جیمز موریه و ادبیات استعماری


5129 بازدید

جیمز موریه و ادبیات استعماری
کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی توسط جیمز موریه، منشی سفارت انگلیس در ایران، نوشته شده و شهرتی به هم زده است. در این کتاب ایران و ایرانی هر چه زشت‌تر و ضعیف‌تر نشان داده شده است. نویسنده کتاب که تنها به دنیای حکام و بزرگان راه داشته، آنچه را میان آنان می‌دیده به کل جامعه ایران تسری داده، و در جهت پیشبرد اهداف استعماری انگلیس در ایران، سه نهاد قدرتمند و اصلی جامعه ایران یعنی دین، دولت و خانواده را غرق در ناتوانی و فساد ترسیم کرده است.
مقدمه
در اوایل قرن نوزدهم ایران صحنه سیاست بین‌المللی بود و دول انگلیس، فرانسه و روسیه هر یک به نحوی سعی داشتند از این خوان یغما بی‌نصیب نمانند. حکومت ایران در قفقاز با روس‌ها درگیری داشت. ناپلئون با هدف لشکرکشی به هند، به منظور جلب دوستی فتحعلی‌شاه، هیأتی به ریاست ژنرال گاردان به ایران فرستاد. دولت انگلیس که منافع خود را در خطر می‌دید به چاره‌جویی برخاسته و به هر طریقی، با تطمیع یا تهدید، سعی در عقیم گذاشتن نقشه ناپلئون داشت. فتحعلی‌شاه و درباریانش که تقریباً از سیاست دنیا بی‌خبر بودند گرفتار این بازی قدرت شده بودند. در این زمان بود که سر هارفورد جونز به عنوان سفیر انگلیس در سال 1808 وارد ایران شد و در نهایت توانست با وعده وعید بی‌شمار و صرف پول بسیار نظر مساعد حکومت ایران را جلب و قرارداد 1809 را میان ایران و انگلیس منعقد نماید و ژنرال گاردان فرانسوی را از میدان بدر کند.
در سال 1810 سر گور اوزلی از طرف دولت انگلیس جایگزین سر هارفورد جونز گردید و به عنوان سفیر وارد ایران شد و اهداف استعماری انگلیس را در ایران پی‌گیری کرد.  جیمز موریه نویسنده کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی در سال 1808 به همراه سر هارفورد جونز وارد ایران شد و سال‌ها به عنوان منشی و کاردار سفارت انگلستان در ایران باقی ماند و در جهت منافع لندن تلاش کرد.
جیمز موریه در عالم سیاست
جیمز موریه (1849-1780م) منشی سفارت انگلستان در ایران و نویسنده کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، اصلاً فرانسوی و از پروتستان‌های این کشور بود که اجدادش به دلیل تعصب مذهبی هموطنان‌شان مجبور به ترک وطن شده بودند. پدر وی کنسول انگلیس در ترکیه بود و جیمز موریه در شهر ازمیر ترکیه به دنیا آمد. در جوانی و بر اثر آشنایی پدرش با سر هارفورد جونز، همراه او و به عنوان منشی وارد ایران شد و در تلاش برای قطع نفوذ فرانسه در ایران و انعقاد قرارداد 1809 سفیر را همراهی کرد. سپس همراه با میرزاابوالحسن‌خان شیرازی، سفیر ایران در انگلیس، به لندن رفت و در سال 1810 همراه با سر گور اوزلی، جانشین سر هارفورد جونز، دوباره به ایران برگشت و تا سال 1815 (در مجموع حدود شش سال) در ایران ماند.
موریه در جهت منافع انگلستان در ایران نقش مهمی را ایفا کرد. سر گور اوزلی در نامه‌ای به وی نقش سیاسی و اخلاقی او را در ایران مشخص ساخته است. وی از موریه می‌خواهد از هرگونه رابطه احتمالی میان ایران و کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه و روسیه که به منافع دولت انگلیس لطمه بزند جلوگیری کند و تا آنجایی که میسر است از آداب و رسوم و سنن ایرانی پیروی کند تا مهر و محبت و اعتماد رجال ایرانی را به خود برانگیزد و نظر آنان را نسبت به منافع دولت انگلیس جلب نماید.
جیمز موریه در انعقاد معاهده‌هایی که به زیان ایران و به سود انگلیس به امضا رسید، دخالت داشت. از جمله باید به عهدنامه‌ شوم گلستان اشاره کرد. این عهدنامه پس از توافق روس و انگلیس بر ضد ناپلئون تحقق یافت و مقاصد روسیه تزاری را بر ایران تحمیل کرد.
لرد کرزن در جلد اول کتاب خود راجع به اوضاع آن زمان ایران می‌نویسد: «در این موقع نظریات سه نفر از مأمورین سیاسی انگلستان،‌ دخالت تامی در سیاست انگلیس نسبت به ایران داشته، یکی سر گور اوزلی، دیگری موریه و سومی فریزر».
اتفاقاً این سه نفر، نسبت به ایران بدبین بودند و بسیاری از مصائب ملت ایران مربوط به آنان می‌شد. به هر روی در عالم سیاست، موریه از هیچ کوششی در جهت منافع دولت انگلستان دریغ نکرد. این امری طبیعی است؛ زیرا او مأمور سیاسی دولت انگلیس بود و اهداف کشور خویش را پیش چشم داشت؛ اما مسئله این است که آیا در سیاست نباید به کشورهای دیگر با دیدة انصاف نگریست!؟
جیمز موریه در عالم فرهنگ
در عالم فرهنگ نیز، جیمز موریه با نوشتن کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی و سفرنامه‌ای دو جلدی با عنوان مسافرت در ایران، ارمنستان و آسیای صغیر تا استانبول، تأثیر چشمگیری داشته است. در این آثار – به ویژه سرگذشت حاجی‌بابا و جلد دوم سفرنامه – وی تنها به بزرگ‌نمایی معایب ایرانیان پرداخته و زشتی‌های آنان را دیده و چشم خود را به روی فضایل و محاسن قوم ایرانی بسته است.
«اگر کسی جلد دوم کتاب سفرنامه موریه را که خود یکی از بازیگران رل‌های مهم سیاست انگلیس در ایران بوده مطالعه کند، خواهد دید چه اندازه نظرهای بد و عقاید سوء نسبت به ایران داشته».
موریه در عالم فرهنگ، اعمال دیگری نیز علیه ایرانیان انجام داد. از جمله باید به کارشکنی‌های او در کار محصلین ایرانی به فرنگ رفته اشاره کرد.  و
اهداف موریه از نوشتن کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی
کتاب، سرگذشت شخصی به نام حاجی‌باباست که پسر یک دلاک اصفهانی است. کتاب در هشتاد گفتار تنظیم شده و پس از اشاره مختصری به تولد حاجی‌بابا، وارد جوانی او شده و او را در دکان دلاکی پدرش، سرگرم تراشیدن ریش مشتری نشان می‌دهد. این بخش به سرعت پیش می‌رود و نویسنده که قصد دارد حاجی‌بابا را از آن دکان کوچک بیرون بیاورد و به عرصة اجتماع بکشد، هوای مسافرت در سر حاجی‌بابا می‌اندازد. سپس قهرمان داستان را می‌بینیم که با عثمان آغا تاجر سنی تبعة عثمانی و به عنوان دستیار او همراه شده و با کاروانی عازم مشهد است. تمام این اتفاقات در همان سه صفحه اول رخ می‌دهد. در ادامه ماجراهای مختلفی برای حاجی‌بابا پیش می‌آید؛ از اسارت در چنگال ترکمن‌ها گرفته تا سقایی، قلیان‌فروشی، عشق‌ورزی، دزدی، سپاهی‌گری، مرگ پدر، خروج از ایران برای تجارت، آشنایی با میرزافیروز ایلچی، تاریخ‌نویسی، بازگشت به ایران و اعزام به انگلیس به عنوان منشی اول سفارت ایران.
به عقیدة برخی صاحب‌نظران «بعد از ترجمه رباعیات خیام شاید هیچ کتاب انگلیسی به اندازه سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، ایران و ایرانی را بر سر زبان اروپائیان نینداخته باشد.»  مؤید این سخن چاپ‌های متعدد و ترجمه کتاب به زبان‌های مختلف است.
در غرب، برخی این کتاب را به عنوان کتاب راهنما جهت استفاده نمایندگان سیاسی و استعمارگران غربی دانسته‌اند و برخی دیگر آن را برای شناخت خصوصیات شرقی‌ها توصیه کرده‌اند.
اما در این میان نباید از قصد و غرض موریه در نوشتن کتاب غافل شد که آن را «به قصد انتقاد از ایرانیان و نمودن جهات زشت آداب و رسوم ایرانی به رشتة تحریر کشیده است.»  بنابراین می‌توان تصور نمود تصویری که از جامعه ایران در کتاب نشان داده شده است آمیخته با بزرگ‌نمایی و دروغ است. و همچنین می‌توان دریافت یک نفر غربی ناآشنا با ایران و ایرانی با خواندن کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی – که تنها زشتی‌های ایرانیان را نشان داده است – چه تصوری از ایرانیان پیدا خواهد کرد.
ایران و زندگی و آداب و رسوم ایرانیان، نگاه موریه را مانند هر خارجی دیگری که به ایران آمده به خود جلب کرده است. در واقع دنیای شرق برای اروپائیان در پرده‌ای از راز و پیچیدگی بود و اینان که سعی داشتند علاوه بر مقاصد اقتصادی خویش، مسیحیت را نیز رواج دهند، وقتی به کشورهایی مانند ایران می‌آمدند، در همه چیز دقت کرده و تلاش می‌کردند از آداب و رسوم و فرهنگ مردم این کشورها اطلاع حاصل کنند تا با شناخت بیشتری که از این کشورها به دست می‌آورند به اهداف خود نیز برسند.
موریه در مقدمة خود بر حاجی‌بابا اشاره کرده است که برای آشنایی با مردم مشرق‌زمین باید در میانشان زیست و از آداب و رسوم و عادات اینان یادداشت‌برداری کرد و آنگاه کتابی تألیف کرد تا دیگران نیز بتوانند با خواندن این کتاب به شناختی از مشرق‌زمین و اهالی آن دست یابند. اما این شناخت چه هدفی را دنبال می‌کند؟ آیا صرف ارضای حس کنجکاوی و مطالعه بیشتر است یا اینکه در جنب این مسئله هدف مهمتری در نظر است؟ این نکته‌ای است که پژوهشگران ایرانی به آن پرداخته و سعی کرده‌اند هدف موریه را از نوشتن کتاب دریابند.
عباس اقبال آشتیانی پیشینه جیمز موریه و کارشکنی‌های او را در کار محصلین ایرانی به فرنگ رفته ذکر کرده و گفته است چون موریه دل خوشی از میرزا حاجی‌بابای افشار، یکی از محصلین ایرانی نداشت، اسم او را من‌باب تمسخر برای کتاب خود برگزید؛ کتابی که در آن موریه با خبث طینت و غرض خاص هر جا مجال یافته آداب و رسوم و عادات مردم ایران را با آب و تاب تمام مسخره کرده است. در واقع در نظر این پژوهشگر، جیمز موریه در کتابش ایرانیان را به طور عموم به باد تمسخر گرفته و بالاخص با انتخاب نام حاجی‌بابا، خواسته است حاجی‌بابای افشار را ریشخند کند.
وی در ابتدای مقاله خود، هدف خویش را روشن کردن سوابق و غرض موریه از نوشتن چنین کتابی می‌داند و به این مسئله نیز می‌پردازد؛ اما به نقش انگلستان و اغراض استعماری آن کمتر اشاره کرده و قضیه را بیشتر شخصی می‌کند.
این مطلبی است که عده‌ای دیگر از محققان نیز به آن پرداخته‌اند. از جمله سعید نفیسی در مقاله‌ای اشاره می‌کند نفوذ ایران و زبان فارسی در هند و افغانستان و رقابت سختی که ممکن بود با نیروی استعماری بکند، استعمار را بر آن داشت تا به مقابله برخیزد و در برابر نفوذ ایران بایستد. بخشی از برنامه استعمار برای مقابله با ایران و حفظ هند، فرهنگی بود. به این صورت که یک عیب ایرانیان را صد کردند و شروع به بدگویی از ایران و فرهنگ ایرانی نمودند. از جمله اقداماتی که در این زمینه صورت گرفت، نوشتن کتاب‌هایی مانند حاج‌بابا بود.
هما ناطق به نقش استعمار در این زمینه به طور خاص پرداخته و عنوان مقاله خود را نیز «حاجی موریه و قصه استعمار» گذارده است. وی این قصه را قصه‌ای استعماری می‌داند و غرض جیمز موریه را از نوشتن آن «نشان دادن سستی و ضعف دستگاه‌های حکومتی ایران، لزوم حمایت غرب از ایران، تحمیل سیاست استعماری انگلستان به ایران و توجیه نفوذ سیاسی و نظامی انگلستان در ایران از لابه‌لای صلح‌نامه‌ها و عهدنامه‌هایی که به دستیاری موریه به امضا رسیده است» دانسته است.  همچنین به اعتقاد ناطق همه سعی و اهتمام موریه بر این است که به عنوان پیچ و مهره دستگاه ظلم و ستم و استبداد از هر رویدادی استفاده کند تا حق حاکمیت غرب و محکومیت شرق را به اثبات برساند.
این نویسنده همچنین کتاب سرگذشت حاجی‌بابا را محصول آشنایی موریه با طبقه حاکمه در ایران و دنیای آنان می‌داند و با اشاره به موقعیت موریه به عنوان منشی سفارت انگلیس، از عدم امکان آشنایی او با لایه‌های مختلف جامعه ایرانی سخن می‌گوید و نتیجه می‌گیرد «حاجی‌بابا برخلاف نظر برخی از نویسندگان، از جمله استاد مینوی، تصویری از طبقات گوناگون ایران در عهد فتحعلی‌شاه نیست. بلکه بیشتر تصویری است از طرز زندگانی و آداب و رسوم طبقه‌ای خاص»  و
نظر این محقق پذیرفتنی است؛ زیرا برداشت موریه از جامعه ایران برداشتی است خاص. دنیای قهرمان او در دنیای حکام خلاصه می‌شود و با کلمة ملت بیگانه است. به عنوان مثال در تمام طول سرگذشت حاجی‌بابا از کشاورزان حتی یک بار نیز یاد نشده است.
نکته دیگر آن که موریه مسیحی بود و در ترکیه بزرگ شده بود و از دین اسلام تنفر داشت. در همین کتاب حاجی‌بابا کم از اسلام بد نگفته است. در همین ارتباط باید به اعزام میسیونرهای مذهبی از سوی کشورهایی مانند انگلیس به کشورهای کوچک و عقب‌مانده برای تبلیغ مسیحیت توجه داشت. جیمز موریه نیز مسیحیت را دین برتر می‌دانست و سعی می‌کرد آن را گسترش دهد. راهی که او برگزیده بود تمسخر دین اسلام بود. نباید فراموش کرد وضع نابسامان کشورهای مسلمان در آن زمان گستاخی افرادی مانند وی را بیشتر می‌کرد. او حتی اگر پاره‌ای از عادات و رسوم اهالی مشرق زمین را محترم می‌شمرد، مانند رسم با دست غذا خوردن، به دلیل آن است که نظیر این عادات و رسوم را در انجیل نیز می‌بیند و آن‌ها را بقایای عادات و رسوم فرنگی می‌داند.
روشن است جامعه آن زمان ایران نقائصی داشته است و از نظر فکری، اخلاقی و اجتماعی نمی‌توان آن را کاملاً تأیید کرد. اما باید توجه داشت حکومت آن روز ایران، حکومتی استبدادی بود و یکی از نتایج زندگی در ظل استبداد، فراوان شدن رذائل اخلاقی و کم‌رنگ شدن فضایل است. در این کتاب نیز از دروغ‌گویی، دزدی، ریاکاری و پرده‌دری و پاره‌ای رذایل دیگر ایرانیان سخن گفته شده و البته چنان که گفته شد هیچ سخنی از فضایل قوم ایرانی رانده نشده است.
اما فارغ از تمام مشکلات اخلاقی ایرانیان زمان قاجار، نکته‌ای که در خواندن سفرنامه‌ها باید توجه داشت، مسئله نگاه سفرنامه‌نویس است. اینکه او با مسائلی که می‌دیده چگونه برخورد می‌کرده است. آیا پیش از اقدام به سفر ذهنیتی از مقصد خویش و مردمانش داشته است و آیا این ذهنیت بد بوده یا خوب؟ اینها همه سئوالاتی است که پاسخ آنها کمک می‌کند منتقد، میزان درستی تحلیل‌های سفرنامه‌نویس را بهتر دریابد.
اکثر محققان عقیده دارند «موریه در کتاب خود با بزرگ جلوه دادن معایب ایرانیان و اغراق و مبالغه در این کار، غرض‌ورزی کرده و سوءنیت خود را نشان داده است».  این مطلب دقیقاً به نوع نگاه وی برمی‌گردد و با هدف او از نوشتن کتاب در ارتباط است.
انتقادهای موریه از سه نهاد دین، دولت و خانواده ایرانی درخور دقت است. با توجه به اهمیت این نهادها در جامعه ایرانی، توجه ویژه موریه به آنها نمی‌تواند تصادفی و بدون هیچ‌ هدف خاصی باشد؛ بلکه به نظر می‌رسد او سعی دارد این سه نهاد بنیادین را نقد کند تا به این ترتیب همه جامعه ایران و همه چیز ایرانیان را زیر سئوال ببرد.
به همین جهت او لااقل یک هشتم از مطالب کتاب خود را به انتقاد از مذهب ایرانیان اختصاص داده است. در ماجرای همراه شدن حاجی‌بابا با عثمان‌آغا سعی در تفرقه انداختن میان شیعیان و اهل سنت دارد (گفتار اول کتاب). در ادامه مطالب نیز هر جا فرصتی دست داده دین اسلام را ریشخند کرده است. از جمله در گفتار یازدهم و گفتارهای پنجاه و دوم تا شصتم.
موریه از اسلام و مسلمانان متنفر بود. در هر دو سفرنامه‌اش و در داستان حاجی‌بابا «بدبختی مسلمانان را از اسلام می‌بیند و هر جا که فرصتی می‌یابد تورات و انجیل را به رخ مسلمانان می‌کشد و در سرگذشت حاجی‌بابا در لندن از زبان معشوقه و دلدار انگلیسی، حاجی‌بابا را به دین مسیح تبلیغ می‌کند و او را به کلیسا می‌کشاند.»
موریه از حکومت قاجار و دولتمردان آن نیز انتقاد می‌کند. از ناآگاهی و بی‌خبری آنان از دنیای جدید، دروغ‌گویی و رشوه‌گیری عمال حکومتی و ظلم‌ و ستم آنان. البته این بخش از جامعه ایران در آن دوره واقعاً در اوج فساد و عقب‌ماندگی است. حکام و مأمورین دولتی از قواعد سیاست و حکومت اطلاع نداشتند و دائماً در برابر روس و انگلیس متحمل شکست‌های نظامی و سیاسی می‌شدند. شاید مهمترین علتی که کسی مانند میرزاحبیب  را به فکر ترجمه اثر انتقادی می‌انداخت، همین فساد و استبداد حکومت بود؛ حکومتی که مردم را در جهل و نادانی نگه داشته بود و تاب تحمل نظرات مخالف را به هیچ‌وجه نداشت و سران آن ترجیح می‌دادند کارگزاران چاپلوسی‌شان را بکنند تا اینکه واقعیت‌ها را بیان کنند.
حتی منتقدین موریه و کسانی که انتقادات او را از جامعه ایرانی، بی‌انصافی تلقی کرده‌اند نیز، در باب فساد و عقب‌ماندگی حکومت ایران با او همداستان هستند. «تنها نظریه قابل قبول و درستی که موریه از لابه‌لای سرگذشت حاجی‌بابا و جامعه زمان فتحعلی‌شاه ارائه می‌دهد، نظر او در باب آداب و رسوم حکام آن دوره است.»
این محقق اضافه می‌کند «نظر موریه از این رو قابل قبول است که در این دوره رابطه حاکم و ملت فقط از راه مالیات‌های جبری بود که به ضرب شلاق نسق‌چی‌باشی‌ها و کلانترها، میرغضب‌ها، و غیره گرفته می‌شد و جور و ظلم دوران فتحعلی‌شاهی نیز در همین رابطه اقتصادی خلاصه می‌گشت».
اما برخی سفرنامه‌نویسان هنگام توجه به وضعیت اجتماعی یک کشور، به وضعیت خانواده، ازدواج، فرزندآوری و اختلافات قبیله‌ای و مراسم خانوادگی اشاره کرده‌اند. در سرگذشت حاجی‌بابا، جامعه‌ای تصویر می‌شود که در آن دروغ خوش‌آیندتر از راستی است و خیانت و ستمگری قاعده کلی است. در چنین محیطی انسان انتظار دارد لااقل رفاه و آسایش در محیط خانوادگی وجود داشته باشد. ولی تصویری که موریه از خانواده ایرانی نشان می‌دهد، نمونه کوچکی است از همان جامعه.
در باب تصویر خانواده ایرانی در کتاب موریه، می‌توان به چند نمونه اشاره کرد. وقتی حاجی‌بابا در میان ترکمنان اسیر است، می‌بینیم خانوادة ترکمن، چندان استوار نیست (گفتار سوم و چهارم). سستی تنها در خانواده‌های ترکمن دیده نمی‌شود بلکه خانواده حکیم‌باشی، ملاباشی، درویشان و... نیز استواری ندارند. حتی پس از مرگ پدر حاجی‌بابا، مادر او با معلم پیر حاجی‌بابا توطئه می‌نماید تا وی را از ارث پدری محروم سازد (گفتار چهل و هشتم تا پنجاه). هنگامی که حاجی‌بابا خبر زنده بودن شاعر درباری را برای خانواده او می‌برد، آنها خیلی ناراحت می‌شوند (گفتار پانزدهم).
این نکته را باید اشاره کرد که در کتاب حاجی‌‌بابا، تصویری که از زن به عنوان عضو مهمی از خانواده ارائه می‌شود عموماً مطلوب نیست. اغلب زن‌ها به دنبال پنهان‌کاری و رابطه با مردان هستند. از زن ترکمن گرفته تا مادر حاجی‌بابا، از زینب کُرد گرفته تا شکرلب ترک. زن حکیم‌باشی را می‌بینیم که پس از مرگ شوهرش، علی‌رغم سن بالا به متعه‌خانه ملانادان آمده و ناز می‌فروشد (گفتار پنجاه و چهارم).
رذایلی که در جامعه ایرانی ترسیم شده در این کتاب هست و تلاش برای رسیدن به پول و قدرت – از هر راهی و با هر هزینه‌ای که شد- در میان خانواده‌های ایرانی نیز دیده می‌شود. افراد خانواده گویا چشم ندارند همدیگر را ببینند. به هم دروغ می‌گویند. پول یکدیگر را بالا می‌کشند و در سختی‌ها و مشکلات نشانه‌ای از مهربانی و لطف خانوادگی، بروز نمی‌دهند. این تصویری که موریه از خانواده‌های ایرانی نشان می‌دهد چندان نمی‌تواند دقیق و روشن باشد؛ زیرا پای‌بندی به خانواده و توجه به اعضای آن و حل مشکلاتشان در میان ما ایرانیان یکی از ارزش‌های مهم است؛ مطلبی که دین اسلام نیز بر آن بسیار تأکید کرده است.
نتیجه‌گیری
جیمز موریه، منشی سفارت انگلیس در ایران، در راستای اهداف استعماری انگلیس فعالیت‌های مختلفی انجام داد. وی در عالم سیاست، نقش عمده‌ای در قراردادهای استعماری علیه ایران، مانند عهدنامه گلستان، ایفا کرد. از دیگر اقدامات او علیه ایران و ایرانی، نوشتن کتاب سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی و دو جلد سفرنامه بود. در این آثار موریه به قصد انتقاد از آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی، تصاویر زشتی از ایرانیان ترسیم کرده است.
در این میان، سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، قصه‌ای استعماری است که جیمز موریه با نوشتن آن سعی در نشان دادن ضعف حکومت ایران، تحمیل سیاست استعماری انگلستان به ایران و توجیه نفوذ انگلستان در ایران دارد. در واقع او تلاش دارد حق حاکمیت غرب و محکومیت شرق را به اثبات برساند.
در مجموع می‌توان گفت موریه در بسیاری موارد با سوءنیت مطالبی نوشته است. در واقع اهداف او و دولت انگلیس ایجاب می‌کرد ایران، همین ایرانی باشد که موریه تصویر کرده است. این غرض‌ورزی البته چنان که می‌دانیم با روح ادبی سازگار نیست و یک سفرنامه‌نویس باید مشاهدات خود را بدون ذره‌ای داوری و ذهنیت از پیش ساخته، بنویسد ولی از یک مأمور سیاسی انتظاری بیش از این نباید داشت.
فهرست منابع و مآخذ
- آرین‌پور، یحیی (1350) از صبا تا نیما، جلد اول، تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، اول.
- آزاد ارمکی، تقی (1386) جامعه‌شناسی خانواده ایرانی، تهران: سمت، اول.
- اقبال، عباس (1323) «کتاب حاجی‌بابا و داستان نخستین محصلین ایرانی در فرنگ». یادگار، جلد اول، شماره پنجم، صص 50-28.
- ساسانی، خان‌ملک (1308) «میرزاحبیب اصفهانی» ارمغان، سال دهم، شماره دوم، سوم و چهارم (اردیبهشت، خرداد و تیر)، صص 120-110.
- محمود، محمود (1353) تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم، جلد اول، تهران: انتشارات شرکت نسبی اقبال و شرکاء، چهارم.
- موریه، جیمز (1348) سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، ترجمه میرزاحبیب اصفهانی، به تصحیح محمدعلی جمال‌زاده، (بی‌نا).
- مینوی، مجتبی (1346) پانزده گفتار، تهران: دانشگاه تهران: اول.
- ناطق، هما (1354) از ماست که بر ماست (مجموعه مقاله)، تهران: آگاه، اول.
- نفیسی، سعید (1386) مقالات، به کوشش محمدرسول دریاگشت، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اول.
- یوسفی، غلامحسین (1370) یادداشت‌ها (مجموعه مقالات)، تهران: سخن، اول.


پا‌نوشت‌ها:
  
1. . ر. ک به فصول مختلف جلد اول تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، تألیف محمود محمود.
2. . ر. ک: محمود، 1353: فصول 4، 5، 6، 7، 8 و 9 و یا مینوی، 1346: صص 291-289.
3. . ناطق، 1354: ص 108.
4. . ر.ک: محمود، 1353: صص 180-151.
5. . به نقل از محمود، 1353: ص 182.
6. . محمود، 1353: صص 167-166.
7. . بنگرید به: اقبال، 1323: ص 41.
8. . خلاصه این مقاله ذیل عنوان (حاجی‌بابا) در جلد هجدهم لغت‌نامه دهخدا نیز آمده است.
9. . مینوی، 1346: ص 283.
10. . ناطق، 1354: ص 102.
11. . آرین‌پور، 1350: ص 396.
12. . ر.ک: اقبال: 1323، صص 50-28.
13. . نفیسی، 1386، صص 210 و 211.
14. . ناطق، 1354، ص 117.
15. . ناطق، 1354، ص 106.
16. . ناطق، 1354، ص 115.
17. . نزدیک به این مطلب را ادوارد براون گفته است: «چون موریه در میان مأموران فاسد زمان فتحعلی‌شاه زیسته بود و قهرمانان خود را نیز از میان آنان برگزیده است حال خواننده نباید آن قدر شیفته داستان موریه گردد که بعد از اتمام آن تصور نمایدکه هر ایرانی یک حاج‌بابا، یک میرزا احمق... است.» مقدمه ادوارد براون بر چاپ 1895 حاجی‌بابا، ص 11 به نقل از یوسفی، 1370، ص 23.
18. . یوسفی، 1370، ص 22.
19. . ناطق، 1354، ص 107.
20. . میرزاحبیب اصفهانی در قریه بن در حوالی اصفهان به دنیا آمد. در اصفهان و تهران تحصیل کرد و سپس راهی بغداد شد و در آنجا ادبیات و الهیات خواند، پس از برگشت به ایران متهم به سرودن هجویه‌ای علیه سپهسالار شد و مورد تعقیب قرار گرفت و به عثمانی فرار کرد و در استانبول با شیخ‌احمد روحی و یارانش معاشرت داشت و در بیداری ایرانیان تلاش کرد. میرزاحبیب علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، در امور فرهنگی نیز فعال بود. اولین دستور زبان فارسی را با نام «دستور سخن» چاپ کرد و سپس آن را کامل کرده و با نام «دبستان پارسی» به دست چاپ سپرد. وی شاعر نیز بوده و در شعر «دستان» تخلص می‌کرد. توانایی او به ویژه در هزل و هجو بود. عربی، ترکی و فرانسه را نیک می‌دانست و در ترجمه نیز دستی توانا داشت. ساسانی، 1308، ص 112.
21. . ناطق، 1354، ص 117.
22. . همان، ص 118.
23. یوسف کرمی چمه
24. زینب حیدریان‌نور

 


از مجموعه مقالات ارائه شده در همایش دوم ایران و استعمار انگلیس موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی