سخن نخست


1599 بازدید

16 آذر ؛ روز دانشجو
فـعـالیـت سـیـاسـى دانـشـجـویـان در ایـران عـمـر طـولانـى نـدارد، زیـرا دانـشـگـاه در ایـن کـشـور بـه شـکـل جـدیـد قدیمى کمتر از 80 سال دارد. دانشگاههاى کشور در آغاز منحصر به طبقه ممتاز و اعضاى نظام حاکم بود. ترکیب بافت دانشجویى در دهه هاى چهل و پنجاه شمسى بتدریج دچار تغییر شد و همین امر زمینه ساز ایجاد تحرک و جنبش دانشجویى کشور گردید و در نتیجه ، دانشگاههاى کشور در تحولات منجر به پیروزى انقلاب اسلامى و رخدادهاى پس از آن ، نقش فعالى داشتند. از مهمترین حرکتهاى سیاسى قبل از انقلاب ، اعتراض دانشجویان در 16 آذر 1332، به ورود معاون رئیس جمهور آمریکا بود و نقطه اوج حرکت سیاسى دانـشـجـویـان را مى توان در اشغال لانه جاسوسى آمریکا در 13 آبان 1358، مشاهده کرد. این حرکت که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره ) آغاز شد و مورد تایید ایشان نیز قرار گرفت ، نشانه طرد تفکر لیبرالى و مارکسیستى در دانشگاههاى کشور و غلبه گسترش اسلام خواهى بود. جنبش دانشجویى را مى توان در سه مرحله چنین تبیین کرد:
- مرحله نخست : که جنبش دانشجویى با جریان روشنفکرى پیوند خورده است ، از این منبع برخاسته و به آن وابسته است .
البـتـه حـرکـت دانـشـجویى ، در عین وابستگى و یا ارتباط با جریان روشنفکرى ، ویژگیهاى خاص خود را نیز داشت ، ویژگیهایى که برخاسته از شرایط و روحیات نسلى که به واسطه جوانى ، داراى التهابهاى خاص خود بود و به خاطر روح پاک ، از صداقت بیشترى برخوردار و از خدعه ها و فریبهاى سیاسیکاران پیچیده به دور بود. مقام معظم رهبرى درباره این مرحله مى فرمایند:
روشـنـفـکـران ، رهـبـران گـروهـهـا و احـزاب و حـتـى دانـشـجـویـان ، بـه شـعـار و مـقـابـله سـیـاسـى و احـیـانـا جـنـگ و گـریـز در مـقـابـل نـظـام حـاکـم مـى پـرداخـتـنـد و عـلى اخـتـلاف مـراتـبـهـم ، دانـشـجـویـان خـیـلى بـیـشـتـر، صـمـیـمـانـه تـر و صـادقـانـه تـر عمل مى کردند. اما رهبران احزاب و گروهها، نه به این حد از صداقت و نه به این حد از پیگیرى مبارزه مى کردند.
- مـرحـله دوم : با اوج گیرى انقلاب اسلامى و مردمى در سالهاى 57- 56، جنبش روشنفکرى و دانشجویى که خود را پیشتاز جنبش سیاسى مى پنداشت ، نـاگـهـان خـود را عـقـب مـانده یافت . مشتهى برافراشته و صداهاى آهنگین مردم در اعتراض علیه رژیم ، خرده احزاب و گروههاى سیاسى و نیز جریان روشـنـفـکـرى و جـنـبـش دانـشـجـویـى را بـه تـعـجـب واداشـت و آنـان را در بـرابـر مـوج جـدیـدى ، بـه اعـلان مـوضـع فـرا خـوانـد. در ایـن شـرایط و احـوال ، جـریـان روشنفکرى عمدتا کلاف سر در کمى بود و چندان به عمق ، گستره و ماندگارى قیام باور نداشت و به گونه هاى مختلف تلاش مى کرد که آن را حرکت نافرجام و کور تعبیر کند و عقب ماندگى خود را از جامعه توجیه نماید.
مقام معظم رهبرى در تحلیل جریان روشنفکرى ، در این مقطع مى فرمایند:
احـزاب و گـروههاى مبارزى که سالها مبارزه سیاسى کرده بودند و عاقبت مبارزه سیاسى باید چنین چیزى مى شد، حالا که آن چیز را به چشم خودشان دیـدنـد، تـخطئه کردند و کنار کشیدند. بعضیها گوش خواباندند ببینند چه مى شود، بعضیها تخطئه هم کردند. ؛ همان اوقات غوغاى سالهاى 56 و 57، به نظرم در همین دانشگاه تهران یا شاید در دانشگاه کنونى شریف بود که چند نفر از روشنفکران سخنران کردند - روشنفکرانى که الان از همه زمـیـن و زمـان طـلبـکارند، بعضیهایشان فراریند، بعضیشان هم که در ایران هستند از جناب عالى و بنده و این ملت و همه طلبکارند که چرا آنها را به بـازى نـمـى گـیـریـم ! - صریحا گفتند: مشت است و درفش . یعنى حرفى را که ما از پدران پیرمان مى شنیدیم و آنها را تخطئه مى کردیم ، تا ذهن پـدر پـیـر و مـادر پیر را برگردانیم که نه ، مشت و درفش نیست ، و بعلاوه مشت بر درفش مى تواند پیروز بشود، و اگر آن پیرمردان و پیرزنان قـبـول نـمـى کـردنـد ، رویـمـان را از آنـهـا را مـى گـردانـدیـم و در دوران مبارزه ، بى اعتنا کار خودمان را ادامه مى دادیم ، این حرف را جوانان مدعى ، روشنفکران حرفه اى و قلم به دستان پرگو و یاوه گو صریحا گفتند!
- مـرحـله سـوم : در ایـن مـرحله ، اهمیت و حرمت حرکت سیاسى دانشجویى در آن بود که خود را از بند ناف روشنفکرى گسست و از همراهى با مردم احساس شرم و آزرم نکرد و پا به پاى مردم پیش آمد و براى خود، افتخارى بس عظیم در تاریخ سیاسى ایران کسب کرد.
رهبر معظم انقلاب ، این حضور تاریخى را ارج نهاده و فرموده اند:
راه دومـى کـه دانـشـجـو مـى توانست انتخاب بکند، این بود که تا دید این روند یک جهت و یک خیز برداشت ، نگذارید عقب بماند و فورى خودش را جلو برساند، هر کس مى خواهد شعار را بدهد، هر کس مى خواهد حرف درست را بزند، وقتى درست است ، وقتى همان نهایتى است که من براى او داشتم خودم را مـى کـشـتـم و تـلاش مـى کـردم و شـعـار مى دادم ، حالا این به وسیله مردم دارد انجام مى گیرد، به وسیله عوام دارد انجام مى گیرد، به وسیله فلان روحـانـى اى کـه اصـلا نـمى شناختمش ، دارد انجام مى گیرد، حال آن چیزى که مى گفتیم بشود، دارد مى شود، پس جلو برویم . این راه دوم را انتخاب کـردنـد، درسـت بـر عـکـس یـهـود صـدر اسـلام ... که منتظر بعثت یک پیامبر بودند و آمده بودند؛ مدینه ساکن شده بودند، براى اینکه مى دانستند این پـیـامـبـر از مـدیـنـه ظـهـور خـواهـد کـرد و مـى گـفـتـنـد ایـن امـیـن و ایـن بـیـسـوادان کـه در مـدیـنـه زنـدگـى مـى کـنـند - بت پرستان و کفار - اینها که قـابل نیستند پیامبر در میانشان ظاهر شود، پیامبر اکرم هم بیاید، متعلق به ماست ، مریدانشان هم ماییم . وقتى پیامبر آمد،... چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از میان آنها نبود، به او کفر ورزیدند! این ، آن شق اول بود. خوشبختانه دانشجویان آن شق را انتخاب نکردند. دانشجو به میدان آمد. هنگامى که دید مردم محله اش حرکت کرده اند، دارند با علم و کتل و شعار مرگ بر فلان و درود بر فلان به طرف مسجد مى روند، او هم قاطى مردم شد و رفت ، نگفت من دانشجویم . این ، یک تجربه تاریخى و یک موضعگیر دقیق تاریخى بود.
شرح واقعه 16 آذر 1332
بـعـد از کـودتـاى 28 مـرداد، رژیـم وابسته که توانسته بود با کمک اربابان و دلارهاى آمریکایى بر اریکه قدرت باز گردد، در صدد بر آمد تا پایه هاى حکومت خود را تثبیت کند، اما غافل از اینکه مقاومت مردم بطور کامل از بین نرفته و ایران در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهد داد. "آیـزنهاور" رئیس جمهورى آمریکا طى نطقى در کنگره آمریکا، کودتاى 28 مرداد را چنین توصیف کرده بود پیروزى سیاسى امید بخشى نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع  و قواى خونخوار استبداد یعنى قواى آزادى  و بر اساس همین معنا دولت مصدق را به که از قضا بسیار به آمـریـکـا دل بـسـتـه بـود - بـه مـسـلخ اسـتـبـداد سـتـمـشـاهـى کـشـانـیـد. نـیـکـسـون مـعـاون رئیـس جـمـهـورى آمـریـکـا؛ سـال 1332، راهـى ایـران گردید. در حقیقت او مى آمد تا نتیجه سرمایه گذارى بیست و یک میلیون دلارى را که سازمان جاسوسى آمریکا سیا در راه کودتا و سرنگونى دولت مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده کند.
ملت در حالت افسردگى و از نفاق و تفرقه اى که استبداد توانسته بود در میان او ایجاد کند، ناراحت بود.
رهـبـرى نـهـضـت مـقاومت ، قصد رساندن صداى اعراض مردم را به گوش ‍ جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را که مى خواست با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورد، خنثى کند. اجراى این برنامه به عهده کمیته هماهنگى دانشگاه واگذار شده بود.
تـظـاهـرات دانـشـجـویـان دانشگاه تهران ، به عنوان اعتراض به ورود دنیس ‍ رایت ، کاردار جدید سفارت انگلیس در ایران از روز 14 آذر 1332، آغاز گـردیـد. دانـشجویان دانشکده هاى حقوق و علوم سیاسى ، علوم ، دندانپزشکى ، فنى ، پزشکى و داروسازى در دانشکده هاى خود، تظاهرات پرشورى عـلیـه رژیـم کودتا برپا کردند. رژیم که بخوبى از خشم ملت و خصوصا دانشجویان نسبت به خود و اربابان آمریکاییش آگاه بود، با تمام قوا متوجه دانشگاه شد.
روز 15 آذر تـظـاهـرات بـه خارج از دانشگاه کشیده شد و ماموران انتظامى ، در زد و خورد با دانشجویان ، شمارى را مجروح و گروهى را دستگیرى و زندانى کردند.
صـبـح روز 16 آذر 1332، گـارد تـا دنـدان مـسـلح رژیم براى اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند. در یکى از کـلاسـهـاى درس دانـشـکـده فـنـى ، چـنـد تن از دانشجویان در اعارض به حضور ماءموران گارد در صحن دانشگاه ، آنها را به مسخره مى گیرند و همین بـهـانـه ، کـافـى بـود تـا وارد کـلاس درس شـونـد و با ایجاد جو رعب و وحشت ، محیط را براى بهره بردارى و گرفتن زهر چشم از دانشجویان آماده سازند. ماموران گارد با حمله به دانشجویان بى پناه ، سه تن از آنان را به شهادت مى رسانند.
بـدیـن گونه خود پاک سه جوان این مرز و بوم نثار قدوم نامیمون معاون رئیس ‍ جمهور آمریکا مى گردد. فرداى آن روز در جو خفقان و وحشت ، نیکسون به دانشگاه تهران مى آید و از دست قاتلان دکتراى حقوق  دریافت مى کند. حـادثـه 16 آذر 1332، بـعـنـوان یـک روز مـقـاومت تاریخى در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس ، همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک ، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههاى سراسر ایران ، مراسم و تظاهراتى به یاد شهیدان آن روز برپا مى کردند. شهید چمران در رابطه با حادثه 16 آذر مى گوید:
«وقـایـع آن روز چـنـان در نـظـرم مـجـسـم اسـت کـه گـویـى هـمـه را بـه چـشـم مـى بـیـنـم . صـداى رگـبـار مـسـلسل در گوشم طنین مى اندازد، سکوت موحش ‍ بعد از رگبار بدنم را مى لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سکوت دردناک مى شـنـوم . دانـشـکده فنى خون آلود را در آن روز و روزهاى بعد به راءى العین مى بینم ... نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران مى آمد تا نتیجه بیست و یک میلیون دلار خرج کودتا را ببیند.»