نامه جلال به امام خمینی


5266 بازدید

نامه جلال به امام خمینی

شهریورماه هر سال، سالگشت رحلت جلال آل‌آحمد از نویسندگان برجسته تاریخ معاصر ایران است. همانکه «سیدحسین» نام دارد، شناسنامه‌اش وی را «سیدجلال‌الدین سادات آل‌احمد» می‌نامد و به «جلال آل‌احمد» مشهور است.
جلال در هفتم فروردین 1303 در محله سیدنصرالدین تهران به دنیا آمد. پدرش سیداحمد طالقانی روحانی بود و پس از اینکه جلال تحصیل در دبستان را به پایان رساند، او را مجبور کرد ترک تحصیل کند و در بازار مشغول کار شود. جلال نیز چنین کرد، اما دور از چشم پدر در کلاسهای شبانه مدرسه دارالفنون درس خواند. در همین زمان به اصرار پدر برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت اما زود به ایران بازگشت و از تحصیل علوم دینی منصرف شد.
در سال 1322ش از دارالفنون دیپلم گرفت و برای ادامه تحصیل راهی دانش سرای عالی شد و جزوه‌ای با نام «عزاداریهای نامشروع» ترجمه و منتشر کرد.
او در سال 1323ش به عضویت «حزب توده ایران» درآمد و در فروردین سال 1324 اولین داستانش با نام «زیارت» در مجله «سخن» منتشر شد. چند ماه بعد هم مجموعه داستان «دید و بازدید عید» را به چاپ رساند. در سال 1325ش پس از پایان تحصیل در دانشسرای عالی، معلم شد. در حزب توده نیز زیرنظر «احسان طبری» (از سران این حزب) ماهنامه ‌«مردم» را راه انداخت و شش ماه نیز مدیر چاپخانه حزب توده- چاپخانه شعله‌ور – بود. در سال 1326ش او، تعدادی از اعضای حزب توده به رهبری خلیل ملکی از آن حزب کناره گرفتند. علت کناره‌گیری‌شان پیروی حزب توده از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی و رهبر آن استالین بود. آنها سپس حزب دیگری به نام «حزب سوسیالیست توده ایران» را راه انداختند که دوام چندانی نیاورد. جلال برای مدتی از سیاست کناره گرفت و به تألیف و ترجمه پرداخت.
آل‌احمد در سال 1329ش با «سیمین دانشور» نویسنده و استاد دانشگاه ازدواج کرد. در همین سال دوباره به عالم سیاست بازگشت و ابتدا در «حزب زحمتکشان ملت ایران» به فعالیت پرداخت و با آغاز نهضت ملی و نخست‌وزیر شدن دکتر محمد مصدق، حزب دیگری به همراه خلیل ملکی، به نام نیروی سوم راه انداخت و نشریه‌های مختفی چون علم و زندگی، شاهد و نیروی سوم را اداره می‌کرد. مجوعه داستان «زن زیادی» و ترجمه «دست‌های آلوده» اثر ژان پل سارتر را نیز در سال 1329ش منتشر کرد.
بعد از وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و شکست نهضت ملی ایران، از نیروی سوم کناره گرفت.
از این پس آل‌احمد به سبب شکست‌های پی در پی سیاسی، سکوت پیشه کرد. خود درباره این دوره از زندگی‌اش میگوید: «فرصتی بود برای به جد در خویش دقیق شدن و سفر به دور مملکت...» و حاصل آن کتابهایی است چون: «اورازان، تات‌‌نشینهای بلوک زهرا، جزیره خارک (دُرّ یتیم خلیج)، سرگذشت کندوها، مدیر مدرسه و...
در سال 1341ش او سردبیر نشریه‌ای شد به نام «کیهان ماه». در شماره اول این نشریه از آل‌احمد مقاله ای چاپ شد که ساواک آن را سانسور کرد. این مقاله در حقیقت فصل اول کتابی بود به نام «غربزدگی» که در آن آل‌احمد به دنباله‌روی سیاسی و اقتصادی از غرب انتقاد کرده بود. روی سخن در این کتاب نظام شاهنشاهی بود که از نظر آل‌احمد مملکت را به سمت مستعمره بودن می‌برد و به مصرف‌کننده شرکتهای خارجی بدل می‌کرد.
سانسور نتوانست کاری کند و غربزدگی به صورت مخفی منتشر شد و مخالفان و موافقان بسیاری یافت و تا سالها بعد عده بی شماری به ویژه نسل جوان کتاب را مطالعه و تحت تأثیر آن قرار گرفتند.
آل‌احمد در نیمه آخر سال 1341ش برای مطالعه در کار نشر کتابهای درسی از طرف وزارت فرهنگ راهی اروپا شد. سال 1343ش نیز به شوروی رفت. سپس به حج مشرف شد.
سفر وی به حج در فروردین 1343 و چند روز پس از آزادی امام خمینی از زندان رژیم شاه صورت گرفت. جلال در 21 فروردین و 6 روز پس از آزادی امام خمینی نامه‌ای از مکه مکرمه برای ایشان نوشت. متن نامه که بعداً ساواک آن را در منزل امام خمینی کشف کرد چنین است:
مکه – روز شنبه 21 فروردین 1343/ 8 ذی‌حج 1383
