زندگی و زمانه قوام السلطنه
روز 5 بهمن 1301 قوام السلطنه رئیس الوزرا در اثر افزایش اعتراضات مردم و نمایندگان مجلس از مقام خود استعفا کرد. دولت وی در 26 خرداد 1301 بعد از استعفای میرزا حسن خان مشیرالدوله شکل گرفته بود و استعفای وی نیز قبل از رئیس الوزرایی مستوفی الممالک صورت گرفت .
احمد قوام ملقب به قوامالسلطنه (1334ـ 1252ش) از جمله سیاستمدارانی است که هم در دوره قاجار ، هم در عصر پهلوی اول و هم در دوران پهلوی دوم صاحب مناصب عالی سیاسی بوده است . میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه پدر او و وثوقالدوله (حسن وثوق - از آخرین نخست وزیران عصر قاجار) برادر وی بود. قوام تحصیلات مقدماتی را به اتفاق برادرش نزد معلمین خصوصی فرا گرفت و سپس در زمینۀ ادبیات فارسی و صرف و نحو عربی، معانی بیان و ریاضیات قدیم ادامۀ تحصیل داد و مدتی نیز در مدرسه مروی تهران به آموزش فلسفه و حکمت اشتغال ورزید. در 13 سالگی مدتی جزو پیشخدمتان ناصرالدین شاه بود اما پس از ترور او از دربار فاصله گرفت و هنگامی که داییش میرزا علی خان امینالدوله در 1314 ق به والیگری آذربایجان رسید، به آنجا رفت و سمت دبیر حضوری او را یافت.
قوام پس از صدارت امین الدوله به سمت منشی مخصوص او در آمد اما پس از عزلش جهت ادامه تحصیل به اروپا رفت و در دانشکده حقوق در رشته علوم سیاسی مشغول تحصیل شد. اما نتوانست تحصیلات خود را به پایان ببرد و به ایران برگشت. مدتی رئیس دفتر صدر اعظم و سپس «وزیر حضور» مظفرالدین شاه شد و ریاست دفتر مخصوص شاه را بر عهده گرفت. قوام خط زیبایی داست و «فرمان مشروطیت» به خط او نگارش یافت.
رشد سیاسی احمد قوام پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان شروع شد و او به ترتیب به معاونت وزارت داخله، وزیر وزارت جنگ، کشور و عدلیه نائل گشت. همچنین در کابینه دوم مستوفی الممالک در سال 1298 ش به والیگری خراسان و سیستان دست یافت.
قوام به هنگام کودتای سوم اسفند 1299 رضاخان به دلیل اهمال در ابلاغ دستورات دولت کودتا به ادارات و مردم مورد غضب قرار گرفت و توسط کلنل محمدتقی خان پسیان دستگیر و روانه تهران گردید. وی به محض رسیدن به تهران زندانی شد اما پس از برکناری سید ضیاءالدین به دستور احمد شاه به صدارت رسید. این اولین دوره از مجموع پنج دوره صدارت وی محسوب می شود .
قوام در دوران کوتاه مدت نخست وزیری اول خود با آشوبها و شورشهای متعددی در نقاط مختلف کشور روبه رو بود که مهمترین آنها قیام کلنل پسیان در خراسان بود .
پسیان در مهر 1300 در جنگی که علیه ژاندارمهای اعزامی قوام در منطقه قوچان روی داد، کشته شد و قوام بر خراسان تسلط یافت. قوام در این مقطع از زمامداری خود همواره با نظامیگری و قلدری رضاخان روبه رو بود. رضاخان قانون و مقررات را رعایت نمیکرد و زیربار محدودیتهای قوام نیز نمیرفت. یکی از اقدامات مهم قوام در دوران اول صدارتش، واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به مدت 5 سال به شرکت امریکایی «استاندارد اویل« بود که قرارداد آن توسط حسین علاء وزیر مختار ایران در واشنگتن به امضاء رسید. این لایحه سپس با توجیهات قوام به این بهانه که باید توازن در سیاست خارجی رعایت شود، در 30 آبان 1300 درجلسه غیرعلنی مجلس شورای ملی طرح و تصویب شد. اما تصویب این لایحه در مجلس خشم روسها و انگلیسها را برانگیخت. هر دو دولت از یکسو به خاطر تصویب این لایحه و از سوی دیگر به خاطر امتناع قوام از مشورت با مقامات روس و انگلیس خشمگین بودند. به همین دلیل قوام در همان سال پیمانی را با روسها به امضا رساند که در 23 آذر 1300 در مجلس چهارم به تصویب رسید. این پیمان زمینه قطع حمایت روسیه از نهضت میرزا کوچک خان جنگلی را فراهم ساخت .(میرزا نیز در 11بهمن 1300 در کوههای طالش به شهادت رسید)
دور اول صدارت قوام السلطنه با استعفای وی در 29 دی 1300 خاتمه یافت. اما کمتر از پنج ماه بعد در روز 26 خرداد 1301 احمد شاه قاجار مجدداً قوام را به نخست وزیری منصوب کرد و مجلس چهارم نیز به وی رای اعتماد داد. قوام در همان روز انتخاب ، کابینه دوم خود را تشکیل داد. کابینهای که در آن وزارت جنگ همچنان در اختیار رضاخان بود. اما قوام وزارت خارجه را در این دوره راساً برعهده گرفت. در همین دوره بود که قوام قانون واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکتهای «استاندارد اویل« و «سینکلر» را به تصویب رساند. این مصوبه، این بار با مخالفت انگلیسیها مواجه نگردید. دلیل این امر این بود که انگلیسیها در این کمپانی به طور مخفیانه سرمایه گذاری کرده بودند.
قوام در دوران دوم رئیس الوزرایی خود از یک سو به تلاشهای خود برای اجرای قرارداد نفت شمال با امریکائیها شدت بخشید و از سوی دیگر، هیأتی از متخصصان مالی امریکایی به ریاست دکتر میلسپو را برای سر و سامان دادن به امور مالی ایران به تهران آورد. این هیأت تلاش کرد تا امریکاییها را مردمانی بشردوست و علاقهمند به پیشرفت اقتصادی کشورهای ضعیف جلوه دهد و زمینه را برای نفوذ استعماری آن کشور آماده سازد. میلسپو در اجرای این هدف در بدو امر همه سعی خود را برای بهبود وضع مالی ایران به کار گرفت و بهبودی نسبی در امور اقتصادی ایران به وجود آمد. وی 5 سال در ایران عهدهدار امور مالی بود تا این که در کابینه مخبرالسلطنه بین میلسپو و وزیر مالیه اختلاف به وجود آمد و باعث شد مجلس قرارداد مستشاری خارجی را لغو کند.
در این دوره از صدارت قوام نیز مشکل اصلی کشور همچنان وجود رضاخان بود که به هیچ اصلی پایبند نبود . رضاخان که قوام را سد راه قدرت خود میدید، مطبوعات طرفدار خود را وادار کرده بود که علیه او مقالات تندی منتشر سازند. این مقالات، بی اعتقادی مردم به کابینه قوام و ناتوانی وی در حل مشکلات کشور را دامن می زد. نمایندگان مجلس تصمیم به استیضاح قوام گرفتند. این تصمیم موجب استعفا و کنارهگیری قوام از قدرت شد. وی در نتیجه در 5 بهمن 1301 از دور دوم نخست وزیری خود استعفا کرد و جای خود را به مستوفی الممالک داد. قوام سپس در مجلس پنجم که در تابستان 1302ش افتتاح شد به نمایندگی از تهران انتخاب گردید. ولی در مهر این سال مقهور یک پرونده سازی توسط رضاخان شد. رضاخان برای از میان برداشتن قوام که مانع قدرت او بود، در 24 مهر 1302 او را به توطئه برای قتل خود متهم کرد و سپس وی را بازداشت نمود. قوام در وزارت جنگ مورد بازجویی قرار گرفت، اما روز 30 مهر با شفاعت احمدشاه از زندان آزاد شد و فردای آن روز در شرایطی که از مصونیت نمایندگی مجلس برخوردار بود به اروپا تبعید شد و در پاریس نزد برادرش وثوق الدوله اقامت گزید. پس از تغییر سلطنت و خلع احمدشاه و استقرار دیکتاتوری رضاخان، هر دو برادر تصمیم به بازگشت به ایران گرفتند. ابتدا وثوق الدوله وارد تهران شد و مورد استقبال رضاشاه قرار گرفت و چندی وزارت و وکالت یافت. پس از او قوام با کسب اجازه از رضاشاه به وطن بازگشت، ولی به لاهیجان رفت و به کشاورزی و برنجکاری و چایکاری مشغول شد و تا شهریور 1320 خود را از صحنه سیاست دور نگاه داشت. او گاهی در خلال این مدت برای استراحت و معالجه به اروپا میرفت.
دوره سوم نخست وزیری قوام السلطنه 21 سال پس از پایان دوره دوم دولت وی و در شرایطی آغاز شد که رژیم قاجار منقرض، حکومت رضاخان فروپاشیده ، و سلطنت به پسر وی محمدرضا پهلوی انتقال یافته بود. دوره سوم نخستوزیری قوام، یک سال پس از آغاز حکومت محمدرضا پهلوی آغاز شد و 6 ماه به طول انجامید. قوام 10 مرداد 1321 به نخست وزیری رسید . وی در این دوره با مشکلات عدیدهای مواجه بود. احزاب سیاسی تازه تأسیس با او به مخالفت برخاستند و شاه و دربار از قدرت سیاسی روزافزون او که ناشی از جلب حمایت امریکا، شوروی و انگلیس بود، نگران بودند. قوام در این دوره از یک سو خود را به سیاست امریکاییها نزدیک کرده بود و از سوی دیگر با حزب توده مماشات مینمود. با این همه تصمیم قوام برای استخدام مجدد مستشاران امریکایی از جمله استخدام دکتر میلسپو و کلنل شوارتسکف برای نظم دادن به سیستم مالی و ژاندارمری کشور، موجی از مخالفت را در جامعه و در میان مردم، روحانیون و مطبوعات برانگیخت. شاه نیز نگران قدرت گرفتن تدریجی قوام و جایگاه او نزد انگلیسیها و امریکائیهاشده بود. از این رو وقتی در آذر 1321 مشکل کمبود نان در تهران به وجود آمد و منجر به تظاهرات اعتراضآمیز مردم در هفدهم این ماه شد، دربار از اعمال فشار جامعه بردولت قوام خشنود بود، حتی در آن زمان گفته میشد که این تظاهرات و ناآرامیها را دربار دامن زده بود تا کابینه قوام را به سقوط کشاند. در جریان تظاهرات خشونت بار مردم که عمدتاً در میدان بهارستان و مقابل مجلس شورای ملی برگزار شد بسیاری از مغازه ها غارت شد و خانه قوام نیز به آتش کشیده شد. این تظاهرات با دخالت نیروهای فرمانداری نظامی به خاک و خون کشیده شد. در آن تاریخ قوام ، خود وزارت جنگ را نیز برعهده داشت و از نیروهای نظامی به راحتی استفاده میکرد.
کابینه قوام به دلیل اختلاف شدید با دربار و به خاطر دخالتهای شاه در امور دولت در 24 بهمن 1321 استعفا داد. اما وی بار دیگر در 25 بهمن 1324 مأمور تشکیل کابینه شد. قوام در این دوره از صدارت خود چون سیاستهای مسکو را تایید میکرد مورد حمایت حزب توده قرار گرفت. او در اولین انتصاب خود مظفر فیروز مخالف سرسخت شاه را به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی خود برگزید. در 29 بهمن 1324 قوام در رأس یک هیأت بلندپایه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به مسکو رفت و در دوم اسفند با استالین مذاکرات مفصل و طولانی انجام داد. وی سرانجام در برابر فشارهای سرسختانه روسها پذیرفت که پس از بازگشت به ایران تعدادی از اعضای حزب توده را برای همکاری در کابینه بپذیرد و قرارداد واگذاری نفت شمال را با نمایندگان اعزامی دولت شوروی امضاء کند، مشروط بر آن که مسکو نیز از فرقه دمکرات آذربایجان حمایت نکند و قوای خود را از ایران خارج سازد. او در 16 اسفند 1324 به تهران بازگشت. این قرارها عملی شد و پیرو مذاکرات قوام و سادچیکف ـ سفیر تام الاختیار شوروی در تهران ـ اعلامیه مشترکی در همین زمینه در 15 فروردین 1325 به امضای دوطرف رسید . متعاقب این موافقتنامه قوام دولت ائتلافی خود با حزب توده و حزب ایران را تشکیل داد و روسها نیروهای خود را از ایران خارج کردند. اما با خروج ارتش سرخ از ایران، قوام انحلال دولت را اعلام داشت و دولت جدیدی تشکیل داد. وی سپس در آذر 1325 با تجهیز ارتش، فرمان حمله به آذربایجان و فرقة دمکرات را صادر کرد. در 21 آذر با حملة ارتش، آذربایجان آزاد و بساط فرقة دمکرات درهم پیچیده شد. در این حمله، دولت و نظامیان روس به طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال واکنشی نشان ندادند. در مجلس پانزدهم (29 مهر 1326) نیز قرارداد واگذاری نفت شمال به شوروی تصویب نشد.
برنامه ریزی و مدیریت این عملیات شامل سفر به مسکو و انعقاد آن موافقتنامه ، اعزام ارتش به آذربایجان ، تشکیل و سپس انحلال دولت ائتلافی با حزب توده ، که در نهایت با امتناع مجلس از تصویب قرارداد واگذاری نفت شمال همراه شد ، از نقاط مثبت کارنامه عملکرد قوام در عصر پهلوی دوم محسوب می شود . اما دولت قوام در 18 آذر 1326 به دلیل ضعف فراکسیون دولتی و تشدید اختلاف خود با شاه، استعفا داد و قوام راهی اروپا شد.
در تیر 1331 با استعفای مصدق ، شاه بار دیگر در فرمانی حکم نخست وزیری قوام را صادر نمود. قوام پس از این که قدرت را به دست گرفت، برای ترساندن مردم اعلامیه شدید اللحنی تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» صادر کرد و متعاقب آن سعی کرد تا آزادیهای سیاسی را محدود کند. وی در اعلامیهای خود که 27 تیر 1331 منتشر شد، پس از ادعاهای بسیار و وعدههای زیاد به مردم، مخالفان را چنین تهدید کرد: «من با اتکاء شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کردهام و هدف نهائیم رفاه وسعادت شماست. سوگند یاد میکنم که شما را خوشبخت خواهم کرد. بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال کنند و در راهی که پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را برهم بزنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکس العمل از طرف من روبرو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان دادهام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین، کیفر اعمالشان را در کنارشان میگذارم. حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است کشتیبان را سیاستی دگر آمد...»
در این هنگام آیت الله کاشانی به مخالفت با قوام پرداخت و مردم را به مبارزه دعوت کرد. وی طی اعلامیهای تصریح کرد: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب شانه را از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیدهاند، نباید اختناق افکار و عقاید اعلام و مردم را به اعدام دستهجمعی تهدید نماید. من صریحاً میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در راه این جهاد کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعماری ثابت کنند تلاش آنان در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچیک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده استقلال آنان پایمال و نام باعظمت و پرافتخاری که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به ذلت و سرشکستگی شود.»
آیت الله کاشانی سپس در مصاحبهای که خبرنگاران داخلی و خارجی با وی داشتند صراحتاً اعلام کرد اگر قوام ظرف 48 ساعت نرود اعلام جهاد خواهم کرد و شخصاً کفن پوشیده و پیشاپیش مردم به مبارزه خواهم پرداخت. پس از این موضعگیری قاطع آیت الله کاشانی و تعطیل بازار و مغازهها در روز 30 تیر مردم به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی قوام شدند. به دستور قوام مردم را به گلوله بستند و عدهای از آنان به شهادت رسیدند. شاه که موقعیت خود را در خطر میدید، همان روز 30 تیر قوام را عزل کرد و قوام در منزل برادرش خود معتمدالسلطنه در امامزاده قاسم تهران مخفی شد.
شاه در کتاب مأموریت برای وطنم در دفاع از اقدام خود در عزل قوام چنین مینویسد:
«… من برخلاف نظر باطنی خود احمد قوام را که در گذشته شاغل مقام نخستوزیری بود به جای وی به نخستوزیری برگزیدم زیرا بزعم عدهای قادر بود در برابر دستچپیها سخت مقاومت نماید. با روی کار آمدن قوام السلطنه حزب توده بلافاصله به طرفداران مصدق پیوستند و دست به تظاهر و آشوب زدند. نظم و قانون مختل گشت و دولت قوام در برابر عناصر اخلالگر و افراطی ناتوان ماند. ضمناً نطقی که قوام در رادیو کرد و در آن مخالفت خود را با احساسات شدید عامه در مسئله ملی شدن نفت اظهار نمود، اوضاع را وخیمتر ساخت. قوام به علت کبر سن بسیار ناتوان و بیمار شده و غالباً در مذاکرات مهم سیاسی به خواب میرفت . هرچند حقیقتاً در حل مسائل به اعمال قدرت معتقد بود ولی من وجداناً نمیتوانستم اجازه اتخاذ چنین رویهای را به شخص ناتوانی مانند او بدهم، ناچار پس از چهار روز نخستوزیری به صلاحدید من از نخستوزیری استعفا داد».
شکست قوام در تیر 1331 شکست سیاسی این سیاستمدار پیر به حساب میآمد و پس از آن قوام تا پایان حیات خود کمر راست نکرد. وی پس از استعفا، مدتی به حالت اختفا میزیست و جانش در خطر بود. مجلس هفدهم لایحه مصادره اموال او را تصویب کرد و مأمورین دولتی به خانه او رفته و از اموالش صورتبرداری نمودند. قوام بعد از این جریان کاملاً تاب و توان خود را از دست داد و تا زمان مرگ خود غالباً بیمار بود.
قوام در ساعت 5/7 صبح روز 31 تیر 1334 در سن 82 سالگی در یکی از منازل خود واقع در خیابان کاخ تهران (خیابان فلسطین) درگذشت . علت مرگ وی بیماری قلبی و ریوی اعلام شد . خانه وی بعداً به سفارت اسرائیل تبدیل شد!
باشگاه اندیشه ، سایت تبیان
نظرات