کاسبان هولوکاست
سینمای صهیونیستی هالیوود اولین بار یا آخرین بار نیست که فیلمی همچون «انکار» را تولید و پخش میکند. آثار بسیار زیادی چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم موضوع هولوکاست را به ویژه ظرف 25 سال اخیر مطرح کردهاند . ضریب القای مفاهیم صهیونیستی از پدیده هولوکاست در سایر آثار هنری آنقدر بالاست که افکار عمومی دنیا، اجازه تردید به خود در باب وقوع آن را نمیدهد و اندک سؤال و یا تردیدی در نطفه خفه میشود...
***
نقدی بر فیلم انکار(Denial (2016ساختۀ مایک جکسون
اشاره:
به دنبال افزایش تحقیقات علمی و تاریخی که به انکار هولوکاست منجر شد، سازمان ملل متحد با همراهی صهیونیستها، روز 27 ژانویه هر سال (مطابق با 8 بهمن) را به عنوان روز بین المللی یادبود هولوکاست نام نهاد. گفته میشود که 27 ژانویه، سالروز آزادی اردوگاه آشویتس- بیرکناو و در پایان جنگ جهانی دوم است. سازمان ملل، هر ساله مراسمها و برنامههای مختلفی به این بهانه برپا میکند تا منکران هولوکاست را تحت فشار قرار دهد.
به غیر از سازمان ملل متحد، کشورهای مختلف جهان نیز به جبر صهیونیستها یک روز را در تقویم خود، به یادبود هولوکاست اختصاص دادهاند و برنامههای مختلفی را در آن روز برپا میکنند:
ـ 27 نیسان (16 آوریل): کشورهای کانادا و رژیم صهیونیستی
ـ 16 ژانویه: فرانسه
ـ 27 ژانویه: اتحادیه اروپا، جمهوری چک، آلمان، یونان، ایتالیا، سوئد، انگلیس
ـ 10 مارس: بلغارستان
ـ 19 آوریل: لهستان
ـ 22 آوریل: صربستان
ـ 4 مه: هلند
ـ 5 مه: اطریش
ـ 8 مه: امریکا
ـ 9 اکتبر: رومانی
ظرف 25 سال اخیر هالیوود به منظور زنده نگاه داشتن افسانه هولوکاست، آثاری را تولید و پخش کرده است. در سال جاری نیز فیلم سینمایی «انکار» به اکران درآمده و متن حاضر به این موضوع میپردازد.
مقدمه
فیلم «انکار» به یک داستان واقعی با موضوع هولوکاست اختصاص دارد. فیلمساز بر آن است تا با طرح یکی از پروندههای مطرح در این عرصه، قالبی تخصصی به محتوای فیلم داده و علیرغم سایر آثار ساخته شده تبلیغاتی و عمدتاً کلیشهای که بهویژه ظرف 25 سال اخیر ساخته شده است، با مخاطب خود کمی جدیتر و تحقیقیتر برخورد نماید.
این تلاش واهی از 25 سال گذشته درحالی شدت و وسعت یافت که محققین و پژوهشگران بیشتری با تحقیقات اسنادی، کتابخانه ای و میدانی، اصالت هولوکاست را مورد تردید قرار دادند و چون سند و مدرک و تحقیق قابل اعتنائی درباره آن وجود ندارد تا مخاطب جهانی خود را اقناع کنند،یا به تحریف روی آوردهاند که در آن با سابقهاند و یا با به کارگیری قالب تصویر در عرصه القاء، این افسانه را در قامت واقعیت تاریخی به خورد جهانیان میدهند البته این تلاش روزافزون حاکی از عدم کارایی این وسایل است چرا که آگاهیها افزون شده و حقیقت نمایان.
درباره فیلم
نام فیلم: انکار
کارگردان: مایک جکسون (2)
تهیه کنندگان: کریستین لانگان، جفری اسکول، جوا پنهایمر
بازیگران: راشل وایز (3)، تیموتی اسپال، تام ویلکینسون، اندرو اسکات
با مشارکت کمپانیهای یونیورسال (4)، بلیکر استریت (5)، پارتیسی پنت مدیا (6)و بی.بی.سی فیلمز (7) و محصول مشترک امریکا و انگلیس
از میان عوامل فیلم دو شخصیت یهودی هستند. که یکی کریستین لانگان از مدیران زن و یهودی بی.بی.سی. فیلمز و راشل وایز هنرپیشه زن و نقش اول فیلم. البته یقیناً افراد یهودی در میان عوامل فیلم بیشتر از این است که می توان به صاحبان یونیورسال از جمله اسپیلبرگ و... نیز اشاره کرد.
و اما انتخاب راشل وایز به عنوان نقش اول که شخصیت دبورا لیپشتات (8) را بازی می کند، بسیار قابل تامل است. او از مادری اطریشی و پدری مجارستانی در 7 مارس 1970 به دنیا آمده. پدر او یهودی بوده و مادرش پس از ازدواج ظاهراً به این کیش درمی آید. به نسبت سن تعداد آثار او در سینما، تلویزیون و... بسیار زیاد است. تا جایی که او را یکی از پنج هنرپیشۀ زن ثروتمند در هالیوود میدانند.
راشل وایز از 1999 تا سال 2015 به عناوین مختلف و از جشنوارههای متعدد 20 مقام و جایزه بدست آورده است. چرا که از 1994 تا سال 2017، در سینما 45 فیلم بازی کرده و از 1992 تا 2011، 8 کار تلویزیونی در آثارش دیده میشود و تقریباً در همین سالها، 6 کار تئاتر هم دارد او در چند سال اخیر در حوزه موسیقی نیز ورود کرده و حتی یک ویدئوگیم هم دارد. راشل وایز از سال 2011 همسر دانیل گریک (9) شده است، هنرپیشه نقش جیمز باند. دانیل کریگ هم در فیلم اعتراض (2008) Defianceساختۀ ادوارد زوئیک بازی کرده است؛ فیلمی در خصوص نجات یهودیان روسیه از چنگ آلمان نازی.
وایز به دلیل تعلقات یهودی و صهیونیستی نسبت به مشارکت در آثار صهیونیستی اهتمام دارد و فیلم انکار یکی از این آثار است. از دیگر آثار او در موضوع هولوکاست میتوان از فیلم سانشاین (10)نام برد که در سال 1999 ساخته شد. به احتمال زیاد او در این حوزه به فعالیت خود ادامه خواهد داد.این فیلم علیرغم سرمایهگذاری 10 میلیون دلاری، تنها 2/4 میلیون دلار در گیشه به دست آورد.
داستان واقعی فیلم
دیوید ایروینگ (11)، مورخ و پژوهشگر انگلیسی منکر هولوکاست علیه دبورا لیپشتات محقق یهودی امریکایی مدافع هولوکاست، در دادگاههای انگلیسی اقامه دعوا میکند.او در سال 1996 به دلیل چاپ کتاب «انکار هولوکاست» که توسط لیپشتات در امریکا و در سال 1993 منتشر شده بود، علیه نویسنده شکایت میکند چرا که لیپشتات در این کتاب او را متقلب و متعصب خوانده و متهم کرده بود که او اسناد واقعی را دستکاری و منهدم کرده است.
لیپشتات نیز با استخدام یک تیم حقوقی کارکشته که پیشتر پرونده پرنس دایانا را در دست داشتند، موفق میشوند که با حمایت مالی و معنوی صهیونیستها، ایروینگ را در دادگاه محکوم نمایند.دبورا لیپشتات یهودی،از مادری آلمانی و پدری کانادایی در سال 1947 زاده شده و هماکنون با گذشت 69 سال از عمرش در نیویورک تحت حمایت صهیونیستها در عرصه دفاع از هولوکاست فعال است. او استاد دانشگاه ایموری است و در سال 1997 نیز از آن جایزه برای تدریس برتر دریافت کرده و از سوی بیل کلینتون به دلیل سوابق تحقیق و تدریس در امر یهود و هولوکاست در احداث موزه هولوکاست مورد مشورت قرار گرفته و حتی مسئولیتی در اداره آن برعهده میگیرد.
چهار اثر برجسته او در این حوزه فراتر از ایمان (12) (1986) انکار هولوکاست (13) (1993) تاریخ محاکمه (14) (2005) که این فیلم بر همین اساس ساخته شده است و محاکمه آیشمن (2011) (15) بود که هانا آرنت (16) اندیشمند یهودی نیز با نگاهی متفاوت به محاکمه آیشمن در اورشلیم (17) پرداخته است که خوشایند صهیونیستها نبود.
نکات فیلم
1- لیپشتات در ابتدای فیلم با طرح چهار محور و دلیل، انکار هولوکاست را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد تا به خیال خود در خلال فیلم این دلایل را رد کند. این چهار دلیل عبارتند از:
ـ هیچ برنامه سازمان یافتهای برای قتل عام یهود وجود ندارد.
ـ قربانیان یهودی بسیار کمتر از 6 میلیون نفر هستند.
ـ هیچ اتاق گاز یا وسیله قتلعامی برای یهود وجود ندارد.
ـ هولوکاست برای افزایش شانس اسرائیل و دریافت غرامت ساخته شده است.
و حال آنکه کتاب کالبدشکافی هولوکاست (18) ابعاد بسیار گستردهای از انکار هولوکاست را با مقالات بسیار مستند و مستدل تحت مدیریت مرکز بازنگری تاریخی (19) در امریکا، گرد آورده است که تاکنون نه تنها هیچ مدافعی از هولوکاست یارای پاسخدهی به آن را نداشته است بلکه مبارزهطلبی موسسه بازنگری تاریخی را در فیلم به سخره میگیرد. در آنجا که ایروینگ ادعا میکند که اگر هر کس فقط یک سند، فقط یک سند از اثبات هولوکاست نشان دهد همین الان 1000 دلار به او خواهم داد. ادعایی که روبر فوریسون (20) نیز در کنفرانس هولوکاست تهران مطرح کرد و ادعا نمود که حتی یک سند مبنی بر اثبات هولوکاست وجود ندارد.
2- دبورا لیپشتات در صحنهای از فیلم، نام خود را رهبر و حمایتکننده و جنگجو معنی میکند و به هنگام حضور در انگلیس یک بار در ابتدای جریان دادگاه و یک باردیگر هم به هنگام پیروزی در جریان دادگاه مقابل مجسمه بودیکا (21) قرار میگیرد و نشان میدهد که در نبرد با دشمنان همچون بودیکا (فرمانده یکی از قبیلههای سلتی بهنام آی سینی در انگلیس در سال 60 میلادی که باعث کشتار 70 هزار رومی میشود و در پایان نیز خود را مسموم میکند.) است. این دقیقاً به داستان استر در دربار خشایارشا شباهت دارد که با توطئه عموی خود مُردخای، کشتار 75 هزار ایرانی را طراحی و اجرا کرد (22) و یهودیان هر سال به همین مناسبت آن را به عنوان عید پوریم جشن میگیرند.
لیپشتات در جریان دادگاه میپذیرد که اولاً یک قاضی به عنوان مرجع اصلی صدور حکم از ابتدا در جریان دادرسی قرار گیرد و هیئت منصفهای وجود نداشته باشد. و ثانیاً هیچیک از بازماندگان ادعاییِ هولوکاست با آن شمارههای نقش بسته بر بازوانشان که به قول ایروینگ با تتو کردن، پولهای زیادی درآوردهاند، در جایگاه شهود قرار نگیرند و ثالثاً لیپشتات نیز به هیچ عنوان در دادگاه سخن نگوید و دفاع را به صورت کامل برعهده تیم دفاعی و وکلایش بگذارد.
پذیرش این شروط اگرچه برای لیپشتات سخت و ناگوار است ولی اعتماد میکند و بر آن گردن مینهد.
او حتی در ابتدای دادگاه حاضر به تعظیم در مقابل قاضی همچون سایر حضار علیرغم تذکر وکلا نمیشود ولی در پایان با رضایتبخش بودن نتایج، بر قاضی تعظیم میکند.تعظیم نکردن لیپشتات دقیقاً یادآور علت دشمنی هامان وزیر خشایارشا با مردخای عموی استر است. چرا که یهودیان مدعی هستند که در مقابل هیچکس غیر از خدا سر تعظیم فرود نمیآورند ولی هم در این فیلم و هم در داستان استر، پایان قصه، با اعتقاد یهود منافات دارد.
لیپشتات به عنوان رهبر مردمش، زمانی که برای تأمین هزینههای دادگاه به جمع بزرگان یهود برای جذب کمک میشتابد با پاسخ منفی مواجه میشود ولی حامیان غیریهودی او از جمله وکلا، قاضی، بازماندگان هولوکاست، او را در این تنهایی رها نمیکنند و همچون بودیکا در حالی که شوهرش مرده است همراه با مردم به مبارزه ادامه میدهد، در حالیکه در خلال فیلم بیان میشود که استیون اسپیلبرگ یهودی هزینههای دادگاه را پرداخته است. هزینهای معادل سه میلیون پوند در هشت هفته زمان دادرسی.
فضای سرد، تاریک و عمدتاً ابری و بارانی و زمستانی انگلیس به عنوان کشوری که نقش تاسیسی در ایجاد رژیم نامشروع صهیونیستی داشته ولی هماکنون بالاترین فعالیتهای غیردولتی علیه صهیونیسم در اروپا را هدایت میکند و حتی جریانهایی در مجلس همچون جان کربی همراهیهایی با فلسطینیها دارند، به تجسم تنهایی لیپشتات در میان غیریهودیان و حتی برخی از همکیشان او کمک میکند. به ویژه در زمانی که اساساً در امریکا نیز تنها است و دمخور با سگ خود.
تنهایی لیپشتات به عنوان یک زن در یک کشور غریب و بعضاً دشمن که تازه متهم است و باید از خود دفاع کند آن هم بدون سخن گفتن در دادگاه و... همگی مجموعهای کامل برای القای مظلومنمایی یهودیان صهیونیست است که همیشه و در همه جا با تسلط بر منابع قدرت از جمله، پول، رسانه و عرصه سیاست خود را ضعیف و تحت ظلم نشان میدهند. روشی که بر اساس آن با برپا کردن افسانه هولوکاست، موجودیت رژیم صهیونیستی را در نزد جهانیان توجیه میکند.
3-تمام فیلم اثبات بود و نبود چهار حفره از سوی طرفین، روی اتاق گاز ادعایی است که اتهام یهودستیزی و تحریف و تقلب در نوشتهها نیز به آن اضافه میشود تا پرونده فیلم علیه ایروینگ کامل شود.
صرفنظر از اتهام یهودستیزی و تحریف تاریخ که پایههای مستدل و مستندی نداشته و صرفاً مانوری احساسی و حرفهای است که یهودیان به آن مشهورند، داستان چهار حفره اوج حرف و استدلال طرف لیپشتات برای محکومیت ایروینگ است که صرفاً با اندک استدلالی به نتیجه میرسد و به ظاهر ایروینگ کم میآورد و قاضی قانع میشود. حال آنکه برای رد این ادعا تحقیقات مفصلی صورت گرفته که برای آن جوابی در عرصه علم و تحقیق نداشتهاند و فقط با ابزار سینما القا و قلب میشود.
کارلوماتوینو در مقالهای (23) با عنوان «حفرهای نیست، پس اتاق گازی وجود نداشته است»، به این نتیجه رسیده است:
«سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 بیرکنا و از جمله مهمترین مکانهایی است که یهودیان در مورد آن ادعا دارند و معتقدند که اتاق گاز داشته است. اما این سردخانه که در کنار کورهای قرار دارد که پیش از آن برای سوزاندن اجساد قربانیان بیماری واگیردار از جمله تیفوس و تب تیفوئید به کار میرفته است. برای آنکه کارکرد اتاق گاز برای خفه کردن و کشتار جمعی را داشته باشد، نیازمند وجود حفرههایی مناسب برای ورود گاز زیکلون B است.» (24)
ازسوی دیگر چارلز دی پروان نویسنده مقالهای با عنوان «حفرهای نیست؟ هولوکاستی نبوده است؟» در مورد سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو مینویسد:
پنج زمینه برای اثبات مدعیان وجود اتاق گاز به شرح ذیل وجود دارد
1-شاهدان و شهادتهای تاریخی اولیه
2-شواهد عکسبرداری هوایی از حفرههای موجود در سقف اتاقهای گاز
3-نقشههای مهندسی اولیه سردخانه یک و کوره 2
4-عکسهای آلمانی زمان جنگ از سردخانه یک و کوره 2 و 3
5-شواهد فیزیکی (25)
کارلو ماتوینو در پایان نتیجه میگیرد:
«فرضیه حفرههای ورودی زیکلون B در بتون مسلح سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 صرفاً بر اظهارات شاهدان خودساخته به ویژه مایکل کولا استوار است و هیچ سند یا شواهد فیزیکی آن را یاری نمیکند. این اظهارات نیز به نوبه خود هیچ مویدی ندارند و هیچ اسناد و شواهد فیزیکی آنها را تایید نمیکند. از این رو کاملا غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش هستند. در حال حاضر سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 هیچ حفرهای برای ورود زیکلون B ندارد و ممکن هم نیست که این حفرهها بعداً بدون به جا گذاشتن هیچ اثری مسدود شده باشند. بنابراین چنین حفرههایی هرگز وجود نداشتهاند. این امر شعار "حفرهای نیست، پس هولوکاستی نبوده است" را تایید نمیکند. بلکه اساسا نتیجهگیری زیر را تایید میکند: حفرهای وجود ندارد، پس هیچ اتاق گاز نابودسازی و کشتارجمعی در کوره شماره 2 وجود نداشته است و بنابراین در اردوگاه آشویتس هیچ اتاق گازی برای نابودسازی وجود نداشته است. پس «حفرهای نیست؛ پس اتاق گازی وجود نداشته است.» (26)
در جریان دادگاه به ایروینگ این اتهام را میزنند که استدلالهای او مبتنی بر گزارشهای لوختر (27) است که به زعم لیپشتات و خیلی از مدافعین هولوکاست با حضور در اتاقهای گاز آجرهایی را برای آزمایش به صورت غیرقانونی دزدیده و از لهستان خارج کرده است.
فرد ای لوختر (28) نویسنده کتاب مشهور گزارشهای لوختر، مهندس امریکایی و متولد 1942 است. تخصص اصلی لوختر طراحی سختافزارهای اعدام برای زندانهای ایالات متحده امریکا بود... او یکی از بهترین متخصصان محسوب میشود که میتوانند در مورد وضعیت فنی اتاقهای گاز ادعایی هولوکاست اظهارنظر کنند... (29) ولی در جریان دادگاه فیلم، به او و گزارشهای ادعایی او اصلاً توجه نمیشود. در حالیکه این گزارشها به لحاظ تجربی، قویترین استدلال علمی مبنی بر رد وجود اتاقهای گاز برای یک کشتار سیستماتیک است.
لوختر اولینبار در جریان دادگاه ارنست زاندل به موضوع هولوکاست به صورت تخصصی وارد شد... (30) او بحث تاریخی در زمینه هولوکاست ارائه نمیکند اما بررسیهای فنی او محال بودن چنین امری را به اثبات میرساند. (31)
کتاب گزارشهای لوختر که اولین چاپ آن در سال 1988 و در جریان دادگاه ارنست زاندل منتشر شد، کتابی است که سیر تحول و تکامل زیادی را پیموده است. اولین ویراست این کتاب تحقیقی نه چندان طولانی، اما بسیار دقیق و فنی در مورد اردوگاههای آشویتس (32) و مایدانک (33) بوده است اما متنی که در سال 2005 به کوشش گرمار ردولف (34) و با مقدمهای از روبر فوریسون از این کتاب منتشر شده است، بسیار وسیعتر و جامعتر و غنیتر از متن اولیه 1988 میباشد. (35)
اما لوختر در جریان تحقیق و بررسی، چهار گزارش ارائه کرد که به گزارشهای لوختر معروف است و در جریان دادگاه لیپشتات به هیچیک از آنها استناد و توجهی از باب یک مرجع علمی نشد.
اولین گزارش لوختر تحت عنوان گزارش مهندسی از اتاقهای گاز اردوگاههای آشویتس، بیرکناو و مایدانک در لهستان میباشد که نتایج آن به این شکل است:
بررسیهای جامع در مورد اردوگاهها حاکی از آن است که هیچ اتاق گازی در این مکانها وجود نداشته است.این نتیجهگیری که امضای لوختر را در پنجم آوریل 1988 در پی دارد، خاطرنشان میسازد که مکانهایی که تحت عنوان اتاقهای گاز معرفی شدهاند، به هیچ وجه نمیتوانستهاند چنین کارایی داشته باشند. (36)
جایگاه دومین گزارش لوختر به بررسی اردوگاههای داخائو (37) وماتهاوزن (38) در آن میپردازد.علاوه بر این دو اردوگاه مشهور، اردوگاه گمنام دیگری تحت عنوان هارثیم کسل (39) هم در این گزارش بررسی شده است. درهمه بررسیهایی که این نویسنده در لهستان، آلمان و اتریش انجام داده است،هیچ سختافزاری یا ساختمانی که مشخصاً برای اتاقهای گاز ساخته شده باشد، یافت نشد. (40)
گزارش سوم لوختر با عنوان گزارش فنی در مورد مشخصات اتاق گاز میباشد که به بررسی و معرفی ویژگیهای ضروری یک اتاق گاز میپردازد. در ابتدا همانند دو گزارش قبل: مقدمه، هدف، تحقیق، سابقه تحقیق، حیطه پژوهش تاریخچه استفاده از اتاقهای گاز آورده شده است. در نهایت نشان داده است که هیچیک از این نشانهها در مورد اتاقهایی که ادعا میشود در آنها به وسیله گازهای سمی کشتارجمعی صورت گرفته است، وجود ندارد. او در نتیجهگیری این گزارش مینویسد فقط یک احمق میتواند تصمیم به کشتن افراد به وسیله گاز در چنین اتاقهایی بگیرد و البته یک احمق مرده، چرا که انتشار گاز در این اتاقها باعث کشته شدن همه افراد در اطراف آن نیز میشود. (41)
گزارش چهارم لوختر ارزیابی از کتاب یکی از مشهورترین حامیان هولوکاست ژان کلود پرساک (42) میباشد. پرساک که در حمایت از هولوکاست آثار متعددی از خود بهجا گذاشته است، در کتاب «آشویتس؛ تکنیک و عملکرد اتاقهای گاز» مدعی شده است که طی یک بررسی فنی، وجود اتاق گاز کشتار جمعی در آشوتیس را مدلل نموده است. حال آنکه گزارش چهارم لوختر با نقد جدی این کتاب، نشان داده است که پرساک در این زمینه دچار اشتباهی فاحش شده است (43)
لوختر در این زمینه مینویسد: «پرساک حجم وسیعی از شواهد را گرد هم آورده است. اما شواهدی که هیچ کدام به تنهایی با یکدیگر نمیتواند وجود اتاقهای گاز را اثبات کند. وی در نتیجه بیان میدارد که با توجه به جزئیات طراحی و مشخصات اتاقهای گاز مورد ادعا و کورهها میتوان به طور قطع اعلام کرد که هیچ اتاق گازی وجود نداشته است»(44) و شاید به همین دلیل در دادگاه لیپشتات از کتاب و تحقیقات پرساک خبری نیست.
و اما در جریان دادگاه لیپشتات در فیلم، فرد دیگری که در ادامه برپائی دادگاه از دیوید ایروینگ دفاع میکند خبری نیست. او پروفسور کوین مک دونالد است که در پی ایجاد مانع برای بیان اعتقادش مجبور میشود که از ایروینگ برای ثبت در تاریخ مکتوب دفاع کند. او در بخش دوم از اتهامزنی به ایروینگ مبنی بر یهودستیز بودن وی میگوید:
«از نظر من دبورا لیپشتات بیش از آنکه یک دانشگاهی باشد یک فعال نژادی است. این امر کاملا مشهود است که کتاب افکار هولوکاستی لیپشتات با حمایتهای فراوان سازمانهای یهودی فعال از جمله ایدیال نوشته شده است. این کتاب از سوی مرکز بینالمللی تحقیقات ضدیهودیگری ویدال ساسون، وابسته به دانشگاه عبری اورشلیم منتشر شده است. او در ابتدای این کتاب از بخشهای تحقیقاتی مراکز سیمون ویزنتال، ایدیال، موزه هولوکاست، موسسه امور یهودیان (لندن) و کنگره یهودیان کانادا و نیز کمیته یهودیان امریکا، تشکر میکند. همه اینها سازمانهای فعال یهودی هستند.»
لیپشتات رئیس موسسه مطالعات یهود در دانشگاه ایموری است. یاکوب کاتز مورخ دانشگاهی معتقد است که دپارتمانهای دانشگاهی مطالعات یهود، اغلب به سازمان ملیگرای یهودی مرتبط هستند. به اعتقاد او مورخان یهودی نشاندهنده وجهه دفاعی فعالیتهای یهودی معاصر هستند.
شاید بهترین بیانکننده فعالیت یهودی و نژادی لیپشتات نویسندگی او برای جویش اسپکتیو، نشریه مذهبی یهودیان است. در این نشریه عبریزبان، او در ستونی با عنوان «تامر دووراه» که به طور منظم در هر شماره منتشر میشود، به امور مختلف یهودیان از جمله یهودستیزی، روابط یهودیان و تفسیر اعیاد مذهبی یهودیان میپردازد. او در این مقالات به زبان عبری و اهمیت آن در ترویج هویت یهودی توجه میدهد و مانند بسیاری دیگر از نژادپرستان یهودی از منظر نژادی و نه دینی به مخالفت جدی با ازدواج یهودیان و غیریهودیان میپردازد»(45)
این رویه فقط مخصوص لیپشتات نیست که به تمام منتقدین و دشمنان خود بیدلیل و یا با دلیل، اتهام یهودستیز بودن وارد نمایند. ظرف چند سال اخیر سایتهای ثبت گفتار و رفتار ضدیهودی در جهان که با هدایت صهیونیستها اداره میشود، شمار بسیار انبوهی از هرگونه رفتار حتی یک نگاه اخمآلود را به مثابه یهودستیزی ثبت و آن را دلیل بر مظلومیت یهود دانسته به رخ جهانیان کشاندهاند. در حالی که روزبهروز مسلمانان در سراسر جهان به اشکال و بهانههای متعدد کشتار میشوند و منافع و اموال و موجودیت آنها به تاراج میرود ولی آنچه در تبلیغات صهیونیستی میآید، اسلامهراسی است. اگر روی سنگ قبر یک یهودی در فلان روستای دوردست اروپای شرقی سطل زباله خالی شود، اینگونه فریاد برمیآورند که چه نشستهاید که باز هم صدای پای هیتلر میآید.
کوچکترین اهمالی در خدمت به یهود،به اتهام یهودستیزی از سوی صهیونیستها منجر میشود. پیتر نویک در این مورد مینویسد:
«لیپشتات در کتاب آن سوی اعتقاد [فراتر از اعتقاد]، امریکا و دیگر متفقین را در نگاه هولوکاست تقریباً همدست و همرأی با نازیها و دچار ضدیت عمیق با یهودیان میداند. از نظر او امریکاییها و متفقین قابل تحقیر و خوار بودند»(46)
با این اوصاف دیگر تکلیف دیوید ایروینگ و منکران و حتی کسانی که هولوکاست را کوچک میشمارند، به مراتب مشخصتر است. به عنوان مثال روژه گارودی در زمره منکران هولوکاست به حساب نمیآید ولی در کتابهای خود فقط تعداد قربانیان هولوکاست را بسیار کمتر از 6 میلیون ذکر کرده بود ولی او را در فرانسه با حبس تهدید و جزای نقدی محکوم کردند.
لیپشتات در بزرگ کردن داستان هولوکاست برای باورپذیری بیشتر آن حتی معتقد است که مقایسه میان هولوکاست و هر عمل کشتارجمعی دیگری نه تنها حقیقتاً غلط است، بلکه بهلحاظ اخلاقی نیز جایز نیست. بنابراین باید سانسور شود (47). با این تعریف قربانیان 50 میلیونی جنگ دوم جهانی، کشتار ارامنه (48) و نسلکشیهای مهم و برجسته دیگر تاریخ نباید بهگونهای مطرح شود که با هولوکاست برابری کند.
4-یکی دیگر از منکرین اتاقهای گاز و هولوکاست روبر فوریسون است که تاکنون جز توطئه سکوت در مقابل آثارش، حتی یک فیلم هم از او نساختهاند و یا هماورد علمی با او نداشتهاند. شاید پایاننامه دکتری وی در مورد اتاقهای گاز محکمترین اثر در رد هولوکاست باشد. که به این شکل با او برخورد کردهاند. و جالب است که در این فیلم گوشه و کنایهای هم به او نیست. گویی اصلاً وجود ندارد.فوریسون طی نامهای، سابقه آشنایی با موضوع اتاقهای گاز را به شرح ذیل بیان میکند:
«من تا سال 1960 به واقعیت کشتار بزرگ در اتاقهای گاز اعتقاد داشتم. پس از آن با مطالعه کتابهای پل راسینیه، تبعیدی سابق عضو نهضت مقاومت و نویسنده کتاب دروغ اولیس، دچار شک و تردید شدم. پس از چهارده سال تفکر شخصی و آنگاه چهار سال تحقیق خستگیناپذیر همانند بیست تن از نویسندگان طرفدار تجدیدنظر تاریخی، اطمینان یافتم که با یک دروغ تاریخی مواجه هستم.از اردوگاههای آشویتس و بیرکناو که در آنها اتاقهای گاز بازسازی شده و بقایایی از کورههای آدمسوزی با اتاق گاز وجود دارند چندین مرتبه بازدید کردم. در اردوگاههای اشتروتهوف (آلزاس ـ فرانسه) و مایدانک (لهستان) مکانهایی را که به عنوان اتاق گاز معرفی میشدند، بررسی کردم.
در مرکز اطلاعرسانی معاصر یهود در پاریس، آرشیوها، دستنویسها، عکسها و شهادت کتبی و هزاران سند دیگر را مطالعه کردم. برای یافتن پاسخ، بیوقفه از متخصصین و تاریخدانان پرسش کردهام. سالها، اما بیهوده به دنبال فقط یک بازمانده از تبعیدیان جنگ بودم که به چشم خود اتاقهای گاز را دیده باشد. به ویژه به کثرت مدارک ادعایی در این مورد وقعی نمیگذاشتم حتی به یک مدرک فقط یک مدرک راضی بودم. اما همین یک مدرک را هم نیافتم. در مقابل آنچه یافتم، تعداد بیشماری مدارک مجعول شایسته محاکمه جادوگران و مایه شرمساری برای قضاتی است که آنها را پذیرفتهاند. پس از آن با سکوت، مزاحمت، دشمنی و بالاخره افترا، توهین و ضرب و جرح مواجه شدم. »(49)
فوریسون در جای دیگر بیان میدارد:
«در نظر مدافعان نظام حاکم، عامه مردم نباید در این باره فکر یا سؤالهایی برای خود مطرح کنند. به نظر آنها، باید کسانی را که خواهان بحث آزاد هستند خاموش کرد. بالاتر ازآن. این مسئله نبایدمطرح شودکه آیا اتاق های گاز وجود داشته است یا خیر.پس سوالی مطرح نمی شود. (50)...پس من بدترین جرم را مرتکب شده ام جرم بیان آزادانه عقاید ودست زدن به یک تابو.آنها این موضوع را به من فهماندند و از همه طرف مورد حمله قرار گرفتم.زندگی ام از هم پاشید زندگی شخصی شغلی و حتی خانوادگی. اما اولین کسی نیستم که چنین مصیبتهایی را میبیند... برای نفی وجود اتاقهای گاز فقط شجاعت کافی نیست. بلکه باید روحیه قهرمانی داشت.» (51)
فوریسون حتی خود را متعهد به آگاهسازی یهودیان جوان نیز میداند و میگوید:
«اگر چه سردمداران این اسطوره صاحب قدرتند، اما روزبهروز بیشتر در نوعی توهمات شبهمذهبی فرو میروند که نسلهای جوان یهودی، اولین قربانیان آن هستند زیرا بسیاری در میان آنان ادعای مزبور را به طور حتمی باور کردهاند. نمیخواهم آنها را تخطئه کنم. با توجه به این که خود من مدتها فریب خورده بودم و پانزده سال به واقعیت اتاقهای گاز مثل خورشید نیمروز اعتقاد داشتم.» (52)
فوریسون با توجه به تمام ناگواریهای ناشی از حقگویی در تحقیق همچون سایر منکرین هولوکاست خط مشی خود در آینده را نیز چنین ترسیم میکند:
«در مقابل کسانی که شیوه سرکوب پیش گرفتهاند، اغماض نخواهم کرد و با تمام نیرو از حقیقت دفاع میکنم، هر اندازه که برایم گران تمام شود. »(53)
این صراحت در بیان ایروینگ در انتهای فیلم هم بود که دست از انکار هولوکاست بر نخواهد داشت و به یک معنا پیام نهایی فیلم هم بود که با محکومیت او در دادگاه داستان انکار هولوکاست به پایان نخواهد رسید و این عده کماکان بر اصول خود مقابل یهود خواهند ایستاد. با این تفاوت نگاه که صهیونیسم اصرار دارد که پدیده یهودستیزی را در عمق وجود غیریهودیان تصویر کند، آن هم به عنوان یک بیماری که در طول تاریخ یهود با آن مواجه بودهاند. این بیماری در صحنهای از فیلم به کثافات روی کفش یهودیان تشبیه شده است که در عین پاک کردن، دوباره به آن میچسبد. چنانکه لیپشتات در 3 آوریل 1996 در واشینگتنپست به این جمله تصریح کرده است: «در کتاب مقدس ما گفته شده است که در هر نسلی کسی پیدا میشود که میخواهد ما را از میان ببرد. (54)
این گفتار مطلع مقالهای بود که در ادامه آن دیوید ایروینگ به شرح ذیل متهم شده بود:
«او میکوشد تا تاریخ و خاطرات ما را خراب کند خاطرات کسانی که تحت حکومت ستمگران کشته شدهاند آنها میگویند که اعتبار و آبرو به آنها ربطی ندارد و آنها فقط کتاب را منتشر میکنند.» (55)
این مطلب را لیپشتات پس از مذاکره با انتشارات سنت مارتینز برای جلوگیری از انتشار کتاب ایروینگ با نام گوبلز: مغز متفکر رایش سوم ابراز داشته است و هدف او از این امر فشار آوردن بر این ناشر برای جلوگیری از انتشار این کتاب بوده است. ایروینگ دقیقاً پس از انصراف انتشارات سنت مارتینز از انتشار کتاب او تصمیم گرفت علیه (56)لیپشتات شکایت کند... بنابر گفته ایرونیگ فشار گروهها و سازمانهای یهودی علیه او پیش از جلوگیری از انتشار کتاب او بوده است. این گروههای یهودی باعث شدهاند که ایروینگ از مسافرت به برخی کشورها ممنوع شود و سخن گفتن و مصاحبهها با او قطع و ممنوع شده است و ناشران دیگر نیز مجبور به قطع قرارداد همکاری با او شدهاند و حتی تهدیدات فیزیکی هم علیه او صورت گرفته است. (57) تبلیغات و خصومتهای دنباله داری که تاکنون هم ادامه دارد و این فیلم بخشی از آن است. و در آخرین مورد هم محکومیت، طی یک محاکمه با مجازات سه سال زندان پس از یک تعقیب طولانی قضایی بود که تحمل کرد. محکومیتها و مجازاتی که فردریک توبن (58) استرالیایی هم مثل روبر فوریسون فرانسوی تحمل کردند تا حقیقت بیان شود.
به گفته کوین مک دونالد متفکر امریکایی حامی ایروینگ در دادگاه که نگذاشتند حرفش را بزند:
«سرکوب ایروینگ بخشی از این الگو است که مطابق آن برخی سازمانهای فعال یهودی تلاش میکنند از انتشار مکتوبات متعارض با تصورات ساخته شده آنها از واقعیات و یا حاوی نقد اسرائیل، جلوگیری کنند.» (59)
نتیجه
سینمای صهیونیستی هالیوود اولین بار یا آخرین بار نیست که چنین اثری را تولید و پخش میکند. آثار بسیار زیادی چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم موضوع هولوکاست را به ویژه ظرف 25 سال اخیر مطرح کردهاند . ضریب القای مفاهیم صهیونیستی از پدیده هولوکاست در سایر آثار هنری آنقدر بالاست که افکار عمومی دنیا، اجازه تردید به خود در باب وقوع آن را نمیدهد و اندک سؤال و یا تردیدی در نطفه خفه میشود... و بر ما است تا با اطلاع از حقیقت ماجرا نسبت به احیای آن از هر وسیلهای استفاده نمائیم.
پانوشتها:
1-Denial
2-Mick Jackson
3-Rachel Weisz
4-Universal
5-Bleeker Street
6-Participant Media
7-BBC Films
8-Debora Lipstadt
9- Daniel Craig
10- Sun Shine
11- David Irving
12- Beyond Belief
13- Denying the Holocaust
14- History on trial
15- the Eichmann trial
16- Hannah Arendt
17- Eichmann in Jerusalem
18- Dissecting the holocaust the growing critique of truth and memory - Editor: germar rudolf - 2003 - us Institute for historical review (www.IHR.org)
19- institute for historical review. (www.ihr.org)
20- Robert Faurisson
21- Boudica
22-عهد عتیق، کتاب استر
23-کارلو ماتوینو، «حفرهای نیست پس اتاق گازی وجود نداشته است»، ترجمه سیدمجتبی عزیزی و غلامرضا رفعت نژاد، ویژهنامه هولوکاست، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 14، پاییز 1385، ص 203 تا 253
24- همان، ص 203
25- همان، ص 204-205
26-همان، ص 245
27- Leuchter reports
28- Fred A. Leuchter
29- فرد ای لوختر، گزارشهای لوختر،فصلنامه مطالعات تاریخی، ویژهنامه هولوکاست، شماره 14، پاییز 1385، ص 322
30-همان، ص 323
31-همان
32- Auschwitz
33- Majdanek
34- Germar Rudolf
35-همان، ص 324
36- ص 325
37- Dachau
38- Mauthausen
39- Harthim Castle
40-همان، ص326
41-همان، ص 327
42- Jean - Clause Pressac
43-همان
44-همان، ص 328
45- کوین مکدونالد، «پاسخ متفکر امریکائی به فعال یهودی»،ترجمه مجتبی عزیزی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ویژهنامه هولوکاست، شماره 14، پاییز 1385، ص 262 و 263
46-همان، ص 263
47-همان، ص 267
48-اعضای حزب اتحاد و ترقی ترکیه با اصالت یهودی اقدام به سازماندهی کشتار ارامنه کردهاند. در این خصوص به اثر دیگری از راقم مراجعه فرمایید:
علیرضا سلطانشاهی، پان ترکیسم و صهیونیسم، نشر مطالعات ملی،1386
49-روبر فوریسون، «اتاقهای گاز؛ در جنگ جهانی دوم: واقعیت یا افسانه؟» ترجمه سیدابوالفریدضیاءالدینی، نشر موسسه ضیاء اندیشه، تهران 1381، ص 138.
50-همان، ص 66
51-همان، ص 66-67
52-همان، ص 67
53-همان، ص 67
54-مک دونالد، پیشین، ص 258
55-همان
56-همان
57-همان
58- Frederick Tobin
59-همان، ص 271
نظرات