آیت‌اللها وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت تهران را به شادی واداشت منتظرالپرواز بودم به سمت بیت‌الله. این است که فرصت دست‌بوسی مجدد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده است و شنیده شده که دیدم اگر آنها را وسیله‌ای کنم برای عرض سلامی – بد نیست. اول اینکه مردی شیعه جعفری را دیدم از اهالی الاحساء – جنوبی غربی خلیج فارس – حوالی کویت و ظهران – می‌گفت 80 درصد اهالی الاحساء و حنوف و قطیف شیعه‌اند و از اخبار آن واقعه مؤلمه 15 خرداد حسابی خبر داشت و مضطرب بود و از شنیدن خبر آزادی شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسیده باشد که اگر کسی از حضرات روحانیان آن سمت‌ها گسیل بشود هم جا دارد و هم محاسن فراوان. دیگر اینکه در بین شهر شایع است که قرار بود آیت‌الله حکیم امسال مشرف شود ولی شرایطی داشته که سعودیها دوتایش را پذیرفته‌اند و سومی را نه. دوتایی که پذیرفته‌اند: داشتن محرابی برای شیعیان در بیت‌الله – تجدید بنای مقابر بقیع – و اما سوم که نپذیرفته‌اند حق اظهار رأی و عمل در رؤیت هلال. به این مناسبت حضرت ایشان خود نیامده‌اند و هیأتی را فرستاده‌اند. گویا به ریاست پسر خود. خواستم این دو خبر را داده باشم. دیگر این که گویا فقط دو سال است که به شیعه در این ولایت حق تدریس و تعلیم داده‌اند. پیش از آن حق نداشته‌‌اند. دیگر این که «غربزدگی» را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان – زیر چاپ جمعش کردند. و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما. دیگر این که طرح دیگری در دست داشتم که تمام شد و آمدم درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت و توضیح این که چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق طرف سلطنت را گرفته‌اند و نمی‌بایست. اگر عمری بود و برگشتیم تمامش خواهم کرد و به محضرتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان می‌کنم نشان داده باشم. مقدماتش در «غرب‌زدگی» ناقص چاپ اول آمده. دیگر این که امید دارم موفق باشید. والسلام.
جلال آل‌احمد
همچنان که آن بار در خدمتتان به عرض رساندم حقیرگوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیه‌ها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات درمی‌آمد که شایستگی و وقار نداشت. نشانی حقیر را که حضرت خود می‌داند زیر اینجا می‌نویسم: تجریش- آخر کوچه فردوسی.
این نامه از مدارک مکشوفه از منزل خمینی به دست آمده در پرونده جلال آل‌احمد بایگانی شود.
316 صالحی
23/12/46
جلال آل‌احمد در سال 1344ش به آمریکا مسافرت کرد. حاصل تمام این مسافرتها سفرنامه‌هایی است که از او بر جای مانده. «خسی در میقات» عنوان سفرنامه حج اوست و سفر روس، سفرنامه آ‌مریکا و سفر به ولایت عزرائیل دیگر سفرنامه‌های او هستند.
«ارزیابی شتابزده»، «کرگدن» نوشته اوژن یونسکو، «عبور از خط» اثر ارنست یونگر و «نفرین زمین» آثار دیگر آل‌احمد هستند که تا پیش از مرگ او در 18 شهریور 1348 منتشر شدند.
در سال 1346ش وقتی حکومت پهلوی به سردمداری فرح دیبا، ملکه ایران، می‌خواست کنگره نویسندگان راه بیندازد، آل‌احمد آشکارا در مقابل آن ایستاد و عده زیادی از نویسندگان را گرد خود جمع کرده و «کانون نویسندگان ایران» را بنیان گذاشت.
آل‌احمد در ادبیات معاصر ایران نویسنده‌ای تأثیرگذار بود و آثارش همواره مورد اقبال مردم است.
برخی معتقدند که مرگ او در 46 سالگی مشکوک بود و به ظنّ آنها توسط ساواک به طرز مرموزی در اسالم گیلان به قتل رسید.
جنازه او در مسجد فیروزآبادی شهر ری به خاک سپرده شد.
پاره‌ای از آثار جلال آل‌احمد بعد از مرگ او به چاپ رسید. از او 32 کتاب (22 تألیف و ده ترجمه) بر جای مانده است. از کتابهای او خدمت و خیانت روشنفکران و غربزدگی جزو کتابهای ممنوعه بود.
درباره شخصیت، آثارو اندیشه‌هایش نیز کتابها و مقاله‌های بسیاری منتشر شده است.

منابع:
- بدون شرح به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
- دایره‌المعارف انقلاب اسلامی، سوره مهر، وابسته به حوزه هنری.