نقش ترور رزمآرا در خودکشی صادق هدایت
1547 بازدید
خودکشی صادق هدایت، همواره یکی از رازهای زندگی او بوده است؛ رازی که هنوز چنانکه باید و شاید گشوده نشده است.
هدایت در آخرین سفر خود به خارج از کشور، با امید فراوانی قدم به پاریس میگذارد تا از فضای خفه کننده ایران دور شده و بقیه عمر را به دور از لکاتهها و خنزرپنزریها بگذراند. وی همچنین امیدوار بود کتابهای خود را در فرانسه چاپ نموده و به شهرت و جایگاهی که لایق آن است برسد و با درآمد حاصل از آن زندگیای مستقل، که در آنکه زیر دین خانوادهاش نباشد، تشکیل دهد.
او با ویزای پزشکی دو ماهه و با عنوان بیمار روحی برای معالجه عازم پاریس میشود و اگر چه از این موضوع بسیار دلخور بود، اما به خاطر امیدی که به نتایج این سفر داشت، زیر بار مسافرت به دلیل درمان روانی میرود. اما در پاریس دوستش حسن شهید نورائی که در چاپ کتابهای هدایت کمک زیادی به او میکرد در بستر بیماری بود و کاری از دستش ساخته نبود.
هدایت حتی به دنبال ویزا برای رفتن به ژنو یا لندن بود تا نزد دوستان خود یعنی جمالزاده یا فرزاد برود، اما موفق به اخذ این ویزا نمیشود. مدت مرخصی کم کم رو به اتمام بود و اگر هدایت دست خالی، یعنی بدون مدارک پزشکی مربوط به درمان بیماری روانیاش، به تهران بازمی گشت، شغل خود را در دانشکده هنرهای زیبایی از دست میداد و از دست رفتن شغل هم یعنی بیپولی و هدایت پیش از پیش سربار خانوادهاش میشد؛ وضعیتی که هدایت از آن متنفر بود. در دوران اقامت هدایت در پاریس، حال شهیدنورائی هم روز به روز وخیمتر شد و این بر مشکلات هدایت میافزود.
اما تیر خلاص را ترور رزم آرا به هدایت زد. رزم آرا در تهران ترور میشود و امید هدایت به سفارت ایران در پاریس، که قبل از ترور رزم آرا به واسطه نسبت خانوادگیش با وی، هدایت را بسیار تحویل میگرفتند و احتمال آن بود که کار اقامتش را ردیف کنند و اکنون دیگر جواب سلامش را هم به زور میدادند، نقش برآب شد. ایده خودکشی که مدت زیادی با او بود، دوباره در ذهن و ضمیرش جان گرفت. به سراغ دوستش مصطفی فرزانه میرود تا پولی را که به وی سپرده بود، پس بگیرد. پول کفن و دفن را جدا نمود و با مابقی آن خانهای مجهز به گاز اجاره کرد و آدرسش را به هیچ کس جز یکی از دوستان دوره دبستان نمیدهد. هدایت این دوست خود را به مهمانی مرگ دعوت کرد. هدفش این بود که جنازهاش بو نگیرد و از مرگش مطلع شوند.
ساعت ۹ شب ۱۹ فروردین ۱۳۳۰، این دوست هدایت به در خانه او میآید اما کسی در را نمیگشاید، تصمیم به بازگشت میگیرد اما از آنجا که هدایت فردی خوش قول بوده شکاک میشود و متوجه بوی گاز شده و در را باز کرده و با جنازه صادق هدایت مواجه میشود.
در کنار جنازه هدایت، کاغذی به چشم میخورد که روی آن نوشته بود: «ما رفتیم و دل شما را شکستیم. همین.»
صادق هدایت در هنگام مرگ ۴۹ ساله بود و در قطعه ۸۵ گورستان پرلاشز پاریس دفن شد.
خبرآنلاین
نظرات