شبکه «من و تو» و پروژه شخصیت سازی برای سلطنت طلبان


2139 بازدید

 شبکه من و تو  مستندی را که مربوط به فعالیت دولت حدودا یک ماهه شاپور بختیار بود را پخش کردها است . مستند "37روز" گزاره هایی را در خود جای داده است که محور آن به وارونه نمایی از تاریخ انقلاب و ایجاد پوششی برای قیاس رژیم پهلوی با جمهوری اسلامی دارد.

مواردی که در این مستند قابل مشاهده و ملموس است را می توان در گزاره های زیر خلاصه کرد:

در این مستند چندین بار عنوان می شود که بختیار سلطنت را قبول دارد اما قصد دارد دموکراسی را در ایران حاکم کند و این در حالی است که سقوط رژیم پهلوی در آن ایام مسجل شده و افرادی همچون پرویز ثابتی که همه کاره ساواک به شمار می رفت در همان ایام خانه خود را به یکی از سفرای خارجی فروخته و کشورهایی همچون سوئیس گریخته بودند. در بخش های مختلف مستند ماهیت سلطنت به هیچ عنوان نقد نمی شود و ایرادی به آن وارد نمی گردد و سعی شده علت انقلاب عملکرد دولت های قبل از بختیار مطرح باشد نه عملکرد سلطنت و شاه.

در این مستند طبق سخنان بختیار از وی بعنوان فردی که تنهای تنها ست یاد می شود و تلاش شده که عقده رسیدن به قدرت بختیار که برای آن زمانی خودکشی کرده بود آن هم در شرایط سقوط رژیم پهلوی جانفشانی و از خودگذشتگی معرفی شود.

تلاش برای بیان استقلال بختیار با این توجیه که هیچ یک از اعضای کابینه اش در زمان ملاقات با شاه دست اعلی حضرت را نبوسیده اند!به نمایش در می آید و این در حالی است که در رویه 25 ساله پهلوی دوم نشان می دهد که شاه تنها به افرادی ضعیف و مطیع صد درصد همواره روی می آورده است و ادعای استقلال آن هم با آن توجیه تمسخر آمیز و توهین به مخاطب به حساب می آید. پس از خروج شاه از کشور بختیار ادعا می کند که شاه به وی اختیار کامل داده است و این امر که شاه با فرار خود از وی بعنوان گوشت قربانی و فردی که فدای زمان گرفتن از انقلابیون شده است سانسور می شود.

در جای جای این مستند که اطرافیان بختیار در آن سخن می رانند از با تعابیر غلو میز یاد می شود و در جایی به سخن بختیار اشاره دارد که وی می گوید:من با سبیل از مملکت خارج شدم و این می شود سند مردانگی و بزرگی نخست وزیر پهلوی!

در مستند به این گزاره اشاره می کند که افرادی همچون بازرگان که بعنوان گزینه های نخست  وزیری از جانب جبهه ملی مطرح بودند به بختیار خیانت می کنند و بخاطر قدرت با انقلابیون زد و بند کرده اند.

در مستند که بیشتر به آرشیو رادیو بی بی سی استناد می شود به عدم دسترسی بختیار به مطبوعات اشاره دارد و روزنامه کیهان و اطلاعات آن زمان را زیر دست انقلابیون خطاب می کند.

بختیار عامل اصلی سقوط رژیم پهلوی را خیانت ارتشی ها قلمداد می کند و با پخش فحاشی های وی به ارتشیان عنوان می شود که اگر آنها مقاومت می کردند امام(ره) مجبور می شد با وی مذاکره کند. در این مستند تلاش شده اطرافیان امام (ره) تنها به افرادی همچون اعضای نهضت آزادی و عناصری که پس از انقلاب خیانت هایی را مرتکب شدند ختم شود.

نمایش چهره ای خشن و سکولار از انقلابیون که تنها هدفشان رسیدن به قدرت است نیز از جمله موارد آشکار در مستند 37 روز است. در این مستند محمد مشیرى یزدى یکی از افرادی است که بعنوان معاون بختیار سخن می گوید.وی به سال 1300 ش در یزد به دنیا آمد‏‎. ‎لیسانس حقوق و علوم سیاسى را از دانشگاه تهران گرفت و به مشاغل دولتى روى آورد. از جمله ریاست دفتر کل وزارت کار، ‏ریاست اداره کار اصفهان، خوزستان و تهران و سازمان بیمه اجتماعى کارگران. او همچنین مدتى با سازمان ملل و نیز طرح اصل چهار امریکا همکارى داشت‎. ‎محمد مشیرى یزدى که در ‏تشکیلات فراماسونرى  و لژ کوروش عضویت داشت در جبهه ملى چهارم، عضو شوراى مرکزى بود‎. ‎شاپور بختیار در 16 دى 1357 مشیرى یزدى را به عنوان وزیر مشاور و معاون مالى - ادارى ‏نخست‏وزیرى به کار گمارد. اما با پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 و سقوط کابینه بختیار، مشیرى نیز از کار برکنار شد‏‎. ‎

از دیگر افراد حاضر در این مستند می توان به رحیم شریفی و منوچهر رزم آرا اشاره کرد که سخنان ایشان در راستای وارونه نمایی تاریخ و ترسیم چهره ای دگرگونه از بختیار بسیار مشهود است.

گفتنی هویدا در  جلد دوم کتاب خاطرات خود درباره بختیار چنین می نویسد: در اوایل دی ماه 1357 (1357.10.09) شاپور بختیار از سوی شاه به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد و بختیار سعی می‌کرد طبق اصول پارلمانی منسوخ شد. و مشروطه از مجلس رای تمایل بگیرد.

نکته مهم در انتخاب شاپور بختیار به نخست‌وزیری نقش موثر فرح پهلوی در ترغیب دکتر بختیار به پذیرفتن نخست‌وزیری بود. نویسنده کتاب خاطرات هویدا در خلال‌ ماههای پس از انقلاب در شهر اصفهان گفتگویی با امیررضا بختیار پسر عمومی دکتر شاپور بختیار انجام داد که متن گفتگو بر روی نوار ضبط شد و قرار بود در یکی از مجلات هفتگی کشور به چاپ رسد.

امیررضا بختیار که مخصوصا خواستار دیدار با نویسنده و مصاحبه شده بود. اظهار داشت خانواده نجفقلی خان صمصمام السلطنه بختیاری از طریق ازدواج مرحوم صمصام‌السلطنه با یکی از خانمهای خانواده دبیا با این خانواده نسبت سببی داشتند و لوئیز قطبی از خویشاوندان شاپور بختیار که از سال 1332 از دربار رانده شده و مخصوصا پس از رفتن ملکه ثریا از دربار کمترین توجهی به او نمی‌شد و جز آزار و مزاحمت چیزی از رژیم شاه ندیده بود؛بختیار به علت جاه طلبی زیاد از حد و حالات شخصی و غرور خاص خود پذیرفت مقام نخست‌وزیری را بپذیرد و علی‌رغم اینکه موفقیت را بسیار کم می‌دید وارد میدان شد. شاپور و بختیار در دوران ازدواج شاه با ثریا زیاد به دربار می‌رفت. اما پس از 28 مرداد مغضوب شد و شاه اعتنایی به امثال او نمی‌کرد. امیررضا بختیار به من گفت که شاپور دوباره در دوران بیکاری و گرفتاری بین سالهای 1332 تا 1357 اقدام به خودکشی کرده بود. بختیار در سال 1338 و 1339 با سپهبد تیمور بختیار پسر عموی خود و معاون نخست‌وزیر و رئیس وقت سازمان امنیت رفت و آمد داشت و زمانی هم از سوی او مامور مذاکره با توده‌ای‌ها در آلمان شد که اسناد آن در پرونده وی در ساواک موجود است. احتمال دارد ماموریت شاپور بختیار مشخص و برای پیگری اقداماتی بوده که سپهبد بختیار می‌خواسته با اجرای آن شاه را کنار بزند و خود رئیس کشور شود


دیدبان