سوغات نیکوزیا


دونالد ویلبر مترجم: محمدعلی معتضدیان
1284 بازدید

سوغات نیکوزیا
(روایت براندازی مصدق و کودتای 28 مرداد توسط سازمان سیا)

از جمله مطالب خواندنی در مورد کودتای 28 مرداد 1332 گزارش دکتر دونالد ویلبر مشاور مخفی بخش آفریقا و خاور نزدیک سازمان CIA از چگونگی طراحی و اجرای این کودتاست که تقدیمتان نموده‌ایم؛ امید است که مورد توجه‌تان واقع شود.
همچنانکه از اسم طرح کودتا معلوم بود، قرار بر این گذاشته شده بود تا مصدق آژاکسی پیر برای نمایشنامه حکومت جوان پهلوی باشد. طرح کودتای آژاکس که در 28 مرداد سال 1320 در تهران اجرا شد و به سرنگونی دولت ملی مصدق انجامید سالهای زیاد دیگری، همچنان یکی از مهمترین رویدادهای مداخله گرانه در تاریخ ایران و جهان باقی خواهد ماند. اعلام و پذیرش آمریکا در مورد طراحی و اجرای این کودتا در ایران و عذرخواهی مقامات بلند پایه آمریکا از مردم ایران در سالهای اخیر، علاقه و توجه نویسندگان و مطالعه‌کنندگان تاریخ معاصر ایران را مضاعف نمود و آثار تازه‌ای در مورد دولت کودتاگر ارتشبد زاهدی انتشار یافت. همچنین اسناد تازه‌ای در مورد کودتای 28 مرداد از سوی برخی مقامات اسبق سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس در شکل مقاله و کتاب منتشر گردید. از جمله اینگونه مطالب خواندنی که پیش رو دارید گزارش دکتر دونالد ویلبر مشاور مخفی بخش آفریقا و خاور نزدیک سازمان CIA از چگونگی طراحی و اجرای این کودتاست که تقدیمتان نموده‌ایم؛ امید است که مورد توجه‌تان واقع شود.
مقدمه
نمایندگان اینتلیجنت سرویس و نمایندگان بخش آفریقا و خاور نزدیک سازمان سیا یکدیگر را در طول نوامبر و دسامبر سال 1952 میلادی در واشنگتن ملاقات نمودند تا در مورد برنامه‌های جنگ و پشتیبانیهای پشت صحنه مربوط به اوضاع ایران به بحث و تبادل نظر بپردازند. در مذاکرات فوق آقای کریستوفر مونتاگیو وُدهاوس که ریاست پایگاه اینتلیجنت سرویس در تهران را برعهده داشت هیات بریتانیایی را همراهی می‌کرد. همچنین، آقای ساموئل فالی از سوی پایگاه اینتلیجنت سرویس مستقر در ایران و آقای جان بروس لاکهارت نماینده اینتلیجنت سرویس در واشنگتن در این ملاقاتها حضور داشتند. از سوی NEA (بخش آفریقا و خاور نزدیک سازمان سیا) نیز آقای کرمیت روزولت رئیس بخش، جان‌اچ لی‌.ویت رئیس شاخه ایران، جان دبلیو پندلتون معاون بخش و جیمز. ای. دارلینگ رئیس اداره شبه نظامی NEA شرکت می‌کردند. اگرچه در جلسات قبلی، موضوع استفاده از فعالیتهای سیاسی جهت براندازی مصدق مطرح نشده بود ولی نماینده اینتلیجنت سرویس، این مطلب را مطرح نمود. از سوی دیگر NEA به هیچ وجه تمایلی به بحث در این مورد نداشت و برای انجام چنین عملیاتی نیز آماده نبود. با این وجود جلسه مذکور بدون اتخاذ تصمیم مشخصی پایان یافت و قرار شدNEA صرفا به بررسی جزئیات پیشنهادی اینتلیجنت سرویس بپردازد.
در ماه مارس سال 1953.م تلگرافی ارسالی از سوی پایگاه تهران دریافت شد؛ مبنی براینکه ژنرال (X) با وابسته نظامی سفات آمریکا تماس گرفته و از سفیر پرسیده است آیا ایالات متحده تمایلی به حمایت و پشتیبانی از عملیات نظامی ایرانیان برای سرنگونی مصدق- نخست وزیر ایران- دارد یا خیر؟ از این رو جلسه‌ای با حضور کارکنان مرکزی و سپس کارکنان پایگاه در سفارتخانه تشکیل شد. پاسخی که حکایت از احتیاط داشت تهیه و به ژنرال(X) ارسال گردید. در این پاسخ، ایالات متحده هیچگونه تعهدی در این راستا نداد ولی به گونه‌ای ملایم ضمن تشویق ژنرال(X) برخی تمایلاتش را در خصوص ایده مذکور بیان کرد. از طرف دیگر ژنرال والتر اسمیت معاون وزارت خارجه، براساس نشانه‌هایی که حاکی از بروز مخالفت علیه مصدق بود و نیز نگرش مخرب و بی ملاحظه دولت مصدق، اظهار داشت که ایالات متحده نمی تواند حکومت مصدق را حمایت کند و ترجیح می‌دهد دولتی جانشین که اعضاء جبهه ملی در آن حضور نداشته باشند، در ایران قدرت را به دست گیرد. این تغییر در سیاست خارجی به اطلاع سازمان سیا رسید و به NEA نیز گفته شد که مجاز است به دنبال عملیاتی باشد که به سقوط دولت مصدق کمک می‌نماید. وزارت امور خارجه و سیا مشترکا سیاست جدید را به اطلاع هندرسون سفیر آمریکا در تهران و همچنین راجرگویران رئیس پایگاه جاسوسی سیا در تهران رساندند و در پیام خود به مجوز دولت ایالات متحده جهت عملیات براندازی اشاره کردند.
رئیس بخش ایران در سازمان سیا به پایگاه تهران اجازه داد مبلغ یک میلیون دلار بودجه تصویبی را درهر راهی که منجر به سقوط دولت مصدق شود به کار گیرد. علاوه بر این اختیارات گسترده‌ای نیز به هندرسون سفیر آمریکا و رئیس پایگاه جاسوسی سیا داده شد تا بدین وسیله امکان استفاده از یک میلیون دلار تصویبی را بدون کسب مجوز داشته باشند. در آوریل سال 1953م. مطالعات جامعی در این مورد به عمل آمد که به عنوان«عوامل دخیل در سرنگون سازی مصدق» نام گرفت. در این بررسی ذکر شده بود که ترکیبی متشکل از شاه و ارتشبد زاهدی و نیز حمایت مالی و عوامل محلی سیا، فرصت خوبی برای سرنگونی مصدق فراهم خواهند آورد. علاوه بر این، عواملی نظیر شورشهای خیابانی و سرپیچی نظامیان تهران از دستورات مصدق می‌تواند تقویت کننده ترکیب دوگانه مذکور باشد. در ادامه این روند، تماس دیگری با ارتشبد زاهدی به عمل آمد. اگرچه انگیزه‌های او جدی بودند ولی خیلی زود روشن شد که زاهدی اساسا فاقد برنامه‌ محکم و کاملی بوده و در موقعیتی قرار ندارد که بتواند اقدامی علیه مصدق انجام دهد. با این وجود ارتشبد زاهدی که زمانی عضو کابینه مصدق بود، تنها عاملی به شمار می‌رفت که می‌توانست مخالفت قابل توجه و موثری در برابر مصدق به عمل آورد. به همین دلیل زاهدی مشخصا و به شدت پیگیر موضوع بود. در آوریل سال 1953م. پایگاه تهران تماس مجدد خود با زاهدی را از طریق وابسته نیروی دریایی آمریکا(آریک پولارد) برقرار کرد. برای اینکه ارتباط و تماس با زاهدی راحت‌تر و کارآمدتر شود و همچنین به دلیل مسائل امنیتی، قرار شد تماس با زاهدی از طریق پسرش ]اردشیر[ صورت پذیرد. ولی پس از 21 جولای سال 1953.م تماس با ارتشبد زاهدی به صورت مستقیم و بدون واسطه انجام می‌گرفت. در اقدامی دیگر، دکتر دونالد ان.ویلبر مشاور مخفیNEA در پایان آوریل 1953‌.م از سوی بخش ایران انتخاب گردید تا به نیکوزیا رفته و با همکاری نزدیک اینتلیجنت سرویس به برنامه‌ریزی جهت سرنگونی دولت مصدق بپردازد.
ستاد فرماندهی تصور می‌کرد که دستاورد برنامه ریزان در نیکوزیا، طرحی خواهد بود که آنها می‌توانند با تدبیر و بصیرت، اجرای آنرا توصیه کنند. مذاکرات نیکوزیا از 13‌ می سال 1953 بین ویلبر و افسر اینتلیجنت سرویس نورمن ماتیو داربی شایر آغاز گردید. گاهی اوقات آقای اج. جان کولینز رئیس پایگاه اینتلیجنت سرویس در نیکوزیا نیز در مذاکرات شرکت می‌جست. داربی شایر که مسول بخش ایران در اینتلیجنت سرویس به شمار می‌آمد، چندین سال در ایران به سر برده و زبان فارسی را به خوبی صحبت می‌کرد. سرانجام نتایج مذاکرات در 30 می سال 1953.م مشخص گردید. طرح نهایی عملیات نیز توسط دکتر ویلبر در اول ژوئن به مرکز فرماندهی مخابره شد. با این وجود طی جلسه عمومی که در فرماندهی بر سر طرح فوق تشکیل شد، بر بازنگری و بررسی مجدد تمام شخصیتهای مهم صحنه سیاسی ایران تاکید گردید. همچنین آنها می‌خواستند بدانند که آیا تنها ارتشبد زاهدی به عنوان مخالف مصدق، چهره با ارزش جهت حمایت و سرمایه‌گذاری به شمار می‌آید و در این صورت چه اشخاص و عناصری می‌بایست در فهرست پشتیبانی از او قرار گیرند؟
خیلی زود روش شد که دکتر ویلبر و آقای داربی شایر نقطه نظرات مشابهی در مورد سران و شخصیتهای ایران و ارزیابیهای بسیار نزدیکی از عوامل دخیل در صحنه سیاسی این کشور دارند. در طول مذاکرات اثری از اختلافات قابل توجه و برخورد وجود نداشت. همچنین معلوم شد که SIS کاملا موافق با دستورپذیری از سازمان سیا است. برای ویلبر قطعی بود که بریتانیا از مشارکت همه جانبه سیا استقبال نموده و تصمیم گرفته بود از هر کاری که موجب خدشه و صدمه به مشارکت ایالات متحده شود، خودداری ورزد. البته علایم ضعیفی مبنی بر حسادت بریتانیا در مورد برتری سازمان سیا در منابع مالی، پرسنل و تسهیلات نسبت به SIS وجود داشت. ویلبر در گزارش خود خواستار برپا شدن کانال گفتگویی سه جانبه بین واشنگتن، نیکوزیا و تهران بود تا ارتباط بین آنها به سهولت تامین گردد. براین مبنا، هر پیامی از سوی طرفین می‌بایست از طریق سریعترین وسیله ممکن برای دو طرف دیگر ارسال شود. این مسیر از طریق خط اتصال ارتباطات خاورمیانه که در واقع ایستگاه تقویتی مستقر در چند مایلی نیکوزیا بود، میسر می‌گردید. درحالیکه 45 کابل ارتباطی مسیر فوق تعویض شده بود ولی با این وجود متاسفانه ارتباطات بین نیکوزیا و تهران آنگونه که انتظار می‌رفت سریع نبود. در مذاکرات نیکوزیا قرار شد هر دو طرف به معرفی عوامل خود بپردازند و اینتلیجنت سرویس از طرق برادران رشیدی بر موضوعاتی نظیر نیروهای نظامی، مجلس، رهبران مذهبی، مطبوعات، اوباش خیابانی، سیاستمداران و دیگر چهره‌های با نفوذ متمرکز شده و اطلاعاتی بدست آورد. وقتی این دستورالعمل از نیکوزیا به پایگاه تهران مخابره شد، مسولان پایگاه تهران پنداشتند که به برادران رشیدی و نیز عوامل اینتلیجنت سرویس بیش از حد بها داده شده است و این عقیده را به اطلاع مرکز فرماندهی نیکوزا نیز رساندند. ولی نیکوزیا در پاسخ اذعان داشت که اینتلیجنت سرویس هم به اندازه ما از ضعیف بودن برادران رشیدی آگاه است ولی مهمترین موضوع و نقطه قابل توجه در انتخاب آنان را می‌توان به تمایل برادران رشیدی به هزینه کردن موقعیت و زندگیشان در مسیری که علیه مصدق باشد مربوط دانست. برادران رشیدی در روزهای سرنوشت ساز اگوست 1953.م چنین تمایلی را از خود بروز دادند. دکتر ویلبر نیز بعد از اینتلیجنت سرویس به افشای هویت ماموران سیا اقدام کرد. قبل از سفر ویلبر به نیکوزیا جلسه‌ای در مقر فرماندهی تشکیل شد تا مشخص گردد کدامیک از ماموران و عوامل سیا در تهران باید توسط ویلبر به اینتلیجنت سرویس معرفی شوند تا با عوامل آن همکاری نمایند. در این جلسه موافقت شد که اسامی عوامل اصلی پایگاه سیا در تهران یعنی جلیلی و کیوانی فاش نشود. ولی هنگامیکه اینتلیجنت سرویس در جلسه نوامبر 1952.م از وجود دو عامل عمده سیا در ایران (جلیلی و کیوانی) مطلع گردید، لازم بود که دو نفر دیگر به جای آنها معرفی شوند که این کار نیز صورت گرفت. تا آنجا که ما اطلاع داشتیم، هویت جلیلی و کیوانی برای برادران رشیدی و عوامل اینتلیجنت سرویس مشخص و فاش نشده بود. ادامه مذاکرات نیکوزیا منجر به درخواست اطلاعاتی از پایگاه سیا در تهران گردید که در تهیه پیش نویس طرح عملیات بسیار مفید بود. رفته رفته بحثها و مذاکرات بر روی مجموعه‌ای از فرضیات مهم متمرکز گردید که نهایتا در پیش نویس و شکل نهایی طرح نیز مورد تاکید واقع شدند. همچنین تصمیم براین گرفته شد که جزئیات طرح عملیات در چهارچوب فرضیات زیر قرار گیرد: 1- زاهدی به عنوان تنها گزینه دارای شجاعت و استواری لازم است که ارزش حمایت دارد. 2- پای شاه نیز باید به عملیات کشیده شود. 3- شاه با بی میلی وارد گردونه خواهد شد ولی باید او را مجبور به این کار کرد.4- اگر جریان عملیات برملا شود قوای نظامی به حمایت از شاه برخواهند خواست نه مصدق 5- در صورت امکان، عملیات علیه مصدق باید رنگ و لعابی قانونی و یا شبه قانونی پیدا کند نه کودتایی غیر قانونی 6- پیش از شروع عملیات افکار عمومی باید آمادگی و رغبت جهت انجام کودتا را پیدا کند7- جنبه نظامی عملیات زمانی می‌تواند موفقیت آمیز باشد که پایگاه سیا بتواند برنامه عملیات را با ایرانیانی که توسط زاهدی برای اجرای کودتا انتخاب می‌شوند در میان بگذارد8- دولت جدیدی که احتمالا پس از موفقیت عملیات برروی کار می‌آید باید تمهیدات لازم برای مقابله با واکنش منفی و قوی حزب توده را بیاندیشد.
برخی از این فرضیات قبل از اینکه پیش نویس طرح کودتا کامل شود برای مرکز فرماندهی سیا در واشنگتن و تهران ارسال شد. پاسخ تهران و واشنگتن چندان مساعد با ایده‌های طراحان عملیات نبود، پایگاه تهران احساس خود را مبنی بر اینکه شاه اقدام قاطعانه‌ای علیه مصدق انجام نخواهد داد منتقل می‌کرد. فرماندهی سیا در واشنگتن نگرانی خود را اینگونه مطرح کرد که چرا نباید از افراد دیگری نیز در این عملیات حمایت کرد و یا اینکه ایرانیان چرا خودشان در عملیات سرنگونی دولت مصدق مشارکت ندارند. با این وجود در این مورد که پایگاه تهران باید در ابتدا سیاست جدید خود مبنی بر مورد تهاجم قرار دادن دولت مصدق را از طریق مطبوعات شروع کند، توافق وجود داشت. پایگاه سیا در تهران در این راستا اقدام به اعلام سیاست فوق به عوامل خویش و نیز سپس به برادران رشیدی که عوامل اینتلیجنت سرویس بودند نمود. پایگاه سیا در تهران دارای یک گروه هنری بود که مامور شدند مقادیر قابل توجهی کاریکاتور علیه مصدق آماده کنند. ملاقات با عوامل دست اندرکار عملیات در نیکوزیا برای چند روز قطع شد زیرا یکی از برادران رشیدی علیرغم غیرممکن بودن خروج از ایران در دوران مصدق، اجاز خروج دریافت کرد و به ژنو رفت. او در آنجا ملاقاتی با نورمن داربی شایر افسر اینتلیجنت سرویس داشت. رشیدی در این ملاقات نه تنها داربی شایر را نسبت به وضع موجود آگاه کرد بلکه به چند سوال مهم و اساسی وی نیز پاسخهای کامل و مفیدی ارائه داد. لازم به ذکر است که اینتلیجنت سرویس توسط ماموران کارآزموده خود در طول هفته از طریق بی سیم با برادران رشیدی در تماس بود. اینگونه تماسها که لزوما به زبان فارسی صورت می‌گرفت به طور طبیعی دارای محدودیتهای نیز بود. در ادامه هنگامیکه ما به آقای داربی شایر پس از بازگشت از ژنو اطلاع دادیم که ارتش ایران می‌تواند پیامهای بی‌سیم را شنود کند، این نوع تماسها محدودتر نیز شد. آقای جرج کارول که اخیرا به معاونت اطلاعات خارجی پایگاه سیا در تهران منصوب شده بود در 29 می وارد نیکوزیا شد تا نقطه نظرات مرکز را در مورد پیش نویس طرح اعلام نماید. جالب است بدانیم که رشیدی اجازه ورود و خروج از ایران را از وزیر امور خارجه مصدق یعنی حسین فاطمی دریافت کرده بود واین مقوم دیدگاه سیا در مورد حسین فاطمی بود که وی نسبت به انگلیسیها روی خوش نشان می‌داد و از سوی دیگر می‌دانست که برادران رشیدی با انگلیسیها ارتباط داشته و از جمله عوامل آنها در تهران به شمار می‌آیند. حسین فاطمی در نظر داشت در صورت سقوط مصدق دستش به جایی بند باشد.]![ همانگونه که پیشتر ذکر شد، پیش نویس طرح عملیات کودتا در اول ژوئن 1953.م به مقر فرماندهی سیا در واشنگتن مخابره گردید. اگرچه نیکوزیا به عنوان نقطه خوبی برای تماس با بریتانیا محسوب می‌شد و بخش ارتباطات بسیار کارآمدی داشت ولی در کنار این مزایا، دارای نقاط ضعفی نیز بود. اول اینکه از مراکز فرماندهی در بریتانیا و واشنگتن فاصله زیادی داشت و بدتر اینکه پرونده‌های موجود در پایگاه اینتلیجنت سرویس نیکوزیا بسیار ناقص و ناکافی بودند. به همین دلیل برای به دست آوردن اطلاعات در مورد شخصیتهای ایران به ویژه نظامیان باید متوسل به پایگاه تهران و یا مراکز فرماندهی می‌شدیم. همزمان با مخابره کردن پیش نویس طرح براندازی مصدق، قرار شد رونوشت طرح برای لندن نیز ارسال شود تا نقطه نظرات مرکز فرماندهی اینتلیجنت سرویس تا پیش از پانزدهم ژوئن مشخص گردد. از سوی دیگر قرار شد سازمان سیا هدایت بررسی دقیقتری در مورد طرح را در بیروت به عهده گرفته و سپس نتایج به دست آمده با نقطه نظرات اینتلیجنت سرویس در لندن جمع بندی شود. کارول چند روز پس از تکمیل طرح همچنان در نیکوزیا ماند تا کار برروی جنبه‌های نظامی عملیات را آغاز کند. او همچنین چند روز پس از پایان یافتن جلسات و مذاکرات بیروت به نیکوزیا برگشت تا موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دهد. لازم به ذکر است که خانم هلن مورگان نماینده سیا در نیکوزیا، در این روزها حمایت و پشتیبانی خوبی از کارکنان سیا که در نیکوزیا کار می‌‌کردند به عمل می‌آورد.
تصویب طرح عملیات
در بعد از ظهر روز نهم ژوئن، تمام کسانی که باید درمذاکرات بیروت شرکت می‌جستند به این شهر وارد شدند. آقای کرمیت روزولت رئیس NEA و رئیس پروژه در طول عملیات، از لندن با هواپیما وارد بیروت شد. کارول نیز از قبرس با هواپیما و روجرگویران رئیس پایگاه سیا در تهران با اتومبیل از طریق دمشق آمدند و ویلبر نیز از قاهر با هواپیما وارد بیروت شد. صبح روز دهم ژوئن مذاکرات آغاز و چهار روز به طول انجامید. برنامه روزانه عبارت بود از آغاز بحث در اولین ساعات روز و ادامه یافتن تا ساعت 2 بعداز ظهر و سپس گفتگوها تا پایان بعد از ظهر تداوم می‌یافت. اولین دستور کار این بود که تمام عوامل و عناصر صحنه سیاسی ایران را با توجه به اطلاعات جدید و جامع رئیس پایگاه سیا در تهران مورد بازبینی و بحث مجدد قرار دهیم. بعد از اینکه اصول کلی پیش نویس طرح عملیات مورد توافق همه قرار گرفت، توجه جلسه معطوف بر جزئیات طرح شد. هدف تمامی جلسات این بود که معین کنیم چگونه هر بخش از طرح دارای ساختاری موثر و کارآمد شود. در پیش نویس طرح مقرر شده بود که تدابیر خنثی سازی معینی باید علیه برخی از حامیان اصلی و برجسته مصدق نظیر قبایل قشقایی تشکیل شود. ولی سرانجام تصمیم بر این گرفته شد که تمام تلاشها باید بر بالا بردن میزان کارآیی نیروهای مخالف مصدق متمرکز گردد. فرض بر این بود که حامیان مصدق هنگامیکه رهبر خود را خارج از صحنه و گردونه قدرت ببینند، حاضر به نشان دادن واکنش نخواهند گردید. رئیس پایگاه سیا در تهران پیشنهاد داد که یک طرح جایگزین دیگر نیز برای براندازی مصدق در نظر گرفته شود. این طرح در کنار طرح تی. پی. آژاکس به عنوان طرح امینی- قشقایی شناخته می‌شد که پایگاه سیا در تهران آن را از دستور کار خود خارج نکرده بود تا اینکه طرح تی. پی. آژاکس به موفقیت خود برسد. بعداز ظهر روز شنبه، گروه، آخرین جلسه خود را تشکیل داد و صبح روز بعد یعنی چهاردهم ژوئن هر کدام با هواپیما به مقاصد خود رهسپار شدند. روزولت و ویلبر در روز پانزدهم ژوئن وارد لندن شدند و گزارش خود را به اداره اصلی اینتلیجنت سرویس واقع در خیابان برادوی ساختمان 54 ارائه دادند. آنها تجدید نظر جلسات بیروت در طرح را اعلام کردند. اما باید دانست هیچ رونوشتی از طرح اولیه بیروت وجود ندارد زیرا طرح مذکور در لندن مجددا مورد بررسی قرار گرفت و نسخه دیگری از آن تهیه شد. برای بررسی طرح بیروت، جلسه‌‌ای در اطاق کنفرانس ساختمان 54 برادوی تشکیل شد که برخی مقامات مسول در اینتلیجنت سرویس در آن حضور داشتند. از ابتدای جلسه معلوم بود که اینتلیجنت سرویس نقطه نظر عمده و جدیدی در مورد پیش نویس طرح ندارد. همانگونه که در نیکوزیا نیز مشخص شده بود، آنها به آمریکاییها اجازه هر کاری که تمایل داشته باشند را داده بودند. به نظر می‌رسید که بریتانیا تنها به طرح و نتیجه موفقیت آمیز آن اعتنا دارند. آنها همچنین اعلام کردند به برادران رشیدی دستور داده‌ شده که از فرامین پایگاه سیا در تهران به طور کامل اطاعت نمایند. ماموران عالیرتبه اینتلیجنت سرویس در پایان مذاکرات گفتند که مدت زمانی طول می کشد تا نظر قطعی دولت خود مبنی بر تایید یا عدم تایید پیش نویس طرح براندازی مصدق را به دست آوردند. روزولت و ویلبر 17 ژوئن لندن را ترک کردند و ظهر هیجدهم ژوئن در دفتر کار خود حاضر شدند. آنها فورا پیش نویس طرح را مجددا ساختار بندی و تایپ کردند.
آغاز عملیات
به دلیل آنکه جلسات تشکیل شده در بیروت و لندن زیاد طول نکشید و فاصله زمانی بین عزیمت روزولت به بیروت و لندن و سپس مراجعتش به واشنگتن طولانی نبود، مرکز فرماندهی سیا نتوانست کار چندان زیادی انجام دهد. با این وجود پیشرفت خوبی در برقراری ارتباط خاص و نزدیک با وزارت امور خارجه (آمریکا) حاصل گردید. این واقعیت که یک برنامه عملیاتی آماده شده است، تقریبا برای تعداد بسیار محدودی از مقامات وزارت خارجه آشکار شده بود. البته باید خاطرنشان ساخت که تا زمان انجام کودتا، چتر امنیتی بسیار خوبی برروی برنامه توسط سیا افکنده شده بود. در ادامه، بخش ایران، یونان و ترکیه در وزارت امور خارجه نقطه نظرات خود را در دو صفحه اعلام کردند. صفحه اول با طبقه بندی فوق سری تحت عنوان«پیشنهادی برای تغییر حکومت ایران» به تاریخ ششم ژوئن و صفحه دوم نیز با طبقه‌بندی فوق سری و بدون تاریخ تحت عنوان« اقداماتی که دولت ایالات متحده باید در جهت حمایت دولت جانشین مصدق انجام دهد» را در بر می‌گرفت.
مسلم بود که مقامات وزارت خارجه حق اتخاذ تصمیمات سطح بالا در مورد طرح را ندارند. البته وزارت خارجه از ما خواست قبل از پذیرش و تصویب طرح، از دولت بریتانیا این تضمین را بگیریم که پس از روی کار آمدن دولت جدید پس از سقوط مصدق، انگلستان نسبت به موضوع نفت از خود انعطاف بیشتری نشان دهد. تضمین درخواست وزارت خارجه از سوی آقای هربرت میشل که یکی از مقامات سفارت بریتانیا در تهران و نیز نماینده اینتلیجنت سرویس در سفارت به شمار می آمد، داده شد. این تضمین در شکل یک یادداشت غیررسمی توسط سفیر بریتانیا در آمریکا در مورخ 23 ژولای 1953.م به وزارت خارجه ایالات متحده تسلیم شد. وزارت خارجه همچنین قصد داشت پیش از تصویب شروع عملیات متقاعد شود که مقادیر کافی و متناسبی از کمکهای اقتصادی در اختیار دولت جانشین مصدق قرار خواهد گرفت.
در همین اثنا مذاکرات بین مقامات سازمان سیا و هندرسون سفیر بریتانیا (درتهران) هشتم ژوئن در واشنگتن آغاز شد. ضمن مذاکرات مزبور مشخص گردید هندرسون از مواضع قبلی خود مبنی بر اینکه شاه با کودتا همکاری نخواهد کرد و به چهره‌های نظامی نظیر زاهدی توجهی نخواهد داشت، عقب‌نشینی کرده است. هندرسون کاملاً با ما همکاری می‌کرد و مشتاقانه به دنبال ارائه پیشنهادهای سازنده بود او حتی از برنامه تأخیر در بازگشتش به تهران استقبال نمود. در طرح پیش‌بینی شده بود که هنگام فرارسیدن مرحلة نهایی کودتا، هندرسون در تهران نباشد. علاوه بر این غیبت طولانی مدت هندرسون از تهران، یکی از جنگهای روانی بود که بر علیه مصدق به کار گرفته می‌شد.
موافقت با کودتا سرانجام در تاریخ یازدهم جولای سال 1953 میلادی در سازمان سیا، اول جولای 1953 در اینتلیجنت سرویس، اول جولای 1953 توسط وزیر خارجه انگلیس، یازدهم جولای 1953 وزیر امور خارجه امریکا، اول ژولای 1953 به وسیله نخست‌وزیر انگلستان و سرانجام در یازدهم جولای 1953 توسط رئیس جمهور امریکا تصویب شد. جدا از اجازه دادن به پایگاه سیا در تهران برای هزینه‌کردن یک میلیون دلار در حمایت از زاهدی، در بیستم ماه می به پایگاه اجازه داده شد هفته‌ای یک میلیون ریال (در آن زمان هر نود ریال یک دلار بود) برای جلب همکاری نمایندگان مجلس خرج کند. نزدیک پایان ماه ژوئن، پایگاه سیا موفق به ایجاد تماس مستقیم با برادران رشیدی شد و درصدد آموزش دادن به آنها جهت ایفای نقش و چگونگی برقراری تماس برای شروع و پیشبرد عملیات، برآمد. از طرف دیگر دو گروه دیگر نیز در سازمان سیا در شاخة NE/4 در بیست و دوم ماه ژوئن تشکیل شد که نقش پشتیبانی از شروع عملیات در پایگاه تهران را به عهده داشت. گروه اول توسط کارول که نیمه ماه ژوئن از نیکوزیا بازگشته بود سرپرستی می‌شد. این گروه وظیفه دشوار و سنگین مطالعه بر روی جنبه‌های نظامی کودتا را انجام می‌داد. قصد آنها فراهم آوردن طرح کامل و مؤثری بود تا زاهدی و همراهان نظامی او را در قالب ‌«آماده برای عملیات» درآورد. اعتقاد بر این بود که تمام تلاشها باید در جهت وارد ساختن ایرانیهای پرحرف و غیرمنطقی در نقش‌های باشد که دقیقاً نشان دهنده چیزی باشدکه می‌خواهیم آنها انجام بدهند. علت این اعتقاد نیز برمی‌گشت به شکست ایرانیها در حفظ امنیت اولین عملیات براندازی بازمی‌گشت. گروه دوم که توسط دکتر ویلبر هدایت می‌شد، وظیفه پرداختن به فازهای روانی عملیات را بر عهده داشت. سرپرستی همه‌جانبة این دو گروه و هدایت ارتباط با پایگاه درگیر در صحنه نیز بر عهده جان هنری والر رییس شاخه NE/4 بود. کارول در نیمه ماه جولای به تهران رفت ولی در سرراه در لندن توقفی داشت تا با داربی شایر مقام بلندپایة اینتلیجنت سرویس ملاقات نموده و در مورد بخش نظامی طرح براندازی با وی گفتگو کند. گروه ویلبر اقدام به ارسال و مخابره پیامها به پایگاه تهران می‌نمود تا شاکله عملیات روانی پیش از کودتا را آنگونه که در طرح پیش‌بینی شده بود تدوین کند. در حالیکه تعداد قابل توجهی مقاله بر علیه مصدق تهیه و نوشته می‌شد به گروه هنری سیا نیز آموزشهای لازم برای تدارک و تهیه مقدار زیادی کارتون و برنامه‌های رادیویی بر علیه مصدق ارائه می‌گردید.گروه هنری مزبور علاوه بر این، اقدام به تهیه نقاشی کرد که شاه در آن زاهدی را به مردم ایران معرفی می‌کرد. این نقاشی باید به پوسترهای دیواری بزرگی تبدیل می‌شد تا در تهران نصب شوند. مقالات، و کاریکاتورها و نقاشیها به سرعت آماده و روز نوزدهم جولای توسط یک پیک ویژه به تهران فرستاده شدند. روز بیست و دوم جولای پایگاه تهران شروع به توزیع اقلام مزبور در بین عوامل خود کرد. دکتر ویلبر مأمور شد تا ضمن بهره‌جستن از همکاری تنگاتنگ گروه هنری سیا در طراحی جنبه‌های تبلیغاتی طرح براندازی، به دیگر مأموریتهای خود نیز بپردازد. همه آماده انجام وظایفی بودند که در طرح برای آنها مشخص شده بود. از مقامات مسئول در سیا و اینتلیجنت سرویس گرفته تا عوامل حاضر در نیکوزیا و پایگاه تهران.
افزودن فشار بر شاه
از همان آغاز معلوم شده بود که شاه را باید مجبور به ایفای نقشی ویژه کرد. بنابراین در طرح براندازی ابزارهای پیش‌بینی گردیده بود تا او را از دست بیم و هراسهای آسیب‌زننده مربوط به دستهای پنهان بریتانیا خلاص کرده و او را از حمایت همه جانبة ایالات متحده و بریتانیا مطمئن ساخت. از سوی دیگر این مسأله را برای او روشن کنیم که مصدق باید برود. در طرح همچنین پیش‌بینی شده بود که به شاه بقبولانیم، امضاء کردن اوراق و فرامینی که لازم است از سوی او صادر شود، آسانتر از تن ندادن به آن است. روز بیست و سوم ژوئن در مراکز فرماندهی، تاریخ پیامهای که باید برای شاه ارسال شوند مشخص شد.
تمام اقدامات مزبور در مرحلة اجرا درست همانگونه که در طرح پیش‌بینی شده بود به خوبی پیش رفت. اولین کار این بود اشرف را که به نظر می‌رسید آن موقع در پاریس باشد در جریان قرار دهیم. قرار شد روز دهم جولای او را در پاریس ملاقات کرده و از وی خواسته شود روز بیستم جولای برای دیدن شاه به تهران برود. ترتیب‌دادن این ملاقات بر عهده اسدالله رشیدی که هنوز در ژنو بود، گذاشته شد. او باید از اشرف دعوت می‌کرد تا در جلسه‌‌ای با حضور داربی شایر نماینده اینتلیجنت سرویس و مٍید نماینده سیا شرکت کند مٍید روز دهم جولای با اتفاق داربی شایر به پاریس رفت، ولی یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد چرا که اشرف در پاریس نبود. سرانجام اسدالله رشیدی او را روز پانزدهم جولای ملاقات کرد و گزارش داد که اشرف نسبت به ایفای نقش در طرح استقبالی نشان نداده است. با این وجود نمایندگان سیا و اینتلیجنت سرویس روز بعد دو ملاقات با او داشتند که سرانجام منتهی به راضی‌شدن اشرف برای انجام هر کاری که از او بخواهند، شد. مٍید به لندن بازگشت و به روزولت‌ و لی‌ویت اطلاع داد که اشرف نسبت به بروز واکنش تند مطبوعات طرفدار مصدق در هنگام ورود به تهران نگران است و خواستار اقدام متقابل و مناسب از سوی ما می‌باشد. مٍید سپس به پاریس بازگشت و تا هنگام رفتن اشرف به تهران از نزدیک‌ با وی در تماس بود. اشرف به عنوان یک مسافر عادی با پرواز روز بیست و پنجم جولای وارد تهران شد. همانگونه که انتظار می‌رفت، ورود بدون مجوز اشرف باعث ایجاد جنجال سیاسی شد. نه از خود شاه و نه از دولت مصدق اجازه‌ای برای بازگشت اشرف اخذ نشده بود به همین دلیل هر دو بسیار خشمگین بودند. شاه از ملاقات با اشرف خودداری کرد ولی نامه منتسب به او که از طریق سلیمان بهبودی به او رسید را قبول کرد. سلیمان بهبودی از عوامل اینتلیجنت سرویس در کاخ شاه بود که وزیر دربار هم به شمار می‌آمد. این نامه حاوی اخباری بود که به شاه اطلاع می‌داد، شوارتزکف ژنرال امریکایی در حال آمدن به تهران و ملاقات با وی است. شاه از این خبر استقبال کرد و روز بیست و نهم جولای با اشرف دیدار نمود. فردای آن روز اشرف به اروپا بازگشت. بازگشت او بخشی از برنامه از پیش طراحی شده‌أی بود که در ضمن مطبوعات طرفدار مصدق را از این خروج آگاه می‌ساخت. نفر دومی که وارد صحنه می‌شد، اسدالله رشیدی بود که از عوامل اصلی و مهم اینتلیجنت سرویس محسوب می‌گردید. اولین کار او با شاه این بود که او را متقاعد سازد، نماینده و سخنگوی دولت بریتانیا است. جمله‌ای را انتخاب کرد و به شاه گفت که به زودی این جمله را از رادیو بی.بی.سی خواهد شنید. داربی شایر در لندن اقدام لازم را به عمل آورد تا در وقت معینی بخش فارسی بی.بی.سی آن جمله را پخش کند. این کار انجام شد و شاه جمله را شنید و دوباره در سی‌ام ژوئن رشیدی را به حضور پذیرفت. رشیدی در این جلسه توانست شاه را برای ملاقات با ژنرال شوارتزکف آماده سازد. این ملاقات به شاه اطمینان می‌داد که ایالات متحده و بریتانیا در طرح براندازی با یکدیگر همکاری نزدیکی دارند. ژنرال شوارتزکف به این دلیل انتخاب شده بود که در طول سالهای خدمتش در سامان‌دهی ژاندارمری ایران بین سالهای 1942 تا1948 میلادی، رابطة دوستانه‌ای با شاه برقرار کرده بود. از سوی دیگر شوارتزکف این اطمینان را به سازمان سیا داده بود که برای جلب و کسب اعتماد شاه از اعتبار خوبی پیش او برخوردار است. برای پوشش دادن به نحوة سفر شوارتزکف به تهران قرار شد او یک تور سیاحتی شامل سفر به لبنان، پاکستان و مصر و در نهایت تهران داشته باشد. مأموریت شوارتزکف این بود که موافقت شاه با سه چیز را به دست آورد: 1. فرمان حاکی از اعلام زاهدی به عنوان رئیس ستاد،2. دست‌نوشته‌ای که حاکی از اعتماد شاه به زاهدی بوده و موجب روی آوردن افسران ارتش به او شود، 3. یک فرمان به تمام نظامیان برای حمایت از رئیس ستاد قانونی او. به نظر می‌رسید راضی‌کردن شاه برای صدور چنین بیانیه‌‌هایی راحت‌تر از ترغیب وی برای صدور اطلاعیه‌ای مبنی بر برکناری مصدق بود.
کلیه امور مربوط به تبلیغات علیه مصدق در حال انجام بود و از سوی مرکز فرماندهی مواد مورد نیاز در اختیار برادران رشیدی قرار گرفت. به تدریج افراد در پستهای خود قرار می‌گرفتند. روزولت و شوارتزکف در تهران بودند و لویت نیز برای چندین روز در نیکوزیا باقی ماند. هندرسون سفیر امریکا در ایران برای چند روز استراحت به سالزبورگ رفت. لویت در نیکوزیا نقش مهمی را در اطمینان دادن به مقامات اینتلیجنت سرویس مبنی بر مطلوب‌بودن اوضاع بر عهده داشت. چرا که آنها مدام از نرسیدن اطلاعات شکایت می‌کردند. هنگامی که روزولت به تهران وارد شد، شرایط موجود مورد بررسی و مطالعه مجدد قرار گرفت. بخشی از جنگ روانی علیه مصدق این بود که مقامات ایالات متحده هر گونه تماس و ارتباط با حکومت مصدق را قطع کنند. از مدیر همکاری‌های فنی امریکا و ایران دکتر ویلیام.ای.وارن خواسته شد تا تماسهای خود با مقامات ایران را به حداقل برساند و همچنین به ژنرال فرانک مک کلور رئیس هیأت نظامی امریکا که در تهران مستقر بود دستور داده شد تا روابط چندان دوستانه‌ای با نظامیان طرفدار مصدق از خود نشان ندهد.
بیانیه‌هایی که قرار بود توسط شاه امضاء و صادر شوند نیز آماده ارائه شدن به وی بود و قرار شد او از محتوا و تعداد این بیانیه‌ها آگاه گردد. یکی از این بیانیه‌ها زاهدی را به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب می‌کرد و دیگری محتوی درخواست رفراندم برای منحل‌کردن مجلس به عنوان مرجعی غیرقانونی بود.
همزمان با پایان یافتن ماه جولای، مسئولان بخش تبلیغات منفی و جنگ روانی علیه دولت مصدق اعلام کردند که تبلیغات انجام شده بسیار مؤثر بوده‌اند. در این بین اظهارات وزیر امور خارجه امریکا که به پیشنهاد سازمان سیا عنوان شده بسیار تأثیرگذار بود. از سوی دیگر پایگاه تهران درخواست کرد که حملات مطبوعات ایران علیه مصدق، در روزنامه‌های امریکا نیز انعکاس یابد.
اول آگوست یعنی دو روز پس از اینکه اشرف تهران را ترک کرد، شاه با شنیدن پیام رادیو لندن (بی.بی.سی) متقاعد شد که اسدالله رشیدی سخنگو و نماینده رسمی دولت بریتانیا است. از این‌رو، شوارتزکف ملاقات طولانی مدتی با شاه داشت تا او را متقاعد به انجام بقیه مراحل طرح کند. شاه از ترس وجود میکروفون جهت شنود مکالمات آنها، ژنرال را به یک سالن بزرگ رقص برد. شاه ابتدا از پیشنهاد امضاء کردن بیانیه‌های مورد نظر استقبال نکرد و اظهار داشت که نسبت به وفاداری ارتش بدبین است. در نهایت او برای ارزیابی میزان موفقیت و یا شکست طرح مقداری وقت خواست. پس از این ملاقات، دیدارهای دیگری نیز توسط روزولت و رشیدی با شاه به عمل آمد.
در طول جنگ روانی علیه مصدق، سعی شد تا توجه او به مجلس و اعتراضاتی که در آنجا علیه او شکل می‌گرفت، معطوف شود. این کار با دادن پیامهای هشدارآمیز مبنی بر اینکه او باید ابتکار عمل را در دست داشته باشد و تعادل اعتراضات و مخالفتها را که در حال افزایش است حفظ کند، به وقوع می‌پیوست. در واقع این عملیات نوعی منحرف‌کردن وی از توجه به طرح کودتا بود. از سوی دیگر در چهاردهم جولای، کنسول امریکا در تهران نمایندگان موافق دولت را ترغیب به استعفا کرد و همچنین بیست و هشت نماینده بی‌طرف و یا ترسوی مخالف مصدق نیز به سمت استعفا از مجلس هدایت گردیدند. مرکز فرماندهی (سیا) پیشنهاد داد که نمایندگان مؤثر و کارآمد مخالف مصدق پستهای خود در مجلس را رها نکنند ولی از تحصن خود دست بردارند. نتیجه کار این می‌شد که افرادی استعفا نداده‌اند می‌توانند ترکیب قانونی وجود مجلس را شکل دهند. حداقل دستاورد چنین وضعیتی زیر سئوال رفتن عقیده مصدق مبنی بر منحل‌کردن مجلس بود. منحل‌کردن مجلس توسط مصدق می‌توانست او را به عنوان دیکتاتور بلامنازع کشور معرفی نماید. با این وجود او مجبور بود به این قانون تن بدهد که فقط شاه می‌تواند مجلس را منحل کند. او جهت عملی‌کردن ایدة خود مبنی بر انحلال مجلس، اقدام به برگزاری رفراندمی کرد که طی آن مردم پاسخ آری یا خیر در رابطه با انحلال مجلس می‌دادند. نتیجه رفراندم حاکی از فرمایشی و تقلبی‌بودن‌ آن داشت، زیرا در حدود دو میلیون نفر رای به انحلال و صرفاً چند صد نفر رای به عدم انحلال مجلس داده بودند.این موضوع فرصت خوبی به سیا و اینتلیجنت سرویس داد تا حملات مطبوعاتی را علیه مصدق تدارک ببینند. در طول برگزاری رفراندم، عوامل پایگاه تهران تلاش کردند تا غیرقانونی‌بودن رفراندم را در میان مردم شایع کنند ولی این کار دیگر تأثیری نداشت زیرا فرصت از دست رفته بود.
پایگاه تهران اطلاع داد که در حدود بیست روزنامه داخلی بر علیه مصدق آغاز به عملیات کرده و پانزده کاریکاتور طراحی شده از سوی سیا بر علیه مصدق نیز در طول هفته برگزاری رفراندم در روزنامه‌ها انتشار یافته است.
چهارم آگوست پایگاه تهران اطلاع داد که مصدق از اهداف سفر اشرف به تهران مطلع شده و به همین خاطر برنامه‌ها مقرر را باید زودتر شروع کرد. از هندرسون سفیر امریکا خواسته شد تا اقامت خود در سالزبورگ را نیمه تمام گذاشته و به تهران بازگردد.
روز دوم آگوست اسدالله رشیدی با شاه ملاقات و جزئیات طرح را برای او تشریح کرد. وی از موافقت شاه با برکناری مصدق و انتخاب زاهدی به عنوان نخست‌وزیر خبر داد. شاه همچنین موافقت کرده بود که وثوق را به سمت رئیس ستاد ارتش منصوب کند. اگرچه شاه در ملاقاتهای بعدی با روزولت سعی داشت تا از عدم موافقت کامل خود با طرح خبر دهد ولی روزولت با تحت فشار قراردادن وی مبنی بر اینکه در صورت موافقت نکردن با طرح کودتا، ممکن است ایران در دام کمونیستها گرفتار شود و به پشت دیوارهای آهنین شوروی انتقال یابد، شاه را ترساند. شاه بالاخره در ملاقاتی با رشیدی موافقت خود را با انجام کودتا در شب دهم یا یازدهم آگوست اعلام کرد.
شاه گفت که به رامسر خواهد رفت و در صورتی که کودتا موفقیت‌آمیز باشد زاهدی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی خواهد نمود. رشیدی بعد از ملاقات دیگری که با شاه داشت خبر داد که شاه روز دوازدهم به رامسر خواهد رفت و قبل از ان در دیداری که با زاهدی و دیگر نظامیان بلندپایه خواهد داشت، شفاهاً زاهدی را به عنوان نخست‌وزیر اعلام می‌نماید. روز دهم آگوست سرهنگ حسن اخوی با شاه ملاقات کرد و شاه را از اسامی افسران بلندپایه ارتش آگاه نمود که گفته‌اند در صورت دیدن دست‌نوشته‌ای از شاه، حاضر به همکاری در طرح کودتا هستند ولی شاه به او گفت که دست‌نوشته‌ای در این خصوص نخواهد داد. روزولت مجدداً‌شاه را از طریق رشیدی تحت فشار قرار داد تا فرامین مورد موافقت در دیدارهای قبلی‌اش با روزولت و شوارتزکف را امضا کند. شاه در نهایت امضاکردن آنها را پذیرفت. قرار بر این شد که شاه فرمانها را امضا کرده و با زاهدی ملاقات کند و سپس به رامسر برود. روز بعد از این توافق شاه با زاهدی دیدار کرد ولی چون متن فرامینی که باید امضا می‌کرد هنوز توسط رشیدی به او داده نشده بود، گفت به رامسر می‌رود و به محض وصول، آنها را امضاء خواهد کرد. قرار بر این شد که شاه دو فرمان را امضا کند: برکناری مصدق و منصوب‌کردن زاهدی به نخست‌وزیری. رشیدی به اتفاق بهبودی رئیس کاخ شاه و یکی از عوامل اینتلیجنت سرویس اقدام به نوشتن و آماده‌ساختن این دو فرمان کردند. سپس سرهنگ نعمت‌الله نصیری رئیس گارد شاهنشاهی آنها را با هواپیما به رامسر منتقل کرد. 
در این هنگام فعالیت مطبوعات تحت کنترل سیا در جهت ایجاد تبلیغات سیاه و روانی علیه مصدق به حداکثر خود رسیده بود. عوامل سیا نیز برای ترساندن رهبران مذهبی اقدام به انتشار تبلیغات منفی با نام حزب توده نموده و حتی با خانه یا محل کار برخی از رهبران مذهبی نیز تماس تلفنی گرفته شد.
سرهنگ نصیری شب سیزدهم آگوست با فرمانهای امضاء شده به تهران بازگشت و آنها را به زاهدی داد. گفته می‌شد که سرانجام این «ثریا» بود که شاه را ترغیب به امضاء کردن آن فرامین کرد.
روز چهاردهم آگوست پیامی از سوی پایگاه دریافت شد که حاکی از درخواست پنج میلیون دلار پول برای کمک به دولت زاهدی به علت خالی بودن خزانه کشور، بود. سیا قصد داشت تهیه مبلغ مذکور و ارسال آن را به بعد از اطلاع از نتیجه کودتا موکول نماید. روز چهاردهم خبری از تهران نداشتیم. هم ما و هم مقر فرماندهی در انتظار بودیم. ولی حتی کارکنان پایگاه تهران هم که خود را برای عملیات شب چهاردهم آماده کرده بودند، خبر نداشتند که عملیات به شب دیگری موکول شده است. دسترسی به سرهنگ فرزانگان عامل اصلی پایگاه تهران وجود نداشت. حتی امکان رهبری و هدایت کردن سرلشکر باتمانقلیچ نیز فراهم نبود. طبق اظهارات سرتیپ ریاحی رئیس ستاد ارتش، مصدق ساعت پنج بعدازظهر روز پانزدهم آگوست از جزئیات کودتا مطلع شده است ولی او خیلی با احتیاط و بنابر محاسبات خودش تا ساعت هشت شب در منزل خودش واقع در شمیران یعنی جایی که دیگر اعضاء جبهه ملی زیرک‌زاده و حق‌شناس نیز حضور داشتند، باقی ماند و سپس به سمت مقر فرماندهی‌اش در تهران حرکت کرد. او ساعت یازده شب معاون خود سرتیپ کیانی را به همراه عده‌ای نیروی نظامی به باغ شاه فرستاد ولی او در آنجا توسط سرهنگ نصیری که مدتی قبل به همراه چند افسر دیگر به باغ شاه وارد شده بودند، دستگیر شد. در همان حال تعدادی کامیون پر از سربازان وفادار به شاه شروع به عملیات دستگیری دیگر مقامات دولت مصدق کردند. ریاحی قبل از رسیدن آنها خانه را ترک کرده بود ولی زیرک‌زاده و حق‌شناس دستگیر شدند. ساعت یازده و نیم چند افسر به همراه تعداد قابل توجهی سرباز به خانه حسین فاطمی ـ وزیر امور خارجه مصدق ـ وارد شده و او را دستگیر کردند. تمامی افراد دستگیر شده مذکور به بازداشتگاهی واقع در کاخ سعدآباد منتقل شدند. در حین دستگیری این افراد، تلفنهای محل کار و یا خانة آنها نیز قطع می‌شد. در مورد تسلیم فرمان برکناری مصدق توسط سرهنگ نصیری به خود مصدق نقل متفاوتی وجود داشت. اما طبق اطلاعیه رسمی دولت مصدق، سرهنگ نصیری ساعت یک نیمه شب روز شانزدهم آگوست با چهار کامیون سرباز و دو جیپ نظامی و یک زره‌پوش در مقابل خانة مصدق حاضر شد و ادعا کرد که باید نامه‌ای را به مصدق تسلیم کند. ولی فوراً توسط محافظان خانه نخست‌وزیر دستگیر شد. سرهنگ فرزانگان چیز دیگری می‌گفت. او اظهار داشت که سرهنگ نصیری ساعت یازده و پنجاه دقیقه در خانة مصدق دستگیر شد. زیرا سرهنگ زند کریمی با اتفاق دو کامیون سرباز پیش از از او وارد خانه مصدق شده و به محض ورود نصیری او را دستگیر کرده است. به نظر می‌رسید که ریاحی فرصت کافی برای فرستادن نیروهای نظامی به نقاط استراتژیک را به دست آورده بوده است. رئیس و جانشین زاهدی در ارتش یعنی سرلشکر باتمانقلیچ که اوضاع را وخیم دید فوراً پنهان شد. خبر دستگیری سرهنگ نصیری در همه جا پیچید. دسته‌های نظامی و ایستهای بازرسی در شهر برپا گردید و خودروها برای بازرسی متوقف می‌شدند. فرزانگان و سرلشکر باتمانقلیچ ساعت یازده روز شانزدهم از شهر گریختند و از یکدیگر جدا شدند. ساعات بسیار سختی بر کارکنان پایگاه تهران که در سفارتخانه مستقر بودند می‌گذشت. معلوم نبود در شهر چه می‌گذرد ساعت پنج و چهل و پنج دقیق صبح روز شانزدهم آگوست رادیو تهران اعلام کرد که کودتای نافرجام شب گذشته درهم شکسته شده است و ساعت شش صبح، مصدق در جلسه‌ای با اتفاق اعضاء کابینه خود مشغول بررسی اوضاع و تحکیم‌بخشیدن به مواضع مهم و ساختمانهای دولتی شد. کارکنان پایگاه تهران شب بد و پراضطرابی را گذرانده بودند. کارول در شهر گشتی زد و گفت خانه مصدق و دیگر مکانهای دولتی توسط تانکها و نیروهای نظامی مخافظت می‌شوند. سرهنگ فرزانگان طی تماسی با سفارت و کارکنان پایگاه گفت که همه چیز به هم ریخته است و در حال رفتن به سفارت برای اخذ پناهندگی است. وقتی او به پایگاه رسید، چیزی بیشتر از آنچه که ما دریافته بودیم برای گفتن نداشت. پایگاه اینک در برابر تصمیم برای جلوگیری از شکست کامل کودتا قرار گرفته بود. اولین کار تماس گرفتن با اردشیر زاهدی یعنی پسر ژنرال زاهدی بود. روزولت فوراً‌ به شمیران رفت و دریافت که زاهدی هنوز کاملاً ناامید نشده است. پایگاه به این تصمیم رسید که باید افکار عمومی ایرانیها را در برابر این موضوع قرار دهیم که زاهدی نماینده قانونی شاه است. از این رو پایگاه اقدام به مخابرة متنی به آسوشیتدپرس کرد تا در رأس اخبار روز قرار گیرد. در این متن گفته شده بود که رهبر کودتا دارای دو فرمان از سوی شاه است. یکی برکناری مصدق و دیگری منصوب کردن وی به جای مصدق. از سوی دیگر پایگاه درصدد روانه‌کردن ژنرال مک کلور رئیس هیأت نظامی امریکا در ایران به اقامتگاه شاه در رامسر برآمد، تا در آنجا از شاه بپرسد که آیا فرمانهای او هنوز هم به حکم خود باقی است. اما بعداً ‌فهمیدیم که شاه فرار کرده است. ساعت نه و نیم صبح، شهر آرام بود و مغازه‌ها باز شده بودند و مردم به دنبال کارهای روزانه خود بودند. با این وجود تانکها، تعداد بیشتری سرباز و پلیس در پستهای بازرسی و نقاط مهم مستقر بودند.
شایعاتی در شهر پیچیده بود مبنی بر اینکه کودتا توسط دولت طراحی شده تا مصدق را در جهت مخالفت بر علیه شاه مجهز نماید. روزولت نیز ژنرال مک ‌کلور را به دیدار ریاحی فرستاد تا از وی بپرسد آیا هنوز نیروهای نظامی امریکا نزد دولت مصدق اعتبار دارند. او به ریاحی گفت که سفیر امریکا شنیده است فرمان شاهنشاهی وجود دارد که زاهدی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی نموده است. ریاحی فرمان مورد اشاره را انکارکرد و گفت: «ایران و مردمانش از شاه مهمتر هستند و ارتش از ملت و پشتیبان آنها است.» شایعات زیادی در سطح شهر در جریان بودند. تبلیغات توده‌ای‌ها و نیز فعالیتهای پنهانی عوامل پایگاه تهران یعنی جلیلی وکیوانی در مبهم و تاریک‌کردن واقع کودتا مؤثر بودند. جلیلی و کیوانی به ابتکار خود داستانی را ساخته و به صورت دست نوشته در سطح شهر پخش کردند که حاکی از دست داشتن مصدق در کودتا بود. یکی از روزنامه‌های حزب توده به نام شجاعت که وقوع کودتا را از قبل خبر داده بود (معلوم نشد حزب توده اخبار طراحی کودتا را از کجا به دست آورده است) نوشت که کودتا بعد از دیدار شاه با شوارتزکف طراحی شده است ولی مصدق از موضوع باخبر شد و عملیات ضد کودتا انجام داد. در طول روز دسته‌هایی از طرفداران حزب توده و مصدق در نقاط مختلف شهر اقدام به برپایی میتینگ و سخنرانی کردند. همزمان با این وقایع روزنامه کیهان نیز اشاره‌ای به فرمان شاه مبنی بر انتصاب زاهدی کرد. پایگاه سیا با هماهنگی ستاد مرکزی خود در امریکا امکان ورود خبرنگاران نیویورک تایمز به تهران برای مصاحبه با زاهدی را فراهم کردند. آنها در شمیران با پسر زاهدی ملاقات کردند و پسر زاهدی رونوشتی از فرمانها را به خبرنگاران نشان داد و اصل آنها را به مأموران سیا تحویل داد. مأموران سیا در تهران نیز اصل فرمانها را نزد خود نگاه داشته و عکسهایی از آنها را برای رساندن به دست روزنامه‌های تهران و نیز توزیع در میان ارتشیها به دست عوامل خود دادند. بعدازظهر رادیو بیانیه‌ای را از سوی مصدق پخش کرد که در آن آمده بود «مطابق خواست مردم که در رفراندم اعلام شد، مجلسی از هفدهم آگوست منحل می‌گردد و انتخابات درآینده نزدیک برگزار خواهد شد.» این بیانیه و اظهارات تند فاطمی بر علیه شاه و نیز تبلیغات کاملاً آزادانه و عمومی حزب توده باعث شد افکار عمومی بپذیرند که مصدق قصد حذف کردن سلطنت را دارد. ساعت دو بعدازظهر حسین فاطمی وزیرامورخارجه طی یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که دولت از مدتها پیش در جریان برنامه‌ریزی گارد شاهنشاهی برای یک کودتا بوده است و به همین منظور نیز اقدامات پیش‌گیرانه‌ای در نظر گرفته شد. او به ذکر مطالب و جزئیات دیگری پرداخت که قبلاً توسط اعلامیه‌ها و بیانیه‌های دولت هم به آنها اشاره شده بود. او همچنین اشاره کرد که نقطه نظرات خود را در نشریة باختر امروز به طور مشروح‌تر ذکر خواهد کرد. او درمقاله‌اش که به طور کامل نیز از رادیو تهران در ساعت پنج و نیم پخش شد، به حملات شدیدی علیه شاه و رضاشاه پرداخت. گفته می‌شد که مقاله او موجب تحریک بیشتر افکار عمومی علیه مصدق گردید. در طول بعدازظهر همان روز پایگاه تهران مشغول تنظیم بیانیه‌أی بود که باید از سوی ژنرال زاهدی انتشار می‌یافت. بیانیه که تهیه شد، یکی از برادران رشیدی فوراً آن را به فارسی در ده نسخه تهیه و برای امضاء نزد زاهدی برد. دو نسخه به دو نفر از نظامیان برجسته، چند نسخه هم برای چاپ به روزنامه‌ای داده شد که کمتر مورد توجه دولت مصدق برای بازرسی بود. به علت کمبود وقت، امکان چاپ این بیانیه در مطبوعات صبح روز هفدهم از دست رفت. با این وجود کیوانی و جلیلی (عوامل پایگاه تهران) ضمن ترتیب‌ دادن مصاحبه‌ای با زاهدی، متن مصاحبه را به علاوه کپی فرمان شاه (در مورد منصوب کردن زاهدی به نخست‌وزیری) در مطبوعات صبح هفدهم به چاپ رساندند. از سوی دیگر پایگاه تصمیم گرفت افراد مهمی نظیر ژنرال زاهدی، اردشیر زاهدی، سرهنگ فرزانگان و سرتیپ گیلانشاه را برای سهولت دسترسی و نیز تأمین امنیت آنها در برابر دستگیرشدن توسط دولت مصدق در مکانهای مشخص پنهان سازد. به همین منظور خود پایگاه، خانه یکی از کارکنانش که در سفارت واقع بود و برخی خانه‌های پرسنل امریکایی سفارت در نظر گرفته شد. مکانهای مزبور علاوه بر دارابودن مزیت‌های مورد اشاره، رفت و آمد امریکائیان به آنجا را، عادی و منطقی جلوه می‌داد. ساعت هفت و نیم شب همان روز مردم در میدان مجلس برای شنیدن سخنرانی افراد طرفدار مصدق جمع شده و بلندگوهای میدان نیز به طور مرتب انتقال دهنده اخبار رادیو در مورد وقایع رخ داده بودند. نمایندگان مجلس طرفدار مصدق و وزیر امور خارجه (حسین فاطمی) به ایراد خطابه‌های شدید و تندی علیه شاه پرداختند. مردم در طول استماع این سخنرانیها فهمیدند که شاه به بغداد رفته است. مقامات بلندپایه سفارت امید خود را برای موفقیت کودتا از دست داده بودند ولی روزولت همچنان اصرار داشت که در صورت استفاده شاه از رادیو بغداد برای دادن پیام به مردم و نیز اتخاذ موضعی معترضانه از سوی ژنرال زاهدی می‌تواند موجب پیروزی و موفقیت برنامة کودتا شود. پایگاه تهران نیز متن‌های را برای مرکز فرماندهی ارسال کرد که شاه باید آنها را از طریق رادیو بغداد بخواند. ولی آنها به پایگاه اطلاع دادند که وزارت خارجه (امریکا) نسبت به هرگونه تماس بعدی با شاه مخالفت کرده و خواسته است که این کار از سوی بریتانیا انجام شود. اینتلیجنت سرویس از این پیشنهاد مشتاقانه استقبال نمود و تلاش کرد از لندن موافقت حرکت لویت و داربی شایرتوسط جت جنگنده RAF به بغداد برای فشار آوردن به شاه را به دست‌ آورد ولی لندن با این موضوع مخالفت کرد. در اوج ناامیدی، کارکنان پایاه تهران فهمیدند که شب گذشته سربازان برای متفرق‌کردن گروههایی که طرفدار حزب توده بوده‌اند، آنها را توسط باتوم زده و وادار کرده‌اند که شعار جاوید شاه سر دهند. این نشانه‌ای بود برای اینکه احساس کنیم پروژه هنوز کاملاً‌ نمرده است از این رو ژنرال زاهدی، سرتیپ گیلانشاه، برادران رشیدی و سرهنگ فرزانگان مجدداً بر روی گزینة مطبوعات فعالیت کردند. مطبوعات صبح روز هفدهم با فعالیتهای آنها، به بررسی و تحلیل شرایط پرداختند. کیهان به انعکاس خبری از رادیو لندن پرداخت که گفته بود زاهدی از سوی شاه فرمان دارد و شاه به خاطر در خطربودن جانش از ایران خارج شده است. در طول همان صبح، ایرانیها با رادیوهای خوبی که داشتند توانستند در جریان سخنان که شاه از طریق رادیو بغداد ایراد کرده بود قرار گیرند. صحبت‌های شاه در بغداد توسط ایستگاههای مختلف رادیویی خارجی برای ایرانیها پخش می‌گردید.
شاه در سخنان خود گفته بود: « آنچه که در ایران روی داده است نمی‌تواند یک کودتا باشد.» او اذعان کرده بود که فرمان برکناری مصدق را بر طبق اختیاراتی که مجلس به وی داده، صادر کرده و زاهدی را جایگزین او (مصدق) قرار داده است. شاه در ادامه گفت که از سلطنت کناره‌گیری نکرده و به وفاداری ملت به نظام سلطنتی اعتماد دارد. این واقعه برای پایگاه امیداوار کننده بود. اگر چه وزارت خارجه با هرگونه تماسی با شاه مخالف بود ولی مرکز فرماندهی از امام خالصی یکی از روحانیون مذهبی بغداد و آقاخان خواست تا از شاه پشتیبانی به عمل آورند. ساعت ده صبح هفدهم از سربازها خواسته شد که به پادگانها باز گردند زیرا دولت فکر می‌کرد اوضاع آرام شده است. ساعت ده و نیم رادیو تهران از ژنرال زاهدی خواست تا خودش را تسلیم کند و سپس فهرست اسامی دستگیرشدگان کودتای اخیر را پخش کرد.
پایگاه تهران تلاش زیادی برای توزیع کردن مقادیر زیادی رونوشت فرمان شاه در میان ارتش و روزنامه‌ها به عمل آورد. اکنون معلوم شده بود که آگاهی افکار عمومی از وجود فرمانها می‌تواند ثمربخش باشد. همه از یکدیگر می‌پرسیدند آیا شاه فرمانی صادر کرده است؟ اگر صحت دارد، چرا مصدق آن را کتمان می‌کند؟
بعدازظهر همان روز سفیر امریکا در ایران، آقای هندرسون از بیروت وارد تهران شد و توسط پسر مصدق و وزیر کار دولت مورد استقبال واقع شد. اقدامات زیادی برای تغییر کردن اوضاع به عمل آمد. از اعزام برخی افراد بانفوذ به قم برای راضی کردن آیت‌الله بروجردی برای دادن فتوای جنگ علیه کمونیستها و حزب توده و نیز حمایت از تاج و تخت و شاه ایجاد خط مطبوعاتی در مصر، پاکستان، هند، ترکیه و عراق، سوریه و لبنان مبنی بر قانونی بودن دولت زاهدی و اعزام سرهنگ فرزانگان به کرمانشاه توسط یک دستگاه خودرو پایگاه تهران به رانندگی یکی از عوامل پایگاه برای کسب نظر سرهنگ تیمور بختیار فرمانده لشکر کرمانشاه در جهت حمایت از شاه و اعزام ژنرال زاهدی به همراه کارول به اصفهان برای جلب نظر سرهنگ زرقام در همین زمینه گرفته تا دیگر اقدامات عوامل داخلی و خارجی پایگاه از آن جمله بودند.
روز هیجدهم آگوست برای همه، بسیار پرحادثه بود. در آغاز صبح گروههای از افراد حزب توده اقدام به غارت کردن دفتر مرکزی حزب پان ایرانیست که نزدیک میدان مجلس بود، کردند. درگیری‌های جزئی هم بین آنها و نیروی سوم که یک گروه مارکسیستی ضدحزب توده بود، به وجود آمد. پایگاه تهران همچنان در مورد روزنامه‌ها فعال بود و اغلب روزنامه‌ها نظیر کیهان و شاهد اقدام به چاپ فرمانهای شاه می‌کردند. کنترل این جریان نیز از سوی عوامل پایگاه صورت می‌پذیرفت. آسوشیتدپرس اقدام به انتشاراعلامیه‌أی کرد که از سوی زاهدی برای افسران ارتش تهیه شده بود. خبرگزاری مذکور به این قسمت از اعلامیه اشاره می‌کرد که زاهدی گفته بود: «برای قربانی کردن خود در راه حفظ استقلال و سلطنت و دین مقدس اسلام که اکنون در معرض تهدید کمونیستها قرار گرفته است، آماده باشید.»
دولت از طریق رادیو اعلامیه‌هایی را مبنی بر تعیین جایزه برای اطلاع دادن مخفیگاه زاهدی و ممنوع بودن هرگونه تجمع پخش می‌کرد.
اوضاع بسیار به هم ریخته و نامعلوم بود رادیو مسکو اقدام به قرائت مطالب روزنامه شجاعت متعلق به حزب توده می‌کرد. در طول روز، حزب توده نه تنها بسیاری از مجسمه‌های مربوط به شاه و رضاشاه را سرنکون کرده بود بلکه پرچم‌های حزب را در اکثر نقاط شهر برافراشته بود. اعضا و طرفداران حزب توده حتی هر گونه اعلامیه و یا پوستری که نشانی از سلطنت پهلوی داشت را پاره می‌کردند. حزب توده آمادگی داشت تا منویات خودش مبنی بر دمکراسی و آزادی خلق را وارد عرصه کند و احساس می‌کرد دولت مصدق با او کاری ندارد و یا در صورت هر گونه رویارویی دولت مصدق با حزب توده، این مصدق است که شکست خواهد خورد. دولت مصدق کم‌کم احساس می‌کرد که حزب توده نمی‌تواند متحد خوبی برایش باشد. پان ایرانیست‌ها ناامید و مأیوس بودند و نیروی سوم نیز از اوضاع ناراضی بود. کیوانی و جلالی نیز اقدام به تحریک و هدایت‌کردن طرفداران حزب توده برای غارت و تخریب مغازه‌های خیابانهای لاله‌زار و امیریه در شب همان روز کردند و اوضاع را به گونه‌ای نشان دادند که این حزب توده است که چنین کارهایی می‌کند. در طول شب درگیری‌هایی بین نیروهای امنیتی و توده‌ای‌ها رخ داد. مرکز فرماندی کاملاً ناامید و خسته بود و کارکنان پایگاه تهران نیز در حال تهیه پیامی بودند که حاکی از پایان یافتن عملیات بود.
در حالیکه صبح روز هیجدهم فقط رونامه شاهد بود که فرمان شاه مبنی بر انتصاب زاهدی به عنوان نخست‌وزیر را چاپ کرده بود ولی صبح روز نوزدهم مردم چشمشان را بر روی روزنامه‌هایی نظیر ستارة اسلام، جوانان آسیا، آرام، مرد آسیا، ملت ما و مجله تهران باز کردند که همگی تصویر و یا متن تایپی فرمان شاه را به چاپ رسانده بودند. روزنامه‌های راد و شاهد نیز متن مصاحبه‌‌ها با زاهدی را منعکس کرده بودند که زاهدی در آنها خود را تنها دولت قانونی دانسته بود. این مصاحبه توسط جلیلی ترتیب داده شده بود. هزاران نسخه از تصویر فرمان شاه و متن مصاحبه زاهدی نیز در خیابانها پخش شد. تا ساعت نُه صبح موضوع فرمان و مصاحبه دهان به دهان در میان مردم رواج پیدا کرد و طرفداران شاه در همان ساعت در منطقه بازار تجمع کردند. البته این تجمیع نه برای حمایت از شاه بلکه به خاطر کارهایی که توده‌ای‌ها شب گذشته انجام داده بودند برگزار شد. آنها آماده حرکت بودند و نیاز به یک رهبر داشتند. جلیلی و دو تن از همکارانش با یک جیپ و چند کامیون آماده بودند تا برای تکثیر هزاران نسخه دیگر از فرمان شاه و مصاحبه زاهدی به قزوین بروند زیرا به نظر می‌‌رسید دولت مصدق به بازرسی و کنترل بیشتری در تهران برای جلوگیری از انتشار اوراق مذکور پرداخته است. آنها دریافتند که تجمعی در بازار صورت گرفته است که نیاز به تحریک و رهبری دارد، بنابراین با اتفاق شخص دیگری به نام رضایی فوراً به سوی محل تجمع رفتند. جلالی گروهی را رهبری کرد و به سوی مجلسی راه افتادند. او در بین راه تظاهرکنندگان را تحریک کرد تا دفتر روزنامه باختر امروز متعلق به فاطمی ـ وزیر امور خارجه دولت مصدق ـ را آتش بزنند. افشای یکی دیگر از همکاران جلیلی نیز عده‌ای را برای غارت و آتش‌زدن روزنامه‌های متعلق به حزب توده تحریک کرد. اخبار این وقایع سریعاً در شهر پیچید و مصدق نیز ساعت ده صبح از موضوع مطلع شد. جلیلی و کیوانی با هدایت و کنترل برادران رشیدی دامنة تظاهرات را گسترده‌تر می‌کردند و سعی داشتند نیروهای امنیتی را وارد عرصه درگیری با تظاهرکنندگان کنند. گروه از سوی دیگر، معارضین را تشویق به اشغال ایستگاه رادیو تهران می‌نمود. تعدادی از نظامیان سطح بالا که قرار بود در برنامة کودتای نافرجام شرکت جویند اینک با آگاه شدن از هرج و مرج پیش آمده در شهر و طرفداری تظاهرکنندگان از شاه، با تعدادی کامیون نظامی پر از نظامیان وفادار به شاه وارد نقاط مرکزی شهر شدند. از سوی دیگر تعدادی از مردم بخش جنوبی شهر که مسلح به چوب و سنگ بودند نیز به سمت مرکز شهر حرکت کردند. نظامیانی که از سوی دولت مصدق در میدانهای اصلی مستقر بودند اقدام به تیراندازی هوایی و شلیک به سوی قسمت بالای سر جمعیت معترض کرده و از شلیک مستقیم به سوی آنها خودداری می‌کردند. طولی نکشید که گروههایی از مردم با فریاد شاه پیروز است در خیابانها به راه افتادند. هنگامیکه تعدادی تانک و بیست کامیون سرباز به تظاهرکنندگان پیوستند شرایط وارد مرحله دیگری شد. سرتیپ ریاحی مصدق را ساعت ده و نیم از عدم کنترل بر ارتش آگاه کرد و از او تقاضای برکنار شدن را خواستار شد. ولی مصدق از طریق دفترش به او پیغام داد که مقاومت کند. سرهنگ ممتاز فقط توانست یک گردان نیروی نظامی جمع‌آوری کند و آنها را برای محافظت از خانه مصدق روانه ساخت. نظامیانی که قرار بود در جریان عملیات کودتای نظامی وارد میدان شوند اینک به طور جداگانه و یا گروهی به وظایف خود عمل می‌کردند. ساعت یک بعدازظهر ساختمان مرکزی تلگرافخانه واقع در میدان سپه به دست سلطنت‌طلبان افتاد و یکی از خبرنگاران آسوشیتدپرس توانست گزارشی کوتاه از وقایع را مخابره کند. آخرین پاسگاههای پلیس تا ساعت چهار بعدازظهر سقوط کرده بودند. روزولت نیز به مخفیگاه ژنرال زاهدی و گیلانشاه رفت و به آنها گفت که منتظر دستورات و برنامه‌های بعدی باشند. اکثر نقاط مهم نظیر رونامه‌ها و مراکز تبلیغاتی تا بعدازظهر آن روز توسط سلطنت‌طلبان تصرف شدند. با تصرف مراکز مخابراتی و روزنامه‌های مذکور، امکان ارسال تلگرام و پیامها به سایر استانها برای ترغیب‌کردن آنان به قیام و دفاع از شاه فراهم آمد. جلیلی و دیگر عوامل پایگاه همچنان در خیابانها مشغول فعالیت بودند. جلیلی عده‌ای از مردم را تحریک کرد تا به سمت مرکز فرماندهی پلیس حرکت کرده و خواستار آزادی سرهنگ نصیری و سرلشکر باتمانقلیچ شوند. سربازان و مأموران پلیس نیز از خود مقاومتی نشان ندادند. تصرف رادیو تهران که به جز پخش کردن آگهی‌های نامربوط و موزیک کار دیگری در این شرایط انجام نمی‌داد، خیلی مهم بود و به وسیله آن می‌شد دیگر استانها و شهرها را نیز وارد عرصة تظاهرات کرد. تظاهرکنندگان و سلطنت‌طلبان عصر به اطراف خانه مصدق هجوم آورده و آن را محاصره کردند. احتمالاً مصدق تا آن موقع خانه خود را ترک کرده بوده است. ایستگاه رادیو ساعت دو دوازده دقیقه به دست سلطنت‌طلبان افتاد و بلافاصله اقدام به قرائت فرمان شاه کرد. روزولت خود را به زاهدی و گیلانشاه رساند و به آنها اطلاع داد که اکنون نوبت حضور آنها است. آن دو نیز فوراً‌ آماده شدند. قرار شد زاهدی ساعت چهار و نیم خود را به محلی نزدیک رادیو تهران رسانده و گیلانشاه نیز با یک تانک در آنجا او را ملاقات و زاهدی را برای سخن گفتن با مردم به ایستگاه رادیو ببرد. گیلانشاه توسط یکی از مأموران پایگاه به وسیله یک جیپ به مکانی برده شد که او در آنجا از دو افسر نیروی هوایی درخواست یک تانک کرد. آنها نیز اقدام به تهیه تانک مزبور کردند. زاهدی ساعت پنج و بیست و پنج دقیقه از طریق رادیو سخنرانی کرد که ساعت نُه شب نیز مجدداً پخش شد.
فرزانگان که عامل پایگاه تهران بود خود را به هر سختی بود از کرمانشاه به تهران رساند و فوراً با پایگاه تماس حاصل کرد. پایگاه نیز به او گفت فوراً با سرهنگ بختیار تماس حاصل کرده و از او بخواهد با نیروهای نظامی به سمت تهران حرکت کند.
در دیگر استانها نظیر کردستان و آذربایجان نیز حرکتها و اعتراضاتی در حمایت از شاه به وقوع پیوست. ایستگاههای رادیویی تبریز، اصفهان و اندکی بعد کرمان نیز اقدام به پخش اعلامیه‌هایی در حمایت از زاهدی کردند. در ساعات پایانی شب اوضاع تحت کنترل قرار گرفت و نیروهای امنیتی دولت جدید برای مقابله با هر گونه عکس‌العملی آماده بودند. رادیو مسکو تا ساعت یازده چیزی در مورد شرایط جدید و کودتا پخش نکرد و تا قبل از این ساعت مرتب مطلبی تحت عنوان شکست ماجراجویی امریکا در ایران را به زبانهای مختلف عربی، فرانسوی، آلمانی، فارسی، ایتالیایی و . . . پخش می‌کرد. به تدریج همه درمی‌یافتند که اخبار رادیو مسکو دیگر نمی‌تواند منطبق بر واقعیات باشد، زیرا دیگر رسانه‌ها به ویژه آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز با استفاده از خبرنگاران خود در تهران چیزهای خلاف گفته‌های رادیو مسکو را به اطلاع عموم می‌رسانیدند.
اینک شاه پیروز شده بود و آخرین کارت برندة ما نیز به میدان آمد.


نشریه زمانه