تولد شوم؛ قتل‌عام آوارگان تل زعتر در لبنان با همکاری صهیونیست‌ها ـ سال 1976


2024 بازدید

در تل‌زعتر، یکی از فاجعه‌آمیزترین کشتار جمعی فلسطینیان در لبنان به دستور «شیمون پرز» توسط سربازان اسرائیلی انجام گرفت. در این محل «فقط 17000 هزار نفر از 30000 هزار نفر سکنه آن فلسطینی بودند.  بقیه جمعیت را شیعیان لبنانی تشکیل می‌دادند که از جنوب در جستجوی کار به شرق که مرکز صنعتی کشور بود، کوچ کرده بودند. » 1

در این اردوگاه که اینک به صورت قطعه زمینی مخروبه در قسمت جنوب شرقی بیروت در داخل منطقه مسیحی‌نشین واقع است، یکی از هولناک‌ترین کشتارهای جمعی به دستور «پرز» انجام گرفت.

از سال 1948 که اولین گروه از اعراب فلسطینی ناگزیر به ترک وطن شدند، عده کثیری در این اردوگاه زندگی می‌کردند. پس از کشتار وسیعی که از پناهندگان فلسطینی در سال 1970 در اردن توسط ارتش آن کشور صورت گرفت و در تاریخ به نام «سپتامبر سیاه» ثبت شد، عده کثیر دیگری از فلسطینیان از آن کشور فراری و به لبنان سرازیر شدند و در آن کشور به صدها هزار آواره جنگهای 1948 و 1967 پیوستند.

در روزهای آغازین این در به دری، فلسطینیان با لقمه‌ای نان و کمی آب پذیرایی می‌شدند. ولی در سال 1976 که مورد حمله اسرائیلیان قرار گرفتند، آنها توانسته بودند که با کار و کوشش برای خود زندگی نسبتآ مرفهی دست و پا کنند و وضع خود را بهبود بخشند. در این سال حمله ناجوانمردانه دولت اسرائیل با همکاری فالانژها و سربازان تحت فرماندهی سعد حدّاد، با آتش خمپاره و رگبار مسلسل و بمبهای آتش‌زا همراه بود. 2

 

در این حمله، ارتش اسرائیل و همدستانشان حتی تنها چاه آب اردوگاه را نیز در اختیار خود گرفتند و ساکنین باقیمانده اردوگاه که تعدادی زن و کودک بودند، از دسترسی به آن محروم شدند. در آن روزهای پرتب و تاب معروف بود که «یک فنجان آب، معادل یک فنجان خون است. » فالانژها تحت حمایت سربازان اسرائیل به هیچ یک از ساکنین اردوگاه، نه زن، نه کودک و نه پیر سالخورده، رحم نکردند. در یکی از روزهای پرتب آن حمله و آن قتل‌عام، تمام مردانی را که عازم ترک اردوگاه بودند، «در مقابل یکدیگر سر بریدند. » 3

 

یکی از سربازان اسرائیلی که شاهد عملیات در اردوگاه تل‌زعتر بود، نوشت: «. . .  باید فالانژها را می‌شناختی تا بتوانی درک کنی که آنها قادر به چه خشونتهایی هستند. دست کم من که سرباز ساده‌ای در بیروت هستم، این را بخوبی درک کرده‌ام . . .  با یکی از فالانژها دوست بودم.  . . .  دو عکسی را که با غروری واقعی به من نشان داد، فراموش نکرده‌ام. در یکی، با ژستی قهرمانی ایستاده بود و در دستانش دو گوش کامل داشت، گوش تروریستها! به من گفت که گوشها را اخیرآ خودش از بدن تروریستها بریده است؛ ]پس از آنکه ارتش اسرائیل تروریستها را به مراقبت فالانژها سپرد.[ و دیگری، در هر یک از دستانش یک سر بریده و در بین زانوانش سربریده سومی قرار داشت! او با کرّ و فرّ تمام به من گفت: «این سرها متعلق به فلسطینیهایی است که او خود سرشان را بریده است. » 4

 

بنا به نوشته یکی از خبرنگاران آمریکایی به نام جودیت کابورن: «در بمباران دهات، روستاها و مراکز پرجمعیت جنوب لبنان در سال 1974 همه روزه «هواپیماها و توپخانه‌ها و کشتیهای جنگی اسرائیل» شرکت داشتند.  «کماندوهای اسرائیلی به آنها حمله می‌کردند و با «منفجر کردن خانه‌ها و کشتن مردم، شماری از ساکنین را دستگیر می‌کردند» و به نقطه نامعلومی می‌بردند که دیگر اثری از آنها به دست نمی‌آمد. «اسرائیلیها از شیوه‌های کاملا وحشیانه‌ای استفاده می‌کنند که مخصوص نظامیان مادر هند و چین بود؛ گلوله باران، بمباران و فرو ریختن بمبهای فسفری و آتش‌زا و ناپالم؛ سلاحهایی که بیشتر آنها را ایالات متحده در اختیار اسرائیل قرار داده است. » 5

 

بعضی از دیپلماتهای ساکن بیروت و شاهدان عینی گزارش داده‌اند که: «اسرائیلیان در جنوب لبنان از سوزاندن اراضی پیروی می‌کنند و هدف آنها این است که همه مردم را از آنجا برانند و منطقه‌ای غیرنظامی در آنجا ایجاد کنند.» آنها همچنین در گزارشهای خود، از سوزاندن اجساد کشته‌شدگان و از میان‌بردن قبرها یاد کرده‌اند. 6

 

یکی از اسلحه‌های خطرناکی که دولت اسرائیل در لبنان به کار گرفت، بمبهای خوشه‌ای بود. این بمبها وقتی رها می‌شدند، گلوله‌های رنگین از آن بیرون می‌ریخت که موجب نشاط کودکان می‌شد. لذا آنها بدون توجه به اینکه به سوی مرگ می‌شتابند، به طرف آنها می‌دویدند تا گلوله‌های رنگین را بردارند. برداشتن یکی از آنها همان و قطعه‌قطعه شدن بدن کوچک آنان، همان.  اگر هم کشته نمی‌شدند، دست و پای خود را از دست می‌دادند و یا کور می‌شدند. این، هدیه دولت طرفدار حقوق بشر آمریکا برای بی‌خانمانهای فلسطینی بود.

 

«تل‌زعتر» با یکی از فاجعه‌آمیزترین کشتارها توسط فالانژها در معیت سربازان اسرائیلی سقوط کرد و «2500 آواره بی‌پناه» آن کشته شدند. سپس راه برای ورود صهیونیستها و سربازان تحت فرماندهی ژنرالهای اسرائیلی به منطقه باز شد. تونی کلیفتون در کتاب آسمان گریست نوشته است: «بوی مرگ فضای اردوگاه را پر کرده بود. به هر کجا که نگاه می‌کردی، اجساد رویهم انباشته بود. در کوچه‌ها، خیابانهای فرعی، زیر گاریها و روی ویرانه‌ها. . . » 7

 

در این نسل‌کشی و قتل‌عامهایی که در اردوگاههای «تل‌زعتر، صبرا و شتیلا» انجام گرفت، تروریستهای اسرائیلی، حتی از «سوزانیدن بدن زنان و شیرخوارگان آنان» نیز ابایی نداشتند. انگار که اصلا دل نداشتند.  بمبهای فسفری آتش‌زا و خوشه‌ای، هدیه دولت آمریکا به اسرائیل در لبنان بر سر کودکان و پیران و بیماران، و همه اهالی اردوگاهها فرو می‌ریخت. این بمبها اغلب به صورت عروسک و اسباب‌بازی ساخته شده بودند.  کودکان و زنان بدون اطلاع از اینکه سلاح مرگباری در دل آن عروسکها نهفته است، آنها را بر می‌داشتند و پس از آنکه آن را به سینه‌های خود می‌فشردند، یکباره بمب منفجر می‌شد و مادر و کودک هر دو در آتش آن می‌سوختند. معاون شهردار سابق اورشلیم درباره ریاکاری دولت آمریکا نوشته است: «اگر ارتش ما محصول کمک آمریکا نیست پس چیست؟ مگر ریگان نبود که اعلام کرد شهرک‌سازی در کرانه باختری غیرقانونی نیست و مگر هیگ تجاوز به لبنان را تأیید نکرد. » 8

 

___________________________________

 

1. Naomijoy Weinberger. Syrian Intervention in Lebanon. The 1975-1976 Civil war- New York1980.  P. P.  59 - 60.

2. عده‌ای معتقدند که خصومت فالانژهای مارونی با آوارگان فلسطینی، رفتار این دسته در لبنان که حکومت در حکومت تشکیل داده بودند می‌باشد.

3. برای اطلاع بیشتر به کتاب آسمان گریست، کشتارهای اسرائیل از دیدگاه ناظران عینی، نوشته تونی کلیفتون، ترجمه کاظم چایچیان، انتشارات امیرکبیر، 1346 مراجعه شود.

4. نوم چامسکی، مثلث سرنوشت،  ص 355.

5. همان کتاب، صفحه 264.

6. نوم چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحه 264.

7. تونی کلیفتون، آسمان گریست، صفحه 89.

8. نوم چامسکی ـ مثلث سرنوشت صفحه 538.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران