، اسرائیل برای عینیت بخشیدن به این روابط، با حمله و انهدام تأسیسات اتمی تموز عراق، بهترین دستاویز تبلیغاتی ممکن را در اختیار عراق قرار میدهد. برای مثال، صدام در یکی از سخنرانیهای خود با اشاره به انهدام تأسیسات اتمی تموز عراق میگوید:
حمله هوایی اسرائیل در هفتم ژوئن به نیروگاه اتمی ما، در نتیجة اطلاعات و تصاویرمبادله شده و همچنین هماهنگی مداوم میان حکام تلآویو و تهران بوده است.
در جای دیگری شورای فرماندهی عراق در اطلاعیة خویش آورده است:
همدستی ایران با صهیونیستها با حمله اسرائیل به تأسیسات اتمی عراق بیشتر از همیشه جلوهگر شده است.
در کنار تبلیغات فوق، مقامات اسرائیل با تذکر وجود همکاریهای محرمانه بین ایران و اسرائیل ضمن برانگیختن کنجکاوی هر چه بیشتر مردم در خصوص جزئیات این روابط، روی هم رفته آنان را قانع میسازند که به هر حال بین این دو کشور روابطی وجود دارد. سایر رسانههای خبری استکبار جهانی هم به طور طبیعی، برای تقویت شبهه روابط ایران و اسرائیل، فعالیتی مجدانه را بر عهده میگیرند. برای مثال، بخش فارسی رادیو امریکا به نقل از شبکه سی.بی.اس امریکا از خرید تجهیزات نظامی ایران از اسرائیل سخن میگوید و در گزارش دیگری ضمن نقل قول از یکی از مقامات اسرائیل میگوید: این مقام اسرائیلی، بدون توضیح زیادی گفته است که اسرائیل ایران را تشویق میکند به جنگ با عراق ادامه دهد. در ترفند تبلیغاتی دیگری، همین رادیو ضمن اعلام خبر سقوط یک هواپیمای آرژانتینی بر فراز خاک شوروی از اسناد و مدارک به دستآمده از این هواپیما که دال بر وجود رابطة تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل است خبر میدهد. شکبه تلویزیونی س.بی.اس امریکا نیز در برنامة نایت لاین خود که بیش از 40 میلیون بیننده دارد، با ترتیب دادن میزگردی با حضور جودی پاول، سخنگو و مشاور نزدیک کارتر، پیرسالینجر، خبرنگار معروف و ... ضمن بیان نظر سالینجر در اینکه ایران از اسرائیل خریدهای تسلیحاتی داشته یا نه، این سخن پاول را مطرح میکند که «اسرائیل بر خلاف قولی که مبنی بر احترام به تحریم اقتصادی ایران به امریکا داده است، دست به فروش اسلحه به ایران زده است». در این میزگرد توجیهاتی نظیر اینکه اگر امریکا نگران 50 گروگان خود است، اسرائیل نگران، 40 هزار یهودی مستقر در ایران است و ... برای منطقی جلوه دادن ادعاهای سالینجر، پاول و ... مطرح میشود.
رسانههای خبری کشورهای مرتجع عربی هم از قافلة تبلیغ در خصوص این مسأله عقب نماندند و گاه و بیگاه ضمن استناد به رسانههای خبری غرب یا عراق از رابطه ایران با اسرائیل سخن میگویند.
در آغاز تهاجم گستردة عراق به ایران، ایران و عراق به طور رسمی با امریکا قطع رابطه کرده بودند. البته بر خلاف روابط به ظاهر سرد عراق و امریکا، باید گفت که در همان زمان، سفارت امریکا در بغداد و عراق در واشنگتن به شکلی غیر رسمی دایر بود و هیأتهای امریکایی متعددی که در بین آنها برخی از اعضای کنگره نیز دیده میشدند، به عنوان شهروندان غرب مأنوس با فرهنگ عرب وارد عراق میشدند و مورد استقبال گرم مقامات عراق قرار میگرفتند. به علاوه یک هیأت 14 نفری امریکا در بغداد، سفارتخانهای مشتمل بر ادارات کنسولی، فرهنگی، آموزشی وبویژه اقتصادی را ایجاد و اداره میکردند. بالاخره برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا و متخصص عملیات محرمانه، در اوایل ماه مه 1980، بعد از سفر محرمانهاش به بغداد، از روابط نزدیک واشنگتن و بغداد، تمایل عراق به بریدن از شوروی و تمایل این کشور در سرکوب امواج فزاینده انقلاب اسلامی در خلیج فارس، چنین پرده برداشت:
ما تضاد قابل ملاحظهای بین ایالات متحده و عراق نمیبینیم. ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیج عربی(خلیج فارس) است و تصور نمیکنیم که روابط امریکا و عراق سست شود.
اما از آنجا که دستگاه تبلیغاتی عراق احساس میکرد مواردی نظیر قطع رابطه ایران با اسرائیل و امریکا و در گروگان داشتن جاسوسان امریکایی و ... از مسائلی است که حقانیت جمهوری اسلامی را نشان میدهد، ضرورت داشت با القای رابطة بین ایران و امریکا، از سویی ضد امریکایی بودن نظام اسلامی را نفی کند و از سوی دیگر، عراق از اتهام مرتجع بودن و آلت دست قرار گرفتن، رهایی یافته و وجههای مترقی کسب کند.
چنانکه در بخش ترسیم چهره منفی ایران گفته شد، به طور کلی دستگاههای تبلیغاتی رژیم عراق از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، سعی داشتند این انقلاب را انقلابی امریکایی و رهبر آن را رهبری در خط امریکا معرفی کنند. به عنوان مثال، صوتالجماهیر در یکی از تحلیلهای خود چنین میگوید:
امریکا میخواست به جای شاه رژیمی را سر کار بیاورد ْْکه بتواند نهضت سراسری مردم ایران را منحرف کند و بر سر قدرت بنشیند و در عین حال این رژیم جدید مسئولیت تکمیلی نقش ایران را در جهت خدمت به منافع امپریالیسم بینالمللی بر عهده بگیرد. برای همین امریکا دار و دسته (امام) خمینی ... را برای اجرای این مأموریت انتخاب کرد.
با شروع جنگ، عراق تلاش میکند واقعیت گروگانگیری جاسوسان امریکایی در ایران را به هر شکل ممکن توجیه کند، به طوری که با تبلیغات دیگرش متناقض نباشد. از این رو، گاه صدام در مصاحبه خود بیان میکند که امریکا عامل اصلی جنگ ایران و عراق است و گاه صوتالجماهیر میگوید: (امام) خمینی به یاران خود گفته است که وی حاضر است علیه عراق با هر کسی همپیمان شود و آشکارا از آنها خواسته است، تا مذاکره با امریکا را بر گفتگوی صلح با عراق ترجیح میدهند. به همین ترتیب صوتالجماهیر با طرح مضامینی نظیر اینکه ماسکی، وزیر خارجه امریکا، اظهار داشته است که نباید در حالی که رژیم (امام) خمینی در تمام جبههها شکست میخورد، امریکا از یک روش تماشاگرانه پیروی کند یا اینکه ملاقات بازرگان با برژینسکی با اجازة (امام) خمینی انجام گرفته است و یا اینکه در حال حاضر رئیس ستاد مشترک ایران رهسپار امریکا شده است تا ترتیبی بدهد که کمکهای نظامی امریکا به ایران، به شکل مستقیم انجام بگیرد، سعی دارد رابطه بین ایران و امریکا را اثبات کند.
صوتالجماهیر در یکی از تحلیلهایش دربارة مسأله گروگانهای امریکایی میگوید:
«اختلاف میان ایران و امریکا نقشهای برای رد گم کردن روابط محرمانة تهران و واشنگتن است و به این وسیله امریکا خواسته است تا رنگی از ملیگرایی را به رژیم (امام) خمینی بدهد... و حتی بحران گروگانگیری هم، تنها نقشهای در راستای هدف فوق بوده است».
در بخشهای دیگر، صوتالجماهیر، از موافقتنامه ایران و امریکا دایر بر لغو ممنوعیت ارسال سلاحهایی که شاه از امریکا خریده بود و آزادسازی گروگانها توسط ایران، مذاکره مقامات ایرانی با مسئولان سیا در مورد آزادی گروگانها و خرید لوازم یدکی تجهیزات نظامی و آزادی قریبالوقوع و بیقید و شرط گروگانهای امریکایی خبر میدهد.
در این زمینه رسانههای خبری غربی، همراهی خاصی با تبلیغات عراق ندارند، اما روسها و ضد انقلاب به طرح مضامینی در راستای تبلیغات عراق میپردازند. شوروی که با عراق پیمان مودت و دوستی داشت و بعد از سقوط شاه این کشور را جانشین ایران میبیند، برای دلجویی بیشتر از عراق – که روز به روز از شوروی دورتر و به غرب نزدیکتر میشد – در جریان جنگ تحمیلی، امریکا را متهم به تحریک ایران علیه عراق میکند. بی. بی. سی در همین زمینه طی تحلیلی میگوید:
«اتحاد جماهیر شوروی از طریق روزنامة پراودا، ارگان رسمی حزب کمونیست، ایالات متحده امریکا را متهم میکند که ایران را علیه عراق برانگیخته و این به خاطر مبارزة جهانی این کشور برای گرفتن ماهی از آب گلآلود است. این بیانیه شوروی ظاهراً به دو نکته اشاره میکند؛ اول آنکه امریکا در ایران دارای نفوذ است که به روشنی چنین نیست و نکته دوم اینکه رهبران شوروی مقدمات پشتیبانی از عراق را فراهم میکند.
جناح ضد انقلاب نیز با استناد به منابعی مجعول از روابط و همکاریهای نظامی ایران و امریکا سخن میگوید. به عنوان مثال، رادیو صدای آزاد ایران طی خبری میآورد:
ناظران در پاریس خاطر نشان میسازند که با وجود تلاشهای واشنگتن برای مخفی نگاه داشتن همکاریهای نظامی خود با جمهوری اسلامی، هر روز اسرار تازهای از این روابط فاش میشود.
مطرح کردن صدام به عنوان رهبر برتر جهان عرب
پس از تهاجم صدام به مرزهای ایران، تبلیغات استکبار جهانی، اقدام وی را تأیید کرد و لب به ستایش وی گشودند و از صدام به عنوان «رهبر جهان اعراب در عصر حاضر» یاد کرد، اما در مرحله دوم جنگ، پس از شکستهای عمدهای که صدام و ارتش عراق با آن مواجه شدند و پس از بیکفایتیهای مهم نظامی که صدام از خود نشان داد، رسانههای خبری استکبار جهانی با ناامید شدن نسبی از صدام و با فراموش کردن ستایشهای گذشته، زبان به انتقاد از او گشوده و از اشتباهات وی در دست زدن به جنگ با همسایه قدرتمندش یاد کردند. این انتقادات در کنار انتقاداتی که از مرحلة اول جنگ، به وسیله برخی از رهبران حزب بعث و فرماندهان ارتش-که معتقد بودند صدام از روی جاهطلبی سیاسی ارتش عراق را درگیر ماجرای مهلکی کرده است- صورت میگرفت، موقعیت سیاسی – روانی صدام را به شکلی جدی تهدید میکرد. بنابراین پیش گرفتن تبلیغاتی که از صدام رهبری برتر و افسانهای میساخت، یکی از عاجل ترین اقداماتی بود که میتوانست تا حدود زیادی از تزلزل سیاسی – روانی صدام در سطح عمومی مردم عراق، ارتش این کشور و منطقه بکاهد. از همین رو، صدام که از طریق تبلیغات عراق همواره خود را به عنوان رهبری برتر و محبوب ترسیم میکرد، لازم میبیند که بر شدت تلاشهایش در این جهت بیفزاید. به منظور تحقق این هدف، تبلیغات عراق، نخست تلاش میکند چهرهای مردمی و محبوب از صدام بسازد.
رسانههای تبلیغاتی عراق بارها دید و بازدیدهای صدام و سخنرانیهای روزمرة وی را پخش میکردند. انتشار انبوهی از کتابهایی که به ستایش صدام پرداختهاند، برگزاری جشنواره به عنوان محفل شعر و ادب اصیل عراق – که همه ساله در بصره تشکیل میشود- به تدریج به تریبونی برای تمجید و تجلیل از صدام درآمد، خرید شاعرانی که در خدمت اهداف نژادپرستی، ضد اسلامی و هتاکی به حضرت امام بر میآیند، ایراد سخنرانیهایی در جهت ستایش صدام از سوی متفکران جامعه و ...، از جمله دیگر اقدامات دستگاه تبلیغاتی عراق در جهت نشان دادن صدام به عنوان رهبری محبوب است. در این جهت، تنها کافی است بدانیم که شفیق کمالی، شاعری که هزار بیت در وصف صدام سرود و او را به منزلتی فوق بشری ارتقا داد، به عنوان پاداش، وزارت تبلیغات عراق را دریافت داشت.
با توجه به گرایشهای مذهبی مردم عراق گاهی رسانههای عراق از صدام چهرهای مذهبی ترسیم میکنند و وی را در حال زیارت عتبات مقدسه نجف اشرف و کربلا نشان میدهند و یا دایی صدام خیرالله طلفاح، با تهیه شجرهنامهای جعلی میکوشد تا اصلیت صدام را به امام حسین(ع) و حضرت علی(ع) برساند. بخش فارسی رادیو بغداد در یکی از برنامههایش دربارة اصلیت روحانی صدام چنین میگوید:
مردم عراق همچنان از رهبر خود آقای صدام حسین که از نوادگان حضرت علی(ع) است، حمایت میکنند و ما برای آنکه خلقهای ایران از شجرة آقای صدام حسین آگاه شوند، فهرست شجرهنامة آقای صدام حسین را میخوانیم.
در موارد دیگری تبلیغات عراق با تأکید بر اینکه پیروزیهای ارتش عراق از لحاظ روانی اولین پیروزی اعراب پس از شکستهای فضاحت بار آنها در جنگهای قبلی است و یا تبلیغ اینکه تاکنون عراق در تاریخ گذشتهاش هیچگاه نظیر امروز نیرومند، متحد و بیدار نبوده است با تأکید بر شخصیت جدید انسان عربی که در روند جنگ در حال شکلگیری است، سعی میکند به افکار عمومی مردم عراق بقبولاند که به راستی صدام رهبر مورد نیاز جامعة عراق و مردم عرب، در جهان است.
6- ارزیابی عملکرد تبلیغی عراق در جنگ تحمیلی
در پایان نقاط مثبت و منفی استراتژی تبلیغی عراق را در طول جنگ تحمیلی در محیط داخلی و خارجی بررسی میکنیم.
1-6- نقاط مثبت تبلیغات عراق
الف ) محیط داخلی عراق
طبق تعریفی که ترنس کوالتر در تعریف تبلیغات میگوید: «تلاش عمومی است که از سوی برخی از افراد یا گروهها با بهرهگیری از وسایل ارتباطی برای کنترل، تغییر یا شکل دادن نگرش دیگر گروهها انجام میشود...» واژه تلاش عمومی کلید اصلی مفهوم تبلیغات و در واقع، تنها نشانه تبلیغات از غیر تبلیغات محسوب میشود؛ زیرا ممکن است دادن اطلاعات یا تصحیح نظرات عمومی با هدف دگرگون کردن نگرشها، باورها و رفتارهای دیگران صورت نگیرد و تنها تلاشهایی علمی محسوب شوند که برای رسیدن به حقایق انجام میگیرند. نشان دادن صدام به عنوان فردی صلحطلب، یکی از نقاط مثبت تبلیغات دشمنان در جبهه داخلی بود. دستگاه تبلیغاتی رژیم عراق چندین ماه پیش از آغاز نبرد نظامی با مظلومنمایی و ترسیم چهره محق و صلحطلب، علیه ایران زمینهسازی میکرد و در برنامههای مختلف رادیویی و روزنامههای دولتی خود، افکار عمومی مردم عراق را علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تحریک میکرد و اقداماتی که آنها را عملیات خرابکارانه و کشتار شهروندان بیگناه عراق مینامید، به ایران نسبت میداد. دلایل این تبلیغات دروغین و غیر واقعی چه بود و چرا رئیس دولت عراق قصد داشت روابط حسنه بین دو ملت مسلمانان ایران و عراق را بر هم زده و آنها را رو در روی هم قرار دهد؟
نزیر فانسا در کتاب تهران، سرنوشت غرب مینویسد:
«... این جنگ دلایل زیادی داشت، صدام حسین رئیس بعث عراق و مسئول کل این کشور فشار شاه بر عراق را طبق قرارداد الجزایر نمیپذیرفت، وی در صدد گرفتن انتقام بود. عراق با دارا بودن جمعیت سنی و شیعه در نزدیکی و همسایگی خود شاهد گسترش فعالیتهای افراطیون بود. این نگرانی نه فقط برای عراق ، بلکه برای تمامی همسایگان حاشیه خلیج [فارس] بود که خود را مورد تهدید آیتالله [خمینی] میدیدند...».
در روزهای آغازین جنگ، صدام این ادعای نادرست را داشت که جنگ را به دلیل عدم رعایت قرارداد 1975 الجزایر از سوی ایران و بازپسگیری 1300 کیلومتر مربع خاک عراق آغاز کرده است و به طور قطع، بعد از اعاده آن جنگ را متوقف خواهد کرد.
دستگاه تبلیغاتی عراق پس از ترسیم چهرهای منفی از رژیم ایران بهویژه:
1) ترسیم چهره ایران به عنوان قطب جنگافروزی و آشوبطلبی در منطقه(داستان جعلی انتقام ایران از قادسیه اعراب)؛
2) ناخواسته کشانیده شدن عراق به جنگ (جنگطلب بودن ایران، آشوبگر بودن انقلابیون)؛
3) تدافعی بودن جنگ این کشور با ایران (ایران آغازگر جنگ بود)؛
4) طرح صلحطلبانه عراق (نخستین بار عراق طرح صلح را پیشنهاد کرد)؛
کوشید چهره مردمی و صلحطلبی را از رژیم بعثی عراق به جهانیان ارائه دهد.
ب ) محیط خارجی عراق
1) شاید یکی از دلایل موفقیت صدام در تبلیغاتش علیه انقلاب و در جنگ تحمیلی، ایجاد هماهنگی با دیگر دولتهای حاشیه خلیج فارس، بویژه عربستان سعودی بود.
برخی از محققان معتقدند که نسگرانی قدرتهای غربی دربارة آینده خلیج فارس چندان هم بیاساس نبود. حوادث و وقایع ایران در دامن زدن به شورشهای ضد امپریالیستی در کشورهای عربستان سعودی، بحرین، کویت و امارات متحده عربی مؤثر بوده است. تسخیر مسجد بزرگ مکه در پایان سال 1979، شورش در مناطق شیعهنشین عربستان سعودی و اقدام به کودتا در بحرین در سال 1982 در بین دولتهای محافظهکار خلیج فارس بذر ترس و وحشت پاشیده بود.
از طرف دیگر، عراق همواره اعلام میکرد که این جنگ، جنگ اعراب با فارسها است؛ بنابراین به جنگ جنبه عربی – فارسی داده بود و در این باره، همکاری دیگر دولتهای عرب را نیز جلب کرده بود.
2) همسویی تبلیغاتی عراق و بنگاههای خبری بینالمللی: پیش از حملات سراسری و گسترده عراق در شهریور ماه سال 1359،حملات ایذایی و جنگهای روانی بخش فارسی رادیو بغداد در نقاط مرزی به شدت جریان داشت. در ضمن، در همان زمان، نیروهای نظامی عراق با سلاحهای انفرادی و توپ و خمپاره در صدد آزمودن میزان آمادگی نظامی جمهوری اسلامی بود.
صدام با تبلیغات وسیع و گسترده در سطح ملی و بینالمللی قصد داشت افکار عمومی جهانیان را فریب دهد. پس از آغاز حمله همهجانبه نیروهای ارتش عراق به خاک ایران دستگاه تبلیغاتی صدام با ادعاهایی مانند:
«ما با ایرانیها همسایه و برادر دینی هستیم و اساساً با ارتش و ملت ایران جنگی نداریم و تنها در پی احقاق حقمان طبق مفاد عهدنامههای بینالمللی هستیم» قصد فریب برخی از مسئولان و مردم را در سر میپرورانید.
رادیوهای خارجی و خبرگزاریهای غربی نیز کاملاً به استناد مصاحبههای مطبوعاتی و رادیو و تلویزیون مسئولان عراق و از قول آنان، تحلیلهای سیاسی و نظامی مختلفی را ارائه و مواضع دولت عراق را تأیید میکردند.
در تاریخ 27/6/59، خبرگزاری بی.بی.سی از قول صدام حسین اعلام کرد که ایران ضمن نقض قرارداد مرزی 1975، از شورشهای داخل عراق حمایت و در امور داخلی این کشور نیز مداخله میکند. این خبرگزاری در ادامه اضافه کرد عراق هیچگونه مطامع ارضی نسبت به ندارد.
2-6- ضعفهای تبلیغات عراق
الف) در محیط داخلی عراق
هر چند مردم عراق علیرغم آنکه صدام حسین در جبهه داخلی خود تبلیغات ضد و نقیض زیادی را به راه انداخته بود، به راحتی میتوانستند حقیقت را درک کنند و تبلیغات دستگاههای رادیو و تلویزیون و رسانههای نوشتاری وی چندان اثربخش نبود، اما به دلیل وجود جو وحشت و ترور وانمود میکردند که صدام راست میگوید. به اعتقاد سمیر الخلیل، نویسنده کتاب جمهوری وحشت، کلید درک حکومت صدام در شیوه پیچیدهای است که رژیم، مردم عادی را با خشونتهای حزب گرفتار و درگیر کرده و جو پلیسی بر این کشور حاکم است. چه کسی مأمور اطلاعات است؟ در پاسخ این پرسش گفته میشود که در عراق بعثی، همهء افراد، مأمور اطلاعاتی هستند.
از جمله موارد ضد و نقیض تبلیغات حکومت بغداد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1) علیرغم اشغال بخش مهمی از غرب و جنوب کشور ایران از سوی ارتش بعثی عراق، صدام ایران را به داشتن تمایلات توسعهطلبانه و جنگافروزی متهم میکرد.
رادیو صوتالجماهیر عراق از تجاوز جنگندههای ایران به حریم هوایی کویت نام میبرد و تصرف انبارهای عظیم تسلیحاتی ایران به دست نیروهای عراقی را نشانههایی از تجاوزکاری ایرانیان برمیشمرد.
2) تحریف حقایق و جعل خبر از نکات منفی تبلیغات صدام در جریان جنگ تبلیغاتی بود. وی در پیامی خطاب به ملت عراق میگوید: «ما جنگ را آغاز نکردیم، این جنگ در روز 22 سپتامبر که نیروی هوایی عراق به ایران حمله کرد، شروع نشد، بلکه بامداد 4 سپتامبر گذشته آغاز شد؛ زمانی که ایرانیها شهرهای عراق را با توپخانه امریکایی دوربرد خود گلوله باران کردند...».
صدام مردم عادی را در عراق با خشونت حزب بعث تحت فشار قرار داده و در این کشور، جو پلیسی بر جامعه، حاکم است.
رژیم عراق با طرح موضوعات زیادی همانند تلاش مشترک ایران، صهیونیسم و امریکا علیه عراق، سوء استفاده ایران از دین در راستای مقاصد سیاسی، رفتارهای مغایر با اسلام رهبران ایران، کشتار اسرا از سوی ایران و موارد بسیار دیگری را با هدف تضعیف روحیه رزمندگان اسلام و توجیه ادامه حمله یا مقاومت سربازان عراقی تبلیغ میکرد که در هیچ یک از این زمینهها، موفقیتی به دست نیاورد.
3) هنگامی که جنگ آغاز شد، صدام و همپیمانانش تصور نمیکردند که مردم ایران با این شور و شوق علیه تجاوز عراق به پا خیزند و فرمان رهبر خود را اینگونه لبیک گویند. در تحلیل و برآوردهای سیاسی و نظامی از رژیم ایران اعلان شده بود،با تهاجم به ایران، ظرف مدت سه تا چهار روز مقدمه قیام مردم و ارتش برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران فراهم میشود. دستگاه تبلیغاتی رژیم بعث به طور مرتب از مردم ایران درخواست میکرد به قیام ارتش پیوسته و از خلقهای ایران نیز میخواست تا در این باره به ارتش کمک کنند.
ارتش عراق پس از بمبارانهای پی در پی مناطق مسکونی، فرودگاهها، بیمارستانها و مراکز آموزشی شهرهای مختلف، ضمن ایجاد رعب و وحشت بین مردم بیدفاع، امام خمینی (ره) و مسئولان نظام را مسئول آغاز جنگ اعلام و از مردم دعوت میکرد تا برای پایان جنگ، نظام را سرنگون کنند.
هدف بغداد از این تبلیغات، رو در رو قرار دادن مسئولان نظام و مردم بود، ولی هر چه در این راه بیشتر اصرار کرد، نتایج کمتری میگرفت.
در طول جنگ تحمیلی، لحن تبلیغات عراق از تقاضا و درخواست به لحن آمرانه و دستوری و سپس، تهدیدآمیز تغییر کرد، ولی در تمام این مراحل، جنگ روانی عراق علیه ایران بینتیجه ماند.
ب ) در محیط خارجی عراق
در حوزه تبلیغات و جنگ روانی، چهار واژه کلیدی و اساسی وجود دارد که اسطلاعات پایه و اولیه را برای ورود علاقهمندان به اینگونه مباحث ارائه میدهد این عناوین عبارتند از:
1) جنگ روانی؛
2) شستشوی مغزی؛
3) شایعهپراکنی؛
4) ترغیب.
هر چند مباحث مزبور کاملاً جنبه نظری دارد، اما میتوان برای هر یک مصادیق روشنی را ارائه کرد.
1) رژیم بعثی عراق چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی وانمود میکرد با اطلاعاتی که کسب کرده است، رژیم ایران درصدد تصفیه ارتش و جایگزین کردن سپاه به جای آن است.
همین شایعات و اخبار جعلی و جنگ روانی را خبرگزاریها و رادیوهای بی.بی.سی، اسرائیل و صدای امریکا عیناً به نقل از رادیو بغداد تکرار میکردند.
ترغیب خلبانان ایرانی به پناهندگی به عراق با هواپیماهای جنگیشان، ایجاد جنگ روانی و سوءظن و بدبینی بین نیروهای ارتش و نیروهای سپاه پاسداران، تفرقهافکنی و ضدیت در تمام دوران اولیه جنگ بیوقفه ادامه داشت. البته، افرادی، مانند بنیصدر نیز تا حدی به این جنگ روانی کمک میکردند، اما پس از عزل بنیصدر، در اثر پیامهای مکرر امام خمینی (ره)، وحدت و همدلی بین نیروهای رزمنده ایجاد و تقویت شد.
2) از جمله نقاط منفی در تبلیغات صدام در سطح بینالمللی جنگطلب جلوه دادن جمهوری اسلامی ایران بود. این تبلیغات در راستای جنگطلبی ایران تا بدانجا پیش رفت که طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، ضمن ارسال یادداشتی به هیآت حسن نیت اسلامی، خواستار غرامت جنگی از ایران شد.
البته، ناگفته نماند که تحلیلگران سیاسی و نظامی بینالمللی به خوبی بر واهی بودن دلایل عراق آگاه بودند، اما نیت و نظر واقعی خود را ابراز نمیکردند؛ زیرا در آن صورت، مواضع سیاسی ایران را تقویت میکردند. در حالی که قصد داشتند علیرغم آنکه عراق بخش وسیعی از خاک ایران را در اختیار خود دارد، ایران را طبق نظر صدام به پای میز مذاکره صلح بکشانند، حتی کشورهای عربستان، کویت و شیخنشینهای خلیج فارس نیز پرداخت خسارت را از طرف متجاوز میدانستند.
البته برخی از افراد سادهلوح یا فاقد بینش سیاسی و نظامی تحت تأثیر القائات این تبلیغات قرار میگرفتند، اما با توضیحات مسئولان نظام، بهویژه امام خمینی (ره) تا حدی این تأثیرات خنثی میشد. برای نمونه، رئوف وافیک در کتاب خود نوشته است:
«4 سپتامبر 1985 پنجمین سالگرد جنگ مرگبار ایران و عراق است، اما کمترین نشانهای از امید به پایان این خونریزی که در تاریخ جنگهای منطقهای بینظیر است، دیده نمیشود. در تابستان 1985، یک تاریخ مهم دیگر به ثبت رسید و آن سومین سالگرد یک تخلیه مهم بود. نیروهای عراقی در ژوئن 1982 به پشت مرزهای بینالمللی عقبنشینی کردند، اما ایران به هر حال نمیخواهد تمایل به ادامه جنگ را منکر شود. نقاب از چهره برداشته شده است، تهران نمیتواند پردهپوشی کند. این کشور فقط یک دلیل برای ادامه جنگ دارد و آن ضرورت مجازات و تنبیه عراق است».
به عنوان نتیجهگیری میتوان گفت، در حقیقت، صدام حسین به بهانه عدم استرداد اراضی مورد اختلاف به عراق، طبق مفاد عهدنامه 1975 و پروتکلهای ضمیمه آن( که در آستانه آغاز جنگ و پس از آن به عنوان استدلالها و توجیهات لغو عهدنامه و توسل به زور قلمداد شدهاند)، قرارداد مزبور را ملغی و تبلیغات ضد نظام جمهوری اسلامی را آغاز کرد. مضامین و مفاد تبلیغات حکومت عراق که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع شد و تا آغاز جنگ ادامه داشت، دلایل و نیت اصلی صدام حسین را از تجاوز و جنگ آشکار کرد.
صدام با تبلیغات وسیع خود، ایران اسلامی را خطر بالقوه صلح و امنیت منطقه، بویژه امنیت ملی تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس دانست و در شکل ناجی ملل عرب، از اینکه او بلاگردان آنها شده است، خواستار حمایتهای مالی، سیاسی، نظامی و تبلیغاتی آنها شد و در طول دوران جنگ، سیاست تبلیغاتی خود را به آنها تحمیل کرد و در مقابل از آنها خواست تا سیاست تبلیغاتی خودشان را با سیاست تبلیغاتی عراق هماهنگ و همسو کنند. متحدان غربی عراق اعم از امریکاییها و اروپاییها نیز از این روال تبلیغات پیروی کردند و تقریباً تمامی بنگاههای خبری و خبرگزاریها، پژواک خبری دستگاه تبلیغاتی عراق شدند، هر چند در بسیاری از این موارد، اسرائیل و امریکا القاکننده اصلی برنامههای تبلیغاتی و نظامی صدام بودند.
با توجه به تفاوتهای موجود بین تبلیغات رایج در جهان و تبلیغات اسلامی و محدودیتهای نظام جمهوری اسلامی ایران در زمینه به کارگیری روشهای تبلیغاتی نوین، باید بپذیریم که برد و زبان تبلیغاتی ما نمیتوانست کارکرد تعیینکنندهای داشته باشد؛ زیرا تمامی ابزار گوناگون تبلیغات بینالمللی در اختیار جبهه رقیب قرار داشت و ما نمیتوانستیم در این صحنه بینالمللی به خوبی پیام و صدای بر حق خودمان را به وجدانهای بیدار ملتها برسانیم، هر چند این وظیفه را خود جنگ به طور مستقیم بر عهده گرفت،همانگونه که رهبر کبیر انقلابمان فرمود؛ ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدهایم» (منشور روحانیت). ما در جبهه داخلی با ابزار تبلیغاتی سنتی و مدرن به خوبی عمل کردیم و با وجود کاستیهای موجود، موفق بودیم، اما در جبهه بینالمللی، به دلیل همسویی امپریالیسم خبری با بنگاههای تبلیغاتی رژیم بعثی عراق و همپیمانان عرب وی و همچنین برخورداری آنان از منابع مادی فراوان، موفقیت چندانی را به دست نیاوردیم، افزون بر اینکه فقدان یک سیاست مدون تبلیغات خارجی نیز بر دیگر مشکلات میافزود. در مقابل، آنها بهره لازم را از تبلیغات به منزله عامل مکمل تسلیحات نظامی بردند؛ بنابراین لازم است که ما نیز با مرور دوباره تبلیغات جبهه و جنگ، بیش از پیش به اهمیت این ابزار پی ببریم.
آزمون پیشرفت تحصیلی
1- سازمان و جایگاه تبلیغات عراق را در جنگ تحمیلی به اختصار نام برده و بنویسید.
2- ساهداف تبلیغات عراق را در دو حوزه داخلی و خارجی نام ببرید.
3- استراتژی تبلیغی عراق را در حوزه داخلی نام ببرید و نقش دستگاه تبلیغی عراق را در آماده نمودن محیط ملی عراق (مردم و ارتش عراق) در پذیرش جنگ بنویسید.
4- دستگاه تبلیغی عراق چگونه افکار عمومی کشورهای منطقه را در پشتیبانی از جنگ برانگیخت؟ به طور مختصر توضیح دهید.
5- ویژگیهای اختصاصی تبلیغات عراق را نام ببرید.
6- دو مورد از ابزارهای اصلی تبلیغات عراق را نام ببرید و کاربرد آنهارا به طور مختصر توضیح دهید.
7- ارزیابی خود را از تأثیر و میزان اثربخشی تبلیغات عراق در محیط داخلی و خارجی به اختصار بنویسید.
کتابنامه
1- قرآن کریم؛ ترجمه الهی قمشهای؛
2- احمد رشتی، جیهان؛ تبلیغات در رسانههای ارتباط جمعی، جلد 1؛ ترجمه عبدالجلیل شریزاده؛ قم: انتشارات قم؛ معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه، 1383.
3- استوتزل، ژان؛ روانشناسی اجتماعی؛ ترجمه محمدعلی کاردان؛ تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1371.
4- پژوهشکده علوم دفاعی دانشگاه امام حسین(ع)؛ تبلیغات و جنگ روانی؛ ترجمه حسین حسینی؛ تهران: انتشارات دانشگاه امام حسین(ع)، 1375.
5- دادگران، محمد؛ مبانی ارتباطات جمعی؛ تهران: انتشارات فیروزه، 1374.
6- رضائیان، علی؛ اصول مدیریت؛ تهران: انتشارات سمت، 1377.
7- سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛ فصلنامه پژوهش و سنجش؛ سال دهم، شماره 34؛ تهران: انتشارات سروش، 1382.
8- شیرازی، محمد؛ جنگ روانی و تبلیغات، مفاهیم و کارکردها؛ تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه امام حسین(ع)، 1376.
9- شیرازی، محمدونعمت الله سلیمانی؛ عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس؛ تبلیغات، جلد 6، تهران: نشر مرکز تحقیقات اسلامی، 1380.
10- ناجی، محمدرضا؛ شرایط موفقیت تبلیغ، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1370.
11- معاونت روابط عمومی و انتشارات حوزه نمایندگی ولی فقیه در دافوس سپاه؛ مدیریت تبلیغات در جنگ (مجموعه مقالات)، تهران: انتشارات دانشگاه امام حسین(ع)، 1380.
12- آزادی، عبدالرضا؛ تبلیغات و تأثیر آن بر افکار عمومی؛ تهران: مرکز برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی، 1386.
13- جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران؛ نگاهی به هشت سال جنگ تبلیغات؛ تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، 1372.
14- درودیان، محمد؛ اجتنابناپذیری جنگ؛ تهران: مرکز مطالعات جنگ سپاه، 1381.
15- امامی، صابر؛ عوامل فرهنگی و معنوی در دفاع مقدس، هنر و ادبیات ، جلد 7؛ تهران: ناشر مرکز تحقیقات اسلامی، 1380.
16- منصور نژاد، محمدوعلی شیخیان؛ عوامل فرهنگی و معنوی در دفاع مقدس، وحدت مردمی و حضور روحانیت، جلد 5؛ تهران: مرکز تحقیقات اسلامی، 1380.
17- شیدائیان، حسین؛ عوامل فرهنگی و معنوی در دفاع مقدس، رهبری امام خمینی(ره)، جلد 4؛ تهران: مرکز تحقیقات اسلامی، 1380.
18- سنگری، محمدرضاومهدی عبداللهی؛ مهدی؛ عوامل فرهنگی و معنوی در دفاع مقدس، فرهنگ عاشورا، جلد 3؛ تهران: مرکز تحقیقات اسلامی، 1380.
19- سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مجموعه مقالات اولین و دومین سمپوزیوم عملیات روانی؛ تهران: مرکز مطالعات و سنجش صدا و سیما، 1371.
سایت عملیات روانی
نظرات