نقش انگلیس در مبارزه مطبوعاتی بر ضدامتیاز دارسی


4712 بازدید

نقش انگلیس در مبارزه مطبوعاتی بر ضدامتیاز دارسی

 مبارزه مطبوعاتی شدید، که با گام‌های بسیار حساب ‌شده صورت گرفت و در ابتدا خواهان بازنگری در قرارداد دارسی و سپس لغو آن بود، نشان می‌دهد که لغو امتیاز دارسی یک روند کاملاً مهندسی‌شده از سوی انگلیسی‌ها بود. هارت ( وزیر مختار آمریکا در ایران ) گزارش می‌دهد:
مبارزه مطبوعات بر ضد این شرکت بسیار بی‌رحمانه‌تر از همه مبارزاتی بوده که بر ضد امتیازات خارجی دیگر صورت گرفته است. ولی خونسرد‌ترین شخص خارجی که در کل ایران زندگی می‌کند تی. ال. جکس، مدیر شرکت نفت انگلیس و ایران است. اگر هم نگران چیزی باشد، نگرانی او بی‌تردید قابل تشخیص نیست. نوع مدیریت این امتیاز از سوی ایرانی‌ها برای او بسیار سرگرم کننده بوده است. او می‌گوید که منابع نفت ایران تحت مدیریت ایرانی‌ها ظرف سه سال تحلیل خواهد رفت و ته خواهد کشید. آنچه بیشتر از هر چیز دیگری دل ایرانی‌ها را شاد می‌کند این است که دولت امتیاز نفت را از دست شرکت نفت انگلیس و ایران خارج کند.(1)
در بهار 1931، هارت برخی از تقاضاهای پرخاشجویانه را برای «بازنگری» در امتیاز دارسی گزارش کرد. سیدابراهیم ضیاء در روزنامه ایران آزاد می‌نویسد:
شرکت نفت انگلیس و ایران این سرمایه کلان را از کجا آورده است؟ معلوم است، از ایران و چاههای نفت ایران. به عبارت دیگر، این ثروت عظیم از خانه‌های ما تراوش کرده است. ولی سهم صاحب‌خانه، یعنی ایران، از این ثروت چه بوده؟ دولت شاهنشاهی باید به نکات زیر عنایت کامل داشته باشد: در وهله اول باید حساب‌های قبلی شرکت نفت انگلیس و ایران را به دقت بررسی کند. در وهله دوم دولت باید در امتیاز نفت تجدید نظر کند و مبنای حق‌الامتیاز را که 16 درصد از درآمدهاست، تغییر دهد. این شیوه بدترین راه ممکن برای تعیین حق‌الامتیاز دولت است؛ زیرا نمی‌توان مشخص کرد چه هزینه‌هایی باید در محاسبه درآمدهای خالص ملحوظ شود. فرض بگیرید که شرکت بخواهد از سهم دولت بکاهد، خیلی ساده می‌تواند ردیف هزینه‌ها را افزایش بدهد. چرا دولت اعلیحضرت همایونی پهلوی، که افتخار انجام چنین اصلاحات بزرگی را دارد، اقدامی برای احقاق حقوق خود نمی‌کند؟
چندی بعد، علی دشتی در روزنامه شفق سرخ از همانجایی شروع کرد که ضیاء حرفش را به آن ختم کرده بود: «حجت برای تجدید نظر در امتیاز نفت همان انقلاب مشروطه است.» چهار روز بعد، دشتی اظهار داشت: «البته من اصراری بر لغو امتیاز ندارم. خیر، زیرا صرف نظر از کارهای مهمی که شرکت کرده است، ما خودمان هیچ امکانی برای بهره‌برداری از چاههای نفت نداریم. به هیچوجه معتقد نیستیم شرکتی که از هیچ چنین سازمان عظیمی به وجود آورده باید از حقش محروم شود. ولی اصلاحات زیر ضروری است.» مهمترین اصلاحات، پرداخت حق‌الامتیاز بیشتر به دولت و پرداخت مالیات‌های مختلف نظیر عوارض جاده‌ای و مالیات واردات و صادرات از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران بود. هارت با شیطنت می‌نویسد: «این تبلیغات‌چی پرکار [دشتی] کاملاً حواسش هست که بگوید منظور نظرش فقط اصلاح امتیاز است و نه لغو آن.» مهمتر از آن اینکه هارت اشاره می‌کند، «تی. ال. جکس، مدیر مقیم شرکت نفت انگلیس و ایران، چند وقت پیش به تیمورتاش اطمینان داد که هر وقت لازم باشد با کمال میل در مورد اصلاح امتیاز دارسی وارد مذاکره خواهد شد.»(2)
ولی در آوریل 1931 روزنامه‌ها خواستار لغو امتیاز دارسی شده بودند. هارت گزارش می‌دهد که یکی از مقالاتی که در شماره 22 آوریل 1931 روزنامه شفق سرخ با عنوان «اگر دولت امتیاز دارسی را لغو کند حق دارد» به چاپ رسید، بسیار پرخاشجویانه بود. البته روزنامه نیمه رسمی ایران آزاد و مدیرش، زین‌العابدین رهنما، مسلماً خوششان نمی‌آمد از شفق سرخ و مدیرش علی دشتی عقب بمانند. در سرمقاله‌های 27 اکتبر تا 7 نوامبر این روزنامه عنوان می‌شد:
شرکت نفت انگلیس و ایران کم و بیش یک نهاد سیاسی است که کارمندان ایرانی عالی‌رتبه‌اش حقوق‌شان را [در واقع] از دولت انگلیس می‌گیرند، و نه از بودجه شرکت. [زیرا] نیمی از سهام شرکت به دولت انگلیس تعلق دارد. آقای جکس، مدیر شرکت که در تهران اقامت دارد، در واقع وزیرمختار دوم بریتانیاست. حقوق کارکنان ایرانی شرکت در مقایسه با کارکنان انگلیسی آن بسیار ناچیز است. گروه اخیر ماهیانه بین 300 تا 3000 تومان حقوق می‌گیرند. در حدود 10 هزار کارگر ایرانی در بخش‌های مختلف شرکت مشغول به کار هستند، ولی بر هیچکس پوشیده نیست که کارمندان دفتری شرکت عمدتاً هندی هستند. وقتی هم که نوبت به کاهش تعداد کارمندان می‌رسد، همان چند کارمند ایرانی اولین قربانیان هستند. علاوه بر این، رؤسای انگلیسی با کارکنان ایرانی همچون برده رفتار می‌کنند. اغراق نکرده‌ام اگر بگویم که رؤسای انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران با زیردستان ایرانی‌شان همچون سیاه‌پوست‌ها رفتار می‌کنند، و یا همان رفتاری را با آنها دارند که بخت‌النصر، بعد از تسخیر بیت‌المقدس، با یهودیان داشت. لغو امتیاز شرکت، که حدود 30 سال پیش با خدعه و نیرنگ و رشوه به مرحوم مظفرالدین شاه آن را به چنگ آورده است، تنها راه حل رضایت‌بخش برای این وضعیت وحشتناک است.
هارت که نشان می‌دهد از حقایق پشت پرده این به اصطلاح مبارزه مطبوعاتی کاملاً آگاه است، می‌نویسد: «آقای جکس در پاسخ به این سئوال که آیا او، وزیرمختار دوم بریتانیا در ایران، برای درج این مقالات در روزنامه‌ها پولی پرداخت کرده است، گفت: «البته که پولی نداده‌ایم، ولی نکته مهمتر این است که پولی هم نداده‌ایم تا آنها را چاپ نکنند.» شاید آقای جکس واقعاً شایسته لقب افتخاری‌ای که به او داده‌اند باشد.»(3)
1. هارت، گزارش شماره 254 (670/891.6363)، مورخ 30 دسامبر 1930.
2. سیدابراهیم ضیاء، ایران آزاد، مورخ 23 فوریه 1931؛ علی دشتی، شفق سرخ، مورخ 2 و 6 مارس 1931؛ مذکور در هارت، گزارش شماره 429 (675/891.6363)، مورخ 9 مارس 1931.
3. هارت، گزارش شماره 581 (6760/891.6363)، مورخ 1 مه 1931. 

 

 


رضاشاه و بریتانیا، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی