تقدیم کردن بحرین، ننگین تر از ترکمنچای
روز 14 دی 1348 محمدرضا پهلوی در یک کنفرانس مطبوعاتی در دهلینو اعلام کرد «اگر اهالی بحرین نمیخواهند به کشور من ملحق شوند، ایران ادعاهای ارضی خود را در مورد این مجمع الجزایر پس میگیرد و خواسته اهالی بحرین را اگر از نظر بینالمللی مورد قبول قرار بگیرد، میپذیرد.» این اظهارنظر مقدمه هدیه دادن «استان چهاردهم ایران» به اعراب بود! خیانتی که بالاتر از آن نمیتوان یافت. چند ماه پس از این اعلام خائنانه، روز سه شنبه 17 اردیبهشت ماه سال 1349 بود که رادیو ایران خبر استقلال سرزمین بحرین از ایران را اعلام کرد و یک ساعت پس از اعلام استقلال بحرین، ایران این کشور را به رسمیت شناخت. اعلام خبر استقلال بحرین بخشی از سرزمین ایران در طول تاریخ، از رادیو ایران به قدری مضحک پخش شد که اسد ا.. علم وزیر دربار پهلوی میگوید: «گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کردهایم.» حکومت پیش از این فکر همه جا را نیز کرده بود اعتراض هایی که می بایست در هیاهویی مثل یک مسابقه ورزشی جنجالی و کم سابقه گم و فراموش شود. مدت ها مانور خبری برای برگزاری مسابقه فوتبال میان دوتیم ایران و اسرائیل. انتخاب عجیبی بود اما سر وصدای زیادی به راه انداخته بود و 30 هزار نفر را در این ورزشگاه امجدیه جمع آورده بود تا در فریاد های سرود ملی قسمتی از خاک وطن جدا شود.
علم می گوید: «پس از مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل، «در استادیوم امجدیه، 30000 تماشاچی بلند شدند و با هم سرود ملی را خواندند، و جشن و سرور تا سحر ادامه پیدا کرد. شاه شانس آورد که کسی از فرصت استفاده نکرد تا در مورد بحرین تظاهرات کند. موضوع اخیر به کلی از یادها رفته است.» (جمعه 21 فروردین 1349) اما با همه این جنجال ها افرادی چون پرویز فروهر در اعتراض به این وطن فروشی آشکار طعم زندان را چشیدند.
همه این اتفاقات در حالی صورت می گرفت که یک سال پیش در سرمای زمستان سال 1348، شاه که در سر سودای ژاندارمی خلیج فارس را می پروراند در مصاحبهای خواستار حل مسئله سرزمین ثروتمند استراتژیک بحرین از طریق کسب نظر مردم آن هم به وسیله سازمان ملل متحد شد ارجاع به آری مردم برای تجزیه خاک یک کشور آن هم توسط یک بیگانه و ذی نفع در شطرنج سیاست آن روزها ناشی از ضعف حکومت در تصمیم گیری برای یکپارچگی کشور و ترس از انگلیس بود .
شاه: ایران از ادعاهای سرزمینی اش دست خواهد کشید
البته چند ماه قبل شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعات در "دهلی نو" اعلام کرده بود " اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم ایران نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید." وی گفت چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را میپذیرد. شاه تأکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد: من نمی خواهم در این زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود.
مناقشه بر سر خاک بحرین موضوعی 200 ساله بود اما نقشه و اسناد تاریخی معتبر نشان می دهد سرزمین ۳۲ جزیره ای بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است. از سال ۱۵۲۲ تا ۱۶۰۲ بحرین مدتی در دست پرتغالیها قرارگرفت. در سال ۱۶۰۲ میلادی، پس از اخراج پرتغالیها از خلیج فارس، جزیره بحرین به دست دولت صفوی افتاد و سلطه ایران بر آن تا سال ۱۷۸۳ میلادی ادامه داشت. از سال ۱۷۸۳، بحرین در نفوذ خاندان آل خلیفه (که از اعراب شبهجزیره عربستان بودند) افتاد و به تدریج زمینه سلطه انگلیس مهیا شد . در دوران قاجار و پهلوی، اگرچه ایران مالک رسمی این سرزمین محسوب می شد اما مناقشات زیادی وجود داشت. در دوره انحطاط قاجاریه، دولت انگلستان از ضعف دولت مرکزی استفاده کرد و به موجب قراردادهایی که در سال های 1820، 1861، 1880 و 1892 با بحرین منعقد کرد، به تدریج بر نفوذ خود در آن سرزمین افزود و بعدها در ادعایی دروغین مدعی شد که از زمان قرارداد 1820 دولت انگلستان شیخ بحرین را مستقل می شناخته است. دولت ایران نسبت به این امر معترض بود و حتی در نوامبر 1927 مساله بحرین را به جامعه ملل ارجاع کرد، ولی راه حلی در این مورد به دست نیامد. دولت ایران در سال 1957 بحرین را به عنوان استان چهاردهم ایران اعلام کرد لقبی که هنوز در برخی گفتگو ها درباره بحرین شنیده می شود در سال 1958 ایران از شیخ سلمان بن احمد الخلیفه شیخ بحرین خواست که وفاداری خود را به دولت ایران نشان دهد. اما با این همه دوران سلطنت محمدرضا پهلوی دوره ننگینی بود. خاطرات علم نشان میدهد شاه نگران بود مبادا چشمپوشی از ادعاهای ایران بر بحرین خیانت به منافع ملی تعبیر شود. (خاطرات، 22 مرداد 1347) شاه و دولت انگلیس برای اینکه ایران را قادر سازند از مخالفت با استقلال بحرین دست بردارد، سرانجام موافقت کردند اختلافات خود را به اوتانت دبیرکل سازمان ملل متحد ارجاع کنند. «ویتوریوگیچاردی» (رئیس دفتر اروپایی سازمان ملل متحد) به نمایندگی از سوی دبیر کل آن سازمان به بحرین میرود و در آن جا هم ضمن یک نمایشنامه از پیش نوشته شده، و یک نظرخواهی ساختگی نه از یکایک مردم. بلکه از رؤسای قبیلهها و سرپرستان گروهها و شیخهای بحرینی، مسئله را حل میکند. بدین گونه که از آنها میپرسید: آیا میخواهید مستقل شوید؟! ناگفته نگذاریم که بهنگام سفر «گیچاردی» دو باشگاه فرهنگی «نادر» و «فردوسی» را بستند و شمار چشمگیری از مردم آن جزیره را که هوادار ایران و ایرانی مانده بودند، به زندان افکندند و تنی چند از آنها را کشتند و یک جو خفقان و ترس در آن منطقه پدید آوردند. بر این پایه، چون گیچاردی، تنها با تنی چند از گردانندگان حکومتی، آن هم به گونهای که از پیش تعیین شده دیدار و نظر ایشان را به نام «نتیجهی همهپرسی» اعلام کرد، روشن است که از لحاظ حقوق بینالملل و حقوق سیاسی مسئله استقلال بحرین به علت مراجعه نکردن به یکایک مردم آن جزیره و برگذار نکردن «همهپرسی کامل» از مشروعیت و قانونی بودن برخوردار نیست. این حقیقت یابی به اعتراف وزیر دربار وقت ایران تنها یک نظر خواهی از چند تجارتخانه و افراد صاحب قدرت در این کشور بود و بر خلاف اعلام عمومی هیچگاه در این کشور همه پرسی صورت نگرفت. در همین حال انگلستان معتقد بود که جزایر تنب بزرگ و کوچک نیز متعلق به شیخ رأس الخیمه میباشند. از نظر حقوقی این جزایر متعلق ایران بود و بحرین نیز جزء خاک ایران محسوب میشد.
کلاه بزرگ انگلیس بر سر شاه
اسفندیار بزرگمهر، وزیر مشاور نخستوزیر وقت هویدا درکتاب خود مینویسد: «... نظر انگلیسیها از روز اول راجع به بحرین این بود که بحرین مستقل شود ولی ایران بحرین را استان چهاردهم میخواند، و سالها ادعا مالکیت آن را داشت. انگلیسیها که تازه به دلیل همکاری با آمریکاییها نفوذ خود را در خلیج فارس کم کرده بودند، نمیخواستند ایران که کرانه وسیعی در خلیج فارس دارد، در این طرف خلیج هم نفوذی داشته باشد. شاه که خود را بی نیاز از مشاوره با صاحب نظران میدانست و فکر میکرد نابغه سیاست خارجی و دیپلماسی است، سعی کرد بحرین و جزایر سه گانه را به هم مربوط کند. یعنی در یک معامله با انگلیسیها در قبال اعطای استقلال به بحرین، حق ایران بر جزایر سه گانه را تثبیت نماید. با مزه آن که جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی جزو خاک ایران است و مالکیت حقوقی و قانونی آن از ابتدا متعلق به ایران بوده است. اما در عمل انگلیس کلاه بزرگی بر سر شاه گذاشتند. در آن زمان هنوز کشورهای عربی قدرت نداشتند و شاه به راحتی میتوانست حق ایران را از آنها مطالبه نماید و نیازی به معامله بدون تضمین نبود.
