رجوی همچنان می گوید مرغ یک پا دارد


1908 بازدید


۳۰ خرداد سال ۱۳۹۰ مجاهدین خلق فرا رسید. این روز از این جهت شهرت دارد که سازمان تروریستی مجاهدین خلق، این روز را به مثابه سر فصلی کیفی در بقاء نظامی خود در صحنه مبارزات مردم ایران قلمداد کرده و بر شمرده است. این سازمان که بخشی از آن در خارج از خاک عراق و به ویژه در حومه اورسورواز از شهر پاریس به فرماندهی مریم قجر عضدانلو، مستقر است، امسال نیز با تمام قوای جعلی و حمایت های خارجی، به طرز معنا داری پا به میدان گذاشته است. مجاهدین خلق در این روز ، ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ که مبارزه مسلحانه را برای اعضاء و هوادارانش علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی صادر کردند، پاس داشتند و ضمناً تلاش کردند از هیجان و توجه افکار عمومی و ایرانی و جهانی، به نفع موقعیت متزلزل خود و همچنین ابقاء مجدد اسیرانی که در اردوگاه اشرف دارند، سود ببرند. همچنین فرقه مجاهدین به روال هر ساله خودش که باید چند ده هزار به آمار شرکت کنندگان خود اضافه کند، امسال در یک رقم نجومی در رسانه های تبلیغاتی خود مدعی شد که : صدهزار تن از هواداران اپوزیسیون ایران روز گذشته در تالار ویلپنت در نزدیکی پاریس گردهم آمدند و از سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا خواستار تأمین حفاظت پناهندگان ایرانی مقیم کمپ اشرف شدند. آنان پیشنهادها برای رفتن ساکنان اشرف به مناطق دیگر در داخل عراق را رد کردند و به نقل از سایت همبستگی .... البته فرقه رجوی توضیح نداد که این چه تالاری است که توانسته است صد هزار نفر !!؟ را در خود جای بدهد!! اما از محتوی تبلیغات فرقه رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ به روشن می شود که این فرقه همچنان می گوید مرغ یک پا دارد و تنها راه حل مبارزه ، مبارزه مسلحانه ، خشونت طلبانه و تروریستی می باشد.
اجازه بدهید که مروری داشته باشیم به گذشته. اگر اتفاقات و حوادث ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ را به یاد بیاوریم و آن روز را با رویدادها و تحولات امروز جامعه ایران و سایر کشورهای خاورمیانه و عربی، در مقام مقایسه قرار دهیم، به نتایج حیرت انگیزی دست می یابیم و صحت و سقم و کارکرد سیاسی و تاریخی آن روز برایمان روشن تر خواهد شد. در اینجا برای آشنایی بیشتر و تنویر افکار عمومی به چند نکته مهم اشاره می گردد.
۱ـ سازمان مجاهدین که در سال ۱۳۴۴ به رهبری سه تن از جوانان مذهبی آن ایام تشکیل شد، پس از چند سال کار تئوریک و سیاسی، به خاطر فضایی که جنبش های رادیکال و حکومت های دیکتاتور در جهان دامن زده بودند و به خاطر این که از سایر گروه های اسلامی و مارکسیستی تندروی دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران عقب نمانند، سریعاً دست به سلاح برده و تروریسم را به مثابه یگانه راه حل برای رسیدن به قدرت در جامعه ایران، انتخاب و به کار بردند.
۲ـ به دنبال ضربه نظامی که این سازمان توسط ساواک حکومت شاه دریافت کرد و اکثر رهبران و اعضای سازمان به زندان افتادند، پس از ۱۰ سال از تاسیس سازمان، انشعابی در آن اتفاق افتاد و از آن انشعاب سازمان مارکسیستی پیکار و مجاهدین رجوی، سر بر آوردند.
۳ـ سرانجام در بهمن ماه سال ۱۳۵۷، تتمه رهبران و اعضای مجاهدین خلق از زندان های رژیم شاه، توسط انقلابیون و مردم ایران آزاد شده و فوراً به تجدید قوا و سازماندهی در میان اقشار مختلف مردم و به ویژه در میان جوانان، پرداختند. آنها مدتها در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتند و بنا بر عدم دستیابی سریع به بخشی و یا همه قدرت، مشی و خطوط خود را عوض کرده و دفعتاً در مقابل جمهوری اسلامی، صف آرایی کردند.
۴ـ در جنگ و درگیری سازمان مجاهدین که در آن ایام از پایگاه و جایگاه بهتری نسبت به امروز برخوردار بودند و شاید همان قدرت کذایی، توهماتی در رهبران سازمان ایجاد کرده بود، آنان در مقابل حکومت جمهوری اسلامی و در تاریخ ۳۰ خردادماه سال ۱۳۶۰، قیام مسلحانه را اعلام و به کار بردند.
۵ـ در این هنگام که جمهوری اسلامی با تمام قوا و بیش از شش ماه با قوای بیگانه و صدام حسین، درگیر بود، توسط جنگ مسلحانه مجاهدین خلق، فرصت مناسبی به دست آورد تا فضای سیاسی کشور را بنا به بهانه ای که مجاهدین خلق به آنها داده بودند، به فضای نظامی و امنیتی بدل کند و خیل عظیم هوادان مجاهدین را یا در میادین نبرد نظامی قلع و قمع و یا به زندانها بیافکند.
۶ـ رهبران سازمان، پس از به عهده گرفتن مسئولیت چندین انفجار بزرگ علیه سران حکومت و النهایه با جدا کردن رییس جمهور جمهوری اسلامی آقای ابوالحسن بنی صدر از بدنه حکومت، پا به فرار گذاشته و زمینه را برای حذف فیزیکی هواداران خود توسط جمهوری اسلامی، هموار کردند.
۷ـ مجاهدین خلق در ادامه راه بی سرانجام مبارزه مسلحانه که آن نوع مبارزه خشونت آمیز تاثیر زیادی بر رادیکاله شدن فضای جامعه ایران و نهادینه شدن خشونت داشت، به نام مبارزه با جمهوری اسلامی، در مقابل سپاه و ارتش ایران صف آرایی کردند و این در حالی بود که نظامیان ایران در حال جنگ با دشمن خارجی بودند. در چنین حال و هوایی بود که صدام حسین دیکتاتور عراق، رهبران سازمان را به عراق دعوت کرده و آنان در سال ۱۳۶۵ از فرانسه به عراق رفتند تا در ادامه آنچه که به نام مبارزه علیه جمهوری اسلامی اعلام کرده بودند، این بار با به کشتن دادن اعضاء و هوداران خود و کشتن نظامیان ایرانی را که تنها به نفع موقعیت صدام حسین انجام می گرفت، جملگی را مبارزه برای آزادی مردم ایران بخوانند.
۸ـ سازمان مجاهدین در عراق باقی ماند و از جنگ مابین ایران و عراق استفاده کرد تا این که جنگ در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید و رهبران سازمان در فرار به پیش و این که بدنه سازمان را به قربانگاه جدیدی بفرستند، عملیات موسوم به فروغ جاویدان را تدارک دیدند که در آن نیز هزاران ایرانی در دو طرف جنگ، به خاک و خون کشیده شدند.
۹ـ رهبری سازمان در ادامه راه که حال به عقب نشینی و فرو رفتن در باتلاق عراق محکوم شده بود، آخرین فرصت های نجات را لجوجانه پس زده و در فرار به پیش همچنان در عراق باقی ماند و دل را به جرقه جنگ مابین و ایران و عراق خوش کرد تا این که در سال ۱۳۸۲ صدام حسین نیز از دور بازی قدرت خارج شد و مجاهدین در این تاریخ بسیاری از اهرمهای مبارزه و مبارزه مسلحانه را از دست داده، ولی همچنان شعار مبارزه مسلحانه را سر دادند و تحت حمایت آمریکا، در عراق باقی ماندند.
۱۰ـ رهبران سازمان که در بن بستی لاعلاج و در عراق پس از صدام حسین گیر افتاده بودند، انتقام این همه اشتباه محاسبه و خیانت را باز هم در فرار به پیش، متوجه اعضاء و هوادان خود دانسته و مردان و زنان و کودکانشان را به بلا و بلایایی دچار کردند که آن همه مشقت و ریاضت و تحقیر، به ندرت در تاریخ ستم دیکتاتورها به یادگار مانده است. آنان هم اکنون با اشتباهی که در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ مرتکب آن شده و هیچگاه قیمت اعتراف به اشتباه را نیز نپرداختند، هم اکنون نه راه پیش و نه راه پس برایشان باقی مانده است و با وقاحت و بی شرمی تمام، همچنان ناچارند تنها و تنها به خاطر حفظ جان و غرور رهبران سازمان، راه رفته را همچنان به پیش بروند و آنچه که اشتباه و خیانت ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ شمرده می شود و همه جهانیان به جز اندکی لابی های جنگ طلب و زرادخانه ها و دلاربگیران، صحت و سقمش را قبول دارند. اشتباه حرکات ماجراجویانه و خشونت طلبانه در جامعه ایران را جنبش ها و اعتراضات سالهای گذشته به وضوح ثابت کرده و محاسباتش را که توام با هزینه های سرسام آور بوده است، رد کرده اند. ولی همان گونه که گفته شد و متاسفانه باز هم شاهدش هستیم، رهبری سازمان تنها به خاطر غرور و نخوت و یا این که اعتراف به اشتباهش می تواند وی را از خر لنگان سازمانش به پایین بکشد، ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ را همچنان امری مشروع و موجه در تاریخ مبارزات ایران می نامد و در ادامه اش دارد باز هم خواهان روند اوضاع به سیاق قبل هستند!


تحریریه ایران قلم