در شکار فرصت؛ گوشههایی از تاریخ کنسولگریهای بریتانیا در ایران
بعد از تعطیلی سفارتخانههای ایران و بریتانیا در لندن و تهران، اعلام شد که دو دولت امور کنسولی اتباع خود در کشور مقابل را با تعیین "کنسولگریهای معین" اداره میکنند. پس از آن مذاکرات دوجانبه برای بازگشایی سفارتخانهها تداوم یافت و گفته میشود مراکز دیپلماتیک دو کشور در پایتختهای یکدیگر عنقریب بازگشایی خواهد شد.
با این حال فعالیتهای کنسولی بریتانیا در ایران طی یکی دو سده قبل فراز و نشیبهایی داشته که دکتر تفرشی پژوهشگر و استاد تاریخ دیپلماسی مقیم بریتانیا به گوشه ای از آن پرداخته که از نظر علاقمندان خواهد گذشت.
مرور، بررسی و ارزیابی تاریخی سابقه فعالیت نمایندگیهای محلی دیپلماتیک بریتانیا در ایران کار دشواری است. در میان آثار منتشر شده داخلی و خارجی، تقریبا کتاب و مقاله جدی در باره فعالیت کنسولگریهای آن کشور در ایران وجود ندارد. چند پایان نامه قدیمی درباره برخی از این مراکز دیپلماتیک به زبان انگلیسی وجود دارد که باوجود قدیمی بودن هنوز قابل استفاده و معتبر هستند. از میان این موارد، میتوان به پایان نامه جوانا دوگروت استاد کنونی دانشگاه یورک درباره اوضاع کرمان در دوره قاجار اشاره کرد که عمدتا بر اساس اسناد کنسولگری بریتانیا در کرمان نگاشته شده است. مشکل این دست آثار در موضوع بحث ما این است که در اغلب، بحث این پایاننامهها یا مقالات متمرکز بر اطلاعات به دست آمده از کنسولگریها است و اعتنای چندانی به تاریخچه، ساختار و عملکرد سازمانی این مراکز محلی دیپلماتیک نکردهاند.
در این میان تنها یک کتاب است که به طور مشخص به مساله سفارتخانهها و کنسولگریهای بریتانیا پرداخته است: British Missions Around the –Persian- Gulf، 1575-2005: Iran، Iraq، Oman، Kuwait هیئتهای بریتانیایی پیرامون خلیج [فارس]: 1575- 2005. کتاب نوشته سه دیپلمات ارشد بازنشسته بریتانیایی در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به نامهای هیو آرباتنات، ترنس کلارک و ریچارد میور است. این کتاب باوجود اهمیت فراوانی که دارد، برای بحث حاضر ما دو کاستی دارد. اولا بیشتر بحث آن راجع به کشورهایی غیر از ایران است و به جز آرباتنات دو نویسنده دیگر هم متخصص سرزمینهای عربی منطقه هستند. دیگر آنکه در بحث ایران نیز، بیشتر توجه بحث متوجه سفارتخانه و مراکز اصلی دیپلماتیک بریتانیا در ایران و به خصوص در دو سده اخیر در تهران است.
از سوی دیگر، منابع شناخته شده در مراکز اسنادی داخل ایران در این موضوع از توالی و غنای لازم برخوردار نبوده و بیشتر متوجه فعالیت سفارت بریتانیا در تهران است.
در این میان، منابع مهم و دست اول برای بررسی فعالیت و حضور مراکز محلی دیپلماتیک بریتانیا در ایران را باید در اسناد آرشیوهای مختلف رسمی و دولتی بریتانیایی، به خصوص در دو مرکز عمده آرشیو ملی بریتانیا The National Archives، واقع در منطقه کیو در جنوب غرب لندن و همچنین آرشیو کتابخانه دیوان هند India Office Library واقع در بخش شرقی کتابخانه ملی بریتانیا در منطقه کینگزکراس در مرکز شهر لندن جستجو کرد.
این اسناد اگرچه از نظر زمانی و موضوعی دارای توالی و اهمیت یکسانی نیستند، ولی حجم و جزییات اطلاعات موجود در آنها به حدی است که کار پژوهشگران را در این موضوع شدنی و هموار میسازد. با این همه، این فراوانی اسناد و پروندهها هرگز به معنای سهولت و بیدردسر بودن این قبیل تحقیقات نیست. حجم این اسناد مربوط و یا با مبداء و مقصد کنسولگریهای محلی بریتانیا در ایران، به تخمین و ارزیابی شخصی من طی دو دهه اخیر مطالعاتم در این مراکز، حدود یک میلیون برگ ارزیابی میشود که اغلب آنها مربوط به سالهای 1800 تا 1982 میلادی و تمرکز بیشتر آنها بر تحولات سالهای 1825 تا 1945 است.
تا قبل از آغاز سده نوزدهم، تاسیس سلسله قاجاریه و اعلام پایتختی تهران، فعالیت و حضور ماموران دیپلماتیک بریتانیا در ایران نظم و توالی دوران بعد را نداشت. در آغاز سده نوزدهم، با حضور سر هارفورد جونز و سپس سر گور اوزلی، در راس هیات دیپلماتیک بریتانیا در تهران، روابط دو کشور شکل منظم و کاملا رسمی و مستقری به خود گرفت. از همین زمان بود که لندن به دلایل مختلف در ادوار گوناگون به تاسیس کنسولگریها و نمایندگیهای رسمی محلی در نفاط مختلف ایران دست زد. دامنه و شدت فعالیت این کنسولگریها در ایران، کاملا بستگی به شدت و ضعف مناسبات ایران و بریتانیا و یا آرامش یا وخامت وضعیت ایران، منطقه و جهان در بزنگاههای مختلف تاریخی بود.
در نیمه نخست سده نوزدهم، بریتانیا هم در تلاش گسترش حوزه نفوذ خود در ایران بود، هم در چند مورد با ایران بر سر مرزهای جنوبی و شرقی کشورمان به ستیز پرداخت و هم در جریان دو دوره جنگهای ایران و روسیه، نقش میانجی و عنصر مرضیالطرفین را در مراحل مختلف مقدماتی، اوج جنگها و همچنین تبعات آن پس از آتش بس ایفا کرد. در همین زمان بود که به تدریج کنسولگریهای بریتانیا در ارومیه، استرآباد، اصفهان، بوشهر، تبریز، رشت، شیراز، کرمان، مشهد و همدان افتتاح شدند و به تدریج هم به تعداد این مراکز افزوده شد و هم در شهرهای کوچکتر نیز به فراخور نیاز مراکز محلی رابط ولی بدون داشتن موقعیت رسمی دیپلماتیک و با مدیریت نیروهای محلی ایرانی برقرار شدند.
سوای جنگهای ایران و روس و نقش آشکار و پنهان دیپلماتهای بریتانیایی در انعقاد معاهدات صلح گلستان و ترکمانچای و همچنین مناقشات پایان ناپذیر لندن با تهران برای گسترش حوزه و قلمرو نفوذ استعمار بریتانیا، در برخی موارد نیز به مدت بیش از یکصد سال بدون آنکه موضوع ارتباطی به بریتانیا داشته باشد، کنسولگریهای آن کشور رسما در جریان مشکلات ایران با کشورهای همسایه خود بودند. یکی از مهمترین و طولانیترین این مناقشات، مساله مناقشات مرزی ایران و عثمانی/ ترکیه بود که تقریبا از ابتدای سده نوزدهم تا نیمه سده بیستم مطرح بود و ماموران محلی بریتانیا نیز در همه موارد به عنوان دولت ناظر و شاهد بر روند مذاکرات برای حل این مناقشات حضور داشتند.
از ابتدای سده بیستم و به خصوص از سال 1903 که نیروی دریایی بریتانیا به طور کامل در خلیج فارس مستقر شدند، مساله نیاز به کنسولگریها و نیروهای محلی برای این قدرت استعماری اهمیت بیشتری پیدا کرد. همین مراکز و افراد آن بودند که چند سال بعد در جریان جنگ جهانی اول توانستند کمک شایانی به منافع و مطامع بریتانیا در ایران کرده و با شناخت دقیق از ولایات ایران و نفوذ محلی، در نبرد قدرت با دیگر قدرتهای خارجی، به خصوص آلمان و روسیه موفق عمل کنند.
در آثار منتشر شده به زبان فارسی طی سه دهه اخیر، دو اثر مهم وجود دارد که دامنه و عمق فعالیتهای کنسولگریهای بریتانیا در ایران و ماموران آشکار و مخفی آنان را آشکار می¬گرداند. این آثار عبارتند از: وقایع اتفاقیه مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوب ایران که به کوشش مرحوم علی اکبر سعیدی سیرجانی منتشر شده و همچنین: مخابرات استرآباد که به همت مرحوم ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت در دو جلد چاپ شده است.
سوای این موارد، ماموران کنسولگریهای بریتانیا به طور منظم، به ارتباطگیری با مردمان عادی و رجال دولتی و غیردولتی نیز اشتغال داشتند. امروزه مساله دیپلماسی عمومی/ دیپلماسی مردم محور موضوعی شناخته شده و جا افتاده است. این مقوله به طور مشخص از اوایل دهه 1960 قرن بیستم و توسط آمریکاییها مطرح شده، ولی باید توجه کرد که با توجه به اهداف این موضوع که ارتباط درازمدت مقامات یک کشور با مردم عادی و غیرمسئول کشور دیگر است، بریتانیا از سالها قبل به طور جدی و منظم در ایران و دیگر کشورها در این مورد فعال بوده است.
در سفارت بریتانیا در تهران و بعضا نمایندگانی در دیگر ولایات، عنوان و سمتی با عنوان دبیر شرقی یا کنسول شرقی وجود داشت که کارش عمدتا ارتباط با مردم عادی و نخبگان غیردولتی از بازرگانان، معتمدان محلی و دیگر اقشار تاثیرگذار در ایران بود. حجم بالای مکاتبات باقی مانده از ایرانیان غیردولتی با سفارت و کنسولگریهای بریتانیا نشانگر این ارتباط و تلاش برای ارتباط گیری است.
از خلال گزارشهای ارزشمند کنسولگریهای بریتانیا در ایران میتوان به اطلاعات ارزشمندی دست یافت که از نظر مطالعات تاریخی بسیار مهمند. از این میان میتوان به گزارشهای دقیق اوضاع اجتماعی، سیاسی، آب و هوا، ورود و خروج افراد، مالالتجاره و کالا، امنیت منطقهای، مسایل نظامی و راهبردی و امور سنتی و فرهنگی و دینی هر منطقه اشاره کرد که هر کدام ازاین پروندهها به راحتی میتوانند دستمایه یک پژوهش پرمایه شوند.
البته باید توجه داشت که تا پایان جنگ جهانی دوم و استقلال هند، یک رقابت مستمر و بیوقفه بین ماموران اعزامی از سوی وزارت خارجه بریتانیا و ماموران اعزامی وزارت مستعمرات و نایب السلطنه هند به ایران وچود داشته است. در ولایات جنوبی، شرقی، جنوب شرقی و شمال شرقی این رقابت و همچشمی به طرز عجیبی وجود داشت و تنها زمانی فروکش میکرد که یا موضوعی حیاتی از قبیل جنگ رخ میداد و یا به دلایل مختلفی یک نفر از سوی هر دو مرجع در ایران نمایندگی پیدا میکرد که مثلا در مورد کنسولهای بریتانیا در خراسان و بوشهر چند بار این موضوع پیش آمد که همزمان نماینده وزارت مستعمرات و حکومت هند هم بودند.
در نیمه دوم سلطنت رضا شاه به دلیل سردی تدریجی و نسبی مناسبات تهران و لندن پس از مناقشات نفتی و قرارداد 1933، دولت مرکزی فعالیت کنسولگریها و ماموران رسمی و مخفی محلی آنان را به شدت محدود کرد و این موضوع در حجم و محتوای اسناد به جا مانده از آن دوران نیز کاملا آشکار و تاثیرگذار است. با این همه با بروز جنگ جهانی دوم، این مراکز و اعضای آن مجددا فعال شدند و تا پایان جنگ نیز به شدت به فعالیت خود ادامه دادند. در دوران جنگ وابستگان مطبوعاتی و رسانهای بریتاینا در ایران، از جمله آن لمبتون و سپس لورنس الول ساتن به مدد دانش زبان فارسی و مطالعات اسلامی خود با مردم و ولایات در تماس بیشتری بودند. پس از پایان جنگ و بروز بحرانهای جدی اقتصادی در بریتانیا، به دلیل اهمیت ایران و به خصوص ماجرای نهضت ملی شدن نفت، فعالیتهای محلی بریتانیا در ولایات ایران همچنان وجود داشت. در دوران حکومت دکتر محمد مصدق، مسئول اصلی این ارتباطات محلی در ایران، نخست، رابین زینر استاد سرشناس مطالعات شرقی، اسلامی و هند در دانشگاه آکسفورد و سپس سام فال (که قبلا نظامی و در دوران جنگ در ژاپن اسیر بود) بودند.
در دوران جنگ جهانی دوم و سپس ملی شدن صنعت نفت، یک عنصر جدید بریتانیا را به تحولات داخلی و محلی ایران پیوند میداد. تاسیس بخش فارسی سرویس جهانی بی. بی. سی توسط وزارت خارجه بریتانیا در آستانه اشغال ایران توسط نیروهای متفقین عاملی بود تا بریتانیا هم از این طریق بر قلوب و اذهان ایرانیان تاثیر بگذارد و هم از طریق رابطان خود از این طریق از اخبار و تحولات دقیق ایران آگاه شود.
از 1953 و پس از سقوط دولت مصدق و بهبود و گسترش تدریجی مناسبات تهران و لندن فعالیتهای کنسولگریها و دیگر دوایر محلی بریتانیا در ایران نیز محدود و کم رنگ شد. این موضوع ارتباط مستقیمی با زوال امپراتوری بریتانیا و ضرورت محدود کردن بودجه و هزینههای آن کشور و دست کشیدن از بسیاری از بلندپروازیهای کلاسیک استعماری در کشورهای دیگر بود.
با این همه، در دهه 1960 و شکل گیری تدریجی سیاستهای نوین دیپلماسی مردم محور بریتانیا در جهان، از راههای مختلف، به خصوص بریتیش کانسل، شورای فرهنگی بریتانیا و به وسیله ارتباطات آموزشی، بهداشتی، علمی، فرهنگی و هنری آن کشور با شهرهای ایران ادامه یافت.
در آستانه انقلاب چندین بار این مراکز فرهنگی و کنسولگریهای بریتانیا به عنوان مظاهر استعماری بریتانیا در ابران مورد هجوم و حمله انقلابیون قرار گرفتند. در سالهای پس از پیروزی انقلاب نیز نه تنها کنسولگریهای ایران و بریتانیا در دو کشور در غیر از پایتختها تعطیل شدند که در چند دوره از جمله هم اکنون، روابط دیپلماتیک دو کشور به سطح پایینی تنزل کرد و حتی سفارت خانههای دو کشور نیز کاملا تعطیل شدند. در این قبیل موارد سوئد حافظ منافع بریتانیا در ایران بود و چند کشور مختلف (از جمله فعلا عمان) حافظ منافع ایران در لندن به شمار میرفتند.
اکنون به نظر میرسد که با معرفی کاردار غیرمقیم توسط دو کشور قرار است باب جدید از مناسبات بین تهران و لندن گشوده شود. این پدیده کاردار غیرمقیم اگرچه در سالهای اخیر در روابط دو کشور امری تازه به شمار میرود، ولی با توجه به موقتی و گذرا بودن آن میتواند دو کشور را در شرایط جدید دیپلماتیک ایران در جهان، به یک دوره جدید از مناسبات دوجانبه هدایت کند.
در یک نگاه اجمالی و کلی میتوان دریافت که هرگاه دولت مرکزی ایران از محبوبیت و مشروعیت بیشتری برخوردار بوده، حوزه نفوذ و تاثیرگذاری سفارت خانههای خارجی و ماموران محلی آنان در ایران محدودتر و کم رنگتر شده و هرگاه حکومت ایران از پشتیبانی مردمی و مشروعیت قانونی کمتری برخوردار بوده موضوع اتکا و اعتماد به مقامات خارجی در کشورمان یا خارج از کشور رونق گرفته است.
خبرگزاری آنا
نظرات