روز اول انقلاب دوم
13 آبان برای بسیاری از مردم ایران بخصوص کسانی که به نوعی در این رویداد حضور داشتند روزی خاطره انگیز است . نوشته ای که در ذیل از خاطر مخاطبان خواهد گذشت به قلم یکی از دانشجویان فاتح لانه جاسوسی نگاشته شده و به شرح اولین روز دومین انقلاب می پردازد.
متن خاطره :
ساعت ده سه دقیقه روز سیزدهم آبان ماه 1358 بود . حدود 400 نفر از برادران و خواهران دانشجو از دانشگاه های تهران طبق قرار قبلی درچهار راه بهار طالقانی جمع شدند . اجتماع سازمان یافته دانشجویان بفاصله کوتاه چند دقیقه و حرکت آنها به سمت لانه جاسوسی آمریکا یادآور مبارزات دانشجویی قبل از انقلاب و بسیار سریع و غافلگیر کننده بود. اکثر دانشجویان تصویری از امام خمینی (ره ) بر سینه هایشان نصب کرده بودند. حدود ساعت 10 پس از طی مسیری 200 متری و در حال شعار دادن به در اصلی لانه جاسوسی رسیده و در آنجاجمع شدند . ابتدا چند تن از برادران بقصد باز کردن در از میله های در بالا رفتند اما در علاوه بر سقف های اصلی با زنجیر نیز محکم شده بود که زنجیرها با خشم انقلابی بچه ها از هم گسسته شد. سیل خروشان دانشجویان بداخل سفارت سرازیر شد و با ورود آخرین نفر در ورودی مجددا بسته و تحت کنترل درآمد. اینجا حیاط بزرگی با اتاق هایی در اطرف شمال بود که بخشی از آن به شکل پارکینگ در آمده بود. تعدادی از کارکنان سفارت با دیدن بچه ها سراسیمه و وحشتزده به سمت داخل گریختند. دانشجویان با عبور از دیوارهای هلالی و درهای متصل به آن خود را به حیاط اصلی که ساختمان مرکزی سفارت در آن قرار داشت رساندند. سفارت نشینان که تعدادشان به یکصد نفر می رسید در ساختمان اصلی جمع شده و در طبقات چهارگانه آن که هر طبقه با جداگانه پلکان متصل می شد پناه گرفته بودند. تنها در ورودی ساختمان از استحکام زیادی برخوردار بود و علاوه برقفل و بست در پشت آن میله بسیار محکم و ضخیمی تعبیه شده بود که بعدا حتی با شکسته شدن در باز کردن آن مشکل می نمود. بچه ها دورا دور ساختمان را به محاصره در آوردند تا از فرار یا اقدامات احتمالی آمریکایی ها جلوگیری کنند. با این همه گفته می شد که نفر اول سفارت توانسته است از در پشت سفارت که منتهی به کوچه شمالی می شد بگریزد.
ظهر گذشته بود باران کم کم شروع به باریدن کرد. برادران در اطراف ساختمان بدنبال در، پنجره یا منفذ دیگری بودند که تا بتوانند به دژ مستحکم آمریکایی ها که اینک به تنها جان پناه آنها بدل شده بود راه یابند. آنها بطور مرتب از پشت پنجره ها با فریاد و به کمک بلندگوی دستی به آمریکایی ها اعلام می کردند که از ما نترسید ما با شما کاری نداریم و تنها قصد داریم که با تحصن و اعتراض مخالفت خود را با دخالت های آمریکا در امور ایران و پناه بردن به شاه ابراز کنیم اما آنها سخت ترسیده بودند. گاردهای محافظ سفارت در لباس سبز کماندویی در پشت پنجره ها و نقاط حساس با سلاح های خودکار موضع گرفته بودند. برادران پنجره ای را در طبقه زیرین ساختمان شکستند تا از آنجا به داخل نفوذ کنند اما خود را با کماندوهای مسلح آمریکایی که با ماسک های ضد گاز بر چهره داشتند روبرو دیدند. مقاومت آمریکایی بیش از حد انتظار طول کشید. طی این مدت آنها توانسته بودند با وزارت خارجه ایران و نیز با کشور خودشان و ایادی خارج از سفارت تماس گرفته کسب تکلیف و چاره جویی کنند.
سرانجام حدود ساعت 1 بعد از ظهر طلسم ساختمان شکسته شد و بعضی پنجره ها گشوده در اصلی شکسته شد . دنیایی پر از اضطراب و حیرت پیش روی بچه ها قرار داشت . آمریکایی ها که از چهره های مصمم و انقلابی دانشجویان و محاصره ساختمان و احتمال عکس العمل قهر آمیز به شدت ترسیده بودند به ناچار با دستهای بلند کرده یا بر سر نهاده از ساختمان خارج شده و فوج فوج خود را تسلیم کردند. تسلیم ذلیلانه آمریکایی ها بخصوص گرین گاردها با هیکل های قوی و ستبر در لباس رسمی ارتش آمریکا که عکس های آن بعدا به تمام جهان مخابره شده بود احساس غرور و رضایت هر دوستدار انقلاب اسلامی را در ایران و جهان بر می انگیخت . گویی با دیدن این صحنه عقده ده ها سال خیانت آمریکایی ها که در دل ها انباشته شده بود گشوده می شد . بچه ها که در نظر داشتند درصورت مساعد بودن شرایط چند تن از سفارت نشینان را به گروگان بگیرند اینک خود را در برابر بیش از یکصد اسیر تسلیم شده می دیدند. این روز فراموش نشدنی و این یوم الله همان روز موعودی بود که امام خمینی (ره ) وعده آن را داده بودند. روز شکستن ابهت ابر قدرت آمریکا در برابر عظمت انقلاب اسلامی ، روز غلبه مومنین بر کفار و اولین روز انقلاب دوم .
آمریکایی ها بهنگام خروج از ساختمان و شاید هم مدتی قبل از آن سالن ها و راهروهای ساختمان را با گاز اشک آور آکنده کردند تا از نفوذ دانشجویان به داخل ساختمان جلوگیری کنند. بچه ها با تجربیاتی که در جریان مبارزات دوران انقلاب اندوخته بودند به وسیله روشن کردن آتش و استفاه از پارچه های خیس با این ترفند مقابله کردند. دستها و چشم های گروگان ها بدون کمترین آزار و بلکه با متانت و ترحم بسته شد و هر یک از آنها بطور جداگانه به اتاق های مسکونی و ویلاهای مجاور حیاط سفارت منتقل شدند. در این میان رفتار بچه ها با زنان و نیز سیاهپوستانی که در بین جمعیت بودند بسیار آرام و از روی دلسوزی بود و همین افراد بعدا به دستور رهبر انقلاب خیلی زود آزاد و روانه کشورشان شدند.
پس از تخلیه ساختمان و انتقال گروگان ها بازرسی اتاق ها و وسائل و اسناد شروع شد. به دلیل اضطراب ، سردرگمی و هراسی که آمریکایی ها داشتند ساختمان را به شکل محل جنگ زده و درهم ریخته درآورده بودند. راهروها ، اتاق ها و میزها انباشته از وسائل ،کاغذ ،کتاب و خرده ریزهای مختلف بود. تقریبا در تمامی اتاق ها اسناد فراوانی به تیغه های خرد کن سپرده شده بود و بسیاری نیز با دستگاه های مجهزتر به شکل پودر کاغذ در آمده بود; همچنین دستگاه های سنگینی به خرد کردن وسائل و ابزار پیچیده و حساس الکترونیکی و غیره اختصاص داشت که پر از ذرات خرد شده شیشه و فلز و سیم و سایر عناصر بود. علاوه بر آن در کوره ای که در طبقه زیرین قرار داشت هزاران برگ سند و ابزار و وسائل دیگر به خاکستر تبدیل شده و یا در حال سوختن بود.
آنچه که بیش از همه جلب توجه می کرد وجود دستگاه های گیرنده و فرستنده و ادوات پیچیده کامپیوتری بود که غالبا در امور اطلاعاتی و جاسوسی مورد استفاده قرار می گیرد. سالن نسبتا بزرگی وجود داشت که در وسط آن اتاق بزرگ شیشه ای واقع شده و امواج رادیویی و غیره در آن نفوذ نداشت. جلسات سری سفارت و شعبه « سیا » که در سفارت واقع شده بود در همین سالن برگزار می شد.
بسیاری از درهای ورودی اتاق های فلزی و نسوز از جنس و نوع گاو صندوق بود و تمام آنها با قفل های رمزی پیچیده و دوار طلسم شده بود. گشودن قفل و رمز این درها بعضا با کمک یکی دو نفر از کارمندان سفارت که حاضر به همکاری شده بودند و بعضی نیز با استفاده از برش و جوش کاربیت و غیره انجام گرفت . پس از یکی دو ساعت کار پاکسازی و جمع آوری اسناد گمان می رفت که ساختمان از لوث وجود سفارت نشینان که اینک محرز شده بود جاسوسانی بیش نبودند پاک شده اما با گشودن در گاو صندوق یکی از اتاق ها با کمال تعجب مشاهده شد که در آن اتاق گاو صندوق های دیگر وجود دارد که هر یک خود اتاق جداگانه ای بود و سرانجام با گشودن یکی از درها چهار مرد مسلح از آن خارج شدند که طی این مدت به انهدام اسناد و ابزار حساس مشغول بودند.
ماجراهای شنیدنی روز اول بسیار زیاد است . اما همه آنها در یک مقاله نمی گنجد و شاید بتوان گفت که لازم است برای شرح آن کتاب ها نوشته شود. حسن ختام روز فراموش نشدنی حضور فرزند گرانقدر امام (ره ) در جمع دانشجویان بود که به دلیل بسته بودن درهای سفارت و ازدحام بیش از حد جمعیت با کمک مردم از دیوارهای سفارت وارد شدند; همچنین حجت الاسلام آقای خوئینی ها پس از ورود به جمع دانشجویان در آن غروب غرور آفرین به امامت جماعت در صحن حیاط سفارت ایستادند و برای اولین بار صحن کفر زده و شرک آلود سفارت با رکوع و سجود پیروان خط امام تطهیر شد.
آن روز روز اول انقلاب دوم بود و روز اول شکست شیطان بزرگ ، روز 13 آبان ...
خبرگزاری فارس 12 آبان 1386
نظرات