حزب زحمتکشان در مواجهه با نهضت اسلامی
حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری دکتر مظفر بقایی از احزابی بود که در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت در اواخر دهه 1320 پا به عرصه وجود گذاشت. مواضع این حزب به شدت متأثر از دیدگاهها ومواضع رهبری آن بود. بقایی با پذیرش اصل نظام سلطنتی، نسبت به تحولات سیاسی مواضع گوناگون و اعوجاج گونه ای داشت که گاه مورد تعجب و اعتراض برخی از اعضای حزب قرارمی گرفت.فعالیتهای حزب زحمتکشان پس ازکودتای 28 مرداد1332با همان رویه ادامه یافت و حزب با وجود قلت اعضا در برخی تحولات اعلام موضع می کرد. باآغاز نهضت اسلامی روحانیون، حزب بقایی مواجه با فضای سیاسی جدیدی گردید و به ناگزیر مواضعی اتخاذ کرد. در این پژوهش مواضع و دیدگاههای بقایی و حزب زحمتکشان در خلال سالهای 1341تا1343 مورد توجه قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: حزب زحمتکشان، مظفر بقایی، نهضت روحانیون، امام خمینی،
تأسیس حزب زحمتکشان
تشکیل حزب زحمتکشان ملت ایران محصول ائتلاف بقایی و سازمانش با انشعابیون حزب توده به رهبری خلیل ملکی -۱- در 26 اردیبهشت سال 1330 ه ش بود. -۲- استقرار سلطنت مشروطه، لغو امتیازات اشرافی، تقویت صنایع کوچک، عدم وابستگی ملی به همه اشکال امپریالیسم روس و کاهش تنش طبقاتی بین کارگر و کارفرما از مواردی بود که توسط روزنامه شاهد ارگان حزب زحمتکشان به عنوان اهداف حزب اعلام شد. -۳- تشکیل حزب زحمتکشان اولین اقدام در جهت تأسیس یک حزب غیرتوده ای وحتی ضد کمونیست به شمار می رفت در واقع هدف اصلی از تشکیل این حزب مبارزه علیه حزب توده بود، که با سیاست های آمریکا در راستای مخالفت با شوروی هماهنگی کامل داشت و به همین دلیل نیز سفارت آمریکا در ایران از مشوقین اصلی تأسیس این حزب بود و پایه های حزب زحمتکشان در جریان ملاقات هایی که میان تعدادی از اعضای جبهه ملی و سفارت آمریکا صورت می گرفت، گذاشته شد. چنان که قبل از تشکیل حزب، مظفربقایی -۴- و افرادی از جبهه ملی با سفارت آمریکا تماس داشتند و در جلسات هفتگی که گاهی در منزل مهدی میراشرافی و برخی اوقات در منزل فضل الله زاهدی تشکیل می شد از تشکیلاتی سخن به میان می آمد که بتواند در برابر حزب توده صف آرایی کند. -۵-
آمریکایی ها بقایی را مناسب ترین چهره برای رهبری این کارزار می دانستند. بقایی نیز در عملکرد خود متکی بر این حمایت بود. او می نویسد: «از لحاظ مبارزه با حزب توده و این که اسلحه¬ای [بهانه ای] به دست آن ها برای مبارزه با خود نداده باشیم در روزنامه[ شاهد] همیشه نام آمریکا را در ردیف انگلیس و شوروی می آوردیم، اما باطناً به کمک آمریکا به جبهه ملی امیدوار و معتقد بودیم.» -۶- مأموران آمریکایی در گزارش های خود بقایی را به عنوان عنصری به شدت جاه طلب معرفی می کنند که از هر گونه فرصت برای پیشبرد مقاصد خود استفاده می کند. در گزارش آنان بقایی چنین توصیف شده است:
« فرصت طلبی بر صمیمیت او می چربد و او احتمالاً جبهه ملی را به عنوان وسیله ی مناسبی برای این که خود را به قدرت برساند به کار می برد. فرصت طلبی حتی در زندگی شخصی بر او فائق می شود» آمریکایی ها به ثبات فکر بقایی نیز چندان اعتماد نداشتند و نسبت به صمیمیت و صداقت او تردید داشتند. -۷-
به روایت احمد ملکی، مدیر روزنامه ستاره، نطفه های تأسیس حزب زحمتکشان در جریان ملاقات هایی که میان تعدادی از اعضای جبهه ملی و سفارت آمریکا صورت می گرفت تکوین یافت. -۸-
در جلسات هفتگی بقایی برای مبارزه علیه کمونیسم، مذاکراتی با مقامات سفارت انجام داد. استدلال او این بود که راه مبارزه علیه حزب توده، تشکیل یک حزب متشکل و قوی در برابر آن است. وی معتقد بود که برای خارج کردن حریف از میدان و نیز برای ساقط کردن دولت ها تشکیل حزب ضروری است و این مستلزم کمک مالی فراوان می باشد که در این زمینه آمریکایی ها برای تشکیل حزب به او وعده مساعدت های مالی دادند.-۹-
بدین سان، شعب حزب زحمتکشان با مساعدت های مالی آمریکا و با استفاده از تجربه سازمانی خلیل ملکی یکی پس از دیگری در شهرستان ها ایجاد شد و در تحولات آتی ایران نقش فوق العاده مؤثری ایفا کرد و به مثابه یک حزب متشکل و سازمان یافته ضربات مرگباری بر نهضت ملی وارد ساخت.-۱۰-
اعضای این حزب عمدتاً از سه منبع متفاوت جذب شده بود: دانشگاه تهران که روزنامه جوانان حزب، نیروی سوم، و مجله روشنفکری علم و زندگی خوانندگان بسیاری داشت؛ کرمان زادگاه بقایی؛ و مغازه داران کرمانی به ویژه عطاران بازار تهران، علاوه بر این حزب حمایت دارو دسته های خیابانی شعبان بی مخ را نیز جلب کرده بود. -۱۱- در واقع حزب زحمتکشان ترکیبی متضاد از کسبه خرده پای بازار و روشنفکران سوسیالیست دانشگاه تهران بود که این تضاد در سال های آتی حزب را در هم شکافت. مراکز مهم فعالیت حزب، تهران، کرمان و اصفهان بود. جلسات حزب نیز اغلب در منازل اعضاء و پیک نیک های خارج از شهر صورت می گرفت.-۱۲-
از مسائل مهم قابل ملاحظه، عدم توجه بقایی به حزب و مسائل حزبی بود. بی توجهی بقایی به مسائل حزبی تا جایی بوده است که وی حتی در جلسات حزبی شرکت نداشته و وقت خود را برای مسائل حزبی صرف نمی کرده است با وجود این که بقایی از مؤسسین این حزب به شمار می رفته است اما بیشتر مسئولیت های حزب به عهده خلیل ملکی بوده است. ملکی مقالات سیاسی و تئوریک برای روزنامه شاهد می نوشت. وی جزوات متعددی راجع به مسائل سوسیالیسم و تئوری نیروی سوم و مسائل اجتماعی در سطح جهانی منتشر می کرد که از طرف حزب منتشر می گردید. محمد علی خنجی نیز از جمله افرادی بود که به طور تمام وقت خود را وقف اهداف حزب کرده بود.-۱۳-
مسعود حجازی یکی از اعضای این حزب، مهمترین اشکال حزب زحمتکشان ملت ایران را را عدم وجود دستگاه رهبری و کمیته مرکزی در آن می داند. وی چنین خاطر نشان می کند که اگر نام برخی افراد هم به عنوان کمیته مرکزی ذکر می شد به ندرت کمیته ای به این عنوان تشکیل جلسه می داد و به بررسی مسائل می پرداخت. وی اذعان می کند که دکتر بقایی برای تحکیم سازمان حزب و تنظیم فعالیت ها هیچ کوشش و مشارکتی نمی کرد و برخلاف انتظارات اولیه هیچ گونه اقدامی در جهت توسعه حزب و فراگیری آن به عمل نمی آورد. -۱۴-
دو گروه کاملاً متمایز در بین رهبران و اعضای حزب زحمتکشان دیده می شد، گروهی متشکل از بقایی، سپهبدی، علی زهری -۱۵- و حسین خطیبی -۱۶- که بیشتر در صدد بهره گیری از حزب و افراد آن در جهت مطامع خود بودند و گروهی دیگر متشکل از نیروهای مثل خلیل ملکی و جلال آل احمد که در صدد تشکیل حزبی بودند که منافع ایران و طبقات فرودست جامعه را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهد. از همان ابتدای امر بین این دو دسته اختلافات اساسی وجود داشته است گویا بقایی از این افراد صرفاً برای دستیابی به اهداف خود دعوت به کار کرده است و این امر برای کسانی که با چهره های اطراف بقایی آشنا بودند، واضح و معلوم بود که آن دسته به هیچ وجه زیر بار افرادی مثل ملکی نخواهند رفت و افرادی مثل ملکی در واقع هسته های اصلی و تأثیر گذار در فعالیت های آتی حزب نخواهند بود. نبودن کمیته مرکزی و رهبری مشخص در حزب زحمتکشان ملت ایران، مشکلات مالی، عدم برنامه ریزی برای آن و در اختیار نبودن هیچ گونه اعتبار مالی برای پرداخت هزینه های جاری و مسائلی از این قبیل موجب طرح انتقاداتی از طرف فعالان و حتی برخی مسئولان حزبی گردید و این انتقادات به مرور بالا گرفت و موجب طرح علنی آن در جلسه فعالان حزبی گردید. در اوایل مهرماه 1331 با برملا شدن دیدار عیسی سپهبدی با قوام و رابطه بقایی با دربار و اظهارات راننده بقایی مبنی بر این که دو روز قبل از سی تیر بقایی را به کاخ سعد آباد برده است باعث شد بقایی در جلسه دیگری از جلسات عمومی گویندگان به دعوت خود روز پنج شنبه 17 مهر 31 طی نطق مفصلی به تجزیه و تحلیل اوضاع پرداخته و استعفا دهد خبر استعفای بقایی عصر روز یکشنبه 20 مهرماه در روزنامه ها اعلام شد و بلافاصله جمعی از افراد وابسته به او، به محل حزب وارد شدند و خلیل ملکی و افراد طرفدار او را از حزب بیرون کرده و بقایی را با سلام و صلوات از منزل خود به حزب آوردند. -۱۷-
مواضع حزب زحمتکشان در مقابل جبهه ملی
حزب زحمتکشان از همان ابتدای تأسیس شروع به مخالفت با جبهه ملی و برنامه های مصدق نمود و حتی پس از کودتای 28 مرداد 32 مرتباً مخالفت خود را با جبهه ملی و مصدق اعلام کرد. مبارزه با جبهه ملی جزء برنامه های حزب و به ویژه رهبری آنان بود به نحوی که در اطلاعیه آغاز پنجمین سال تأسیس حزب زحمتکشان دکتر بقایی خطاب به مصدق چنین اظهار می دارد: «باید بگویم با وجود خیانت ها، غرض ورزی ها، خود خواهی ها و اشتباهات غیر قابل بخشش مسئولین امور نهضت متوقف هم شده است... کسانی که مسئولیت و رهبری و اداره¬ی ملت و مملکت را پذیرفتند مغرور می شوند، اغفال می شوند، فرصت ها را از دست می دهند و بالاخره خیانت می کنند و قسمتی از موفقیت های ملت را از دست می دهند. باید ملت ایران بداند که زاهدی و کارهای او عقب نشینی تحمیلی در مورد نفت- فرصت هایی که به دست مصدق السلطنه تباه شد و تمام فسادی که در نتیجه از دست رفتن آن فرصت ها به وجود آمد، همه این ها به سرنوشت یک ملتی که بخواهد شرافتمندانه زندگی کند چندان اهمیتی ندارد! آن چه که به سرنوشت یک ملت بستگی دارد این است که آن ملت خواهان زندگی باشد من اطمینان دارم که حزب زحمتکشان ملت ایران، ملت ایران را به سر منزل سعادت رهبری خواهد کرد.» -۱۸- با نگاهی به سیاست های بقایی و حزب زحمتکشان در دوران نخست وزیری زاهدی و مخالفت بقایی با زاهدی متوجه این نکته می شویم که بقایی دنبال نخست وزیری بوده است و یکی از دلایلی که هدف خود را حفظ مقام شامخ سلطنت می داند در پی این سیاست است.-۱۹-
آیت نیز یکی دیگر از اعضای حزب بود که انتقاداتی از جبهه ملی کرده است که در گزارش های ساواک منعکی شده است وی در تاریخ 25/1/42 در جلسه ای چنین اظهار داشت که:« ... جبهه ملی پس از کنگره خودشان از بین رفته بودند زیرا اختلافات عمیقی بین سران آن ها به وجود آمده بود لیکن جریانات که در مسجد فیضیه رخ داد، از مبارزات شدید روحانیون استفاده کرده و مجدداً در اجتماعات، خود نمائی کردند و دستگاه هم با آن ها هم آهنگی دارد و از تظاهرات آنان جلوگیری نمی کند و از پخش نشریات آنان جلوگیری نمی نماید و روزنامه های وابسته به دستگاه، اخبار آنان را پخش می نماید... آیت ادامه داد جبهه ملی با روحانیون درباره دخالت زنان در انتخابات ظاهراً هم آهنگی می نماید ولی یکی نیست، از این آقایان سؤال کند که در کنگره خودتان چرا زن شرکت داشت و رأی هم داد؟ چرا در مبارزات خودشان پرچم ها را به دست زنان می دهند؟ چرا در زمان حکومت دکتر مصدق به روحانیون اهانت شده؟ ... چرا در زمان حکومت خودشان قانون اساسی مملکت را زیر پا گذاردند و هزاران خیانت به نهضت آزادی ملت ایران نمودند و آن رفراندوم که خلاف قانون اساسی بود و هست انجام دادند و امروز با رفراندوم مخالفت می نمایند؟ جواب این سؤال ها را نمی توانند بدهند و با عوام فریبی می خواهند مردم را گول بزنند.» -۲۰- حزب زحمتکشان همیشه در حالت رقابت با جبهه ملی بوده است.
حزب زحمتکشان در دوره علی امینی
در دوره امینی جبهه ملی دوم فعالیت خود را آغاز کرد و بقایی که مدت کوتاهی به دلیل انتشار اعلامیه علیه دولت دستگیر شده بود تبرئه و آزاد شد. تحلیل سفارت آمریکا در تهران این بود که هدف ازآزادی بقایی، مقابله با مخالفین دولت بالاخص جبهه ملی دوم است.-۲۱- بقایی به محض آزادی از زندان اعلام کرد که به علی امینی نخست وزیرحمله نخواهد کرد. او مدعی شد که اجازه نخواهد داد امینی در پست نخست وزیری تا آن جا باقی بماند که به سادگی از بین ببرد او ضمن تحلیل موازنه نیروها اعلام کرد که ارتش و عناصر کهنه کاری مثل اسدالله رشیدیان و سید جعفر بهبهانی علیه امینی صف آرایی خواهند کرد. مهره های کار کشته¬ی انگلیسی حکومت آمریکایی امینی را بر نمی تابیدند. لیکن واضح بود که بقایی را شاه آزاد کرده است تا جو را هم چنان علیه امینی متشنج نگه دارد. -۲۲-
بقایی و حزب زحمتکشان وی در مقابل اقدامات امینی موضع سکوت اتخاذ کرد. -۲۳- او گرچه انجام اصلاحات ارضی در ایران را صد در صد تأئید نمی کرد، از آن حیث که تولید کشاورزی را با رکود مواجه می نمود، لیکن از نظر وی اصلاحات ارضی قدمی به جلو محسوب می شد و یکی از دلایل سکوت او این بود که مجال خرابکاری به مخالفین اصلاحات ارضی ندهد.-۲۴-
در 13 خرداد 1341 ملاقاتی بین منصور رفیع زاده و بقایی انجام گرفت و بقایی در این دیدار گفت که امینی عنصری صادق است لیکن در وضعیتی نیست که بتواند دوام آورد. او برنامه اصلاحات ارضی را محکوم به شکست دید و از اصلاحات به شدت حمایت کرد. وی مدعی شد که از نفوذ یا سلطه دولت ها در ایران می ترسد و ادامه داد که می خواهد تا آن جایی که ممکن است کار کمتری با انگلیسی ها انجام گیرد.-۲۵-
سکوت بقایی در برابر دولت امینی سئوال اعضای رده پائین حزب زحمتکشان را برانگیخت. بقایی در پاسخ به این عده اعلام کرد که دولت امینی را تأئید کرده و می کند زیرا وی اقدامات محال ممکن را انجام داد و یک عده را از تخت فرعونی به خاک کشید. او گفت که دکتر امینی را هرچند عنصری خائن باشد به یک درجه دار هرچند آدم خوبی باشد برای پست نخست وزیری ترجیح می دهد. امینی را بر علم و اقبال ترجیح می داد.-۲۶-
حزب زحمتکشان در دوره اسد الله علم
بقایی از همان ابتدای انتصاب علم به نخست وزیری ظاهراً با او از در مخالفت در آمد. در نخستین کنگره حزب زحمتکشان در اصفهان این مخالفت علنی شد. بقایی از علم خواست از نخست وزیری کناره گیری کند. در این کنگره که در 19 مرداد ماه 1341 در اصفهان برگزار شد، بقایی حتی پیشنهاد کرد که علم جای خود را به وی بدهد. تقاضای بقایی مبنی بر استعفای علم از پست نخست وزیری معطوف به نظریه ای بود که بر طبق آن چون علم دوست شاه شناخته می شود و شکست او شکست شاه محسوب می گردد و نظر به این که علم در انجام مأموریت هایش شکست خواهد خورد، پس ارجح آن است که استعفا دهد تا مردم شکست او را به پای شاه ننویسند متن کامل بیانات وی به شرح زیر می باشد:« وظیفه خودمان می دانیم که نکاتی را عرض بکنیم و از این جا برای رئیس دولت جدید پیغام بفرستیم. مسئولیتی که جناب آقای علم قبول کرده است، مسئولیت بسیار بسیار خطرناکی است یعنی او بیش از یک رئیس دولت معمولی مسئولیت دارد. آقای علم تا حال چندین بار وزیر بوده اند ولی رئیس الوزرا شدن ایشان با رئیس الوزرایی دیگر فرق دارد. برای این که آقای علم را در ایران و در دنیا به نام دوست شاه می شناسند. در روزنامه های ایران غالباً دیده اید می نویسند آقای علم شوالیه ی شاه است. این لقب انحصار به آقای علم دارد. دوست خاص شاه است. در روزنامه ها و مجلات خارجی کراراً قبل از صدرات ایشان و بعد از صدرات و همین حالا عنوان دوست شاه به ایشان داده شد و صحیح هم هست. که مسئولیت ایشان عرض کردم خیلی سنگین و خیلی خطرناک است. -۲۷-
در همین جلسه بقایی به دلیل شرایط خاص جغرافیایی و تاریخی ایران مخالفت خود را با انقلاب اعلام کرد. او هشدار داد که این پیچ و مهره ها نمی تواند جلوی انقلاب را بگیرند. وی ادامه داد:
« مملکت به پرتگاه هولناک می رود و چون عدم موفقیت علم غیر از عدم موفقیت اقبال است و شکست او شکست شاهنشاه می باشد به این جهت من از اینجا به ایشان پیغام می دهم که برای حفظ خودشان، برای حفظ شاه و برای حفظ مملکت از نخست وزیری کناره گیری بکنند و ادعایی که تا حالا نکرده ام( آقایان می دانند که در معرض آن مقام بارها بوده ام) فقط از لحاظ وضع مملکت اعلام می کنم خودم حاضر هستم نخست وزیر شوم... اما از لحاظ برنامه¬ی آینده حزب زحمتکشان ملت ایران هدف ما بعد از این کنگره این خواهد بود که در چهارچوب قانون و مقرارت فعالیت بکنیم که رسماً حکومت را در دست بگیریم.»-۲۸-
سخنرانی 19 آذر 1341 بقایی، به مناسبت دوازدهمین سالگرد اشغال روزنامه شاهد در دوره رزم آرا، نکات دیگری را در معرض دید و قضاوت قرار داد. در آن روز بقایی علیه اسد الله علم اعلام جرم کرد و از مردم خواست در این اعلام جرم او را همراهی کنند و از علم به دادستانی شکایت نمایند. او دولت علم را دولتی بی لیاقت دانست به گونه ای که اگر ادامه پیدا کند اوضاع به مراتب بدتر خواهد شد، چون دولتی است که لیاقت حکومت کردن ندارد بقایی جرم علم و دولت های پیش از او را قرار دادن مملکت در حالت انقلابی دانست و هشدار داد که ما الان در معرض انقلاب قرار گرفته ایم آن هم یک انقلاب کور، بی هدف و بی نقشه. بقایی در ادامه خاطر نشان ساخت که این انقلاب از طرف کسی یا دستگاهی و یا مرکزی سازماندهی نمی شود، بلکه وضعیت به گونه ای است که حالت انقلابی شکل گرفته است. او هشدار داد که اگر انقلابی رخ دهد هیچ کس مصون نخواهد ماند. -۲۹-
بقایی چنین اظهار داشت:« من از انقلاب نمی ترسم از بعد از انقلاب می ترسم. این مطلب را کراراً گفته ام که اگر کشور ما در مغرب مراکش یا در شرق هندوستان قرار گرفته بود، من خودم پیشقدم انقلاب می شدم ولی ما در جایی قرار گرفته ایم که اگر خدای نکرده انقلاب شود 90 درصد به پشت پرده آهنین می رویم. ده درصد که اگر آن جا نرویم مملکت تجزیه می شود. یعنی از ایران به هیچ صورت چیزی باقی نخواهند ماند. الان موقع نشستن و انتظار کشیدن و انتقاد کردن زیر کرسی توی اطاق های دربسته نیست. ما این چیزی را که می خواهیم از شما دوستان عزیزی که این جا حاضر هستید و از کسانی که غایب هستند این است که این اعلام جرم را امضا کنید یا بدهید ما بدهیم به دادستان یا خودتان مستقیماً برای آقای دادستان بفرستید. ما در شرایطی که فعلاً قرار داریم بیش از این کاری از دستمان ساخته نیست.-۳۰-
بقایی در این زمان با سرلشکر حسن پاکروان، رئیس ساواک رفاقت داشت و هیچ گونه تهدیدی علیه نظم موجود به شمار نمی رفت. حتی اعضایی که صادقانه به حزب زحمتکشان پیوسته بودند خود می گفتند که جرئت ندارند در حوزه های حزب سخن گویند و وظایف شاه را گوشزد نمایند «زیرا فردا سر از سازمان امنیت در می آوریم از هر 5 نفر، یک نفرمان مأمور سازمان امنیت است. چرا حزب آن ها را نمی شناسد؟» -۳۱-
بقایی از طریق دوستانش در ارتش و ساواک از روند سیاسی جامعه به خوبی اطلاع داشت. بالاخص شخص پاکروان وی از کم و کیف حوادث مطلع می ساخت. در همین دوران ساواک گزارش می دهد که انجام اقدام جدی از طرف بقایی علیه دولت ضعیف است و شاید از حدود اعلامیه و حرف تجاوز ننماید.-۳۲-
مواضع حزب زحمتکشان در مقابل انقلاب سفید
در 19 دی ماه 1341 اصول انقلاب سفید از طرف شاه اعلام شد، وی گفت به منظور احتراز از خدشه دار کردن این اصلاحات از سوی عوامل سیاه ارتجاع و قوای مخرب سرخ، این اصول را به آرای عمومی می گذارم پس از اعلام خبر رفورم محمدرضا شاه، که با نام «اصول ششگانه انقلاب سفید» برخی مخالفت های علما و مردم را به دنبال داشت ولی در این شرایط حزب زحمتکشان موضع گیری برخلاف روحانیون داشتند از جمله این که حزب مزبور در تاریخ 1/8/1341 تشکیل سپاه دانش را از طرف شخص اول مملکت ستوده و معتقد است اگر یک صدم حسن نیت در این کار باشد باز هم برای ملت ایران مفید می باشد-۳۳- همچنین در گزارش دیگری از ساواک مورخ 29/8/1341 در مورد واکنش حزب به اصلاحات ارضی شاه آمده است که: «حزب زحمتکشان به کلیه افراد خود دستور داده است با وجودی که قانون اصلاحات ارضی بدین نحو صحیح نیست چه در داخل حزب و چه در خارج حزب، با کلیه روحانیون و هر دسته ای که با دولت در این زمینه مخالفت می کنند مبارزه نمایند.»-۳۴-
اسدالله علم روز 6 بهمن 1341 را روز رفراندوم اعلام کرد و گفت که لوایح ششگانه شاه به آرای عموی در سراسر کشور گذاشته خواهد شد. به دنبال آن عده ای از مردم، شرکت در این رفراندوم را از امام خمینی استفتاء و امام، رفراندوم را تحریم کردند. وقتی که اعلامیه امام مبنی بر تحریم رفراندوم در تهران و شهرهای دیگر پخش گردید. تظاهرات شروع شد. اما حزب زحمتکشان واکنشی از خود نشان نداد. رهبر حزب مظفر بقایی دستور داده بود که هیچ گونه فعالیتی در این چند روزه انجام ندهید که در گزارش ساواک مورخ 4/11/41 به شرح زیر آمده است: «طبق اطلاع واصله دکتر بقایی رهبر حزب زحمتکشان به افراد حزب مزبور دستور داده که هیچ گونه فعالیتی در این چند روزه ننمایند و کاملاً بی طرف باشند. نامبرده اظهار داشته اگر بشنوم کسی در رفراندوم شرکت کرده و یا از پلیس کتک خورده و یا فعالیتی کرده باشد به شدیدترین وجهی تنبیه خواهد شد.»-۳۵-
مواضع حزب زحمتکشان به نهضت امام خمینی
در ماجرای سرکوب طلاب حوزه علمیه قم در فیضیه بقایی واکنش نشان نداد، لیکن عده ای را تعیین کرد که با عناصر مخالف و ناراضی ارتباط برقرار نمایند. با این وجود سیاست سکوت از طرف وی پیگیری می شد و دستور داد که عناصر حزب حتی الامکان در تحولات جاری کشور از خود عکس العملی نشان ندهند. در گزارشی از ساواک مورخ 18/1/42 در مورد وضع حزب زحمتکشان آمده است که: «حزب زحمتکشان بسیار در حال سکوت و رکود به سر می برد و هیچ فعالیتی در محیط حزب (محل سازمان نگهبانان آزادی) به چشم نمی خورد. روز شنبه 17/1/42 کلاً در حزب 20 نفر حضور داشتند، از این عده تعدادی برای بازی شطرنج آمده بودند، آقای فراهانی مسئول تشکیلات تهران نیز نیامده بود. عده حاضر از سکوت حزب در تعجب بودند. آقای فریدونی گفت تمام دستگاه ها منتظر هستند که ببینند ما چه می کنیم و از این قبیل سخنان و در نظر داشت که با این صحبت ها سکوت حزب را طور دیگری جلوه دهد و شاید آن را از بین ببرد. یکی از حاضرین اظهار داشت عده ای از جمله سید جلال حسینی، بدون اطلاع حزب نزد آقای خمینی رفته اند و آقای خمینی اظهار داشته که خود دکتر بقایی سازمان امنیتی است و گرنه چرا تلاش نمی کند و با ما همگامی ندارد. آقای فریدونی بنا به مصلحتی تشخیص دادند که این بحث ادامه پیدا نکند...» -۳۶- سکوت بقایی در قبال نهضت امام خمینی اعتراض بخشی از اعضای حزب را باعث گردید در گزارشی از ساواک مورخ 22/1/42 آمده است که قوامی یکی از اعضای حزب گفته است:« ما افراد حزب زحمتکشان چرا در این مبارزه شرکت نکردیم مردم می گویند دکتر بقایی سازمان امنیتی است، اگر این دستگاه از بین برود خمینی که رئیس جمهور نمی شود بلکه این جبهه ملی است که سر کار خواهد آمد و در آن وقت ما را از بین خواهد برد و اگر ما هم روی کار بیائیم مردم خواهند گفت که شما را در آب نمک خوابانده بودند زیرا مبارزه را کس دیگری کرد و زحمت را دیگران کشیدند و شما استفاده بردید...»-۳۷-
در گزارش دیگری از ساواک مورخ 2/2/42 در مورد اعتراض حسن آیت -۳۸- به سکوت حزب آمده است که: «تمام روحانیون و مردم با روش دولت مخالف هستند سکوت حزب زحمتکشان جائز نمی باشد و باید دکتر بقایی علت سکوت را توضیح دهد. علی اصغر قوامی نیز ضمن اشاره به دولت که با تمام قوا روحانیون و هرکس را که قد علم نماید می کوبد گفت افراد حزب زحمتکشان باید با روحانیون همکاری نزدیک داشته باشند و آن ها را تشویق و مساعدت نمایند و افزود روشنفکران مملکت، انتظار کسی را دارند که مردم را رهبری کند و آن ها نیز از وی پیروی خواهند نمود، سپس ضمن تعریف از آیت الله خمینی وی را رهبری خردمند و آزموده قلمداد کرد. در این موقع حسن آیت از یک یک افراد در مورد مبارزه یا عدم مبارزه علنی حزب زحمتکشان نظر خواست و همه با سکوت حزب مخالفت کردند و از دکتر بقایی، یک مبارزه علنی را خواستار شدند...» -۳۹- در گزارش ساواک مورخ 1/3/42 آمده است که در جلسه ای که مورخ 29/2/42 حزب زحمتکشان تشکیل داد دوباره مسئله سکوت حزب مطرح شده و انتقاداتی گردید که چرا با روحانیون در جریان اخیر هم صدا نشده اند و اظهار هم دردی ننموده اند قوانینی گفت: «وقتی من از جلسه بیرون می روم در تجریش که پاتوق ماست، عده ای منتظر هستند و مرتب ازمن می پرسند امشب چه خبر بود دیگر برای من جواب گفتن دشوار شده، کاظمی گفت علت سکوت حزب نداشتن وسیله و بودجه برای چاپ است و وقتی ما نشریه نداشته باشیم مسلماً نمی توانیم افراد را به خود جلب کنیم اگر ما از روز اول با روحانیون هم صدا شده اعلامیه در این مورد می دادیم خوب بود ولی حالا با این نظری که بازاریان نسبت به دکتر بقایی دارند و او را وابسته به سازمان امنیت می دانند صلاح نیست که ما از روحانیون پشتیبانی کنیم. کاظمی افزود از طرفی نیز افراد جبهه، مرتب با افراد ما بحث کرده می گویند با وجود این که سران ما در زندان هستند نشریه های ما مرتب چاپ می شود شما چه می کنید؟ ... قوانینی ادامه داد علت این که ما با روحانیون قدم پیش نگذاشتیم چند علت داشت اول این که به گفته مردم، روحانیون برای ارباب ها کار می کردند. دوم بین خود روحانیون دو دستگی است. اگر ما جلو برویم ممکن است دولت ما را از بین ببرد ولی اگر آن ها را به حال خودشان بگذاریم دیگر طولی نخواهد کشید که خود به خود دولت از بین خواهد رفت.»-۴۰-
گفته می شد که روحیه ی اعضا در برابر این استراتژی متزلزل شده است. سلطان محمد فریدونی، مسئول تشکیلات تهران حزب زحمتکشان، اعلام کرد که مقام رهبری صلاح را در این دیدند که فعلاً سکوت بنمایند. سکوت بقایی معنی و مفهوم خاصی داشت. او مدعی بود که از سه سال پیش وقوع انقلاب را پیش بینی می کرده است، به همین دلیل برای سوار شدن بر امواج انقلاب راه را در انتقال قدرت از علم به خود می دید ولی الله قدیمی، عضو حزب، از فریدونی خواست تا نحوه ی واکنش آن ها در برابر روحانیون را تشریح کند. فریدونی پاسخ داد که بقایی با روحانیون در تماس است و آن ها را رهبری می کند. قدیمی به کذب این ادعا واقف بود و مدعی شد که این سخن دروغ برای سرگرم نمودن اعضاست فریدونی پاسخ دادند که این موضوع خیلی محرمانه است و من اجازه ندارم که تمام نکات آن را بازگو کنم ولی همین قدر بدانید که در مورد روحانیون، مقام رهبری نقش اساسی را به عهده دارند وخط مشی آینده حزب بستگی به نظر ایشان دارد.-۴۱-
حزب زحمتکشان به وقایع پانزده خرداد سال 1342 عکس العملی نشان نداد در گزارش ساواک مورخ 16/3/42 آمده است که:« شب گذشته دکتر مظفر بقایی به افراد حزب زحمتکشان دستور داده است که هیچ گونه دخالتی در مورد جریانات اخیر نکنند اعتراض علیه این سخن به حدی بود که غضنفر یمینی شریف، عضوحزب، در غیاب بقایی گفت: « موضوع دین در بین است دکتر بی خود این موضوع را گفته است.» -۴۲-
بقایی برای توجیه بی تفاوتی خود در قبال نهضت 15 خرداد، نسبت به هدر دادن نیروها و عصبانیت اعضا هشدار داد و از آن ها خواست خود را در خطر نیندازند. بقایی مدعی بود که در آن شرایط بهترین فردی است که می تواند سکان کشتی توفان زده را عهده دار گردد. بقایی اظهار داشت که تا آن روز بین مردم و هیئت حاکمه حائل بوده است بگذارید نباشیم تا بدن ملت را سر نیزه هیئت حاکمه سوراخ کند. -۴۳- بقایی پس از شروع نهضت امام خمینی «در تمام جلسات حزبی اعلام کرد هیچ فردی از افراد حزب زحمتکشان حق ندارد در جریانات اخیر شرکت کند و اگر کسی از افراد دستگیر یا کشته شود هیچ گونه مسئولیتی متوجه حزب نخواهد بود.» و همچنین می گفته: «اعلامیه هایی را که به نفع آیت الله خمینی است به حزب نیاورید؛ هرکس بیاورد و گرفتار شود من سر قبرش فاتحه هم نخواهم خواند.»-۴۴-
سه روز بعد از ماجرای 15 خرداد، در جلسه مورخ 18/3/42 حزب، بقایی موضع صریح خود را در برابر نهضت امام خمینی بیان کرد: این انقلاب را ما سه سال پیش گفته ایم و تمام تلاش ما بر این بود که هیئت حاکمه را متوجه کنیم انقلاب پیش نیاید. لیکن در اثر عدم توجه زمامداران انقلاب شروع شده است و نتیجه اش چه خواهد شد معلوم نیست زیرا انقلاب کور است. دکتر بقایی گفت به طوری که مشاهده شد خرابکاری ها بیشتر از طرف عوامل دولتی صورت گرفته است و مردم را آن عوامل به طرف خرابکاری سوق می داده اند دکتر بقایی گفت ما هم چنان سکوت خواهیم کرد ولی افراد حزب بایستی تا آن جایی که برایشان تولید خطر ننماید با مردم همکاری و آن ها را ارشاد نمایند. اما بایستی همه افراد حزب بدانند که اگر یکی از افراد حزبی زخمی یا دستگیر شود، بنده که رهبر حزب می باشم و به همگی شما علاقمند نیز هستم، برایش فاتحه هم نخواهم خواند. دکتر بقایی گفت مبارزه را عده ای از طبقات روحانی شروع کرده اند ما اگر دخالت کنیم علاوه بر این که آن ها را سست خواهیم نمود و باعث رکود مبارزه آن ها خواهیم شد و ما نیز سوءاستفاده چی معرفی خواهیم شد که از مبارزه عده ای استفاده نموده و به نام خودمان تمام کنیم ما هرگز در این فکر نبوده و نخواهیم بود.-۴۵-
در سال 42 وقتی امام خمینی با قانون شکنی شاه مخالفت کرد، بقایی مخالف این اقدام امام بود. بنابراین دستور داد که آقای حسن آیینه¬چی و رضا فعال معروف به رضا دوغی به بازار بروند و اعلامیه پخش کنند و به بازاریان تفهیم کنند که به قانون اساسی نمی شود دست زد و بگویند مگر می شود تا ظهور حضرت مهدی(عج) به این قانون دست زد؟ امام خمینی وقتی این اعلامیه را دید، آن را دور انداخت. با وجود این بقایی معتقد بود که می تواند آیت الله خمینی را کنترل کند وی چون طرفدار شاه بود با امام خمینی مخالفت می کرد. -۴۶- بقایی از افراد حزب خواسته بود تا به شخص شاه بدگویی نکنند این وضع سبب می شد که عده ای از افراد حزبی از مماشات بقایی با شاه ابراز سرافکندگی کنند. سید جواد طباطبایی طرفداری حزب از شاه در مجالس هفدهم و هیجدهم را عامل تحولات این روز می دانست. بار دیگر مثل ایام بعد از کودتای 28 مرداد در صفوف حزب زحمتکشان رخنه افتاد. عده ای مانند قوانینی، یمینی شریف و طباطبایی معتقد به حمایت از نهضت امام خمینی بودند حال آن که عده ای دیگر همچنان بر مواضع گذشته حزب تأکید می کردند. یمینی شریف می گفت که اعضای حزب پیش از آن که عنصر حزبی باشند مسلمانند، بنابراین وظیفه دارند در برابر تحولات اخیر موضع مثبت اتخاذ کنند. -۴۷-
در واکنش به اعتراضات درون حزبی و برای اینکه حزب زحمتکشان در برابر تحولات اخیر سخنی گفته باشد، بقایی در 15 تیرماه 1342 نامه ای سرگشاده تهیه کرد. متن نامه بسیار ملایم است. محور آن یکی هشدار به تقلب های انتخابات آتی مجلس شورای ملی بود و دوم این که پیشنهاد شده بود مرجعیت عامه آیت الله خمینی اعلام شود. متن نامه به شرح زیر است:
« حزب زحمتکشان ملت ایران از کسانی که در راه راستی و آزادی و احقاق حق مردم قدم برداشته¬اند تا سرحد امکان پشتیبانی نموده است و از مرحوم آیت الله کاشانی اعلی الله مقامه الشریف در مبارزات مذهبی و سیاسی آن رادمرد مجاهد حمایت کامل کرده است و همیشه معتقد بوده است که پیشوای مذهبی، علاوه بر جنبه روحانیت و تقوی باید مصالح ملک و ملت را در نظر بگیرد. یکی از دردهای بزرگ جامعه فعلی ما رواج وحشتناک دروغ است که به صورت های متنوعی در طبقات مختلف رسوخ پیدا کرده است. دروغگویی بی شرمانه و ریا کاری و تملق در طبقه حاکمه رودرواسی و ملاحظه کاری و تعارف بی مورد در طبقات پایین تر از مظاهر این رذیلت هستند و حکومت زور و قلدری و خرابی وضع اقتصادی مردم و فقدان عدالت و امنیت اجتماعی از عللی هستند که به اشاعه دروغ کمک کرده اند ولی عدم درک صحیح اصل تقیه که مربوط به زمان و مورد خاص می باشد یکی از محکم ترین متکاهای دروغ در جامعه ما شده بود. به همین جهت حزب زحمتکشان ملت ایران که در پیروی از شعار قدیمی خود ما برای راستی و آزادی قیام کرده ایم همواره در صدد علاج مفاسد اجتماعی بوده است با مطالعه فتوای شجاعانه و عمیق حضرت آیت الله خمینی به این مضمون که تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ، تشخیص داد که شخص ایشان صلاحیت کامل مقام ریاست تمام شیعیان جهان را احراز کرده اند و تنها چنین اشخاصی با چنین روحیه ای می توانند عالم شیعه را از وضع اندوه بار فعلی رهایی بخشد ...-۴۸- به طور خلاصه حزب زحمتکشان ملت ایران در هر موقع که ضروری و لازم تشخیص داده است، اعمال خلاف رویه و بیدادگری های هیأت حاکمه را به وسائل مختلف تذکر داده و مورد انتقاد یا تقبیح و یا اعلام جرم قرار داده است از همین روی برای جلوگیری از خطر بزرگی که جامعه روحانیت و مذهب و حتی قومیت ما را تهدید می کند و به منظور خنثی کردن نقشه های شومی که استنباط شده است کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ملت ایران پس از مطالعه دقیق اوضاع و احوال و پیش بینی آینده، با در نظر داشتن حفظ نظم و آرامش و در چهارچوب قانون از لحاظ سیاسی وظیفه خود دانست مراتب ذیل را به محضر محترم مراجع تقلید پیشنهاد نماید1- حضرت آیت الله خمینی به عنوان عالی ترین مرجع تقلید و شخص اول روحانیت به تمام مراجع داخلی و خارجی رسماً و بدون ابهام معرفی گردد.2- کلیه تقاضاهای مختلفه به صورت شعار واحد یعنی اجرای کامل قانون اساسی و قوانینی که به تصویب مجلس شورای ملی رسیده است، منحصر گردد. 3- رسماً اعلام شود که هر کس مطلبی خارج از این اعلام دارد بستگی با مقامات روحانی ندارد... کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ملت ایران خود را مجاز می داند به نام کلیه افراد مسلمان و با ایمان حزب، مرجعیت تامه حضرت آیت الله خمینی را رسماً اعلام نماید و هر تصویب نامه یا آیین نامه دولت را که منطبق با قانون اساسی و قوانین مصوبه مجلس شورای ملی نباشد، باطل و بلا اثر بداند.-۴۹-
بدیهی است که نهضت امام بسیار فراتر از مقوله انتخابات و امثالهم بود و عنوان کردن اعلام مرجعیت تامه ی ایشان از سوی بقایی نیز چیزی جز عوامفریبی نبود. از همه مهمتر این که آن جزوه پیش از آزادی مقید حضرت آیت الله خمینی و آیات عظام قمی و محلاتی تهیه و برای چاپ آماده شده بود اما به دلایل واهی انتشار آن پس از آزادی آیات عظام حاصل شد. -۵۰- این اعلامیه بازتاب فراوانی داشت که در گزارش ساواک مورخ 12/5/1342 در مورد انعکاس این اعلامیه آمده است:« اعلامیه دکتر بقایی در جانبداری از آیت الله خمینی در محافل مطبوعاتی و روحانی اثر مؤثری داشته و حتی در محافل مطبوعاتی انتظار بازداشت بقایی را داشتند، ضمناً جانبداری دکتر بقایی از آیت الله خمینی موجب به وجود آمدن رابطه و تماس عناصر مذهبی با دکتر بقایی گردیده است و بقایی علاوه بر طرفداران سابقش از این به بعد از نیروی حمایت عناصر مذهبی هم برخوردار می گردد.»
هدف بقایی از انتشار این نامه، آن هم ماه ها پس از قیام 15 خرداد، ایجاد نفاق در صفوف مراجع تقلید بود امری که البته با ناکامی مواجه شد. بقایی امیدوار بود که علم سرنگون شود و خود بر موج سوار شود، لیکن روند حوادث خلاف انتظار او بود.
در اواخر سال 1342 نیزکه علائم کامل انقراض و انهدام دستگاه شاهنشاهی بیش از پیش مشهود انگاشته می شد، بقایی که بر اساس مقتضیات زمان و به تناسب اوضاع و احوال موضع گیری می کرد پس از ماه ها، از خونریزی نظامیان در صحن مسجد فیضیه یاد کرد و از تخطی دستگاه حکومت به حریم مقدس دیانت خبر داد و در این زمان اعلام کرد به دلیل حوادث واقعه از برپاداشتن جشن های نوروز سال 1343 خودداری می کند و به منظور اعتراض به اعمال ضد انسانی دستگاه حاکمه کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ملت ایران در اجلاس فوق العاده سه شنبه 23/11/1342 تصویب نمود که تمام شئون و مراسم نوروز امسال را به افراد مبارز و با ایمان حزب تحریم نماید. -۵۱-
باید توجه داشت این اعلامیه وقتی منتشر شد که اغلب گروه های سیاسی حاضر در صحنه در برابر اسدالله علم و دربار و شخص شاه موضع گیری کرده بودند و نیروهای جوان حزب زحمتکشان نیز از بقایی به عنوان رهبر حزب می خواستند در برابر جنبشی که حتی پس از 15 خرداد نیز فروکش نکرده بود واکنش مثبت نشان دهد.
یکی از اعضای حزب که علیه سیاست سکوت بقایی معترض بود و روش او را در برابر تحولات جاری کشور مورد انتقاد شدید قرار می داد، سید حسن آیت بود. وی در جریان مبارزه روحانیون با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی همراه با سید محمود کاشانی به حضور بقایی رسید و خواستار همکاری او با روحانیون شد. لیکن بقایی از این همکاری امتناع ورزید و حتی از توزیع اعلامیه های آنان در محل سازمان نگهبانان آزادی جلوگیری کرد. در زمان رفراندوم ششم بهمن 1341، بقایی افراد حزبی را از مخالفت و شرکت در حوادث منع کرد. آیت به بقایی اظهار داشت: کندی، «برخلاف انتظار جنابعالی که امید فراوانی بدو بسته بودید و زیاد روی او تکیه می کردید پیروزی اعلیحضرت را در رفراندم تبریک گفتند و یک بار دیگر حماقت مردم بلند قد و کوتاه فکر ایالات متحده آمریکا را اثبات کردند.» آیت خاطر نشان ساخت که در قبال حوادث فیضیه قم حزب زحمتکشان در سکوت مرگبار فرو رفته بود و ادامه داد حزبی که خود گیج است و نمی داند چه کار باید بکند چطور دم از رهبری مردم می زند.-۵۲-
در ادامه در مورد دستگیری امام اظهار داشت. بقایی قبل از دستگیری آیت الله خمینی آرزو می کرد که دولت حماقت کند و ایشان را دستگیر کند. در حوادث 15 خرداد، حزب زحمتکشان، به گفته آیت، تنها تماشاگر این صحنه بود او نقل کردکه :« دیوشلی گفته است قیام 15 خرداد عظیم تر از 30 تیر بود ولی متأسفانه بی نقشه بود و رهبری نداشت. سیدحسن وحیدی گفته بود که اگر مردم تحت رهبری ما بودند ما با چهل نفر کشته موفق می شدیم از قول بقایی هم نقل کرد که اگر مردم 500 قبضه اسلحه داشتند موفق می شدند.» آیت همه را سرزنش کرد که گویا اینان فراموش کرده بودند که مردم هیچ گاه از اول تاریخ تا کنون در منزل کسی نرفته اند که بیاید و آن ها را رهبری کند و این کار معقول هم نیست. این رهبر است که باید با نشان دادن نقشه و ابراز فداکاری مردم را متوجه خود کند ولی بقایی بعد از ماجرای 15 خرداد صراحتاٌ عنوان کرد هیچ نقشه ای برای آینده ندارد و نمی داند چه باید بکند. -۵۳-
حزب زحمتکشان و کاپیتولاسیون
حزب زحمتکشان در اعلامیه ای نسبتاً مفصل با عنوان هست یا نیست که به امضای مظفر بقایی انتشار یافت به مخالفت با کاپیتولاسیون پرداخت و مصوبه مجلس را مورد سؤال قرار داد که آیا کاپیتولاسیون هست یا آن طورکه دولت ادعا کرده کاپیتولاسیون نیست. بقایی در این اعلامیه با توسل به قانون اساسی و ترتیبی که مجلسین در مقام تصویب آن به کار برده اند نشان می دهد که قانون تصویب شده از بعضی جهات از کاپیتولاسیون تحمیلی در معاهده ترکمنچای به مراتب خفت بارتر است. بررسی ای که وی در این اعلامیه انجام داده است همه جانبه است. سخنان مخالفین و موافقین در مجلس را مقابل هم قرار داده. قرارداد وین و یادداشت های سفارت آمریکا و وزارت خارجه را به بحث گذاشته و عقیده دارد لحظه ای که چنین قانونی مطرح شده است، همان لحظه ای است که ذلت و عزت ما در گرو آن است. شجاعت مقابله و گفتن کلمه نه از مسئولین انتظار می رفتو مدعی است از او و حزبش سلب آزادی شده است و از اجتماعات چند نفری آن ها هم جلوگیری کردند مع الوصف در مقام اعتراض برآمده تا از نظر تاریخ نگوئید ملت ایران با رضایت خاطر تن به ننگ و ذلت داده است. -۵۴- متن اعلامیه در گزارش ساواک مورخ 21/8/43 به شرح زیر می باشد:
«... در این روزها به انگیزه اعتماد به حسن جریان و ادامه کمک های فنی و نظامی، قانونی آورده اند که دادگاه های ما را در مورد رسیدگی بر جرایم و تخلفات مستشاران نظامی مستخدم دولت ایران محدود می کند و یا آن ها را از قلمرو قضایی ما بیرون می برد در حالی که در محدوده مرزهای کشور ما سکونت دارند... وی خاطر نشان ساخت که سناتورها به علت فرط خستگی مفرط و مذاکرات طولانی مطروحه در جلسه آن روز مجلس سنا به حدی دچار خستگی شده بودند که قادر به تفکر و تعقل سالم نبوده و این لایحه را در حالت غافلگیری تصویب کردند... وی در ادامه سئوالی را بدین عنوان مطرح نموده که: آیا لایحه مربوط به مسئولیت و معافیت های کارشناسان آمریکایی، کاپیتولاسیون هست یا نیست؟ وی در این زمینه فصل هشتم عهدنامه ترکمن چای را متذکر شد... و سرانجام در پایان اعلامیه مزبور گفته است: به هر حال وسیله کاپیتولاسیون، نوع جدید این قانون محرمانه برقرار شد ولی تاریخ، نام کلیه کسانی را که به نحوی از انحاء با آن مخالفت کرده اند در ردیف نمایندگان شجاع و وطن پرستی که در برابر روس ها در دوره سوم مقاومت کرده بودند، ثبت خواهد کرد و با تمام تضییقاتی که از طرف مقامات انتظامی در راه فعالیت حزب زحمتکشان فراهم شده، خود را ناگزیر از آن دیده است که با توجه به تمام مخاطرات متصوره، عامه مردم را در جریان امر قرار داده و وظیفه خود را انجام دهد و ما با اطمینان به این که ایرانی، ذاتاً خائن نیست امیدواریم اگر ماهیت این قضیه برای تمام نمایندگان مجلس سنا و مسئولین امور کاملاً واضح و روشن بشود، اکثریت آن ها خودشان اقدام به لغو این قانون بنمایند و این لکه ننگ را از تاریخ کشور ما بزدایند.» -۵۵-
گرچه نوشته بقایی کوبنده ، مستدل و دقیق بود ولی نمی توانست تأثیری داشته باشد. زیرا که 1- همانطور که خود وی اظهار داشته برای تاریخ نوشته شده است 2- حمله مستقیم به شاه ندارد در حالی که عامل اصلی داخلی در آن زمان شاه بود نه دولت علم و منصور3- از نمایندگان مخالف لایحه در مجلس تجلیل کرده که موردی برای تجلیل از آنان با قبول نمایندگی در چنان وضعی باقی نمی ماند ولی به هر حال اقدام بقایی در مقایسه با سایر رجال سیاسی پر ادعا که سکوت داشتند قابل توجه است.-۵۶-
نتیجه گیری
حزب زحمتکشان ملت ایران بزرگترین و فعالترین احزاب ائتلافی است که اکثریت اعضای آن از بازایان، اصناف، روشنفکران، طبقه کارگر و دانشجویان بودند که در دو جناح به دور مظفر بقایی و خلیل ملکی گرد آمده بودند. در تحولات سال های 1341 تا 1343 بقایی و حزب زحمتکشان نسبت به حرکت روحانیون و مبارزه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و نیز حوادث 15 خرداد هیچ عکس العملی انجام نداد که این باعث اعتراض برخی از اعضای حزب شد، در نهضت امام خمینی حزب زحمتکشان، رهبری امام را نادیده می گرفت و معتقد بود که امام صلاحیت رهبری را ندارد وی همیشه بر این موضوع تأکید می کرد که نهضت از فقدان رهبری رنج می برد و بقایی و حزبش شخص خود بقایی را به عنوان رهبری نهضت پیشنهاد می کردند. عمده ترین ایراد این حزب این بود که حزب هیچ گونه ایدئولوژی مشخصی نداشت و در طول سال هایی که از تأسیس آن می گذشت طبق مقتضیات روز عمل کرده و به تناسب اوضاع و احوال مواضع مقطعی اتخاذ کرده و بعد از فروکش کردن بحران ها و آرام شدن فضای سیاسی کشور فعالیت های حزبی عملاًبه بوته تعویق افتاده بود.
منابع و یادداشتها
1- خلیل ملکی فرزند حاج فتحعلی در سال 1280 در تبریز به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه راهی تهران شد و تحصیلاتش را در مدرسه ی صنعتی آلمانی ها ادامه داد. سال 1307 با دانشجویان اعزامی به خارج، به آلمان رفت و در رشته شیمی مشغول تحصیل شد، ولی به دلیل مخالفت با رژیم رضا خان که منجر به قطع کمک هزینه ی تحصیلی وی گردید، به ناچار به ایران بازگشت و تحصیلاتش را در دانشسرای عالی ادامه داد و سپس به تدریس پرداخت. او جزو گروه 53 نفر بود که دستگیر و بازداشت شد و بعد از شهریور 1320 از زندان آزاد گشت در سال 1330 با همکاری مظفر بقایی حزب زحمتکشان ملت ایران را تشکیل داد. اتحاد و همراهی گروه ملکی با بقایی در حزب، تا 30 تیر 1331 ادامه یافت ولی به علت مواضع جدید بقایی علیه دکتر مصدق، بقایی از ملکی جدا شد و از آن به بعد حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی به جبهه مخالفان دولت مصدق پیوست و حزب زحمتکشان ملت ایران( نیروی سوم) به رهبری خلیل ملکی فعالیت خود را در حمایت از نهضت ملی شدن صنعت نفت، مبارزه با انگلیس و سیاست های استعماری شوروی ادامه داد. با وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و دستگیری ملکی، فعالیت علنی نیروی سوم نیز همچون دیگر احزاب و نیروهای سیاسی به پایان رسید. ملکی پس از آزاد شدن از زندان فلک افلاک خرم آباد، با تشکیل جلسات هفتگی در منزل خویش به تحلیل مسائل حزبی، سیاسی و اجتماعی ایران پرداخت و اقدام به انتشار مجله ای به نام « نبرد زندگی» کرد که پس از مدتی با فشار ساواک به « علم و زندگی» تغییر نام داد. این مجله کانونی برای نشر اندیشه های سیاسی و اجتماعی نیروی سومی ها محسوب می شد. سال 1339 ملکی جامعه سوسیالیست های نهضت ملی ایران را بنا نهاد که خرداد سال 1342 طی اعلامیه ای مقاومت روحانیون را در برابر استبداد ستود و رسماً از قیام مردم حمایت نمود. دو سال بعد ملکی و چند تن دیگر به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی کشور دستگیر شدند و در اسفند 1344 به سه سال زندان محکوم گردید. به دنبال بازداشت و محاکمه ملکی مراجع مختلف رسمی و غیررسمی بین المللی طی نامه های متعددی از شاه ایران و سایر مقامات مملکتی تقاضای عفو وی را نمودند که با توجه به بیماری های ملکی و احتمال فوتش در زندان با پیشنهاد عفو او موافقت و مهر سال 1345 از زندان آزاد گشت. او بعد از آزادی، مقالاتی با اسامی مستعار در نشریات کشور منتشر ساخت و در این دوران به شدت تحت کنترل ساواک قرار داشت، سرانجام در 21 تیر 1348 درگذشت و در مسجد فیروزآبادی واقع در شهرری مدفون گشت( محسن مدیر شانه چی، احزاب سیاسی ایران با مطالعه موردی نیروی سوم و جامعه سوسیالیست ها، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1375، صص104-101)
2- سازمان نظارت بر آزادی انتخابات که علت وجودیش انتخابات مجلس 16 بود، با ورود عناصری از جبهه ملی به مجلس ضرورت خود را از دست داد و بقایی نام آن را به سازمان نگهبانان آزادی تغییر داده بود( حسین آیادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1377،ص117)
3- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشرنی، 1389، ص313.
4- مظفر بقایی در سال 1290 ش در کرمان به دنیا آمد و خانوده¬ی وی دارای پیشینه سیاسی بود. پدرش میرزا شهاب راوری ریاست فرقه¬ی دمکرات کرمان را بر عهده داشت و در دوره چهارم به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و خانواده اش را به تهران آورد. بقایی در هجده سالگی با هزینه دولت برای ادامه ی تحصیل به فرانسه رفت، اما به علت قطع روابط ایران و فرانسه در دوره رضا شاه تحصیل خود را نا تمام رها کرد و در 27 سالگی به ایران بازگشت و پس از شهریور 1320 موفق به اخذ دکتری در رشته فلسفه شد بقایی با اوج فعالیت احزاب سیاسی پس از شهریور 20 به انجام فعالیت سیاسی پرداخت و در سال 1323 با کمک سردار فاخر حکمت به ریاست فرهنگ کرمان منصوب شد. فعالیت سیاسی بقایی با تأسیس حزب دموکرات ایران توسط قوام السلطنه وارد مرحله جدیدی شد. بقایی به این حزب پیوست و پس از تأسیس و تصدی شعبه این حزب در کرمان به نمایندگی از طرف مردم کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت. او در آذر 1326 عضو هیئت اجرائیه موقت حزب دموکرات ایران و دبیر آن شد. در دوران نخست وزیری حاجعلی رزم آرا، بقایی سرسخت ترین مخالف او بود و به همین دلیل دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد، ولی در دادگاه تجدید نظر تبرئه گردید. در دوران ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 بقایی یکی از چهره های اصلی ملی شدن صنعت نفت شناخته شد. وی به همراه خلیل ملکی و عده ای دیگر در سال 1330 حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کرد که روزنامه شاهد ارگان این حزب بود. از اوایل سال 30 به تدریج مخالفت هایی علیه دولت مصدق ابراز کرد در مهر 1330 که حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق در یادداشتی به سفارت انگلیس، قطع روابط سیاسی ایران با آن کشور را اعلام کرد و به دنبال آن، مخالفت با دولت مصدق شدت گرفت، دکتر بقایی یکی از رهبران اصلی مخالفان بود. در اردیبهشت 1332 سرتیپ افشار طوس، رئیس کل شهربانی دولت مصدق ربوده شد و شش روز بعد جسد او در تپه های لشکرک کشف گردید. فرماندار نظامی تهران اعلام کرد، بقایی و زاهدی در این جنایت دست داشته اند و تصمیم به قتل نیز در خانه بقایی و توسط او گرفته شده است. پس از این ماجرا وزارت دادگستری از مجلس تقاضای سلب مصونیت پارلمانی بقایی را به دلیل مشارکت او در قتل افشار طوس نمود. زهری نماینده¬ی مجلس هفدهم و دوست نزدیک بقایی در مجلس متحصن شده و وابستگان دربار در مجلس مانند شمس قنات آبادی برای جلوگیری از دستگیری و محاکمه ¬ی بقایی با جنجال، مانع از سلب مصونیت پارلمانی او شدند. در روزهایی که لایحه سلب مصونیت از بقایی مطرح بود، علی زهری دولت را استیضاح کرد. این امر سبب شد که دولت از اکثریت مجلس که هوادارانش بودند، خواست استعفا کنند و سپس مجلس هفدهم منحل شد. در مرداد 1332 بقایی و زهری دستگیر شدند و به زندان عشرت آباد منتقل گردیدند زهری فردای آن روز آزاد شد، اما بقایی تا کودتای 28 مرداد در زندان بود. بقایی به هنگام برگزاری انتخابات مجلس بیستم در سال 39 به علت انتشار اعلامیه علیه دولت ، یک بار دیگر دستگیر و محاکمه شد و به دو سال زندان تأدیبی محکوم گردید ولی در دادگاه تجدید نظر تبرئه گردید.( حسین آیادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1377)
5-حسین آیادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1377،ص117.
6- آبادیان، همان، ص118.
7- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، مسلمانان پیرو خط امام، 1367، ج3، صص 127-124.
8- احمد ملکی، تاریخچه واقعی جبهه ملی، تهران: 1332، صص111-104.
9- آبادیان، همان، صص 119-118.
10- همان، ص 119.
11- آبراهامیان، همان، ص313.
12- عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز: نوید شیراز، 1380، ص86.
13- مسعود حجازی،رویدادها و داوری ها، خاطرات مسعود حجازی 1339-1329، تهران: انتشارات نیلوفر، 1375، ص32.
14- همان،ص32.
15- زهری فرزند رضا تاجر در سال 1294 ش متولد شد. زهری دارای تحصیلات متوسطه بود و به شغل روزنامه نگاری روی آورد و مدیریت روزنامه شاهد را بر عهده داشت. در انتخابات دوره هفدهم به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد.(زهرا شجیعی، نمایندگان مجلس شورای ملی در بیست یکمین دوره قانونگذاری، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1342، ص330)
16- خطیبی در سال 1295 در تهران تولد یافت مدرک دیپلم خود را از مدرسه دارالفنون گرفت در سال 1313 وارد دانشکده ادبیات تهران شد در سال 1316 در دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد در دوران حکومت مصدق مدیر کل دفتر نخست وزیری بود در سال 1342 در دوره بیست ویکم مجلس شورای ملی از لار او را به مجلس فرستادند و تا دوره بیست و چهارم وکیل و نایب رئیس اول مجلس بود.( باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران: نشر علم، 1380، ج1، ص619)
17- حجازی، همان، ص 50.
18- عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی ایران، ص 87.
19- حجازی، همان، ص333.
20- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383،ج2، ص107.
21- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، 1367، ج3، صص162-161
22- همان، صص166-163.
23- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص127.
24- آبادیان، همان، ص 262.
25- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، صص 169-167.
26- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص67؛ آبادیان، همان، صص 263-262.
27- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص66؛ آبادیان، همان، ص 263.
28- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 48-47.
29- آبادیان، همان، ص 264.
30- همان، صص 265-264.
31- گزارش ساواک، مورخ 18/3/42، پرونده بقایی، آبادیان، همان، ص 265.
32- گزارش ساواک مورخ 14/12/41، پرونده بقایی، آیادیان، همان، ص 265.
33- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص72.
34- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص74.
35- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 88.
36- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص99.
37- همان، ص 103.
38-حسن آیت در سوم تیر 1317 در شهرستان نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود وی پس از گذراندن دبستان و دبیرستان در نجف آباد تحصیلات عالیه¬ی خود را در رشته علوم اجتماعی، حقوق، ادبیات، روزنامه نگاری در تهران به اتمام رساند. او در مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت تلاش زیادی نمود. وی در سال 1340 با کمک دوستانش اقدام به ایجاد تشکیلات سیاسی- نظامی نمود که این گروه با نفوذ در ارگان های رژیم پهلوی به ویژه گارد جاویدان و ارتش مخصوصاً نیروهای دریایی آن، شاخه های مخفی تشکیل داد که در پیروزی انقلاب اسلامی خدمات ارزنده ای ارائه کردند وی با آغاز نهضت اسلامی به خاطر چاپ و نشر اعلامیه، توسط ساواک دستگیر و زندانی شد وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر کار تدریس، نمایندگی مردم نجف آباد را در مجلس خبرگان به عهده گرفت و با عضویت در هیئت رئیسه نقش اساسی در تصویب اصل ولایت فقیه ایفا کرد. وی در 14 مرداد 1360 توسط منافقین در جلوی منزلش ترور شد.( فرهاد آبادانی و صادق آیینه وند، فرهنگ ناموران معاصر، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1381،ج1، صص371-370
39- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2،ص111.
40- همان، ص 117-116.
41- همان، ص 119.
42- همان، ص121.
43- گزارش ساواک مورخ 20/3/42، آبادیان، همان، ص266.
44- حبیب الله مهرجو، خاطرات مرتضی کاشانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390،ص189.
45- آبادیان، همان، ص267.
46- مهرجو، همان، ص190.
47- آبادیان، همان، 268-267.
48- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص136-135.
49- همان، ص 139-138.
50- آبادیان، همان، ص 268.
51- همان، ص267.
52-، همان، 279-278
53- همان، ص 279.
54- عزت الله نوذری، همان،ص92.
55- مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص211-210.
56- نوذری، همان، ص92.
فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42
نظرات