رجبعلی طاهری و شبکهٔ انقلابیون فارس در دوران خفقان پهلوی


رجبعلی طاهری و شبکهٔ انقلابیون فارس در دوران خفقان پهلوی

مرحوم رجبعلی طاهری از فعالان مؤثر نهضت اسلامی در فارس، از بنیان‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این استان و نماینده مردم کازرون در مجلس شورای اسلامی بود.

رجبعلی طاهری پس از آشنایی با امام خمینی، به یکی از چهره‌های اصلی مبارزات انقلابی در شیراز مبدل شد. همین مسئله هم مقدمات بازداشت و دستگیری او توسط ماموران رژیم پهلوی را به دنبال داشت.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به سامان‌دهی نیروهای انقلابی و نهادهای تازه‌تأسیس، از جمله سپاه پاسداران انقلاب  اسلامی در استان فارس، پرداخت. جدای از این، طاهری عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم بود. 

آنچه پیش رو دارید برشی از مبارزات ایشان با رژیم پهلوی است که در صفحات 173 تا 179 از کتاب «لبخندهای زمستانی – خاطرات رجبعلی طاهری» به رشته تحریر درآمده است. این کتاب توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی و به قلم حسین کاوشی سیدآبادی منتشر شده و خواندن آن خالی از لطف نیست:

 

19 دی و قیام خونین مردم قم[1]

بعد از سخنرانی‌هایی علیه رژیم پهلوی که چند روز ادامه پیدا کرد، رژیم تصمیم گرفت با تظاهرکنندگان و مخالفین برخورد فیزیکی کند. در یک راهپیمایی، ده پانزده نفر کشته می‌شوند که همان حادثهٔ 19 دی 1356 بود.

در‌این چله‌ها من هم به‌نوبه خودم به‌شدت در قضیه حضور فعال داشتم که در سرتاسر کشور برپا می‌گردید. البته وقتی که قیام 19 دی قم پیش آمد، بلافاصله پس از آن امام اعلامیه دادند. اعلامیه‌هایشان در سراسر کشور توزیع شد و من بر حسب وظیفهٔ خودم آن‌ها را تکثیر و توزیع می‌کردم.

به خون کشیده‌شدن تظاهرات مردم قم، واکنش مردم و روحانیون تهران و سایر شهرستان‌ها را برانگیخت. در شیراز آیت‌الله محلاتی که نقش عمده‌ای در مبارزات مردم ‌این شهرستان‌ ایفا می‌کرد، در واکنش به واقعهٔ مزبور با ارسال نامه‌ای به علمای قم از جمله آیات عظام: گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری درخواست کرد که در برخورد با قضیهٔ 19 دی آرام ننشینند.

برنامه در طول ‌این چهل روز یعنی از 19 دی تا چهلم شهدای قم ‌این بود که هر چله تعطیل عمومی شود. من در شیراز خدمت آشیخ محی‌الدین محلاتی رفتم که حکم دهند تا در چهلم شهدا، بازار تعطیل شود. ‌ایشان نیز حکم دادند و بازار تعطیل شد و مجلس خیلی مهمی برای چهلم شهدای قم در شیراز برگزار گردید.[2]

 

تداوم اعتراض در آیین چهلم شهدا

بعد از قیام 19 دی 1356 قم، واقعهٔ 29 بهمن تبریز رخ داد که عده‌ای از مردم مؤمن‌ این شهر در اعتراض به جنایات رژیم در 19 دی قم، به شهادت رسیدند. من به مناسبت چهلم شهدای 29 بهمن تبریز از ‌آیت‌الله شیخ محی‌الدین محلاتی نامه‌ای گرفتم مبنی‌بر ‌اینکه باید بدین مناسبت عزای عمومی اعلام شود.

بعد از ‌این واقعه به چهلم شهدای یزد می‌رسیم که در 20 اردیبهشت سال 1357 رخ داد. قرار بر ‌این بود که گروه ما برای چهلم شهدای یزد در مسجد نو مراسمی که مطابق با 5 رمضان همان سال 1457 ش بود، برگزار کند.[3] در پایان نیز آقای پیشوا در همین مسجد نماز خواندند و هر روز ظهر هم منبر می‌رفتند. آن روز هم طبق معمول منبر رفتند؛ ولی من یکی از علمای بزرگ به نام‌ آیت‌الله سیدمحمد‌ یزدی را که به رحمت خدا رفته‌اند، با وجود ‌اینکه پیر بودند، دعوت کردم که در مسجد [...] به‌منظور تجلیل از ‌این مبارزه در مراسم شرکت کنند که ایشان هم پذیرفتند. اما رژیم به‌ این مجلس حمله کرد و حتی به‌سوی منبر تیراندازی هم کردند. آنها گاز اشک‌آور هم زدند. بالاخره درگیری به وجود آمد و تعدادی شهید شدند. نمی‌توانستیم شهدا را به بیرون از مسجد و درمانگاه ببریم. نوعاً زخمی‌ها در همان خانه‌های اطراف معالجه می‌شدند.

 

واقعهٔ مسجد نو

چند روز پس از قضیهٔ مسجد نو و چهلم شهدای یزد، رژیم تصمیم گرفت تعدادی را به‌عنوان عاملین برگزاری ‌این مجلس دستگیر کند؛ لذا افرادی را تبعید و بازداشت کرد. من هم در همان ماه رمضان، دو سه روز بعد، بازداشت و راهی زندان عادل‌آباد شیراز شدم.

تعدادی از جمله آقای حاج نعمت‌الله تقاء و آقای سیدجعفر عباس‌زادگان به‌عنوان محرک بازداشت شدند. بنده و تعدادی از همان افراد شرکت‌کننده در مجلس مانند آقای محمدرضا رستمی [...] و ذوالقدر [...]، به مدت سه ماه در زندان بودیم. ‌این سه ماه مصادف با قضایای 17 شهریور بود که البته اخبار آن به ما می‌رسید.

سید مهدی، شفیعی و جعفرنژاد سه نفر بودند که ‌این‌ها سعی داشتند علیه روحانیت تبلیغ کنند. از قبل روی ‌اینها شناخت داشتم و می‌دانستم که در خط روحانیت نیستند. آنها در جلسات خصوصی تبلیغ می‌نمودند و در واقع تقلید از امام خمینی را نفی می‌کردند. من هم دوستان را که اکثراً جوان و محصل بودند، از توطئهٔ آنها آگاه می‌کردم و می‌گفتم که آنها همان گرایش مجاهدین خلق را دارند. من اطلاع داشتم که آنها شمس‌آبادی را کشته‌اند ولی پیش ما اعتراف نمی‌کردند، اما در عین حال خیلی هم رد نمی‌کردند. به‌این علت که آقای شمس‌آبادی مخالف کتاب شهید جاوید بودند، ‌ایشان را ترور کردند.

 

شرکت در مراسم مسجد حبیب

در زندان فعالیت زیادی داشتم و مراسم‌هایی هم برگزار می‌کردم و البته با پلیس هم درگیر می‌شدم. وقتی آزاد شدم عید غدیر بود؛ یعنی رمضان، شوال و ذی‌القعده را در زندان بودم. تقریباً هفتم یا هشتم ذی‌الحجه قبل از عید غدیر آزاد شدم. ده پانزده روزی بیشتر آزاد نبودم که دوباره جلسه‌ای در شیراز در مسجد حبیب که ‌آیت‌الله سید کرامت‌الله ملک حسینی[4] پیش‌نماز آن بود، داشتم. در عید غدیر ایشان مجلسی ترتیب می‌دهند و آقای ‌رضوانی[5] که همان علی‌اکبر مکارم است منبر می‌رود. ایشان آن ایام منبرهای داغی داشتند و با اسم‌های مستعار منبر می‌رفتند. در طول انقلاب، دو سه نفر نوارهایشان خیلی انقلابی و آتشی بود: آقای احمدی فروشانی، آقای عبدوس[6] و رضوانی.

نوارهای سخنرانی این سه نفر [...] خیلی محرک و آتشین بود. در برخی از سخنرانی‌هایشان هم صدای رگبارهای مسلسل ضبط شده است؛ از جمله سخنرانی آقای رضوانی که در مسجد حبیب مشغول به سخنرانی بودند و علیه رژیم صحبت می‌کردند. نیروهای مسلح و هلیکوپتر از بالای سر تیراندازی می‌کردند [...] همان موقع من به علت حادثه تصادف در منزل بستری بودم، اما جریانات را زیر نظر داشتم و بعد هم دوباره بازداشت شدم؛ چون آقای ملک حسینی را بازداشت کردند.

آقای مکارم معمولاً ترفندش این بود که سخنرانی انجام می‌داد و سپس فرار می‌کرد. ایشان در این مدت یک سال هیچ‌وقت بازداشت نشد.

فرد دیگری که سخنرانی آتشین داشت. آقای شیخ محمدعلی انصاری شیرازی بود. ایشان در شیراز و مخصوصاً کازرون منبر می‌رفت. هر زمان که آقای انصاری شیرازی را برای سخنرانی دعوت می‌کردیم، ایشان با لباس روحانیت می‌آمد و منبر داغی هم داشت. منبرهای ایشان خوب و خیلی محرک و مؤثر بود. ایشان بلافاصله پس از منبر لباس‌هایش را عوض می‌کرد و فوراً به‌وسیلهٔ اتومبیلی که دوستان از قبل مهیا کرده بودند، از صحنه خارج می‌شد. [...]

پس از آخرین حبسم که مدت 40 روز به طول انجامید، می‌دانستم که دیگر زندان نخواهم رفت، زیرا آزادی‌ام مصادف با فرار شاه از ایران بود و بختیار نخست وزیر شده بود.

 

 

[1] در روز 19 دی 1356، گروهی از طلاب و مردم قم با حضور در خیابان‌ها به تظاهرات پرداختند. بازار تعطیل شد و در چند نقطهٔ شهر بین مردم و مأمورین انتظامی درگیری به وجود آمد. عده‌ای به محل حزب رستاخیز حمله کردند. نیروهای پلیس و کماندوهای ارتشی برای متفرق کردن آنها مبادرت به تیراندازی نموده که در نتیجه عده‌ای کشته و مجروح شدند (ساواک و روحانیت، جلد 1، تهران، حوزهٔ هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص 207).

[2] پس از واقعهٔ 19 دی 1356 قم، آیت‌الله دستغیب در شب 22 دی در مسجد جامع شیراز طی سخنانی اظهار داشت: آیت‌الله خمینی مرجع تقلید چند میلیون شیعه است و چون روزنامهٔ اطلاعات به وی تهمت‌هایی زده، طبق قانون عاملین امر بایستی تحت تعقیب قرار گرفته و از یک تا سه سال زندانی شوند. وی سپس از مردم خواست تا برای سلامتی امام خمینی صلوات بفرستند. پس از خروج شرکت‌کنندگان از مسجد عده‌ای از حاضرین ضمن حرکت در میدان شاهچراغ مبادرت به تظاهرات و سردادن شعار نمودند. بنا به گزارش ساواک شیراز، در این میان عده‌ای با حمله به برخی مؤسسات دولتی به تخریب این مکان‌ها پرداختند که در نتیجه چند شیشهٔ بانک صادرات، کیوسک شرکت واحد اتوبوس‌رانی شیراز و شیشه‌های یک اتومبیل پلیس شکسته شد. در نتیجه پلیس دو نفر به نام‌های حسن امیرپور فرزند علی و علی مجتهدزاده فرزند حسین را دستگیر کرد. در شب 23 دی نیز حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتی در مسجد ولی‌عصر واقع در خیابان داریوش شیر از مبادرت به سخنرانی کرد. بنا بر گزارش ساواک شیراز، وی ضمن تأیید و حمایت از آیت‌الله خمینی برای سلامتی ایشان دعا نمود، لذا در هنگام خروج حاضرین، عده‌ای شروع به سردادن شعار مرگ بر شاه و زنده‌باد خمینی نموده که در نتیجه با مداخلهٔ پلیس تظاهرکنندگان متفرق شدند. اما 19 نفر از شعاردهندگان به دست نیروهای شهربانی دستگیر شدند. پس از سخنرانی آیت‌الله دستغیب و حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتی در شب‌های 22 و 23 دی ماه در 26 دی نیز سید احمد پیشوا در مسجد نو سخنرانی کرد اما به دلیل اینکه نیروهای پلیس شهربانی از قبل، از محل برگزاری مراسم و سخنرانی اطلاع داشتند، با محاصرهٔ مساجد مزبور از تظاهرات جلوگیری می‌کردند. همگام با علما و روحانیون در تهران، قم و سایر شهرستان‌ها، در شیراز نیز آیت‌الله بهاءالدین محلاتی با صدور اعلامیه‌ای ضمن اعلام عزای عمومی به مناسبت بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم در روز 29 بهمن 1356 از مردم خواست تا با بستن بازار در مراسم برگزار شده در مساجد شرکت کنند. علاوه بر این، در روز 27 بهمن 1356ایت الله دستغیب در مسجد جامع، سید علی اصغر دستغیب در مسجدالرضا، سید احمد پیشوا در مسجد نو، حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتی در مسجد ولی‌عصر ضمن اشاره به واقعهٔ قم و اعلام فتوای آیت‌الله محلاتی و سایر علما مبنی بر عزای عمومی در 29 بهمن از مردم خواستند تا در مراسم ترحیم شهدا در روز مزبور شرکت کنند. بدین ترتیب در روز 29 بهمن 1356 بازار شیراز هم‌زمان با بازارهای تهران، کرج، کاشان، اصفهان، نجف‌آباد، جهرم، بابل و زنجان و تبریز تعطیل شد و مردم به تبعیت از اعلامیهٔ علما برای پشتیبانی از شهدای واقعهٔ 19 دی قم در مساجد حضور یافتند. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دهم، پیشین، ص517، خاطرات سید علی اصغر دستغیب، پیشین، ص 105؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج2، پیشین، ص 603).

[3] حادثهٔ پنجم رمضان مسجد نو: گسترش دامنهٔ اعتراضات مردم شیراز به‌ویژه چند تظاهرات پی‌درپی که مبدأ آن مسجد نو شیراز بود، مقامات حکومتی را به خشم واداشت. علاوه بر این، از آنجایی که موعد برگزاری جشن هنر هم که قرار بود از روز عید فطر آغاز شود، برقراری نظم و امنیت و سرکوب مخالفت‌ها با برگزاری جشن مزبور برای مقامات محلی حیاتی می‌نمود، از این رو در پنجمین روز ماه رمضان با حمله به معترضان در مسجد نو، مخالفان را به خاک و خون کشیدند. چنین اقدامی در تاریخ شیراز پس از وقایع 15 خرداد 1342 بی‌سابقه بود. ماجرا از آنجا آغاز شد که در روز 19 مرداد 1357 مطابق با پنجم رمضان 1398 بنا به دعوت آیت‌الله بهاءالدین محلاتی برای اظهار همدردی با مردم اصفهان و کازرون عدهٔ زیادی در مسجد نو اجتماع کردند و سید احمد پیشوا برای آنان سخنرانی کرد. پس از خاتمهٔ سخنرانی بر اساس روال شب‌های گذشته حاضرین باز با حضور در خیابان حضرتی و فلکهٔ شاهچراغ اقدام به تظاهرات کردند. در نتیجه با دخالت پلیس و آغاز زدوخورد شدید بین طرفین در نهایت عده‌ای کشته و مجروح شدند. در یکی از گزارش‌های ساواک در مورد تظاهرات مزبور چنین آمده است: در حدود هشت هزار نفر از قشریون مذهبی و عناصر اخلالگر در شهر شیراز به تظاهرات اخلالگرانه مبادرت کردند که در نتیجهٔ مقابله مأموران با اخلالگران 15 نفر بر اثر اصابت گلوله، مجروح و دو نفر نیز کشته شدند. همچنین نوجوانی ۱۲ساله و ۱۰ساله بر اثر پرتاب سنگ کشته و مجروح شدند. بر اساس گزارش دیگر ساواک، در این حادثه 20 نفر از تظاهرکنندگان و 33 نفر از مأموران مجروح شدند. لذا 98 نفر توسط مأموران انتظامی و امنیتی دستگیر شدند. درحالی‌که بر اساس این گزارش، تیراندازی به‌سوی تظاهرکنندگان زمانی آغاز شد که آنان مبادرت به ایجاد حریق و تخریب اتومبیل‌های پلیس و ارتشی و حمله به مأمورین کردند. اما روزنامهٔ نوید دراین ارتباط، گزارشی برخلاف ادعای مزبور ساواک ارائه کرده است. در این گزارشچنین آمده است: تیراندازی و درگیری که از ساعت 2 بعد از ظهر شروع شده بود، در محوطه و حتی صحن شاهچراغ تا 5 ساعت ادامه یافت و مردم به خاک می‌افتادند. نیروهای مسلح شاه صدها دوچرخه و موتورسیکلت و خودروی مردم را اطراف مسجد نو آتش زدند. تنها در فاصلهٔ بین مسجد نو و شاهچراغ، 200 نفر بر اثر گلوله مجروح شدند. تظاهرکنندگان نیز یک جیپ و یک کامیون ارتشی را به آتش کشیدند. جوان‌ها از روی بام مسجد نو و ساختمان‌های اطراف با سنگ به شلیک مسلسل‌ها جواب می‌دادند، گویی مرگ معنی نداشت. کماندوهای ارتشی پس از ساعت‌ها نبرد و کشتار، به یاری هلی‌کوپترهای مجهز به مسلسل، مردم مجروح و خسته را عقب راندند. (روح‌الله حسینیان، پیشین، ص 299؛ روزنامهٔ اطلاعات، 1357/5/21؛ ساواک و روحانیت، ج 1، پیشین، ص 293، روزنامهٔ نوید، 22/5/1357)

[4] ایشان رئیس حوزهٔ علمیه فارس است. همچنین از مجتهدین و نمایندهٔ ولی‌فقیه در یاسوج و امام‌جمعهٔ این استان می‌باشند. (راوی)

[5]  دورهٔ اول مجلس نمایندهٔ فیروزآباد بود. (راوی)

[6] حجت‌الاسلام محمدتقی عبدوس: در سال 1328 در سمنان متولد شد. تحصیلات کلاسیک را تا ششم ابتدایی در دبستان رودکی در همان زادگاه خود گذراند اما اشتیاق او به کسب علوم دینی سبب شد تا دروس کلاسیک را بعد از مدتی رها کرده و وارد حوزهٔ علمیه شود. در سال 1346 به حوزهٔ علمیه قم رفت. سخنرانی در مجالس، مساجد و هیئت‌های مذهبی تهران و سفرهای مختلف از مهم‌ترین فعالیت‌های وی در دوران مبارزه بود. با پیروزی انقلاب و تأسیس نظام نوپای اسلامی، حجت‌الاسلام عبدوس همچنان به منبر و خطابه ادامه می دهد با این تفاوت که قبل از پیروزی برای مبارزه با رژیم طاغوت گام بر می‌داشت و هم اکنون جهت تبیین دستاوردهای نهضت و صیانت از انقلاب. در این مقطع حساس او در مقابله با نیروهای غیر خودی که در مقابل روحانیت اصیل و انقلابی قد علم کرده بودند، با تمام توان ایستاد. حضور او در سبزوار قبل از انقلاب و همراهی‌اش با هیئت اعزامی برای حل‌وفصل اختلافات به وجود آمده دراین شهرستان در سال 1360 و همچنین سفر تبلیغی ایشان به آن شهرستان در قبل از انقلاب باعث شد چون هیئت اعزامی از سوی امام رفع مشکلات سبزوار را حضور امام جمعه جوان و فعال در آن شهرستان تشخیص دهد، حجت الاسلام عبدوس برای این کار در نظر گرفته شود، مأموریتی که حدود نه سال به طول انجامید. ساخت مصلای نماز جمعه در سال 1364، ساماندهی حوزهٔ علمیه سبزوار، رفع مشکلات مردم با توجه به آسیب‌های واردهٔ  ناشی از جنگ تحمیلی بخشی از فعالیت‌های او در زمان امامت جمعه سبزوار است. با پذیرش استعفای او بعد از نه سال و گذشت مدت زمانی اندک، ایشان از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به امامت جمعه کرج منصوب شد. عضویت در جامعه روحانیت مبارز، عضویت در جامعه مبلغین تهران، معاونت فرهنگی شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه از دیگر مسئولیت‌های او بوده است. (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با محمدتقی عبدوس)