داستان یک سوءقصد خیالی

آیا عباس امیرانتظام توسط گروه فرقان ترور شد؟


بهار و تابستان سال ۱۳۵۸، فصل ترورهای گروه فرقان بود. از اردیبهشت تا نیمه تیرماه، قرنی، مطهری و هاشمی رفسنجانی ترور شده بودند که این آخری، ناموفق بود. ۲۰ تیرماه در حالی که چند روز از ترور موفق محمدتقی حاج‌طرخانی توسط فرقان می‌گذشت، یک نفر به اتهام تلاش برای ترور عباس امیرانتظام که قرار بود یک روز بعد به عنوان سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی، کشور را ترک کند دستگیر می‌شود.

۲۴ تیرماه روزنامه اطلاعات در صفحه اول خود این ماجرا را با تیتر درشت «توطئه ترور امیرانتظام بوسیله گروه فرقان شکست خورد» پوشش داد. طبق خبر روزنامه اطلاعات، فرد دستگیرشده به خاطر اینکه چندبار در یک روز اطراف منزل امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت دیده شده، مورد ظن نیروهای گروه ضربت نخست‌وزیری قرار گرفته و دستگیر شده و دو نفر همراه او که یک ماشین آریا داشتند نیز متواری شده بودند. فرد دستگیرشده که مسلح نبوده، خود را محمدعلی شیرین‌پور معرفی و اعلام کرده عضو گروه فرقان است و قصد ترور امیرانتظام را داشته است.

اما عباس امیرانتظام ۲۲ سال بعد در جلد اول کتاب خاطرات خود، روایت‌های متناقض و متضادی از  این ماجرا ارائه می‌دهد. او ابتدا مدعی است از طرف فرقانی‌ها به سوی ماشینش تیراندازی شده و آن را اینگونه شرح می‌دهد: «شب قبل از حرکت از تهران، اتومبیل من که بدون حضور من در جلوی چند اتومبیل محافظان در حرکت بود مورد حمله و اصابت گلوله‌ی سه نفر از گروه فرقان قرار گرفت و سرپرست کمیته وزرا که همراه گروه محافظین بود، تیر خورد. من از این ترور جان سالم به در بردم.»[۱] ادعای امیرانتظام در حالی است که اساسا نه تیراندازی و تروری اتفاق افتاده و نه کسی زخمی شده است. رئیس کمیته وزرا نیز که او مدعی زخمی‌شدنش شد، آیت‌الله سید رضی شیرازی، امام جماعت مسجد شفا در یوسف‌آباد بود که نه ۲۰ تیر، بلکه ۲۴ تیر‌ماه یعنی سه روز پس از خروج امیرانتظام از کشور توسط گروه فرقان ترور و زخمی شد. امیرانتظام که از پاییز ۵۸ به خاطر کشف اسناد ارتباطش با جاسوسان سفارت آمریکا در بازداشت به سر می‌برد، در صفحات بعدی کتابش در خاطرات روز ۲ اسفند، ماجرای ترورش را از حمله به ماشین به حمله به منزل تغییر داده و می‌نویسد «امشب کسی که به عنوان عضو گروه فرقان در شب ۲۱ تیرماه ۱۳۵۸ به اتفاق سه نفر دیگر به منزل ما (آخرین شبی که می‌خواستم به سوئد بروم) حمله کرده بود، توسط یکی از پاسداران به من معرفی شد و به دیدن او رفتم. جوانی قدبلند و خوش‌صورت بود و قسم می‌خورد که او گناهی ندارد. به او گفتم اگر رضایت من کافی برای نجات او باشد، حاضرم این رضایت را بدهم.»[۲] او در خاطرات یک سال بعد خود یعنی ۵ اسفند ۵۹ ضمن یادآوری این دیدار با شیرین‌پور، مجددا ماجرای ترورش را تیراندازی به ماشین عنوان کرده و می‌نویسد «گروه فرقان که تا کنون بیش از ده نفر را ترور کرده‌اند و قرار بود مرا هم ترور کنند. در زمان تیراندازی به من در اواخر تیرماه ۱۳۵۸، سرپرست گروه محافظ من چند گلوله خورد چون در اتومبیل جلو قرار داشت. به دلیل تیراندازی محافظان من، دو نفر از افراد فرقان فرار کردند و یک نفر از آنها به نام علی‌محمد شیرین‌لو دستگیر شد که در یکی از سلولهای انفرادی که من ۷ روز اول ورود به زندان اوین را درآنجا گذراندم زندانی است. چندنفر از بچه‌های پاسدار که در زمان ورود من به اوین در اوایل اسفند ۵۸ پاسدار آن واحد بودند و مرا دوست داشتند و احترام می‌گذاشتند، به من گفتند ضارب من که یک جوان گیلانی است در سلول شماره ۷ در انتهای راهرو است و می‌خواهد مرا ببیند. من با کمک پاسدارها در زمان رفتن به دستشویی، پنجره سلول او را باز کردم و او را دیدم.»[۳]

فارغ از خلاف‌گویی‌های امیرانتظام درباره ترورش، اما فرد دستگیرشده نیز داستان و سرنوشت جالبی دارد. محمدعلی شیرین‌پور ۲۲ ساله ساکن شمال کشور، وقتی دستگیر می‌شود ابتدا خود را عضو گروه فرقان و برادر رئیس ساواک آستارا معرفی می‌کند. او پس از چند روز در بازجویی‌ها ادعاهای عجیب و غریبی درباره ارتباطش با چریکهای فدائی خلق، ساواکی‌ها و مجاهدین خلق مطرح کرده و سپس آنها را انکار می‌کند. او تا دستگیری اعضای گروه فرقان در دی‌ماه ۵۸ در زندان باقی می‌ماند و به خاطر در جریان بودن پرونده فرقان ممنوع‌الملاقات می‌شود. اظهارنظرها و رفتارهای عجیب و غریب او در این مدت باعث می‌شود مسئولین پرونده ادعای بیماری روانی‌اش را که خانواده و خودش مطرح کرده‌اند جدی بگیرند. در اسناد پرونده‌ی او گزارشی حاوی تناقضات صحبت‌هایش در بازجویی‌ها وجود دارد که به ۲۳ مورد اشاره کرده و در پایان متعجبانه می‌نویسد: «علیرغم همه اعترافات اولیه و انکارات ثانویه در مورد همکاری با گروه‌های مسلحی که امروزه در ایران فعالیتهای ضدانقلابی دارند، متهم در برگه‌ای که در حقیقت آخرین اعترافاتش می‌باشد و در آن از پیشگاه دادگاه و انقلاب اسلامی تقاضای عفو کرده است صریحا می‌گوید که با مجاهدین‌خلق و فدائیان‌خلق و گروه فرقان همکاری داشته‌ام و آنگاه اضافه می‌کند که در ترور نافرجام امیرانتظام نیز شرکت داشته‌ و بر اساس این جرائم از دادگاه انقلاب اسلامی تقاضای عفو و بخشش کرده است.» نمونه‌ای از این ادعاها که در بازجویی‌های او دیده می‌شود به این شرح است:

«س: آنچه در مورد رابطه گروه فرقان با سازمان مجاهدین خلق می‌دانید بنویسد. ج: روابط نزدیکی با هم دارند که در بسیاری از مسائل مملکتی می‌توانند به تفاهم برسند. اساس گروه فرقان شعبه‌ای از سازمان مجاهدین‌خلق است.

س: تا کنون از طرف سازمان مجاهدین‌خلق چه مناطق و شخصیت‌هایی را شناسائی کرده‌اید؟ ج: به خاطر بکلی سرّی بودن از توضیح بیشتر معذورم. کلیه مناطق و شخصیتها را بررسی و شناسایی کرده‌ایم.

س: درکدام شاخه از مجاهدین‌خلق فعالیت داشته‌اید؟ ج: فرقان

س: شخص شما سرپرستی کدام گروه را بعهده گرفته‌اید؟ ج:گروه مجاهدین‌خلق»

دی‌ماه وقتی اعضای فرقان دستگیر می‌شوند و شروع به اعتراف و همکاری می‌کنند، آنها نیز اظهار می‌کنند شیرین‌پور را نمی‌شناسند و مشخص می‌شود اساسا او هیچ‌وقت ارتباطی با فرقان نداشته است. رسیدن سوابق پرونده پزشکی او و حتی بستری‌شدنش در بیمارستان‌های روانپزشکی تهران در سالهای ۵۵ و ۵۶ نتیجه را بر تیم بررسی پرونده فرقان کاملا روشن می‌کند و مشخص می‌شود شیرین‌پور در تیرماه ۵۸ نیز برای معالجه به تهران آمده بود. واقعیت این است او که فاقد سلامت روانی بوده، چندباری در اطراف منزل امیرانتظام چرخیده و با سوالات و ادعاهایی مثل آشنایی‌اش با نگهبانان منزل و درخواست برای ورود به منزل، شک مامورین را بیشتر برمی‌انگیزد. در نتیجه او را در حالی که مسلح نبود، دستگیر می‌کنند.

اردیبهشت ‌۵۹ دادیار دادسرای انقلاب مرکز، گزارش پرونده شیرین‌پور را با این جملات به پایان می‌برد: «طی تحقیقات به‌عمل‌آمده معلوم شد که وی سابقه ناراحتی روانی و عصبی شدید داشته و مدت دو هفته در بیمارستان روانی دکتر چهرازی و مدتی هم در بیمارستان ۵۰۱ ارتش بستری بوده که مدارک آن در پرونده موجود است. به‌علاوه وی نه‌تنها در گروه فرقان، بلکه در هیچ سازمان و گروهی عضویت نداشته و تمام اتهامات وارده بی‌مورد می‌باشد.» در نتیجه، شیرین‌پور نهایتا ۸ اردیبهشت ۵۹ از زندان آزاد می‌شود.

زمستان ۵۸ تمامی اعضای گروه فرقان، حتی اکبر گودرزی رهبر گروه دستگیر شدند. معدود افراد باقی‌مانده نیز که پس از آن گروهک رهروان فرقان را راه‌اندازی کرده و مهمترین اقداماتشان دو ترور ناموفق آیت‌الله ربانی املشی در فروردین ۶۰ و آیت‌الله خامنه‌ای در تیرماه همان سال بود نیز زمستان ۶۰ دستگیر شدند.

فرقانی‌ها و رهروان فرقانی‌ها، حتی عملیاتهای شناسایی اولیه‌ای که برای ترور برخی نیروهای انقلاب مثل آیت‌الله بهشتی داشتند را نیز بیان کردند و مشخص شد هیچ‌گاه اقدامی برای ترور امیرانتظام نداشته‌اند. اما چرا عباس امیرانتظام پس از گذشت دودهه از این اتفاقات، در کتاب خاطرات خود نه تنها بر ترور ناموفقش توسط فرقان اصرار کرده، بلکه دو روایت متناقض از آن ارائه داده است؟


[۱] - آن‌سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام، ج۱، ص ۳۸

[۲] - همان، ص ۱۱۸

[۳] - همان، ص ۱۴۷

 


آیا عباس امیرانتظام توسط گروه فرقان ترور شد؟
خبر اولیه ترور امیرانتظام در روزنامه اطلاعات

اظهارات اولیه شیرین‌‎پور پس از دستگیری




بخشی از گزارش دادسرای انقلاب مرکز درباره شیرین‌پور

مجوز خروج و ترخیص شیرین‌پور از زندان