رضاخان به ارتش گفت: با ورود متفقین اسلحه را به زمین بگذارید
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، برای بررسی آئین حکومتداری رضاخان پای صحبتهای مسعود رضایی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در مورد چگونگی روی کار آمدن رضاخان، لغو قرارداد دارسی توسط رضاخان، دلیل رضاخان برای راهاندازی راهآهن شمال به جنوب، غارت آثار باستانی ایران توسط غربیها در دوره رضاخان، توان نظامی ارتش رضاشاه و ...نشستیم.
رضایی در ابتدای گفتوگو در مورد دلیل روی کار آمدن رضاخان در ایران گفت: با توجه به اینکه در شوروی و روسیه انقلاب سوسیالیستی به وقوع پیوسته بود، روسها از ایران بیرون رفتند. انگلیس بعد از حدود بیش از یک قرن رقابت با روسها بهعنوان یک نیروی یکهتاز در ایران، محسوب میشد و تلاش داشت که منافع خود را در ایران حفظ کند و از پیشروی روسها به سمت خلیجفارس و هندوستان جلوگیری کند. در این زمان انگلیسیها ابتدا سعی میکنند که قرارداد 1919 را به ایران تحمیل کنند که این قرارداد هم ایران را به صورت تحتالحمایه انگلیس در میآورد.
وی در مورد لغو قرارداد دارسی توسط رضاخان نیز اظهار داشت: بزرگترین سرمایه ما در آن زمان، نفت بود. در سال 1280 شمسی، قراردادی میان ایران و شرکتی انگلیسی تحتعنوان قرارداد دارسی بسته شده بود که رضاخان در دوره سلطنت خود قرارداد مذکور را با یک وجهه انقلابی و حقطلبانه لغو عنوان میکند اما با توجه به قرارداد بعدی که انگلیسیها در سال 1312 شمسی میبندند، معلوم میشود که این کار، یعنی لغو قرارداد دارسی برای تامین بیشتر منافع انگلیسیها صورت گرفته بود.
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران خاطر نشان کرد: قرارداد نفتی 1312 به مراتب از قرارداد دارسی بدتر بود و دوران سلطه انگلیس بر نفت ایران را به مدت 30 سال بیشتر از آنچه در قرارداد دارسی پیشبینی شده بود، تمدید کرد؛ ضمن اینکه در قرارداد دارسی قرار بر این بود که کل مایملک شرکت نفت ایران و انگلیس بعد از پایان قرارداد به ایران تعلق بگیرد ولی در قراردادی که رضاخان منعقد میکند، این شرط و این ماده از آن حذف میشود و ضرر بسیار بزرگی متوجه مردم ایران میشود. یعنی علاوه بر اینکه انگلیسیها 30 سال بیشتر بر نفت ایران مسلط میشوند، مایملک شرکت هم از دست مردم ایران خارج میشود.
رضایی در مورد راهآهن شمال به جنوب نیز تصریح کرد: اگرچه رضاخان با ساختن راهآهن، به ظاهر یک کار صنعتی و عمرانی انجام داد، اما این مسیر، منطبق بر منافع اقتصادی مردم ایران نبود. اگر بنا بود که این راهآهن به نفع اقتصاد ملی ما کار کند میبایست مسیر آن غربی-شرقی میشد ولی رضاخان مسیر جنوب به شمال را انتخاب کرد و این مسیری بود که از قدیمالایام مورد تمایل و اصرار انگلیسیها قرار داشت؛ کما اینکه در قرارداد رویتر که در زمان قاجار بسته شده بود - و البته با مقاومت روحانیون بلندپایه، مردم و آزادیخواهان و استقلالطلبان ملغی شد - انگلیسیها مسیر احداث راهآهن را شمالی-جنوبی قرار داده بودند.
وی افزود: بنابراین راهآهن احداثشده عمدتا به کار انگلیسیها میآید تا در صورت لزوم به هر دلیلی که لازم باشد، بتوانند خود را به سرعت از جنوب کشور ما و از خلیجفارس - که حوزه استقرار سنتی آنها بود - به شمال کشور برسانند. دکتر مصدق هم در مجلس چهاردهم این مساله را مطرح میکند و در کتاب خود تحتعنوان "خاطرات و تالمات" نیز بر این نکته تاکید کرده که راهآهن کشیدهشده، فقط به منافع انگلیس خدمت میکرد نه به منافع اقتصادی کشور ما.
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در مورد باستانشناسی غربیها در دوره رضاخان نیز اظهار داشت: بحث باستانشناسی در ایران توسط غربیها، از دوران قبل از رضاخان کمابیش وجود داشت اما در زمان او شدت گرفت. البته این ماجرا منحصر به ایران هم نبود؛ غربیها در حدود اوایل قرن نوزدهم به مسئله باستان شناسی در شرق توجه زیادی نشان دادند و هیئتهای باستانشناسی آنها راهی مصر، عراق، خاورمیانه و همچنین شبهجزیره هندوستان شد.
رضایی خاطر نشان کرد: طبق قراردادهایی که بسته میشد به صورت رسمی توافق صورت میگرفت که هر چه در اثر کند و کاو به دست آمد، 50 درصد آن متعلق به این هیئتهای باستانشناسی غربی است ولی عدمنظارت جدی در این قضیه باعث میشد که آنها هرچه دلشان میخواست ببرند.
وی افزود:یکی از موارد مهمی که باید از آن یاد کرد، انتقال چیزی حدود 30 هزار لوح گلی ایلامی است. فکر میکنم این الواح را در اواسط دهه 30 توسط بنگاه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به صورت امانت از ایران خارج کردند ولی هنوز این امانت پس داده نشده است.
مشروح گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با مسعود رضایی به شرح زیر است:
تسنیم: آقای رضایی با اجازه شما گفتوگو را با سؤالی در مورد چگونگی به قدرت رسیدن رضاخان در ایران ادامه دهیم. چه اتفاقاتی در شرایط کشور رخ داد تا رضاخان مسند قدرت را در ایران به دست گرفت؟
رضایی: در مورد روی کار آمدن رضاخان باید عرض کنم که در آن زمان، با توجه به اینکه در شوروی و روسیه انقلاب سوسیالیستی به وقوع پیوسته بود، روسها از ایران بیرون رفتند. انگلیس بعد از حدود بیش از یک قرن رقابت با روسها بهعنوان یک نیروی یکهتاز در ایران، محسوب میشد و تلاش داشت که منافع خود را در ایران حفظ کند و از پیشروی روسها به سمت خلیجفارس و هندوستان جلوگیری کند. در این زمان انگلیسیها ابتدا سعی میکنند که قرارداد 1919 را به ایران تحمیل کنند که این قرارداد هم ایران را به صورت تحتالحمایه انگلیس در میآورد.
البته با مقاومت شهید مدرس و تعدادی دیگر از آزادیخواهان و استقلالطلبان به نتیجه نرسیدند. بنابراین راه دیگری را در پیش گرفتند و آن روی کار آوردن یک فرد دیکتاتور و وابسته به خودشان در ایران بود که این کار را از طریق کودتای 1299 انجام دادند. به این ترتیب، رضاخان زمام امور را به دست میگیرد و در طول دوران حکومتش بهعنوان حافظ منافع انگلیس عمل میکند.
*** لغو قرارداد دارسی توسط رضاخان برای تأمین منافع انگلیسیها بود
تسنیم: برخی رضاخان را عامل پیشرفت کشور معرفی میکنند. این نظر را قبول دارید؟
- رضایی: ما باید بدانیم یکی از بزرگترین عوامل پیشرفت در کشور ما این بود که سرمایه ملی ایران در اختیار خود مردم ایران در خدمت پیشرفت صنعتی و کشاورزی ایران قرار بگیرد. بزرگترین سرمایه ما در آن زمان، نفت بود. در سال 1280 شمسی، قراردادی میان ایران و شرکتی انگلیسی تحتعنوان قرارداد دارسی بسته شده بود که رضاخان در دوره سلطنت خود قرارداد مذکور را با یک وجهه انقلابی و حقطلبانه لغو عنوان میکند اما با توجه به قرارداد بعدی که انگلیسیها در سال 1312 شمسی میبندند، معلوم میشود که این کار، یعنی لغو قرارداد دارسی برای تامین بیشتر منافع انگلیسیها صورت گرفته بود.
قرارداد نفتی 1312 به مراتب از قرارداد دارسی بدتر بود و دوران سلطه انگلیس بر نفت ایران را به مدت 30 سال بیشتر از آنچه در قرارداد دارسی پیشبینی شده بود، تمدید کرد؛ ضمن اینکه در قرارداد دارسی قرار بر این بود که کل مایملک شرکت نفت ایران و انگلیس بعد از پایان قرارداد به ایران تعلق بگیرد ولی در قراردادی که رضاخان منعقد میکند، این شرط و این ماده از آن حذف میشود و ضرر بسیار بزرگی متوجه مردم ایران میشود. یعنی علاوه بر اینکه انگلیسیها 30 سال بیشتر بر نفت ایران مسلط میشوند، مایملک شرکت هم از دست مردم ایران خارج میشود.
اینها در واقع نشانههایی است که نشان میدهد اگر رضاخان قصد داشت در جهت منافع مردم ایران و توسعه کشور ایران قدم بردارد، بایستی اقدامی را انجام میداد که هم نفت ما زودتر در اختیار خودمان قرار میگرفت و از منافع آن بهرهمند میشدیم و هم املاک شرکت در اختیار ما قرار میگرفت.
از جمله کارهایی که رضاخان انجام داد و همه هم بر سر این مساله متفقالقول هستند، مصادره زمینهای کشاورزی مرغوب بود که در آن زمان با استفاده از فشارهای نظامی به مردم و صاحبان املاک مرغوب، این املاک را به اسم شخص خودش میکرد.
در آن زمان حدود 70 تا 80 درصد از تولید ناخالص داخلی ما در حوزه کشاورزی بود و رضاخان غالب زمینهای کشاورزی را تحت مالکیت خود درآورد، به زور از صاحبان آن گرفت و دفاتری را تحتعنوان "دفاتر سرپرستی املاک سلطنتی" ایجاد کرد که نظامیان مورد اعتماد خودش را در این دفاتر به کار میگرفت و نظامیان هم ظلم بسیاری به مردم میکردند. این هم در واقع ضربهای به کشاورزی ایران بود که عمدتا تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد.
تسنیم: یکی دیگر از مسائلی که علاوه بر بحث کشاورزی مطرح میشود، اقدامات رضاخان برای ساخت راهآهن است. ساختن راهآهن را در دوره رضاخان با چه هدفی صورت میگیرد و آیا این راهآهن توانسته بود جنبههای اقتصادی کشور را گسترش دهد؟
- رضایی: در مورد راهآهن هم اگرچه رضاخان به ظاهر یک کار صنعتی و عمرانی انجام داد، اما این مسیر، منطبق بر منافع اقتصادی مردم ایران نبود. اگر بنا بود که این راهآهن به نفع اقتصاد ملی ما کار کند میبایست مسیر آن غربی-شرقی میشد ولی رضاخان مسیر جنوب به شمال را انتخاب کرد و این مسیری بود که از قدیمالایام مورد تمایل و اصرار انگلیسیها قرار داشت؛ کما اینکه در قرارداد رویتر که در زمان قاجار بسته شده بود - و البته با مقاومت روحانیون بلندپایه، مردم و آزادیخواهان و استقلالطلبان ملغی شد - انگلیسیها مسیر احداث راهآهن را شمالی-جنوبی قرار داده بودند.
*** توجیه جلال متینی از راه آهن شمال به جنوب: سوت قطار حاکمیت رضاشاه را به مردم نشان دهد!
بنابراین راهآهن احداثشده عمدتا به کار انگلیسیها میآید تا در صورت لزوم به هر دلیلی که لازم باشد، بتوانند خود را به سرعت از جنوب کشور ما و از خلیجفارس - که حوزه استقرار سنتی آنها بود - به شمال کشور برسانند. دکتر مصدق هم در مجلس چهاردهم این مساله را مطرح میکند و در کتاب خود تحتعنوان "خاطرات و تالمات" نیز بر این نکته تاکید کرده که راهآهن کشیدهشده، فقط به منافع انگلیس خدمت میکرد نه به منافع اقتصادی کشور ما.
این را هم اضافه کنم که در حال حاضر حتی کسانی که در حمایت از رضاخان کتاب نوشتند، نتوانستند این را اثبات کنند که مسیر شمال به جنوب مسیری بوده که به نفع اقتصاد بوده. مثلا آقای دکتر جلال متینی در کتاب خود تحتعنوان "کارنامه سیاسی دکتر مصدق" اینطور مطرح میکند که رضاخان با کشیدن راهآهن قصد داشت حاکمیت خود را در مناطقی که پیش از این مناطقی محسوب میشدند که حالت نیروی گریز از مرکز داشتند محکم کند؛ مثل مناطق بختیاری و لرستان و خوزستان. راهآهن را در آنجا کشید که با سوت قطار، اهالی آن مناطق هر روز و شام مطلع شوند که حاکمیت رضاخان بر این مملکت حاکم است.
حتی دکتر متینی هم اینطور نمیتواند این را اثبات کند که این راهآهن منفعت اقتصادی برای ما داشت؛ اگرچه ایشان چون بسیار در دفاع از خاندان پهلوی مینویسد، این را در جهت منافع انگلیسیها مطرح نمیکند ولی در عین حال از نظر ایشان این همه هزینه صرف میشود که مردم استانهای لرستان، چهارمحال بختیاری و خوزستان مطلع باشند که فردی بهنام رضاخان بر این مملکت حاکم است.
*** رضاخان با ورود متفقین به ایران دستور میدهد همه سلاح خود را به زمین بگذارند
تسنیم: آقای رضایی ارتش رضاخان چگونه بود؟ برخی از مورخین مینویسند که رضاخان مبالغ بسیار زیادی را برای تعلیم ارتش خرج میکرد. با این حال توان نظامی ارتش چقدر بود؟
- رضایی: در مورد ارتش رضاخان نیز آنطور که نوشته و گفته شده، از سال 1300 رضاخان در واقع مرد قدرتمند ایران محسوب میشود. بعد از کودتای 1299 تا 1320 به مدت بیست سال برای این ارتش بخش عمدهای از بودجه مملکت اختصاص داده میشود تحت این عنوان که ما میخواهیم ارتش نوین ایران را بسازیم. ولی این ارتش در سال 1320 بعد از حمله قوای متفقین کوچکترین واکنشی از خود نشان نمیدهد و اصلا نمیتواند نشان دهد. ارتش به هیچ وجه دارای چنین قدرتی نیست و بدتر از آن این است که در همان روز اول ورود متفقین، خود رضاشاه دستور ترک مقاومتی را میدهد و به ارتش امر میکند که همه سلاح خود را زمین بگذارند.
اگر این را با رزمندگان ابتدای جنگ تحمیلی مقایسه کنید که با کمترین امکانات اما با انگیزهای بالا مقابل ارتش مجهز عراق مقاومت کردند، به این نتیجه میرسید که آنچه تحتعنوان ارتش توسط رضاخان ایجاد میشود و بر روی آن تبلیغ زیادی هم میشود، هیچ کارایی در دفاع از سرزمین ایران نداشت. البته یک کارایی داشت و آن هم سرکوب داخلی بود؛ یعنی ارتش عملا به ابزار رضاخان برای سرکوب تمامی مخالفین داخلی تبدیل شده بود.
اینها عمده کارهایی است که به رضاخان نسبت داده میشود. البته در بعضی زمینهها شاهد تحولاتی هستیم. مثلا در دستگاه اداری کشور تحولاتی به وجود میآید یا مثلا در حوزه مسائل صنعتی کشور چند کارخانه در همین حد در کشور به کار گرفته میشد. البته بخش قابلتوجهی از کارخانهها - که عمدتا در صنعت نساجی و نخریسی بودند - متعلق به شخص رضاخان بود؛ از جمله بزرگترین کارخانه نخریسی ایران در بهشهر.
بنابراین ما چندان شاهد توسعه صنعتی در کشور نیستیم. تحولات کوچکی هم که به وجود میآید، عمدتا تحتتاثیر تحولاتی است که در کل دنیا شکل میگرفت و بهوجود میآمد. یعنی اگر فرضا تعدادی کارخانه وارد ایران میشوند، در کل دنیا کارخانههای زیادی ساخته شده که قطرهای در آن هم در دوره رضاخان به ایران میآید. اگر فرضا رضاخان قرارداد دارسی را لغو میکرد و قراردادی با انگلیسها میبست که حافظ منافع مردم ایران بود و پول آن را هم صرف توسعه صنعتی کشور میکرد، ما واقعا میتوانستیم در آن دوران شاهد تحولی بزرگ باشیم. ولی قرارداد درستی با انگلیسیها بسته نمیشود بلکه قرارداد بدتری بسته میشود و صنعت مهمی هم وارد کشور نمی شود. بنابراین آن بزرگنمایی که در حوزه توسعه صنعتی صورت می گیرد، واقعا به آن نحوی نیست که در واقعیات وجود دارد.
تسنیم: بحث دیگری که خودتان هم به آن اشاره داشتید، در رابطه با سرکوب عشایر توسط رضاخان بود. برخی از مورخین میگویند این عشایر به نوعی هم قوه دفاعی به حساب می آمدند و هم نیروی کشاورزی و دامداری داشتند که می توانستند به اقتصاد ایران کمک کند. برخورد رضاخان با عشایر به چه صورت بود؟
رضایی: در آن دوران عشایر در کشور ما بهعنوان نیروهایی محسوب میشدند که 100درصد تابع دولت مرکزی نبودند و گاه به گاه در مقابل ظلم و ستمهایی که دولت مرکزی انجام میداد یا در مقابل حکام محلی مقاومت میکردند و بعضا هم شورش میکردند. آنها در مقابل قوای خارجی و بیگانگان نیز مقاومت میکردند. کاری که رضاخان انجام داد این بود که دستور داد از کوچ عشایر جلوگیری شود و میگفت که عشایر باید در یک محل باقی بمانند.
این خود در وهله اول نشاندهنده عدمآگاهی رضاخان از نحوه زندگی عشایر بود که اساسا وابسته به دام و چراگاه بودند و اگر نمیتوانستند در موعد مقرر این کوچ را انجام دهند، با توجه به اینکه امکانات فراهم آوردن غذای دام در آن زمان در یک محل وجود نداشت، دامها به سرعت از بین میرفتند و نابود میشدند؛ کما اینکه لطمات زیادی از این سیاست رضاخان که تحتعنوان تخت قاپو کردن از آن یاد میشد به عشایر رسید.
بنابراین وی برای اینکه بتواند عشایر را کنترل کند و تحتسیطره خودش بگیرد و آنها را تحتنظارت قوای محلی قرار دهد، حکم میکرد که اینها کوچ نکنند. با کوچ نکردن، امکان نظارت بر آنها توسط قوای نظامی رضاخان خیلی بیشتر میشد اما از سوی دیگر مسئله این بود که حیات دام عشایر که یک ثروت ملی هم به شمار میرفت، وابسته به کوچ بود. بنابراین ما به لحاظ اقتصادی لطمهای جدی خوردیم. از یکسو رضاخان عشایر را سرکوب میکرد و آنها را تحتکنترل خود قرار میداد و از سوی دیگر لطمهای جدی به منابع گوشت و دام کشور میخورد که طبیعتا وقتی ما به این لحاظ دچار لطمه میشدیم، کل مملکت تحتالشعاع این مسئله قرار میگرفت.
تسنیم: اگر این کار صورت می گرفت نیاز ما به آمریکا و انگلیس بیشتر نمی شد که ما بخواهیم برای تهیه دام و چیزهای دیگر به آنها نیازمند باشیم؟
رضایی: بله؛ مسلما.
تسنیم: هدف رضاخان به نظر شما این نبود که دیگر ما به طور کامل به غرب وابسته شویم؟
رضایی: من نمیتوانم قاطعانه بگویم که او سیاست تخت قاپو کردن را به دلیل لطمه زدن به منابع گوشتی و لبنیات کشور انجام داد. چنین چیزی را نمیتوان با صراحت گفت؛ اما این ماجرا به دلیل سیاستهای ناآگاهانه و استبدادی رضاخان اتفاق افتاد. یعنی هدف او در وهله اول این بود که عشایر را تحتکنترل شدید و جدی خود قرار داده و اجازه تحرک را از آنها بگیرد تا به شدت تحتنظارت باشند. به تبع این سیاست، خود به خود لطمه جدی به منابع دامی کشور وارد میشد که تامینکننده گوشت، لبنیات، پوست، پشم و... برای اقتصاد کشور بود.
برای مثال در آن زمان قالیبافی یکی از منابع درآمدی بسیار پر رونق در ایران بود. اگر بنا بود که نخ و پشم آن از داخل تامین شود، میبایست ما دارای دام بودیم و دامداری ما رونق مطلوب داشت. ولی وقتی این چنین نبود قاعدتا باید این نخ و مواد اولیه برای قالیبافی از خارج میآمد. میخواهم عرض کنم که شاید حتی سواد و عمق نگاه رضاخان به اینجا نمیرسید که اگر من این کار را انجام دهم، چه لطمهای به کشاورزی وارد میشود؛ اما این لطمه خود به خود وارد آمد و صنعت دامداری کشور که در اختیار عشایر بود، دچار صدمه جدی شد.
***باستانشناسی غربیها در دوران رضاخان شدت گرفت
تسنیم: بحث دیگر در رابطه با موزه های ایران و آثار باستانی ما بوده، گزارشهایی که اسناد تاریخی حتی در اسناد وزارت خارجه آمریکا موجود است، نشان میدهد که آمریکاییها و انگلیسیها به میراث فرهنگی کشور هجوم میآوردند و اشیای قیمتی و قدیمی کشورمان را به غارت میبردند و هیچ هزینهای نیز در قبال آن پرداخت نمیکردند. این موارد در زمان رضاخان اتفاق افتاده بود؟ ابعاد دیگر غارت آثار باستانی ایران به چه صورت بود؟
رضایی: بحث باستانشناسی در ایران توسط غربیها، از دوران قبل از رضاخان کمابیش وجود داشت اما در زمان او شدت گرفت. البته این ماجرا منحصر به ایران هم نبود؛ غربیها در حدود اوایل قرن نوزدهم به مسئله باستان شناسی در شرق توجه زیادی نشان دادند و هیئتهای باستانشناسی آنها راهی مصر، عراق، خاورمیانه و همچنین شبهجزیره هندوستان شد.
میخواهم عرض کنم که علایق غربیها از مدتها قبل وجود داشت و کند و کاوهای آنها در مناطق مختلف خاورمیانه بود و راه و رسمشان چپاول منابع باستانی کشورهای شرقی بود. اگر شما به موزههای مختلف اروپا بروید، آثار شرقی را میبینید که به غارت رفته و در آنجا زینتبخش موزههای غربی شده است. اما عمدهترین کند و کاوها در مورد ایران از حدود سال 1310 شروع شد که باستانشناسان غربی و عمدتا یهودی به ایران آمدند و کار خود را شروع کردند. طبیعتا رویه آنها این بود که آثار باستانی را با خود میبردند.
البته طبق قراردادهایی که بسته میشد به صورت رسمی توافق صورت میگرفت که هر چه در اثر کند و کاو به دست آمد، 50 درصد آن متعلق به این هیئتهای باستانشناسی غربی است ولی عدمنظارت جدی در این قضیه باعث میشد که آنها هرچه دلشان میخواست ببرند. البته شاید تهماندهای برای ایران میگذاشتند. باید این مسئله را با قرارداد نفتی دارسی و 1312 مقایسه کنند.
طبق قراردادهایی که بسته میشد به صورت رسمی توافق صورت میگرفت که هر چه در اثر کند و کاو به دست آمد، 50 درصد آن متعلق به این هیئتهای باستانشناسی غربی است ولی عدمنظارت جدی در این قضیه باعث میشد که آنها هرچه دلشان میخواست ببرند
براساس این قراردادها، مقرر شده بود که 20 درصد از منافع خالص به دستآمده متعلق به ایران باشد، ولی مشکل اینجا بود که ما اساسا نظارتی بر آن نداشتیم و نمیدانستیم این شرکت چه مقدار سود کرده که 20 درصد آن متعلق به ما میشود. شاهد این ماجرا خاطرات آقای ابتهاج است که در آن مینویسد: «من در سال 1326 به لندن رفته بودم و در آنجا رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس را دیدم و گفتم شما اجازه دهید که ما یک ناظر داشته باشیم تا دفاتر شرکت را بررسی کنند. او به من پاسخ داد که مگر اینکه شما از روی جنازه من رد شوید تا بتوانید دفاتر شرکت را ببینید.»
ما بر روی قراردادهای نفتی نظارتی نداشتیم تا ببینیم چه مقدار سود به دست میآوردند که 20 درصد آن به ما میرسد. حتی اگر انگلیسیها گفته بودند که 50 یا 60 درصد سود به شما میرسد، باز هم فرقی نمیکرد؛ چون حساب و کتاب دست خودشان بود. میدانستند چقدر سود میبرند و مقدار اندکی را هم تحتعنوان 20 یا 30 یا 50 درصد سود به ما میدادند.
یکی از موارد مهمی که باید از آن یاد کرد، انتقال چیزی حدود 30 هزار لوح گلی ایلامی است. فکر میکنم این الواح را در اواسط دهه 30 توسط بنگاه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به صورت امانت از ایران خارج کردند ولی هنوز این امانت پس داده نشده است
در مورد قراردادهای باستانشناسی هم به همین ترتیب بود. دولت حاکم بر ایران هم با اینها و به عبارت بهتر در اختیار خودشان بود. رضاخان اطرافیانی هم داشت که گرایشهای جدی به انگلیس و غرب داشتند. بنابراین در کندوکاوهایی که انجام میدادند، هرچه را که میخواستند از ایران میبردند. حتی برخی آثار باستانی به خصوص آثار باستان ایلامی را هم تخریب میکردند؛ چراکه هدف تاریخنگاری غربیها درباره ایران این بود که تاریخ ایران و شکوفایی ما را به دوره هخامنشی منحصر کنند و آن را مبدا تاریخ ایران قرار دهند.
بنابراین تاریخ باستانی قبل از ایلامیها را - که از شکوه و عظمت خاصی برخوردار بود - تخریب میکردند تا چیزی از آن باقی نماند. آنها در واقع هم باستانشناسی انجام میدادند، هم اشیای باستانی را میبردند و هم برای ما تاریخنگاری میکردند و هر آنچه را دلشان میخواست برای ما میگذاشتند. یکی از موارد مهمی که باید از آن یاد کرد، انتقال چیزی حدود 30 هزار لوح گلی ایلامی است. فکر میکنم این الواح را در اواسط دهه 30 توسط بنگاه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به صورت امانت از ایران خارج کردند ولی هنوز این امانت پس داده نشده است. البته به مرور تعداد بسیار اندکی از آنها را پس دادهاند ولی الواح گلی را همچنان نگهداشتهاند. این را میتوان یکی از اقدامات مخرب آنها در دوره رضاخان دانست.
تسنیم
نظرات