مظفرالدین شاه قاجار
مظفرالدین شاه قاجار فرزند دوم ناصرالدین شاه در 1269ق متولد شد و در 8 سالگی به حکومت آذربایجان و در 9 سالگی به ولایتعهدی منصوب شد. ولایتعهدی او 35 سال به طول انجامید. او تمام این دوران را در آذربایجان به سر برد و در 1284ق با دخترعمه خود تاج الملوک فرزند امیرکبیر ازدواج کرد.
در 1313ق پس از ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی با دربار خود از تبریز راهی تهران شد و در 25 ذی الحجه 1313 به تخت سلطنت تکیه زد و محمدعلی میرزا فرزند خود را به ولایتعهدی و حکومت آذربایجان انتخاب کرد و مقام صدارت را به امین السلطان واگذار نمود؛ اما یک سال بعد امینالسلطان را عزل و به قم تبعید کرد.
امین الدوله صدراعظم بعدی شاه بود و پس از آن قدرت در اختیار عین الدوله قرار گرفت. شاه در 1317ق به فکر سفر به فرنگستان افتاد و چون خزانه تهی بود 2 میلیون و 400 هزار لیره از روسیه قرض گرفت. در همین سفر، شاه از سوی یک فرانسوی مورد سوء قصد قرار گرفت اما آسیبی به وی نرسید.
سفر دوم شاه و همراهان به فرنگستان در 1320ق روی داد و این بار هم شاه با وام دولت روسیه راهی فرنگ شد.
در 1323ق به عنوان زیارت مرقد حضرت امام رضا (ع) پایتخت را ترک گفت اما به روسیه رفت. همزمان با این سفر، تجار تهران در اعتراض به تعرفه جدید گمرکی دولت، در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و عزل مسیو نوز بلژیکی، رئیس گمرک را از شاه خواستند.
ولیعهد و عین الدوله در تهران سعی کردند در غیاب شاه آرامش را برقرار کنند و به تجار وعده بازگشت شاه را دادند. ولی آنها با این وعده ها فریب نخوردند. شاه از سفر بازگشت و پس از چندی مسائلی چون آشوب کرمان، واقعه مدرسه چال و به چوب بستن برخی از تجار قند توسط علاء الدوله حاکم تهران روی داد که همه این حوادث دست به دست هم داد تا کاسه صبر علما و مردم لبریز شود و 16 شوال 1323 جریان تحصن در حضرت عبدالعظیم به وقوع پیوست و مردم خواسته های خود از جمله تأسیس عدالتخانه را در سراسر کشور بیان کردند.
عین الدوله در مکتوبی به شاه او را در جریان خواسته های متحصنین گذاشت و مظفرالدین شاه فرمانی خطاب به عین الدوله نوشت: "جناب اشرف اعظم چنان که مکرر این نیت خودمان را اظهار فرموده ایم ترتیب و تأسیس عدالتخانه دولتی برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجب تر است. این دستخط شاه موجب دلگرمی علما و بازگشت متحصنین شد. به دستور مظفرالدین شاه رجال دولتی به استقبال آنها رفته و روحانیون را با عزت بسیار به نزد شاه بردند. شاه با استقبال گرم از روحانیون خواست تا "پس از این هر کاری دارید به خود من بازنمایید."
این اقدام شاه موجب شادمانی ملت شد که هر روز چشم به راه تأسیس عدالتخانه بودند. ولی هیچ اقدامی صورت نمی گرفت.
عین الدوله پس از چندی به رویه سابق خود بازگشت و سرکوب را آغاز کرد. کار به جایی رسید که آیت الله سیدمحمد طباطبایی در نامه ای خطاب به شاه تأسیس عدالتخانه را خواستار شد. ولی پاسخ مساعدی دریافت نکرد. سلسله حوادثی که به دنبال این جریان روی داد بار دیگر به تحصن روحانیون و مردم در مسجد جمعه انجامید. این بار روحانیون خطاب به شاه اعلام کردند "یا عدالتخانه را برپا کنید یا ما را بکشید و به دیگران کاری نداشته باشید و یا به ما راه دهید از شهر بیرون رویم." شاه نیز در پاسخ گفت: "آقایان آزادند به هرکجا می خواهند بروند."
این پاسخ، خشم روحانیت و مردم را برانگیخت و لذا با عزمی جزم از تهران خارج و در قم متحصن شدند. در کنار این حرکت اصیل، متأسفانه دست توطئه نیز به کار افتاد و گروهی به سفارت انگلیس پناه بردند. این بار علما از شاه، عزل عین الدوله و تأسیس دارالشورا را می خواستند: مظفرالدین شاه که به سختی بیمار بود به خواسته علما پاسخ مثبت داد و در 7 جمادی الثانی 1324 حکم عزل عین الدوله را صادر کرد.
قدم بعدی وی صدور حکم مشروطیت در 14 جمادی الثانی 1324 بود. در این فرمان خطاب به صدراعظم جدید "مشیرالدوله" نوشت: شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود."
این حکم رضایت علما را جلب نکرد و شاه در 16 جمادی الثانی فرمان دیگری خطاب به مشیرالدوله صادر کرد و این بار بر اسلامی بودن مجلس تأکید نمود.
این حکم باعث بازگشت پیروزمندانه روحانیون و مردم به تهران شد. مظفرالدین شاه نیز عضدالملک را به قم فرستاد تا آقایان را با احترام بازگرداند و جشن های بسیار به این مناسبت برپا و چراغان شد.
مظفرالدین شاه در نخستین جلسه افتتاحیه مجلس شورای ملی که در 18 شعبان 1324 در کاخ گلستان برگزار شد در حالی که بیمار بود با کمک اطرافیان بر تخت نشست و اظهار داشت: "سالها در آرزوی چنین روز بودم و خدای را شکر که به آرزوی دیرین خود رسیدم."
وی در 24 ذیقعده 1324 پس از امضای نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی در بستر بیماری درگذشت و در کربلا به خاک سپرده شد.
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات