حزب توده و کودتای 28 مرداد
تاریخ کشور ایران مابین سالهای1328-1330 آبستن بسیاری از حوادث و ناگفته هاست که پرداختن به آن واجد هزینه زمان و کنکاش و مطالعه بسیار زیاد است. آنچه که در مدت این دو سال بیش از پیش در تاریخ معاصر ایران نقش داشت و مسبب بسیاری از تغییرات در سطح کلان این کشور شد، واقعه تلخ کودتای 28 مرداد است که هیچگاه از حافظه ایران و ایرانی زدوده نخواهد شد. اما نقش ننگین بار حزب توده به عنوان متشکل ترین و بزرگترین حزب رسمی آن زمان در وقوع این کودتا، نقشی غیرقابل کتمان است که تا ابد مهر خفت آن بر پیشانی این حزب نگاشته شد. در ذیل با بهانه نزدیک شدن به سالگرد چنین روزی به بررسی نقش حزب توده در شکل گیری این کودتا خواهم پرداخت.
حزب توده؛ از نهضت ملی تا کودتای 28 مرداد:
حزب توده از ابتدا و آغاز حرکت مردم برای ملی کردن صنعت نفت، علیه آن موضع گرفت. روزنامه حزب توده، شعار "ملی" و "ملی کردن" را محکوم کردند. روزنامه «بسوی آینده» در مهر 1329 نوشت « ... ملی، سرپوشی است که قبایح و رذایل را مخفی می کند. ملی، هر جرم و جنایتی را جایز می شمارد. ملی، آخرین تیر ترکش استعمار است .... ».
همین روزنامه، جبهه ملی و رهبر آن مصدق را به باد دشنام گرفت و در آذر ماه همان سال نوشت « ... مردم به خوبی می دانند، این "جبهه ملی" چه معجونی است... مردم هیچوقت فراموش نمی کنند که پیشوای این جبهه[دکتر مصدق] پیرمرد مکاری که نیم قرن به اغفال و فریب خلق مشغول است، در عمر خود چه شعبده های رنگارنگی به قالب زده است... ».
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران، در حالی که مبارزه با امپریالیسم انگلستان با شدت تمام ادامه داشت، حزب توده می کوشید، دکتر مصدق را عامل امپریالیسم آمریکا معرفی کند!!! روزنامه مردم ارگان آن حزب در تیر ماه 1330 نوشت:
« ... کاملا آشکار است که وقتی انگلیسی ها، رزم آرا، این عامل صدیق خود را به عنوان سنگ برزگ در ترازو گذاشتند، آمریکایی ها نیز با سوء استفاده از افکار و احساسات ملت ایران، بزرگترین سنگ خود، یعنی ملی کدن صنعت نفت را بدست اقلیت، در کفه دیگر ترازو قرار دادند».
در جریان خلع ید از شرکت نفت و هنگامی که انگلستان ایران را مورد تهدید نظامی قرار داده، و ناوهای جنگی خود را به آبهای ایران فرستاده بود، مطبوعات حزب توده، مصدق را خیانتکاری که در صدد سازش با انگلستان است، توصیف کردند. روزنامه بسوی آینده سرمقاله 19 مرداد1330 خود، زیر عنوان: " دلالی نفت را بازی می کند"، نوشت:
« ... اکنون برای همه مردم مراقب ئ با هوش ایران، کاملا واضح وآشکار است که دولت مصدق می خواهد مسئله نفت را، به سود امپریالیسم پایان دهد و با نام ظاهر فریب "ملی شدن" نفوذ استعماری را در منابع نفتی ایران، پابرجا نگاه دارد.مصدق نقش دلال نفت را بازی می کند [... ] دکتر مصدق علنا به ملت ما خیانت می ورزد ... »*
هنگامی رهبری حزب توده ایران، مصدق را به باد تهمت و افترا گرفته بود و می کوبید که انگلستان و عمال آن برای تضعیف و سقوط او می کوشیدند. حزب توده با ایجاد تظاهرات و آشوب، نا آرام کردن دانشگاه و مدارس، تعطیل کارخانجات و کشاندن کارگران و ناراضیان به خیابانها و درگیری با ماموران انتظامی، دولت را ضعیف و ناتوان معرفی می کرد.
طی سالهای 1330-1332 در جریان درگیری و زد و خوردهای افراد حزب توده، با ماموران انتظامی ونیز گروههای مخالف، چون افراد حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقایی و افراد حزب پان ایرانیسم، دهها تن کشته یا زخمی شدند.
حزب توده در قیام 30 تیر 1331 نقش کوچکی داشت و تنها بخشی از توده حزبی، آن هم به ابتکار خود وارد صحنه شدند. در قطعنامه پلنوم چهارم حزب، پیرامون خطاهای رهبری، چنین آمده است:
« ... در اینجا سودمند است تشریح شود که در حادثه 30تیر1331 و روی کار آمدن قوام [ ... ] روش رهبری، علی رغم شکست این ماجراها، قابل انتقاد است زیرا در حادثه 30 تیر ما، دیرتر از بورژوازی ملی، تازه آن هم پس از آنکه بخشی از توده حزبی به ابتکار خود جنبید، وارد صحنه شدیم ... ».**
در تابستان 1332 حزب توده، با استفاده از آزادیهای دوران مصدق، بخصوص از لحاظ نظامی نیرومند شده بود. در آن زمان سازمان نظامی حزب، در ارتش و نیروهای انتظامی حدود600 تن افسر عضو داشت. شماری از فرماندهان یگانهای رزمی، در رده گروهان و گردان، حتی در گارد سلطنتی جاویدان،عضو سازمان نظامی بودند.
شبکه های حزب توده در ادارات، کارخانه ها، مدارس ودانشگاه، با استفاده از امکانات وسیع اطلاعاتی و تبلیغاتی حضور داشتند. روزنامه های مخفی و غیر مخفی حزب، با تیراژ قابل توجهی منتشر می شدند.
روزنامه "شجاعت" که بجای "بسوی آینده" اخبار و دستورالعمل های رهبری حزب را منعکس می کرد، در شماره های 22 و 23 مرداد در سرمقاله خود، با اعلام خبر قریب الوقوع کودتا، از مردم دعوت کرد " برای در هم شکستن آن توطئه خائنانه آماده شوند".
افراد حزب توده با چنین آمادگی ، برخلاف ماههای گذشته، حتی روزهای 25 و 26 و 27 مرداد 1332 که با یک اشاره به خیابانها می ریختند و با ماموران انتظامی زد و خورد می کردند، روز 28 مرداد تکان نخوردند. هزاران تن افراد مبارز و ایران دوست حزب، با نگرانی و بی خبری در انتظار دستور هیئت اجرائیه حزب ماندند و عصر آن روز شاهد سقوط دولت و پیروزی کودتاچیان شدند.
بدین سان رهبران حزب توده، به رغم صدور اعلامیه آماده باش برای مقابله با کودتا، فرصت تاریخی را، بطور عمده ای از دست دادند و یک قشر نیرومند انقلابی را در پوشش شبکه های مخفی، عاطل و خنثی نمودند تا آنها را به جلادهای رژیم کودتا بسپارند و خود به شوروی فرار کنند.
دنباله قطعنامه پلنوم وسیع کمیته مرکزی حزب توده، پیرامون سیاست غلط سازمان رهبری حزب در مقابله با کودتای 28 مرداد بدین شرح است:
« ... سیاست غلط ما در مورد بورژوازی ملی و دولت مصدق، که ناشی از چپ روی و "سکتاریسم" طولانی در حزب ما بود، بویژه، یک رشته اقدامات چپ روانه ما، در فاصله 28 مرداد، موجب رمیدگی بیشتر بورژوازی ملی شده بود.
رهبری حزب با آنکه از یک سال پیش، یعنی از زمان سر کار آمدن قوام، خطر کودتا را از محافل ارتجاعی و امپریالیستی حس می کرد، دست به تدارک برای مقابله با کودتا نزد ... ».*
کفاره خیانت
حزب توده ایران، در پیروزی کودتای 28 مرداد سهم بزرگی داشت و کفاره خیانت رهبران آن، برای کادرها و اعضای حزب به بهای سنگینی تمام شد. اگر ملت ایران در جنگ علیه استعمار، یک نبرد را باخت، حزب توده با از دست دادن اعتبار و قدرت باقیمانده، دیگر کمر راست نکرد.
رهبری حزب توده گمان می کرد کودتای 28 مرداد، تنها شکست نهضت ملی و مصدق خواهد بود و حزب و کادرهای مخفی آن می توانند مانند گذشته به تشکیلات خود سر و سامان دهند و به عنوان نیروی اپوزیسیون چپ فعالیت کنند. رهبری حزب توده در این دوره نیز مرتکب اشتباه شد و صدها تن از اعضای فعال خود را در سازمان جوانان و سازمان نظامی، دست بسته تسلیم دشمن کرد.
طی سالهای 1332 – 1333 صدها تن از کادرها، اعضا و هواخواهان حزب توده به زندان افتادند و شکنجه شدند. تیپ زرهی پادگان قصر به فرماندهی سرتیپ تیمور بختیار، که فرماندار نظامی تهران نیز بود، تبدیل به زندان و محل شکنجه شد. افسرانی چون همام فر، زیبایی، عمید سالاری، وزیری و ... در آزار واذیت و شکنجه دادن به محبوسین بیداد کردند. در همان دوران افرادی از حزب توده مانند وارطان، محمود کوچک شوشتری و زاخاریان، زیر شکنجه کشته شدند.**
در شهریور 1333 سازمان نظامی حزب توده لو رفت و حدود 500 تن از افسران عضو سازمان دستگیر شدند. تعداد 27 تن از این عده به حکم دادگاه های نظمی اعدام شدند بیش از 150 تن به زندان دائم محکوم گردیدند. چند تن از غیر نظامیان نیز، به جوخه های اعدام سپرده شدند.
ناگفته نماند که چند تن از رهبران حزب توده که در ایران مانده بودند مانند دکتر محمد بهرامی و دکتر مرتضی یزدی، با ابراز تنفر از عضویت در حزب و تواب شدن، از شاه درخواست عفو و بخشش کردند. صدها تن از فعالان و کادرهای حزبی نیز پس از مشاهده و تسلیم شدن رهبران، با ابراز تنفر از عضویت در حزب توده، از زندان آزاد شدند.
مردانی هم بودند که مرگ و زندان ابد را به تسلیم شدن ترجیح دادند. شماری نیز روح خود را به رژیم کودتا فروختند و به خدمت ساواک درآمدند و به مقامات بالا، حتی وزارت رسیدند.
*نشریه هیئت اجرائیه کمیته مرکزی حزب توده ایران؛ قطعنامه پلونوم وسیع کمیته مرکزی 1336.
**اسناد و دیدگاهها، حزب توده ایران از آغاز تا انقلاب 57، پلونوم پانزدهم،1360،ص 667.
سایت علمی دانشجویان ایران
نظرات