خاطراتی از آیت الله محمد کفعمی


خاطراتی از آیت الله محمد کفعمی

خانه امید اهالی سیستان و بلوچستان

با حالت خاصی افراد را احترام می کردند و مردم را مجذوب خودشان و دین کرده بودند. برای تمامی اقوام و گروه ها نقش پدری داشتند...ما الان در زاهدان افرادی از سیک ها داریم.این ها هم می گفتند بزرگ ما آیت الله کفعمی بود

* عبدالرضا مزاری دبیر اجرایی کنگره بزرگداشت آیت الله کفعمی

بررسی نقش و زندگی آیت الله کفعمی خراسانی از جهات مختلفی دارای ارزش است. ایشان هم به لحاظ شخصیتی و هم به لحاظ اخلاقی واقعا یک فرد خاص و استثنایی بودند. یک سری از خصوصیات ایشان ممتاز بود و باعث شد که نام شان بدرخشد و خیلی از شخصیت ها و افرادی که ایشان را درک کرده اند به این سادگی نمی توانند ایشان را فراموش کنند.

حق دندان!

یکی از خصوصیات خاص ایشان بحث مهمان نوازی بود. یعنی چیزی بیشتر از عرف معمول بود. خیلی از مردم ایران مهمان نوازند ولی فرض بفرمایید که اگر ایشان غریب و مسافری در شهر می دیدند با خودشان به منزل می بردند و خودشان از ایشان پذیرایی و احترام می کردند. می آمدند برای مهمان رختخواب پهن می کردند و به مهمان هدیه هم می دادند. یک پاکتی حاوی پول به مهمان می دادند و در قبال تعجب و پرسش مهمان از چیستی این پاکت؛ می گفتند "که شما مهمان ما بودی و دندان شما هنگام غذا خوردن ساییده شده و این حق دندان شماست".

برای همه مردم، تمامی اقوام و گروه ها نقش پدری داشتند

با حالت خاصی افراد را احترام می کردند و مردم را مجذوب خودشان و دین کرده بودند. برای همه مردم، تمامی اقوام و گروه ها نقش پدری داشتند. به عنوان مثال، ما الان در زاهدان افرادی از سیک ها داریم. این ها کسانی هستند که مسلک شان با ما خیلی فاصله دارد.این ها هم می گفتند "بزرگ ما آیت الله کفعمی بود" و اگر مشکلی پیدا می کردند، به ایشان رجوع می کردند و افتخار می کردند و می گفتند" ایشان وقتی می آمدند کنار مغازه های ما، از ما دل جویی و احوال پرسی می کردند".یعنی نمی گفتند که این ها که دین ندارند یا بر مسلک ما نیستند و واقعا برای آن ها هم پدری می کردند و احترام می گذاشتند. همین باعث شده بود که مردم در دعواها ایشان را به عنوان حکَم خود بپذیرند چه شیعه و چه سنی.

برایش فرقی نمی کرد که طرفش سنی باشد یا شیعه

در طول ایام کنگره شخصی به من رجوع کرد. پیرمردی بود از خانواده های شهنوازی. ایشان برای من می گفت که ما یک اختلافی با یک شیعه داشتیم و من می گفتم که ما باید برویم پیش آیت الله کفعمی و مولوی عبدالعزیز تا آن ها برای ما حکم کنند. بعد ما رفتیم پیش آقای مولوی عبدالعزیز و مولوی عبدالعزیز به ما گفت که: "شما بروید پیش آیت الله کفعمی و هرچه ایشان حکم کنند همان درست است ..." آن آقای سنی می گفت: "می دانستم اگر برویم پیش آیت الله کفعمی این به نفع من است." یعنی برایش فرقی نمی کرد که طرفش سنی باشد یا شیعه. بالاخره ما رفتیم پیش آیت الله کفعمی و چون حق با من بود ایشان حق را به من داد و آن شیعه را مجاب کرد که در آن معامله شما باید حق این آقا رو بدهید و قضیه را حل و فصل کرد. یعنی واقعا سنی ها هم نگران نبودند که اگر پیش آیت الله کفعمی بیایند ایشان طرف شیعه را بگیرد. می دانستند که ایشان بر مدار حق هستند.همانطور که شما داستان امیرالمومنین (ع) و آن یهودی را شنیده اید.

خانه ایشان معروف به خانه امید بود

خصوصیات دیگری هم می شود ذکر کرد چه فردی چه اجتماعی...مثلا دلسوزی نسبت به مردم که مشکلات مردم را حل کنند. اصلا خانه ایشان معروف به خانه امید بود. شما بپرسید از قدیمی ها مخصوصا سیستانی ها.....که همیشه می گفتند خانه امید ما خانه آیت الله کفعمی است و همیشه دم در خانه ی ایشان جماعتی بودند....

عدالت آیت الله کفعمی برای من جالب بود

وقتی مقام معظم رهبری در سال 41 یا 42 آمدند برای تبلیغ به زاهدان. ایشان ماه رمضان در زاهدان بودند و سخنرانی می کردند. تا اینکه حدود نیمه ی دوم رمضان به خاطر سخنرانی های انقلابی، شهربانی ایشان را دستگیر کرد و به ساواک برد و ماجرای زندان رهبری شروع شد. در همان سفر مقام معظم رهبری به آیت الله کفعمی گفتند من نیاز به منزلی یا جایی دارم که بتوانم مطالعه کنم...آیت الله کفعمی می گویند من چون دو تا همسر دارم باید یک هفته این خانه و یک هفته آن خانه باشم و مقام معظم رهبری می گویند لطفا من را جابجا نکنید تا من به برنامه درس و مطالعات خودم برسم.

مقام معظم رهبری این ماجرا را در خاطرات خودشان نقل می کنند که عدالت آیت الله کفعمی برای من جالب بود که ایشان حتی خریدی که برای دو منزل می کردند، حتی تخم مرغ را دانه ای نمی خریدند. بلکه وزنی می خریدند تا بین دو خانم خود تفاوت قائل نشوند، حتی ساعاتی که به منزل می رفتند. خدا هم به ایشان فرزند مساوی داد یعنی از هر همسر چهار پسر و سه تا دختر!!