بارقه نور: خاطرات سه آمریکایی زندانی در ایران
سارا شورد، شین باوئر و جاش فتل (1) سه شهروند آمریکایی در تاریخ ۹ مرداد سال ۸۸ در ناحیه مرزی بین ایران و عراق و به دنبال ورود به خاک ایران دستگیر میشوند. نتیجه این اقدام آنها زندانی شدن به مدت بیش از دو سال بود. شورد پس از یک سال آزاد و مدعی شد بیشتر مدت زندان بودن خود را در زندان انفرادی بود و سبب شد تا افسردگی وی به فروپاشی عصبی بیانجامد. سارا شورد (Sarah Shourd) 31 ساله دانشآموخته رشته ادبیات انگلیسی و معلمی بود که با باوئر، یک فوتوژورنالیست، در دمشق زندگی میکرد و مدرس کودکان آواره عراقی مقیم سوریه بود، انگلیسی یاد میداد و عربی یاد میگرفت. او روزنامه نگاری بود که پیش از این عکسها و مطالبی در نشریات مختلف آمریکا و دیگر کشورها منتشر کرده بود. شین بائر (Shane Bauer) 27 ساله، دانش آموخته رشته مطالعات صلح و مناقشه خبرنگار آزاد است که نوشتهها و عکسهایش برنده جوایزی شده بود. جاش فَتال (Joshua Fattal) 27 ساله فعال محیط زیست است.
این سه که در دانشگاه برکلی کالیفرنیا درس خوانده بودند، تصمیم میگیرند به دیدن آبشار احمدآوا یکی از جاذبههای توریستی پرطرفدار در کردستان عراق و در یک نقطه حساس مرزی بروند. در همین سفر وارد مرز ایران شده و دستگیر میشوند و به جاسوسی و ورود غیرقانونی به کشور متهم شدند. کوهنوردی در منطقهای که یکی از مناطق حساس مرزی ایران و عراق به شمار میرود، چه برای گردش و چه از روی کنجکاوی، آنها را به مسیری هدایت کرد که شاید بزرگترین داستان زندگیاش را از سفری ناخواسته به تهران بنویسد.(2)
آنها خود مدعیاند بنا به توصیه ساکنان محلی قصد داشتند از یک منطقه توریستی در منطقه مرزی ایران و عراق دیدن کنند، که پس از دستگیری از سوی مقامات ایرانی به ۸ سال زندان محکوم شدند. سارا شورد بعد از ۱٤ ماه بازداشت و دو جوان دیگر آمریکایی در سپتامیر سال ٢٠١۱ در نهایت به قید وثیقه آزاد شدند. سارا شورد پس از آزادی از زندان اوین مدعی شد مدت اسارات خود را در زندان انفرادی به سر برده و تا ماه مه سال ٢٠١۰ از تماس با خانواده خود در آمریکا منع شده بود.
نویسندگان کتاب، برخی از جزئیات خاطرات خود را از لحظه بازداشت، دوران زندان اوین، و بازجوییها حکایت کردهاند. کتاب خاطرات این سه نفر شامل تلخیها، بازجوییها و سلول انفرادی است. آنها همچنین نگاهی کلی به زندگی در ایران داشته و تصویری از سختیها و امیدهای خود ارائه نمودهاند.
شورد به دلایل پزشکی در سپتامبر ۲۰۱۰ آزاد میشود و از همان زمان به جمع دوستان و خانوادههای دو زندانی دیگر میپیوندد و برای آزادی آنها تلاش میکند. علاوه بر تلاش خانوادههای این سه نفر در بسیج افکار عمومی، فشار سازمانهای حقوق بشری، درخواست شخصیتهای معروف بینالمللی همچون محمدعلی کلی، نوام چامسکی، دزموند توتو برنده برنده جایزه صلح نوبل، تعدادی از شخصیتهای اسلامی آمریکا و نزدیک به هشتاد تن از شخصیتهای جهانی در این مدت ادامه یافت. سرانجام در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱ بائور و فتل نیز آزاد شده و به آمریکا باز میگردند. بعضی از منابع مدعیاند مقامات عمانی درگیر در مذاکرات برای هر یک 500 هزار دلار وثیقه آزادی میپردازند. شورد در یکی از مصاحبه هایش از کشورهای سوئیس، عمان و عراق و تلاش آنها برای آزادی خودشان قدردانی میکند. بائور و شورد که از زمان زندان به هم وابستگی عاطفی پیدا کرده بودند در سال ۲۰۱۲ با یکدیگر ازدواج میکنند.
خانم شورد به همراه شین باور و جاش فتال اخیراً کتابی به نام «بارقه نور: سه آمریکایی زندانی در ایران» (3) به رشته تحریر درآوردهاند که خاطرات این سه نفر در زندان اوین ایران است. این کتاب 339 صفحه خاطرات این سه کوهنورد آمریکایی در زندان اوین در ایران، دوران بازداشت، بازجویی و زندان انفرادی را روایت میکند.
سارا شورد در بخشی از خاطرات به درخواست خود از برای خروج زندان انفرادی و هواخوری، و نیز دیدار با شین و جاش اشاره نموده و مدعی میشود، زندانبانی به نام مریم یکی از روزهایی که وی در زندان بوده است، به او میگوید:«برف میآید ... امروز هواخوری در کار نیست... سرما میخوری». سارا اعتراض میکند که «من بچه نیستم، من زنی ۳۱ ساله هستم و میخواهم بروم هواخوری و شین و جاش را ببینم، همین حالا!» بعد از این مکالمه، مریم زندانبان به صورت او سیلی میزند، سارا نیز بدون تامل به مریم سیلی میزند! سارا نوشته هیچ کدام از ما آنقدر محکم سیلی نزد که دیگری آسیب ببیند، و ادامه میدهد:«هر دوی ما حدوداً ۳۰ ساله هستیم و مریم ۳ فرزند دارد و به طور ناراحت کنندهای با من هم مثل یکی از بچههای خود برخورد میکند.» بعد از این واقعه زندانبان به جای کوبیدن در به هم و خارج شدن از سلول، لحظهای مکث کرد و با نوعی همدردی (و شاید احترام) چهرهاش تغییر کرد و به من گفت برای هواخوری آماده شوم...
سارا شود در این کتاب به بخشی از گفتگوهای خود با زندانیان ایران و گفتگوهایی که بعضاً وی را در رابطه با سیاستهای آمریکا بفکر فرو برده است، اشاره دارد. وی مدعی است در این مدت علی رغم فضای امنیتی زندان، به اطلاعات مورد توجه و علاقه وی بویژه پیگیری مادرش برای آزادی وی دست یافته است. از دیدگاه وی «اشتباهات کوچک توسط ماموران (زندان) میتوانست به یک مزیت بسیار بزرگ برای ما تبدیل شود». وی در خاطراتش مدعی است تنها دارایی وی در ماههای اولیه در سلولش فقط یک کتاب و پتوی پشمی در روی زمین بوده است. بیشتر سرگرمی وی آواز خواندن با صدای بلند و یکنواختی خسته کننده بوده است.
1- Shane Bauer, Joshua Fattal, and Sarah Shourd
2- ساراشود پس از آزادی و بازگشت به آمریکا در مصاحبه خود نحوه ورود به این منطقه را چنین توضیح داده است:«شاید ما زیاد جلو رفتیم. ولی این جنایت نیست که در کوه پیاده روی بکنید یا گم شوید. ما اصلاً متوجه نبودیم که آنقدر به مرز ایران نزدیک هستیم. ما فکر میکردیم چند مایل آن طرفتر است، این طور فرض کردیم برای این که ما پشت منطقه توریستی احمدآوا در حال گردش بودیم. ما در هتلی در سلیمانیه اقامت داشتیم و صاحب هتل به ما عکسهایی از آبشار احمدآوا نشان داد و توصیه کرد به آنجا برویم که آبشار خیلی قشنگی دارد. همه میگفتند احمد آوا امن است، قشنگ است و برای گردش خوب است. این اطلاعات برای ما کافی بود به آنجا برویم. وقتی به احمدآوا رسیدیم صدها توریست و خانوادههای کرد آنجا بودند. ما چادر زدیم که شب آنجا بمانیم. دوستان زیادی پیدا کردیم. شب اول ما در احمدآوا ماندیم. فردا صبح از کسانی که آنجا بودند پرسیدیم کدام راه برای پیاده روی خوب است. آنها یک راهی را به ما نشان دادند و گفتند در این راه هیچ مشکلی نیست. ما برای ساعتها آنجا راه رفتیم و هیچ نشانی از مرز ندیدیم. هیچ تابلویی، هیچ نردهای، هیچ پرچمی، هیچ چیزی که دلالت بر این داشته باشد که اینجا مرز است. روز قشنگی بود. کوهها سبز و خوشرنگ بودند و شاید ما کمی بیش از حد مجذوب شده بودیم و زیاد جلو رفتیم. ما اصلا فکر نمیکردیم از مرز رد شدیم. امکان این که بدانیم برای ما وجود نداشت. وقتی که نزدیک آبشار بودیم پلیسهای کرد را دیدیم و پرسیدیم آیا اینجا مشکلی هست؟ آیا امن است؟ آنها گفتند اینجا هیچ مشکلی نیست و کاملاً امن است. هیچ کسی به ما هشداری نداد. من مرز ایران را انتخاب نکردم. من هم بد شانسی آوردم و هم اطلاعات درستی نداشتم که مرز ایران و کردستان عراق کجاست. اگر من نزدیک مرز ایران بودم، این کاملاً اتفاقی و غیرعمدی بود». (منبع: گفتگو با سارا شورد، بی بی سی 24خرداد 1390).
http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/_hardtalk_sarah_shourd.shtml
3- A Sliver of Light: Three Americans Imprisoned in Iran
تاریخ شفاهی
نظرات