نگاهی به آثار و احوال حاج محمدحسن امینالضرب
موضوع این مقاله سفرهای حاج محمدحسن امینالضرب ، نخستین کارآفرین بزرگ ایرانی است. سفرهای امینالضرب از آن رو اهمیت دارند که شباهتی به سفرهای دیگر مسافرانی که در همان عصر در مقام جهانگرد و برای خوشگذرانی به غرب میرفتند، ندارد؛ چه، امینالضرب با هدف بازرگانی سفر میکرد.
حاج محمدحسن امینالضرب مردی بود خود ساخته و پدرش بازرگانی ورشکسته، او در میانه قرن نوزدهم، تنها با عبایی بر دوش و 100ریال پول در جیب، از اصفهان به تهران آمد. در سال 1863، در اواخر بیست سالگی، شرکت بازرگانی بزرگی را در ایران راه انداخت و ثروتمندترین و مؤثرترین بازرگان کشور شد. او در تمامی شهرهای بزرگ ایران و اروپا نماینده و با آسیا و آمریکا رابطه بازرگانی داشت. او ملزومات سفر ناصرالدین شاه، خانواده سلطنتی و اشراف را فراهم میآورد و تمام معاملات خارجی، به ویژه امور دیپلماتیک آن را در کشور انجام میداد. هم زمان در صنعت، واردات شیشه، چینی، ابریشم و دیگر کارخانهها از اروپا سرمایهگذاری کرد. همچنین در پروژههای کشاورزی و معدن نیز مشغول به کار شد و در پی آن خطآهن را به سوی دریای مازندران ساخت. او همچنین به ریاست ضرابخانه گمارده شد و از این رو لقب امینالضرب را گرفت و عملاً بانکدار شخصی شاه بود. امینالضرب در طول زندگی خود بسیار سفر کرد. نخستین سفر او از اصفهان به کرمان بود. او در سن جوانی در جست و جوی پدرش ـ که در پی کسب و کار، خانواده را رها کرده، به کرمان رفته بود و خبری از او نبود ـ به آن شهر رفت و پیبرد که پدر در گذشته است. دومین سفرش از اصفهان بود به تهران؛ رفت تا بخت و اقبال خود را بسازد. در نخستین روزهای اقامت در تهران که کسب و کار خود را محکم میساخت، سفرهای منظم داخلی انجام داد و بیشتر به تبریز سفر کرد که مهمترین شهر بازرگانی در ایران بود. با این حال تا سال 1863 سفر عمدهای انجام نداد.
سال 1863 را باید سال بسیار مهمی برای امینالضرب دانست. در این سال، به کامیابیهای بازرگانی دست یافت، به حج مشرف شد، ازدواج کرد و خود و خانوادهاش در خانه بزرگی مستقر شدند که پسرش در آن دیده به جهان گشود و تا آخرین روزهای حیات در آن میزیست. در این سال، سرانجام شهرتی به هم زد و مقامی کسب کرد. گزارش دقیقی از سفر حجامینالضرب در دست نیست و تنها اطلاعات موجود در آرشیو خانوادگی، منابعی هستند که خود پس از بازگشت گردآورده است. با این حال تجربه او باید شبیه دیگرانی باشد که به این سفر رفتهاند. هنگامی که امینالضرب سفر خویش را برای به جای آوردن مناسک حج در مکه آغاز کرد، نخستین بار بود که گام به بیرون از مرزهای کشور میگذاشت.
این سفر، بسیار طولانی و دشوار بود، اما تجربههای جدیدی را هم در کشورهای سر راه و هم در استفاده از وسایل حمل و نقل (سفر) در بر داشت. در آن هنگام هنوز راههای کالسکهرو در ایران نبود. بنابراین منظره راههای سنگفرش شده که در آن کالسکهها میروند و میآیند، پستخانههایی که اسبها را در آن تعویض میکنند و وسایل راحتی فراهم میآید و در راس تمام اینها راهآهن و ایستگاههای آن، همگی تازگی داشتند. با این حال، منابع جدیدتر نشان میدهند آنچه امینالضرب را شیفته خود ساخت، قدرت ماشینبخار بود که وی کارکردهای مختلف آن را در مصر دید و براساس دفتر ثبت نامهها از سال 1287 (71-1870)بارها و بارها به قدرت ماشینهای بخار اشاره کرده و یک تراکتور و یک تلمبه بخار سفارش داده است. درباره این موضوع، به برادرش حاجابوالقاسم ملک التجار در استانبول مینویسد:
«مطلب دیگر آنکه اگر ممکن شود یک واپور که زمین شخم میکند، بخرید به ایران بفرستید، خیلی خوب است، بر فرض اینکه مایه کاری هم آدم بفروشد ضرر ندارد، به کار مسلمانان میآید، مردم میبینند طالب میشوند. جان 10هزار حیوان خریده میشود»
این را باید همچنین نتیجه تاثیر سفر حج و شرایطی دانست که در کشورهای دیگر دید و در سال 1287 نامهای به شاه نوشت و در آن تاسیس بانک ملی را پیشنهاد و برای نخستین بار به نیروی بخار اشاره کرد:
«عقلای آنها (اروپاییان) از قرینه اسبها تهیه نمودند، به خیال ساختن کشتی بخار افتادند، چند نفر با یکدیگر متحد شدند و ساختند و جاری نمودند، چون نفع او را مشاهده کردند به راهآهن و ساختن تلگراف پرداختند و متوجه ساختن کارخانههای ابریشمکشی و قندسازی و بلورسازی و زری و ماهوت بافی و چیزهای دیگر شدند. تا آنکه مستدرجاً کار را به جایی رسانیدند که آنچه مایحتاج خلق است، جمیعاً با کارخانههای بخار میسازند.»
نامه امینالضرب به شاه گرچه به شکلگیری بانک ملی با سرمایه کارخانهها نینجامید، اما افسون موتوربخار، امینالضرب را وارد عرصه صنعت کرد. او کار خود را در سال 1302 / 1887 ادامه داد. امینالضرب هنگام دریافت این امتیاز، از پیامدهای این پروژه آگاه نبود. او انتظار نداشت کار چنان پیش رود که مجبور شود بیشتر سرمایه شخصی خود را در این کار سرمایهگذاری کند. خلاصه پس از گرفتن امتیاز برای به دست آوردن برآورد اولیهای از کار، مهندسان خارجی را استخدام کرد. در همین حال از برادرش حاج محمدرحیم در فرانسه خواست دیگ گداخت فلز بخرد. او در نتیجه بررسیها دریافت که موقعیت جغرافیایی معدن چنان است که حمل و نقل کارخانه یا تجهیزات ساخت آن را غیرممکن میسازد، در نتیجه سفارش خود را لغو کرد. جست و جوی وسیله حمل و نقل میان دریا و معدن، امینالضرب را در مسیر جهانگردی قرارداد که از روسیه آغاز شد و در بلژیک و فرانسه پایان یافت. بنابر این ایده سفر اروپایی از دل ایده راهآهن زاده شد.
نخستین سفر خارجی امینالضرب به باکو بود. او برای خرید یک کالسکه اسبی به باکو رفت. اما دریافت که آن را باید از تفلیس تهیه کند. هنگامی که به تفلیس رفت، نه تنها دریافت که کالسکه اسبی در آنجا نیز قابل تهیه نیست، بلکه در همین اثنا دیدگاه خود را درباره کالسکه اسبی تغییر داده و تصمیم گرفته راهآهن بخار مناسبی را از محمودآباد به آمل بکشد. برای دست یافتن به راهآهن بخار باید به مسکو میرفت. هر دو شبی را که امینالضرب در تفلیس بود، شام را میهمان میرزا رضاخان معینالوزرا ـ کنسول ایران ـ بود که شخصاً امینالضرب را در گردش گردشهر همراهی میکرد.
امینالضرب نمیتواند به قدر کفایت او را در نامهاش به علیاصغرخان امینالسلطان ـ صدراعظم ـ بستاید. چنان که در نامه آمده است، امینالضرب در قفقاز در راه مسکو، همچنین دو برادر کاشانی را ملاقات کرد. میرزا محمدعلی و میرزا محمدحسین که در راه سازی مشغول بودند به محض اینکه شنیدند امینالضرب در هتل مقیم است اصرار کردند که باید در خانه آنها رحل اقامت گزیند. موفقیتهای دو برادر در روسیه، بر امینالضرب بسیار تاثیر گذاشت و کوشید آنها را ترغیب به بازگشت به ایران و به عهده گرفتن راهسازی در آنجا کند اما آنها با این توجیه که در ایران هیچ قانونی نیست و از این رو امنیت سرمایهگذاری تضمین نشده است، پیشنهاد او را نپذیرفتند. جالب اینکه امینالضرب تذکرهای آنها و اندیشههای اصلاحگرایانه و مترقی میرزاملکمخان را که بر نیاز به قانون پای میفشرد، در نوشتههایش کلمه به کلمه نقل میکند.
امینالضرب هرجا که رفت چشمهایش را برای تجارت گشود. مسکو نیز از این قاعده مستثنی نبود. او به پسر و پیشکارانش مینویسد که صادرات و واردات کتان، پشم و دیگر اجناس در مسکو آسان است، اگر کسی بداند که چقدر از یک چیز بخرد و چقدر بفروشد. او مسکو را شهری توصیف میکند پر از پول، و مردمی که در جست و جوی لذتاند؛ جایی که پول در اطراف و اکناف آن همچون گرد و خاک پراکنده است. روسیه که در نیمه دوم قرن نوزدهم در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی عقب مانده و استبدادی شناخته میشد، نزد امینالضرب در مقایسه با سرشت مستبدانه قدرت و بیعدالتی و اجحاف دائمی جاری در ایران، به مثابه پناهگاه حاکمیت قانون و نظم ظاهر شد. او از این واقعیت که مردان و زنان آزادانه در خیابانها قدم میزنند، متحیر شده و میگوید: «زن و مرد بیحجاب عبور میکنند. کسی را قدرت اینکه بگوید فلان شخص تند گذشت یا بگوید این مسلمان است یا آن روس است یا آن یهودی است نیست. همه تربیت شده، تمام آداب انسان را فهمیدهاند». او قصرها و موزهها را توصیف میکند و نه تنها از اشیای شگفتآور موجود در آنها میگوید، بلکه از این حقیقت سخن میراند که راهنماهایی در این مکانها بودند که در توضیح دادن هرچیزی به زبانهای مختلف تبحر داشتند. اما این احساس امنیت مردم در نتیجه حاکمیت قانون بود که او را بسیار متاثر میساخت: «صاحب منصبهای نظامی، سرباز، وزراء و حکام هریک ذرهای از حد خود نمیتوانند خارج شوند... اگر بخواهم شرح راهآهن و کارخانجات و وضعیت این مملکت را عرض نمایم، 50 من ورق هم تمام نمیشود. با وجود این میگویند این ولایت روسیه ظلم و جور و عدوان است و مردم او حیوان هستند، عدالت را میگویند در فرنگستان است. یکی دیگر وضع تجارت این مملکت است. مردم میدانند مال دارند یا ملک دارند. کسی را قدرت اینکه مال کسی را بگیرد و تعطیل نماید یا آنکه طمع کند یا ملک کسی را دستاندازی نماید ابداً نظام قانون را طوری قرار داده است که امکان ندارد کسی بتواند به مال و املاک کسی نگاه کند. حکم هر معصیتی معلوم است، لازم به حکم ثانی نیست. بعد از آنکه تقصیر معلوم شد، جزای آن واضح است. واسطه و وسیله ابداً در کار نیست کسی حق ممانعت ندارد ولوکان برادر امپراطور باشد»
این کمبود امنیت و توقیف خودسرانه داراییها در ایران بود که روسیه مشهور به استبداد و کمبود نهادهای دموکراتیک ـ که سرانجام به انقلاب انجامید ـ را نزد امینالضرب همچون پناهگاهی متجلی ساخت.
جست و جوی راهآهن، امینالضرب را از مسکو به بلژیک و از آنجا به پاریس کشاند؛ بحثی که در حوصله مقال ما نیست. بسنده است بگوییم که امینالضرب تقریباً سه ماه را در پاریس و فرانسه در انتظار تحقق برنامه راهآهن گذراند. در این مدت به جز نامههایی به پسر و پیشکارانش در تهران، امینالضرب منظم و به تفصیل، درباره پیشرفت فعالیتهایش و وضع امور در اروپا به امینالسلطان، صدراعظم نامه مینوشت. تمام نامهها را گشوده از اروپا به حجرهاش در تهران میفرستاد و در آنجا منشیها از آنها کپی میگرفتند و مهر و موم میکردند و به دست مخاطبان میرساندند. تا آنجا که میدانیم این رویهای غیرمعمول در آن هنگام بوده که حکایت از آن دارد که امینالضرب احتمالاً به فرزندان و آیندگانش نظر میافکنده است. او در این نامهها خود را به موضوع ویژهای محدود نمیکرد و احساس میکرد که به عنوان یک میهندوست پراشتیاق باید هر آنچه که برای دولت و مردم ایران آموزنده است و متاثرشان میسازد، گزارش کند. او پیوسته وضعیت اروپا را با ایران مقایسه میکرد و اندوهی ژرف سراپایش را فرا میگرفت. او به راستی از سطح صنعتیسازی و اشتغال در اروپا حیرت میکرد. در نامهای به امینالسلطان میگوید: «در فرنگستان آدم و مردم و زن و بچه و دختر و پسر و حیوانات و سگها متحدند و بالاتفاق مشغول کار هستند. کشتی و شمن دو فر (راهآهن) و کارخانجات... از ششصد زرع زیرزمین زغالسنگ بیرون میآورند... مردم ایران تمام بیکار مانده همدیگر را میپایند چه کس چه خریده و چه خورده»
در نامهای دیگر که دو روز پس از نخستین، به امینالسلطان مینویسد، میگوید: «از برلین الیالآخر خاک بلجیک کارخانه است از بس کارخانهها متصل به کارخانه است مثل این میباشد که یک کارخانه یکپارچه است، میگویند پیش فرنگستان (احتمالاً منظور وی بقیه اروپای غربی است) هیچ است. دیروز مخصوصاً در کارخانه بلورسازی و تفنگسازی رفتم، مبهوت و بیهوش برگشتم. در کارخانه شمن دوفرسازی رفتم، یک کارخانه 11000عمله دارد هیچ یک مجال این را ندارد نگاه آن طرف کند، نظم کار را این طور قرارداده و تمام مردم ایران بیکار مانده از گرسنگی و برهنگی مرده و خواهند مرد... منافع زراعت و صنعت ایران به قدر کارخانه شمندوفرسازی بلجیک نمیشود»
امینالضرب همچنین برخود فرض میدانست که جز صنعت، اشتغال و بازرگانی وضعیت سفیران و کارداران ایران را در خارج از کشور نیز به امینالسلطان گزارش کند. در توضیح عملکرد سفیران، او نخست، روشی را بررسی میکند که از راه آن، سفیران پرستیژ کشورشان را حفظ میکنند. در این زمینه، بالاترین نمره به میرزا رضاخان مویدالسلطان ـ نخستین نماینده دیپلماتیک ایران در آلمان ـ داده شد. امینالضرب خانه، اثاثیه و کالسکههای او را با الگوی سلیقه و ظرافت میداند که با سفیران دیگر کشورها قابل مقایسه است. او تاکید میکند که میرزا رضاخان میتوانست خود را در دولت بیسمارک جای دهد و روابطی را با اطرافیان بیسمارک و دربار برقرار کرده است که در میان آنها به ویژه میتوان به وارث تاج و تخت سلطنت اشاره کرد.
در توضیح بیشتر روابط میرزارضاخان، امینالضرب یک میهمانی شام را در سفارت تعریف میکند که در آن امینالضرب نیز دعوت بود. جالب است که سفیر در تهیه لیست ارائه شده از میهمانان، از زنان آغاز میکند، این باید نخستین میهمانی شام باشد که او در آن دعوت شده و زنان بیحجاب در آن حاضرند.
گرچه این احتمالاً یک داستان است و تجربهای غیرمعمول برای او، اما امینالضرب در نامهاش بیشتر به مهم بودن آن زنان توجه میکند تا نشست و برخاست آزادانه زنان با مردان. او یکی از زنان را همسر وزیر دربار معرفی میکند و دیگران را خواهر او. در پایان میهمانی شام، میهمانان پای میفشرند که امینالضرب را سوار کالسکه خویش کنند و این امر را نشانهای مضاعف میداند بر اهمیت روابطی که میرزارضاخان با جمع برقرار کرده بود.
نظرات