اما شاه از این فرصت استفاده نکرد و ترجیح داد منافع ملی را فدای طرح انگلستان نماید. شاه از بیم اینکه مردم ایران او را وطنفروش بخوانند، استقلال بحرین را منوط به نظر مردم بحرین نمود و این عمل در تاریخ ایران سابقه نداشت. حتی علم نیز به سفیر انگلیس در مورد این راه حل اعتراض می کند و میگوید: «ما هیچ گاه نمیتوانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه کنیم.» (سه شنبه 21مرداد1348)
جالب اینکه شاه نیز متوجه خطر نظرخواهی در مورد استقلال بحرین هست میگوید: «به سفیر تکرار کن که اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتکب خودکشی شدهام. اگر این خودکشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود، چندان اهمیتی به آن نمیدادم! ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است، بدین جهت نمیتوانم آن را بپذیرم!».(دوشنبه 21 مرداد1348)
اسدا.. علم رفیق گرمابه و گلستان شاه نیز خود اذعان میکند که در این معامله، ایران به شدت دچار خسارت شد و زمانی که با سفیر انگلیس درباره بحرین و سه جزیره سخن میگوید به شدت دچار ناامیدی میگردد و سپس میگوید: «حال من به قدری بد شد که با تب در رختخواب افتادم. و سه روز است که گرفتار هستم.»(خاطرات،دوشنبه 27 خرداد1349)
رای ننگین مجلس شورای ملی
گرچه واگذاری بحرین بر اساس تصمیم شاه قطعی بود اما برای اینکه تشریفات قانونی نیز طی شود بر اساس قانون اساسی نیاز به رای مجلس نیز بود. در اقدامی تاسف و تامل برانگیز، طرح تجزیه در مجلس شورای ملی! با رای 187 نفر از 191 نفر عده حاضر در مقابل 4 رای مخالف به تصویب رسید. نماینده استان بحرین در این رای گیری رای خود را در مجلس شورای ملی ایران به صندوق آراء مجلس ریخت البته مشخص نشد که وی جزء 4 نفر مخالف بود یا خیر اما مشخص شد که نماینده این بخش از خاک ایران در مجلس، آخرین رای خود را داده است. پس از تجزیه این بخش از خاک ایران، شاه حاضر نبود هیچ اعتراضی را در مورد بحرین بشنود و در جواب اعتراضاتی که به او میشد به صراحت گفته بود: «این بحث و جدالها در شأن من نیست»!
جالب آنکه شوروی به دلیل رقابت با انگلیس نسبت به جدا شدن بحرین از خاک ایران اعتراض نمود.
یک روز پس از استقلال هم، بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی با هدف "مشورت" در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند. و ادعای پیشین انگلیس مبنی بر خروج از خلیج فارس به راحتی زیر سوال رفت.
پس از تلاش فوقالعاده سرانجام شاه موفق شد یک موافقتنامه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد و آن را به عنوان سند احراز مالکیت ایران بر جزایر سه گانه تلقی نماید. غافل از اینکه پیر مکار سیاست، بازیهای بسیار در آستین دارد. انگلیس ایران را تشویق کرد که به صورت مستقیم وارد عمل شده و بدون اینکه موافقتنامه حقوقی با اعراب امضا کند، به اشغال نظامی جزایر سه گانه دست بزند. به هر حال شاه با حماقتی اسفبار در همین چارچوب موافقتنامهای را قبول می کند. در این موافقتنامه از عبارت «occupation» استفاده شد که به معنای «اشغال» است. در واقع موافقتنامهای امضا می شود که در آن طرفین می پذیرند که ایران جزایر سه گانه را «اشغال» نموده است (نه اینکه بر اساس حق قانونی خود جزء خاک ایران است). همین کلمه بعدها دستاویزی شدکه امارات متحده عربی ادعا نماید ایران این جزایر را اشغال نموده است و خواستار بازپسگیری آن گردد. امروزه نیز امارت به اتکای این کاغذپاره تایید شده توسط ایران در محاکم بین المللی ادعای اشغال دارد.عاقبت آن که بی تدبیری، هم به جدایی سرزمین منجر شد و هم به یک ادعای گزاف و پوچ مهر به ظاهررسمی زد!! مشکلی که تا به امروز هم جدال ها و اختلافاتی را پیش آورده است.
درسوگ بحرین، سرزمین بربادرفته
بحرین مجمع الجزایری مرجانی است که از یک جزیره بزرگ و 32 تا 34 جزیره کوچک تشکیل شده است. جزیره بزرگ 85درصد از پهنه سرزمین بحرین را شامل می شود. اراضی جزیره اصلی بحرین در دشت و تپه های کم ارتفاع قرار گرفته است. حاشیة شمال آن به عرض حدود پنج کیلومتر حاصل خیز است سرزمینی که آب و هوای قسمت مرکزی خشک و زمین های آن کویری و پوشیده از گیاهان صحرایی است. این مجمع الجزایر بین شبه جزیره قطر و منطقه احسا عربستان سعودی که آن هم در گذشته دور بخشی از بحرین ایران بوده در جنوب خلیج فارس واقع شده است.
تولید ناخالص داخلی کشور بحرین در سال ۲۰۰۶ میلادی بیشتر از ۱/۷ درصد رشد داشته و ارزش آن به بیش از ۵/۱۵میلیارد دلار رسیده است. که این افزایش بیشتر مرهون بازرگانی آزاد و در پی آن حجم بالای سرمایه گذاری خارجی است. در سال ۲۰۰۶مازاد حساب جاری کشور بحرین برابر با ۹/۱ میلیارددلار و مازاد تراز تجاری آن ۸/۳ میلیارددلار بود. مهمترین صنعت داخلی این کشور تولید آلومینیوم است که در مقیاس فراوان تولید و عرضه میشود بحرین رتبه نخست تولید این محصول در خاورمیانه ورتبه پنجم در سطح جهانی را داراست. جمعیت بحرین هفتصد هزار نفر است که حدود 150 هزار نفر آنان خارجیهایی هستند که در آنجا کار میکنند. پنجاه هزار نفر ایرانی هم که اکثر آنان در اصل مهاجرانی از جنوب ایران از فارس و بوشهر در بحرین زندگی میکنند و به رغم سکونت طولانی آنان در اینجا همچنان به فارسی صحبت میکنند. حدود شصت تا هفتاد درصد جمعیت بحرین شیعه هستند. حوزه علمیه بحرین بیش از 400 سال سابقه دارد. اسفندیار بزرگمهر، وزیر مشاور نخستوزیر وقت هویدا در کتاب کاروان عمر مینویسد: با هواپیمای «ایرایندیا» به بحرین رفتم... در شهر با کمال تعجب دیدم که تمام مغازهدارها فارسی صحبت میکنند. و چون سیگار برگ میکشیدم، در مغازه (با زبان فارسی) سیگار به من تعارف میکردند. همه ایرانیالاصل بودند و بسیار خونگرم و مهربان. با چند نفر از تجار که دفاتر معتبری داشتند مذاکره کردم. همه نسبت به ایران و ایرانی نظرات بسیار قابل توجه داشتند...» جدای از ذخایر قابل توجه نفتی شامل روزانه 184 هزار بشکه صادرات نفتی، منابع گازی آن نیز قابل توجه است. همچنین موقعیت مناسب برخی از جزایر برای بندرهایی برای پهلوگیری و تعمیر کشتی های بزرگ اقیانوس پیمای 500 هزار تنی و مرواریدهای مشهور آن نیز از امتیازات دیگر آن محسوب می گردد. اما مهمتر از همه اینکه به لحاظ استراتژیک و سوق الجیشی بحرین در خلیج فارس جایگاه بسیار مهمی دارد. واقع شدن بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر بسیار فرصت قابل ملاحظه ای است. برای تصور بهتر از این موضوع باید به افزایش پهنه "آبهای سرزمینی" که با وجود بحرین در حکم تسلط کامل و بلا شرط بر خلیج فارس به معنای رگ حیاتی نفت دنیا، توجه کنیم. علاوه بر آن بخش قابل توجهی از حوزه های نفتی و بالاخص گازی خلیج فارس در این پهنه قرار می گیرد. از طرفی فاصله یک ساعته با قطر و حضور در مرز این کشور در آنسوی خلیج فارس نیز تنها بخشی از ثروت از دست رفته است. اما حتی اگر از منابع نفت و گاز این کشور، مروارید و بندرتجاری این کشور بشود به سادگی گذشت، از دست دادن جایگاه