چگونه سرنوشت جهان در تهران رقم خورد


فرزانه ابراهیم زاده
2328 بازدید


آذر 1323 (نوامبر 1943) نام تهران و برگزاری کنفرانس تهران در راس اخبار جهان قرار گرفت. سرنوشت جهان در این شهر و کنفرانس رقم می خورد. سران سه کشور متفق در «تهران» یکدیگر را ملاقات کردند. ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیای کبیر و فرانکیلین دلانوا روزولت رییس جمهور، ایالات متحده آمریکا اواخر نوامبر به تهران آمدند تا در مورد سرنوشت جنگ دنیا تصمیم گیری کنند.» آن روزها تهران و به خصوص خیابانی که خیابان علاء الدوله «فردوسی» را به خیابان دروازه یوسف آباد «حافظ» متصل می کرد کانون توجه مردم نگران دنیا شده بود. خیابانی که هنوز در ابتدای آن باغ سفارت انگلستان و سفارت کبرای بریتانیای کبیر و در انتهایش باغ و پارک سفارت اتحاد جماهیر شوروی (روسیه کنونی) واقع شده است و به خاطر آن حضور تاریخی، چرچیل نام گرفت. به اعتقاد بیشتر مورخان و صاحب نظران تاریخ معاصر کنفرانس تهران نقطه عطفی در سرنوشت جنگ جهانی دوم بود. این گردهم آیی چنان اهمیت داشت که نتیجه جنگ را به نفع گروه های متفق تغییر داد و پرونده شکست نازیسم و فاشیسم را به جریان انداخت. اما چه شد که لزوم تشکیل چنین نشستی به وجود آمد؟ چرا تهران، برای تشکیل نشست مهمی برگزیده شد؟ و چه محورهایی در چهار روز برگزاری آن مطرح شد که سرنوشت جنگ را تغییر داد؟ جنگ جهانی دوم در پنجمین سال خود به مراحل حساسی رسیده بود. همه معادلاتی که در سال های ابتدای آن وجود داشت، در حال بهم ریختن بود. جهان هر روز بیشتر به پاره پاره شدن نزدیک می شد. مشخص نبود، دامنه های این نزاع عالم گیر که در همان زمان یک سرش، اروپا و سر دیگر آن قلب آفریقا را درنوردیده بود و از مرز آبی بریتانیا آلمان در دریای مانش تا مرز آبی ژاپن و آمریکا در اقیانوس رسیده بود، به کجا می رسد و کی به پایان خواهد رسید.
تقسیم بندی ها و اتحاد های قدیمی کمرنگ شده بود و به نظر می آمد در جبهه دیپلماسی ائتلاف های جدیدی برای مقابله با دشمن مشترک یعنی آلمان نازی و هیتلر به وجود آمده است. دکتر علی بیگدلی استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در مورد چگونگی به وجود آمدن این ائتلاف تازه معتقد است: «از سقوط پاریس در 1940، انگلستان متوجه شد برای نبرد در برابر آلمان در اروپا تنها مانده است و نیازمند یک کمک قدرتمند و همه جانبه تسلیحاتی دیپلماتیک بود. بنابراین متوجه ایالات متحده شد که تا آن روز با وجود آن که از قدرت تسلیحاتی خوبی برخوردار بود به علت دوری از معرکه جنگ وارد‌ آن نشده بود. روزولت رییس جمهوری آمریکا که در ابتدای جنگ اعلام بی طرفی کرده بود، باید متقاعد می شد که وارد جنگ شود. در مذاکراتی که بین لندن و واشنگتن انجام شد، مساله خطر از دست رفتن آزادی و دموکراسی با قدرت گرفتن نازیسم مطرح شد. انگلیسی ها موفق شدند روزولت را وادار کنند که وارد جنگ شود. روزولت که طرفداران و یاران زیادی در کنگره آمریکا داشت براحتی کنگره را با خود همراه کرد و نمایندگان کنگره ایالات متحده آمریکا به او اجازه دادند که وارد جنگ شود. بدین ترتیب آمریکایی ها در سال 1942 با 12 میلیون سرباز از چند جبهه وارد جنگ با متحدین شدند.» بنا به شهادت منابع و اسنادی که وجود دارد، به نظر می رسد آمریکایی ها علاوه بر بهانه نبرد برای دفاع از دموکراسی و آزادی، انگیزه های دیگری نیز برای ورود به این نزاع عالم گیر داشتند. مهم ترین آنها این بود که علیرغم واقع شدن آمریکا در میان دو اقیانوس بزرگ و با وجود فاصله جغرافیایی این کشور با کشورهای متخاصم، ورود ژاپن به جنگ، مرزهای آبی این کشور را تهدید می کرد. علاوه بر آن گسترش نفوذ هیتلر می توانست تهدیدی برای آنها و منافع آنها در سطح بین المللی باشد. دکتر بیگدلی در این باره می گوید: «آمریکایی ها برای ورود به عرصه جنگ چند هدف عمده داشتند، اول، تاسیس یک نهاد یا سازمان بین المللی که بتواند اختلافات بین دولت ها را قبل از ورود به جنگ در جهت حفظ صلح تامین کند. همین انگیزه بود که بعدها موجب بوجود آمدن سازمان ملل شد. بحث تشکیل این سازمان برای نخستین بار در سال 1941 در مذاکرات میان فرانکلین، روزولت و وینستون چرچیل مطرح شد. پس از مذاکرات، منشوری با عنوان منشور اتلانتیک در 14 اوت 194 تصویب شد و مورد توافق قرار گرفت. سپس قرار شد به منظور وسعت بخشیدن به اهمیت صلح عمومی در سطح جهان این سازمان تاسیس شود. اما انگیزه دوم این بود که آمریکایی ها با ورود به جبهه جنگ در صف بندی قدرت طرفین جنگ، تعادل به وجود آورند و نگذارند دموکراسی فدای خودخواهی های طرفین جنگ شود. علاوه بر آن که جبهه متحدین در آن زمان به لحاظ ورود ژاپن به جنگ تقویت شده بود و خطری بزرگ برای مرزهای آمریکا به شمار می آمد. یک نظر فرعی دیگر نیز وجود داشت که آمریکا می خواست جلوی گسترش نفوذ شوروی را نیز بگیرد، تا این کشور در مرزهای خود و همسایه هایش دست به تصرف جغرافیایی نزند. به همه این دلایل آمریکا وارد جنگ شد و ورود آمریکا چهره جنگ را تغییر داد.» هر چند اتحاد و توافق میان انگلیسی ها و آمریکایی ها به خاطر منافع مشترک آسان صورت گرفت اما سومین قطب این مثلث یعنی اتحاد جماهیر شوروی، که پیش از جنگ با این دو کشور اختلافات ایدئولوژیک داشت، کمی به کندی پیش می رفت. نیاز به کنار گذاشتن اختلافات به دلیل خطری که شوروی ها احساس می کردند ابتدا از طرف استالین مطرح شد، دکتر بیگدلی‌ معتقد است: «با حمله هیتلر به اتحاد شوروی این کشور نیز احتیاج به کمک های تسلیحاتی پیدا کرد که در دست دشمنان قدیمی اش، انگلستان و متحد قدرتمندش آمریکا بود.»
ابتدا آمریکا و انگلستان تمایلی به این اتحاد نداشتند. والنیف برژکف از مشاوران استالین که در کنفرانس تهران سمت مترجم رهبر شوروی را بر عهده داشت در خاطراتش می نویسد: «محافل انگلستان تا مدت ها پس از حمله هیتلر به شوروی، تمایلی به همکاری با اتحاد شوروی نشان نمی دادند، ولی بعدها در اثر فشار افکار عمومی مردم جهان و کشورهایشان راضی شدند، تحت شرایطی خاص تعهداتی را بر عهده بگیرند.»
این طور به نظر می رسد که در ابتدا آمریکایی ها و انگلیسی ها از نبرد بین هیتلر و استالین نفع می بردند. دکتر بیگدلی در این خصوص می گوید: «مبانی نظری آمریکایی ها و انگلستان و به طور کلی دولت های انگلوساکسون در تشدید نزاع بین دشمنان اصلی خود یعنی نازیسم و کمونیسم بود که در آن زمان به جان هم افتاده بودند. از نظر آنها این نبرد به نفع دنیای آزاد بود.» اما بعدها تصور آنها تغییر کرد. اتحاد با شوروی ها از سوی آمریکا و انگلیس در حقیقت تجهیز یک دشمن برای از بین بردن دشمن دیگر به شمار می آمد. به همین دلیل چرچیل در سخنرانی خود که در 22 ژوئن 1941 از رادیو پخش شد رسما اعلام کرد: «خطر روسیه را تهدید می کند. این خطری است که ما و ایالات متحده را نیز به مخاطره خواهد انداخت ... .» و از این تاریخ رسما قطب سوم این اتحاد یعنی اتحاد جماهیر شوروی نیز وارد میدان شد. اما برای بیشتر شدن همکاری میان این سه کشور احتیاج به مکان و مرزهای مشترکی بود که بتوانند تسلیحات نظامی را جا به جا کنند.این مرز مشترک با حمله به ایران در اوت 1941 (شهریور 20) و نقض بی طرفی ایران فراهم آمد و همکاری این سه قدرت با یکدیگر آغاز شد. آغاز کنفرانس تهران در شرایطی بود که جنگ وارد جبهه های جدید می شد. متفقین تصمیم به گشایش جبهه دوم اروپا داشتند. اما پیش از آن باید این سه کشور به یک اتحاد دست می یافتند. برژکف در خاطراتش نگاشته است: هر یک از سه رهبر (استالین، چرچیل و روزولت) که در راس یک اتحاد ضد هیتلری قرار داشتند، برای پیروزی بر دشمن واحد و مشترک هدف های خاص خود را داشتند. ولی با تمام اختلاف عقیده های موجود، تنها منطق، جنگ علیه دشمن واحد بود که باعث شد آنها با یکدیگر متحد شوند و تصمیمات مهم و هماهنگی اتخاذ کنند.» از مدت ها پیش از نوامبر 1943 مکالمه ها و مکاتبه های بسیاری میان این سه رهبر برای مکان و زمان ملاقات با یکدیگر انجام شده بود. پس از این تماس ها بود که قرار شد زمان برگزاری نشست مشترک پاییز 1943 باشد. اما چرا تهران برای انجام این نشست در نظر گرفته شد؟
برژکف می نویسد: «همه چیز آماده چنین ملاقاتی بود. مشکل اساسی مکان انجام ملاقات بود. استالین ترجیح می داد این کنفرانس در محلی نزدیک به شوروی باشد. دلیلش این بود که جنگ بین شوروی و آلمان به او که در مقام فرماندهی عالی انجام وظیفه می کرد  اجازه نمی داد که زیاد از مسکو دور باشد. روزولت نیز اما به قانون اساسی آمریکا استناد می کرد. این قانون به ریاست جمهور آمریکا اجازه نداده است مدتی طولانی از واشنگتن دور بماند.» در حالی که برای چرچیل تفاوتی نداشت، مکان مذاکرات کجا باشد. ایران در آن زمان در اشغال متفقین بود و در میانه جبهه جنگ قرار داشت. متفقین از شهریور بیست، نیروها و تسلیحات بسیاری در ایران وارد کرده بودند و نفوذ بسیاری در ایران داشتند بنابراین می توانستند به راحتی امنیت کنفرانس را در تهران برقرار کنند. دکتر بیگدلی با توجه به حضور نیروهای انگلستان در جنوب ایران می گوید: «انگلیسی ها از جنوب و شوروی ها از شمال در ایران پیشروی کرده بودند. شوروی از نیروهای داخلی هوادار خود در ایران نیز استفاده فراوانی می کرد. مهم ترین حامی اتحاد جماهیر شوروی در داخل ایران حزب توده بود. هر یک از این سه قدرت جهان در ایران منافعی داشتند و دنبال می کردند، تا حدی که یکی از موارد مورد بحث در این کنفرانس وضعیت ایران پس از پایان جنگ، تحکیم سلطنت پهلوی دوم و خروج نیروهای متفق از ایران بود. بنا بر این دلایل، یعنی امنیت بیشتر سران سه کشور متحد و منافع هر یک از آنها در ایران بود که آنها درباره مکان برقراری کنفرانس در تهران به توافق رسیدند. کنفرانس تهران صبح روز 27 نوامبر 1943 مطابق با ششم آذر 1323 در سفارت روسیه آغاز شد. سران سه کشور چند روز پیش از 27 نوامبر وارد ایران شده بودند. این کنفرانس چهار روز به درازا کشید و در این چهار روز درباره سرنوشت جنگ جبهه دوم اروپا، ورود ترکیه به جنگ، لهستان و مرزهای آن، وضعیت جنایتکاران جنگی پس از جنگ، طرح تقسیم آلمان و وضعیت خروج نیروهای متفق از ایران بحث و گفت و گو شد. در انتهای این نشست در اول دسامبر، 1943 اعلامیه مشترکی موسوم به «اعلامیه سه دولت بزرگ در کنفرانس تهران» در مورد جنگ و وضعیت جهان پس از جنگ تصویب شد. یک اعلامیه فرعی نیز در مورد ایران و وضعیت تخلیه ایران شش ماه پس از پایان جنگ و بازسازی آن به امضای سه دولت بزرگ رسید. کنفرانس تهران و مذاکراتی که در آن انجام شد شکست متحدین و پایان جنگ را در پی می آورد. دکتر علی بیگدلی معتقد است: «مهم ترین برتری کنفرانس تهران نسبت به دو کنفرانس بعدی  که در یالتا و پوتسدام برگزار شد  آن بود که این دیدار، نخستین ملاقات رسمی این سه رهبر بزرگ دنیای آن روز با هم بود که طی آن استراتژی، سال های پس از جنگ مشخص شد سرنوشت جنگ جهانی دوم آشکار شد و شکست هیتلر در آن رقم خورد.»


خبرگزاری میراث فرهنگی ۱۳۸۲/۰۹/۱۷