آغاز و انجام رضاخان
بامداد روز 25 شهریور 1320 رضاشاه از سلطنت کنارهگیری کرد و عازم اصفهان شد تا به خانواده خود بپیوندد. سپس فروغی متن استعفای رضاشاه را در مجلس شورای ملی قرائت کرد و سفیران روسیه و انگلیس را نیز از این تحولات مطلع نمود.
مقاله زیر به تشریح فرازهایی از زندگی رضاشاه پرداخته است.
رضاشاه از قتل مخالفان تا آزار و قتل موافقان :
رضا شاه برای مقابله با مخالفان خود، از زور و تطمیع استفاده می کرد. هر کس مرعوب نمی شد و به مخالفت ادامه می داد، دستگاه پلیس سیاسی180 و عوامل آن وی را به نحوی از بین می بردند. این امر شامل دوستان و همراهان وی نیز می شد؛ برای مثال می توان از نصرت الدوله فیروز نام برد که در سال 1308ش. از کار برکنار و مدتی زندانی گردید. او در سال 1316ش. مجدداً دستگیر شد و در زندان به قتل رسید. البته پیش از این، در سال 1311ش. تیمورتاش، مرد قدرتمند دربار پهلوی، به چنین سرنوشتی مبتلا شده بود. جعفرقلی خان سردار اسعد، وزیر جنگ، نیز پس از تیمورتاش راهی زندان شد و به همراه چندخان بختیاری دیگر که قربانی توافق رضاشاه و شرکت نفت ایران و انگلیس شده بودند، در زندان به قتل رسید. محمد حسین آیرم، مخوف ترین رئیس پلیس رضاشاه، از بیم دچار شدن به سرنوشت تیمورتاش و دیگر مقتولان سیاسی به بهانه معالجه به اروپا رفت و هرگز به ایران بازنگشت. داور نیز که با تیمورتاش و نصرت الدوله مثلثی را تشکیل داده و عدلیه جدید را مطابق خواسته رضاشاه و به تقلید از محاکم قضایی غرب به راه انداخته بود، از ترس زندان و شکنجه، خودکشی کرد.
لغو قرارداد دارسی و تمدید قرارداد نفت ؛ در سال 1312ش. از آنجا که مدتی بود پرداخت سهم ایران از صدور نفت توسط شرکت نفت ایران و انگلیس با تأخیر صورت می گرفت و در مواقعی نیز سهم واقعی پرداخت نمی شد، رضاشاه دستور داد که در این مورد با شرکت نفت مذاکراتی صورت بگیرد. امتیازنامه دارسی مبنای مذاکرات طرفین بود. طولانی شدن مذاکرات و به بن بست رسیدن آن از یک سو و نارضایتی انگلیسی ها از سوی دیگر باعث شد که رضاشاه در اقدامی از پیش طراحی شده، پرونده مذاکرات و امتیازنامه دارسی را به داخل بخاری بیندازد و بسوزاند. تلاش برای انعقاد قراردادی دیگر به انعقاد قرارداد جدیدی منجر شد که بر اساس آن 30 سال دیگر بر زمان پیش بینی شده در قرارداد دارسی در جهت غارت نفت ایران افزودند. سایر شرایط قرار داد نیز به نفع انگلیسی ها تنطیم شد و به تأیید رضاشاه رسید. این اقدام به قدری با منافع ملی کشور تضاد داشت که یکی از عاملین قرارداد به نام تقی زاده بعدها برای تبرئه خود اعلام نمود که ما «آلت فعل» بودیم و کاری از دستمان برنمی آمد.
سفر به ترکیه و هجوم به مبانی دینی - فرهنگی ؛ در سال 1313ش. رضاشاه به ترکیه سفر کرد تا از نزدیک وضعیت حکومت غیردینی ترکیه را مشاهده کند. این سفر و مشاهده وضعیت ترکیه در روحیه او تأثیر فراوانی گذاشت. اولین نشانه این تأثیرات، تبدیل کلاه پهلوی به کلاه بین المللی یا کلاه شاپو بود. رضاشاه می پنداشت با تغییر ظاهر می توان به ترقی وکمال رسید. اعتراض مردم مشهد علیه لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی در مسجد گوهرشاد به گلوله بسته شد و تعداد زیادی زخمی شدند یا به شهادت رسیدند و علمای بزرگ مشهد نیز بازداشت گردیدند. برای فراهم شدن زمینه کشف حجاب، کانونی با عنوان کانون بانوان تأسیس شد و چند ماه بعد رسماً در کشور اعلام کشف حجاب شد. دستگاه نظامی - پلیسی رضاشاه علاوه بر مخالفان سیاسی، در کوی و برزن و شهر و دهات به تعقیب زنان و دختران با حجاب پرداخت و به زور، چادر از سر آنان برداشت.
جنگ جهانی دوم و سقوط رضاشاه ؛ در شهریور سال 1318ش. با حمله آلمان به لهستان و اعلان جنگ انگلستان به آلمان، جنگ جهانی دوم آغاز شد. دولت ایران بلافاصله اعلام کرد که در جنگ بین الملل بی طرف است. اندکی بعد دوره دوازدهم مجلس شورای ملی افتتاح شد و هیئت دولت جدید به ریاست احمد متین دفتری تشکیل گردید. ورود شوروی به جنگ، وضع را بغرنج تر کرد. به تدریج، کشورهای دیگر نظیر ژاپن نیز وارد جنگ شدند. در تیرماه سال 1320ش. حمله دولت آلمان به شوروی باعث شد که این کشور نیز در کنار متفقین قرار بگیرد. ایران به رغم اینکه روابط خود را با شوروی و انگلیس گسترش داده بود و مطبوعات آلمان مورد حمله قرار می گرفت، از سوی متفقین به جانبداری از آلمان متهم می شد. نیاز به استفاده از راه آهن و مسیر ایران برای کمک رسانی به شوروی و نیز حفاظت از منابع نفتی دلایلی بود که بر اساس آنها ایران، به بهانه ارتباط با آلمان و حضور ستون پنجم این کشور در ایران، مورد حمله قرار گرفت. در سوم شهریور سال 1320ش. قوای شوروی از شمال و مشرق و قوای انگلیس از جنوب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند ولی ارتش ایران بیش از سه روز نتوانست در مقابل قوای متجاوز مقاومت کند و از هم پاشید. با فرمان ترک مخاصمه، پادگان ها از نیروی نظامی خالی شد و کشور عملاً بی دفاع رها گردید. رضاشاه به محمد علی فروغی که مدتی بود خانه نشین گشته بود، مراجعه کرد و از او خواست نخست وزیری را بپذیرد. در 25 شهریور رضاشاه از سلطنت استعفا داد و عازم اصفهان شد و سپس به امر کسانی که او را به قدرت رسانده بودند، از کشور اخراج گردید. فروغی که وظیفه داشت مقدمات به سلطنت رسیدن ولیعهد را فراهم نماید، موفق شد متفقین را متقاعد کند که محمدرضا پهلوی را به عنوان شاه بپذیرند. استعفای رضاشاه از سلطنت و خروج و تبعید وی از کشور، مردم مصیبت زده ایران را که مشکلات اشغال کشور و قحطی را تحمل می کردند، چنان شادمان کرد که به خیابان ریختند و خروج دیکتاتور را جشن گرفتند.
مسائل فرهنگی اجتماعی دوره پهلوی اول
از تجددنمایی تا باستان گرایی ویژگی ها و اهداف نهایی سیاست های فرهنگی اجتماعی پهلوی اول را می توانیم در سه محور عمده طبقه بندی کنیم:
1 - تقلید از آداب و عادات غربی: تقلید از آداب و عادات غربی، پیش از نهضت مشروطه و بعد از آن، توسط عده ای از رجال سیاسی کشور در میان مردم تبلیغ می شد اما هیچ گاه یک دولت مقتدر و متمرکز وظیفه اجرای سیاست تقلید از بیگانه را در کشور ما به عهده نداشت. حکومت پهلوی اولین حکومتی بود که با حمایت انگلیس، مأمور اجرای این سیاست در ایران شد. استعمار انگلیس که از عناصر افراطی در مشروطیت ایران انتظار اجرای همین سیاست را داشت اما به دلایل زیادی به آن نرسیده بود، با به قدرت رساندن رضاشاه سعی داشت به این هدف برسد.
2 - ترویج باستان گرایی و روحیه شاه پرستی: با ترویج غرب گرایی که به نفی سنت ها و آداب و روسوم بومی جامعه منجر می شد و جامعه را با بحران فرهنگی تحقیرآمیزی روبه رو می ساخت، طرفداران سیاست رضاشاه برای حل مشکل بی هویتی به سراغ ترویج و تبلیغ نوعی باستان گرایی افراطی رفتند. هدف این سیاست، ترویج روحیه شاه پرستی به عنوان شاه جامعه ایران باستان بود. این سیاست باعث شد که صدها سال از تاریخ ایران بعد از اسلام - که مملو از افتخارات ملی، دینی و دستاوردهای عظیم علمی و فکری بود - مورد بی توجهی و تهاجم قرار گیرد. رضاشاه با اتخاذ این روش ضد ملی بخش مهمی از تاریخ این مملکت را از بخش های دیگر آن جداکرد.
3 - مخالفت با مذهب و فرهنگ ملی: دو سیاست غربی کردن و ترویج باستان گرایی، سیاست سومی را به همراه آورد و آن، مبارزه خشونت آمیز با بخشی از مظاهر دینی و فرهنگ بومی کشور بود. مروّجان سیاست رضاشاه، که همان سیاست های طراحی شده بیگانگان بود، می دانستند تا زمانی که اعتقادات دینی، باورهای مذهبی و علمای دین در این کشور حضور دارند، آنها نخواهند توانست به آن دو هدف دیگر نائل آیند. بنابر این، به محض به سلطنت رسیدن رضاشاه، اقدامات خشونت آمیز او برای حذف دین و فرهنگ بومی ایران که با دین آمیخته بود، آغاز شد.
اوامر شاهانه:
پیش به سوی غرب ؛ تحقق هر کدام از اهداف ذکر شده، مبتنی بر اقداماتی بود که باید یکی پس از دیگری به اجرا در می آمد. این اقدامات را در سیاست غربی کردن می توان به شرح زیر نام برد:
1 - تغییر پوشش مردان:
اولین اقدام شاه در غربی کردن ظاهر ایرانیان از این برداشت ساده لوحانه ناشی می شد که اگر ایرانیان اختلافات ظاهری خود را با اروپائیان از بین ببرند، راه ترقی و پیشرفت آنها هموار خواهد شد. در دیدگاه رضاشاه، تفاوتی از لحاظ روح، جسم و استعداد با خارجی ها وجود نداشت، جز همین کلاه! بنابر این، تغییر پوشش مردان که ابتدا از تعویض کلاه آغاز شد، در سرلوحه کار حکومت قرار گرفت. سیاست تغییر پوشش با خشونت تمام در دو مرحله اجرا شد. در مرحله اول (از سال 1308 تا 1309ش. )، ابتدا با ترویج «کلاه پهلوی» تلاش بر این بود که آثار مذهبی و سنتی از پوشش جامعه ایران پاک شود و درمرحله دوم که پس از بازگشت شاه از سفر ترکیه آغاز شد، «کلاه پهلوی» (در مکاتبات اداری از آن به عنوان «کلاه مقدس» یاد می شد) جای خود را به کلاه لگنی - که شبیه کلاه سربازان انگلیسی بود - داد.
2 - کشف حجاب زنان:
سیاست تغییر لباس سنتی و استفاده از لباس فرنگی نه تنها شامل مردان نشد بلکه برداشتن حجاب زنان نیز در دستور کار حکومت قرار گرفت. حجاب زنان که برخی از مخالفان مذهب از آغاز مشروطه آن را یکی از عوامل عقب ماندگی ایران معرفی می کردند، سرانجام در حکومت پهلوی مقرر شد که از زنان و دختران برگرفته شود. این سیاست با خشونت گسترده ای دنبال می شد. اجبار کارمندان دولت در ظاهر شدن با همسران بی حجاب در خیابان ها، تعرض به زنان پاک دامن و تعقیب آنان در کوچه ها و خیابان ها، ضرب و جرح زنان با حجاب، فحاشی و پاره کردن چادرها و تفتیش منازل و صندوق خانه های مردم برای یافتن چادر و روسری از اقدامات شهربانی پهلوی بود. چنین سیاستی در تاریخ ایران نظیر نداشت. بسیاری از زنان پاک دامن و متدیّن در واکنش به سیاست کشف حجاب، سال ها در خانه ماندند و در معابر عمومی ظاهر نشدند. مورخان می نویسند: زنان برای این که از تعرض شهربانی در امان باشند، خانه های خود را از داخل و از پشت بام ها به هم متصل می کردند واز این طریق نوعی اجتماع مخفی در دل شهر مصیبت زده تشکیل می دادند.
3 - سایر سیاست های غربی کردن:
تأسیس سازمان پیشاهنگی،رواج اسم ها ونام های خانوادگی اروپایی، تغییر نظام آموزش و پرورش و تعلیم وتربیت ایران و تقلید ناقص از شیوه آموزشی فرانسه درمدارس، اعزام محصل به خارج از کشور و ده ها سیاست دیگر دراین دوره ، اقداماتی بود که یکی پس ازدیگری برای غربی کردن ظواهرایران صورت گرفت و نتیجه ای جز سردرگمی، پریشانی و بلاتکلیفی مردم نداشت.
http://www.politicss.blogfa.com/post-5.aspx
نظرات