تسخیرلانه جاسوسی و آنچه مردم آمریکا نمیدانند
بهار هر سال با سالگرد چندین رویداد خصمانه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مقارن است. سالگرد قطع رابطه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، سالگرد تحریم اقتصادی ایران، سالگرد حمله نظامی به طبس و حوادثی از این دست، نمونههایی از اقدامات کینهتوزانه آمریکا است که با هدف دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و به زانو درآوردن آن صورت پذیرفته است.
از زمان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران تاکنون، مقامات آمریکائی هیچگاه رابطه سالمی با جمهوری اسلامی ایران نداشتهاند و هیچگاه از موضعی برابر، متعارف و منطبق بر قوانین ناظر بر روابط بینالمللی با ایران اسلامی رفتار نکردهاند. انقلاب اسلامی ایران در شرائطی به پیروزی رسید که آمریکا تمامی تدابیر و کوششهای خود را برای حفظ رژیم شاه بکار بسته بود و با تجربیاتی که از حوادث مربوط به سرکوبی نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد و نیز سرکوب خونین قیام اسلامی 15 خرداد مردم ایران بدست آورده بود تمامی راهحلهای موجود را در این رهگذر بررسی و مطالعه کرده بود. آمریکا از ارسال سلاحهای نظامی و احتمال براه انداختن کودتا گرفته تا حمایت مصلحتی گروههای چپ مانند حمایت از حزب توده در سالهای 2ـ 1331 برای سرنگونی دولت مصدق و حتی کنار آمدن با قدرتهای رقیب خود و غیره ، همه راهها را برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برقرار نگاه داشتن روابط نابرابر و سلطهجویانه خود مورد مطالعه قرار داده بود.
انقلاب اسلامی ایران در حقیقت قیام مردم مسلمان ایران علیه سلطه جابرانه و طولانی آمریکا بر کشورمان بود. سلطهای که چنگال اختاپوسی آن بر همه مقدرات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی جامعه فرو رفته بود. به همین دلیل بود که انقلاب با فرار مستشاران و جاسوسان آمریکائی و سپس موج عظیم توطئهها و فتنهانگیزیهای کاخ سفید علیه نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی ایران همراه شد.
انقلابی که در بهمن 1357 به پیروزی رسید، در حقیقت دولت آمریکا را از بزرگترین ستاد فرمانروایی و ژاندارمی خود در خاورمیانه محروم ساخت. حکومت ایران حافظ و مدافع دیرینه مرکز فعالیتهای جاسوسی سازمان سیا در خاورمیانه بود. با وقوع انقلاب ، رابطه ایران با قویترین متحد خاورمیانهای آمریکا یعنی اسرائیل قطع شد و سفارت آن کشور در تهران تعطیل گردید و کلیه دیپلماتها و جاسوسان صهیونیستی همراه با بیش از 40 هزار کارشناس و مستشار آمریکایی از ایران اخراج شدند، وسائل استراق سمع و جاسوسی آمریکا در ایران برچیده شد و جریان نفت به روی دولتهایی مانند اسرائیل و آفریقای جنوب قطع گردید. ایران از پیمان استعماری سنتو که در سال 1338 برای دفاع از منافع آمریکا و متحدین غربیش به امضای کشورهای ترکیه و ایران و پاکستان رسیده بود خارج شد و با این خروج موجبات انحلال پیمان را فراهم آورد. قراردادهای خرید تجهیزات و وسائل نظامی از آمریکا که در زمان شاه مخلوع منعقد شده بود لغو گردید و از همه مهمتر نُه ماه پس از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا که در طول این مدت مرکز طراحی بسیاری از توطئهها، کودتاهای نافرجام، بلوا و آشوب در نقاط مختلف کشور و کارشکنی در مسیر بازسازی شده بود، بعنوان «لانه جاسوسی آمریکا» تسخیر و تعطیل شد و جاسوسان دیپلماتنمای آن بعنوان اهرمی برای بازگرداندن شاه مخلوع که به آمریکا رفته بود به گروگان گرفته شدند.
مردم ایران در سالهای پس از انقلاب شاهد بلوکه شدن دارائیهای کشورشان در بانکهای آمریکایی، شکلگیری کودتاهای متعدد ولی ناموفق آمریکائی در ایران، تبدیل شدن سفارت آمریکا به یک لانه جاسوسی برای توطئه و تشکل بخشیدن به موجودیت ضد انقلاب، مداخله نظامی آمریکا در داخل مرزهای کشورمان (ماجرای طبس) و دهها نمونه دیگر از اقدامات خصمانه کاخ سفید بوده است. از این رو وقتی سفارت آمریکا بعنوان مرکز فرماندهی اقدامات خرابکارانه و بازدارنده علیه جمهوری اسلامی ایران تعطیل شد، بجز معدودی از گروهکهای معاند و تعدادی از سیاستمداران ورشکسته و بریده از مردم که هیچگاه در خدمت آرمانهای انقلاب نبودند، کسی در داخل کشور از این تحول ناراضی نبود.
آنچه که موجب تصرف لانهجاسوسی آمریکا در تهران و خاتمه دادن به فعالیتهای مخرب آن در کشور گردید، صرفاً اقدام آن کشور در پذیرفتن شاه مخلوع نبود. بلکه این رویدادی بود که تنها کاسه صبر مردم ایران را لبریز کرد و زمینه سقوط لانهجاسوسی را فراهم آورد.
تسخیر لانه جاسوسی در ایران، به واقع برگ دیگری از انقلاب ضد آمریکائی مردم ایران بود. به همین دلیل بود که حضرت امام خمینی(ره) از آن به عنوان «انقلاب دوم» یاد کردند. این حادثه بازتاب و عکسالعمل منطقی دشمنی علنی آمریکا با انقلاب اسلامی طی کمتر از 9 ماهی بود که از پیروزی آن میگذشت.
دولت کارتر نه برای مردم خود و نه حتی برای نظامیان و بسیاری از سیاستمداران خود شرح نداده بود که علت اصلی گروگانگیری در تهران چه بود و سفارت آمریکا طی 9 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان تصرف لانهجاسوسی، چه اقدامات خصمانه و کینهتوزانهای را علیه انقلاب اسلامی ایران و جمهوری نوبنیاد برخاسته از آن به عمل آورد . حتی امروز هم که بیش از سه دهه از سقوط لانه جاسوسی آمریکا در تهران و به همین میزان از اعلام قطع رابطه سیاسی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران میگذرد، هنوز وسائل ارتباط جمعی آمریکا و یا مقامات دولتی آن کشور در دنیائی که «عصر ارتباطات» لقب گرفته است، به مردم آمریکا نگفتهاند که سفارت کشورشان در تهران طی محدوده زمان 9 ماهه حد فاصل پیروزی انقلاب تا تسخیر آن، مرکزی برای هدایت همه گونه فعالیتهای مخرب و براندازانه علیه نظام نوظهور جمهوری اسلامی ایران بوده است. مقامات آمریکائی به مردمشان نگفتهاند که کودتای نوژه با هدایت مأموران آمریکائی و با نقشه افسران آمریکائی طراحی شده بود و قرار بود به اجرا گذارده شود. کاخ سفید به مردم آمریکا نگفته بود که پذیرائی از شاه مخلوع به عنوان دشمن یک ملت انقلابی به منزله دهنکجی و توهین به آن ملت تلقی میشود. مردم آمریکا هنوز نمیدانند که کارکنان سفارت آمریکا طی کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب با همه سرکردگان گروههای ضد انقلابی در داخل ایران در تماس بودهاند، نیازهای مالی آنها را برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران تامین میکردند و خود رأساً به تشکیل شبکههای نامرئی برای کودتا مبادرت میورزیدند. اساساً به همین دلیل بود که کارکنان سفارت آمریکا در اولین دقائق شروع عملیات تسخیر این مکان در روز 13 آبان 1358 به سرعت اقدام به خرد کردن و نابود نمودن اسناد مربوط به فعالیتهای مخرب و غیرقانونی خود کردند. اگر دستگاههای ارتباط جمعی آمریکا و وسائل اطلاعرسانی مدعی آزادی قلم و بیان در آن کشور از ابتدا ذهن مردم آمریکا را نسبت به عملکرد دیپلماتنماهای جاسوس خود در تهران روشن میکردند، امروز مردم آمریکا بهتر میتوانستند مفهوم امتناع طولانی ملت ایران از پذیرش درخواست بازگشائی مجدد سفارت کاخ سفید در ایران را بفهمند.
این رویه یعنی کتمان واقعیت و بیخبر نگاه داشتن مردم آمریکا پدیدهای است که پس از کارتر در دوران 8 ساله حکومت رونالد ریگان جمهوریخواه، دوران 4 ساله حکومت جرج بوش جمهوریخواه و دوران 8 ساله حکومت بیل کلینتون دمکرات و دوره 8 ساله فرزند بوش و حتی هم اکنون نیز ادامه یافته است. طبق یک نظرخواهی که در سال 1378 به مناسبت بیستمین سالگرد سقوط لانه جاسوسی تهیه شد و در آمریکا انتشار یافت یک سوم سئوال شوندگان آمریکایی هنوز از واقعه تسخیر سفارت کشورشان در تهران با خبر نشده بودند و یک سوم دیگر از مردم که از آن واقعه مطلع بودند علت اصلی وقوع حادثه را نمیدانستند و از جرائم جاسوسان آمریکائی در تهران بیخبر بودند و مجموع اطلاعاتشان در حد تحریفات و اکاذیتی بوده که منابع سیاسی و تبلیغی آمریکا راجع به انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی و عملکرد سفارت آمریکا در تهران به خورد آنها داده بودند .
دولتمردان آمریکایی نوع روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را به مردم کشورشان نمی گویند . آنان جمهوری اسلامی ایران را به نقص حقوق بشر متهم میکنند ولی فقط در یک اقدام جنایتکارانه و هولناک که به منزله تمسخر عمدی درک و شعور جامعه جهانی است، هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را با 300 مسافر و خدمه غیرنظامی آن در آبهای خلیج فارس سرنگون می کنند و این فاجعه بزگ را که هرگز از تاریخچه خصومت آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی ایران پاک نخواهد شد، به حساب نقض حقوق بشر نگذاشتند. ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند ولی بودجههای تروریستی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران در کنگره خود به تصویب میرسانند و گروههای تروریستی در داخل و خارج کشورمان را با پول و تبلیغ و اسلحه مورد حمایت قرار میدهند. ایران را به تلاش برای فعالیتهای هسته ای غیر صلح آمیز و یا انباشت سلاحهای کشتار جمعی متهم میکنند ولی همواره رژیم صهیونیستی را مورد حمایت وسیع تسلیحات کشتار جمعی و حتی هستهای قرار داده و پایگاههای خود در شیخنشینهای عرب حوزه خلیج فارس را به زراد خانه سلاحهای مخرب خویش تبدیل کردهاند. ایران را به نقض حقوق اقلیتهای نژادی متهم میکنند ولی ترور گاه و بیگاه سیاهان آمریکا و نقض دائمی حقوق ابتدائی و اولیه آنها نشان میدهد که حتی حاضر به تحمل موجودیت این قشر زجر کشیده که 12 درصد کل جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند نمیباشند. پرونده روابط آمریکائیها با جمهوری اسلامی ایران طی سی و چند سال اخیر، چیزی جز سی و چند سال نیرنگ و جنایت و حقهبازی و دخالت بیجا و توطئه نبوده است.
آنها منشأ بسیاری از نابسامانیها و بحرانهای کشور ما هستند ولی همواره حق انتقاد از ایران را در انحصار خود گرفته و طی سالهای پس از انقلاب دائماً با پتک ترویج تروریسم، نقض حقوق بشر، نقض دمکراسی ، نقض حقوق اقلیتها، نقض آزادی و صدها اتهام دیگر بر سر ما کوبیدهاند. رفتار دولتمردان آمریکائی با دولت و ملت ایران طی دهه اخیر کمترین مشخصهای که بتوان آنان را طالب دوستی واقعی با ایران و یا لااقل داشتن رابطه مساوی با کشورمان نامید نداشته است. این همان رابطه نابرابری بوده که امام خمینی آن را رابطه ظالم و مظلوم خواندهاند.
سایت « انقلاب دوم » ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات