نگاه نقادانه و کارشناسانه به تاریخ شفاهی رجال سیاسی دوران قبل از انقلاب
بررسی کتاب «امنیت در دوره رضاه شاه»
خاطرات، تحولات بزرگی هستند که بدنه تاریخ یک ملت و کشور را نشان می دهند. تاریخ شفاهی مانند بسیاری از روشها و گرایشهای موجود در علوم انسانی در تاریخ پیشینه دارد، اما به عنوان یک پدیده مستقل امری نو و جدید است. تاریخ شفاهی یکی از انواع تجربهاندوزی از سیر حوادث و رویدادهای تاریخی است. اما همین پدیده نو و جدید با تحقیق و پژوهش مورخان و محققان به بار مینشیند، گاهی دچار کمی و کاستیهایی میشود. «سید مصطفی تقوی» از پژوهشگران تاریخ معاصر در گفتوگو با خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران، به بررسی برخی از این آسیبها در امر تاریخنگاری و تاریخ شفاهی پرداخت. در ابتدا نگاهی به فعالیتهای این پژوهشگر تاریخ داریم.
کتاب «امنیت در دوره رضاه شاه» عنوان آخرین کتابی است که از سیدمصطفی تقوی توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در سال 1388 به چاپ رسیده است. وی در این کتاب به آسیبشناسی امنیت در دوره رضا شاه و بررسی نهادها و سازمانهای انتظامی و نظامی در دوره پهلوی اول پرداخته است. بعد از انتشار این کتاب بیشتر سعی داشته در امر تحقیق و پژوهش و مقالهنویسی پیرامون مباحث تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی فعالیت کند. از جمله مقالههایی که اخیرا نوشته و آماده چاپ دارد، می توان به مقالهی «از توهم توطئه تا توهم روشنفکری» با محوریت نقدی بر کتاب «ما چگونه ما شدیم» اثر صادق زیباکلام اشاره کرد که قرار است در فصلنامه مطالعات تاریخ معاصر ایران به چاپ برسد. وی این کتاب را از دو منظر روششناسی علمی و درک تاریخی نویسنده، مورد بررسی قرار داده است.
همچنین مقالهای با عنوان «جایگاه انقلاب اسلامی در تاریخ معاصر» نوشته است که ناشر آن هنوز مشخص نیست. تقوی در این مقاله سیر تحولات 200 سال اخیر ایران، کارکرد جریان های فکری و سیاسی و نقش جریان اسلامی و شیعی در این تحولات را بررسی کرده و در نهایت برآمدن انقلاب اسلامی بر پایه این تحلیلهای ناکارآمد را مورد بررسی قرار داده است. تقوی در حال حاضر دانشجوی مقطع دکترا رشته علوم سیاسی در پژوهشگاه علوم انسانی و معارف اسلامی است، و 5 سالی است که دروس تاریخی و ریشههای انقلاب اسلامی را در دانشگاه شهید بهشتی تدریس میکند.
وی تاریخنگاری را یک امر شخصی میداند و معتقد است: «افراد بسیاری در سیر تحولات و جریانات تاریخی دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند که هرکدام به دلایل و انگیزههای متفاوتی خاطرات و نقشآفرینی خودشان را در سیر آن جریان ها و اتفاقات تاریخی روایت می کنند. بنابراین این روش به نوعی تاریخ شفاهی محسوب می شود.
تاریخنگاری و تاریخ شفاهی درباره سیر روایت خاطرات به دو برهه برمیگردد؛ یکی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که دربردارنده خاطرات رجال وابسته به رژیم پهلوی است و دیگری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که خاطرات مبارزان و فعالان سیاسی و انقلابی از رویدادها و نقش آنها در بر دارند. در مجموع خاطره نگاری و تاریخ شفاهی برگرفته ازخاطرات این دو دسته از افراد هستند که با مصاحبه تهیه شدهاند.
نکته قابل تأمل در تاریخ شفاهی این است که هر فردی براساس انگیزههای سیاسی، اجتماعی و ساختار فکری و فرهنگی و اعتقادی خود به شرح حوادث و وقایع میپردازد که باالطبع این سیر روایت از رویدادهای تاریخی در تحلیل و تبیین حوادث تاریخی تاثیرگذار است. اصولاً منش و مرام افراد متفاوت است. شاید کسانی که خاطرات را بازگو میکنند با انقلاب مخالف باشند اما خاطرات را با نگاه واقع بینانه بیان میکنند. چهره منصفانهتری از وقایع ارایه میکنند. اما در بسیاری از مواقع اشخاص معمولاً با روحیه های متفاوت گاهی سعی میکنند نقش خود را در حوادث، بیشتر برجسته کنند. به هر حال خواننده نمی تواند پی به اصل مطلب ببرد که آیا حقیقی است یا نه.»
وی ادامه میدهد: «برخی از رجال قبل از پیروزی انقلاب و وابسته به حکومت پهلوی اصولاً گاهی اوقات خاطراتشان را می گویند تا برخی از چیزیهای مهم را نتوانند بگویند یا فاش کنند. گاهی آنها در حوادثی نقش داشتند که جنبه خوبی نداشته و منفی بودهاند، طبیعتاً وقتی خاطرات این اشخاص را میخوانیم درباره نقش خودشان در آن واقعه تاریخی چیزی بیان نکردهاند. «علی امینی» از نخستوزیران دوران پهلوی دوم، شخصی است که در زمان سرکوب شدن نهضت ملی و کودتای 28 مرداد و بعد از آن عقد قرارداد کنسرسیوم در سال 1333 با شرکتهای خارجی چون آمریکا، انگلیس، فرانسه وزیر دارایی بود و این قرارداد را امضا کرد. اما وقتی خاطرات این شخص را میخوانیم می بینیم که از این حادثه ملی مهم و نقشاش هیچ حرفی زده نشده است. خاطرات «شریف امامی» نیز به همین ترتیب است. بسیاری از این رجال سیاسی و وابسته به پهلوی درباره حوادثی که اثرات منفی به جای گذاشتند و انقلابیون در برابر آن واکنش نشان دادند، هیچ حرفی از آن حوادث نمیزدند، فقط به این خاطر که چون خودشان در آن حواث نقش داشتند. »
تقوی اظهار داشت: «بر همین اساس در بعضی دیگر از خاطرات نیز درباره نقش خودشان بیش از ان چیزی که واقعیت است، بیان کردهاند. از این رو تاریخ نگاری شفاهی متعلق به افراد وابسته به حکومت پهلوی است، نیاز به بازبینی و نقد دارد. خاطرات باید عالمانه و کارشناسانه نقد شوند و افرادی که در این مواضع سخن گفتند مورد بررسی قرار گیرند. درباره خاطراتی که از دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی روایت شده نیز باید به این موضوع پرداخت که در کجاها حقایق را نگفتهاند و در کجا آن چیزی که مطرح کردهاند، خلاف واقعیت بوده است. این آسیبشناسی بر عهده مؤسسات تاریخ پژوهی و محققان است که تاریخ سیاسی ایران را باید بازبینی کنند و با توجه به متون و اسناد تاریخی نقد و ارزیابی دقیقی از خاطرات ارایه دهند.»
وی یادآور شد: «این مقوله به جد باید دنبال شود، چرا که شخصیت های وابسته به حکومت پیشین هرکدام آمدند به راحتی خاطراتشان را گفته، ثبت و منتشر کردهاند. اینها خود را وامداران حکومت پیشین میدانند و خاطراتشان را با انگیزههای خاص و چشماندازی که شرایط امروز را به چالش بکشند نقل میکنند. اینگونه کارها تأمل جدی از سوی سازمانهای تاریخپژوه را میطلبد. در خاطرات شخصیتهای مبارز و انقلابی، شخصیت هایی بودهاند که توسط عوامل رژیم پهلوی مورد شکنجه قرار گرفتند، خطرات و سختیهای بسیاری کشیدند. مخفی بودند و در این روند زندگیشان دچار تحول شد و همه اینها را در خاطراتشان بیان کردهاند. این خاطرات نیز به بازبینی نیاز دارد. چرا که گاهی اطلاعات منعکس شده از جانب ناقص است و یا اینکه نظرات شخصی خودشان را درباره آن حادثه تاریخی وارد خاطره میکنند. وظیفه سازمانهای تاریخ پژوه و محققان این است که کاستیهای این حوزه را، تصحیح و تکمیل کنند.»
وی درباره یکی دیگر از آسیبهای موجود در حوزه تاریخ شفاهی گفت: «هنوز بسیاری از شخصیتهای موثر در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی جنگ تحمیلی شناخته نشدهاند. برخی از آنها به دلایل گوناگون راضی نشدهاند خاطراتشان را بیان کنند. باید از این شاهدان رویدادهای تاریخی استفاده کرد. آنها انبوهی از اطلاعات و داده های دست اول در اختیار دارند که بسیار حایز اهمیت هستند. چرا که خاطرات درست و مستند افرادی که زمام داران نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، پاسخی به شبهات اشخاص مخالف انقلاب است که به دنبال به چالش کشیدن شرایط امروز هستند.»
تقوی درباره بیان دیدهها و گفتههای شخصیتهای چون لمپنها، عیاران و جوانمردان درباره سیر جریانها و رویدادهای وقایع تاریخی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی درحوزه تاریخ شفاهی اظهار داشت: «درجریانهای شبه عیاری قبل و بعد از انقلاب افراد متفاوتی هستند به جهت سلامت نفس و نقشآفرینیها باید شناسایی شوند، چرا که اعتبار شرح خاطرات این افراد و کارکردها به صورت موردی است. شاید بتواند ازمنظرنگاه جامعهشناسانه ومردمشناسانه کاری کرد،تا این خاطرات به عنوان مستندات تاریخی به شماربیاید اما گفتهها وشنیدهها آنها به اعتباراینکه چگونه نقشآفرینی کردهاند،باید مورد بررسی قرار گیرد.»
این پژوهشگر تاریخ معاصر درباره تفاوت میان تاریخ مکتوب و معلوم با تاریخ شفاهی تصریح کرد: «اگر کسی که تاریخ مکتوب مینویسد با نگاه جانبدارانه، رویکرد سیاسی و یا با نگاه به منافع شخصی خود، تاریخ را بنویسد، به همان اندازه خلاف واقع و جانبدارانه میگوید که کسی که مصاحبه تاریخ شفاهی را انجام می دهد میتواند نگاه جانب دارانه داشته باشد. از این رو این دو از لحاظ ماهیت تفاوتی پیدا نمیکنند. این نیز به نوبه خود میتواند از آسیبهای موجود در تاریخ نگاری و تاریخ شفاهی باشد. تفاوت از جایی است که تاریخ مکتوب تاریخی است که با تأمل نوشته میشود، حرف نویسنده تاریخ باید مستند و معتبر باشد. »
وی با اشاره به اینکه دربسیاری از نقاط جهان انجمن یا محفلی در دانشگاهها برای ثبت و ضبط تاریخ شفاهی کشورشان وجود دارد، درباره جایگاه تاریخ شفاهی در کشورمان اظهار داشت: «در حوزه تاریخ شفاهی فعالیتهایی صورت گرفته، اما باید بگویم آنطور که باید و شاید وضعیت مطلوبی نداریم. از آنچه که انجام شده ولی نمیتوان راضی بود، کارهای بسیاری انجام شده در گستره جامعه تلاشهای بیشتری باید انجام شود. مراکز پژوهشی ما هم کار ها انجام ناشده بسیاری دارند که صیقل نخوردهاند، تکمیل نشدهاند و به ارزیابی نرسیدهاند. دانشگاههای ما نیز باید برای علمی کردن این موضوع بیش از بیش فعالیت داشته باشند. »
تقوی درباره معرفی درست متون برجسته تاریخی در دانشگاهها اظهار داشت: «تلاشهای متعددی توسط پژوهشگران تاریخ برای خلق آثار فاخر در این حوزه صورت گرفته اما با توجه به هجمه موضوعات و اطلاعات در سراسر دنیا نتوانسته پاسخگو باشد، ما در سطح و حجم فنون اطلاعرسانی، نشر و توزیع آثار پژوهشی تاریخی جای کار بیشتری داریم. دانشگاهها باید در رشتههای تاریخی به ویژه در حوزه تاریخ معاصر فعالتر باشند. دانشگاهها تاریخ معاصر از دوره مشروطه به بعد را در دستور کارشان ندارند و این جای تأمل دارد. از طرفی دانش اساتید این حوزه باید نسبت به دوره تاریخی که درباره آن سخن میگویند باید به روز باشد و با نگاه یکطرفانه به تاریخ مطالب را عنوان نکنند. دانشجو باید در درس تاریخ، مطالب و اطلاعات جدید را بیاموزد و فضای کلاس، دانشجو را برای بیشتر دانستن از تاریخ کشورش تشنه کند.»
مصاحبه با دکتر مصطفی تقوی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
نظرات