استراتژیک و سوق الجیشی بحرین در خلیج فارس خسرانی غیر قابل بازگشت است. حضور بحرین در مرز ساحلی عربستان و قطر فرصتی نیست که دیگر برای ایران حاصل شود. هر چند بین ایران و بحرین آبهای آزاد از نظر حقوقی وجود دارد اما همانطور که در نقشه مشخص است قبل از جدایی بحرین حق استفاده از منابع بستر برای ایران تا نزدیکی سواحل عربستان و قطر ادامه پیدا می کرد. تصور اینکه ایران در دو سوی یکی از مهمترین آبراه های جهان دارای ساحل باشد می تواند تا حدی نشان دهد که بحرین از حیث سیاسی و نظامی چه اهمیتی در تفوق بر کشورهای عربی منطقه و حتی تاثیرگذاری بر معادلات بین المللی برای ایران داشته است. اهمیت بحرین آنقدر زیاد است که بزرگترین پایگاه دریایی امریکا در منطقه که ناوگان پنجم دریایی آمریکا نام دارد در بحرین قرار گرفته. اهمیت بحرین آنقدر است که پل بزرگ و مشهور "فهد" میان عربستان و بحرین به طول 25 کیلومتر در سال 1986 احداث شد. فاصله یک ساعته با قطر و حضور در مرز این کشور در آنسوی خلیخ فارس نیز تنها بخشی از ثروت از دست رفته است.
ننگین تر از ترکمانچای
در مقایسه عهدنامه های ترکمن چای را که از بدنام ترین و ننگین ترین معاهده های استعماری بشمار می رود با جدایی بحرین، باید به این نکته مهم توجه داشت که با همه ابعاد ناراحت کننده، آن عهدنامه ننگین پس از دوره دوم جنگهای ایران و روسیه و شکست ایران در این جنگ وسیع امضا شد. اما درباره وضعیت جداشدن بحرین نه تنها هیچ برخورد نظامی بین ایران و کشورهای ضعیف عربی در آن دوران رخ نداد بلکه به نوعی داوطلبانه وبا ظاهرسازی نظر مردم بحرین، سوقالجیشیترین خاک متعلق به سرزمین ایران جدا شد. تازه آن هم با یک رفراندوم مشابه آن چه در سودان اتفاق افتاد نبود، بلکه با گزارش صوری سازمان ملل از برخی متنفذین منطقه -که کاملا تحت نفوذ انگلیس بود- انجام گردید. غیر از این مسئله که بیان گر اوج ذلت پهلوی دوم بود مسئله دیگر ارزش استراتژیک بی نظیر بحرین است. هر چند در قراردادهای ترکمن چای و گلستان ایران 263700 کیلومتر مربع را از دست داد و بحرین با احتساب آب های اطرافش از این منطقه کوچکتر است اما همانطور که قبلا گفته شد ارزش استراتژیک بحرین بعنوان نبض حیاتی خلیج فارس و کوریدور نفتی هم از نظر اقتصادی و هم از حیث سیاسی و نظامی به مراتب از سرزمین های از دست رفته در قرارداد ترکمن چای و گلستان بیشتر است. بنابر این شاید بتوان گفت این قرارداد به نوعی ننگین تر از معاهده ترکمن چای و گلستان بود.
منابع:
یادداشت های اسدا.. علم ،87 13، انتشارات مازیار،
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
عاقلی باقر، 1370 ، روز شمار تاریخ ایران- از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد دوم، نشر گفتار
مهدوی، عبدالرضا هوشنگ ، 1375، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر البرز
فریدونی، احمد، 1388، جدا شدن بحرین از ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
دایره المعارف اینترنتی ویکی پدیا
مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000ک.م. و نیز عراق به مساحت 438317ک.م. در جمع حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.
نشریه «صبح خراسان»
نظرات