طراز اول - دکتر علی‌اکبر ولایتی


4770 بازدید

بسم‌الله الرحمن الرحیم
موضوعی که بنده انتخاب کردم برای صحبت «تحت عنوان طراز اول در تاریخ معاصر» می‌باشد. منظور از این کلمه اشاره به اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه است که براساس آن 5 نفر از علمای اول باید انتخاب می‌شدند که مصوبات مجلس را با مبانی و موازین شرعی تطبیق می‌دادند چرا که اگر تطبیق نمی‌دادند آن به قانون تبدیل نمی‌شد.
تقریباً سلف شورای نگهبان بود. این کار با همت و پیگیری شیخ شهید فضل‌الله نوری و همراهانشان به مجلس داده شد و مجلس با تغییراتی آن را تصویب کرد که ماجرای طولانی دارد. عده‌ای مقاومت کردند. علمای نجف آن را قویاً تأیید کردند و تصویب شد. اما این تقریباً هیچ وقت اجرا نشد. خوب این صورت مسأله است. در رابطه با این موضوع می‌خواستم یک تحلیل گونه‌ای را عرض بکنم. که این نماد تلاش روحانیت برای دینی کردن یا مشروعه کردن مشروطه بود. ممکن است یک سوال جامعتر و کلی‌تر این باشد که انگیزه یا رویکرد روحانیت نسبت به ایران و تحولات اجتماعی و سیاسی ایران چه بود..
بنده عرض می‌کنم که از زمان تأسیس سلسله صفویه در ایران و ایجاد کشوری با رسمیت مذهب شیعه امامیه تا آنجایی که تاریخ نشان می‌دهد علمای شیعه از چنین تأسیسی در کشور حمایت کردند.
حضور فعال علما از زمان صفویه به بعد این را نشان می‌دهد. بنده نمونه‌‌هایی را به عنوان تیتر انتخاب کردم عرض می‌کنم تا روشن شود که اهتمام علما در حفظ آنچه میراث صفوی هست چگونه بوده است.
1ـ قبول سمت نایب‌السلطنتی شاه طهماسب صفوی از سوی محقق کرکی. مرحوم کرکی نایب‌السلطنه شاه طهماسب صفوی شدند. ما می‌دانیم علمای شیعه و رویکردشان به حکومتها چگونه بوده است. اصلاً وجه افتراق علمای شیعه با غیر آنها در رابطه با حکومتهای وقت بوده است. حکومتهایی که آنها فاسد می‌دانستند و با آنها همکاری نمی‌کردند. همراهی شخصیتهای برجسته مانند مرحوم شیخ بهایی در همه شئون حکومتی ماست.
2ـ نقطه مقابل تقابل علما با منشور دشت مغان نادر شاه. نادرشاه در دشت مغان مردم را جمع کرد. یکی از بحثهایش این بود که بحث تشیع را در برابر تسنن برداریم. این هم یکی از مذاهب اسلامی بشود 4 تا بودند بشود 5 تا. با همه اقتداری که نادر شاه داشت اما علما مخالفت کردند و این در ایران صورت نگرفت. که خود این موضوع نشان می‌دهد این علما نبودند که تابع حکومت‌های وقت بودند بلکه مادامی که حکومت وقت در طریق اسلام و در جهت تقویت مبانی تشیع در کشور بود علما همکاری می‌کردند.
3ـ حکم جهاد علما در حمله روس به ایران و حمایت از عباس‌میرزا و رساله جهادی که درآمد و ده‌ها نفر از علما و مراجعی که این را امضاء کردند و مردم را ترغیب کردند در دفاع از سرزمین ایران در برابر تهاجم کفار روس.
4ـ حضور افراد برجسته که اشاره کردند به مرحوم ملا احمد نراقی، کسی که خیلی به این نام شناخته شده مرحوم سید محمد‌مجاهد طباطبایی اصفهانی بود که تفنگ به دوش گرفت قطار فشنگ بست و رفت به قفقاز در سنگرها کنار مردم می‌جنگید.
5ـ‌ نامه مرحوم سید محمد‌باقر شفتی در زمان محمد‌شاه به مک هیل وزیر مختار انگلیس در حمایت از حکومت محمد‌شاه. در حالیکه مرحوم شفتی با محمد‌شاه اختلاف اساسی داشت اما آنجایی که بحث هرات مطرح بود و انگلیسی‌ها تهدید کرده بودند که عده‌ای در هرات شورش کرده و آن را از ایران جدا کردند همین باعث شد که سفیر انگلیس را محمد‌شاه اخراج کرد. چون آن موقع رسم بود شاه لشگر کشی می‌کرد همراه قشون سفرای پایتخت هم حرکت می کردند. «مک هیل» در اطراف هرات اطلاعات نظامی ارتش ایران را به داخل قلعه می‌داد و محمد‌شاه اور ا اخراج کرد. در سرراه خودش یک نامه به مرحوم شفتی نوشت چون خبر داشت که بین او و محمد‌شاه اختلاف وجود دارد. خواست از این اختلافات (خوب انگلیسی است) سوء استفاده بکند. مرحوم شفتی یک جوابی را داد به این شخص که اگر بخواهم خلاصه عرض بکنم این است که: «به تو مربوط نیست اگر ما اختلاف داریم بین خودمان است اگر بحث حمایت از تمامیت ارضی ایران باشد ما همه یکی هستیم.»
6ـ نامه‌های مرحوم میرزای شیرازی به ناصرالدین شاه در قضیه تنباکو. مرحوم میرزا دوتا نامه نوشتند چون ناصرالدین شاه اعتنا نکرد حتی بی‌ادبی کرد در یکی از نامه‌‌ها نوشت که «فلان کس که کنسول ما در فلان جا است به شما حالی می‌کند.» مرحوم میرزا هم فتوای تحریم تنباکو را داد. این را عرض می‌کنم که انگیزه علما در حمایت از حکومت وقت تاجایی بود که آنها در جهت مصالح ملت کار بکنند. توده‌ای که در جهت تقابل با مصالح ملت بودند جلوی شاه می‌ایستادند. همان کاری که در منشور دشت مغان کردند در اینجا هم مرحوم میرزا در رابطه با انعقاد قرارداد رژی کرد.
7ـ مخالفت مرحوم حاج ملا علی کنی با قرارداد رویتر که توسط میرزا حسین خان سپهسالار بسته شده بود. که براساس آن چوب حراج به ایران زده شده بود. مرحوم حاج ملاعلی کنی ارتباط نزدیک با سلسله قاجار داشت اما نامه نوشت به ناصرالدین شاه در بازگشت از سفر و گفت: میرزا حسین خان سپهسالار را با خودت نیار. عزلش کن. این تذکر آنقدر گیرا بود که در همان گیلان میرزا حسین‌سهپسالار را عزل کرد و بعد رویتر را.
8ـ حمایت علما از تأسیس عدالت‌خانه و اصرار علما بر مشروعیت مشروطه که مرحوم شیخ فضل‌الله شروع کرد زمان محمدشاه، و بعدش مبارزه با فتنه آقاخان محلاتی و بابیه. اینها را که جمع‌بندی بکنیم این می‌شود که به واسطه تأسیس یک حکومت یکپارچه در ایران به نام تشیع و پیروان اهل بیت، علما وظیفه خودشان می‌دانستند که از کشور حمایت کنند.
1ـ از تمامیت ارضی
2ـ از سامان وضعیت اجتماعی
3ـ حفظ مبانی دینی
اگر ما بخواهیم هر کدام از اینها را تحلیل بکنیم با یکی از این سه محوری که عرض کردم قابل تطبیق است. تا آنجایی که دیگرانی که در این تحرکات با علما اشتراک نظر داشتند. یعنی حفظ تمامیت ارضی. حالا چه سیاسیون چه روشنفکران و هر کس دیگری که دخالتی در امر داشت در تمامیت ارضی با هم وحدت نظر داشتند و تا حد رفتن مرز و دفاع در برابر مهاجمین کار می‌کردند. نمونه آن را هم در سنوات اخیر در جنگ تحمیلی دیدیم خیلی از علمای ما لباس بسیجی می‌پوشیدند می‌رفتند جبهه و آنجا به عنوان یک وظیفه دینی شرکت می‌کردند. اما آنجایی اختلاف نظر پیدا می‌شد که احساس می‌کردند عده‌ای با ادعای حمایت از حقوق مردم در برابر دین مردم ایستاده‌اند. قضیه مشروطه این گونه بود. در قضیه رژی این تأکید همه است همه کد کردند. ناظم‌ الاسلام در تاریخ بیداری. احمد کسروی در تاریخ مشروطیت حتی ادوراد براون یک کتابی دارد که انگلیسی ترجمه شده است. همه شیخ را به عنوان فرد اول علم در مبانی فقهی و فلسفی در ایران می‌دانستند. بعضی از اهل نظر این طور گفتند که اگر مرحوم شیخ در نجف می‌ماند در عراق می‌ماند و به ایران نمی‌آمد که بنده دلایلی دارم قراینی دارم که مرحوم شیخ مأموریت گرفت آمد به ایران همان طور که مرحوم سید‌ محمد مجاهد در عراق بود و موقعی که روسها حمله کردند آمد به ایران و رفت به جبهه. همان طور که مرحوم ‌آخوند در سال 1329 قمری زمانی که روسها اولتیماتوم دادند که ایران را اشغال می‌کنند عشایر شیعه دجله و فرات را بسیج کرد که می‌خواهیم برویم به ایران و در برابر مهاجمین روس از سرزمین ایران دفاع کنیم. عشایر شیعه عرب را مرحوم آخوند بسیج کرد. بنابراین در قضیه رژی هم مرحوم شیخ ایشان با استفسار متعددش مرحوم میرزا را در حقیقت ترغیب کرد به صدور فتوا. سوال کرد از ایشان حتی قبل از این تنباکو. از مرحوم میرزا سوال می‌کرد راجع به اجناس فرنگی که به ایران می‌آمد و عملاً اصناف ایران را و کسبشان را دچار رکود می‌کرد.
مرحوم میرزا پاسخشان منفی بود در برخورد با این قضیه. خوب سؤالات متعدد مطرح شد. شاید چند 10 سؤال مرحوم شیخ می‌کرد. اصلاً‌ آن متن جوابیه مرحوم میرزا به سؤالات عده‌ای از علما در رأسشان مرحوم شیخ فضل‌الله است. چون قبلش این پخش شده بود که عده‌ای تشکیک کردند که این مال میرزا نیست. و لذا مرحوم شیخ فضل‌الله با عده‌ای از علما درمقام سؤال برآمدند و استفسار کردند که ‌آیا چیزی پخش شده؟ می‌دانستند که از جانب میرزا است. مرحوم میرزا به خط خودشان نوشتند که «الیوم استعمال توتون و تنباکو به ای نحو کان در حکم مبارزه با امام زمان است.»
خوب یک چنین رویکردی داشتند اگر ما برخورد علما در رابطه با قضیه مشروطه و از جمله این طراز اول اصل دوم متمم قانون اساسی را نبینیم. حتماً در تحلیل دچار اشتباه می‌شویم. لذا مرحوم شیخ با مشروطه خواهان همراهی کرد. این را هم کسروی نوشته هم ناظم‌الاسلام کرمانی نوشته هر کس که تاریخ مشروطه را نوشته این را قبول دارد که مرحوم شیخ فضل‌الله در ابتدا با اینها بوده است. حالا نقطه مقابل اینها کسانی بودند که تحرکاتی داشتند در جهت مخالف. ما در قضیه جنگ‌های ایران و روس اظهاراتی را سپهر مؤلف ناسخ التواریخ از قائم‌مقام اول میرزا عیسی نقل می‌کند که این یک جنبه دوگانه شخصیت میرزا عیسی قائم‌مقام فراهانی است و آن کسی که پایه‌گذار رساله جهادیه و استفسار از علما بود خود ایشان است فتحعلی شاه از او می‌پرسد نظرت درباره جنگ ایران و روس چیست؟ ایشان می‌گوید من نمی‌دانم من اهل دیوان هستم (چون آن موقع هنوز به صدر اعظمی نرسیده بود) محاسبات و مستوفی هستم. اما همان قدر می‌دانم کشوری که 30 کرور مالیات می‌گیرد با کشوری که 100 کرور مالیات می‌گیرد جنگ نمی‌کند. خوب ما که حمله نکردیم روس به ما حمله کرده است. معنی آن این بود که ما دستهای خودمان را ببریم بالا تا روسها به آبهای گرم برسند. نقطه مقابل این نظریه آن کاری بود که ما در برابر عراق کردیم که همه دنیا از عراق حمایت می‌کرد ما بودیم یک طرف و عراقی‌ها طرف دیگر بالاخره ایستادگی کردیم. همه دنیا اینگونه است. هر کسی که به آب و خاکش علاقمند است. هر کسی که به وطن خودش علاقمند است می‌ایستد ولو اینکه مهاجمین قدرت بیشتری داشته باشند. می‌خواهم عرض بکنم این نقطه مقابل آن کاری است که مرحوم سید‌محمد مجاهد کرد وتفنگ برداشت و رفت. کاری که میرزاآقاخان نوری در برابر سید شفتی کرد و مرحوم شفتی در برابر مک هیل آن نامه را نوشت و میرزاآقاخان نوری یک یادداشتی نوشت برای سفارت انگلیس که ببخشید به هرات حمله شده اعلی‌حضرت نظرشان این بود که من نتوانستم جلوی آنها را بگیرم. خوب بعد از آنکه تاریخ مصرف میرزا آقاخان نوری به سرآمد مثل کارهایی که آمریکایی‌ها می‌کنند یعنی یک کسی را می‌آورند روی کار، همین که تاریخ مصرف تمام شد کنار می‌گذارند. اگر نشد با پس گردنی کنارش می‌گذارند. اواخر کار میرزا آقاخان بود. یادداشتی که یک روزی به وزیر مختار انگلیس داده بود یک جوری به ناصرالدین شاه رساندند و ناصرالدین شاه هم او را عزل کرد. ظاهراً یک مدتی به زندان انداخت. حالا این کار میرزاآقاخان بود که به نوعی هم در قضیه قتل امیرکبیر دست داشته. سفارت انگلیس شورش هرات را برپا کرده بود چون جرج لزار گفته بود که هر کس بر هرات مسلط باشد بر اقیانوس هند و آسیای مرکزی مسلط است، اینها می‌خواستند هرات را داشته باشند تا آسیای مرکزی و اقیانوس هند را کنترل کنند. اینها خواستند هرات را از ما جدا کنند عوامل خودشان را دربار قاجار بسیج کرده بودند.حسا‌م‌السلطنه آن روزی که هرات را فتح کرد به ناصرالدین شاه نامه نوشت که اینجا وضعیت آماده است که ما فشار بیاوریم به شبه قاره هند که تحت سلطه انگلیس هست یک حمله‌ای بکنیم تا آنها دست از تهدیدشان نسبت به بوشهر و خوزستان بردارند. همین میرزاآقاخان نوری مخالفت کرد. و این باعث شد که هرات از ایران جدا بشود. حسام‌السلطنه گفت اگر نیروهای بیگانه حمله کردند به بوشهر یا خوزستان، ما هم یک بخشی از شبه قاره هند را داشته باشیم. و من این توان را دارم. حسام‌السلطنه کسی بود که هرات را فتح کرد. خوب این کار میرزاآقاخان بود.
درباره انعقاد قرارداد رویتر و حتی لاتاری بعضی گفتند نقش روشنفکران برجسته است. ببینید میرزا ملکم خان رفته با انگلیسی‌ها قرارداد بسته که انگلیسی‌ها بیایند در ایران قمارخانه باز کنند. ناصرالدین شاه گفت که امضاء نکن تا بروم ببینم فضا در تهران چگونه است. آمد اینجا مخالفت کردند با امتیاز طرح قمارخانه در یک کشور اسلامی. تلگراف زد که امضاء نکن آن هم تلگراف را گذاشت در جیبش رفت امضا کرد بعد تلگراف زد به ناصرالدین شاه که ببخشید ما امضاء کرده بود دیر به دست ما رسید. چون 25 هزار لیره در آن پول بود. اینها همین کارها را می‌کردند که الان پیشکسوت بعضی از آقایان هستند.
اظهار نگرانی میرزا یحیی دولت‌آبادی در «حیات یحیی» از پیروزی علما در قرارداد رژی قابل تأمل است می‌گوید بله این پیروزی بزرگی بود اما ما نگرانیم از اینکه این پیروزی روحانیت (حالا میرزا یحیی هم متهم است به اینکه بابی بوده است ـ این پیروزی در تاریخ استعمار انگلیس بی‌سابقه بود که یک مردمی مانند ایران با مقاومت منفی خودشان پوزه انگلیس را به خاک بمالند. آنهم در آخر قرن 19 و اوج امپراطوری انگلیس.) می‌گوید ما نگرانیم این پیروزی که برای روحانیت بدست آمده از این به بعد روحانیت در سیاست دخالت کند و این به مصلحت نیست. این حرف آقای میرزا یحیی دولت‌آبادی در «حیات یحیی» است.
تبدیل عنوان مجلس شورای اسلامی به مجلس شورای ملی. اصلاً اول فرمانی که مظفرالدین شاه صادر کرد نوشت فرمان تأسیس مجلس شورای اسلامی. متحصنین در سفارت انگلیس گفتند که نه قبول ندارم اسلامی را. مجلس شورای ملی باید باشد. شارژ دافر (کاردار) انگلیس در تهران وساطت کرد کلمه اسلامی، بشود ملی. و جدا کردن خط بست‌نشینی از عمق سفارت انگلیس و مخالفت با اصل دو متمم قانون اساسی. بعضی ممکن است که نگویند این حرف را و بگویند که فقط مرحوم شیخ بوده که اصل دوم متمم را به نوعی تحمیل کرده نه این طوری نیست. اولاً همان طور که فرمودند شامه مرحوم شیخ از همه اینها تیزتر بوده است آن چیزی که او قبلاً دیده بود بعد آخر سر همه اینها به ‌آن رسیدند. اصلاً علت آنکه آمدند ریختند به قول احمد کسروی که می‌‌گوید 4 نفر از آدمهای تحت امر میرزا حیدرخان عمواوغلی می‌ریزند به خانه آیت‌الله بهبهانی جلوی زن و بچه‌اش او را می‌کشند و خود او می‌گوید اینها عوامل تقی‌زاده بودند. علمای نجف فتوا می‌دهند که مرحوم آخوند به مرحوم مازندرانی که تقی‌زاده صلاحیت ماندن در مجلس را ندارد به نوعی تکفیرش می‌کنند و تلگراف می‌زنند برای نایب‌السلطنه عضدالملک او هم تلگراف را یک جوری نگه ‌می‌دارد وسایلش را فراهم می‌کنند تا تقی زاده از ایران خارج می‌شود. برای اینکه معلوم بشود این اصل دوم طرح مرحوم شیخ فضل‌الله بود اما علمای نجف مرحوم آیت‌الله خراسانی و مازندرانی این را تأیید کردند تلگراف زدند و نام این اصل دو متمم را گذاشتند اصل ابدیه. این عین تلگراف هست می‌خوانم، خطاب به شیخ‌فضل‌الله نوری:
«از نجف اشرف توسط حجت‌الاسلام نوری دامت برکاته
مجلس محترم شورای ملی ماده شریفه ابدیه که به موجب افکار باسقه در نظام نامه اساسی درج و قانونیت مواد سیاسیه و موافقت با شرعیه مطهره را منوط نموده‌‌اند از اهم مواد لازمه و حافظ اسلامیت این اساس است. و چون زنادقه عصر این موقع را برای نشر زندقه و الحاد مغتنم و این اساس قدیم را بدنام نموده لازم است ماده ابدیه دیگر (غیر از این) در دفع این زنادقه و اجرای احکام الهیه و عدم شیوع منکراف دفع شود تا بحول الله نتیجه مبسوط به مجلس محترم متربط و فرقه ضاله مأیوس و اشکالی متربط نشود.

ان‌شاءالله تعالی
محمد‌کاظم خراسانی ـ عبدالله مازندرانی
7 جمادی‌الاولی سال 1325 قمری»