بازخوانی دلایل استعفای بازرگان از نخستوزیری
«اکنون که رهبر بزرگ و زعیم عالیقدر امام خمینی بنا به حق شرعی و قانونی خویش در این موقعیت حساس و تعیینکننده و تاریخی جناب آقای مهندس بازرگان را بدون درنظر گرفتن وابستگی حزبی به ریاست دولت موقت انقلابی شرعی و قانونی برگزیدهاید، ما این انتصاب انقلابی و تاریخساز را به ملت شریف و فداکار ایران تبریک میگوئیم و از آنجا که به فرمان آیه شریفه «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» اطاعت از این امر را وظیفه شرعی و عقیدتی خود به شمار میآوریم و از آنجا که بر طبق اصول والای اسلام، و به خصوص مذهب شیعه که مرجعیت عالی از آن به عنوان نیابت از امام حق عزل و نصب دارد وظیفه خود میدانیم که به برادر ارجمند آقای مهندس بازرگان اطمینان دهیم که هر چه بیشتر در جهت رسالت مکتبی و تشکیلاتی که نهضت آزادی ایران بر دوش دارد بر تلاشهای خود بیفزائیم، تا ایشان با فراغ خاطر، و بدون نگرانی، به ماموریت خطیری که بر عهده دارند بپردازند و توفیق او را در این امر مهم از پروردگار بزرگ خواستاریم.» «۱»
نهضت آزادی ایران
متن بالا بیانیه نهضت آزادی در حمایت از نخست وزیری مهندس بازرگان است که 17 بهمن 57 منتشر شد و پیروی از آن را وظیفه شرعی و قانونی خود برشمردند. مهدی بازرگان متولد 1286هجری شمسی در تهران بود که قبل از انقلاب، معاون وزیر فرهنگ کابینه اول مصدق، رئیس هیئت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دوران مصدق و تشکیل نهضت آزادی را در کارنامه خود داشت. در بحبوحه انقلاب اسلامی، بازرگان سرپرست هیئت پنج نفرهای بود که همراه با حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و مهندس مصطفی کتیرایی و دو نفر دیگر، وظیفه سر و سامان دادن به اعتصاب نفتی را داشتند. در 22دی 57 مهندس بازرگان بنا به فرمان امام خمینی به عضویت شورای انقلاب درآمد.
شورای انقلاب پس از بحثهای مختلف درباره نخستوزیر دولت موقت به جدیترین گزینه یعنی مهدی بازرگان رسید. حضرت امام با مسئولیت گرفتن روحانیون مخالف بودند و گزینههای دیگر هم شامل بعضی اعضای نهضت آزادی و جهه ملی میشد. هاشمی رفسنجانی، از اعضای شورای انقلاب، در این باره مینویسد: «از اولین روزهای ورود امام به ایران از مهمترین بحثها بحث تعیین دولت بود. به نظر من، همهی ما به این نتیجه رسیده بودیم که در زمینهی تشکیل دولت، از نیروهای نهضت آزادی استفاده بشود که طبعاً آنها از نیروهای جبههی ملی هم استفاده میکردند. نیروی دیگری نبود، مگر نیرویهایی مثل منافقین که به هیچ وجه مورد اعتماد نبودند.» «۲»
انتخاب بازرگان به ریاست دولت موقت در یک جلسه شورای انقلاب با حضور امام خمینی و توسط آیت الله مطهری مطرح شد. «۳» از اولین روز ورود امام به ایران، مهمترین بحث در بین ما، بحث تعیین نخست وزیر و اعضای دولت انقلاب بود و چون از ابتدا تصمیم براین بود که روحانیت در امور اجرایی دخالت نکند، همه ما به این نتیجه رسیده بودیم که در این زمینه از نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی استفاده بشود. بنابراین ما به عنوان اعضای شورای انقلاب، پس از بحث و بررسی موضوع، [در جلسه مورخ 14بهمن1357] مهندس مهدی بازرگان را پیشنهاد دادیم. امام ملاحظاتی داشتند و از جمله میفرمودند اینها حزبیاند و ایشان نمیخواستند به این وسیله، حزب را تایید کنند. اما سرانجام با این شرط که حکم را به شخص ایشان و بدون در نظر گرفتن سوابق حزبی بدهند، پیشنهاد شورا را پذیرفتند و این مطلب را نیز در متن حکمشان آوردند. «۴»
متن حکم مهندس بازرگان در جلسه با حضور خبرنگاران در عصر 16 بهمن 57 در مدرسه علوی خوانده شد و در آن چند وظیفه برای دولت موقت تعیین گردید: -اداره امور مملکت -انجام رفراندوم -رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی -تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید -انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید
بازرگان در شرایطی به سمت نخست وزیری انتخاب شد که شاه از کشور خارج شده بود و دولت بختیار روی کار بود. وقتی خبر انتصاب بازرگان به بختیار رسید گفت:"ما یک مملکت داریم و یک مملکت به یک حکومت نیاز دارد و این حکومت نیز یک ارتش دارد و تهدید کرد اگر بازرگان وارد عمل شود، ضرر خواهد کرد چون ما او را متوقف خواهیم نمود." «۵» پس از حکم امام و اعلام حمایت مردم از نخستوزیر دولت موقت مقطع جدیدی از انقلاب آغاز شد که تا 14 آبان 58 ادامه پیدا کرد.
چه مشکلاتی که در دوره بازرگان نهایتا کار را به استعفا رساندند؟
- از لحاظ گرایشهای فکری و سیاسی بیشتر اعضای دولت موقت از نیروهای لیبرال و ملی-مذهبی بودند و بازرگان در دادن بالاترین مقامها به افراد غیر مذهبی هیچ شکی به خود راه نداد. نکته مهم آنجا بود که تفکرات بعضی افراد لائیک و غیرانقلابی بود و بروز کامل داشت کانه در کشور انقلابی صورت نگرفته است و همچنان سازمانهای تحت نظارت آنها با ظواهر غیر انقلابی اداره میشد. برای نمونه اظهار نظر حسن نزیه مدیرعامل شرکت ملی نفت در دولت موقت :« اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را میتوانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم میدانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید». نزیه فروردین 59 از ایران رفت و در پاریس گفت: « من به عنوان یک ایرانی لائیک و آزادیخواه، با عملکرد آیتالله خمینی و جمهوریاسلامی از همان آغاز و در کمال قاطعیت مخالفت کردم». یا در موردی دیگر همچنان از سربرگهای رژیم طاغوت در بعضی ادارات استفاده میشد که منجر به اعتراض حضرت امام شد.
به عنوان نمونه دیگر احمد صدر حاج سیدجوادی وزیر کشور که پیشنهاد انحلال کمیتهها را مطرح میکرد، در وزارتخانه خود، گروهی از اعضای گروهک های مسلح مثل منافقین را گرد آورد. او یک عنصر حزب توده به نام ابراهیم یونسی را که سابقه عضویت در شاخه نظامی حزب توده داشت، را استاندار کردستان کرد. این امر امکان دستیابی گروهک هایی مثل حزب دموکرات کومله و... را به اسلحه و دیگر امکانات دولتی مهیا میساخت. «۶»
امام خمینی در اعتراض به این شرایط در سخنرانی خود نکات مهمی را مطرح کردند: «الآن وزارتخانهها- این را میگویم که به دولت برسد، آن طوری که برای من نقل میکنند- باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامی نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند. نباید در آنجا ظرف طلا و نقره- که به نص اسلام حرام است- استعمال بشود. نباید این تزیینات فوق العادهای که صرف شده است در اینجا و آنجا باز محفوظ باشد. اینها را بگذارید در بانکها، بگذارید در [خزانه] برای ملت خرج بکنید. ملت عدالت میخواهد، اتاق بزرگ نمیخواهد. ملت وزارتخانه میخواهد، وزارتخانه اسلامی، نه آن وزارتخانه کاخ دادگستری، کاخ نخستوزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاریاش یا بعضیاش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که میگوید دولت اسلامی است- و هستند- نباید تحت تاثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده همان طوری که در زمان محمد رضا شاه خان بوده است حالا هم همان فرم باشد. پس شما چکارهاید! تو که میگویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکی یکی باید بگوییم؟ دانه دانه باید بسپاریم؟ اینها باید اصلاح بشود و شماها - من میدانم- مسلمانید- من همه افراد اینها را بعضیشان را میشناسم، بعضیشان را هم معرفی کردهاند به من- اینها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف النفسند!». «۷»
- سیاست گام به گام، باعث میشد اداره امور مملکت سامان نگیرد. بازرگان خود به این نکته اذعان داشت که ماشین نازک نارنجی است و باید روی آسفالت صاف و هموار حرکت کند: «انتظار عمل کردن مثل رهبر و مرجع عالیقدری که بنده را مامور و مفتخر به این خدمت کردهاند و با عزم راسخ ایمانی و قدرت، سر به زیر انداخته و بولدوزروار حرکت میکند و صخرهها و ریشهها و سنگها را سر جایش خرد کرده و پیش رفته و میرود، این انتظار را از بنده نداشته باشید. بنده ماشینِ سواریِ نازک نارنجی هستم که باید روی آسفالت و راه همواره حرکت کنم و شما باید راه را برایمان هموار کنید.» «۸»
حضرت امام هم در سخنرانی خود به در پیش گرفتن این سیاست اشتباه اشاره کردند: «من [از] تهران که میآمدم آقایان آمدند آنجا و من به آنها عرض کردم که باید قضیه این طور بشود؛ بنا هم دارند البته، اما مثل اینکه قدم قدم میخواهند راه بروند. در این نهضت هم بعضی قدم قدم میگفتند برویم، که حالا قدم اولش را [برداریم] من به آن آقایی که آمد پاریس و این مطلب را گفت گفتم در قدم اول پایتان را میشکنند!» «۹»
- مدیریت ناهماهنگ که نتیجه انتخاب اشتباه وزرا بود. ابوالفضل بازرگان، برادرزاده نخستوزیر دولت موقت که ریاست دفتر نخستوزیر و معاونت نخستوزیر در امور اداری و مالی را هم برعهده داشت بعدها در مصاحبه خود درباره ناهماهنگیهای دولت موقت توضیحات بیشتری ارائه کرد: «اصولاً مهندس بازرگان با آنچه بهعنوان روش انقلابی در ادبیات سیاسی آن روز جا افتاده بود، موافق نبود و انقلاب را یک مسئله عمیق درونی تلقی میکرد. باوجود اینکه هماهنگی نسبتا زیادی در ابتدای کار دولت موقت بین اعضای هیات دولت وجود داشت، بهتدریج ناهماهنگیهایی هم رخ داد و عدهای به سیاستهای شخص مهندس بازرگان ایراد میگرفتند؛ بهعنوان مثال، مرحوم دکتر کاظم سامی به این نتیجه رسیده بود که دولت به اندازه کافی انقلابی عمل نمیکند و نهایتا استعفا داد؛ ولی استعفانامهاش را به شخص رهبر فقید انقلاب داد و این حرکت بهنوعی در مخالفت با دولت بود. آقای حسن نزیه، رئیس شرکت ملی نفت ایران، هم بهگونهای دیگر عمل میکرد. رئیس سازمان صداوسیما، آقای صادق قطبزاده شدیدا با دولت مخالفت میکرد و تبلیغات صداوسیما علیه دولت بود. بهتدریج مشکلات، ناهماهنگیها و مخالفتها آنقدر زیاد شد که مهندس بازرگان احساس کرد که ادامه کار بسیار مشکل است». «۱۰»
مهندس بازرگان حتی نظرات شورای انقلاب و امام خمینی را برای انتخاب وزرا و بعضی افراد در دولت موقت قبول نمیکردند. آیتالله خامنهای بعدها خاطرات آن دوران را یادآور شدند: «ما میگفتیم مثلا فلان وزیر را قبول نداریم و مواجه میشدیم با یک پاسخ که پیوسته با آن روبه رو بودیم و آن این بود که رئیس دولت موقت به ما می گفت اگر این ها را قبول نکنید من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما در مقابل تهدید استعفا از طرف رئیس دولت موقت آن هم بیست روز بعد از تشکیل دولت، چگونه است... ما بر سر معاونین آقای بازرگان چند بار در شورای انقلاب کارمان با ایشان به مشاجره کشید.» «۱۱»
نخست وزیر دولت موقت حتی در برخی موارد نسبت به دستورات صریح امام خمینی بیاعتنا بود. در نامه ای که شهید بهشتی در 22اسفند59 به امام نوشت، میخوانیم: «خود شما به یاد دارید که این ها در مورد امیرانتظام و آقای فربد (دومین رئیس ستاد ارتش) و تاکید جنابعالی برکنار گذاردن آنها چگونه عمل کردند.» «۱۲»
- تلاش برای انحلال مجلس خبرگان[قانون اساسی] از جمله مواردی است که در دولت موقت پس از مطرح شدن موضوع ولایت فقیه در مجلس خبرگان، دیده میشود. به گفته شهید فضل الله محلاتی، بازرگان در گفت وگوی خصوصی با وی و آیتالله منتظری (امام جمعه وقت تهران) در زیرجایگاه نمازجمعه از اینکه خبرگان از چارچوب «پیشنویس قانون اساسی» که اصل ولایت فقیه در آن گنجانده نشده بود، پیروی نکردهاند، به شدت عصبانی بوده . «۱۳»
امام خمینی بعدها در سخنرانی خود به قضیه فشار برای انحلال مجلس خبرگان توسط دولت موقت اشاره کردند: «آنکه مجلس خبرگان منحل بشود که در زمان دولت موقت این طرح شد و بعد هم معلوم شد که اساساش از امیر انتظام بوده و آن مسائل. آن وقت آمدند آقایان پیش ما، همه این آقایانی که، آقای بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلاش کنیم. من گفتم: شما چه کاره هستید اصلش که میخواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند. مسئله انحلال مجلس خبرگان روی این زمینه بود که آنهایی که توجه به مسائل دارند، این آقایان را که توجه به مسائل و ریشههای مسائل کم دارند وادار کردند؛ روی این زمینه که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد، یک مجلسی شد که اکثرش از علما هستند. اینها از اینها میترسند- خوب، از این علما میترسند- ضربه خوردند، دیدند یک مجلسی است که مجلس علماست؛ اینها اگر قانون بنویسند، یک قانونی مینویسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد و آن غیر آنی است که شرقی میخواهد یا غربی میخواهد. از این جهت، این آقایان را وسوسه کردند، وادار کردند. این آقایان هم توجه به مسائل خیلی ندارند- مع الاسف- با اینکه بودند در مسائل سیاسی. و از این جهت، آن طرح را درست کردند.» «۱۴»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود دارد که: «با شکلگیری عملی مجلس خبرگان، که اکثریت قاطع آن را روحانیون تشکیل میدادند، زمزمههای مخالفت که از قبل هم بود، بیشتر شد. این مساله از وقتی که قرار شد، مجلس خبرگان علاوه بر متن پیش نویس قانون اساسی که توسط شورای انقلاب و دولت تهیه شده بود، متنها و پیشنهادهای دیگر را هم بررسی کُند، عیانتر گردید. تقریباً روزی نبود که گروههای سیاسی و اشخاص مخالف، به ویژه آنهایی که از راهیابی به مجلس خبرگان ناامید شده بودند، مقالهای در روزنامهها ننویسند و بحثی را مطرح نکنند. این مخالفتها تا تهیه طرح انحلال مجلس خبرگان با همکاری برخی از چهرههای ملیگرا و چند نفر از اعضای دولت موقت نیز پیش رفت. طبق این طرح که همزمان با ورود مجلس خبرگان به بحث ولایت فقیه مطرح شد، قرار بود بدون اطلاع و اجازه امام و بدون هماهنگی با شورای انقلاب از طرف دولت موقت، انحلال مجلس خبرگان اعلام شود. ما از جریان طرح انحلال، در جلسه دولت مطلع شدیم. گویا آقای [عباس] امیرانتظام و چند نفر از وزیران و جمعی از دوستان ملیگرای ایشان، پیگیر جدی این مسئله بودند. که البته در اثر مخالفت جدی ما و هشدارهایی که در همان جلسه دادیم و نیز برخورد قاطع امام با طراحان انحلال، آنها به سرعت عقب نشینی کردند به طوری که طرح مساله، در آن مقطع زمانی منتفی شد، هر چند که مخالفتها با مجلس خبرگان و مصوبات آن پایان نیافت.» «۱۵»
مهندس بازرگان حتی پس از استعفا نیز از حمله به قانون اساسی دست برنداشت: « بیم آن میرود که این قانون اساسی به چند قطبی شدن کشور بیانجامد و کسی در این کشور تکلیف خود را نداند ، ما با این نگرانی بزرگ خداحافظی میکنیم که مملکت بعد از تصویب قانون اساسی باز هم دچار هرج و مرج و بی تکلیفی باشد و حاکمیت طبقاتی ولو طبقه روحانی در کشور حکمفرما شود». «۱۶»
- دیدار بازرگان با برژینسکی از مواردی بود که چالش زیادی را در کشور برانگیخت. هیئت سیاسی ایران به ریاست نخست وزیر، مهندس بازرگان برای شرکت در بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به آن کشور سفر کرده بود. طی این سفر مهندس بازرگان یک ملاقات بدون حضور خبرنگاران و عکاسان با برژینسکی مشاور ریاست جمهوری آمریکا در امور امنیتی انجام داد که به مدت یک ساعت و نیم طول کشید. «۱۷»
برژینسکی بعدها در مقاله ای با عنوان «چگونه ایران را از دست دادیم؟» جریان این دیدار را چنین روایت میکند: «یک هفته پس از ورود شاه به آمریکا، روز اول نوامبر، من در راس هیاتی از طرف دولت آمریکا برای شرکت در جشنهای بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر به آن کشور رفتم. در جریان این سفر بود که مهدی بازرگان نخست وزیر ایران از من تقاضا کرد که دیداری با هم داشته باشیم. من این تقاضا را پذیرفتم و بعد از ظهر همان روز در اتاق هتل بازرگان با وی ملاقات کردم...ملاقات ما در محیط دوستانه ای پایان یافت و رفتار مخاطبین ایرانی من خیلی بیش از انتظار صمیمانه بود. من جریان این دیدار را بی درنگ به رئیس جمهوری و ونس وزیر امور خارجه گزارش دادم». «۱۸»
این دیدار در شرایطی که امریکا به محمدرضا پهلوی پناه داده بود و هر روز توطئهای ضد انقلاب به وقوع میپیوست احساسات مردم را جریحه دار کرد. حزب جمهوری اسلامی هم در بیانیهای پرسیده: «در زمانی که امام و امت شدیداً سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا را محکوم میکنند آیا ملاقات با برژینسکی میتواند با حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران هماهنگ باشد؟» دیدار با برژینسکی موجب شد انتقادات از دولت موقت بالاتر رود و مردم دولت را دارای عدم صلاحیت لازم در بیان و ابراز مواضع اسلامی و موافق با انقلاب رخ داده در کشور بدانند.
- نهایتاً تسخیر سفارت در 13 آبان 57 مهر تاییدی بود بر دخالتها و کارشکنیهایی که مردم را از امریکا خسته کرده بود و اسناد به دست آمده از سفارت امریکا هم این را تایید کرد که کارکرد سفارت بیشتر برای خرابکاری در کشور بود تا برقراری ارتباط و جبران گذشته رابطه استعماری با ملت ایران. به دنبال این اعتراضات و نیز اشغال لانه جاسوسی بود که مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر روز 14آبان 58 استعفای خود را تقدیم امام کرد. گرچه خود او مدعی بود اشغال سفارت در این استعفا نقش نداشته است. متن استعفا به این ترتیب بود:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم حضرتآیتالله العظمی امام روحالله الموسوی الخمینی دامتبرکاته، باکمال احترام معروض میدارد پیرو توضیحات مکرر گذشته و نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیر ممکن ساخته ودر شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمیباشد بدین وسیله استعفای خود را تقدیم میدارد تا به نحوی که مقتضی میداند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آنهاهماهنگی وجود داشته باشد مامور تشکیل دولت فرمایند.» «۱۹»
سید احمد خمینی درباره قبول استعفای دولت موقت میگوید که در اتاق بازرگان بوده که از قم تماس میگیرند و میگویند که امام استعفای دولت را پذیرفتند. ایشان میگوید: "به روی خودم نیاوردم، سحابی و بازرگان میگفتند معلوم است که امام استعفای ما را قبول نمیکنند ولی ما باید برای پذیرش مجدد مسولیت شرط و شروط بگذاریم... . ما همه شاهد بودیم که چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام را متقاعد کنند که استعفا را نپذیرد و نتیجتاً دولت موقت با تایید مجدد و قوت بیشتری وارد صحنه شود. «۲۰»
حضرت امام نیز با قبول استعفا، پیام زیر را صادر کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
شورای انقلاب جمهوری اسلامی
چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذکر دلایلی برای معذور بودن از ادامه خدمت، در تاریخ 14/8/58 از مقام نخستوزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقتفرسای ایشان در دوره انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارالیه، استعفا را قبول نمودم. شورای انقلاب را مامور نمودم برای رسیدگی و اداره امورکشور در حال انتقال. و نیز شورا در اجرای امور زیر بدون مجال، ماموریت دارد:
1. تهیه مقدمات همه پرسی قانون اساسی
2. تهیه مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی
3. تهیه مقدمات تعیین رئیس جمهوری
لازم به ذکر است است که با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیمالشان، باید امور محوله را، خصوصاً آنچه مربوط است به پاکسازی دستگاههای اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بیخانمان، به طور انقلابی و قاطع عمل نمایند. روح الله الموسوی الخمینی «۲۱»
بعدها امام خمینی در نامه عدم صلاحیت آیتالله منتظری برای رهبری فرمودند که: « ...والله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم...» «۲۲» شهید بهشتی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در سال 58 نکته قابل توجهی را درباره بازرگان و یزدی عنوان کردند: « من هر دوی این برادرها [مهندس بازرگان و آقای یزدی] را همچنان برادرهای دوست داشتنی و برخوردار از درجه بالائی از صداقت و صمیمت میدانم، ولی خط فکریشان را در مورد سیاست انقلابی ایران از اول هم خطی که با ما بخواند، نمییافتم و ما از همان اول حس میکردیم که نقطهنظرهامان مختلف است. آقای بازرگان که سهم زیادی در سابقه فعالیت قبلیشان مخصوصاً داشتهاند، ما ترجیح میدادیم که با وجود این اختلافنظرها، همکاری داشته باشیم، تا وقتی که آقایان به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند پابهپای این نقطهنظرها بیایند و استعفاء دادند. ما معتقد بودیم انقلاب ایران، یک انقلاب جهانی است، لااقل در جهان اسلام و در دنیای مستضعفین. شاید بازرگان خیلی اینطورها نمیاندیشیدند. ما معتقد بودیم که در داخل مملکت، باید خارج از این فرم بوروکراتیک عمل کرد. آقای مهندس بازرگان عجیب تکیه داشتند روی اینکه همه کارها را ببرند توی همین کانالهال بوروکراتیک و به همین دلیل، خیلی ضربه خوردیم.» «۲۳»
(۱) اسناد نهضت آزادی،ج ۱۱، ص۷۱
(۲) علیاکبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۳۳۴
(۳) بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ (از بازرگان تا خاتمی)، داود علی بابائی، انتشارات امید فردا، جلد اول، صفحه ۱۴۲
(۴) کتاب انقلاب و پیروزی، عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب،۱۳۸۳، ص۱۶۸
(۵) رضوی ، مسعود ، هاشمی و انقلاب ، همشهری ، ۱۳۷۶ ، ص۱۵۲
(۶) خاطرات و مبارزات شهید محلاتی ، ص ۱۲۲
(۷) صحیفه امام خمینی (ره)، ج۶، ص ۳۲۳ تا ۳۳۳
(۸) روزنامه کیهان ۲۰ بهمن ۱۳۵۷
(۹) صحیفه امام خمینی (ره)، ج۶، ص ۳۲۳ تا ۳۳۳
(۱۰) شاملو، علی. «روزی که نامه استعفای بازرگان تحویل دفتر امام شد». روزنامه شرق (تهران) سال سیزدهم، ش۲۷۲۴، سهشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ص۷
(۱۱) مرتضی میردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، ج۱، تهران، سازمان اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۱۹۱
(۱۲) روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۵ اسفند ۱۳۵۹
(۱۳) خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، صص ۱۲۶ و ۱۲۷
(۱۴) صحیفه امام خمینی (ره)، جلد ۱۴، ص۴۳۴ تا ص۴۴۷
(۱۵) هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات ۵۸-۱۳۵۷ ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری، ص۳۴۴
(۱۶) روزنامه اطلاعات ، ۱۷آبان ۱۳۵۸، صفحه ۱ و ۲
(۱۷) روزنامه اطلاعات، ۱۲آبان۱۳۵۸، صفحه ۱و۱۲
(۱۸) جمهوری اسلامی ، ۱۳آبان ۱۳۵۸، صفحه۲
(۱۹) گام به گام با انقلاب، اکبر خلیلی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، جلد دوم، ص ۳۴۲
(۲۰) تاریخ انقلاب اسلامی، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، جلد اول، صفحه ۱۳۱
(۲۱) صحیفه امام خمینی (ره)، ج۱۰، ص۵۰۰
(۲۲) صحیفه امام خمینی (ره)، ج۲۱، ص۳۳۰ تا ص۳۳۲
(۲۳) روزنامه اطلاعات، دوشنبه، ۱۲ آذر ماه ۱۳۵۸، شماره ۱۶۰۱۶، صفحه ۳
www.emam.com
نظرات