امین امام
2093 بازدید
مرحوم سید احمد خمینی از نوجوانی و جوانی، با الفبای فعالیت های سیاسی و شخصیتهای مبارز آشنا شد؛ و تصمیم گیرنده اصلی کانون مبارزه بیت امام [بعنوان مرکز ثقل فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی] در قم در دوران تبعید امام به شمار میرفت. با ورود به سلک روحانیت ورود جدی او به عرصه سیاست نیز آغاز شد. حضور در حلقه درس پدر، برادر و استادان حوزه علمیه قم موجب شد تا جایگاه خاصی در جامعه پیدا کند و در کنار شخصیتهایی مانند آیتالله سید مرتضی پسندیده که فردی سیاسی محسوب می شده و از دانش سیاسی بالایی برخوردار بودند، و... مشعل مبارزه را در قم روشن نگه داشت و ایجاد جریان بیواسطه و مطمئن میان انقلابیون و مردم از هوش سرشار او حکایت داشت. پس از شهادت برادرش، مسئولیت اداره بیت امام در نجف و برقراری ارتباط با داخل و خارج کشور و سپس همراهی با امام حدود چهار ماه در دهکده نوفللوشاتو باعث تقویت و شناخت بیشتر او از جریانهای سیاسی و افراد و گروههای مدعی در سپهر سیاسی ایران شد. سید احمد در بسیاری از رویدادهای سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشت و رابطی امین و بیطرف بین امام و مسئولان محسوب می شد. برای درک بهتر ارتباط با گروههای سیاسی باید گفت که وی در اواخر تیر 1356 همراه همسر و فرزندش[سیدحسن] راهی لبنان شد، تا از بیروت به عراق سفر کند. پس از ورود به بیروت و اقامت در منزل امام موسی صدر، مقدمات ملاقات با شخصیتهای سیاسی مبارز لبنان برای او فراهم شد. در همین ایام سید احمد به همراه برادر بزرگ خود راهی سفر حج شد. پس از بازگشت در صور با مصطفی چمران دیدار کرد و در نزد او آموزش نظامی دید. به گفته صادق طباطبایی، سید احمد در ایام اقامت در سوریه و لبنان اغلب روزها را با مبارزان ایرانی و لبنانی میگذراند و جلسات متعددی با آنان داشت؛ از جمله این افراد جلالالدین فارسی بود. پس از چند روز، سید احمد همراه خانواده راهی نجف شد و به امام پیوست. در لبنان با امام موسی صدر، در باره مسائل منطقه و وضعیت شیعیان و مبارزه با طاغوت گفتگو و برای شهید چمران و عناصر مبارز دیگر پیگیری اهداف نهضت امام خمینی را تشریح کرد و مدتی نیز در پایگاه نظامی شهید چمران آموزش نظامی دید. سفرهای متعدد و گاه طولانی مدت احمد آقا به لبنان با هدف دیدار با اعضای خاندان صدر در اوج جنبشهای چریکی گروههای مقاومت علیه اسرائیل بود، و فرصتی مناسب برای آموزش ابتدایی فعالیت مسلحانه و شناخت بیشتر گروههای مبارز را فراهم می کرد. در ادامه مختصری از دیدگاههای مرحوم سید احمدآقا در باره گروههای سیاسی موافق، منتقد و مخالف نظام از نظر می گذرد:
* سلطنت طلب ها
در جریان مبارزه امام با طاغوت روحانیت، مردم، بازار، دانشگاه و تمامی اقشار به این مبارزه پیوستند. امام زندانی شدند و مورد اهانت قرار گرفتند؛ اما همۀ این مسائل، مجد اسلام را زنده کرد و انقلاب به پیروزی رسید؛ ولی ضد انقلاب به هیچ وجه از پای ننشست. هر روز برای جمهوری اسلامی مسأله ای ایجاد کرد و مسئولان را تحت فشار گذاشت. منافقین، لیبرالها، سلطنت طلب ها و گروههای چپ به جنگ انقلاب آمدند. مسئولان را به شهادت رساندند؛ مسلم هر کدام از این وقایع در کشور دیگری روی میداد، کافی بود که آن نظام را از بین ببرد. انفجار حزب جمهوری و انفجار نخست وزیری کافی بود که در کشور دیگری باشد و آن را نابود کند. دشمن به کمک همین گروهک ها هرگز در حل مشکلات سیاسی و اقتصادی به ما کمک نخواهد کرد مگر اینکه ما از آرمانهای اسلامی و انقلابی خود دست برداریم.
* لیبرال ها
امام از لیبرالهای خون دل بسیار خورد. آنها در قبل انقلاب دورِ امام، و بعد از انقلاب دور یاران امام را گرفته و حکومت را در دست گرفتند و امام خون دلی که از دست اینها در همان مدت کوتاهی که حکومت را داشتند، خورد، از دست کسی نخورد. این لیبرالها نوکران امریکا بودند، همانهایی بودند که آمدند نجف و پاریس و به امام گفتند بدون ارتش و امریکا در ایران نمیشود کاری کرد؛ این دو را باید حفظ کرد. امام گفتند ارتش را باید حفظ کرد، رؤسای ارتش، خائن هستند باید کنار بروند؛ اما تمام دعوای ما بر سر امریکاست، ما امریکا را از کشور بیرون میکنیم. آنها امریکاییهایی بودند که برای مدت کمی حکومت را گرفتند و نزدیک بود تمام زحمات را از بین ببرند.
* منافقین
خون دل دیگری که امام بعد از انقلاب خورد، از دست منافقین بودند. ترورها، انفجارها، انفجار نخست وزیری و شهادت ریاست جمهوری و نخست وزیر، انفجار حزب، و به شهادت رساندن یاران امام، از طرف منافقین بود. اینها وقتی دیدند که نمیتوانند به مقاصد خودشان برسند، فکر کردند بهترین راه، برداشتن موانع از جلوی راهشان است. مانع آنها دوستان و یاران امام بودند. دست به کودتا زدند؛ کودتای نوژه توسط ارتشی های خائنی [به کمک برخی روحانیونِ ضد امام] که در رأس بودند و آنهایی که هنوز سر در آخور غرب و شاه داشتند، توسط همین گروهک ها انجام شد. گروههای چپ، فداییان خلق، اکثریت ـ اقلیت مائوئیست ها ـ اینها کسانی بودند که فقط بلد بودند شعار بدهند و مردم را از انقلاب جدا کنند. آنها دست به ترور و انفجار زدند، آنها هم به مردم و اسلام و انقلاب کم خیانت نکردند.
* خلق مسلمان
خلق مسلمانی ها، آنهایی که در مقابل حزب جمهوری اسلامی، خلق مسلمان را درست کردند و با انشقاق در بین مسلمانها میخواستند ضربه بزنند که اگر امام به موقع و با قاطعیت این مسأله را حل نکرده بود، ما در آینده مسائل بیشماری داشتیم؛ چرا که آنها هم عده ای بودند که به ظاهر مذهبی بودند. لیبرالهای بعد از خلع از حکومت ـ که آنها هم به منافقین پیوستند ـ آنها هم به سایر گروهها پیوستند و در انقلابِ ما ایستادند. سلطنت طلب ها و ریشه های سلطنت طلب ها، اینها هم عدهای بودند که در مقابل انقلاب ایستادند. «امتی» ها گروه «جامایی» ها همانهایی که بین منافقین و لیبرال ها از حیث اعتقاد و سیاست حرکت میکردند، شدت منافقین را نداشتند، یک پله از آنها پایینتر بودند، به سستی لیبرال ها هم نبودند، یک پله از آنها بالاتر بودند، چه از نظر اعتقاد و چه از نظر سیاست، اینها هم جلوی امام و انقلاب ایستادند و مانع رسیدن انقلاب بعد از پیروزی به تمامی هدفها شدند.
* آرامش طلب و عافیت طلب ها از ما نیستند
در جریان قیام روحانیت علیه لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم عناصر صاحبنام و قشری نگر فراوانی در حوزه ها وجود داشتند که قادر به درک قیام نبوده و به انحای مختلف کارشکنی میکردند. اینها طیف وسیعی را تشکیل میدادند از مخالفین فلسفه و عرفان و مقدس مآبهایی که سیاست را دون شأن روحانی میدانستند، گرفته تا انجمن حجتیه ای ها و ولایتی ها هر یک به گونهای در جلسات خصوصی و عمومی اهداف نهضت را زیر سؤال میبردند و باید بر این جمع اضافه کنیم آرامشطلب هایی که مرجعیت و زعامت دینی را در دستبوسی و رساله نویسی و اخذ وجوهات خلاصه میکردند و قیام امام را عامل برهم زدن وضع مطلوب خود میدانستند و همچنین کسانی که رسماً یا پشت پرده با رژیم شاه زد و بند داشتند.
*لیبرال ها با اسلامیت نظام در تعارض بودند
اصل اسلامیت نظام و سیاست نه شرقی و نه غربی از اصول بنیادین انقلاب اسلامی است. مخالفت حضرت امام با لیبرالها به خاطر آن بود که آنها به اصل اسلامیت نظام بهعنوان اولویت ثانوی توجه داشتند. برای آنان ملیگرایی در اولویت بود. امام به کشور و تمامیت ارضی آن علاقۀ فراوانی داشتند. بعد از فتح خرمشهر به حدی نسبت به ملیت و تمامیت ارضی جدی بودند که بر روی اسم اروند رود تأکید کردند. مخالفت حضرت امام با لیبرال ها از آنجا ناشی شد که ایشان منافع اسلامی را بر اصل ملی گرایی ترجیح میدادند حال آنکه لیبرال ها منافع ملی را بر اصل اسلامیت نظام ترجیح میدادند. امام در انتخاب بین منافع ملی و اسلامی طرف منافع اسلامی را میگرفتند. همانگونه که در قضیۀ سلمان رشدی مرتد، امام بدون در نظر گرفتن منافع ملی، حکم خدا و شریعت مقدس اسلام را در مورد او بیان کردند.
* دانشجویان پیرو خط امام
در قضیۀ تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا دانشجویان عزیز بر روی نقطۀ حساس انگشت گذاشتند. مرکز جاسوسی امریکاییها که تحت پوشش سفارتخانه اداره میشد، علاوه بر اینکه با تمامی گروههای ضد انقلاب داخلی ارتباط داشت و آنها را در جهت براندازی نظام نوپای اسلامی سازماندهی میکرد، یکی از مراکز عمدۀ توطئه علیه مسلمانان منطقه محسوب میشد، گرفتند. لذا حضرت امام عمل قهرمانانۀ دانشجویان در تسخیر لانۀ جاسوسی را مورد تأیید و تقدیر قرار دادند و آن را «انقلاب دوم» خواندند.
* تندروها و محافظه کارها
ما باید در مسیر شناخت خویشتن خویش مصمم باشیم و از جریانهای تندرو یا سدکنندۀ موجود در جامعه نهراسیم. در ادوار مختلف تاریخ اسلام، گروههای تندرو و محافظه کاروجود داشتهاند، این گروهها امروز هم در جامعۀ ما تبلور عینی دارند و همواره سیاستهای فرهنگی نظام و انقلاب را به انحای مختلف زیر سؤال میبرند. امروز واقعیت ملموس جامعه و نظام بهگونهای است که حرکت ما به هر شکلی باشد مورد انتقاد این دو تیپ قرار میگیرد. گروههای چپ تندرو و یا پیرو فرهنگ غرب که اصلاً دین را به عنوان محرک جامعۀ ما قبول ندارند تا برسد به هنر و فرهنگ اسلامی، ما را متهم به ارتجاع میکنند. در مقابل، عدهای ما را به تندروی و فاصله گرفتن از هدفهای شرعی و اسلامی نظام متهم میکنند. نظام و انقلاب اسلامی صرفاً به خاطر داشتن درد دین اینگونه مورد حمله قرار میگیرد. ما میخواهیم در زمینه های موسیقی، فیلم، نقاشی و سایر هنرها براساس اندیشه های پویای فقهی امام، احکام دین را به عرصه عمل وارد سازیم و همواره در این مسیر واقعیتهای زمان و مکان را فراموش نکنیم.
* فلسطین و حزب اللّه لبنان
اگر میبینید که در فلسطین مردم با دست خالی در برابر اشغالگران اسرائیلی میایستند تنها به خاطر این است که مبارزین مسلمان فلسطینی، به خویشتن خویش و قرآن بازگشته اند و میخواهند به اسلام ناب محمدی و راه امام خمینی(س) عمل کنند و نه به اسلام شاه فهد؛ پس اینگونه مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. حزباللّه در لبنان از مظلوم ترین گروههایی است که مدافع اسلام ناب محمدی است و برای تحقق آن، جانفشانی میکند.
* تفاوت بسیج با ملی گراها و لیبرال ها
در زمانی که لیبرالها، ملی گرایان و گروههای وابسته به نظامهای عقیدتی شرق و غرب تنها در شعارهای تو خالیشان داعیۀ دفاع از میهن و آرمانهای ملی را سر میدادند، بسیجیان با ایمان، عمل میکردند.
https://www.icpikw.ir/fa/c3_12
نظرات